پرش به محتوا

حکمت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۶٬۶۴۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲ مارس ۲۰۲۱
خط ۹۵: خط ۹۵:
#{{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}<ref>«پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمی‌آید» سوره قمر، آیه ۵.</ref>.
#{{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}<ref>«پندی است رسا اما هشدار به کار (کافران) نمی‌آید» سوره قمر، آیه ۵.</ref>.
#{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۰.</ref>
#{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۰.</ref>
==حکمت در [[تفاسیر]]==
[[شیخ طایفه]]، [[علی بن حسن طوسی]] در [[تفسیر تبیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: مراد از کتاب، بنا بر قول ابن‌زید و اکثر از [[مفسرین]]، [[قرآن]] است، و معنای حکمت در اینجا، [[سنّت]] است، و در معنای آن، [[قتاده]] گفته است: [[معرفت به دین]] است، و [[انس بن مالک]] گفته است: آن، [[فقه]] است در [[تأویل]]، و ابن‌زید گفته است: آن، علم به احکامی است که علم به آن را به جز از قبل [[پیامبران]]{{عم}}، نتوان [[درک]] نمود، و گروهی گفته‌اند: آن، سخن دوّمی‌است، و مثل اینکه آن، [[وصف]] [[تنزیل]] باشد، به این که آن، کتاب است، و اینکه آن، حکمت است، و اینکه آن، [[آیات]] است، و بعضی هم گفته‌اند: حکمت چیزی است که [[خدای تعالی]]، آن را در [[دل]] قرار می‌دهد تا آن را [[نورانی]] بگرداند؛ همان‌گونه که چشم را نورانی نموده و چشم بدان وسیله [[ادراک]] می‌کند، و همه اینها نیکوست<ref>تبیان، ج۱، ص۴۶۷.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}<ref>«و هنگامی که به تو کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموختم» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref>، فرموده: در معنای {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، دو قول است: یکی، مراد از کتاب، خط [[کتابت]] است، و دیگری، کُتُب است. پس این معنا به طریق جنس بوده و {{متن قرآن|التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فصل آن است، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[علم]] به آنچه در آن کتاب‌هاست<ref>تبیان، ج۴، ص۵۵.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: [[خدای تعالی]] پیامبرش، [[حضرت محمد]]{{صل}}، را امر می‌کند به اینکه بنده‌های مکلفش را با حکمت [[دعوت]] نماید، و آنان را به کارهای نیکویی دعوت نماید که آن [[کارها]]، [[راه]] ورود در [[استحقاق مدح]] و [[پاداش نیک]] را بر آنان بگشاید، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، عبارت است از [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]]، و [[صلاح]] و [[فساد]]، و به آن، حکمت گفته شده؛ چون مانع از فساد است و مانع می‌گردد از آنچه سزاوار نیست که آن را برگزینند، و فرق بین حکمت و [[عقل]]، در این است که [[عاقل]] پیوند دهنده است به آنچه مانع از فساد است، و [[حکیم]]، [[عارف]] است به آنچه مانع از فساد است، و حکمت، مشترک بین معرفت و عقل مستقیم است؛ زیرا هر یک از آن دو، مانع از فساد بوده و عاری از آن هست، و {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، باز داشتن از [[قبیح]] می‌باشد بر وجه [[ترغیب]] در ترک آن و بی‌رغبت کردن در انجامش، و در آن، نرم‌کردن دل‌هاست با آنچه موجب [[خشوع دل]] گردد، و گفته‌اند: حکمت، [[نبوّت]]، و [[موعظه]] [[قرآن]] است<ref>تبیان، ج۶، ص۴۴۰.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: یعنی آنچه را به تو ای [[محمد]]{{صل}}! یاد آوری کردیم و بر تو [[وحی]] نمودیم، از جمله آن، چیزهایی است که پروردگارت از حکمت به سوی تو وحی نمود؛ یعنی آن، دلایلی که به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو و به معرفت [[واجب]] از چیزهای غیر [[واجب]]، منجر می‌گردد، و آن، همه‌اش، [[مبیّن]] [[قرآن]] است؛ پس آن، [[حکمت بالغه]] است<ref>تبیان، ج۶، ص۴۷۹.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}} هم فرموده: آن، حکمتی که [[خدای تعالی]] به [[لقمان]] اعطا فرمود، آن، [[معرفت]] به [[توحید]] خدای تعالی و [[نفی]] [[شرک]] از او بوده، و آنچه بعد از این، [[تفسیر]] می‌کنیم، و آن، اینکه امر نموده به او تا [[سپاس]] و [[شکر]] خدای تعالی را بر نعمتی که به او [[عطا]] نموده، به جا آورد<ref>تبیان، ج۸، ص۲۴۷.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: خدای تعالی از حال [[عیسی]]{{ع}} به هنگامی که او را به [[پیامبری]] [[مبعوث]] نمود، خبر داده: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ}}؛ یعنی با [[معجزات]]، و [[قتاده]] گفته است: یعنی با [[انجیل]] آمده است. {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به آنان گفت به سوی شما با حکمت آمده‌ام؛ یعنی با چیزی که هر که از [[بندگان]] به آن عمل کند، [[نجات]] یابد، و هر که با آن [[مخالفت]] کند، هلاک گردد<ref>تبیان، ج۹، ص۲۱۰.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: معنای آن، نهایت [[راه راست]]، [[غایت]] در منع و غایت در زجر [[کفار]] است<ref>تبیان، ج۹، ص۴۴۲.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را از آلودگی‌های شرک [[پاک]] کرده و به سوی [[ایمان]] [[هدایت]] می‌کند، پس آنان را پاک و [[پاکیزه]] می‌گرداند، و البته، آنان را این‌چنین می‌گرداند به واسطه این که آنان را به [[طاعت]] خدای تعالی که در آن [[اجابت]] است، [[دعوت]] نماید؛ زیرا اگر آنان را دعوت کند و آنان اجابت نکنند، گفته نمی‌شد: {{عربی|انّه زَكّاهم}}. {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، قتاده گفته است؛ یعنی قرآن و [[سنت]] را به آنان [[تعلیم]] می‌دهد، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، شامل [[کتاب و سنت]]، و هر آنچه خدای تعالی آن را [[اراده]] کند، می‌باشد. پس البته، حکمت، آن [[علمی]] است که بر اساس آن عمل می‌گردد در آنچه از امر [[دنیا]] و [[دین]] که از آن ترسیده می‌شود و یا [[دوست]] داشته می‌شود<ref>تبیان، ج۱۰، ص۴.</ref>.
و شیخ [[ابی‌علی فضل بن حسن طبرسی]] در [[تفسیر]] [[مجمع‌البیان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: {{متن قرآن|الکتاب}}؛ یعنی [[قرآن]]، و ذکر {{متن قرآن|يَتْلُو}} و {{متن قرآن|عَلَيْهِمْ}} در [[آیه]] تکرار شمرده نمی‌شود؛ زیرا اوّلی را اختصاص به [[تلاوت]] داد تا بدانند آن [[معجزه]] بوده و بر [[صدق]] گفتار و [[نبوت]] [[پیامبر]]{{صل}} دلالت می‌کند، و دومی را اختصاص به [[تعلیم]] داد تا آنچه را که متضمّن آن است، از [[توحید]] و ادلّه توحید، و آنچه مشتمل بر آن است از [[احکام]] شریعتش، بشناسند، و قوله: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}را [[قتاده]] گفته است: در اینجا [[سنت]] است، و [[مالک]] بن [[انس]] گفته است: [[معرفت به دین]] و [[فقه]] است در [[تأویل]]، و ابن‌زید گفته است: آن، [[علم]] به احکامی است که علم آن را به جز از قِبَل [[پیامبران]] نتوان [[درک]] نمود، و گفته‌اند: آن، صفت کتاب است؛ مثل اینکه توصیف کند آن را به اینکه: آن، کتاب است و آن، [[آیات]] است، و گفته‌اند: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، چیزی است که [[خدای تعالی]] آن را در [[دل]] قرار می‌دهد تا آن را [[نورانی]] کند؛ هم‌چنان که چشم را نورانی می‌کند. پس چشم ادرا ک می‌کند، و گفته‌اند: آن [[پندها]] و [[نصایح]] قرآن و [[حرام]] و [[حلال]] آن است، و همه این معانی نیکوست. {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را [[مطیع]] [[مخلص]] قرار می‌دهد، و [[ابن‌عباس]] فرموده: {{عربی|زکّاء}}، عبارت است از [[طاعت]] و [[اخلاص]] برای [[خدای سبحان]]، و ابن‌جریح گفته است: یعنی آنان را از [[شرک]] [[پاک]] کرده و [[خالص]] می‌گرداند<ref>مجمع البیان، ج۱، ص۲۱۱.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|َيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: ابن‌جریح گفته است: مراد از کتاب، [[کتابت]] است که خدای تعالی نُه جزء از خط را به [[عیسی]]{{ع}} اعطا نمود، و به دیگر [[مردم]] یک جزء آن را، و گفته‌اند: مراد از آن، بعض کتب به جز [[تورات]] و [[انجیل]] است، مثل [[زبور]] و غیر آنکه [[خدای تعالی]] آنها را بر پیامبرانش نازل نمود، و این قول ابی‌علی جبایی است، و این قول، سزاوارتر می‌باشد. {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}، را [[ابن‌عباس]] گفته است؛ یعنی [[فقه]] و [[علم]] [[حلال و حرام]]؛ هم‌چنان که از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده که فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيتُ‏ الْقُرْآنَ‏ وَ مِثْلَيْهِ‏}}؛ یعنی به من [[قرآن]] و دو همانند آن اعطا شده که گفته‌اند: مراد از آن، [[سنن]] است، و گفته‌اند: مراد از آن، جمیع آنچه از [[اصول دین]] است که به او [[تعلیم]] گردیده<ref>مجمع البیان، ج۲، ص۴۴۵.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، فرمود: در [[تفسیر عیاشی]] از [[ابی‌صباح کنانی]] است که [[ابو عبد الله]]، [[امام صادق]]{{ع}}، فرمود: مراد از {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، [[نبوت]]، و مراد از حکمت، [[فهم]] و [[قضا]] است، و مراد از {{متن قرآن|مُلْكًا عَظِيمًا}}، [[واجب‌الاطاعه]] بودن می‌باشد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۶۱.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، را گفته‌اند: [[کتابت]]؛ یعنی خط، است، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی علم و [[شریعت]]، و گفته‌اند: مراد از کتاب، کتب است. پس در این صورت، {{متن قرآن|الْكِتَابَ}} اسم جنس بوده و فصل آن، به ذکر تورات و انجیل می‌باشد<ref>مجمع البیان، ج۳، ص۲۶۲.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}} هم فرموده: یعنی به [[دین]] او [[دعوت]] کن؛ زیرا آن، طریق رضای او است، {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به وسیله قرآن، و قرآن، حکمت نامیده شده؛ زیرا آن، متضمن امر به [[نیکی]]، و [[نهی]] از [[قبیح]] است، و اصل حکمت، منع است، و از آن جمله است، حکمة اللجام، و به آن، حکمت گفته شده؛ چون به منزله مانع از [[فساد]] بوده و چیزی است که [[اختیار]] نمودن آن سزاوار نباشد، و گفته‌اند: حکمت، عبارت است از [[معرفت]] به مراتب [[افعال]] در [[حسن و قبح]]، و [[صلاح]] و [[فساد]]؛ زیرا با [[معرفت]] به اینها، منع از فساد، و استعمال [[صداقت]] و [[راستی]] در [[افعال]] و اقوال واقع می‌شود، {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}؛ یعنی انصراف‌دادن از [[قبیح]] است با ایجاد رغبت در ترک آن و [[پارسایی]] در انجامش، و در این معنا نرم‌کردن [[دل‌ها]] است؛ به طوری‌که موجب [[خشوع]] گردد، و [[ابن‌عباس]] فرموده: حکمت، [[نبوت]] بوده، و {{متن قرآن|الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، [[پندها]] و [[نصایح]] [[قرآن]] است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۳۹۲.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: یعنی آن چیزهایی از [[اوامر و نواهی]] که قبلاً بیان شد، از آن چیزهایی است که [[پروردگار]] تو ای [[محمد]]{{صل}}! به تو [[وحی]] نموده: {{متن قرآن|مِنَ الْحِكْمَةِ}}؛ یعنی منجر به معرفت حسن و قبح و فرق بین آن دو است<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۴۱۶.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: یعنی به [[لقمان]] [[عقل]] و [[علم]] و عمل و به‌کار بردنش در امور را اعطا نمودیم، و درباره لقمان [[اختلاف]] کرده‌اند؛ ابن‌عباس، [[مجاهد]]، [[قتاده]] و اکثر [[مفسرین]] گفته‌اند که او [[حکیم]] بود و [[پیامبر]] نبود، و ابن‌عمر از پیامبر{{صل}} [[نقل]] می‌کند که پیامبر{{صل}} می‌فرمود: لقمان، پیامبر نبود، و لکن [[بنده]] [[کثیر]] التّفکر و حَسَن‌الیقین بود که [[خدا]] را [[دوست]] می‌داشت و خدا هم او را دوست داشت، و [[خدای تعالی]] با حکمت‌دادن به او، بر او منّت نهاد<ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۱۵.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}، فرموده: یعنی [[شکر]] خدای تعالی را به‌جا آورید که شما را در خانه‌هایی قرار داد که در آن، قرآن و [[سنت]] [[تلاوت]] می‌شود<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۳۵۷.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ}} هم فرموده: یعنی [[ملک]] او را با نگهبانان، [[لشکریان]]، [[هیبت]] و [[کثرت]] عِدّه و عُدّه تقویت نمودیم، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[نبوّت]]، و گفته‌اند: [[راه]] درست و صواب در امور است، و گفته‌اند: آن، [[علم]] به [[خدای تعالی]] و [[ادیان]] است<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۴۶۹.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: [[عطا]] گفته: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به [[نبوّت]]، و گفته‌اند: یعنی به علم به [[توحید]] [[عدل]] و ادیان<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۵۴.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: یعنی [[قرآن]]، حکمت تامه‌ای است که [[غایت]] و نهایت را رسانده است<ref>مجمع البیان، ج۹، ص۱۸۷.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، قرآن است و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}} [[شرایع]] است، و گفته‌اند: حکمت کتاب، [[سنت]] و هر آنچه را که خدای تعالی [[اراده]] نموده، شامل می‌گردد. پس البته، حکمت، آن [[علمی]] است که بر اساس آن عمل می‌شود، در آنچه از امور [[دین]] و [[دنیا]] که [[انتخاب]] شود یا اجتناب گردد<ref>مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۸۴.</ref>.
[[ابوالقاسم جارالله محمود بن عمر زمخشری خوارزمی]]، در [[تفسیر کشاف]]، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ}}: می‌خواند بر آنان و می‌رساند به آنان آنچه را که به او [[وحی]] می‌شود از [[دلایل]] وحدانیتت و [[صدق]] [[پیامبران]] تو، {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ}}: قرآن را، {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}: [[شریعت]] و [[بیان احکام]] را، {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ}}: و آنان را از [[شرک]] و سایر [[پلیدی‌ها]] [[پاک]] می‌کند<ref>کشاف، ج۱، ص۳۱۲.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، فرموده: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا}}، برای آنان [[الزام]] است به آنچه شناختند از اعطای [[خدا]] کتاب و حکمت را. {{متن قرآن|آلَ إِبْرَاهِيمَ}}: آن کسانی که پیشینیان [[محمد]]{{صل}} هستند<ref>کشاف، ج۱، ص۵۳۴.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَإِذْ عَلَّمْتُكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، مخصوص به ذکر شده‌اند از آن چیزهایی که کتاب و حکمت شامل آن می‌شده‌اند؛ زیرا مراد از آن دو، جنس کتاب و حکمت می‌باشد، و گفته‌اند: کتاب، خط بوده و حکمت، [[کلام]] حکیمانه صواب است<ref>کشاف، ج۱، ص۶۵۳.</ref>
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ}}: به سوی، [[اسلام]]، {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}، با گفتار حکمت‌آمیز صحیح، و آن، [[دلیل]] روشنگر [[حق]] است که زایل‌کننده [[شبهه]] می‌باشد. {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، و آن، چیزی است که بر آنان مخفی نیست از این که تو آنان را به وسیله آن [[نصیحت]] می‌کنی و قصد چیزی را داری که [[منفعت]] آنان در آن است، و جایز است که مراد از آن، [[قرآن]] باشد؛ یعنی آنان را با کتابی که حکمت و نصیحت نیکوست، [[دعوت]] کن<ref>کشاف، ج۲، ص۴۳۵.</ref>.
و فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}} هم فرموده: {{متن قرآن|ذَلِكَ}} اشاره است به آنچه مقدّم آمده، و آن را حکمت نامید؛ چون آن، [[کلامی]] محکم است که در آن، وجهی برای [[راه]] ورود [[فساد]] نیست<ref>کشاف، ج۲، ص۴۵۰.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: از [[ابن‌عباس]] است که [[لقمان]]، [[پیامبر]] و [[پادشاه]] نبود؛ اما او چوپان سیاهی بود، پس [[خدا]] [[آزادی]] را روزی او کرد و به قول و وصیتش [[راضی]] گردید، پس امر او را در قرآن قصه نمود تا به [[وصیت]] او [[تمسک]] جویند، و گفته‌اند: او بین [[نبوّت]] و حکمت مختار گردید، پس او حکمت را [[اختیار]] کرد<ref>کشاف، ج۳، ص۲۳۱.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ}}: او را [[قوّت]] دادیم، {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، [[زبور]] و [[علم]] [[شرایع]] است، و گفته‌اند: هر کلامی که موافق با حق باشد، آن، حکمت است<ref>کشاف، ج۳، ص۳۶۵.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی [[انجیل]] و شرایع<ref>کشاف، ج۳، ص۴۹۵.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: قرآن و [[سنّت]]<ref>کشاف، ج۴، ص۱۰۲.</ref>.
و مولی‌الاجل، [[سید عبدالله ابن محمد رضا حسینی]] معروف به شُبَّر، در تفسیرش، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، فرموده: {{متن قرآن|الکتاب}}؛ یعنی قرآن، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[معارف]] و [[احکام]]، و {{متن قرآن|يُزَكِّيهِمْ}}؛ یعنی آنان را از [[پلیدی]] [[عقاید]]، [[اخلاق]] و [[اعمال]]، [[پاک]] و [[طاهر]] می‌کند<ref>تفسیر شبر، ص۵۲.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}؛ یعنی [[کتابت]] یا جنس کتب نازل شده، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی حکمت، و [[تورات]] و [[انجیل]] را به لحاظ [[فضل]] آن دو، اختصاصاً ذکر فرمود<ref>تفسیر شبر، ص۱۳۴.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[نبوّت]]، [[فهم]] و [[قضا]]، قوله: {{متن قرآن|مُلْكًا عَظِيمًا}} را فرموده: آن، واجب‌الطاعه بودن، یا [[پادشاهی]] [[یوسف]]، [[داوود]] و [[سلیمان]] است، پس چگونه به [[آل ابراهیم]] [[اقرار]] داشته و در [[آل محمد]]{{صل}} [[انکار]] می‌کنند و حال آنکه آنان از اسلاف آل ابراهیم{{ع}} هستند<ref>تفسیر شبر، ص۵۸۴.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}؛ یعنی [[کلام]] محکمی که در آن، هیچ ورودی برای [[فساد]] نیست<ref>تفسیر شبر، ص۵۹۳.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: [[لقمان]] پسر باعور، خواهرزاده یا خاله‌زاده [[ایّوب]]، است، و [[عمر]] او به [[زمان]] داوود می‌رسد، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، شامل [[عقل]]، [[علم]] و عمل به آن می‌شود و در گفتار به کار می‌آید<ref>تفسیر شبر، ص۸۵۳.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی از [[قرآن]] که جامع بین‌الأمرین است<ref>تفسیر شبر، ص۸۷۲.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}} هم فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}؛ یعنی نبوّت و به‌کار آوردن آن در امور، {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}؛ یعنی سخن واضح و روشنی که بدون پرده، دال بر مقصود باشد، یا [[حکم]] با [[اقامه دلیل]] و [[سوگند]]<ref>تفسیر شبر، ص۹۳۲.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی با نبوّت و انجیل<ref>تفسیر شبر، ص۱۰۰۴.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: یعنی کامله‌ای که به نهایت رسیده<ref>تفسیر شبر، ص۱۰۷۳.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: {{متن قرآن|و یزکیهم}}؛ یعنی آنان را از [[آلودگی]] [[کفر]] و [[گناهان]] پاک می‌کند. {{متن قرآن|و یعلمهم الکتاب}}؛ یعنی [[قرآن]]، {{متن قرآن|وَالْحِكْمَةَ}}؛ یعنی [[ادیان]] و [[شرایع]]<ref>تفسیر شبر، ص۱۱۲۰.</ref>.
استاد [[علامه]] [[سید محمدحسین طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: [[لام]] در {{متن قرآن|الْكِتَابَ}} و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، برای جنس بوده و {{متن قرآن|الْكِتَابَ}}، همان [[وحی]] است که برطرف‌کننده [[اختلافات]] [[مردم]] است، و {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، عبارت از [[معرفت]] سودمندی است که وابسته به [[اعتقاد]] یا عمل است<ref>المیزان، ج۳، ص۲۱۴.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، فرموده: چنان‌که در مفردات آمده، حکمت به دریافت [[حق]] به وسیله [[علم]]، [[عقل]] و [[موعظه]] [[تفسیر]] شده، و موعظه هم چنان که [[خلیل]] بیان کرده، به [[یادآوری]] و [[تذکّر]] دادن به خیر و نیکویی به گونه‌ای که سبب رقّت [[قلب]] گردد، تفسیر گشته است و از [[تأمّل]] در این معانی چنین بر می‌آید که: {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، آن [[حجّت]] و برهانی است که از آن، حق نتیجه می‌گردد؛ به طوری‌که هیچ [[شک]]، ابهام و ضعفی در آن نباشد، و موعظه، بیانی است که بدان نفس، ملایم شود و [[دل]] برای آنچه به [[صلاح]] شنونده است، نرم گردد<ref>المیزان، ج۱۲، ص۳۹۸.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}} هم فرموده: در [[آیه]]، اطلاق {{متن قرآن|الْحِكْمَةِ}}، بر [[احکام]] فرعیه است، و ممکن است مشتمل باشد بر مصالحی که به طور [[اجمال]] از [[کلام]] سابق استفاده می‌شود<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۰۲.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، فرموده: بنا بر آنچه از موارد استعمال حکمت استفاده می‌شود، آن، معرفت علمیه سودمند بوده، و [[حد وسط]] و [[اعتدال]] بین [[جهل]] و جُربزه است، و قوله: {{متن قرآن|أَنِ اشْكُرْ لِي}}<ref>«که مرا و پدر و مادرت را سپاس بگزار» سوره لقمان، آیه ۱۴.</ref> را گفته‌اند، آن به تقدیر قول است؛ یعنی: {{عربی|و قلنا ان اشکر لی}}، و ظاهر این است که تفسیر اعطای حکمت، بدون تقدیر قول است، و آن این است که [[حقیقت]] [[شکر]]؛ عبارت است از قرار دادن [[نعمت]] در جای خودش آن‌چنان که بر آن جایگاه سزاوار است؛ به گونه‌ای که اشاره به اعطای نعمت‌دهنده باشد، و وقوع چنین امری آن‌طوری که [[حقّ]] آن باشد، موقوف است بر [[معرفت]] انعام‌شده، [[شناخت]] نعمت آنکه هست و کیفیت قرار دادن آن نعمت در جای خودش به گونه‌ای که آن انعام را حکایت کند. پس اعطای حکمت، [[شکر]] بر آن را بر می‌انگیزد، و لذا اعطای حکمت با امر به شکر، ملازمه دارد<ref>المیزان، ج۱۶، ص۲۲۶.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: {{متن قرآن|الْحِكْمَةَ}}، در اصل، بنای نوعی از [[حکم]] است، و مراد از آن، [[معارف]] حقه [[یقینی]] است که [[انسان]] را سود بخشد و او را به کمال رساند، و گفته‌اند: مراد از آن، [[نبوّت]] است، و گفته‌اند: مراد [[زبور]] و [[علم]] [[شرایع]] است، و غیر از این را هم گفته‌اند که وجهی ندارد، و {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، تفکیک [[کلام]] حاصل از گفتگوی فردی با دیگری و تمیز حقّ آن از باطلش است، و منطبق می‌باشد بر [[قضا]] و [[داوری]] بین دو [[خصم]] در مورد اختلافشان<ref>المیزان، ج۱۷، ص۲۰۰.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ}}، فرموده: {{متن قرآن|بِالْحِكْمَةِ}}؛ یعنی به وسیله [[معارف الهیه]] از [[عقاید حقه]] و [[اخلاق فاضله]]<ref>المیزان، ج۱۸، ص۱۲۵.</ref>.
فی قولی تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}} هم فرموده: حکمة، کلمه حقی است که با آن [[منفعت]] حاصل می‌گردد، و [[بلوغ]]، وصول چیزی است به نهایت آن، و در اینجا کنایه‌ای است از تمام و کامل‌بودن شیء. پس حکمة بالغه، آن حکمت تام و کاملی است که هیچ‌گونه نقصی از حیث نفس و از حیث اثرش، در آن نیست<ref>المیزان، ج۱۹، ص۶۳.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: [[تزکیه]] از باب تفعیل، از [[زکات]] است، به معنای نموّ صالحی که ملازم خیر و [[برکت]] است. پس تزکیه برای آنان، [[رشد دادن]] ایشان است، به رشدی [[صالح]]؛ به اینکه اخلاق فاضله و [[اعمال صالحه]] را در آنان عودت دهد تا بدین وسیله در انسانیتشان کامل گردند و بدان وسیله، حال آنها در [[دنیا]] و [[آخرت]] مستقیم گردد؛ [[خوشبخت]] [[زندگی]] کنند و [[سعادتمند]] بمیرند، و “تعلیم کتاب”، بیان الفاظ [[آیات]] آن و [[تفسیر]] آنچه از آن مشکل است، می‌باشد، و در مقابل آن، “تعلیم حکمت” است، و آن، [[معارف]] حقیقیه است که [[قرآن]] دربردارنده آن است، و تعبیر قرآن گاهی به آیات، و گاهی به کتاب، دلالت بر این دارد که هر یک از این عناوین، نعمتی است که باید آن را منّت داشت<ref>المیزان، ج۱۹، ص۳۰۶.</ref>.
استاد محقّق، [[یعسوب الدین رستگار جویباری]] در تفسیر بصائر، فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}}، فرموده: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، و آن، [[نعمت]] الهیه و خیر کثیری است که با آن [[پیامبران خدا]] و [[رسولان]] و اولیایش با آن آراسته می‌گردند، و خدای جلّ و [[علا]] در [[شأن]] آن و در جلالت منزلتش می‌فرماید: {{متن قرآن|فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}، و فرمود: {{متن قرآن|وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ... * يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان می‌دهد * به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند؛ و جز خردمندان در یاد نمی‌گیرند» سوره بقره، آیه ۲۳۱ و ۲۶۹.</ref>.
نیز فی قوله: {{متن قرآن|أَنِ اشْكُرْ لِلَّهِ}} هم فرموده: گفتیم به او، بر آنچه از حکمت که [[خدای تعالی]] به تو اعطا نموده، [[شکر]] او را به جای آور<ref>بصائر، ج۳۱، ص۱۳۸–۱۳۹.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: [[آیه کریمه]] دلالت بر این دارد که حکمت از مواهب خدای تعالی است که تنها به وسیله تلاش و [[کوشش]] حاصل نگردد، بلکه حصول آن، به واسطه [[مشیّت]] ربّانیّه باشد و لاغیر، و به همین جهت [[یادآوری]] فرمود که آن از [[فضل]] [[خدای تعالی]] است فی قوله جلّ و [[علا]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۴.</ref>، بعد از قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}. بنابراین، حکمتی که از آن گاهی به [[قرآن]]، و گاهی به [[نور]] در [[قرآن کریم]]، و به [[عقل]] بسیط نزد [[حکما]]، تعبیر می‌شود، آن از فضل خدای جلّ وعلا و کمال ذات اوست که آن را به هر که از [[خواص]] [[بندگان]] و محبوبینش [[اختیار]] نماید و برگزیند، اعطا کند<ref>بصائر، ج۳۶، ص۹۹۵–۹۹۶.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ}}، فرموده: آنچه از [[اخبار]] بر آنان آمده، [[حکمت بالغه]] است در [[هدایت]] و [[راهنمایی]] به طریق [[حق]] برای کسانی‌که [[تعقل]] می‌کنند، و آن به این جهت است که حکمت بالغه عبارت است از حکمت تامه کامله‌ای که از حیث نفس و از حیث اثرش، هیچ نقصی در آن نیست<ref>بصائر، ج۴۲، ص۳۵۹.</ref>.
در [[تفسیر نمونه]] فی قوله تعالی: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ}}، زیر عنوان: “هدف [[بعثت]] پیامبران” فرموده: در [[آیات]] فوق پس از آنکه [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]] تقاضای [[ظهور]] [[پیامبر اسلام]] را می‌کنند، سه [[هدف]] برای بعثت او بیان می‌دارند: نخست، [[تلاوت آیات]] [[خدا]] بر [[مردم]]، این جمله، اشاره به بیدار ساختن [[اندیشه‌ها]] در پرتو آیات گیرا، جذاب و کوبنده‌ای است که از مجرای [[وحی]] بر [[قلب]] [[پیامبر]]{{صل}} نازل می‌شود و او به وسیله آن، [[ارواح]] خفته را بیدار می‌کند. {{متن قرآن|يَتْلُوا}} از ماده “تلاوت”، در لغت به معنای پی‌در پی‌آوردن چیزی است، و هنگامی که عباراتی را پشت سر هم و روی [[نظام]] صحیحی بخوانند، [[عرب]] از آن، تعبیر به [[تلاوت]] می‌کند. بنابراین، تلاوت [[منظم]] و پی‌در پی، مقدمه‌ای است برای [[بیداری]] و ایجاد [[آمادگی]] برای [[تعلیم و تربیت]] سپس [[تعلیم کتاب و حکمت]] را [[هدف]] دوم می‌شمرد؛ چرا که تا [[آگاهی]] حاصل نشود، [[تربیت]] که مرحله سوم است صورت نمی‌گیرد. تفاوت “کتاب” و حکمت ممکن است در این جهت باشد که “کتاب” اشاره به [[کتب آسمانی]] است، و اما حکمت، [[علوم]] و [[دانش‌ها]]، و [[اسرار]]، [[علل]] و نتایج [[احکام]] است که از طرف [[پیامبر]] [[تعلیم]] می‌شود. بعد آخرین هدف را که مسأله “تزکیه” است، بیان می‌دارد. “تزکیه” در لغت هم به معنای نمو دادن، و هم به معنای [[پاک‌سازی]] آمده است، و به این ترتیب، [[تکامل]] وجود [[انسان]] در جنبه‌های “علمی” و “عملی”، به عنوان هدف نهایی [[بعثت پیامبر]] معرفی شده است<ref>تفسیر نمونه، ج۱، ص۴۵۷.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}، فرموده: در [[آیة]] فوق، [[خداوند]] اشاره به [[مأموریت]] [[حضرت مسیح]] کرده و نخست می‌فرماید: [[خدا]] او را کتاب و [[دانش]] آموخت: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُهُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، و بعد اشاره به مصداق این کتاب و حکمت نموده، می‌گوید: [[تورات]] و [[انجیل]] را به او آموختیم: {{متن قرآن|وَالتَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ}}. سپس اشاره به مأموریت او برای [[هدایت]] [[جمعیت]] [[منحرف]] [[بنی‌اسرائیل]] که در آن [[زمان]] گرفتار انواع [[خرافات]]، آلودگی‌ها و [[اختلافات]] شده بودند، کرده و می‌گوید: {{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ}} <ref>تفسیر نمونه، ج۲، ص۴۱۹.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، زیر عنوان: “ده [[دستور]] مهم [[اخلاقی]] در مقابله با مخالفان” [[تفسیر]] فرموده:
#نخست می‌گوید: به وسیله حکمت به سوی [[راه]] پروردگارت [[دعوت]] کن: {{متن قرآن|ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ}}. حکمت، به معنای [[علم]] و دانش و [[منطق]] و [[استدلال]] است، و در اصل، به معنای منع آمده، و از آنجا که علم و دانش، و منطق و استدلال، مانع از [[فساد]] و [[انحراف]] است، به آن حکمت گفته‌شده، و به هر حال، نخستین گام در دعوت به سوی [[حق]]، استفاده از [[منطق]] صحیح و [[استدلال]] حساب شده است، و به تعبیر دیگر، دست‌انداختن در درون [[فکر]] و [[اندیشه]] [[مردم]] و به حرکت درآوردن آن و بیدارساختن عقل‌های خفته، نخستین گام محسوب می‌شود.
#و به وسیله اندرزهای [[نیکو]]: {{متن قرآن|وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ}}، و این، دو مین گام در طریق [[دعوت]] به [[راه خدا]] است؛ یعنی استفاده‌کردن از [[عواطف]] [[انسان‌ها]]؛ چرا که [[موعظه]] و [[اندرز]]، بیشتر جنبه [[عاطفی]] دارد که با تحریک آن می‌توان توده‌های [[عظیم]] مردم را به طرف [[حق]] متوجه ساخت، و در [[حقیقت]]، حکمت، از “بُعد عقلی” وجود [[انسان]] استفاده می‌کند و موعظه [[حسنه]]، از “بُعد عاطفی”، و مقیّد ساختن “موعظه”، به “حسنه”، شاید اشاره به آن است که اندرز در صورتی مؤثر می‌افتد که خالی از هرگونه [[خشونت]]، [[برتری‌جویی]]، [[تحقیر]] طرف مقابل، تحریک [[حس]] [[لجاجت]] او و مانند آن بوده باشد. چه بسیارند اندرزهایی که اثر معکوسی می‌گذارند، به خاطر آنکه مثلاً در حضور دیگران و توأم با تحقیر انجام گرفته، و یا از آن، استشمام برتری‌جویی گوینده شده است؛ بنابراین، موعظه، هنگامی اثر عمیق خود را می‌بخشد که “حسنه” باشد و به صورت [[زیبایی]] پیاده شود<ref>تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۴۵۵–۴۵۶.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِمَّا أَوْحَى إِلَيْكَ رَبُّكَ مِنَ الْحِكْمَةِ}}، این‌چنین [[تفسیر]] فرموده: اینها از امور حکمت‌آمیزی است که پروردگارت به تو [[وحی]] فرستاده است، و تعبیر به حکمت، اشاره به این است که این [[احکام]] آسمانی در عین اینکه از [[وحی الهی]] سرچشمه می‌گیرد، با ترازوی [[عقل]] نیز کاملاً قابل سنجش و قابل [[درک]] است. چه کسی می‌تواند [[زشتی]] [[شرک]]، یا [[قتل نفس]]، یا [[آزار پدر و مادر]] و هم‌چنین [[قبح]] [[زنا]]، [[کبر]] و [[غرور]]، [[ظلم]] به [[یتیمان]]، عواقب شوم [[پیمان‌شکنی]] و مانند آن را [[انکار]] کند، و به تعبیر دیگر، این احکام، هم از طریق حکمت [[عقلی]] [[اثبات]] شده است، و هم از طریق وحی الهی، و اصول همه [[احکام الهی]] چنین است، هر چند جزئیات آن را در بسیاری از اوقات با چراغ کم‌فروغ [[عقل]] نمی‌توان تشخیص داد، و تنها در پرتو نورافکن نیرومند [[وحی]] باید [[درک]] کرد<ref>تفسیر نمونه، ج۱۲، ص۱۲۵.</ref>.'
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ}}، درباره حکمت، چنین [[تفسیر]] فرموده: در این که حکمت چیست؟ باید گفت: برای حکمت معانی فراوانی ذکر کرده‌اند، مانند: “شناخت [[اسرار]] [[جهان]] هستی”، “آگاهی از حقایق قرآن”، “رسیدن به [[حق]] از نظر گفتار و عمل”، “معرفت و [[شناسایی]] خداوند”، اما همه این معانی را می‌توان یک‌جا جمع کرده و در تفسیر حکمت چنین گفت: حکمتی که [[قرآن]] از آن سخن می‌گوید و [[خداوند]] به [[لقمان]] [[عطا]] فرموده بود، “مجموعه‌ای از [[معرفت]] و [[علم]] و [[اخلاق]] [[پاک]] و [[تقوا]] و [[نور]] هدایت” بوده است. در [[حدیثی]] از [[امام]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} می‌خوانیم که در تفسیر این [[آیه]] برای [[هشام بن حکم]] فرموده: مراد از حکمت، [[فهم]] و عقل است، و در [[حدیث]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} می‌خوانیم که در تفسیر این آیه فرمود: {{متن حدیث|أُوتِيَ‏ مَعْرِفَةَ إِمَامِ‏ زَمَانِهِ‏}}: “حکمت این است که لقمان نسبت به امام و [[رهبر الهی]] عصر خود، [[آگاهی]] داشت”. روشن است هر یک از اینها یکی از شاخه‌های مفهوم وسیع حکمت محسوب می‌شود و با هم منافاتی ندارند.
و در بحث نکته‌ها زیر عنوان: “گوشه‌ای از حکمت لقمان” چنین فرموده:
بعضی از [[مفسران]] در اینجا به تناسب اندرزهای لقمان که در [[آیات]] این [[سوره]] منعکس است، قسمت‌هایی از سخنان حکمت‌آمیز این [[مرد]] [[الهی]] را بازگو کرده‌اند که ما فشرده‌ای از آن را در اینجا می‌آوریم:
# لقمان به فرزندش چنین می‌گفت: {{عربی|یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، و قد هلک فیها عالم کثیر؛ فاجعل سفینتک فیها الایمان باللّه، و اجعل شراعها التوکّل علی اللّه، و اجعل زادک فیها تقوی الله؛ فان نجوت، فبرحمة اللّه، و آن هلکت، فبذنوبک}}: “پسرم! [[دنیا]] دریای ژرف و عمیقی است که [[خلق]] بسیاری در آن [[غرق]] شده‌اند؛ تو کشتی خود را در این دریا، [[ایمان به خدا]] قرار داده، بادبان آن را [[توکل بر خدا]]، زاد و توشه‌ات را در آن، [[تقوای الهی]]؛ اگر از این دریا [[رهایی]] یابی، به [[برکت]] [[رحمت خدا]] است، و اگر هلاک شوی، به خاطر [[گناهان]] تو است”. همین مطلب در [[کتاب کافی]]، ضمن [[سخنان امام کاظم]]{{ع}} به [[هشام بن حکم]]، به صورت کامل‌تری از [[لقمان حکیم]] [[نقل]] شده است: {{عربی|یا بنی! ان الدنیا بحر عمیق، قد غرق فیها عالم کثیر، فلتکن سفینتک فیها تقوی اللّه و حشوها الایمان، و شراعها التوکل، و قیمها العقل، و دلیلها العلم، و سکانها الصبر}}: “پسرم! [[دنیا]] دریای عمیقی است که گروه بسیاری در آن [[غرق]] شدند؛ کشتی تو در این دریا باید تقوای الهی باشد، و زاد و توشه‌ات، [[ایمان]]، و بادبان این کشتی، [[توکل]]، و ناخدای آن، [[عقل]]، و راهنمای آن، [[علم]]، و سکّان آن، [[صبر]] است”.
#در گفتار دیگری به فرزندش، در [[آداب]] [[مسافرت]] چنین می‌گوید: پسرم! هنگامی که مسافرت می‌کنی، [[اسلحه]]، [[لباس]]، [[خیمه]]، وسیله [[نوشیدن آب]]، وسایل دوختن، و داروهای ضروری را که هم خود و هم همراهانت از آن استفاده می‌توانید بکنید، بردار؛ با همسفران در همه چیز، جز در [[معصیت الهی]]، [[همراهی]] کن. پسرم! هنگامی که با جمعی مسافرت کردی، در کارهایت با آنها [[مشورت]] کن، در صورت آنها [[تبسم]] نما؛ در مورد زاد و توشه‌ای که داری، سخاوتمند باش، و هنگامی که تو را صدا زنند، پاسخ گو، و اگر از تو کمک بخواهند، آنها را [[یاری]] کن؛ تا می‌توانی، [[سکوت]] [[اختیار]] کن؛ [[نماز]] بخوان؛ در مرکب و آب و [[غذا]] که داری، سخاوتمند باش؛ اگر از تو [[گواهی]] بطلبند، گواهی ده؛ اگر از تو مشورتی بخواهند، برای به دست‌آوردن نظر صایب، [[کوشش]] کن، و بدون [[اندیشه]] و [[تأمل]] کافی، پاسخ مگو، و تمام نیروی تفکرت را برای جواب مشورت، به کارگیر که هر کس در پاسخ مشورت، خالص‌ترین نظر خود را اظهار نکند، [[خداوند]] [[نعمت]] تشخیص و [[اندیشه]] را از او می‌گیرد؛ هنگامی که ببینی همراهان تو [[راه]] می‌روند و تلاش می‌کنند، با آنها به تلاش برخیز. [[دستور]] کسی را که از تو بزرگ‌تر است، بشنو؛ اگر از تو تقاضای مشروعی دارند، همیشه جواب مثبت بده و هرگز “نه” نگوی؛ زیرا گفتنِ نه، نشانه عجز و [[ناتوانی]]، و سبب ملامت است، و هرگز [[نماز]] را از اول وقت تأخیر نینداز و این [[دین]] خود را فوراً ادا کن؛ با [[جماعت]] نماز بگزار، هر چند در سخت‌ترین حالات باشی؛ اگر می‌توانی، از هر غذایی که می‌خواهی بخوری، قبلاً مقداری از آن را در [[راه خدا]] [[انفاق]] کن؛ [[کتاب الهی]] [[تلاوت]] کن، و [[ذکر خدا]] را فراموش منما.
#این داستان نیز از [[لقمان]] معروف است: در آن هنگام که به صورت برده‌ای برای آقایش کار می‌کرد، روزی به او گفت: گوسفندی برای من [[ذبح]] کن و دو عضو که [[بهترین]] اعضای آن است، برای من بیاور، و او گوسفندی را ذبح کرد و زبان و [[دل]] آن را برای وی آورد. چند [[روز]] دیگر، همین دستور را به او داد، منتها گفت: دو عضو که بدترین اعضای آن است، برای من بیاور. لقمان بار دیگر، گوسفندی را ذبح کرد و همان زبان و دل را برای او آورد. او [[تعجب]] کرد و از این ماجرا سؤال کرد. لقمان در پاسخ گفت: [[قلب]] و زبان، اگر [[پاک]] باشند، از هر چیز بهترند، و اگر [[ناپاک]] شوند، از همه چیز، خبیث‌تر و بدترند.
این گفتار را با [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} پایان می‌دهیم. فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]، حکمتی که به لقمان از سوی [[پروردگار]] [[عنایت]] شده بود، به خاطر نسبت، [[مال]]، [[جمال]]، و [[جسم]] او نبود، بلکه او مردی بود که در انجام [[فرمان خدا]]، [[قوی]] و نیرومند بود؛ از [[گناه]] و [[شبهات]] اجتناب می‌کرد؛ ساکت و خاموش بود؛ با دقت می‌نگریست؛ بسیار [[فکر]] می‌کرد؛ تیزبین بود، و هرگز در (آغاز) [[روز]] نخوابید، و در مجالس (به رسم [[مستکبران]])، [[تکیه]] نمی‌کرد، و رعایت [[آداب]] را کاملاً می‌نمود؛ آب دهن نمی‌افکند؛ با چیزی [[بازی]] نمی‌کرد، و هرگز در حال نامناسبی دیده نمی‌شد؛ و هیچ‌گاه دو نفر را در حال [[نزاع]] ندید، مگر اینکه آنها را با هم [[صلح]] داد، و اگر سخن خوبی از کسی می‌شنید، حتما مأخذ آن سخن را و [[تفسیر]] آن را سؤال می‌کرد؛ با [[فقیهان]] و [[عالمان]] بسیار نشست و برخاست داشت... به سراغ علومی می‌رفت که بتواند به وسیله آن بر [[هوای نفس]] چیره شود؛ نفس خود را با نیروی [[فکر]] و [[اندیشه]] و [[عبرت]] مداوا می‌نمود، و تنها سراغ کاری می‌رفت که به سود ([[دین]] یا دنیای او بود؛ در اموری که به او [[ارتباط]] نداشت، هرگز دخالت نمی‌کرد، و از این رو، [[خداوند]] حکمت را به او ارزانی داشت<ref>تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۶-۳۷ و ۴۶–۴۹.</ref>.
فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَاذْكُرْنَ مَا يُتْلَى فِي بُيُوتِكُنَّ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ وَالْحِكْمَةِ}} هم فرموده: در این که میان “آیات الله” و حکمت چه فرقی است؟ بعضی از [[مفسران]] گفته‌اند: هر دو اشاره به [[قرآن]] است، منتها تعبیر به “آیات”، جنبه [[اعجاز]] آن را بیان می‌کند، و تعبیر به حکمت، محتوای عمیق و دانشی را که در آن نهفته است، باز می‌گوید. بعضی دیگر گفته‌اند: [[آیات]] [[الله]]، اشاره به [[آیات قرآن]] است، و حکمت، اشاره به [[سنت پیامبر]] ا و اندرزهای حکیمانه او. گرچه هر دو تفسیر، مناسب [[مقام]] و الفاظ [[آیه]] است، اما تفسیر اوّل، نزدیک‌تر به نظر می‌رسد؛ چرا که تعبیر به [[تلاوت]]، با [[آیات الهی]] مناسب‌تر است. به علاوه، در آیات متعددی از قرآن، تعبیر “نزول” در مورد آیات و حکمت، هر دو، آمده است، مانند: آیه ۲۳۱ بقره: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ}}<ref>«و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان می‌دهد» سوره بقره، آیه ۲۳۱.</ref>. شبیه همین تعبیر در [[آیه]] ۱۱۳ [[سوره نساء]] نیز آمده است.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}، فرموده: و به او؛ یعنی [[داوود]] [[نبی]]{{ع}}، حکمت و [[علم]] و [[دانش]] دادیم: {{متن قرآن|وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ}}؛ همان حکمتی که [[قرآن]] درباره آن می‌گوید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی می‌بخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان داده‌اند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>.
حکمت، گاه جنبه [[علمی]] دارد، که از آن، تعبیر به “معارف عالیه” می‌شود، و گاه جنبه عملی، که از آن، تعبیر به “اخلاق و عمل صالح” می‌گردد، و داوود از همه اینها بهره وافر داشت. آخرین [[نعمت]] بزرگ [[خدا]] بر داوود، این بود که می‌فرماید: و ما به او علم [[قضا]] و [[داوری]] صحیح و عادلانه دادیم: {{متن قرآن|وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}. تعبیر از داوری، به “فصل الخطاب”، به خاطر آن است که {{متن قرآن|الْخِطَابِ}}، همان گفتگوهای طرفین [[نزاع]] است، و {{متن قرآن|فَصْلَ}}، به معنای [[قطع]] و جدایی است، و می‌دانیم، گفتگوهای صاحبان نزاع، هنگامی قطع خواهد شد که داوری صحیح بین آنها بشود؛ لذا این تعبیر به معنای [[قضاوت عادلانه]] آمده است<ref>تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۲۴۰.</ref>.
همین‌طور فی قوله تعالی: {{متن قرآن|وَلَمَّا جَاءَ عِيسَى بِالْبَيِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُمْ بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَيِّنَ لَكُمْ بَعْضَ الَّذِي تَخْتَلِفُونَ فِيهِ}}، [[تفسیر]] فرموده: هنگامی که [[عیسی]]{{ع}} با در دست داشتن بیّنات ([[معجزات]] و [[آیات الهی]]) آمد، گفت: من برای شما حکمت آورده‌ام و آمده‌ام تا بعض اموری را که در آن پیوسته [[اختلاف]] دارید، برای شما تبیین کنم. به این ترتیب، [[سرمایه]] عیسی{{ع}}، {{متن قرآن|بَيِّنَاتِ}}؛ یعنی آیات الهی و معجزات، بود که از یک سو، [[حقّانیت]] او را تبیین می‌کرد، و از سوی دیگر، حقایق مربوط به [[مبدأ و معاد]] و نیازهای [[زندگی]] [[بشر]] را. در این عبارت، [[حضرت مسیح]] محتوای [[دعوت]] خود را حکمت توصیف می‌کند، و می‌دانیم، ریشه اصلی حکمت، به معنای “جلوگیری‌کردن از چیزی به منظور [[اصلاح]] آن” است، و سپس به تمام [[عقاید]] [[حق]] و برنامه‌های صحیح [[زندگی]] که [[انسان]] را از هرگونه [[انحراف]] در [[ایمان]] و عمل باز می‌دارد و به [[تهذیب نفس]] و [[اخلاق]] او می‌پردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب، حکمت، در اینجا معنای وسیعی دارد که هم حکمت [[علمی]] را می‌گیرد، و هم [[حکمت عملی]] را. این حکمت، علاوه بر اینها [[هدف]] دیگری نیز به دنبال دارد، و آن، برطرف ساختن اختلافاتی است که وجود آنها [[نظام جامعه]] را به هم می‌ریزد، و [[مردم]] را سرگردان و بیچاره می‌کند، و لذا [[حضرت مسیح]]{{ع}} در متن سخنانش روی این مسأله [[تکیه]] می‌نماید<ref>تفسیر نمونه، ج۲۱، ص۱۰۳.</ref>.
هم‌چنین فی قوله تعالی: {{متن قرآن|حِكْمَةٌ بَالِغَةٌ فَمَا تُغْنِ النُّذُرُ}}، فرموده: این [[آیات]]، [[حکمت بالغه الهی]] است، و اندرزهایی است عمیق و رسا، اما این [[اندرزها]]، برای این افراد لجوج مفید نیست، و به حال آنها سودی ندارند<ref>تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۲۱.</ref>.
نیز فی قوله تعالی: {{متن قرآن|يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}، فرموده: فرق میان “کتاب” و “حکمت” ممکن است این باشد که اوّلی اشاره به [[قرآن]]، و دوّمی به [[سخنان پیامبر]]{{صل}} و تعلیمات اوست که “سنّت” نام دارد، و نیز ممکن است “کتاب” اشاره به اصل [[دستورات اسلام]] باشد و حکمت اشاره به [[فلسفه]] و [[اسرار]] آن. این نکته نیز قابل توجه است که حکمت در اصل به معنای منع‌کردن به قصد اصلاح است، و لجام مَرکب را از این جهت حکمت گویند که او را منع و مهار کرده و در مسیر صحیح قرار می‌دهد؛ بنابراین، مفهوم آن، [[دلایل عقلی]] است، و اینجا روشن می‌شود که ذکر کتاب و حکمت پشت‌سر یکدیگر، می‌تواند اشاره به دو سرچشمه بزرگ [[شناخت]]؛ یعنی “وحی” و “عقل”، بوده باشد، یا به تعبیر دیگر، [[احکام]] آسمانی و تعلیمات [[اسلام]] در عین اینکه از [[وحی الهی]] سرچشمه می‌گیرد، با ترازوی [[عقل]] قابل سنجش و [[درک]] می‌باشد (منظور کلیات [[احکام]] است)<ref>تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۱۰۷–۱۰۸.</ref>.<ref>[[عبدالنبی امامی|امامی، عبدالنبی]]، [[فرهنگ قرآن ج۱ (کتاب)|فرهنگ قرآن ج۱]]، ص ۶۳۵-۶۵۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۴۳

ویرایش