پرش به محتوا

قرظة بن کعب انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۴۷: خط ۴۷:
امیر المؤمنین{{ع}} در پاسخ [[قرظة بن کعب]] چنین نوشتند: من از نوشته [[آگاه]] شدم و نظر شما را دریافتم. درباره آن گروهی که از منطقه [[حکومت]] تو گذشتند، پرسیده‌ای؛ آنها یک [[مرد]]مسلمان را کشته، ولی از یک مرد کافر گذشتند و او را رها کردند. اینها گروهی هستند که [[شیطان]]، آنها را [[فریب]] داده و [[گمراه]] ساخته است. آن گروه، مانند کسانی بودند که [[خیال]] می‌کردند [[فتنه]] و آزمایشی نخواهد بود؛ آنها [[کور]] و کر شدند و حقایق را ندیدند و نشنیدند. آنها در روزی که [[نامه]] عمال‌شان باز شود، و حالات خود را بنگرند، گوش شنوا و چشم [[بینا]] خواهند داشت، و کارهای خود را خواهند دید. اکنون به کار خود مشغول باش و همان طور که نوشته‌ای از اوضاع و احوال [[مراقبت]] کن<ref>الغارت، ثقی کوفی، ج۱، ص۳۴۰-۳۴۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[قرظة بن کعب (مقاله)|مقاله «قرظة بن کعب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۴۶-۴۸.</ref>
امیر المؤمنین{{ع}} در پاسخ [[قرظة بن کعب]] چنین نوشتند: من از نوشته [[آگاه]] شدم و نظر شما را دریافتم. درباره آن گروهی که از منطقه [[حکومت]] تو گذشتند، پرسیده‌ای؛ آنها یک [[مرد]]مسلمان را کشته، ولی از یک مرد کافر گذشتند و او را رها کردند. اینها گروهی هستند که [[شیطان]]، آنها را [[فریب]] داده و [[گمراه]] ساخته است. آن گروه، مانند کسانی بودند که [[خیال]] می‌کردند [[فتنه]] و آزمایشی نخواهد بود؛ آنها [[کور]] و کر شدند و حقایق را ندیدند و نشنیدند. آنها در روزی که [[نامه]] عمال‌شان باز شود، و حالات خود را بنگرند، گوش شنوا و چشم [[بینا]] خواهند داشت، و کارهای خود را خواهند دید. اکنون به کار خود مشغول باش و همان طور که نوشته‌ای از اوضاع و احوال [[مراقبت]] کن<ref>الغارت، ثقی کوفی، ج۱، ص۳۴۰-۳۴۱.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[قرظة بن کعب (مقاله)|مقاله «قرظة بن کعب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۷ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۷، ص ۴۶-۴۸.</ref>


==[[قرظه]] و [[نعمان بن بشیر]] در [[جنگ صفین]]==
==قرظه و [[نعمان بن بشیر]] در [[جنگ صفین]]==
نقل شده، [[ابو هریره]] و نعمان نزد علی{{ع}} آمدند و گفتند: "یا اباالحسن، [[خداوند]] در [[سلام]] برای تو [[فضیلت]] و [[شرافت]] قرار داده است، تو پسر عموی [[رسول خدا]]{{صل}} هستی؛ پسر عمویت، [[معاویه]] ما را نزد شما فرستاده و می‌خواهد کاری کنی که این [[جنگ]] خاموش و اوضاع و احوال، آرام شود و شما باهم [[صلح]] کنید. اکنون [[قاتلان عثمان]] را به [[معاویه]] [[تسلیم]] کنید تا او [[قاتلان]] پسر عموی خود را بکشد، و بعد بین شما [[صلاح]] شود و [[اختلافات]] از بین برود و [[ملت]] از [[فتنه]] و [[فساد]] و [[تفرقه]] [[نجات]] پیدا کند". [[علی]]{{ع}} به آن دو نفر فرمودند: "از این سخنان، درگذرید". و بعد به [[نعمان بن بشیر]] فرمودند: "آیا تو بهتر از همه [[عشیره]] خود [[راه هدایت]] را یاد گرفته‌ای؟"
نقل شده، [[ابو هریره]] و نعمان نزد علی{{ع}} آمدند و گفتند: "یا اباالحسن، [[خداوند]] در [[سلام]] برای تو [[فضیلت]] و [[شرافت]] قرار داده است، تو پسر عموی [[رسول خدا]]{{صل}} هستی؛ پسر عمویت، [[معاویه]] ما را نزد شما فرستاده و می‌خواهد کاری کنی که این [[جنگ]] خاموش و اوضاع و احوال، آرام شود و شما باهم [[صلح]] کنید. اکنون [[قاتلان عثمان]] را به [[معاویه]] [[تسلیم]] کنید تا او [[قاتلان]] پسر عموی خود را بکشد، و بعد بین شما [[صلاح]] شود و [[اختلافات]] از بین برود و [[ملت]] از [[فتنه]] و [[فساد]] و [[تفرقه]] [[نجات]] پیدا کند". [[علی]]{{ع}} به آن دو نفر فرمودند: "از این سخنان، درگذرید". و بعد به [[نعمان بن بشیر]] فرمودند: "آیا تو بهتر از همه [[عشیره]] خود [[راه هدایت]] را یاد گرفته‌ای؟"


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش