عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۸: خط ۵۸:
گذشته از این اگر علاوه بر مردان [[خزاعه]]، [[زنان]] آن [[قبیله]] نیز می‌توانستند با من بجنگند، بی‌گمان (از شدت [[دلیری]]) چنان می‌کردند"<ref>وقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref>.
گذشته از این اگر علاوه بر مردان [[خزاعه]]، [[زنان]] آن [[قبیله]] نیز می‌توانستند با من بجنگند، بی‌گمان (از شدت [[دلیری]]) چنان می‌کردند"<ref>وقعه صفین، نصر بن مزاحم، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref>.


'''عبور [[اسود]] از کنار [[عبدالله]]<ref>در برخی از منابع، عبدالله بن کعب آمده که در کتاب وقعه صفین (ص۴۵۶) نیز با همین عنوان آمده ولی در پاورقی از عبد الله بن بدیل نام برده است. (و نیز ر.ک: الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۳۱۴).</ref>  
'''عبور [[اسود]] از کنار [[عبدالله]]'''<ref>در برخی از منابع، عبدالله بن کعب آمده که در کتاب وقعه صفین (ص۴۵۶) نیز با همین عنوان آمده ولی در پاورقی از عبد الله بن بدیل نام برده است. (و نیز ر.ک: الکامل، ابن اثیر، ج۳، ص۳۱۴).</ref>'''در آخرین لحظه:''' [[نقل]] شده، [[اسود بن قیس]] در واپسین دم [[زندگی]] عبدالله که هنوز اندک رمقی داشت، از کنار او گذشت و به او گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]] که از پای در آمدن تو بر من بسی گران و ناگوار است. به خدا اگر پیش از این تو را می‌دیدم، به درمانت می‌پرداختم و از تو با [[جان]] خود [[دفاع]] می‌کردم و اگر آن کسی را که تو را از پای در آورده و به خاک و [[خون]] آغشته‌ات کرده، می‌دیدم، [[دوست]] داشتم از او دست بر ندارم تا یا من او را بکشم یا او مرا نیز به تو ملحق کند". سپس از اسب پیاده شد و کنارش نشست و به او گفت: "خدای تو را [[رحمت]] کند ای عبدالله! که پیوسته [[همسایه]] از گزندت در [[امان]] و همواره [[نام خدا]] بر زبانت جاری بود. به من اندرزی بده، خدا تو را رحمت کند". عبدالله گفت: "تو را به [[تقوای الهی]] فرا می‌خوانم و به این که [[خیر خواه]] [[امیر مؤمنان]] باشی و در کنار او با [[تبهکاران]] بجنگی تا [[حق]] آشکار شود و تو [[پیروز]] شوی و یا به [[خداوند]] بپیوندی. از من به امیر مؤمنان [[سلام]] برسان و به او بگو آن چنان در میدان [[جنگ]] که صحنه [[نبرد]] را پشت سر قرار دهی؛ زیرا هر کس در حالی که رزمگاه را پشت سر نهاده است [[روز]] دیگر را آغاز کند، پیروز است. سپس چیزی نگذشت که [[جان]] داد. [[اسود]] نزد [[علی]]{{ع}} آمد و آن حال را به آن [[حضرت]] گزارش داد. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: "خدای او را [[رحمت]] کند؛ در [[زندگی]] همرا؛ ما با [[دشمنان]] [[جهاد]] کرد و در لحظه آخر نیز خیرخواهانه به ما [[اندرز]] داد"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۵۶-۴۵۷ و نیز ر.ک: تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۶۲۲. به نظر می‌رسد با توجه به حضور معاویه و عبدالله بن عامر در بالای سر او در آخرین لحظات، قول اول صحیح باشد.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی (مقاله)|مقاله «عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۶۷۷-۶۷۹.</ref>
در آخرین لحظه:''' [[نقل]] شده، [[اسود بن قیس]] در واپسین دم [[زندگی]] عبدالله که هنوز اندک رمقی داشت، از کنار او گذشت و به او گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]] که از پای در آمدن تو بر من بسی گران و ناگوار است. به خدا اگر پیش از این تو را می‌دیدم، به درمانت می‌پرداختم و از تو با [[جان]] خود [[دفاع]] می‌کردم و اگر آن کسی را که تو را از پای در آورده و به خاک و [[خون]] آغشته‌ات کرده، می‌دیدم، [[دوست]] داشتم از او دست بر ندارم تا یا من او را بکشم یا او مرا نیز به تو ملحق کند". سپس از اسب پیاده شد و کنارش نشست و به او گفت: "خدای تو را [[رحمت]] کند ای عبدالله! که پیوسته [[همسایه]] از گزندت در [[امان]] و همواره [[نام خدا]] بر زبانت جاری بود. به من اندرزی بده، خدا تو را رحمت کند". عبدالله گفت: "تو را به [[تقوای الهی]] فرا می‌خوانم و به این که [[خیر خواه]] [[امیر مؤمنان]] باشی و در کنار او با [[تبهکاران]] بجنگی تا [[حق]] آشکار شود و تو [[پیروز]] شوی و یا به [[خداوند]] بپیوندی. از من به امیر مؤمنان [[سلام]] برسان و به او بگو آن چنان در میدان [[جنگ]] که صحنه [[نبرد]] را پشت سر قرار دهی؛ زیرا هر کس در حالی که رزمگاه را پشت سر نهاده است [[روز]] دیگر را آغاز کند، پیروز است. سپس چیزی نگذشت که [[جان]] داد. [[اسود]] نزد [[علی]]{{ع}} آمد و آن حال را به آن [[حضرت]] گزارش داد. [[امام علی]]{{ع}} فرمود: "خدای او را [[رحمت]] کند؛ در [[زندگی]] همرا؛ ما با [[دشمنان]] [[جهاد]] کرد و در لحظه آخر نیز خیرخواهانه به ما [[اندرز]] داد"<ref>وقعة صفین، نصر بن مزاحم، ص۴۵۶-۴۵۷ و نیز ر.ک: تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۶۲۲. به نظر می‌رسد با توجه به حضور معاویه و عبدالله بن عامر در بالای سر او در آخرین لحظات، قول اول صحیح باشد.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی (مقاله)|مقاله «عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۶۷۷-۶۷۹.</ref>


==[[عبدالله]] از نگاه همرزمان==
==[[عبدالله]] از نگاه همرزمان==
۱۱۵٬۱۷۷

ویرایش