عوامل بهرهمندی از ولایت الهی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'فضلیت' به 'فضیلت'
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
|||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
*[[خشیت]]، انفعالی درونی است که از [[اعتقاد]] به [[عظمت]] موجودی نشأت میگیرد و لازمه آن داشتن [[علم]] و [[عقل]] است که [[عالمان]] با عمل، با [[شناخت]] [[عظمت]] [[الهی]]، فقط از او [[خشیت]] درونی دارند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>. و عاقلان نیز دارای [[خشیت]] درونی از [[عظمت]] پروردگارشان و خائف از [[حسابرسی]] دقیق و عادلانه او در [[روز قیامت]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ}}<ref>«تنها خردمندان پند میپذیرند و از پروردگار خویش میترسند و از سختی حساب هراس دارند» سوره رعد، آیه ۱۹ و ۲۱.</ref>. | *[[خشیت]]، انفعالی درونی است که از [[اعتقاد]] به [[عظمت]] موجودی نشأت میگیرد و لازمه آن داشتن [[علم]] و [[عقل]] است که [[عالمان]] با عمل، با [[شناخت]] [[عظمت]] [[الهی]]، فقط از او [[خشیت]] درونی دارند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>. و عاقلان نیز دارای [[خشیت]] درونی از [[عظمت]] پروردگارشان و خائف از [[حسابرسی]] دقیق و عادلانه او در [[روز قیامت]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ}}<ref>«تنها خردمندان پند میپذیرند و از پروردگار خویش میترسند و از سختی حساب هراس دارند» سوره رعد، آیه ۱۹ و ۲۱.</ref>. | ||
*بنابراین، یکی از عوامل مهم در [[پذیرش ولایت]] ولی [[حق]]، داشتن [[خشیت]] و [[خوف]] از [[عظمت]] [[پروردگار]] و نیز [[حسابرسی]] عادلانه [[روز قیامت]] است. و [[خشیت]] یک صفت درونی است که همه سالکان [[وارسته]]، [[عالمان]] و عاقلان [[حقیقی]] از [[عظمت]] [[خدای متعال]] دارند. اما [[خوف]] به معنای [[ترس]]، به دو قسم تقسیم میشود: [[خوف ممدوح]] و مذموم که دومی همان [[ترس]] از [[دست]] دادن [[مقام]]، شُهرت، [[مال]] و [[اولاد]] است. | *بنابراین، یکی از عوامل مهم در [[پذیرش ولایت]] ولی [[حق]]، داشتن [[خشیت]] و [[خوف]] از [[عظمت]] [[پروردگار]] و نیز [[حسابرسی]] عادلانه [[روز قیامت]] است. و [[خشیت]] یک صفت درونی است که همه سالکان [[وارسته]]، [[عالمان]] و عاقلان [[حقیقی]] از [[عظمت]] [[خدای متعال]] دارند. اما [[خوف]] به معنای [[ترس]]، به دو قسم تقسیم میشود: [[خوف ممدوح]] و مذموم که دومی همان [[ترس]] از [[دست]] دادن [[مقام]]، شُهرت، [[مال]] و [[اولاد]] است. | ||
*[[خوف ممدوح]]، دو نوع است، نوع اول: یعنی دوری از موجودات خطرناک به [[دلیل]] [[ترس]] از ضرر و آسیب آنها؛ [[خوف ممدوح]] نوع دوم که اصیل و بسیار با [[ | *[[خوف ممدوح]]، دو نوع است، نوع اول: یعنی دوری از موجودات خطرناک به [[دلیل]] [[ترس]] از ضرر و آسیب آنها؛ [[خوف ممدوح]] نوع دوم که اصیل و بسیار با [[فضیلت]] است و موجب [[رشد]] و [[ترقی]] و ایجاد [[مراقبت]] همهجانبه میشود، [[خوف]] از [[عظمت مقام]] رَب و [[حسابرسی]] دقیق [[دنیوی]] و [[اخروی]] اوست، زیرا [[دنیا]] محلّ [[ابتلا]] و [[امتحان]] است، اگر چه [[مسلمانی]] همه [[فرایض دینی]] را انجام دهد و [[مقید]] به آنها باشد، ولی [[خوف]] دارد که نتواند [[شُکر]] [[توفیق الهی]] را در [[دینداری]] به نحو احسن انجام دهد و در نتیجه از برخی فیضهای [[آینده]] [[محروم]] بماند یا اینکه خائف است که در ابتلاها و امتحانهای [[الهی]] موفق به آنچه [[مرضی]] [[الهی]] است، نشود. | ||
*محققی درباره [[خوف]] میگوید: "[[انسان]] سالک اگر حتی [[عادل]] هم باشد، یعنی واجبی را ترک نکند و حرامی را مرتکب نشود، پیوسته در [[خوف]] به سر میبرد که مبادا با [[قضا]] شدن یک [[نماز]]، بعضی از [[فضایل]] که مختصّ مردان [[الهی]] است، در [[آینده]] نصیب او نشود یا در اثر ترک مستحبی، میترسد که در [[آینده]]، [[فیض]] خاص نصیبش نشود"<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۱، ص۲۸۰.</ref>. | *محققی درباره [[خوف]] میگوید: "[[انسان]] سالک اگر حتی [[عادل]] هم باشد، یعنی واجبی را ترک نکند و حرامی را مرتکب نشود، پیوسته در [[خوف]] به سر میبرد که مبادا با [[قضا]] شدن یک [[نماز]]، بعضی از [[فضایل]] که مختصّ مردان [[الهی]] است، در [[آینده]] نصیب او نشود یا در اثر ترک مستحبی، میترسد که در [[آینده]]، [[فیض]] خاص نصیبش نشود"<ref>تفسیر موضوعی، ج۱۱، ص۲۸۰.</ref>. | ||
*بله، در [[حدیث قدسی]] آمده است: {{متن حدیث|وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ نَارِي}}<ref>تأویل الایات، ۹۹.</ref>؛ | *بله، در [[حدیث قدسی]] آمده است: {{متن حدیث|وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي وَ مَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ نَارِي}}<ref>تأویل الایات، ۹۹.</ref>؛ | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
===[[علم]]=== | ===[[علم]]=== | ||
*{{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ}}<ref>«و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.</ref>. | *{{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ}}<ref>«و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲.</ref>. | ||
*[[علم]] به معنای [[دانش]] و دانستن است که [[شرف]] [[آدم]] و بنی [[آدم]] بر دیگر موجودات به سبب علمشان بودهاست، زیرا: {{متن حدیث|رَأْسُ الْفَضَائِلِ الْعِلْمُ}}<ref>غررالحکم، ص۴۱، ح۱۶.</ref>؛ سرسلسله [[ | *[[علم]] به معنای [[دانش]] و دانستن است که [[شرف]] [[آدم]] و بنی [[آدم]] بر دیگر موجودات به سبب علمشان بودهاست، زیرا: {{متن حدیث|رَأْسُ الْفَضَائِلِ الْعِلْمُ}}<ref>غررالحکم، ص۴۱، ح۱۶.</ref>؛ سرسلسله [[فضیلت]]، [[علم]] است. اما چه علمی؟ [[علمی]] که موجب گسترش حقبینی{{متن قرآن|وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref> «و کسانی که آنان را از دانش بهره دادهاند میبینند که آنچه از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده، راستین است و به راه (خداوند) پیروز ستوده، رهنمون میگردد» سوره سبأ، آیه ۶.</ref> و باعث [[ایمان]] به [[حقانیت قرآن]] و [[کرنش]] و [[خضوع]] در پیشگاه آن گردد{{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref> «و تا کسانی که دانش یافتهاند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دلهای آنها در برابر آن فروتن گردد و بیگمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است» سوره حج، آیه ۵۴.</ref>. | ||
*[[علم]] در [[قرآن مجید]] به دو دسته تقسیم شده است: [[علم]] [[ممدوح]] که نمونههای آن ذکر شد؛ و [[علم]] مذموم، و آن [[علمی]] [[مادّی]] است که سبب [[تکبر]] و [[مانع]] از [[ایمان]] به [[رسالت]] [[پیامبران]]{{عم}} شود: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آنگاه چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ}}<ref>«پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان * این، نهایت دانش آنهاست» سوره نجم، آیه ۲۹-۳۰.</ref>؛ یا [[علم]] به [[امور معنوی]] است، اما بدون [[خشوع قلبی]] و عمل نمودن به آن، که از او به حیوان درازگوش (حمار) تعبیر شده است: {{متن قرآن|مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا}}<ref>«داستان آنان که (عمل به) تورات بر دوش آنها نهاده شد اما زیر بار آن نرفتند همچون داستان درازگوشی است بر او کتابی چند» سوره جمعه، آیه ۵.</ref>. | *[[علم]] در [[قرآن مجید]] به دو دسته تقسیم شده است: [[علم]] [[ممدوح]] که نمونههای آن ذکر شد؛ و [[علم]] مذموم، و آن [[علمی]] [[مادّی]] است که سبب [[تکبر]] و [[مانع]] از [[ایمان]] به [[رسالت]] [[پیامبران]]{{عم}} شود: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ}}<ref>«آنگاه چون پیامبرانشان برهانهای روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * ذَلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ}}<ref>«پس، از آن کس که از یاد ما دل گردانده و جز زندگی این جهان را نخواسته است روی بگردان * این، نهایت دانش آنهاست» سوره نجم، آیه ۲۹-۳۰.</ref>؛ یا [[علم]] به [[امور معنوی]] است، اما بدون [[خشوع قلبی]] و عمل نمودن به آن، که از او به حیوان درازگوش (حمار) تعبیر شده است: {{متن قرآن|مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا}}<ref>«داستان آنان که (عمل به) تورات بر دوش آنها نهاده شد اما زیر بار آن نرفتند همچون داستان درازگوشی است بر او کتابی چند» سوره جمعه، آیه ۵.</ref>. | ||
*[[علم]] دارای مراتب است، یکی از مراتب نازله آن، [[توانایی]] [[خواندن]] کلمات و [[درک]] مفاهیم و معانی کلمات است و یکی از مراحل بالاتر آن، [[علم]] با عمل است که موجب خرق (پاره کردن) [[حجاب]] [[علم]] [[حسی]] شده و [[فرد]] عامل به [[علم]] را به مرحله بالاتر رساند و موجب عالم شدن به [[امور معنوی]] دیگری میشود. پس آنچه برای [[فرد]] [[دانا]] مهم است، همان عمل با هر مقدار [[توانایی]] [[علمی]] است و مهمترین [[علوم]]، [[علم]] و [[توانایی]] [[خواندن]] کلمات [[عربی]] [[قرآن مجید]]، [[درک]] مفاهیم و عمل به [[اوامر]] و ترک [[نواهی]] آن است و خوشبختانه در این برهه تفسیرهایی روان و آسان برای [[درک]] مفاهیم کلمات [[قرآن]] نگاشته شده که برای همه افراد با سواد قابل استفاده است. | *[[علم]] دارای مراتب است، یکی از مراتب نازله آن، [[توانایی]] [[خواندن]] کلمات و [[درک]] مفاهیم و معانی کلمات است و یکی از مراحل بالاتر آن، [[علم]] با عمل است که موجب خرق (پاره کردن) [[حجاب]] [[علم]] [[حسی]] شده و [[فرد]] عامل به [[علم]] را به مرحله بالاتر رساند و موجب عالم شدن به [[امور معنوی]] دیگری میشود. پس آنچه برای [[فرد]] [[دانا]] مهم است، همان عمل با هر مقدار [[توانایی]] [[علمی]] است و مهمترین [[علوم]]، [[علم]] و [[توانایی]] [[خواندن]] کلمات [[عربی]] [[قرآن مجید]]، [[درک]] مفاهیم و عمل به [[اوامر]] و ترک [[نواهی]] آن است و خوشبختانه در این برهه تفسیرهایی روان و آسان برای [[درک]] مفاهیم کلمات [[قرآن]] نگاشته شده که برای همه افراد با سواد قابل استفاده است. | ||
*بنابراین: [[علم]]، مقدمهای برای عوامل بهرهمندی دیگر مانند. [[خشیت]]، [[خوف]] و [[تقوا]] است. [[تقوا]] در صورتی محقّق خواهد شد که شخص [[متقی]]، عالِم به موارد [[تقوا]] باشد و آن را رعایت کند؛ لذا عالم بودن و [[توانایی]] [[خواندن]] و [[درک]] مفاهیم [[معارف دینی]] برای بهرهمندی بیشتر از آن و [[پایداری]] در آن، نقش اساسی دارد. | *بنابراین: [[علم]]، مقدمهای برای عوامل بهرهمندی دیگر مانند. [[خشیت]]، [[خوف]] و [[تقوا]] است. [[تقوا]] در صورتی محقّق خواهد شد که شخص [[متقی]]، عالِم به موارد [[تقوا]] باشد و آن را رعایت کند؛ لذا عالم بودن و [[توانایی]] [[خواندن]] و [[درک]] مفاهیم [[معارف دینی]] برای بهرهمندی بیشتر از آن و [[پایداری]] در آن، نقش اساسی دارد. | ||
*درباره اهمیت [[علم]] و اقسام آن، محققی مینویسد: "در پی کسب [[دانش]] بودن که در [[دین اسلام]]، یکی از کارهای با [[ارزش]] و دارای [[ | *درباره اهمیت [[علم]] و اقسام آن، محققی مینویسد: "در پی کسب [[دانش]] بودن که در [[دین اسلام]]، یکی از کارهای با [[ارزش]] و دارای [[فضیلت]] است، و برای آن، [[ثواب]] و [[اجر]] بیشماری ملحوظ شده (است، در صورتی که خالصانه و برای عمل کردن باشد). بدان که جمیع [[علوم]] اگر چه [[روح]] را کمالاند و [[نَفْس]] را [[جمال]]، لیکن متفاوتاند در [[شرافت]] و تکمیل و [[وجوب]] تحصیل، زیرا [[علوم]] بر دو قسماند: | ||
#[[علم]] [[دنیا]]، و آن علومی است که معظم فایدۀ آن برای دنیاست، مثل طب، هندسه، [[نجوم]]، عروض در [[شعر]]، موسیقی، [[هیئت]] و حساب. و از این [[علوم]] چندان بهجت و سعادتی در عالم عقبی حاصل نمیشود و از این جهت تحصیل آنها [[واجب]] نیست، بلی تحصیل بعضی از این [[علوم]]، (برای تأمین [[زندگی]] [[جوامع اسلامی]])، [[واجب کفایی]] است. | #[[علم]] [[دنیا]]، و آن علومی است که معظم فایدۀ آن برای دنیاست، مثل طب، هندسه، [[نجوم]]، عروض در [[شعر]]، موسیقی، [[هیئت]] و حساب. و از این [[علوم]] چندان بهجت و سعادتی در عالم عقبی حاصل نمیشود و از این جهت تحصیل آنها [[واجب]] نیست، بلی تحصیل بعضی از این [[علوم]]، (برای تأمین [[زندگی]] [[جوامع اسلامی]])، [[واجب کفایی]] است. | ||
#[[علم]] [[آخرت]]، که ثمره اصلی آن تحصیل [[سعادت اخروی]] است، و آن سه [[علم]] است که آنها را [[علم]] [[دین]] گویند. یکی [[علم الهی]]، که به وسیله آن، اصول و [[عقاید]] [[دین]] و احوال [[مبدأ و معاد]] شناخته میشود، و آن اشرف و [[افضل]] [[علوم]] است. و دیگری [[علم اخلاق]]، که به وسیلۀ آن، [[راه]] تحصیل [[سعادت]]، و آنچه به واسطه آن [[نَفْس]] [[نجات]] مییابد یا به [[هلاکت]] میرسد دانسته میشود، و بعد از [[علم الهی]]، [[علمی]] از آن اشرف نیست. | #[[علم]] [[آخرت]]، که ثمره اصلی آن تحصیل [[سعادت اخروی]] است، و آن سه [[علم]] است که آنها را [[علم]] [[دین]] گویند. یکی [[علم الهی]]، که به وسیله آن، اصول و [[عقاید]] [[دین]] و احوال [[مبدأ و معاد]] شناخته میشود، و آن اشرف و [[افضل]] [[علوم]] است. و دیگری [[علم اخلاق]]، که به وسیلۀ آن، [[راه]] تحصیل [[سعادت]]، و آنچه به واسطه آن [[نَفْس]] [[نجات]] مییابد یا به [[هلاکت]] میرسد دانسته میشود، و بعد از [[علم الهی]]، [[علمی]] از آن اشرف نیست. | ||
خط ۲۵۱: | خط ۲۵۱: | ||
*البته این بدان معنا نیست که [[انسان]] از هر کاری [[دست]] بردارد و به [[تهذیب]] [[نَفْس]] بپردازد، بلکه باید در هر کاری به [[فکر]] نزاهت و [[تهذیب روح]] باشد و آنچه [[شرع]] [[تعیین]] [[تکلیف]] کرده است، عمل نماید و اصولاً [[بیکاری]] مایه وهن است. [[انسان]] بیکار، ناچار است کلّ بر دیگران باشد و همین، سبب [[فرومایگی]] [[روح]] است و [[روح]] [[فرومایه]] هرگز مهذّب نخواهد شد؛ چون هنگامی که در [[سیاست]] درون وامانده، در [[نبرد]] داخلی نیز درمانده است. | *البته این بدان معنا نیست که [[انسان]] از هر کاری [[دست]] بردارد و به [[تهذیب]] [[نَفْس]] بپردازد، بلکه باید در هر کاری به [[فکر]] نزاهت و [[تهذیب روح]] باشد و آنچه [[شرع]] [[تعیین]] [[تکلیف]] کرده است، عمل نماید و اصولاً [[بیکاری]] مایه وهن است. [[انسان]] بیکار، ناچار است کلّ بر دیگران باشد و همین، سبب [[فرومایگی]] [[روح]] است و [[روح]] [[فرومایه]] هرگز مهذّب نخواهد شد؛ چون هنگامی که در [[سیاست]] درون وامانده، در [[نبرد]] داخلی نیز درمانده است. | ||
*[[اصلاح خود]] یعنی [[جهاد اکبر]]، چرا [[جهاد اکبر]]؟! چون [[جنگی]] است نابرابر؛ زیرا قبل از آمدن نیروهای خودی به میدان، نیروهای [[دشمن]] به میدان آمده و صحنهها را گرفته و سنگربندی کردهاند و [[مبارز]]، [[طلب]] میکنند. افراد [[عقل]]، [[علم]] و [[سلسله]] دستورهای [[دینی]] دارند که نیروهای خودی است، در مقابل [[شهوت]]، [[غضب]]، [[جهل]]، [[غفلت]] و [[هوای نفس]] [[نامشروع]]، نیروهای [[بیگانه]] است؛ قبل از اینکه [[عاقل]] شوند و چیزی یاد بگیرند، [[شهوت]] و [[غضب]] و... آمدهاند، صحنه را پر کردهاند و این همان [[جنگ]] نابرابر در میدان [[جهاد اکبر]] است. | *[[اصلاح خود]] یعنی [[جهاد اکبر]]، چرا [[جهاد اکبر]]؟! چون [[جنگی]] است نابرابر؛ زیرا قبل از آمدن نیروهای خودی به میدان، نیروهای [[دشمن]] به میدان آمده و صحنهها را گرفته و سنگربندی کردهاند و [[مبارز]]، [[طلب]] میکنند. افراد [[عقل]]، [[علم]] و [[سلسله]] دستورهای [[دینی]] دارند که نیروهای خودی است، در مقابل [[شهوت]]، [[غضب]]، [[جهل]]، [[غفلت]] و [[هوای نفس]] [[نامشروع]]، نیروهای [[بیگانه]] است؛ قبل از اینکه [[عاقل]] شوند و چیزی یاد بگیرند، [[شهوت]] و [[غضب]] و... آمدهاند، صحنه را پر کردهاند و این همان [[جنگ]] نابرابر در میدان [[جهاد اکبر]] است. | ||
*در اهمیت [[اصلاح]] [[نَفْس]]، روایتی [[نقل]] شده است: "[[ابوذر]] از [[رسول]] گرامی{{صل}} پرسید: آیا مطلبی در [[قرآن]] یافت میشود که در کتابهای [[انبیای گذشته]] نیز آمده باشد؟! آن [[حضرت]] فرمود: بله. مطلبی در [[سوره اعلی]] آمده که در [[صُحُف]] [[پیامبران]] گذشته نیز بوده و آن عبارت از اهمیت و [[ | *در اهمیت [[اصلاح]] [[نَفْس]]، روایتی [[نقل]] شده است: "[[ابوذر]] از [[رسول]] گرامی{{صل}} پرسید: آیا مطلبی در [[قرآن]] یافت میشود که در کتابهای [[انبیای گذشته]] نیز آمده باشد؟! آن [[حضرت]] فرمود: بله. مطلبی در [[سوره اعلی]] آمده که در [[صُحُف]] [[پیامبران]] گذشته نیز بوده و آن عبارت از اهمیت و [[فضیلت]] [[خودسازی]]، [[تهذیب]] و [[تزکیه]] [[روح]] است که جزو [[برترین]] و برجستهترین مسائل [[انسانی]] محسوب میشود". | ||
*{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى * بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى * إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الأُولَى * صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى}}<ref>«بیگمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد * و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد * بلکه، شما زندگی این جهان را برمیگزینید * با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است * این (حقیقت) بیگمان در صحیفههای (آسمانی) پیشین (نیز آمده) است * صحیفههای ابراهیم و موسی» سوره اعلی، آیه ۱۴-۱۹.</ref><ref>ارشادالقلوب، ج۱، ص۱۴۰؛ الامالی للطوسی، ص۵۴۰، ح۱۱۶۳، ۲؛ الخصال، ج۲، ص۵۲۴ ح۱۳ و بحارالانوار، ج۱۲، ص۷۲ و ج۷۴، ص۷۵.</ref>. | *{{متن قرآن|قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَكَّى * وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى * بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا * وَالآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى * إِنَّ هَذَا لَفِي الصُّحُفِ الأُولَى * صُحُفِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى}}<ref>«بیگمان آنکه پاکیزه زیست رستگار شد * و نام پروردگار خویش برد، آنگاه نماز گزارد * بلکه، شما زندگی این جهان را برمیگزینید * با آنکه جهان واپسین بهتر و پایدارتر است * این (حقیقت) بیگمان در صحیفههای (آسمانی) پیشین (نیز آمده) است * صحیفههای ابراهیم و موسی» سوره اعلی، آیه ۱۴-۱۹.</ref><ref>ارشادالقلوب، ج۱، ص۱۴۰؛ الامالی للطوسی، ص۵۴۰، ح۱۱۶۳، ۲؛ الخصال، ج۲، ص۵۲۴ ح۱۳ و بحارالانوار، ج۱۲، ص۷۲ و ج۷۴، ص۷۵.</ref>. | ||
*مفسری درباره {{متن قرآن|أَفْلَحَ}} میگوید: "به کشاورز فلاّح میگویند، زیرا کند وکاو میکند تا بذر را از پوسیدگی [[رهایی]] بخشد و با آبیاری کردن، آن را شکوفا سازد. بنابراین، مُفلِح واقعی کسی است که مزرعه [[دل]] را کندوکاو کنَد و بذر [[توحید]] و [[فطرت]] را در آن شکوفا سازد و با آبیاری (که همان [[اصلاح]]، [[تزکیه]] و [[تعلیم]] است)، آن را به ثمر برساند”<ref>تفسیر موضوعی، ج۹، ص۳۷۱.</ref>. | *مفسری درباره {{متن قرآن|أَفْلَحَ}} میگوید: "به کشاورز فلاّح میگویند، زیرا کند وکاو میکند تا بذر را از پوسیدگی [[رهایی]] بخشد و با آبیاری کردن، آن را شکوفا سازد. بنابراین، مُفلِح واقعی کسی است که مزرعه [[دل]] را کندوکاو کنَد و بذر [[توحید]] و [[فطرت]] را در آن شکوفا سازد و با آبیاری (که همان [[اصلاح]]، [[تزکیه]] و [[تعلیم]] است)، آن را به ثمر برساند”<ref>تفسیر موضوعی، ج۹، ص۳۷۱.</ref>. |