پرش به محتوا

اشعث بن قیس کندی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۳: خط ۴۳:
[[اشعث بن قیس]] بعد از [[وفات پیامبر اسلام]]{{صل}} [[مرتد]] شد؛ سبب [[ارتداد]] او و عده‌ای دیگر چگونگی دریافت [[زکات]] از آنها توسط [[زیاد بن لبید بیاضی]] عامل [[ابوبکر]] بوده است. اما بعد از نبردی که میان آنها و [[لشکر]] [[ابوبکر]] صورت گرفت [[اشعث]] دستگیر شده و او را نزد [[ابوبکر]] بردند. وقتی [[اشعث]] را نزد [[ابوبکر]] آوردند، [[ابوبکر]] از [[اشعث]] پرسید: می‌دانی با تو چه خواهم کرد؟ او گفت: “نمی‌دانم”. [[ابوبکر]] گفت: “تو را خواهم کشت”. [[اشعث]] چون ترسیده بود گفت: “آیا هیچ [[گمان]] خیری درباره من نداری تا [[اسیران]] را رها‌سازی و [[اسلام]] مرا پذیرفته و با من همان کنی که با امثال من روا داشته‌ای و [[خواهر]] خود را به [[ازدواج]] من در آوری<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۴۹.</ref>. به [[خدا]] قسم، من پس از [[مسلمان]] شدن، [[کافر]] نشدم ولی در پرداخت [[مال]] [[بخل]] ورزیدم”<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۹۰۷؛ آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۸۴۱.</ref>. [[اشعث]]، مرد [[زیرک]] و فرصت‌طلبی بوده و در هر [[گرفتاری]] از هر موقعیتی برای [[نجات]] خویش بهره جسته و به هر [[حیله]] و نیرنگی [[متوسل]] می‌شد؛ شاید به همین خاطر است که [[ابوبکر]]، هنگام [[مرگ]]، از [[عفو]] او اظهار [[پشیمانی]] می‌نماید و می‌گوید: “ای کاش! هنگامی که [[اشعث]] را نزد من آوردند، گردنش را می‌زدم، زیرا هیچ شرّی را نمی‌بیند جز آنکه به [[یاری]] آن بر می‌خیزد”<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۲.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹.</ref>.
[[اشعث بن قیس]] بعد از [[وفات پیامبر اسلام]]{{صل}} [[مرتد]] شد؛ سبب [[ارتداد]] او و عده‌ای دیگر چگونگی دریافت [[زکات]] از آنها توسط [[زیاد بن لبید بیاضی]] عامل [[ابوبکر]] بوده است. اما بعد از نبردی که میان آنها و [[لشکر]] [[ابوبکر]] صورت گرفت [[اشعث]] دستگیر شده و او را نزد [[ابوبکر]] بردند. وقتی [[اشعث]] را نزد [[ابوبکر]] آوردند، [[ابوبکر]] از [[اشعث]] پرسید: می‌دانی با تو چه خواهم کرد؟ او گفت: “نمی‌دانم”. [[ابوبکر]] گفت: “تو را خواهم کشت”. [[اشعث]] چون ترسیده بود گفت: “آیا هیچ [[گمان]] خیری درباره من نداری تا [[اسیران]] را رها‌سازی و [[اسلام]] مرا پذیرفته و با من همان کنی که با امثال من روا داشته‌ای و [[خواهر]] خود را به [[ازدواج]] من در آوری<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۴۹.</ref>. به [[خدا]] قسم، من پس از [[مسلمان]] شدن، [[کافر]] نشدم ولی در پرداخت [[مال]] [[بخل]] ورزیدم”<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۹۰۷؛ آفرینش و تاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی (ترجمه: شفیعی کدکنی)، ج۲، ص۸۴۱.</ref>. [[اشعث]]، مرد [[زیرک]] و فرصت‌طلبی بوده و در هر [[گرفتاری]] از هر موقعیتی برای [[نجات]] خویش بهره جسته و به هر [[حیله]] و نیرنگی [[متوسل]] می‌شد؛ شاید به همین خاطر است که [[ابوبکر]]، هنگام [[مرگ]]، از [[عفو]] او اظهار [[پشیمانی]] می‌نماید و می‌گوید: “ای کاش! هنگامی که [[اشعث]] را نزد من آوردند، گردنش را می‌زدم، زیرا هیچ شرّی را نمی‌بیند جز آنکه به [[یاری]] آن بر می‌خیزد”<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۲، ص۱۲؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۲.</ref><ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۸۷؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹.</ref>.
===[[اشعث]] و [[عمر]]===
===[[اشعث]] و [[عمر]]===
[[اشعث]] پس از [[ازدواج]] با [[خواهر]] [[خلیفه اول]] تا آخر [[عمر]] او در [[مدینه]] مقیم بود و چون [[خلیفه دوم]] به [[خلافت]] رسید، در [[جنگ یرموک]] شرکت کرده و یک چشمش آسیب دید<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۱۴۱؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸.</ref>؛ بعد از آن با [[سعد بن ابی وقاص]] به [[عراق]] آمده در جنگ‌های [[قادسیه]]، [[مدائن]]، جلولاء و [[نهاوند]] حضور یافت و در محله کندیان در [[کوفه]] ساکن شد<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۴؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. او در زمان [[خلیفه دوم]] هیچ مقامی نداشت<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۴.</ref>.
[[اشعث]] پس از [[ازدواج]] با [[خواهر]] [[خلیفه اول]] تا آخر [[عمر]] او در [[مدینه]] مقیم بود و چون [[خلیفه دوم]] به [[خلافت]] رسید، در [[جنگ یرموک]] شرکت کرده و یک چشمش آسیب دید<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۱۴۱؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۱۸.</ref>؛ بعد از آن با [[سعد بن ابی وقاص]] به [[عراق]] آمده در جنگ‌های [[قادسیه]]، [[مدائن]]، جلولاء و [[نهاوند]] حضور یافت و در محله کندیان در [[کوفه]] ساکن شد<ref>بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد بن ابی جواده، ج۴، ص۱۸۹۴؛ اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. او در زمان [[خلیفه دوم]] هیچ مقامی نداشت<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۴.</ref>.
 
===[[اشعث]] و [[خلیفه سوم]]===
===[[اشعث]] و [[خلیفه سوم]]===
[[اشعث بن قیس]] در دوران [[خلافت عثمان]] به خاطر پیوند سببی که با وی داشت، استاندار [[آذربایجان]] و مقیم آن دیار بود. استانداری او از مسائلی بود که [[مردم]] درباره آن، [[عثمان]] را [[سرزنش]] می‌کردند، زیرا [[عثمان]] بعد از آنکه دختر [[اشعث]] را برای [[فرزند]] خویش [[عقد]] کرد، او را به این کار گماشت. [[عثمان]] هر سال [[صد]] هزار درهم از [[خراج]] [[آذربایجان]] را به او می‌بخشید. از این‌رو در [[مصرف]] [[اموال مسلمین]] محدودیتی قائل نبود و در اثر [[سهل‌انگاری‌های خلیفه سوم در امر بیت المال]]، [[ثروت]] هنگفتی به‌چنگ آورده بود<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۶.</ref>.
[[اشعث بن قیس]] در دوران [[خلافت عثمان]] به خاطر پیوند سببی که با وی داشت، استاندار [[آذربایجان]] و مقیم آن دیار بود. استانداری او از مسائلی بود که [[مردم]] درباره آن، [[عثمان]] را [[سرزنش]] می‌کردند، زیرا [[عثمان]] بعد از آنکه دختر [[اشعث]] را برای [[فرزند]] خویش [[عقد]] کرد، او را به این کار گماشت. [[عثمان]] هر سال [[صد]] هزار درهم از [[خراج]] [[آذربایجان]] را به او می‌بخشید. از این‌رو در [[مصرف]] [[اموال مسلمین]] محدودیتی قائل نبود و در اثر [[سهل‌انگاری‌های خلیفه سوم در امر بیت المال]]، [[ثروت]] هنگفتی به‌چنگ آورده بود<ref>[[محمد تقی افشار|افشار، محمد تقی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ص ۳۳۵؛ [[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۸۲۹؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص ۱۰۶.</ref>.
۱۱۵٬۴۷۸

ویرایش