|
|
خط ۱۰: |
خط ۱۰: |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | ==مقدمه== |
| *[[پیامبر اکرم]]{{صل}}، پس از [[ازدواج]] با [[زینب بنت جحش]]<ref>ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۶۳.</ref>، در [[سال ششم هجری]] با [[امالمؤمنین]] جویریه بنت حارث، [[ازدواج]] کرد. [[جویریه]]، نخست [[همسر]] [[مسافع بن صفوان]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۲.</ref> بود. وی در [[جنگ]] مریسیع کشته شد. [[جویریه]] از [[طایفه]] بنیمصطلق بود که در این [[جنگ]]، به [[اسارت]] [[سپاه اسلام]] درآمد. [[رسول خدا]]{{صل}} او را [[آزاد]] و سپس با وی [[ازدواج]] کرد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۷۹.</ref>.
| | جویریه دختر [[حارث بن ابی ضرار]] از [[طایفه]] [[بنی مصطلق]] و [[همسر]] [[مسافع بن صفوان مصطلقی]] که در [[جنگ]] مریسیع کشته شد. جویریه در [[سال ششم هجرت]] در [[جنگ]] [[مسلمانان]] با بنی مصطلق [[اسیر]] شد. وی در بیست سالگی به همسری [[رسول خدا]]{{صل}} درآمد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۹۵.</ref> و جزء [[برترین]] [[زنان]] پیامبر{{صل}} در [[ادب]] و [[فصاحت]] بوده است<ref>اعلام زرکلی، ج۲، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۵-۳۰۶؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۷۹.</ref> |
|
| |
|
| ==[[غزوه بنیمصطلق]]== | | ==[[غزوه بنیمصطلق]]== |
| *در [[شعبان]] [[سال ششم هجری]]<ref>ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} والثلاثه الخلفا، ج۱، ص۴۵۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۱۹۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱.</ref>، [[نبی اکرم]]{{صل}} با خبر شد که بنیمصطلق به [[فرماندهی]] [[حارث بن ابیضرار خزاعی]] آماده [[جنگ]] شدهاند؛ از اینرو، [[حضرت]]، همراه [[سپاه اسلام]] به سویشان حرکت کرد تا اینکه در کنار چشمه "مُرَیسیع" در [[ناحیه]] "قدید" با آنها روبهرو شد<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۲، ص۲۵۹؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۰.</ref>.
| | در [[شعبان]] [[سال ششم هجری]]<ref>ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} والثلاثه الخلفا، ج۱، ص۴۵۴؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۱۹۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱.</ref>، [[نبی اکرم]]{{صل}} با خبر شد بنیمصطلق به [[فرماندهی]] [[حارث بن ابیضرار خزاعی]] آماده [[جنگ]] شدهاند؛ از اینرو، [[حضرت]]، همراه [[سپاه اسلام]] به سوی آنها حرکت کرد تا اینکه در کنار چشمه "مُرَیسیع" در [[ناحیه]] "قدید" با آنها روبهرو شد<ref>شمس الدین محمد ذهبی، تاریخ اسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، ج۲، ص۲۵۹؛ خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفه، ص۳۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۰.</ref>. |
| *نخست، [[حضرت]]، [[دستور]] داد که آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] کنند؛ اما نپذیرفتند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. پس [[جنگ]] در گرفت و [[فتح]] و [[پیروزی]] و [[اموال]] و [[اسیران]] بسیاری نصیب [[مسلمانان]] شد؛ [[غنایم]] این [[جنگ]]، دو هزار شتر و پنج هزار گوسفند و دویست خانوار [[اسیر]] بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ص۴۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۹.</ref>. از جمله این [[اسیران]]، دختر بیست ساله<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۰.</ref> [[حارث بن ابیضرار]]، [[رئیس]] بنیمصطلق بود. [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، او را [[اسیر]] کرده، نزد [[پیامبر]]{{صل}} آورد<ref>ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۱.</ref>.
| |
| *تا اینجا در [[نقل]] این واقعه بین مؤرخان و سیرهنویسان اختلافی نیست و همگی به وقوع چنین جریانی اشاره کردهاند؛ اما در ادامه، با دوگونه [[روایت]] متفاوت، از این جریان [[تاریخی]] مواجهیم<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۷۹-۲۸۰.</ref>:
| |
| *'''[[روایت]] اول از این واقعه:'''
| |
| *[[حضرت]]{{صل}}، [[جویریه]] را برای خود برگزید<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱.</ref> و پس از تقسیم [[غنایم]] و [[اسیران]] بین [[مسلمانان]]، به [[مدینه]] بازگشت. بعدها [[حارث]]، [[پدر]] [[جویریه]] با پسرانش برای پرداخت فدیه دخترش، همراه شترانی چند، رهسپار [[مدینه]] شد.
| |
| *در میانه راه، او دو شتر از [[بهترین]] آنها را [[انتخاب]] و در منطقه عقیق، مخفی کرد<ref>ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۲؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۲۹۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸.</ref> و آنگاه با بقیه شتران، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و ضمن پیشکش فدایی خود، استرداد دخترش را درخواست کرد و گفت: "ای [[رسول خدا]]! دختر من به [[اسارت]] در نیاید؛ چرا که او دختری ارجمند و بزرگوار است"<ref>ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۱۸؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۶، ص۴۰۶.</ref>.
| |
| *[[حضرت]] فرمود: "پس کجایند آن دو شتری که در فلان شعب مخفی کردهای؟"<ref>ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸.</ref> [[حارث]] و پسرانش با شنیدن این فرموده [[حضرت]]، [[مسلمان]] شدند. [[پیامبر]]{{صل}} به [[پدر]] [[جویریه]]، اجازه دادند که [[جویریه]] را بین ماندن نزد [[حضرت]]{{صل}} و رفتن پیش [[پدر]]، مخیر کند. [[حارث]] گفت: "پیشنهاد منصفانهای کردی". سپس نزد [[جویریه]] رفته، گفت: "دخترم، [[قبیله]] خود را با ماندنت مفتضح نکن. [[جویریه]] گفت: ما من، [[خدا]] و رسولش را برگزیدهام. پدرش گفت: نفرین بر تو. هرچه میخواهی بکن". آن گاه [[حضرت]]، [[جویریه]] را [[آزاد]] کرد و در زمره [[همسران]] خویش قرار داد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>.
| |
| *'''[[روایت]] دوم:'''
| |
| *پس از تقسیم [[غنایم]]، [[جویریه]] در سهم [[ثابت بن قیس بن شمّاس]] و پسر عمویش قرار گرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵.</ref>. آنان با او قرار گذاشتند که با پرداخت نه اوقیه (هفت مثقال) طلا<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۱.</ref> بتواند خود را [[آزاد]] کند. [[جویریه]] در حالی که [[پیامبر]]{{صل}} کنار آبی نشسته بود<ref>احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۰۶.</ref>، نزد [[حضرت]] آمد و ضمن اظهار [[مسلمانی]]، برای پرداخت مبلغ [[قرارداد]]، از [[حضرت]] کمک خواست؛ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "کاری بهتر از این هم هست. پرسید: چه کاری؟ فرمود: تعهدی که کردی میپردازم و تو را به همسری برمیگزینم. [[جویریه]] گفت: بسیار خوب". [[حضرت]]، او را از [[ثابت بن قیس]] خرید و [[آزاد]] ساخت و سپس با او [[ازدواج]] کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۲؛ ابن اسحاق، السیره ابن اسحاق، ص۲۶۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۸۱.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==صداق ایشان==
| | [[حضرت]] ابتدا [[دستور]] داد آنان را به [[اسلام]] [[دعوت]] کنند؛ اما نپذیرفتند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۰۷.</ref>. لذا [[جنگ]] آغاز شد و [[فتح]] و [[پیروزی]] و [[اموال]] و [[اسیران]] بسیاری نصیب [[مسلمانان]] گردید؛ [[غنایم]] این [[جنگ]]، دو هزار شتر و پنج هزار گوسفند و دویست خانوار [[اسیر]] بود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ص۴۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۹.</ref>. از جمله این [[اسیران]]، دختر بیست ساله<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۰.</ref> [[حارث بن ابیضرار]]، [[رئیس]] بنیمصطلق بود. [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، او را [[اسیر]] کرده نزد [[پیامبر]]{{صل}} آورد<ref>ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۰؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۲۰۱.</ref>. |
| *گفتهاند [[حضرت]]، صداقش را [[آزادی]] او و به قولی<ref>احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۰۶.</ref> [[چهل]] یا صد تن از [[اسیران]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲.</ref> و یا همه [[اسیران]] بنیمصطلق قرار داده بود؛ اما [[جویریه]]، خود در این باره میگوید: "وقتی [[پیامبر]]، مرا [[آزاد]] کرد و به [[عقد]] خود در آورد، به [[خدا]] قسم، من حتی یک کلمه با او درباره افراد عشیرهام، [[سخن]] نگفتم و این خود [[مسلمانان]] بودند که آنان را [[آزاد]] کردند. دیدم دخترعمویم، پیش من آمد و خبر [[آزادی]] آنان را داد، پس [[خداوند عزوجل]] را [[شکر]] کردم"<ref>ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۳.</ref>.
| |
| *گفتهاند [[حضرت]]، صداقش را چهارصد درهم قرار داد و نامش را از "بره" به [[جویریه]] [[تغییر]] داد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲، احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۰۶؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴.</ref>؛ چرا که این نام را [[دوست]] نداشتند<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲؛ شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال نفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} برای ایشان نیز همچون دیگر [[زنان]] خود، [[حکم]] [[حجاب]] را مقرر فرمود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۸۱-۲۸۲.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[وفات]] [[جویریه]]==
| | در [[نقل]] این واقعه تا اینجا بین مؤرخان و سیرهنویسان اختلافی نیست و همگی به وقوع چنین جریانی اشاره کردهاند؛ اما در ادامه، با دوگونه [[روایت]] متفاوت مواجهیم: |
| *وی پنج سال با [[رسول خدا]]{{صل}} [[زندگی]] کرد<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۵.</ref>؛ اما از آن [[حضرت صاحب]] فرزندی نشد<ref>ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۲۶۳.</ref>. سرانجام در [[ربیعالاول]] [[سال]] پنجاه و شش [[هجری]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، جلد ص۹۵؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲؛ سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۲.</ref> و به [[نقلی]] پنجاه [[هجری]]<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۵؛ و ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۴.</ref> در [[مدینه]] [[وفات]] کرد. گفتهاند [[مروان حکم]]، [[والی]] وقت [[مدینه]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، جلد ص۹۵؛ و سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲.</ref> یا [[ابوحاتم بن حیان]]<ref>سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۴.</ref> بر او [[نماز]] خواند.
| | #[[روایت]] اول از این واقعه: [[حضرت]]{{صل}}، [[جویریه]] را برای خود برگزید<ref>شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱.</ref> و پس از تقسیم [[غنایم]] و [[اسیران]] بین [[مسلمانان]]، به [[مدینه]] بازگشت. بعدها [[حارث]]، [[پدر]] [[جویریه]] با پسرانش برای پرداخت فدیه دخترش، همراه شترانی چند، رهسپار [[مدینه]] شد. در میانه راه، او دو شتر از [[بهترین]] آنها را [[انتخاب]] و در منطقه عقیق، مخفی کرد<ref>ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۲؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۲۹۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸.</ref> و سپس با بقیه شتران، نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و ضمن پیشکش فدایی خود، استرداد دخترش را درخواست کرد و گفت: "ای [[رسول خدا]]! دختر من به [[اسارت]] در نیاید؛ چرا که او دختری ارجمند و بزرگوار است"<ref>ابن اسحاق، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۳، ص۲۱۸؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۶، ص۴۰۶.</ref>. [[حضرت]] فرمود: "پس کجایند آن دو شتری که در فلان شعب مخفی کردهای؟"<ref>ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۲، ص۳۸۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۱۸.</ref> [[حارث]] و پسرانش با شنیدن این فرموده [[حضرت]]، [[مسلمان]] شدند. [[پیامبر]]{{صل}} به [[پدر]] [[جویریه]]، اجازه دادند [[جویریه]] را بین ماندن نزد [[حضرت]]{{صل}} و رفتن پیش [[پدر]] مخیر کند. [[حارث]] گفت: "پیشنهاد منصفانهای کردی". سپس نزد [[جویریه]] رفته، گفت: "دخترم، [[قبیله]] خود را با ماندنت مفتضح نکن. [[جویریه]] گفت: من [[خدا]] و رسولش را برگزیدهام. پدرش گفت: نفرین بر تو. هرچه میخواهی بکن". آنگاه [[حضرت]]، [[جویریه]] را [[آزاد]] کرد و در زمره [[همسران]] خویش قرار داد. |
| *او از [[رسول خدا]]{{صل}} احادیثی را [[روایت]] کرده است و [[ابنعباس]] و [[جابر]] و [[ابنعمر]] و [[عبید بن سبّاق]] و [[برادر]] زادهاش طفیل و دیگران نیز از او [[روایت]] [[نقل]] کردهاند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۷۴؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۵۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۸۲.</ref>.
| | #[[روایت]] دوم: پس از تقسیم [[غنایم]]، [[جویریه]] در سهم [[ثابت بن قیس بن شمّاس]] و پسر عمویش قرار گرفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹؛ ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۴۵.</ref>. آنان با او قرار گذاشتند با پرداخت نه اوقیه (هفت مثقال) طلا<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۹؛ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۱.</ref> بتواند خود را [[آزاد]] کند. [[جویریه]] در حالی که [[پیامبر]]{{صل}} کنار آبی نشسته بود<ref>احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۰۶.</ref>، نزد [[حضرت]] آمد و ضمن اظهار [[مسلمانی]]، برای پرداخت مبلغ [[قرارداد]]، از [[حضرت]] کمک خواست؛ [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "کاری بهتر از این هم هست. پرسید: چه کاری؟ فرمود: تعهدی که کردی میپردازم و تو را به همسری برمیگزینم. [[جویریه]] گفت: بسیار خوب". [[حضرت]]، او را از [[ثابت بن قیس]] خرید و [[آزاد]] ساخت و سپس با او [[ازدواج]] کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۲؛ ابن اسحاق، السیره ابن اسحاق، ص۲۶۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۹۴.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص279 ـ ۲۸۱؛ [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۶.</ref>. |
| | |
| ==جویریه در دایره المعارف صحابه پیامر ج۴==
| |
| ==مقدمه==
| |
| وی دختر [[حارث بن ابی ضرار]] از [[طایفه]] [[بنی مصطلق]] و [[همسر]] [[مسافع بن صفوان مصطلقی]] بود. او در [[سال ششم هجرت]] در [[جنگ]] [[مسلمانان]] با بنی مصطلق [[اسیر]] شد و در هنگام [[تقسیم غنائم]]، در سهم [[ثابت بن قیس بن شماس]] افتاد. او زنی شیرین و نمکین بود به طوری که هر که او را میدید فریفتهاش میشد. ثابت او را مکاتبه کرد. (یعنی اگر [[پول]] معینی بدهد، [[آزاد]] شود) او جهت درخواست کمک در این باره نزد [[پیامبر]]{{صل}} رفت و از ایشان کمک خواست تا شاید زودتر آزاد شود. [[عایشه]] میگوید: همین که او را دیدم، ناراحت شدم؛ زیرا ترسیدم اگر پیامبر{{صل}} او را ببیند او [[رقیب]] [[آینده]] ما شود. و همین گونه هم شد.
| |
| | |
| هنگامی که خواستهاش را به پیامبر{{صل}} بیان کرد، پیامبر{{صل}} فرمود: "بهتر این است که این پول را بدهم و تو را به همسری خود درآورم".
| |
| | |
| او گفت: "مانعی نیست"<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۹۴-۲۹۵؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۹۲؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۲، ص۲۳۵-۲۳۶؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۰۸؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۰۴؛ اعلام الوری باعلام الهدی، طبرسی، ج۶، ص۱۹۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۴۲۰؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۴، ص۳۴۶-۳۴۷ و ج۱۱، ص۲۱۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۷۳؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۲۶۳-۲۶۴؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۸۲، ۸۶ و ۲۰۵.</ref>. وی در بیست سالگی به همسری [[رسول خدا]]{{صل}} درآمد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۹۵.</ref>.
| |
| | |
| [[جویریه]] جزء [[برترین]] [[زنان]] در [[ادب]] و [[فصاحت]] بوده است<ref>اعلام زرکلی، ج۲، ص۱۴۸.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۵-۳۰۶.</ref> | |
| | |
| ==[[پدر]] جویریه==
| |
| پس از آنکه جویریه به دست [[لشکر اسلام]] افتاد، پدرش، حارث بن ابی ضرار، به همراه تعدادی از شتران خود و به قصد آزاد ساختن دخترش به [[مدینه]] آمد. در بین [[راه]] دو شتر در نظرش [[پسندیده]] آمد پس آنها را در وادی عقیق در میان یکی از درهها بست تا هنگام بازگشت، با خود ببرد.
| |
| | |
| هنگامی که نزد [[پیامبر]]{{صل}} رسید و هنوز از سرگذشت دخترش خبری نداشت، گفت: یا [[محمد]]! دخترم را [[اسیر]] گرفتهاید؛ این شتران را به جای او بگیرید و دخترم را به من باز گردانید. سزاوار نیست دختری مثل جویریه اسیر باشد".
| |
| | |
| [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "آیا خود او [[انتخاب]] کند بهتر نیست؟" | |
| | |
| [[پدر]] [[جویریه]] نزد وی رفت و ماجرا را [[نقل]] کرد. جویریه گفت: "من [[خدا]] و [[رسول]] او را انتخاب کردم"<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۷۴؛ عون المعبود، عظیم آبادی، ج۱۰، ص۳۱۵؛ تهذیب التهذیب، ابن حجر، ج۱۲، ص۳۵۸.</ref>. | |
| | |
| در ادامه پیامبر{{صل}} فرمود: "آن دو شتری که در وادی عقیق در فلان دره پنهان کردی چه شد!" [[حارث]] با شنیدن این جمله [[ایمان]] در قلبش [[راه]] یافت و گفت: {{عربی| أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ وَ أَنَّكَ رَسُولُ اَللَّهِ}}؛ [[گواهی]] میدهم که خدایی جز خدای یگانه نیست و تو پیامبر هستی؛ زیرا جز خدا کسی نمیدانست که من این کار را کردهام. به این جهت، عدهای از اقوامش هم [[مسلمان]] شدند<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۲، ص۲۹۵؛ اسدالغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۳۳۵؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۶۷۳؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۱، ص۱۹۵؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۳، ص۳۱۵.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۶.</ref>
| |
|
| |
|
| ==رؤیای صادقه جویریه== | | ==رؤیای صادقه جویریه== |
| جویریه میگوید: سه [[شب]] قبل از اسارتم در [[خواب]] دیدم که گویا ماه از یثرب آمد و به اتاق من وارد شد. کسی را از خوابم [[آگاه]] نکردم چون [[دوست]] نداشتم همه خوابم را بدانند تا این که پیامبر{{صل}} به سوی ما آمد و من اسیر شدم<ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۸۴؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۴، ص۳۴۷ و ج۱۱، ص۲۱۱.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۷.</ref> | | جویریه میگوید: سه [[شب]] قبل از اسارتم در [[خواب]] دیدم گویا ماه از یثرب آمد و به اتاق من وارد شد. کسی را از خوابم [[آگاه]] نکردم چون [[دوست]] نداشتم همه خوابم را بدانند تا اینکه پیامبر{{صل}} به سوی ما آمد و من اسیر شدم<ref>أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۸۴؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۴، ص۳۴۷ و ج۱۱، ص۲۱۱.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۷.</ref> |
|
| |
|
| ==پیامبر{{صل}} و نامگذاری جویریه== | | ==پیامبر{{صل}} و نامگذاری جویریه== |
| اسم اصلی جویریه قبل از [[ازدواج با رسول خدا]]{{صل}} بره بوده و پیامبر{{صل}} بعد از [[ازدواج]] با او نام وی را جویریه گذاشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۹۴؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۴، ص۳۴۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۵۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۷۴؛ الدرایة فی تخریج أحادیث الهدایه، ابن حجر، ج۲، ص۲۹۴؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۸۲؛ اعلام، زرکلی، ج۲، ص۱۴۸.</ref>. بعضی نیز گفتهاند، اسم او [[میمونه]] بوده است <ref>اکمال الکمال، ابن ماکولا، ج۱، ص۲۵۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۷.</ref> | | اسم اصلی جویریه قبل از [[ازدواج با رسول خدا]]{{صل}} بره بوده و پیامبر{{صل}} بعد از [[ازدواج]] با او نام وی را جویریه گذاشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۹۴؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی، ج۴، ص۳۴۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۵۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۷۴؛ الدرایة فی تخریج أحادیث الهدایه، ابن حجر، ج۲، ص۲۹۴؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۸۲؛ اعلام، زرکلی، ج۲، ص۱۴۸.</ref>. بعضی نیز گفتهاند، اسم او [[میمونه]] بوده است<ref>اکمال الکمال، ابن ماکولا، ج۱، ص۲۵۳.</ref>. [[پیامبر]]{{صل}} برای ایشان نیز همچون دیگر [[زنان]] خود، [[حکم]] [[حجاب]] را مقرر فرمود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۴۱۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۷؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۸۱-۲۸۲.</ref> |
|
| |
|
| ==[[برکت]] [[ازدواج]] [[جویریه]] با [[رسول خدا]]{{صل}}== | | ==[[برکت]] [[ازدواج]] [[جویریه]] با [[رسول خدا]]{{صل}}== |
| پس از آنکه [[پیامبر]] جویریه را به همسری درآورد و [[مسلمانان]] از این کار با خبر شدند، گفتند: پیامبر{{صل}} و داماد [[قبیله]] [[بنی مصطلق]] است و سزاوار نیست از این قبیله مردمی به عنوان برده زیر دست ما باشند. پس همه کسانی را که از این [[طایفه]] [[اسیر]] شده بودند، [[آزاد]] کردند که در حدود صد [[خانواده]] از بنی مصطلق آزاد شد. در [[تاریخ]]، زنی که این اندازه به قبیلهاش خیر رسانده باشد، کمتر به چشم میخورد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۰۴؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۹، ص۷۵؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۹، ص۳۶۳؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۱۹۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۴۲۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۷۳؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۰، ص۲۹۰.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۷.</ref> | | پس از آنکه [[پیامبر]] جویریه را به همسری درآورد و [[مسلمانان]] از این کار با خبر شدند، گفتند: پیامبر{{صل}} داماد [[قبیله]] [[بنی مصطلق]] است و سزاوار نیست از این قبیله مردمی به عنوان برده زیر دست ما باشند. پس همه کسانی را که از این [[طایفه]] [[اسیر]] شده بودند، [[آزاد]] کردند که در حدود صد [[خانواده]] از بنی مصطلق آزاد شد. در [[تاریخ]]، زنی که این اندازه به قبیلهاش خیر رسانده باشد، کمتر به چشم میخورد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۰۴؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۹، ص۷۵؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۹، ص۳۶۳؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، طبرسی، ج۱، ص۱۹۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۴۲۰؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۷۳؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۰، ص۲۹۰.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۷؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۸۱-۲۸۲.</ref> |
|
| |
|
| ==پیامبر{{صل}} و [[آموزش]] ذکر به جویریه== | | ==پیامبر{{صل}} و [[آموزش]] ذکر به جویریه== |
| جویریه [[نقل]] میکند که یک [[روز]] [[صبح]] پیامبر{{صل}} نزد من آمد و من در محل [[نماز]] خود در حال [[دعا]] بودم. سپس نزدیک ظهر نزد من آمد و من را به همان حال دید. از من پرسید هنوز به همان حال نشستهای؟ گفتم: بله، پیامبر{{صل}} فرمود: "ذکری به تو میآموزم که آن را سه مرتبه بگویی: {{متن حدیث|سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَهَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ}}<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۲۹؛ سنن الترمذی، ترمذی، ج۵، ص۲۱۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۴۲۱؛ سنن الکبری، نسائی، ج۶، ص۴۹؛ سنن ابن ماجه، قزوینی، ج۲، ص۱۲۵۱؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۱، ص۳۳۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۸.</ref> | | جویریه [[نقل]] میکند یک [[روز]] [[صبح]] پیامبر{{صل}} نزد من آمد و من در محل [[نماز]] خود در حال [[دعا]] بودم. سپس نزدیک ظهر نزد من آمد و من را به همان حال دید. از من پرسید هنوز به همان حال نشستهای؟ گفتم: بله، پیامبر{{صل}} فرمود: "ذکری به تو میآموزم که آنرا سه مرتبه بگویی: {{متن حدیث|سُبْحَانَ اللَّهِ وَبِحَمْدِهِ عَدَدَ خَلْقِهِ وَرِضَا نَفْسِهِ وَزِنَةَ عَرْشِهِ وَمِدَادَ کَلِمَاتِهِ}}<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۲۹؛ سنن الترمذی، ترمذی، ج۵، ص۲۱۶؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۴۲۱؛ سنن الکبری، نسائی، ج۶، ص۴۹؛ سنن ابن ماجه، قزوینی، ج۲، ص۱۲۵۱؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۱، ص۳۳۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۸.</ref> |
|
| |
|
| ==سرانجام جویریه== | | ==سرانجام جویریه== |
| به نقل مشهور، وی در [[ربیع الاول]] [[سال ۵۶ هجری]] در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۰۵؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۸۵؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۴۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۷۴.</ref>. [[نقل]] شده است که [[عمر]] جویریه شصت و پنج سال بوده است<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۱۰؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۲۷؛ تفسیر قرطبی، قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۶.</ref>. برخی نیز [[تاریخ]] [[وفات]] وی را [[سال ۵۰ هجری]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۲۰؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۲۷.</ref> و برخی ۶۰ [[هجری]] گفتهاند<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۲۱۹.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۸.</ref>
| | وی پنج سال با [[رسول خدا]]{{صل}} [[زندگی]] کرد<ref>شیخ حسین دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۵.</ref>؛ اما از آن [[حضرت صاحب]] فرزندی نشد<ref>ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۲۶۳.</ref>. و سرانجام در [[ربیع الاول]] [[سال ۵۶ هجری]] در [[مدینه]] از [[دنیا]] رفت<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۸۰۵؛ أمتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۸۵؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۸، ص۴۹؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۷۴.</ref>. [[عمر]] جویریه شصت و پنج سال بوده است<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۱۱، ص۶۱۰؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۲۷؛ تفسیر قرطبی، قرطبی، ج۱۴، ص۱۶۶.</ref>. برخی نیز [[تاریخ]] [[وفات]] وی را [[سال ۵۰ هجری]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۱۲۰؛ المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۴، ص۲۷.</ref> و برخی ۶۰ [[هجری]] گفتهاند<ref>تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۳، ص۲۱۹.</ref>. گفتهاند [[مروان حکم]]، [[والی]] وقت [[مدینه]]<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، جلد ص۹۵؛ و سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۲.</ref> یا [[ابوحاتم بن حیان]]<ref>سمعانی، الانساب، ج۱۲، ص۲۹۴.</ref> بر او [[نماز]] خواند<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جویریه - عباسی (مقاله)| مقاله «جویریه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۰۸؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[جویریه بنت حارث (مقاله)|جویریه بنت حارث]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۲۸۲.</ref>. |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |