پرش به محتوا

معتزله: تفاوت میان نسخه‌ها

۳٬۸۰۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۷ مارس ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''معتزله:''' نام فرقه‌ای [[اسلامی]] که اواخر قرن اول هجری پدید آمد و [[پیروان]] آن در مسائل [[اعتقادی]] و [[خدا]] و [[عدل]] و [[ایمان]]، دیدگاه‌های ویژه‌ای داشتند و کتاب‌هایی تألیف کردند و در نقطه مقابل [[تفکر]] [[اشاعره]] قرار داشتند، به صفت [[عدل الهی]] [[معتقد]] بودند، [[انسان]] را دارای [[اختیار]] می‌‌دانستند، به [[حسن و قبح ذاتی]] [[افعال]] [[معتقد]] بودند و [[تکلیف]] فوق [[طاقت]] را قبیح می‌‌دانستند. پیشوای این [[فرقه]] "واصل بن عطاء" بود که در سال ۱۳۱ هجری در گذشته است. وی ابتدا از [[شاگردان]] [[حسن بصری]] بود و چون از او جدا شد و حوزه درسی مستقلی تشکیل داد، به آنان معتزله (جداشدگان) می‌گویند. این [[فرقه]] به مرور زمان سران دیگری پیدا کردند و مباحث دیگری مطرح ساختند و در [[تاریخ اسلام]] بحثِ [[اشاعره]] و معتزله از جنجالی‌ترین [[اعتقادی]] و فرقه‌ای بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۱۷.</ref>.
==معرفی معتزله==
معتزله، یکی از دو فرقۀ نامدار و عمدۀ [[کلامی]] [[اهل سنت]] است که در [[شکوفایی]] [[فرهنگ اسلامی]] تأثیر بسزا داشته‌ است. در [[تاریخ اسلام]]، به دو گروه "معتزله" گفته شده است:
#کسانی که در دورۀ [[خلافت امام علی]] {{ع}} از او کناره گرفتند. اینان را معتزلۀ [[سیاسی]] می‌گویند؛ این گروه در جریان [[جنگ جمل]] و [[صفّین]] روش بی‌طرفی و [[کناره‌گیری]] را [[انتخاب]] کردند، مانند سعدبن ابی وقّاص و [[زید بن ثابت]] و [[عبدالله بن عمر]]. بعدها که مسأله [[کفر]] و [[ایمان فاسق]] به‌وسیله [[خوارج]] مطرح شد و [[مسلمین]] دو دسته شدند، گروهی [[راه]] سومی انتخاب کردند و آن کناره‌گیری و بی‌طرفی بود؛ یعنی همان روشی که امثال [[سعدبن ابی وقاص]] در [[سیاست]] و مسائل حادّ [[اجتماعی]] [[زمان]] خود پیش گرفتند، اینها در یک مسأله [[فکری]] پیشی گرفتند. از این رو به اینها “معتزله” گفته شد یعنی “بی‌طرف‌ها” و بعد این نام برای اینها باقی ماند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۸۴.</ref>.
#متکلمانی که اواخر قرن نخست هجری پیدا شدند. پایه‌گذار و پیشوای آنان، "واصل بن عطا" [[شاگرد]] [[حسن بصری]] بوده و چون در یک جریان، از حوزۀ درس او جدا و مستقل شد، [[حسن]] گفت: "اعتزل عنا؛ از ما جدا شد". [[معروف]] است که به همین مناسبت، [[پیروان]] او "معتزله" نامیده شدند. این گروه از معتزله به دو قسم معتزلۀ [[بغداد]] و معتزلۀ [[بصره]] انشعاب یافته و در بسیاری از موضوعاتِ الهیات، طبیعیات، اجتماعیات و انسانیات عقایدی ویژه دارند. این [[فرقه]] امروزه به کلی [[منقرض شده]] است.
 
بر این [[فرقه]]، از سوی موافقان و [[مخالفان]] نام‌هایی از سر [[حب]] و [[بغض]] گذاشته شده است مانند: [[عدلیه]] (چون به [[عدل]] [[خدا]] معتقدند)، [[قدریه]] (چون به آنها گرویدند)، [[منازلیه ]] (به سبب نظریۀ [[منزلت]] بین منزلتین)، [[وعده]] و [[وعیدیه ]](زیرا به این دو معتقدند)، [[منزهه ]](تنزیه [[خدا]] از صفات زاید بر ذات)، نفات (نفی‌کنندگان همۀ صفات از [[خداوند]])، [[معطله ]](تعطیلی [[صفات ]] [[خداوند]])، [[جهمیه]] (برخی [[عقاید]] آنها از "جهم بن صفوان" است) و [[مبتدعه ]](اعتزال آنها نوعی [[بدعت]] بود).
 
[[کلام]] معتزلی بر اساس عقل‌گرایی (جدلی) و عدل‌گرایی، واکنشی است در برابر افراط‌گرایی [[خوارج]] و تفریط‌گرایی [[مرجئه]]. بنابر آموزه‌های‌ معتزلی، همۀ [[معارف]] [[اعتقادی]]، ماهیتی معقول دارند و آنچه در [[نصوص دینی]] آمده است، تنها آنگاه پذیرفتنی است که با [[عقل]] [[آدمی]] [[همراهی]] کند. نصوصی را که با [[عقل]] [[همراهی]] و همسازی ندارند، باید به [[تأویل]] و توجیه بُرد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۳ ـ ۳۳۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۱۷؛ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref>.
 
[[معتزله]] دورانی باشکوه و جلال ـ اما کوتاه ـ داشتند که هم [[روزگار]] با [[خلافت]] [[مأمون عباسی]] بود؛ اما با فوت [[مأمون]] [[اقتدار]] آنان نیز رو به افول گذاشت. افول آنها از زمانی شروع شد که [[متوکل عباسی]] بر [[مسند]] [[حکومت]] تکیه زد و با روش‌های گوناگونی با آنها سر [[ناسازگاری]] گذاشت<ref>خطیب بغدادی نقل می‌کند که در سال ۲۳۴ قمری متوکل عباسی، فقها و محدثان را فراخواند و پس از دادن هدایا به آنها، به ایشان دستور داد تا برای مردم روایاتی بخوانند که در آنها نکوهش معتزله است و نیز روایاتی بخوانند که در آنها نظریه رؤیت خداوند تأیید شده است؛ عقیده‌ای که معتزله شدیداً آن را انکار می‌کردند (احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۶۸).</ref>. البته آنها تا حدود [[قرن ششم]] و هفتم [[هجری]] به [[حیات]] علمی خود ادامه دادند؛ اما چراغ عمرشان دیگر کم‌سو شده بود و سرانجام از آنها اثری در [[تاریخ]] دیده نشد؛ تا آنکه در چند سده اخیر گروهی با داعیه احیای [[عقل]] و [[خردورزی]] [[عقلانی]]، خود را دنباله‌رو معتزله دانستند که آنها را اصطلاحاً [[نومعتزله]] نامیده‌اند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[افضلیت امام از منظر عقل و نقل (کتاب)|افضلیت امام از منظر عقل و نقل]]، ص ۲۸.</ref>


==معرفی معتزله==
*معتزله، یکی از دو فرقۀ نامدار و عمدۀ [[کلامی]] [[اهل سنت]] است که در [[شکوفایی]] [[فرهنگ اسلامی]] تأثیر بسزا داشته‌ است. در [[تاریخ اسلام]]، دو گروه را "معتزله" می‌خوانند: یکی آنان که در دورۀ [[خلافت امام علی]] {{ع}}، از او کناره گرفتند. اینان را معتزلۀ [[سیاسی]] می‌شمارند؛ دوم، متکلمانی که اواخر قرن نخست هجری [[ظهور]] کردند. پایه‌گذار و پیشوای آنان، "واصل بن عطا" [[شاگرد]] [[حسن بصری]] بوده و چون در یک جریان، از حوزۀ درس او جدا و مستقل شد، [[حسن]] گفت: "اعتزل عنا؛ از ما جدا شد". [[معروف]] است که به همین مناسبت، [[پیروان]] او "معتزله" نامیده شدند. معتزله به دو گروه معتزلۀ [[بغداد]] و معتزلۀ [[بصره]] انشعاب یافته و در بسیاری از موضوعاتِ الهیات، طبیعیات، اجتماعیات و انسانیات عقایدی ویژه دارند. این [[فرقه]] امروزه به کلی [[منقرض شده]] است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۳ ـ ۳۳۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۳. </ref>.
*بر این [[فرقه]]، از سوی موافقان و [[مخالفان]] نام‌هایی از سر [[حب]] و [[بغض]] گذاشته شده است مانند: [[عدلیه]] (چون به [[عدل]] [[خدا]] معتقدند)، [[قدریه]] (چون به آنها گرویدند)، [[منازلیه ]](به سبب نظریۀ [[منزلت]] بین منزلتین)، [[وعده]] و [[وعیدیه ]](زیرا به این دو معتقدند)، [[منزهه ]](تنزیه [[خدا]] از صفات زاید بر ذات)، نفات (نفی‌کنندگان همۀ صفات از [[خداوند]])، [[معطله ]](تعطیلی [[صفات ]] [[خداوند]])، [[جهمیه]] (برخی [[عقاید]] آنها از "جهم بن صفوان" است) و [[مبتدعه ]](اعتزال آنها نوعی [[بدعت]] بود)<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۲۳ ـ ۳۳۳.</ref>.
*[[کلام]] معتزلی بر اساس عقل‌گرایی (جدلی) و عدل‌گرایی، واکنشی است در برابر افراط‌گرایی [[خوارج]] و تفریط‌گرایی [[مرجئه]]. بنابر آموزه‌های‌ معتزلی، همۀ [[معارف]] [[اعتقادی]]، ماهیتی معقول دارند و آنچه در [[نصوص دینی]] آمده است، تنها آنگاه پذیرفتنی است که با [[عقل]] [[آدمی]] [[همراهی]] کند. نصوصی را که با [[عقل]] [[همراهی]] و همسازی ندارند، باید به [[تأویل]] و توجیه بُرد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۳.  </ref>.
==[[اصول اعتقادی]] معتزله==
==[[اصول اعتقادی]] معتزله==
*[[اصول اعتقادی]] معتزله عبارت است از:
[[اصول اعتقادی]] معتزله عبارت است از:
#'''[[توحید]]:''' بیش‌ترین [[اختلافات]] معتزله با دیگر فرق [[کلامی]] در [[توحید صفاتی]] و افعالی رخ می‌نماید. معتزلیان قائلند که لازمۀ [[توحید افعالی]] این است که [[بشر]] را [[خالق]] [[افعال]] خویش ندانیم و آنها را به [[خداوند]] نسبت دهیم و بدین‌سان، حساب و کتاب [[اخروی]] بی معنا و عبث می‌شود. [[معتزلیان ]] [[توحید صفاتی]] را پذیرفته‌ و معتقدند که به معنای تهی بودن ذات از هر گونه صفت است. از نظر آنان، لازمۀ اثبات صفات قدیم برای [[خدا]]، [[اعتقاد]] به تعدد خدایان است<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۴.</ref>.
#'''[[توحید]]:''' بیش‌ترین [[اختلافات]] معتزله با دیگر فرق [[کلامی]] در [[توحید صفاتی]] و افعالی رخ می‌نماید. معتزلیان قائلند لازمۀ [[توحید افعالی]] این است که [[بشر]] را [[خالق]] [[افعال]] خویش ندانیم و آنها را به [[خداوند]] نسبت دهیم، بنابراین حساب و کتاب [[اخروی]] بی‌معنا و عبث می‌شود. [[معتزلیان ]] [[توحید صفاتی]] را پذیرفته‌ و معتقدند که به معنای تهی بودن ذات از هر گونه صفت است. از نظر آنان، لازمۀ اثبات صفات قدیم برای [[خدا]]، [[اعتقاد]] به تعدد خدایان است.
#'''[[عدل]]:''' [[کلام]] معتزلی به [[عدالت]] [[خداوند]]، سخت [[معتقد]] است و برای اثبات آن از حُسن و [[قبح]] ذاتی اشیاء مدد می‌گیرد. از این نظرگاه، اشیاء به صورت ذاتی حَسَن یا قبیح‌اند و [[عقل]] [[آدمی]] در [[فهم]] این حُسن و [[قبح]]، مستقل است. برخی [[افعال]] دارای حُسن ذاتی‌اند و از این رو، بر [[خداوند]] لازم‌اند و برخی دیگر دارای [[قبح]] ذاتی‌اند و ترک آنها بر [[خداوند]] لازم است. معتزلیان بر آنند که [[خداوند]]، [[خالق]] [[افعال]] [[بشر]] نیست. او به [[انسان]] [[اختیار]] و [[آزادی]] مطلق [[تفویض]] کرده است و اگر جز این باشد، [[انسان]] دیگر [[مسئول]] [[اعمال]] خود نیست. [[انسان]] در این حال، بی [[اختیار]] است و نمی‌توان برای آنچه کرده است، به او [[پاداش]] یا [[کیفر]] داد؛ زیرا با [[عدل الهی]] ناسازگار می‌افتد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]] ص ۴۱۴.</ref>.
#'''[[عدل]]:''' [[کلام]] معتزلی [[معتقد]] به [[عدالت]] [[خداوند]] است و برای اثبات آن از حُسن و [[قبح]] ذاتی اشیاء مدد می‌گیرد. از این نظرگاه، اشیاء به صورت ذاتی حَسَن یا قبیح‌اند و [[عقل]] [[آدمی]] در [[فهم]] این حُسن و [[قبح]]، مستقل است. برخی [[افعال]] دارای حُسن ذاتی‌اند و از این رو، بر [[خداوند]] لازم‌اند و برخی دیگر دارای [[قبح]] ذاتی‌اند و ترک آنها بر [[خداوند]] لازم است. معتزلیان قائلند [[خداوند]] [[خالق]] [[افعال]] [[بشر]] نیست. او به [[انسان]] [[اختیار]] و [[آزادی]] مطلق [[تفویض]] کرده است و اگر جز این باشد، [[انسان]] دیگر [[مسئول]] [[اعمال]] خود نیست. [[انسان]] در این حال، بی [[اختیار]] است و نمی‌توان برای آنچه کرده است، به او [[پاداش]] یا [[کیفر]] داد؛ زیرا با [[عدل الهی]] ناسازگار است.
#'''وعد و [[وعید]]:''' معتزلیان معتقدند همۀ وعیدها برای [[فاسقان]] و [[فاجران]] تحقق می‌پذیرد مگر در [[دنیا]] [[توبه]] کنند. [[مغفرت]] بدون [[توبه]] پدید نمی‌آید<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۵.</ref>.
#'''وعد و [[وعید]]:''' معتزلیان معتقدند همۀ وعیدها برای [[فاسقان]] و [[فاجران]] تحقق می‌پذیرد مگر در [[دنیا]] [[توبه]] کنند. [[مغفرت]] بدون [[توبه]] پدید نمی‌آید.
#'''[[منزلت]] بین المنزلتین:''' معتزلیان معتقدند هر کس [[گناه کبیره]] کند، نه [[مؤمن]] است و نه [[کافر]]. او در "[[منزلت]] بین المنزلتین" جای می‌گیرد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۵.</ref>.
#'''[[منزلت]] بین المنزلتین:''' معتزلیان معتقدند هر کس [[گناه کبیره]] کند، نه [[مؤمن]] است و نه [[کافر]]. او در "[[منزلت]] بین المنزلتین" جای می‌گیرد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۴۱۵.</ref>.
#'''[[امر به معروف و نهی از منکر]]:''' معتزلیان در [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]، احتمال [[توفیق]] و عدم مفسدۀ مستمر بر آن را شرط می‌‌دانند، ولی اگر [[منکرات]] شایع شوند، یا [[حکومت]] [[ستمگر]] باشد، بر همۀ [[مسلمانان]] [[واجب]] است تجهیز قوا کنند و برخیزند و ادای این [[فریضه]] را تنها با [[قلب]] و زبان کافی نمی‌دانند. [[شناخت]] [[معروف]] و منکر به [[شرع]] منحصر نیست، [[عقل]] نیز [[قادر]] است. [[قیام]] به این [[فریضه]] مشروط به وجود [[پیشوا]] و [[امام]] نیست؛ بلکه وظیفه‌ای عمومی است و تنها اجرای بعضی از مراتب آن بر عهدۀ [[امامان]] و متصدیان امور [[مسلمین]] است، از قبیل اقامۀ [[حدود شرعی]] و حفظ مرزهای [[کشورهای اسلامی]] و سایر کارهای [[حکومتی]] [[اسلامی]]<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۳.</ref>.
#'''[[امر به معروف و نهی از منکر]]:''' معتزلیان در [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]، احتمال [[توفیق]] و عدم مفسدۀ مستمر بر آنرا شرط می‌‌دانند، ولی اگر [[منکرات]] شایع شوند، یا [[حکومت]] [[ستمگر]] باشد، بر همۀ [[مسلمانان]] [[واجب]] است تجهیز قوا کنند و برخیزند و ادای این [[فریضه]] را تنها با [[قلب]] و زبان کافی نمی‌دانند. [[شناخت]] [[معروف]] و منکر به [[شرع]] منحصر نیست، [[عقل]] نیز [[قادر]] است. [[قیام]] به این [[فریضه]] مشروط به وجود [[پیشوا]] و [[امام]] نیست؛ بلکه وظیفه‌ای عمومی است و تنها اجرای بعضی از مراتب آن بر عهدۀ [[امامان]] و متصدیان امور [[مسلمین]] است، از قبیل اقامۀ [[حدود شرعی]] و حفظ مرزهای [[کشورهای اسلامی]] و سایر کارهای [[حکومتی]] [[اسلامی]]<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۳.</ref>.
 
در نقطه مقابل، [[تفکر]] [[اشاعره]] قرار داشتند که به صفت [[عدل الهی]] [[معتقد]] بودند، [[انسان]] را دارای [[اختیار]] می‌‌دانستند و به [[حسن و قبح ذاتی]] [[افعال]] [[معتقد]] بودند و [[تکلیف]] فوق [[طاقت]] را قبیح می‌‌دانستند. مسلک معتزلی [[مظهر]] [[افراط]] کاری و نحله اشعری مظهر [[جمود]] فوق‌العاده است. معتزله افرادی بودند که در زمان خودشان به روشن‌فکری معروف بودند، روشن‌فکری به [[خرج]] می‌دادند و در این کار افراط می‌کردند، [[اشاعره]] برعکس بودند هرچیزی را به مفهوم محسوسش حمل می‌کردند، یعنی برای هر چیزی یک معنای [[حسی]] در نظر می‌گرفتند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[ فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۲۱۷؛ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref>.


==دیدگاه‌های معتزله==
==دیدگاه‌های معتزله==
*از نظر معتزله، [[انسان]] آزاد و مختار است و قبل از هر فعلی [[قدرت]] فعل و ترک آن را دارد؛ [[مؤمن]] [[قادر]] بر [[کفر]] و [[کافر]] [[قادر]] بر [[ایمان]] است؛ در [[تعارض حدیث با عقل]]، [[عقل]] مقدم است و [[قرآن]] را با [[عقل]] می‌‌توان [[تفسیر]] کرد<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۳ ـ ۳۳۴.</ref>.
از نظر معتزله، [[انسان]] آزاد و مختار است و قبل از هر فعلی [[قدرت]] فعل و ترک آنرا دارد؛ [[مؤمن]] [[قادر]] بر [[کفر]] و [[کافر]] [[قادر]] بر [[ایمان]] است؛ در [[تعارض حدیث با عقل]]، [[عقل]] مقدم است و [[قرآن]] را با [[عقل]] می‌‌توان [[تفسیر]] کرد.
*معتزله در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] قائل‌اند به: [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ صحت [[امامت]] [[خلفای راشدین]] به ترتیبی که واقع شده و [[حضرت علی]] {{ع}} [[افضل]] بوده؛ نقد صحابۀ [[پیغمبر]] و بررسی کارهای آنها جایز است. تحلیل و مقایسۀ [[روش سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} و [[روش سیاسی]] [[عمر]]، از جمله برنامه‌های [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] معتزله است.
*معتزله هیچگاه [[تسلیم]] [[فکر]] یونانی نشدند و فلسفۀ یونان را به طور کامل نپذیرفتند، بلکه با [[شهامت]] در رد آن کتاب نوشتند. معتزله، اصل [[توحید]] را از [[جهمیه]] اقتباس کردند و اصل [[عدل]] را از [[قدریه]]، بلکه در [[حقیقت]]، [[مکتب]] معتزله تکامل‌یافتۀ دو فرقۀ [[قدریه]] و [[جهمیه]] است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۴. </ref>.


==معتزله در فرهنگ مطهر==
معتزله در [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] قائل به: [[وجوب]] [[امر به معروف و نهی از منکر]]؛ صحت [[امامت]] [[خلفای راشدین]] به ترتیبی که واقع شده و [[حضرت علی]] {{ع}} [[افضل]] بوده؛ نقد صحابۀ [[پیغمبر]] و بررسی کارهای آنها جایز است. تحلیل و مقایسۀ [[روش سیاسی]] [[امام علی]] {{ع}} و [[روش سیاسی]] [[عمر]]، از جمله برنامه‌های [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] معتزله است.
کلمه “معتزله” ابتداءً به گروهی گفته شده که در جریان [[جنگ جمل]] و [[صفّین]] روش بی‌طرفی و [[کناره‌گیری]] را [[انتخاب]] کردند، مانند سعدبن ابی وقّاص و [[زید بن ثابت]] و [[عبدالله بن عمر]]. بعدها که مسأله [[کفر]] و [[ایمان فاسق]] به‌وسیله [[خوارج]] طرح شد و [[مسلمین]] دو دسته شدند، گروهی [[راه]] سومی انتخاب کردند و آن کناره‌گیری و بی‌طرفی بود؛ یعنی همان روشی که امثال [[سعدبن ابی وقاص]] در [[سیاست]] و مسائل حادّ [[اجتماعی]] [[زمان]] خود پیش گرفتند، اینها در یک مسأله [[فکری]] پیشی گرفتند. از این رو به اینها “معتزله” گفته شد یعنی “بی‌طرف‌ها” و بعد این نام برای اینها باقی ماند<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۸۴.</ref>. از طرف دیگر [[متکلمین اسلامی]] دو دسته شدند: دسته‌ای که از همان ابتدا “معتزله” نامیده شدند [که] طرفدار [[عدل]] و اختیاراند<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۲.</ref>. معتزله به شدت طرفدار عدل و [[عقل]] و [[استطاعت]] ([[اختیار]]) و [[حکمت]] (معلّل بودن [[افعال]] [[باری تعالی]] به اغراض) شدند. معتزله به نام “عدلیه” خوانده شدند. این کلمه تنها [[نماینده]] مفهوم عدل نبود از این کلمه علاوه بر مفهوم عدل به شکل معتزلی، مفاهیم اختیار، [[حسن و قبح عقلی]] و معلّل بودن فعل باری به اغراض نیز فهمیده می‌شد<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۴۷.</ref>.<ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref>


===معتزلی و [[اشعری]]===
معتزله هیچگاه [[تسلیم]] [[فکر]] یونانی نشدند و فلسفۀ یونان را به طور کامل نپذیرفتند، بلکه با [[شهامت]] در رد آن کتاب نوشتند. معتزله، اصل [[توحید]] را از [[جهمیه]] اقتباس کردند و اصل [[عدل]] را از [[قدریه]]، بلکه در [[حقیقت]]، [[مکتب]] معتزله تکامل‌یافتۀ دو فرقۀ [[قدریه]] و [[جهمیه]] است<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۳۴. </ref>.
مسلک معتزلی [[مظهر]] [[افراط]] کاری و نحله اشعری مظهر [[جمود]] فوق‌العاده است. معتزله افرادی بودند که در زمان خودشان به روشن‌فکری معروف بودند، روشن‌فکری به [[خرج]] می‌دادند و در این کار افراط می‌کردند مثلاً اسم [[جن]] در [[قرآن]] برده شده است، {{متن قرآن|قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ}}<ref>«بگو: به من وحی شده است که دسته‌ای از پریان (به قرآن) گوش فراداشته‌اند» سوره جن، آیه ۱.</ref> و یک [[سوره]] به نام جن داریم. اینها وجود جن را [[انکار]] می‌کردند و به طور کلی هرچه که با عقل [[جور]] در نمی‌آمد به این معنی که عقل آنان نمی‌توانست آن را حل بکند فوراً در صدد انکار آن بر می‌آمدند. [[اشاعره]] درست برعکس بودند هرچیزی را به مفهوم محسوسش حمل می‌کردند. یعنی برای هر چیزی یک معنای [[حسی]] در نظر می‌گرفتند مثلاً ما که می‌گوییم فلان کس آمده است و گفته است مقصود از این “آمده است” این نیست که با پای خودش آمد. بلکه یعنی گفته است با عقیده‌اش. این است آنها آنقدر [[جمود]] به [[خرج]] می‌دادند که تعبیراتی را که در [[قرآن]] راجع به [[خدا]] هست که تعبیرات اولی و حجازی است که به واقع فرض می‌کردند که {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> یعنی چه؟ [[خداوند]] بر تخت نشسته یعنی چه؟ می‌گفت {{عربی|الکیفیه مجهوله و السئوال بدعه}} کیفیت را ما می‌دانیم کسی هم [[حق]] سؤال کردن ندارد. می‌گفت “قرآن گفته است خدا روی تخت نشسته است منتها تخت چگونه است و نشستن چگونه ما نمی‌دانیم” قرآن خودش می‌گوید خدا [[جسم]] نیست ولی بر همه چیز احاطه دارد: خدا با همه اشیاء هست این چطور می‌شود که خدا تخت داشته باشد و روی آن بنشیند. می‌گفت این دیگر به ما مربوط نیست در مقابل [[افراط]] کارهای [[معتزله]] که در اینجور مسائل تردید می‌کردند اشاعره برعکس اگر در قرآن {{متن قرآن|جَاءَ رَبُّكَ}}<ref>«و (امر) پروردگارت برسد» سوره فجر، آیه ۲۲.</ref> بود می‌گفتند خدا [[روز قیامت]] می‌آید. خدا را درست یک [[انسان]] فرض می‌کردند اگر کسی می‌گفت این حرف‌ها با [[عقل]] [[جور]] در نمی‌آید می‌گفتند عقل حق مداخله ندارد. در اینجا هم باز روشی که [[ائمه]] [[راهنمایی]] کردند روشی بود که نه این بود و نه آن. [[راه]] [[معتدل]] بود، راهی که نه افراط کاری بی‌جا بود و نه جمود احمقانه<ref>اسلام و مقتضبات زمان، ج۱، ص۱۱۴.</ref><ref>محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۷۴۳.</ref>


==منابع==
==منابع==
۱۰۷٬۱۸۸

ویرایش