پرش به محتوا

ظلم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۴ ژانویهٔ ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان')
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار')
خط ۱۸: خط ۱۸:


===[[ظلم]] [[شرک]] به [[خداوند]]===
===[[ظلم]] [[شرک]] به [[خداوند]]===
#{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> '''نکته''': [[خداوند]] از زبان [[لقمان حکیم]] خطاب به فرزندش [[نقل]] می‌‌کند که [[شرک]] به [[خداوند]] ستمی بزرگ است {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} [[عظمت]] هر عملی به [[عظمت]] اثر آن است، و [[عظمت]] [[معصیت]] به [[عظمت]] کسی است که نافرمانی‌اش می‌شود، چون که [[مؤاخذه]] [[عظیم]] نیز [[عظیم]] است، بنا بر این بزرگ‌ترین [[گناهان]] و نافرمانی‌ها [[نافرمانی خدا]] است، چون [[عظمت]] کبریایی همه از او است، و فوق هر [[عظمت]] و کبریایی است، چون خدایی است بی‌شریک، و بزرگ‌ترین نافرمانی‌های او این است که برایش شریک قائل شوی. {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} در این جمله [[عظمت]] [[شرک]] را [[مقید]] به قیدی با مقایسه با سایر [[گناهان]] نکرد، تا بفهماند که [[عظمت]] [[ظلم]] [[شرک]] آن [[قدر]] است که با هیچ [[گناه]] دیگری قابل [[قیاس]] نیست<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۲۲.</ref>. واژه “شرک” مفهوم وسیعی دارد که شامل [[شرک]] [[آشکار]] - جَلّی - هم‌چون [[بت‌پرستی]] و ستاره‌پرستی و [[شرک]] پنهان - خَفی - هم‌چون [[هواپرستی]]، مقام‌پرستی و [[دنیاپرستی]] نیز می‌شود. و چرایی [[ستم]] بزرگ بودن [[شهر]] برای این است که [[انسان]] [[مشرک]] از طرفی به خود [[ستم]] می‌کند که با آن [[مقام]] والای [[انسانی]] در برابر بت‌های بی‌جان و معبودهای دروغین سر فرود می‌آورد. از طرف دیگر به [[خدا]] [[ستم]] می‌کند که موجودات بی‌ارزش را همتای او قرار می‌دهد. و از دیگر سو [[شرک]] [[ظلم]] به [[مردم]] است، زیرا [[انسان]] [[مشرک]] آنان را به [[گمراهی]] می‌کشاند.
#{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> '''نکته''': [[خداوند]] از زبان [[لقمان حکیم]] خطاب به فرزندش [[نقل]] می‌‌کند که [[شرک]] به [[خداوند]] ستمی بزرگ است {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} [[عظمت]] هر عملی به [[عظمت]] اثر آن است، و [[عظمت]] [[معصیت]] به [[عظمت]] کسی است که نافرمانی‌اش می‌شود، چون که [[مؤاخذه]] [[عظیم]] نیز [[عظیم]] است، بنا بر این بزرگ‌ترین [[گناهان]] و نافرمانی‌ها [[نافرمانی خدا]] است، چون [[عظمت]] کبریایی همه از او است، و فوق هر [[عظمت]] و کبریایی است، چون خدایی است بی‌شریک، و بزرگ‌ترین نافرمانی‌های او این است که برایش شریک قائل شوی. {{متن قرآن|إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} در این جمله [[عظمت]] [[شرک]] را [[مقید]] به قیدی با مقایسه با سایر [[گناهان]] نکرد، تا بفهماند که [[عظمت]] [[ظلم]] [[شرک]] آن [[قدر]] است که با هیچ [[گناه]] دیگری قابل [[قیاس]] نیست<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۲۲.</ref>. واژه “شرک” مفهوم وسیعی دارد که شامل [[شرک]] آشکار - جَلّی - هم‌چون [[بت‌پرستی]] و ستاره‌پرستی و [[شرک]] پنهان - خَفی - هم‌چون [[هواپرستی]]، مقام‌پرستی و [[دنیاپرستی]] نیز می‌شود. و چرایی [[ستم]] بزرگ بودن [[شهر]] برای این است که [[انسان]] [[مشرک]] از طرفی به خود [[ستم]] می‌کند که با آن [[مقام]] والای [[انسانی]] در برابر بت‌های بی‌جان و معبودهای دروغین سر فرود می‌آورد. از طرف دیگر به [[خدا]] [[ستم]] می‌کند که موجودات بی‌ارزش را همتای او قرار می‌دهد. و از دیگر سو [[شرک]] [[ظلم]] به [[مردم]] است، زیرا [[انسان]] [[مشرک]] آنان را به [[گمراهی]] می‌کشاند.
#{{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و ستمکارتر از کسی که نمی‌گذارد نام خداوند در مسجدهای او برده شود و در ویرانی آنها می‌کوشد کیست؟ آنان را جز این سزاوار نیست که هراسان در آن پا نهند، آنها در دنیا، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره بقره، آیه ۱۱۴.</ref>. '''نکته''': [[خداوند]] در [[آیه]] این مسئله را مطرح می‌‌کند که چه کسی ستمکارتر از کسانی است که از بردن [[نام خدا]] در [[مساجد]] او جلوگیری می‌کنند و [[سعی]] در ویرانی آنها دارند، {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا...}} بدترین [[ستم‌ها]] [[تجاوز]] و ویران کردن [[مساجد]] و [[معابد]] است چون [[ستم]] و [[تجاوز]] به [[حرمت]] [[خدا]] و [[خانه]] او و تعطیلی [[عبادت]] اوست و از سوی دیگر [[تجاوز]] به [[انسان]] و کرامت‌اش و گرفتن [[آزادی]] آنها در انجام [[مناسک]] و‌ عبادت‌هاست. مرحوم [[آیت‌الله]] طالقانی در ذیل این [[آیه]] این‌گونه می‌‌نویسد مگر جز این است که [[غرائز]] و [[قوای حیوانی]] در [[آدمی]] منشأ هر [[ستم]] و [[تجاوز]] است‌؟ و تنها محیطی که این [[غرائز]] را محدود و و جدان [[حق‌جویی]] و [[عدالت‌خواهی]] را بیدار و فعال می‌گرداند، همان محیط‌هایی است که به [[نام خدا]] و [[حق]] و [[عدل]] برپا گشته و به نام [[مسجد]] که محل [[سجده]] برای [[خدا]] و اخضاع سرکشی‌ها است نامیده شده است. اگر خود بینی و امتیازجویی [[آدمی]] و صورت‌ها و اندیشه‌های ناشی از آن در [[حریم]] [[مساجد]] راه یافت صورت و معنای خدایی [[مسجد]] را ویران می‌کند و ظاهر آن را از رونق می‌اندازد. چون [[مساجد]] ویران گردید بند و حدی برای [[سرکشی]] [[غرائز]] نمی‌ماند و جلو هر ستمی باز می‌گردد. پس آنان که دیگران را از [[مساجد]] [[ممنوع]] و به خود محدود می‌سازند و [[نور]] [[فطرت خدایی]] را خاموش و نام غیر [[خدا]] را بلند می‌کنند، از هر ظالمی ظالم‌ترند. به هر حال ظاهر [[آیه]] را نمی‌توان ناظر به واقعه مخصوصی دانست. و هیچ قرینه‌ای برای چنین تطبیقی در میان نیست. این [[آیه]] بیان حقیقتی است کلی، و شامل حوادث گذشته، مانند خرابی‌های [[بیت‌المقدس]]، و حال (زمان [[نزول]] [[آیه]])، مانند منع [[مشرکین]] در واقعه [[حدیبیه]]، و [[آینده]] مانند خرابی‌های صلیبی‌ها و [[قرامطه]] از [[مساجد]]، و همچنین بی‌رونق شدن [[معابد]] و [[مساجد]] امروز – و هر زمان - که همه نتیجه و آثار شوم [[اختلاف]] و تضاد منتسبین بادیان است که [[معابد]] و [[مساجد]] را سنگری برای انشاء و ابراز [[اختلافات]] و تأمین هواها و [[منافع]] خود ساخته‌اند. [[شایسته]] [[مقام]] [[مساجد]] و [[پاسداری]] پایه‌گزاران و طرفداران آن این است که با [[قلبی]] هراسناک از [[خوف]] [[خدا]] و [[مسئولیت]] نسبت به [[مساجد]]، در آن درآیند تا دیگران را به [[خشوع]] و [[سجده]] وادارند. {{متن قرآن|... أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ...}} نه آن‌که بر [[خدا]] و [[خلق]] [[سرکشی]] نمایند و [[مساجد]] را به صورت پایگاه تحمیل [[اندیشه‌ها]] و سنگر [[جنگ]] آراء و [[عقاید]] شخصی خود گردانند. یا چون [[مساجد]] را از صورت اصلی خود خارج کردند و نسبت به آن [[خائن]] گشته و چون [[وظیفه]] [[پاسداری]] آنها را انجام ندادند در [[حقیقت]] از آن [[بیگانه]] و رانده شدند و جز در حال [[ترس]] و [[نگرانی]] نبایستی در آن وارد شوند. یا آن‌که با [[اختلافات]] خود، چون [[مانع]] [[باطنی]] برای [[مردم]] در [[مساجد]] پیش ‌آوردند و به خرابی آن کوشیدند و آن را از وضع اولی [[منحرف]] ساختند یگانه پایگاه خود را [[سست]] و راه را برای [[غلبه]] دیگران باز کردند، تا آنجا که در [[مساجد]] که محل [[امن]] و [[آرامش]] است، خود جز با [[هراس]] و [[نگرانی]] نتوانند وارد شوند. چنان‌که [[یهودیان]] پس از [[فتح]] [[بیت المقدس]] به‌ دست [[رومیان]] و بابلیان با [[ترس]] و [[هراس]] به [[مسجد]] می‌رفتند، و همچنین [[مشرکین]] پس از [[فتح مکه]]، و [[مسلمین]] پس از [[غلبه]] [[مسیحیان]] بر آنها در [[آندلس]]، و [[مسیحیان]] پس از [[فتح]] [[بیت المقدس]] به ‌دست [[مسلمانان]]، و همچنین... این احتمالات به جا و مناسب است و احتمال اول با روش و تعبیر [[آیه]] مناسب‌تر می‌باشد. آن گروه‌هایی که رابطه و اجتماعشان بر [[اساس دین]]، و پایگاه قدرتشان [[مسجد]] است همین که اساس و مرکزیت پایگاهشان [[سست]] و بی‌پا گردید قدرتشان به [[ضعف]] و عزتشان به [[ذلت]] برمی‌گردد و بیش از [[زبونی]] در [[دنیا]] عذاب‌هایی بزرگ‌تری در پیش دارند: {{متن قرآن|...لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>پرتوی از قرآن، ج۱، ص۲۷۳.</ref>.  
#{{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و ستمکارتر از کسی که نمی‌گذارد نام خداوند در مسجدهای او برده شود و در ویرانی آنها می‌کوشد کیست؟ آنان را جز این سزاوار نیست که هراسان در آن پا نهند، آنها در دنیا، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند» سوره بقره، آیه ۱۱۴.</ref>. '''نکته''': [[خداوند]] در [[آیه]] این مسئله را مطرح می‌‌کند که چه کسی ستمکارتر از کسانی است که از بردن [[نام خدا]] در [[مساجد]] او جلوگیری می‌کنند و [[سعی]] در ویرانی آنها دارند، {{متن قرآن|وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسَاجِدَ اللَّهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَسَعَى فِي خَرَابِهَا...}} بدترین [[ستم‌ها]] [[تجاوز]] و ویران کردن [[مساجد]] و [[معابد]] است چون [[ستم]] و [[تجاوز]] به [[حرمت]] [[خدا]] و [[خانه]] او و تعطیلی [[عبادت]] اوست و از سوی دیگر [[تجاوز]] به [[انسان]] و کرامت‌اش و گرفتن [[آزادی]] آنها در انجام [[مناسک]] و‌ عبادت‌هاست. مرحوم [[آیت‌الله]] طالقانی در ذیل این [[آیه]] این‌گونه می‌‌نویسد مگر جز این است که [[غرائز]] و [[قوای حیوانی]] در [[آدمی]] منشأ هر [[ستم]] و [[تجاوز]] است‌؟ و تنها محیطی که این [[غرائز]] را محدود و و جدان [[حق‌جویی]] و [[عدالت‌خواهی]] را بیدار و فعال می‌گرداند، همان محیط‌هایی است که به [[نام خدا]] و [[حق]] و [[عدل]] برپا گشته و به نام [[مسجد]] که محل [[سجده]] برای [[خدا]] و اخضاع سرکشی‌ها است نامیده شده است. اگر خود بینی و امتیازجویی [[آدمی]] و صورت‌ها و اندیشه‌های ناشی از آن در [[حریم]] [[مساجد]] راه یافت صورت و معنای خدایی [[مسجد]] را ویران می‌کند و ظاهر آن را از رونق می‌اندازد. چون [[مساجد]] ویران گردید بند و حدی برای [[سرکشی]] [[غرائز]] نمی‌ماند و جلو هر ستمی باز می‌گردد. پس آنان که دیگران را از [[مساجد]] [[ممنوع]] و به خود محدود می‌سازند و [[نور]] [[فطرت خدایی]] را خاموش و نام غیر [[خدا]] را بلند می‌کنند، از هر ظالمی ظالم‌ترند. به هر حال ظاهر [[آیه]] را نمی‌توان ناظر به واقعه مخصوصی دانست. و هیچ قرینه‌ای برای چنین تطبیقی در میان نیست. این [[آیه]] بیان حقیقتی است کلی، و شامل حوادث گذشته، مانند خرابی‌های [[بیت‌المقدس]]، و حال (زمان [[نزول]] [[آیه]])، مانند منع [[مشرکین]] در واقعه [[حدیبیه]]، و [[آینده]] مانند خرابی‌های صلیبی‌ها و [[قرامطه]] از [[مساجد]]، و همچنین بی‌رونق شدن [[معابد]] و [[مساجد]] امروز – و هر زمان - که همه نتیجه و آثار شوم [[اختلاف]] و تضاد منتسبین بادیان است که [[معابد]] و [[مساجد]] را سنگری برای انشاء و ابراز [[اختلافات]] و تأمین هواها و [[منافع]] خود ساخته‌اند. [[شایسته]] [[مقام]] [[مساجد]] و [[پاسداری]] پایه‌گزاران و طرفداران آن این است که با [[قلبی]] هراسناک از [[خوف]] [[خدا]] و [[مسئولیت]] نسبت به [[مساجد]]، در آن درآیند تا دیگران را به [[خشوع]] و [[سجده]] وادارند. {{متن قرآن|... أُولَئِكَ مَا كَانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهَا إِلَّا خَائِفِينَ...}} نه آن‌که بر [[خدا]] و [[خلق]] [[سرکشی]] نمایند و [[مساجد]] را به صورت پایگاه تحمیل [[اندیشه‌ها]] و سنگر [[جنگ]] آراء و [[عقاید]] شخصی خود گردانند. یا چون [[مساجد]] را از صورت اصلی خود خارج کردند و نسبت به آن [[خائن]] گشته و چون [[وظیفه]] [[پاسداری]] آنها را انجام ندادند در [[حقیقت]] از آن [[بیگانه]] و رانده شدند و جز در حال [[ترس]] و [[نگرانی]] نبایستی در آن وارد شوند. یا آن‌که با [[اختلافات]] خود، چون [[مانع]] [[باطنی]] برای [[مردم]] در [[مساجد]] پیش ‌آوردند و به خرابی آن کوشیدند و آن را از وضع اولی [[منحرف]] ساختند یگانه پایگاه خود را [[سست]] و راه را برای [[غلبه]] دیگران باز کردند، تا آنجا که در [[مساجد]] که محل [[امن]] و [[آرامش]] است، خود جز با [[هراس]] و [[نگرانی]] نتوانند وارد شوند. چنان‌که [[یهودیان]] پس از [[فتح]] [[بیت المقدس]] به‌ دست [[رومیان]] و بابلیان با [[ترس]] و [[هراس]] به [[مسجد]] می‌رفتند، و همچنین [[مشرکین]] پس از [[فتح مکه]]، و [[مسلمین]] پس از [[غلبه]] [[مسیحیان]] بر آنها در [[آندلس]]، و [[مسیحیان]] پس از [[فتح]] [[بیت المقدس]] به ‌دست [[مسلمانان]]، و همچنین... این احتمالات به جا و مناسب است و احتمال اول با روش و تعبیر [[آیه]] مناسب‌تر می‌باشد. آن گروه‌هایی که رابطه و اجتماعشان بر [[اساس دین]]، و پایگاه قدرتشان [[مسجد]] است همین که اساس و مرکزیت پایگاهشان [[سست]] و بی‌پا گردید قدرتشان به [[ضعف]] و عزتشان به [[ذلت]] برمی‌گردد و بیش از [[زبونی]] در [[دنیا]] عذاب‌هایی بزرگ‌تری در پیش دارند: {{متن قرآن|...لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>پرتوی از قرآن، ج۱، ص۲۷۳.</ref>.  


خط ۶۰: خط ۶۰:


'''نکات''': در [[آیات]] فوق این موضوع‌ها پیرامون آثار [[ظلم]] مطرح گردیده است:
'''نکات''': در [[آیات]] فوق این موضوع‌ها پیرامون آثار [[ظلم]] مطرح گردیده است:
# [[خداوند]] در مقابل مهلت‌طلبی و تقاضای [[فرصت]] برای جبران، [[ستمگران]] به هنگام نازل شدن عذابی که نتیجه و آثار [[ستم]] آنان است {{متن قرآن|وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ...}} می‌‌گوید مگر شما نبودید که قبل از این، [[سوگند]] می‌خوردید - و یا به ‌طور [[قطع]] می‌گفتید - ما هرگز زایل شدنی نیستیم، و این نیروی [[دفاعی]] و این قدرتی که داریم ما را از هر حادثه نابودکننده [[نجات]] می‌بخشد، {{متن قرآن|...أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ}} پس چطور امروز به التماس افتاده چند روزی مهلت می‌خواهید؟. و مگر شما همان‌ها نبودید که در کاخ‌ها و منازل و مساکن کسانی که به خویشتن [[ستم]] کرده بودند سکونت جستید {{متن قرآن|وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ}} “و برای شما این واقعیت به خوبی [[آشکار]] شده بود که بر اثر نتیجه [[ستم]] آنان ما بر سر آنها چه آوردیم” {{متن قرآن|وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ}} “و برای شما آن‌قدر مثال‌های تکان دهنده از حالات [[امت‌های پیشین]] ذکر کردیم” {{متن قرآن|وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ}}.
# [[خداوند]] در مقابل مهلت‌طلبی و تقاضای [[فرصت]] برای جبران، [[ستمگران]] به هنگام نازل شدن عذابی که نتیجه و آثار [[ستم]] آنان است {{متن قرآن|وَأَنْذِرِ النَّاسَ يَوْمَ يَأْتِيهِمُ الْعَذَابُ فَيَقُولُ الَّذِينَ ظَلَمُوا رَبَّنَا أَخِّرْنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِيبٍ...}} می‌‌گوید مگر شما نبودید که قبل از این، [[سوگند]] می‌خوردید - و یا به ‌طور [[قطع]] می‌گفتید - ما هرگز زایل شدنی نیستیم، و این نیروی [[دفاعی]] و این قدرتی که داریم ما را از هر حادثه نابودکننده [[نجات]] می‌بخشد، {{متن قرآن|...أَوَلَمْ تَكُونُوا أَقْسَمْتُمْ مِنْ قَبْلُ مَا لَكُمْ مِنْ زَوَالٍ}} پس چطور امروز به التماس افتاده چند روزی مهلت می‌خواهید؟. و مگر شما همان‌ها نبودید که در کاخ‌ها و منازل و مساکن کسانی که به خویشتن [[ستم]] کرده بودند سکونت جستید {{متن قرآن|وَسَكَنْتُمْ فِي مَسَاكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ}} “و برای شما این واقعیت به خوبی آشکار شده بود که بر اثر نتیجه [[ستم]] آنان ما بر سر آنها چه آوردیم” {{متن قرآن|وَتَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ}} “و برای شما آن‌قدر مثال‌های تکان دهنده از حالات [[امت‌های پیشین]] ذکر کردیم” {{متن قرآن|وَضَرَبْنَا لَكُمُ الْأَمْثَالَ}}.
# [[خداوند]] در پاسخ به [[ثروتمندان]] [[غافل]] و هواپرست که از [[پیامبر]]{{صل}} می‌خواستند [[مؤمنان]] [[فقیر]] را از اطراف خود براند. پس از این که او را امر به [[صبر]] و ماندن درکنار [[مؤمنان]] [[فقیر]] می‌‌کند {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا...}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی.».. سوره کهف، آیه ۲۸.</ref> می‌‌گوید به آنها بگو. این برنامه من است و این حقیقتی است از سوی پروردگارتان، هر کس می‌خواهد [[ایمان]] بیاورد و این [[حقیقت]] را پذیرا شود، و هر کس می‌خواهد [[کافر]] گردد {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}} اما بدانید این [[ستمگران]] دنیاپرست که با [[زندگی]] مرفه و زرق و برق و زینت‌هایشان لبخند [[تمسخر]] به [[لباس]] پشمینه [[مؤمنان]] [[فقیر]] [[اصحاب پیامبر]] می‌‌زنند [[عاقبت]] شوم و [[تاریکی]] دارند چرا که: “ما برای این [[ستمگران]] آتشی فراهم کرده‌ایم که سراپرده‌اش آنها را از هر سو احاطه کرده است {{متن قرآن|إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا}} آری آنها در این [[زندگی]] [[دنیا]] هر گاه [[تشنه]] می‌شدند صدا می‌زدند، و خدمتکاران انواع آشامیدنی‌ها را در برابرشان حاضر می‌کردند، ولی در [[جهنم]] ‌هنگامی که تقاضای [[آب]] می‌کنند آبی برای آنها می‌آورند همچون فلز گداخته! که اگر نزدیک صورت شود صورت‌ها را بریان می‌کند {{متن قرآن|وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ}} چه بد نوشیدنی بسیار قریه‌ها که ما اهل آنها را به خاطر اینکه [[ظالم]] بودند و در حالی که مشغول [[ظلم]] بودند است {{متن قرآن|بِئْسَ الشَّرَابُ}} و [[دوزخ]] چه بد [[جایگاه]] محل [[اجتماعی]] است {{متن قرآن|وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}.
# [[خداوند]] در پاسخ به [[ثروتمندان]] [[غافل]] و هواپرست که از [[پیامبر]]{{صل}} می‌خواستند [[مؤمنان]] [[فقیر]] را از اطراف خود براند. پس از این که او را امر به [[صبر]] و ماندن درکنار [[مؤمنان]] [[فقیر]] می‌‌کند {{متن قرآن|وَاصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِيِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَلَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا...}}<ref>«و با آنان که پروردگار خویش را سپیده‌دمان و در پایان روز به شوق لقای وی می‌خوانند خویشتنداری کن و دیدگانت از آنان به دیگران دوخته نشود که زیور زندگی این جهان را بجویی.».. سوره کهف، آیه ۲۸.</ref> می‌‌گوید به آنها بگو. این برنامه من است و این حقیقتی است از سوی پروردگارتان، هر کس می‌خواهد [[ایمان]] بیاورد و این [[حقیقت]] را پذیرا شود، و هر کس می‌خواهد [[کافر]] گردد {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ}} اما بدانید این [[ستمگران]] دنیاپرست که با [[زندگی]] مرفه و زرق و برق و زینت‌هایشان لبخند [[تمسخر]] به [[لباس]] پشمینه [[مؤمنان]] [[فقیر]] [[اصحاب پیامبر]] می‌‌زنند [[عاقبت]] شوم و [[تاریکی]] دارند چرا که: “ما برای این [[ستمگران]] آتشی فراهم کرده‌ایم که سراپرده‌اش آنها را از هر سو احاطه کرده است {{متن قرآن|إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا}} آری آنها در این [[زندگی]] [[دنیا]] هر گاه [[تشنه]] می‌شدند صدا می‌زدند، و خدمتکاران انواع آشامیدنی‌ها را در برابرشان حاضر می‌کردند، ولی در [[جهنم]] ‌هنگامی که تقاضای [[آب]] می‌کنند آبی برای آنها می‌آورند همچون فلز گداخته! که اگر نزدیک صورت شود صورت‌ها را بریان می‌کند {{متن قرآن|وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ}} چه بد نوشیدنی بسیار قریه‌ها که ما اهل آنها را به خاطر اینکه [[ظالم]] بودند و در حالی که مشغول [[ظلم]] بودند است {{متن قرآن|بِئْسَ الشَّرَابُ}} و [[دوزخ]] چه بد [[جایگاه]] محل [[اجتماعی]] است {{متن قرآن|وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}.
# [[خداوند]] می‌‌گوید از پیشینیان چه [[اقوام]] [[ستمگری]] را هلاک کردیم {{متن قرآن|فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ}} و محل زیست آنها ویران شد و دیوار ساختمان‌های “آنها بر سقف‌های خود فرو ریختند” {{متن قرآن|فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا}} و چه بسا چاه‌های [[آب]] که تعطیل شد چون آیندگان کنار [[چاه]] برای برداشتن [[آب]] همه هلاک شدند دیگر کسی نیست که از [[آب]] آنها بنوشد {{متن قرآن|وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ}} و چه بسیار قصرهای با گچ ساخته شده {{متن قرآن|وَقَصْرٍ مَشِيدٍ}} که ساکنانش هلاک شدند حتی نشانه‌ای از آنها نمانده و صدایی از آنها به گوش نمی‌رسد. و مقصود از اهل چاه‌ها ده‌نشین‌ها و مقصود از کاخ‌نشین‌ها شهری‌ها هستند. سپس [[مردم]] را [[دعوت]] می‌‌کند در [[زمین]] سیر کنند {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ}} که [[سیر در زمین]] چه بسا [[آدمی]] را وادار به [[تفکر]] کند که چه شد که این امم نابود شدند {{متن قرآن|فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا}} و در جستجوی [[دلیل]] آن متوجه این [[دلیل]] شوند که [[هلاکت]] آنان به خاطر [[شرک]] به [[خدا]] و [[اعراض]] از [[آیات]] او و [[استکبار]] در مقابل [[حق]] و [[تکذیب]] [[رسولان]] بوده، آن وقت است که صاحب [[قلبی]] می‌شوند که با آن [[تعقل]] می‌کنند و همان [[عقل]] و [[قلب]] ایشان را [[مانع]] از [[شرک]] و [[کفر]] شود. در بسیاری از [[آیات قرآن]]، [[دستور]] جهانگردی داده شده است، اما جهانگردی [[الهی]] و [[اخلاقی]] که [[دل]] عبرت‌بین از دیده بیرون آید و ایوان [[مدائن]] و قصرهای فراعنه را آیینه [[عبرت]] بداند، از دندانه‌های قصرهای ویران شده شاهان جبار پندهایی نو بشنود، و این که [[خداوند]] در [[آیه]] مورد بحث هیچ متعرض “چشم” نشد، {{متن قرآن|فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا}} چون [[آیه]] در این [[مقام]] است که [[مردم]] را از نظر قوت [[عقل]] به دو قسم تقسیم کند یکی آنهایی که خودشان مستقل در تعقلند و خودشان خیر را از [[شر]] و [[نافع]] را از ضار تمیز می‌دهند و دوم آنهایی که از راه [[پیروی]] پیشوایانی که پیرویشان جایز است خیر و شرشان را مشخص می‌کنند و این دو قسم اعتبار کار [[قلب]] و گوش است و ربطی به چشم ندارد و چون این دو معنا - یعنی [[تعقل]] و [[سمع]] - در [[حقیقت]] کار [[قلب]]، یعنی نفس مدرک است که [[آدمی]] را وادار می‌کند به اینکه آنچه خودش [[تعقل]] می‌کند و یا از [[پیشوای هدایت]] می‌شنود بپذیرد لذا این [[درک]] را [[رؤیت]] [[قلب]] و [[مشاهده]] آن خواند و فرمود: دیدگان کور نمی‌شوند بلکه کور [[حقیقی]] دل‌هایی می‌شوند که در سینه‌ها است<ref>ترجمه تفسیر المیزان ج۱۴، ص۵۴۸.</ref>.  
# [[خداوند]] می‌‌گوید از پیشینیان چه [[اقوام]] [[ستمگری]] را هلاک کردیم {{متن قرآن|فَكَأَيِّنْ مِنْ قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا وَهِيَ ظَالِمَةٌ}} و محل زیست آنها ویران شد و دیوار ساختمان‌های “آنها بر سقف‌های خود فرو ریختند” {{متن قرآن|فَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا}} و چه بسا چاه‌های [[آب]] که تعطیل شد چون آیندگان کنار [[چاه]] برای برداشتن [[آب]] همه هلاک شدند دیگر کسی نیست که از [[آب]] آنها بنوشد {{متن قرآن|وَبِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ}} و چه بسیار قصرهای با گچ ساخته شده {{متن قرآن|وَقَصْرٍ مَشِيدٍ}} که ساکنانش هلاک شدند حتی نشانه‌ای از آنها نمانده و صدایی از آنها به گوش نمی‌رسد. و مقصود از اهل چاه‌ها ده‌نشین‌ها و مقصود از کاخ‌نشین‌ها شهری‌ها هستند. سپس [[مردم]] را [[دعوت]] می‌‌کند در [[زمین]] سیر کنند {{متن قرآن|أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ}} که [[سیر در زمین]] چه بسا [[آدمی]] را وادار به [[تفکر]] کند که چه شد که این امم نابود شدند {{متن قرآن|فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا}} و در جستجوی [[دلیل]] آن متوجه این [[دلیل]] شوند که [[هلاکت]] آنان به خاطر [[شرک]] به [[خدا]] و [[اعراض]] از [[آیات]] او و [[استکبار]] در مقابل [[حق]] و [[تکذیب]] [[رسولان]] بوده، آن وقت است که صاحب [[قلبی]] می‌شوند که با آن [[تعقل]] می‌کنند و همان [[عقل]] و [[قلب]] ایشان را [[مانع]] از [[شرک]] و [[کفر]] شود. در بسیاری از [[آیات قرآن]]، [[دستور]] جهانگردی داده شده است، اما جهانگردی [[الهی]] و [[اخلاقی]] که [[دل]] عبرت‌بین از دیده بیرون آید و ایوان [[مدائن]] و قصرهای فراعنه را آیینه [[عبرت]] بداند، از دندانه‌های قصرهای ویران شده شاهان جبار پندهایی نو بشنود، و این که [[خداوند]] در [[آیه]] مورد بحث هیچ متعرض “چشم” نشد، {{متن قرآن|فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا}} چون [[آیه]] در این [[مقام]] است که [[مردم]] را از نظر قوت [[عقل]] به دو قسم تقسیم کند یکی آنهایی که خودشان مستقل در تعقلند و خودشان خیر را از [[شر]] و [[نافع]] را از ضار تمیز می‌دهند و دوم آنهایی که از راه [[پیروی]] پیشوایانی که پیرویشان جایز است خیر و شرشان را مشخص می‌کنند و این دو قسم اعتبار کار [[قلب]] و گوش است و ربطی به چشم ندارد و چون این دو معنا - یعنی [[تعقل]] و [[سمع]] - در [[حقیقت]] کار [[قلب]]، یعنی نفس مدرک است که [[آدمی]] را وادار می‌کند به اینکه آنچه خودش [[تعقل]] می‌کند و یا از [[پیشوای هدایت]] می‌شنود بپذیرد لذا این [[درک]] را [[رؤیت]] [[قلب]] و [[مشاهده]] آن خواند و فرمود: دیدگان کور نمی‌شوند بلکه کور [[حقیقی]] دل‌هایی می‌شوند که در سینه‌ها است<ref>ترجمه تفسیر المیزان ج۱۴، ص۵۴۸.</ref>.  
خط ۹۸: خط ۹۸:
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] متخلّفان از [[جنگ تبوک]] را مردمی [[ستم‌پیشه]] اعلام می‌کند: {{متن قرآن|لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ * لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ}}؛
# [[خداوند]] خطاب به [[پیامبر]] متخلّفان از [[جنگ تبوک]] را مردمی [[ستم‌پیشه]] اعلام می‌کند: {{متن قرآن|لَا يَسْتَأْذِنُكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ * لَوْ خَرَجُوا فِيكُمْ مَا زَادُوكُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَكُمْ يَبْغُونَكُمُ الْفِتْنَةَ وَفِيكُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ}}؛
# [[تکذیب]] و [[انکار]] [[پیامبر]] [[ظلم]] و ستمی به خود: {{متن قرآن|وَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ * إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}؛
# [[تکذیب]] و [[انکار]] [[پیامبر]] [[ظلم]] و ستمی به خود: {{متن قرآن|وَإِنْ كَذَّبُوكَ فَقُلْ لِي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنْتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِيءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ * إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}؛
#نسبت‌های ناروا ([[جادوگری]] و...) به [[پیامبر]]، ستمی [[آشکار]]: {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا}}، {{متن قرآن|وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ}}؛
#نسبت‌های ناروا ([[جادوگری]] و...) به [[پیامبر]]، ستمی آشکار: {{متن قرآن|إِذْ يَقُولُ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلًا مَسْحُورًا}}، {{متن قرآن|وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ}}؛
#برپایی جلسات سرّی و گفتگوهای مشورتی و [[توطئه]] چینی [[مشرکان]] [[ستمکار]]، علیه [[پیامبر]]: {{متن قرآن|لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ}}؛
#برپایی جلسات سرّی و گفتگوهای مشورتی و [[توطئه]] چینی [[مشرکان]] [[ستمکار]]، علیه [[پیامبر]]: {{متن قرآن|لَاهِيَةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَى الَّذِينَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ}}؛
# [[مأموریت پیامبر]] به [[دعا]] و التجاء به درگاه [[خداوند]] برای ایمن ماندن از [[کیفر]] دامن‌گیر [[ظالمان]]: {{متن قرآن|قُلْ رَبُّ * رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}؛
# [[مأموریت پیامبر]] به [[دعا]] و التجاء به درگاه [[خداوند]] برای ایمن ماندن از [[کیفر]] دامن‌گیر [[ظالمان]]: {{متن قرآن|قُلْ رَبُّ * رَبِّ فَلَا تَجْعَلْنِي فِي الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}؛
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش