جنگ احد در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۲: خط ۱۲:
[[غزوه]] [[اُحُد]]، دهمین <ref> مروج‌الذهب، ج‌۳، ص‌۳۰۴.</ref>و به قولی، نهمین <ref> روض‌الجنان، ج‌۵، ص‌۴۵.</ref> غزوه [[پیامبر]]{{صل}} بود که [[روز]] هفتم <ref>المغازی، ج‌۱، ص‌۱۹۹؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۸.</ref>یا نیمه <ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹، تاریخ ابن‌خیاط، ص‌۳۸.</ref> شوّال [[سال سوم هجرت]]، به وقوع پیوست. این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه [[کوه]] اُحُد اتّفاق افتاد.
[[غزوه]] [[اُحُد]]، دهمین <ref> مروج‌الذهب، ج‌۳، ص‌۳۰۴.</ref>و به قولی، نهمین <ref> روض‌الجنان، ج‌۵، ص‌۴۵.</ref> غزوه [[پیامبر]]{{صل}} بود که [[روز]] هفتم <ref>المغازی، ج‌۱، ص‌۱۹۹؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۸.</ref>یا نیمه <ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹، تاریخ ابن‌خیاط، ص‌۳۸.</ref> شوّال [[سال سوم هجرت]]، به وقوع پیوست. این غزوه، از آن جهت به این نام معروف شد که در دامنه [[کوه]] اُحُد اتّفاق افتاد.


در وجه نام‌گذاری این کوه سرخ‌رنگ که در شمال [[مدینه]] (۴ کیلومتری مدینه) قرار دارد،<ref> معجم البلدان، ج‌۱، ص‌۱۰۹.</ref> گفته شده: بر اثر جدایی‌اش از دیگر کوه‌های منطقه، اُحُد نامیده شده است.ref> الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۴۸؛ البدایة و النهایه، ج‌۴، ص‌۹.</ref> برحسب [[روایات]]، چون [[خداوند]] بر کوه [[طور سینا]] تجلّی کرد، چند ‌قطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرار‌گرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه است <ref> تاریخ المدینه، ج‌۱، ص‌۷۹.</ref>. در [[فضیلت]] آن [[نقل]] شده که اُحُد، یکی از کوه‌های [[بهشت]] است. پیامبر{{صل}} فرمود: اُحُد کوهی‌است که ما را [[دوست]] دارد و ما او را دوست داریم.<ref> صحیح‌البخاری، ج‌۵، ص۴۷؛ السیرة‌النبویه، ابن‌کثیر، ج‌۲، ص۳۲۵.</ref> علّت وقوع [[جنگ احد]]، جبران [[شکست]] و [[انتقام]] [[مشرکان]] از کشته شدگان خویش در [[غزوه بدر]] بود؛<ref> تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۷.</ref> بدین جهت، تعدادی از سران [[قریش]] با [[ابوسفیان]] به گفتوگو نشستند و پیش‌نهاد کردند [[مال]] التّجاره‌ای که سبب بروز [[جنگ بدر]] شده بود و در [[دارالندوه]] نگه‌داری می‌شد، برای [[تجهیز]] سپاهی نیرومند و [[انتقام‌گیری]] به‌کار گرفته شود.<ref> السیر و المغازی، ص‌۳۲۲؛ الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۱۹.</ref> و آنان سخنورانی از قریش را جهت هم‌کاری دیگر [[قبایل عرب]] اعزام کردند <ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۱؛ الکامل، ج‌۲، ص‌۱۴۹.</ref> برحسب برخی روایات، در [[نکوهش]] کسانی‌که مال خویش را برای [[مبارزه]] با [[اسلام]] در غزوه اُحُد دادند، این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ}}<ref>«بی‌گمان کافران دارایی‌های خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا می‌بخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب می‌گردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده می‌شوند» سوره انفال، آیه ۳۶.</ref>.<ref> اسباب‌النزول، ص‌۱۹۶؛ السیر و المغازی، ص‌۳۲۲.</ref> [[ابوسفیان]] در جای‌گاه [[ثائر]] (انتقام‌گیرنده)، فرمان‌دهی [[سپاه]] را برعهده گرفت <ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۰؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۷.</ref> و [[گریه]] بر کشتگان [[بدر]] را [[ممنوع]] کرد <ref> مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۴‌.</ref> صفوان‌بن [[امیّه]] پیش‌نهاد کرد [[زنان]] را برای [[یادآوری]] کشته شدگان بدر و تحریک به [[خون‌خواهی]]، همراه خویش سازند.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۲؛ المنتظم، ج‌۲، ص‌۲۶۳.</ref> به نظر برخی، بزرگان [[قریش]] از آن جهت زنان را همراه ‌خود بردند که از [[جنگ]] نگریزند؛ زیرا فرار با ‌زنان دشوار و رها کردن آنان در میدان جنگ [[ننگ]] بود.<ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۲‌.</ref> [[سپاه قریش]] به همراه دیگر [[قبایل عرب]] (مانند [[بنی‌کنانه]] و ثقیف و [[اهل]] تهامه)<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۳؛ تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹.</ref> مرکّب از ۳۰۰۰ <ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۶‌؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۸.</ref> یا ۵۰۰۰ <ref> مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۴.</ref> نفر که ۷۰۰ تن از آنان زره‌پوش بودند، همراه ۲۰۰ اسب و ۳۰۰۰ شتر، آماده [[کارزار]] شد.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۳؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۳.</ref>. تعدادی از زنان قریش (از‌ جمله [[هند]] [[همسر]] ابوسفیان) این سپاه را [[همراهی]] می‌کردند.<ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۲۷.</ref>
در وجه نام‌گذاری این کوه سرخ‌رنگ که در شمال [[مدینه]] (۴ کیلومتری مدینه) قرار دارد،<ref> معجم البلدان، ج‌۱، ص‌۱۰۹.</ref> گفته شده: بر اثر جدایی‌اش از دیگر کوه‌های منطقه، اُحُد نامیده شده است.<ref> الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۴۸؛ البدایة و النهایه، ج‌۴، ص‌۹.</ref> برحسب [[روایات]]، چون [[خداوند]] بر کوه [[طور سینا]] تجلّی کرد، چند ‌قطعه از آن جدا شد و در جاهای گوناگون قرار‌گرفت که یک قطعه از آن، کوه اُحُد در مدینه است <ref> تاریخ المدینه، ج‌۱، ص‌۷۹.</ref>. در [[فضیلت]] آن [[نقل]] شده که اُحُد، یکی از کوه‌های [[بهشت]] است. پیامبر{{صل}} فرمود: اُحُد کوهی‌است که ما را [[دوست]] دارد و ما او را دوست داریم.<ref> صحیح‌البخاری، ج‌۵، ص۴۷؛ السیرة‌النبویه، ابن‌کثیر، ج‌۲، ص۳۲۵.</ref> علّت وقوع [[جنگ احد]]، جبران [[شکست]] و [[انتقام]] [[مشرکان]] از کشته شدگان خویش در [[غزوه بدر]] بود؛<ref> تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۷.</ref> بدین جهت، تعدادی از سران [[قریش]] با [[ابوسفیان]] به گفتوگو نشستند و پیش‌نهاد کردند [[مال]] التّجاره‌ای که سبب بروز [[جنگ بدر]] شده بود و در [[دارالندوه]] نگه‌داری می‌شد، برای [[تجهیز]] سپاهی نیرومند و [[انتقام‌گیری]] به‌کار گرفته شود.<ref> السیر و المغازی، ص‌۳۲۲؛ الروض الانف، ج‌۵، ص‌۴۱۹.</ref> و آنان سخنورانی از قریش را جهت هم‌کاری دیگر [[قبایل عرب]] اعزام کردند <ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۱؛ الکامل، ج‌۲، ص‌۱۴۹.</ref> برحسب برخی روایات، در [[نکوهش]] کسانی‌که مال خویش را برای [[مبارزه]] با [[اسلام]] در غزوه اُحُد دادند، این [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُوا إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ}}<ref>«بی‌گمان کافران دارایی‌های خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا می‌بخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب می‌گردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده می‌شوند» سوره انفال، آیه ۳۶.</ref>.<ref> اسباب‌النزول، ص‌۱۹۶؛ السیر و المغازی، ص‌۳۲۲.</ref> [[ابوسفیان]] در جای‌گاه [[ثائر]] (انتقام‌گیرنده)، فرمان‌دهی [[سپاه]] را برعهده گرفت <ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۰؛ تاریخ یعقوبی، ج‌۲، ص‌۴۷.</ref> و [[گریه]] بر کشتگان [[بدر]] را [[ممنوع]] کرد <ref> مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۴‌.</ref> صفوان‌بن [[امیّه]] پیش‌نهاد کرد [[زنان]] را برای [[یادآوری]] کشته شدگان بدر و تحریک به [[خون‌خواهی]]، همراه خویش سازند.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۲؛ المنتظم، ج‌۲، ص‌۲۶۳.</ref> به نظر برخی، بزرگان [[قریش]] از آن جهت زنان را همراه ‌خود بردند که از [[جنگ]] نگریزند؛ زیرا فرار با ‌زنان دشوار و رها کردن آنان در میدان جنگ [[ننگ]] بود.<ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹؛ السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۲‌.</ref> [[سپاه قریش]] به همراه دیگر [[قبایل عرب]] (مانند [[بنی‌کنانه]] و ثقیف و [[اهل]] تهامه)<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۳؛ تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹.</ref> مرکّب از ۳۰۰۰ <ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۶‌؛ الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۸.</ref> یا ۵۰۰۰ <ref> مجمع‌البیان، ج‌۲، ص‌۸۲۴.</ref> نفر که ۷۰۰ تن از آنان زره‌پوش بودند، همراه ۲۰۰ اسب و ۳۰۰۰ شتر، آماده [[کارزار]] شد.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۳؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۳.</ref>. تعدادی از زنان قریش (از‌ جمله [[هند]] [[همسر]] ابوسفیان) این سپاه را [[همراهی]] می‌کردند.<ref> تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹؛ السیرة النبویه، ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۳۲۷.</ref>


[[مسلمانان]] هنگامی از [[تصمیم]] [[مشرکان]] [[آگاه]] شدند که آنان آماده حرکت از [[مکّه]] بودند یا خارج شده بودند. عبّاس‌ بن عبدالمطّلب [[عموی پیامبر]]{{صل}} طیّ نامه‌ای محرمانه به‌وسیله مردی از بنی‌غفّار [[رسول خدا]] را از [[زمان]] حرکت و توان نظامی [[قریش]] آگاه کرد. چون [[ابیّ ‌بن کعب]] [[نامه]] را بر [[حضرت]] خواند، [[پیامبر]]{{صل}} از او خواست که مضمون نامه را فاش نکند. با این حال، چیزی نگذشت که خبر حرکت قریش در [[مدینه]] شایع شد. افزون بر پیک عبّاس، [[عمرو ‌بن سالم خزاعی]] یا عدّه‌ای از [[بنی‌خزاعه]] که هم [[پیمان]] [[رسول خدا]] بودند، [[حضرت]] را از حرکت و توان نظامی[[قریش]] [[آگاه]] ساختند.<ref> انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۳؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۰۵.</ref> [[سپاه قریش]]، پنجم <ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۸؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۸.</ref> یا دوازدهم <ref> الکامل، ج‌۲، ص‌۱۵۰؛ تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹.</ref> شوّال در دامنه [[کوه]] [[اُحُد]] نزدیک کوه عینین فرود آمد.<ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۲؛ الروض الانف، ج‌۵، ص۴۲۲.</ref> درباره اینکه چرا [[مشرکان]] در جنوب [[مدینه]] که بر سر راهشان بود، فرود نیآمدند و [[شهر]] را دور زده، در شمال آن فرود آمدند، علّت خاصّی در [[تاریخ]] ذکر نشده است؛ امّا برخی، مدخل [[شهر مدینه]] را در آن [[زمان]] فقط از طریق شمال و از کنار کوه اُحُد دانسته‌اند <ref> سیره رسول خدا، ص‌۴۵۸.</ref> و به نظر برخی دیگر، قریش برای چراندن مرکب‌های خود در کشت‌زارهایی معروف به عِرْض که در شمال مدینه قرار دارد و صدمه زدن به [[مسلمانان]]، در شمال فرود آمدند.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۷؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۳.</ref>
[[مسلمانان]] هنگامی از [[تصمیم]] [[مشرکان]] [[آگاه]] شدند که آنان آماده حرکت از [[مکّه]] بودند یا خارج شده بودند. عبّاس‌ بن عبدالمطّلب [[عموی پیامبر]]{{صل}} طیّ نامه‌ای محرمانه به‌وسیله مردی از بنی‌غفّار [[رسول خدا]] را از [[زمان]] حرکت و توان نظامی [[قریش]] آگاه کرد. چون [[ابیّ ‌بن کعب]] [[نامه]] را بر [[حضرت]] خواند، [[پیامبر]]{{صل}} از او خواست که مضمون نامه را فاش نکند. با این حال، چیزی نگذشت که خبر حرکت قریش در [[مدینه]] شایع شد. افزون بر پیک عبّاس، [[عمرو ‌بن سالم خزاعی]] یا عدّه‌ای از [[بنی‌خزاعه]] که هم [[پیمان]] [[رسول خدا]] بودند، [[حضرت]] را از حرکت و توان نظامی[[قریش]] [[آگاه]] ساختند.<ref> انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۳؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۰۵.</ref> [[سپاه قریش]]، پنجم <ref> الطبقات، ج‌۲، ص‌۲۸؛ المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۸.</ref> یا دوازدهم <ref> الکامل، ج‌۲، ص‌۱۵۰؛ تاریخ طبری، ج‌۲، ص‌۵۹.</ref> شوّال در دامنه [[کوه]] [[اُحُد]] نزدیک کوه عینین فرود آمد.<ref> السیرة النبویه، ابن‌هشام، ج‌۳، ص‌۶۲؛ الروض الانف، ج‌۵، ص۴۲۲.</ref> درباره اینکه چرا [[مشرکان]] در جنوب [[مدینه]] که بر سر راهشان بود، فرود نیآمدند و [[شهر]] را دور زده، در شمال آن فرود آمدند، علّت خاصّی در [[تاریخ]] ذکر نشده است؛ امّا برخی، مدخل [[شهر مدینه]] را در آن [[زمان]] فقط از طریق شمال و از کنار کوه اُحُد دانسته‌اند <ref> سیره رسول خدا، ص‌۴۵۸.</ref> و به نظر برخی دیگر، قریش برای چراندن مرکب‌های خود در کشت‌زارهایی معروف به عِرْض که در شمال مدینه قرار دارد و صدمه زدن به [[مسلمانان]]، در شمال فرود آمدند.<ref> المغازی، ج‌۱، ص‌۲۰۷؛ انساب الاشراف، ج‌۱، ص‌۳۸۳.</ref>
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش