کاربر:Puranzab/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(آزمایشی) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
==ابوذر غفاری== | |||
"جندب بن جناده"، مشهور به "ابوذر غفاری" از بزرگترین صحابی پیامبر (ص) و جزء اولین مسلمانان بود. او پیش از اسلام موحد بوده و پس از جنگ خندق به مدینه هجرت کرد و پس از رحلت پیامبر (ص) نیز از حامیان امام علی (ع) و از مخالفین جدی خلفا بود. اعتراض او به عثمان و پافشاری بر حقیقتِ دین داری و پارسایی، موجب تبعیدش به ربذه شد و سرانجام در سال ۳۲ هجری در تنهایی و سختی کنار همسر یا تنها دخترش رحلت کرد. | "جندب بن جناده"، مشهور به "ابوذر غفاری" از بزرگترین صحابی پیامبر (ص) و جزء اولین مسلمانان بود. او پیش از اسلام موحد بوده و پس از جنگ خندق به مدینه هجرت کرد و پس از رحلت پیامبر (ص) نیز از حامیان امام علی (ع) و از مخالفین جدی خلفا بود. اعتراض او به عثمان و پافشاری بر حقیقتِ دین داری و پارسایی، موجب تبعیدش به ربذه شد و سرانجام در سال ۳۲ هجری در تنهایی و سختی کنار همسر یا تنها دخترش رحلت کرد. | ||
==نسب== | ==نسب== | ||
"جندب بن جناده"، مشهور به "ابوذر غفاری" از بزرگترین صحابی پیامبر (ص) و از مهمترین حامیان علی (ع) و جزء اولین مسلمانان بود و در نام او اختلاف زیادی وجود دارد. بنا به گفتۀ خود ابوذر، رسول خدا (ص)، نام "عبدالله" را برای وی برگزید. او دوست داشت با همین نام صدایش کنند و نام مادرش "رمله بنت وقیعه" از بنیغفار بوده است. | "جندب بن جناده"، مشهور به "ابوذر غفاری" از بزرگترین صحابی پیامبر (ص) و از مهمترین حامیان علی (ع) و جزء اولین مسلمانان بود و در نام او اختلاف زیادی وجود دارد. بنا به گفتۀ خود ابوذر، رسول خدا (ص)، نام "عبدالله" را برای وی برگزید. او دوست داشت با همین نام صدایش کنند و نام مادرش "رمله بنت وقیعه" از بنیغفار بوده است. | ||
در برخی روایات آمده که ایشان، از برادرش انیس و مادرشان (رمله) به علت خونریزیهایی که قبیلۀ "غفاری" در ماه حرام داشتهاند جدا و در نزدیکیهای مکه ساکن شدند. او براساس روایتی در جاهلیت شبانی میکرد و با شجاعتی که داشت گاه یک تنه در مقابل کاروانی میایستاد. | |||
پیش از اسلام و ۳ سال پیش از ملاقات با پیامبر اکرم (ص) یکتاپرست و موحد بوده است. ایشان با شنیدن زمزمههایی از دعوت پیامبر اکرم (ص) به مکه آمد و در جلسهای کلام رسول خدا (ص) را شنید و با دل و جان ایمان آورد و آیین حق و آیات الهی را با همۀ وجود پذیرفت. او در فضای کفر و شرک مکۀ آن روز با صدای بلند شهادتین را در میان مردم سر داد. مشرکان با شنیدن صدای او بر سرش ریخته و به شدت او را کتک زدند و عباس بن عبدالمطلب او را نجات داد. اما او روز بعد هم آمد و در مسجدالحرام میان مردم همین شعار را تکرار کرد. | |||
بند دوم: (اسلام ابوذر) | |||
پیش از اسلام و ۳ سال پیش از ملاقات با پیامبر اکرم (ص) یکتاپرست و موحد بوده است. ایشان با شنیدن زمزمههایی از دعوت پیامبر اکرم (ص) به مکه آمد و در جلسهای کلام رسول خدا (ص) را شنید و با دل و جان ایمان آورد و آیین حق و آیات الهی را با همۀ وجود پذیرفت. او در فضای کفر و شرک مکۀ آن روز با صدای بلند شهادتین را در میان مردم سر داد. مشرکان با شنیدن صدای او بر سرش ریخته و به شدت او را کتک زدند و عباس بن عبدالمطلب او را نجات داد. اما او روز بعد هم آمد و در مسجدالحرام میان مردم همین شعار را تکرار کرد . | |||
او از نخستین گروندگان به اسلام و جزء اصحاب صُفّه بود و برخی او را چهارمین یا پنجمین فردی میدانند که اسلام آورد . یعقوبی، اسلام او را پس از علی بن ابی طالب (علیه السلام)، خدیجه و زیدبن حارثه دانسته، گرچه قول به پذیرش اسلام او پس از ابوبکر را نیز ذکر کرده اند . وی پس از پذیرش اسلام از طرف حضرت به اخفای دین و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدنِ فرمانِ هجرت، مأمور شد. او سپس به دیار خویش رفت و با تلاشهای او، نیمی از قبیلۀ غفار، قبل از هجرت پیامبر(ص) و بقیۀ افراد قبیله نیز پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، اسلام را پذیرفتند . | او از نخستین گروندگان به اسلام و جزء اصحاب صُفّه بود و برخی او را چهارمین یا پنجمین فردی میدانند که اسلام آورد . یعقوبی، اسلام او را پس از علی بن ابی طالب (علیه السلام)، خدیجه و زیدبن حارثه دانسته، گرچه قول به پذیرش اسلام او پس از ابوبکر را نیز ذکر کرده اند . وی پس از پذیرش اسلام از طرف حضرت به اخفای دین و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدنِ فرمانِ هجرت، مأمور شد. او سپس به دیار خویش رفت و با تلاشهای او، نیمی از قبیلۀ غفار، قبل از هجرت پیامبر(ص) و بقیۀ افراد قبیله نیز پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، اسلام را پذیرفتند . | ||
مشروح این بند | |||
ابوذر غفاری از جمله اصحاب روشن ضمیر و پاکنهادی بود که خدای یگانه را پرستش میکرد و بُتها را قبول نداشت، او به قول خودش حتی قبل از اسلام نیز اهل نماز بود. وی میگوید: "من سه سال پیش از آنکه به حضور پیامبر (ص) برسم، نماز میگزاردم". راوی میگوید: "از او پرسیدم برای چه کسی؟" گفت: "برای خدا". گفتم: "به کدام سو؟" گفت: "به سویی که خدا مرا راهنمایی میکرد . در روایات آمده که جناب ابوذر با شنیدن زمزمههایی از دعوت پیامبر اکرم (ص) به مکه آمد و در جلسهای کلام رسول خدا (ص) را شنید و با دل و جان ایمان آورد و آیین حق و آیات الهی را با همۀ وجود پذیرفت . او در فضای کفر و شرک مکۀ آن روز با صدای بلند شهادتین را در میان مردم سر داد. مشرکان با شنیدن صدای او بر سرش ریخته و به شدت او را کتک زدند و عباس بن عبدالمطلب او را نجات داد. اما او روز بعد هم آمد و در مسجدالحرام میان مردم همین شعار را تکرار کرد . پس از آن، ابوذر از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای تبلیغ اسلام به سوی قبیلۀ بنیغفار فرستاده شد. او از نخستین گروندگان به اسلام و جزء اصحاب صُفّه بود و برخی او را چهارمین یا پنجمین فردی میدانند که اسلام آورد. یعقوبی، اسلام او را پس از علی بن ابی طالب، خدیجه و زیدبن حارثه دانسته گرچه قول به پذیرش اسلام او پس از ابوبکر را نیز ذکر کرده اند . وی پس از پذیرش اسلام از طرف حضرت به اخفای دین و بازگشت به دیار خویش تا هنگام رسیدنِ فرمانِ هجرت، مأمور شد اما شوق او به اسلام و پیامبر وی را به اظهار عقیده در میان مشرکان و اعتراض آنان کشاند از این رو مشکلاتی را متحمل شد . او سپس به دیار خویش رفت و پس از بازگشت ابوذر از مکه، مادر و برادر او نیز مسلمان شدند. آنها نزد قبیله خویش (غفار) بازگشتند و با تلاشهای ابوذر، نیمی از قبیلۀ غفار، قبل از هجرت پیامبر (ص) مسلمان شدند. بقیۀ افراد قبیله نیز پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، اسلام را پذیرفتند . قبیلۀ "اسلم" نیز که در نزدیکی غفار بودند در مدینه به حضور پیامبر (ص) رسیدند و به رسول خدا (ص) گفتند: «ما نیز با همان شرایطی که برادران ما از بنیغفار مسلمان شدند مسلمان میشویم». پیامبر (ص) در حق هر دو قبیله دعا کردند و فرمودند: «خداوند قبیلۀ غفار را غفران عنایت کند و قبیلۀ اسلم را سالم بدارد» . | |||
بند سوم: (هجرت ابوذر به مدینه) | |||
ابوذر تا پس از جنگ خندق در قبیلۀ خویش ماند، سپس به مدینه هجرت کرد . او تا زمان رحلت رسول خدا (ص) همواره همراه آن حضرت بود و در غزوات و سریهها شرکت میکرد در یکی از جنگها (جنگ تبوک) شتر ابوذر کُند حرکت میکرد به همین جهت شترش را رها کرد و بار و بنهاش را بر دوش گرفت و سعی کرد خود را به لشکر اسلام برساند و وقتی او را از دور دیدند به پیامبر (ص) خبر دادند مردی به سوی ما میآید. پیامبر (ص) فرمودند: «امیدوارم ابوذر باشد». وقتی نزدیک شد، اصحاب عرض کردند: «بله ای رسول خدا، او ابوذر است». پیغمبر اکرم (ص) سخن تاریخی خویش را دربارۀ او بیان کرد: «خدا ابوذر را رحمت کند! او تنها راه میرود و در تنهایی میمیرد و تنها محشور خواهد شد» . | ابوذر تا پس از جنگ خندق در قبیلۀ خویش ماند، سپس به مدینه هجرت کرد . او تا زمان رحلت رسول خدا (ص) همواره همراه آن حضرت بود و در غزوات و سریهها شرکت میکرد در یکی از جنگها (جنگ تبوک) شتر ابوذر کُند حرکت میکرد به همین جهت شترش را رها کرد و بار و بنهاش را بر دوش گرفت و سعی کرد خود را به لشکر اسلام برساند و وقتی او را از دور دیدند به پیامبر (ص) خبر دادند مردی به سوی ما میآید. پیامبر (ص) فرمودند: «امیدوارم ابوذر باشد». وقتی نزدیک شد، اصحاب عرض کردند: «بله ای رسول خدا، او ابوذر است». پیغمبر اکرم (ص) سخن تاریخی خویش را دربارۀ او بیان کرد: «خدا ابوذر را رحمت کند! او تنها راه میرود و در تنهایی میمیرد و تنها محشور خواهد شد» . | ||
بند تفصیلی ندارد | |||
بند چهارم: (حمایت ابوذر از اهل بیت پیامبر (ص)) | |||
ابوذر هرگز در راه حق از سرزنش ملامت کنندگان نهراسید و در راه ایمان و عقیدۀ راستین خود در مواجهه با دشواریها و در مقابله با تبعیضها ایستاد او به همۀ دستورها و وصایای رسول خدا (ص) عمل کرد او در بیشترین جنگهای عصر رسالت در رکاب پیامبر اسلام (ص) علیه کفّار و مشرکین شمشیر زد . ایشان پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) یکی از حامیان امام علی (ع) و از مخالفین جدی خلفا بود، گفته شده «ابوذر هنگام وفات پیامبر (ص) در مدینه نبود و وقتی به مدینه آمد ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شده بود. ابوذر گفت: شما خویشان پیامبر (ص) را ترک گفتید. اگر خلافت را در خاندان او قرار داده بودید اختلاف پیدا نمیشد» . | |||
او در دورۀ عثمان نیز حمایت خویش را از علی (ع) اعلام کرد. گفته شده: «ابوذر در زمان عثمان در مسجد پیامبر (ص) ایستاد و پس از معرفی خودش گفت: «محمد (ص) وارث دانش آدم و برتریهای پیامبران است و علی (ع) وصی محمد و وارث علم اوست. ای امت سرگردان! پس از پیامبرش اگر شما کسی را که خدا پیش انداخته بود مقدم میداشتید و ولایت و وراثت را در خاندان پیامبر (ص) مینهادید، سهمی از فرائض خدا از میان نمیرفت و دو نفر در حکم خدا اختلاف نمیکردند مگر اینکه علم آنرا از کتاب خدا و سنت پیامبرش نزد اینان مییافتید؛ ولی اکنون که چنین کردید، بدفرجامی کار خود را بچشید» . | او در دورۀ عثمان نیز حمایت خویش را از علی (ع) اعلام کرد. گفته شده: «ابوذر در زمان عثمان در مسجد پیامبر (ص) ایستاد و پس از معرفی خودش گفت: «محمد (ص) وارث دانش آدم و برتریهای پیامبران است و علی (ع) وصی محمد و وارث علم اوست. ای امت سرگردان! پس از پیامبرش اگر شما کسی را که خدا پیش انداخته بود مقدم میداشتید و ولایت و وراثت را در خاندان پیامبر (ص) مینهادید، سهمی از فرائض خدا از میان نمیرفت و دو نفر در حکم خدا اختلاف نمیکردند مگر اینکه علم آنرا از کتاب خدا و سنت پیامبرش نزد اینان مییافتید؛ ولی اکنون که چنین کردید، بدفرجامی کار خود را بچشید» . | ||
مشروح این بند | |||
ابوذر پس از رحلت پیامبر (ص) یکی از حامیان امام علی(ع) و از مخالفین جدی خلفا بود، گفته شده: «ابوذر، زمان وفات پیامبر (ص) در مدینه نبود و وقتی که به مدینه آمد ابوبکر به عنوان خلیفه انتخاب شده بود. ابوذر فرمود: شما خویشان پیامبر (ص) را ترک گفتید. اگر خلافت را در خاندان او قرار داده بودید اختلاف پیدا نمیشد» . | |||
در همین ایام بود که علی (ع) و فاطمه (س) شبها به در خانۀ برخی از صحابۀ پیامبر (ص) میرفتند و از آنها یاری میخواستند به گونهای که چهل نفر به حضرت علی (ع) وعدۀ نصرت و همکاری دادند و علی (ع) به آنها فرمودند: «هنگام صبح با سرهای تراشیده در منزل من حاضر شوید و اسلحۀ خود را هم برای مبارزه بیاورید»؛ ولی هنگام صبح، تنها چهار نفر در منزل آن حضرت حاضر شدند که یکی از آنها ابوذر بود . | |||
او در دورۀ عثمان نیز حمایت خویش را از علی (ع) اعلام کرد. گفته شده «ابوذر در زمان عثمان در مسجد پیامبر (ص) ایستاد و پس از معرفی خودش گفت: «محمد (ص) وارث دانش آدم و برتریهای پیامبران است و علی (ع) وصی محمد و وارث علم اوست. ای امت سرگردان! پس از پیامبرش اگر شما کسی را که خدا پیش انداخته بود مقدم میداشتید و ولایت و وراثت را در خاندان پیامبر (ص) مینهادید، سهمی از فرائض خدا از میان نمیرفت و دو نفر در حکم خدا اختلاف نمیکردند مگر اینکه علم آنرا از کتاب خدا و سنت پیامبرش نزد اینان مییافتید؛ ولی اکنون که چنین کردید، بدفرجامی کار خود را بچشید» . | |||
بند پنجم: (دفاع ابوذر از ولایت و حقانیت امیرالمؤمنین (ع)) | |||
ابن ابی الحدید از ابو رافع صحابی پیامبر(ص) نقل میکند: من برای عیادت ابوذر به ربذه رفتم، چون میخواستم با او وداع کنم و برگردم، به من و همراهانم گفت: به زودی فتنهای به پا خواهد شد؛ بنابراین از خدا بترسید و بر شما باد بر آن پیر بزرگوار علی بن ابی طالب (ع) و از دامن او دست برندارید و از او پیروی کنید؛ چراکه از رسول خدا(ص) و شنیدم که به او میفرمود: «ای علی، تو نخستین کسی بودی که به من ایمان آوردهای، و اولین کسی خواهی بود که در روز قیامت با من دست خواهی داد، تو صدیق اکبر و فاروق اعظمی که میان حق و باطل جدایی میاندازی و تو سالار مؤمنانی و اموال دنیوی سالار کافران است، تو برادر من و وزیر منی، تو بهترین بازماندۀ منی که دین مرا ادا میکنی و وعدههای مرا برآورده خواهی کرد» . | ابن ابی الحدید از ابو رافع صحابی پیامبر(ص) نقل میکند: من برای عیادت ابوذر به ربذه رفتم، چون میخواستم با او وداع کنم و برگردم، به من و همراهانم گفت: به زودی فتنهای به پا خواهد شد؛ بنابراین از خدا بترسید و بر شما باد بر آن پیر بزرگوار علی بن ابی طالب (ع) و از دامن او دست برندارید و از او پیروی کنید؛ چراکه از رسول خدا(ص) و شنیدم که به او میفرمود: «ای علی، تو نخستین کسی بودی که به من ایمان آوردهای، و اولین کسی خواهی بود که در روز قیامت با من دست خواهی داد، تو صدیق اکبر و فاروق اعظمی که میان حق و باطل جدایی میاندازی و تو سالار مؤمنانی و اموال دنیوی سالار کافران است، تو برادر من و وزیر منی، تو بهترین بازماندۀ منی که دین مرا ادا میکنی و وعدههای مرا برآورده خواهی کرد» . | ||
ابوذر در طول زندگانی و عمر با برکت خود مطیع و پیرو امیرالمؤمنین علی (ع) بوده و او را امام و پیشوای خود و همۀ مسلمانان میدانسته و از هر نظر او را بر دیگران برتری میداد و در هر فرصتی که پیش میآمد مردم را به برتری ایشان سفارش مینمود تا حجت بر همگان تمام شود ایشان در راه دفاع از ولایت و حقانیت آن حضرت هیچگاه و در هیچ شرایطی کوتاهی نکرد . | |||
بند تفصیلی ندارد. | |||
بند ششم: (ابوذر در شام) | |||
پس از درگذشت ابوبکر، ابوذر به شام مهاجرت کرد و تا زمان حکومت عثمان در شام بود. سپس برای شکایت از معاویه به مدینه آمد . بخششهای زیاد و غیر عادلانۀ عثمان به خاندان خویش و افرادی امثال مروان بن حکم و دیگران از انتقادهای اصلی ابوذر به عثمان بوده است و این انتقادات سبب شد تا عثمان او را به شام بفرستد . او در شام هم از انتقاد دست نکشید و از معاویه که از طرف عثمان حاکم شام شده بود، انتقاد میکرد. معاویه ابتدا برای ساکت کردن ابوذر مقدار سی صد دینار پول برایش فرستاد، ولی او پس از سؤال و جواب کردن با فرستاده معاویه و این که اگر حقوق سالیانه من است، میپذیرم و اگر صله و هدیه است مرا به آن نیازی نیست و سرانجام دینارها را پس داد. او به سبب ساختن کاخ خضراء به معاویه میگفت: «اگر این کاخ را از مال خداوند ساختهای، خیانت کردهای و اگر از مال خود ساختهای، اسراف کردهای» . اعتراضهای همیشگی ابوذر به عثمان و معاویه سبب شد تا معاویه او را دشمن خدا و رسول خطاب کند و ابوذر در جواب گفت: من دشمن خدا و رسول نیستم، تو و پدرت دشمنان خدا و رسول هستید. شما در ظاهر مسلمان شدید و در باطن، کافرید. رسول خدا تو را [چنین] لعنت و نفرین کرد که خداوند شکمت را سیر نکند» . سرانجام معاویه به عثمان نامه نوشت که تو شام را به وسیلۀ ابوذر بر خود تباه ساختی. عثمان هم به معاویه دستور داد او را بر شتری بیجهاز سوار کند و بدون توقف به مدینه بفرستد . ابوذر با حالت ضعف و مریضی، در حالی که ران پایش مجروح شده بود به مدینه رسید. عثمان، ابوذر را متهم کرد که قصد داشته در شام فتنهانگیزی کند و مردم را بر ضد او بشوراند ولی ابوذر گفت: «من تنها قصد امر به معروف و نهی از منکر دارم» . | پس از درگذشت ابوبکر، ابوذر به شام مهاجرت کرد و تا زمان حکومت عثمان در شام بود. سپس برای شکایت از معاویه به مدینه آمد . بخششهای زیاد و غیر عادلانۀ عثمان به خاندان خویش و افرادی امثال مروان بن حکم و دیگران از انتقادهای اصلی ابوذر به عثمان بوده است و این انتقادات سبب شد تا عثمان او را به شام بفرستد . او در شام هم از انتقاد دست نکشید و از معاویه که از طرف عثمان حاکم شام شده بود، انتقاد میکرد. معاویه ابتدا برای ساکت کردن ابوذر مقدار سی صد دینار پول برایش فرستاد، ولی او پس از سؤال و جواب کردن با فرستاده معاویه و این که اگر حقوق سالیانه من است، میپذیرم و اگر صله و هدیه است مرا به آن نیازی نیست و سرانجام دینارها را پس داد. او به سبب ساختن کاخ خضراء به معاویه میگفت: «اگر این کاخ را از مال خداوند ساختهای، خیانت کردهای و اگر از مال خود ساختهای، اسراف کردهای» . اعتراضهای همیشگی ابوذر به عثمان و معاویه سبب شد تا معاویه او را دشمن خدا و رسول خطاب کند و ابوذر در جواب گفت: من دشمن خدا و رسول نیستم، تو و پدرت دشمنان خدا و رسول هستید. شما در ظاهر مسلمان شدید و در باطن، کافرید. رسول خدا تو را [چنین] لعنت و نفرین کرد که خداوند شکمت را سیر نکند» . سرانجام معاویه به عثمان نامه نوشت که تو شام را به وسیلۀ ابوذر بر خود تباه ساختی. عثمان هم به معاویه دستور داد او را بر شتری بیجهاز سوار کند و بدون توقف به مدینه بفرستد . ابوذر با حالت ضعف و مریضی، در حالی که ران پایش مجروح شده بود به مدینه رسید. عثمان، ابوذر را متهم کرد که قصد داشته در شام فتنهانگیزی کند و مردم را بر ضد او بشوراند ولی ابوذر گفت: «من تنها قصد امر به معروف و نهی از منکر دارم» . | ||
مشروح این بند | |||
پس از درگذشت ابوبکر، ابوذر به شام مهاجرت کرد و تا زمانی که عثمان به حکومت رسید، وی در شام بود. سپس برای شکایت از معاویه به مدینه آمد . بخششهای زیاد و غیر عادلانۀ عثمان به خاندان خویش و افرادی امثال مروان بن حکم و دیگران از انتقادهای اصلی ابوذر به عثمان بوده است او در محافل و مجالس از فساد دستگاه حکومت سخن میگفت و اظهار میداشت عثمان، سنت رسول خدا (ص) را رها کرده و خویشاوندان خود را بر مسلمانان مسلط ساخته است در یک مورد، عثمان تلاش کرد دهان ابوذر را با تطمیع ببندد؛ اما این صحابی زاهد و با تقوا حاضر نشد آزادی خویش را از دست بدهد . سرانجام عثمان از طریق غلامش، ابوذر را تهدید کرد که باید دست از مخالفت من برداری و سکوت کنی؛ اما ابوذر میگفت: "من از اوامر خدا دست بردارم و قرآن را فراموش کنم و در برابر مفسدان سکوت کنم؟ به خدا سوگند! من هرگز خشم خداوند را بر رضایت عثمان اختیار نخواهم کرد و حق را خواهم گفت: اگر چه عثمان ناراحت شود و به خشم آید» . | |||
انتقادات ابوذر از عثمان سبب شد تا عثمان او را به شام بفرستد . او در شام هم از انتقاد دست نکشید و از معاویه که از طرف عثمان حاکم شام شده بود، انتقاد میکرد. معاویه ابتدا برای ساکت کردن ابوذر مقدار سی صد دینار پول برایش فرستاد، ولی او پس از سؤال و جواب کردن با فرستادۀ معاویه و این که اگر حقوق سالیانه من است، میپذیرم و اگر صله و هدیه است مرا به آن نیازی نیست و سرانجام دینارها را پس داد. او به سبب ساختن کاخ خضراء به معاویه میگفت: «اگر این کاخ را از مال خداوند ساختهای، خیانت کردهای و اگر از مال خود ساختهای، اسراف کردهای» . او کنار دروازه دمشق میایستاد و علیه حکومت سخن میگفت. اعتراضهای همیشگی ابوذر به عثمان و معاویه سبب شد تا معاویه او را دشمن خدا و رسول خطاب کند. معاویه گفت: «اگر میخواستم یکی از اصحاب محمد را بدون اذن عثمان بکشم، نخست تو را از بین میبردم.... ابوذر گفت: من دشمن خدا و رسول نیستم. تو و پدرت دشمنان خدا و رسول هستید. شما در ظاهر مسلمان شدید و در باطن، کافرید. رسول خدا تو را [چنین] لعنت و نفرین کرد که خداوند شکمت را سیر نکند» . | |||
سرانجام معاویه به عثمان، نامه نوشت که تو شام را به وسیلۀ ابوذر بر خود تباه ساختی. عثمان هم به معاویه دستور داد او را بر شتری بیجهاز سوار کند و بدون توقف به مدینه بفرستد . ابوذر با حالت ضعف و مریضی، در حالی که ران پایش مجروح شده بود به مدینه رسید. عثمان، ابوذر را متهم کرد که قصد داشته در شام فتنهانگیزی کند و مردم را بر ضد او بشوراند. ابوذر گفت: «من تنها قصد امر به معروف و نهی از منکر دارم» . | |||
بند ششم: (ابوذر، راوی سخنان پیامبر(ص)) | |||
ابوذر از جمله راویان پیامبر(ص) است و افرادی چون عمر، عبدالله بن عمر و ابن عباس از او روایت نقل کردهاند از جمله: در روایتی از ابوذر نقل شده است: «رسول خدا (ص) مرا به هفت چیز سفارش فرمودند: مساکین را دوست بدارم و به آنان نزدیک شوم؛ در امور دنیایی به کسانی بنگرم که از من فروترند؛ از کسی چیزی نخواهم؛ پیوند خویشاوندی را رعایت کنم؛ همواره حق را بگویم، هر چند تلخ باشد؛ در راه خدا از سرزنش سرزنش کنندهای نترسم و فرمودند: «لَاحَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ" را فراوان بگویم» . | |||
بند تفصیلی ندارد | |||
بند هفتم: (ابوذر در قرآن) | |||
مفسران ذیل چند آیه از ابوذر سخن به میان آوردهاند از جمله: | مفسران ذیل چند آیه از ابوذر سخن به میان آوردهاند از جمله: | ||
1. «طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ» . ابن عباس در کنار حضرت علی (علیه السلام) یاد کرده که مقصود از آیه ابوذر بوده و همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک به دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت میگذراندند. | 1. «طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ» . ابن عباس در کنار حضرت علی (علیه السلام) یاد کرده که مقصود از آیه ابوذر بوده و همچون پیامبر (صلی الله علیه و آله) نزدیک به دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت میگذراندند. | ||
خط ۳۳: | خط ۵۷: | ||
3. آیات «وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ» و «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ» گفته شده دربارۀ سه تن از جمله ابوذر نازل شده که در جاهلیت از بتها دوری جسته، لا إله إلا الله میگفتند . | 3. آیات «وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ» و «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ» گفته شده دربارۀ سه تن از جمله ابوذر نازل شده که در جاهلیت از بتها دوری جسته، لا إله إلا الله میگفتند . | ||
مشروح این بند | |||
مفسران در ذیل چند آیه از ابوذر سخن به میان آوردهاند از جمله: | |||
1. «طَائِفَةٌ مِنَ الَّذِينَ مَعَكَ» . ابن عباس در کنار حضرت علی (علیه السلام) یاد کرده که مقصود از آیه ابوذر بوده و همچون پیامبر (صلی الله علیه وآله) نزدیک به دو سوم یا نصف یا یک سوم شب را به بیداری و عبادت میگذراندند . چنانکه نقل شده با نزول آیۀ «كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ» ابوذر از کسانی بود که برای عبادت خداوند بر خود سخت میگرفت و با تکیه بر عصا و حالِ ایستاده بیشتر شب را به عبادت میپرداخت تا آنکه آیه «قُمِ اللَّيْلَ إِلَّا قَلِيلًا» نازل شد . | |||
2. «وَأَنْذِرْ بِهِ الَّذِينَ يَخَافُونَ أَنْ يُحْشَرُوا إِلَى رَبِّهِمْ» . میبدی، این آیه را در شأن موالی و فقیران عرب، از جمله ابوذر دانسته که خداوند به پیامبر (صلی الله علیه و آله) میگوید: اینان را که یقین دارند به سوی پروردگارشان محشور میشوند از وحی آگاه کند . | |||
3. آیات «وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ» و «الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَئِكَ» گفته شده دربارۀ سه تن از جمله ابوذر نازل شده که در جاهلیت از بتها دوری جسته، لا إله إلا الله میگفتند. ابن زید بر آن است که خداوند آنان را بدون کتاب و پیامبر هدایت کرد . | |||
4. «وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا لَوْ كَانَ خَيْرًا مَا سَبَقُونَا إِلَيْهِ وَإِذْ لَمْ يَهْتَدُوا بِهِ فَسَيَقُولُونَ هَذَا إِفْكٌ قَدِيمٌ» . قرطبی در ذیل آیه با ذکر وجود اختلاف در سبب نزول آن مینویسد: ابوذر در مکه اسلام آورد و به دنبال او، تیرۀ بنی غفار مسلمان شدند. قریشیان با شنیدن آن گفتند: غفار، هم پیمان ما بودند اگر در آن خیری میبود بر ما پیشی نمیگرفتند و این آیه نازل شد . | |||
5. «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا» . قمی، نزول آیه را درباره ابوذر و چند تن دیگر میداند که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند و خداوند وعده داد که باغهای بهشت را در قیامت، منزل گاه آنان قرار دهد و... . | |||
بند هشتم: (ویژگیهای ابوذر) | بند هشتم: (ویژگیهای ابوذر) |