پرش به محتوا

غالب بن عبدالله کلبی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۳: خط ۱۳:
[[نقل]] شده، وقتی به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خبر رسید که [[قبایل]] بنی سلیم و [[غطفان]] برای [[نبرد]] آماده شده‌اند، آن [[حضرت]] برای غزوۀ "قرقرة الکدر" آماده شد و در [[روز جمعه]] از ماه [[شوال]] [[سال دوم هجرت]] پس از برآمدن [[آفتاب]]، به سوی آنجا حرکت کرد. ولی ابن حمید از [[ابن اسحاق]] [[روایت]] کرده که وقتی [[پیامبر]]{{صل}} در آخر [[ماه رمضان]] یا اول شوال از [[جنگ بدر]] برگشت، بیش از هفت [[روز]] در [[مدینه]] نماند و خود برای [[جنگ]] حرکت کرد و قصد جنگ با [[قبیله]] بنی سلیم را داشت و رفت تا به آب کدر بنی سلیم رسید و سه روز در آنجا بود و به مدینه بازگشت و حادثه‌ای اتفاق نیفتاد و بقیه ماه‌های شوال و [[ذی قعده]] را در مدینه گذرانید و در این هنگام بیشتر [[اسیران]] [[قریش]] فدیه دادند. ولی به گفته واقدی، پیامبر{{صل}} در [[محرم]] [[سال سوم هجرت]] برای [[غزوه]] کدر حرکت کرد و پرچم‌دار وی [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود و [[ابن مکتوم]] معیصی را در مدینه [[جانشین]] خود کرد. بعضی‌ها گفته‌اند پیامبر{{صل}} پس از غزوه کدر به مدینه آمد و با خود حشم و [[گله]] آورد و حادثه‌ای روی نداد و در دهم شوال به مدینه رسید. و در روز یازدهم همان ماه غالب بن عبدالله کلبی با گروهی به سوی مدینه باز گشته و در این غزوه سه تن از [[مسلمانان]] کشته شدند و پیامبر{{صل}} تا ذی الحجه در مدینه ماند و روز [[شنبه]] هفت روز مانده از ذی الحجه برای [[غزوه سویق]] حرکت کرد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۱۷۶؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۷۵.</ref>.<ref>[[شیرزاد ارازش|ارازش، شیرزاد]]، [[غالب بن عبدالله کلبی (مقاله)|مقاله «غالب بن عبدالله کلبی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>
[[نقل]] شده، وقتی به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خبر رسید که [[قبایل]] بنی سلیم و [[غطفان]] برای [[نبرد]] آماده شده‌اند، آن [[حضرت]] برای غزوۀ "قرقرة الکدر" آماده شد و در [[روز جمعه]] از ماه [[شوال]] [[سال دوم هجرت]] پس از برآمدن [[آفتاب]]، به سوی آنجا حرکت کرد. ولی ابن حمید از [[ابن اسحاق]] [[روایت]] کرده که وقتی [[پیامبر]]{{صل}} در آخر [[ماه رمضان]] یا اول شوال از [[جنگ بدر]] برگشت، بیش از هفت [[روز]] در [[مدینه]] نماند و خود برای [[جنگ]] حرکت کرد و قصد جنگ با [[قبیله]] بنی سلیم را داشت و رفت تا به آب کدر بنی سلیم رسید و سه روز در آنجا بود و به مدینه بازگشت و حادثه‌ای اتفاق نیفتاد و بقیه ماه‌های شوال و [[ذی قعده]] را در مدینه گذرانید و در این هنگام بیشتر [[اسیران]] [[قریش]] فدیه دادند. ولی به گفته واقدی، پیامبر{{صل}} در [[محرم]] [[سال سوم هجرت]] برای [[غزوه]] کدر حرکت کرد و پرچم‌دار وی [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود و [[ابن مکتوم]] معیصی را در مدینه [[جانشین]] خود کرد. بعضی‌ها گفته‌اند پیامبر{{صل}} پس از غزوه کدر به مدینه آمد و با خود حشم و [[گله]] آورد و حادثه‌ای روی نداد و در دهم شوال به مدینه رسید. و در روز یازدهم همان ماه غالب بن عبدالله کلبی با گروهی به سوی مدینه باز گشته و در این غزوه سه تن از [[مسلمانان]] کشته شدند و پیامبر{{صل}} تا ذی الحجه در مدینه ماند و روز [[شنبه]] هفت روز مانده از ذی الحجه برای [[غزوه سویق]] حرکت کرد<ref>المغازی، واقدی، ج۱، ص۱۷۶؛ تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۷۵.</ref>.<ref>[[شیرزاد ارازش|ارازش، شیرزاد]]، [[غالب بن عبدالله کلبی (مقاله)|مقاله «غالب بن عبدالله کلبی»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۶ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۶، ص۴۵۶-۴۵۷.</ref>


==[[سریه]] غالب بن عبدالله==
==[[سریه]] غالب بن عبدالله کلبی==
[[عبدالله بن حارث بن فضیل]] از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} [[بشیر بن سعد]] را به همراه سی [[مرد]] [[جنگی]] به سوی قبائل [[طائف]] و [[بنی مره]] در [[فدک]] فرستادند. [[بشیر]] از [[مدینه]] بیرون آمد و در [[راه]] چوپان‌هایی را دید و از آنها پرسید: [[مردم]] کجایند؟ چوپان‌ها پاسخ دادند که مردم در محافل خود هستند. چون فصل زمستان بود و مردم کنار آب‌ها حاضر نبودند، بشیر و همراهان نیز هر چه شتر و گوسفند در آنجا بود، [[غنیمت]] گرفته و به سوی مدینه حرکت کردند. چون این خبر به مردم [[طایفه]] بنی مره رسید، به دنبال بشیر و یارانش آمدند و در سیاهی شب به آنها رسیدند. اطرافیان بشیر به سوی آنها [[تیراندازی]] کردند به طوری که تیرهایشان تمام شد و چون صبح شد بنی مره بر آنها [[حمله]] کردند و گروهی از [[یاران]] بشیر را کشتند و گروهی از آنها فرار کردند و پاشنه پای بشیر نیز [[قطع]] شد و آنها [[فکر]] کردند که او مرده است؛ لذا گوسفندان و شتران خود را برداشته، برگشتند. نخستین کسی که این خبر را به مدینه آورد، عتبة بن زید حارثی بود. بشیر میان کشته‌ها افتاده بود و چون شب شد به [[سختی]] خود را به فدک رساند و چند روزی پیش فردی [[یهودی]] ماند تا زخم‌هایش بهبود نسبی یافت و سپس به مدینه بازگشت.
[[عبدالله بن حارث بن فضیل]] از پدرش [[نقل]] کرده که گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} [[بشیر بن سعد]] را به همراه سی [[مرد]] [[جنگی]] به سوی قبائل [[طائف]] و [[بنی مره]] در [[فدک]] فرستادند. [[بشیر]] از [[مدینه]] بیرون آمد و در [[راه]] چوپان‌هایی را دید و از آنها پرسید: [[مردم]] کجایند؟ چوپان‌ها پاسخ دادند که مردم در محافل خود هستند. چون فصل زمستان بود و مردم کنار آب‌ها حاضر نبودند، بشیر و همراهان نیز هر چه شتر و گوسفند در آنجا بود، [[غنیمت]] گرفته و به سوی مدینه حرکت کردند. چون این خبر به مردم [[طایفه]] بنی مره رسید، به دنبال بشیر و یارانش آمدند و در سیاهی شب به آنها رسیدند. اطرافیان بشیر به سوی آنها [[تیراندازی]] کردند به طوری که تیرهایشان تمام شد و چون صبح شد بنی مره بر آنها [[حمله]] کردند و گروهی از [[یاران]] بشیر را کشتند و گروهی از آنها فرار کردند و پاشنه پای بشیر نیز [[قطع]] شد و آنها [[فکر]] کردند که او مرده است؛ لذا گوسفندان و شتران خود را برداشته، برگشتند. نخستین کسی که این خبر را به مدینه آورد، عتبة بن زید حارثی بود. بشیر میان کشته‌ها افتاده بود و چون شب شد به [[سختی]] خود را به فدک رساند و چند روزی پیش فردی [[یهودی]] ماند تا زخم‌هایش بهبود نسبی یافت و سپس به مدینه بازگشت.


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش