پرش به محتوا

اقرع بن حابس در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تکیه' به 'تکیه'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'تکیه' به 'تکیه')
خط ۵۷: خط ۵۷:
اقرع بن حابس به [[جوانی]] از خودشان گفت: “برخیز و [[فضایل]] خود و طایفه‌ات را بیان کنه، [[جوان]] به پا ایستاد و گفت: {{عربی|الحمد لله الذی جعلنا خیر خلقه و آتانا اموالا نفعل فیها مانشاء فنحن خیر من اهل الارض، اکثرهم سلاحا، فمن انکر علینا قولنا فلیأت بقول احسن من قولنا و بفعال هو افضل من فعالنا}}؛ [[ستایش]] مخصوص خدایی است که ما را [[بهترین]] مخلوق قرار داده و به ما اموالی داده که هر طور بخواهیم [[مصرف]] می‌کنیم؛ بنابراین ما [[بهترین]] جمعیت روی [[زمین]] هستیم که [[اسلحه]] ما از همه بیشتر است. هر کس منکر گفتار ماست گفتاری بهتر از گفتار ما و کرداری [[برتر]] از [[کردار]] ما بیاورد.
اقرع بن حابس به [[جوانی]] از خودشان گفت: “برخیز و [[فضایل]] خود و طایفه‌ات را بیان کنه، [[جوان]] به پا ایستاد و گفت: {{عربی|الحمد لله الذی جعلنا خیر خلقه و آتانا اموالا نفعل فیها مانشاء فنحن خیر من اهل الارض، اکثرهم سلاحا، فمن انکر علینا قولنا فلیأت بقول احسن من قولنا و بفعال هو افضل من فعالنا}}؛ [[ستایش]] مخصوص خدایی است که ما را [[بهترین]] مخلوق قرار داده و به ما اموالی داده که هر طور بخواهیم [[مصرف]] می‌کنیم؛ بنابراین ما [[بهترین]] جمعیت روی [[زمین]] هستیم که [[اسلحه]] ما از همه بیشتر است. هر کس منکر گفتار ماست گفتاری بهتر از گفتار ما و کرداری [[برتر]] از [[کردار]] ما بیاورد.


[[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[ثابت بن قیس بن شماس]] [[انصاری]] که سخن‌گوی [[حضرت]] بود، فرمود: “برخیز و جوابش را بگو”؛ ثابت برخاست و چنین گفت: {{عربی|الحمدلله احمده و استعینه و أومن به و اتوکل علیه و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله دعا المهاجرین من بنی عمه احسن الناس وجوها و اعظم الناس أحلاما فاجابوه و الحمد لله الذی جعلنا انصاره و وزراء رسوله و عزا لدینه فنحن نقاتل الناس حتی یشهدوا أن لا اله الا الله فمن قالها منع منا نفسه و ماله و من اباها قاتلناه و کان رغمه فی الله تعالی علینا هینا، اقول قولی هذا و اسغفرالله للمؤمنین و المؤمنات}}؛ [[حمد]] و ثنا مخصوص خداست، او را [[ستایش]] می‌کنم و از او [[یاری]] و کمک می‌خواهم و به او [[ایمان]] می‌آورم و بر او [[تکیه]] می‌کنم و [[گواهی]] می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه که [[شریک]] ندارد، نیست و [[گواهی]] می‌دهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و فرستاده اوست. [[مهاجرین]] را از پسر عموهایش که چهره‌شان درخشان‌ترین چهره جمعیت و عقل‌شان از همه افراد زیادتر است، [[دعوت]] نمود و ایشان هم [[دعوت]] او را پاسخ دادند و [[خدا]] را [[ستایش]] می‌کنم که ما را [[یاوران]] خود و [[وزیران]] پیامبرش و [[عزیز]] کنندگان دینش قرار داد. آن‌قدر با [[مردم]] می‌جنگیم تا آن‌که به [[یگانگی خدا]] [[گواهی]] دهند. هر که کلمه [[شهادت]] را گفت، [[جان]] و مالش را [[حفظ]] کرده و هر کس [[امتناع]] ورزید با او [[جهاد]] می‌کنیم و به [[خاک]] مالیدن بینی او در [[راه خدا]] بر ما آسان است. این را گفتم و برای مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] از [[خدا]] [[طلب]] [[مغفرت]] می‌کنم.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[ثابت بن قیس بن شماس]] [[انصاری]] که سخن‌گوی [[حضرت]] بود، فرمود: “برخیز و جوابش را بگو”؛ ثابت برخاست و چنین گفت: {{عربی|الحمدلله احمده و استعینه و أومن به و اتوکل علیه و اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمداً عبده و رسوله دعا المهاجرین من بنی عمه احسن الناس وجوها و اعظم الناس أحلاما فاجابوه و الحمد لله الذی جعلنا انصاره و وزراء رسوله و عزا لدینه فنحن نقاتل الناس حتی یشهدوا أن لا اله الا الله فمن قالها منع منا نفسه و ماله و من اباها قاتلناه و کان رغمه فی الله تعالی علینا هینا، اقول قولی هذا و اسغفرالله للمؤمنین و المؤمنات}}؛ [[حمد]] و ثنا مخصوص خداست، او را [[ستایش]] می‌کنم و از او [[یاری]] و کمک می‌خواهم و به او [[ایمان]] می‌آورم و بر او تکیه می‌کنم و [[گواهی]] می‌دهم که خدایی جز خدای یگانه که [[شریک]] ندارد، نیست و [[گواهی]] می‌دهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و فرستاده اوست. [[مهاجرین]] را از پسر عموهایش که چهره‌شان درخشان‌ترین چهره جمعیت و عقل‌شان از همه افراد زیادتر است، [[دعوت]] نمود و ایشان هم [[دعوت]] او را پاسخ دادند و [[خدا]] را [[ستایش]] می‌کنم که ما را [[یاوران]] خود و [[وزیران]] پیامبرش و [[عزیز]] کنندگان دینش قرار داد. آن‌قدر با [[مردم]] می‌جنگیم تا آن‌که به [[یگانگی خدا]] [[گواهی]] دهند. هر که کلمه [[شهادت]] را گفت، [[جان]] و مالش را [[حفظ]] کرده و هر کس [[امتناع]] ورزید با او [[جهاد]] می‌کنیم و به [[خاک]] مالیدن بینی او در [[راه خدا]] بر ما آسان است. این را گفتم و برای مردان و [[زنان]] [[مؤمن]] از [[خدا]] [[طلب]] [[مغفرت]] می‌کنم.


در این موقع زبرقان به مردی از ایشان گفت: “برخیز و در ضمن اشعاری [[فضایل]] اقوامت را بیان کن”. آن مرد هم این اشعاری سرود(...). [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: “[[حسان بن ثابت]] را حاضر کنید”، حسان آمد و [[حضرت]] به وی فرمود که جواب ایشان را بگو.
در این موقع زبرقان به مردی از ایشان گفت: “برخیز و در ضمن اشعاری [[فضایل]] اقوامت را بیان کن”. آن مرد هم این اشعاری سرود(...). [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: “[[حسان بن ثابت]] را حاضر کنید”، حسان آمد و [[حضرت]] به وی فرمود که جواب ایشان را بگو.
۲۱۸٬۰۵۴

ویرایش