پیامبر خاتم در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←جنگ خندق
خط ۲۹۲: | خط ۲۹۲: | ||
==[[جنگ خندق]]== | ==[[جنگ خندق]]== | ||
[[پیروزی]] [[پیامبر]] در [[جنگ بنی نضیر]] و [[اخراج]] آنان از مدینه و سرکوبی برخی | [[پیروزی]] [[پیامبر]] در [[جنگ بنی نضیر]] و [[اخراج]] آنان از مدینه و سرکوبی برخی قبیلههای [[سرکش]] [[عرب]] در [[پیکار]] [[ذات الرقاع]] و حضور فعال و مقتدرانه در [[بدر الموعد]]، تا اندازهای [[شکست]] [[مسلمانان]] را در [[احد]] جبران کرد و موجب [[تضعیف]] قریش و [[یهودیان]] شد. حاضر نشدن [[قریش]] در [[سرزمین]] [[بدر]] و [[تخلف]] [[ابوسفیان]] از [[وعده]] خویش، موقعیت قریش را [[متزلزل]] ساخت و تداوم [[سروری]] آنان را در بین [[قبایل]] [[جزیرة العرب]]، با خطر جدی رو به رو کرد. سران قریش [[تصمیم]] گرفتند مشکل را از ریشه حل کنند. بنابراین، برای [[جنگ]] با مسلمانان اهتمام تمام کردند و به صرف [[اموال]] و [[بسیج]] نیرو پرداختند. یهودیان اخراجی از مدینه نیز به همراه [[یهود]] [[خیبر]] در این جنگ سهیم بودند و سران قریش را برای جنگ با رسول خدا{{صل}} تحریک و [[تشویق]] کردند و وعده امکانات [[مالی]] به آنان دادند [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۳، ص۲۲۵.</ref> و واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۴۴۱.</ref>، این [[حمله]] را تحریکی از سوی یهود [[بنی نضیر]] میدانند که به وسیله پیامبر از مدینه [[رانده شده]] و جمعی از آنان به خیبر [[پناه]] برده بودند، اما به نظر میرسد قریش بیشتر [[منافع]] خود را در نظر داشت رایزنیهای یهودیان با قریش، به عنوان [[آمادگی]] و زمینه چینی قریش برای انجام کاری بزرگ به شمار میآمد که منافع دیگران نیز در آن تأمین میشد. البته [[غطفان]] که دومین [[قدرت]] بزرگ نظامی شرکت کننده در [[جنگ خندق]] به شمار میآمد، به تحریک و وعدههای [[یهودیان]] در صحنه حاضر شده بود. اهداف و انگیزههای [[مالی]]، [[عیینة بن حصن]]، [[رئیس]] این [[قبیله]] را واداشت که به [[همکاری]] با [[قریش]] در جنگ خندق بپردازد. | ||
[[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[رایزنی]] با [[مسلمانان]]، نظر [[سلمان فارسی]] را برای کندن [[خندق]] در اطراف [[مدینه]] پذیرفت و مناطق قابل [[نفوذ]] برای [[سپاه]] [[دشمن]] را با کندن خندق مسدود کرد. وقتی سپاه ده هزار نفری قریش که متشکل از [[احزاب]] گوناگون بود به مدینه رسیدند، خود را در برابر شیوه جدیدی دیدند که پیشتر با آن آشنا نبودند. نیروهای [[مشرکان]] هنگامی به مدینه رسیدند که [[مردم]] آن، محصولات خویش را چیده و کشتزارها را درو کرده بودند. فصل سرما در [[راه]] و مراتع، تهی از علف بود. از اینرو، آنان با مشکل [[تغذیه]] نیروهای خود و چهارپایان [[روبه]] رو شدند. | [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[رایزنی]] با [[مسلمانان]]، نظر [[سلمان فارسی]] را برای کندن [[خندق]] در اطراف [[مدینه]] پذیرفت و مناطق قابل [[نفوذ]] برای [[سپاه]] [[دشمن]] را با کندن خندق مسدود کرد. وقتی سپاه ده هزار نفری قریش که متشکل از [[احزاب]] گوناگون بود به مدینه رسیدند، خود را در برابر شیوه جدیدی دیدند که پیشتر با آن آشنا نبودند. نیروهای [[مشرکان]] هنگامی به مدینه رسیدند که [[مردم]] آن، محصولات خویش را چیده و کشتزارها را درو کرده بودند. فصل سرما در [[راه]] و مراتع، تهی از علف بود. از اینرو، آنان با مشکل [[تغذیه]] نیروهای خود و چهارپایان [[روبه]] رو شدند. | ||
[[یهود]] [[بنی قریظه]] نیز که در داخل مدینه بود، به [[اصرار]] [[حیی بن اخطب]]، از سران اخراجی یهود [[بنی نضیر]]، [[پیمان]] شکستند و با مشرکان همسویی کردند و [[تصمیم]] گرفتند شبانه به مرکز مدینه [[شبیخون]] بزنند. [[همبستگی]] آنان با قریش، موجب [[اضطراب]] شدیدی در [[لشکریان]] [[مسلمان]] گردید؛ چنان که [[آیه]] | |||
[[مفسران]]، دشمنانی را که از بالا بر مسلمانان تاختند، بنی قریظه معرفی | [[یهود]] [[بنی قریظه]] نیز که در داخل مدینه بود، به [[اصرار]] [[حیی بن اخطب]]، از سران اخراجی یهود [[بنی نضیر]]، [[پیمان]] شکستند و با مشرکان همسویی کردند و [[تصمیم]] گرفتند شبانه به مرکز مدینه [[شبیخون]] بزنند. [[همبستگی]] آنان با قریش، موجب [[اضطراب]] شدیدی در [[لشکریان]] [[مسلمان]] گردید؛ چنان که [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشمها کلاپیسه شد و دلها به گلوها رسید و به خداوند گمانها (ی نادرست) بردید؛ در آنجا مؤمنان را آزمودند و سخت لرزاندند» سوره احزاب، آیه ۱۰-۱۱.</ref> | ||
[[آیه]] | |||
ناکامی قریش در محاصره، [[پیروزی]] بزرگی برای [[رسول الله]]{{صل}} به شمار | [[مفسران]]، دشمنانی را که از بالا بر مسلمانان تاختند، بنی قریظه معرفی کردهاند<ref>ر.ک: مقاتل بن سلیمان، ج۳، ص۴۷۶؛ بغوی، ج۳، ص۶۳۰.</ref>. مسلمانان سرانجام [[پیروز]] این [[نبرد]] شدند. بهرهگیری آنان از شیوه [[دفاعی]] خندق، طولانی شدن توقف قریش پشت خندق که واقدی<ref>ج۲، ص۴۹۱.</ref>، آن را پانزده [[روز]] نوشته، مشکل تدارکات و تمام شدن علوفه اسبان و شتران، هوای نامناسب و وزیدن توفان و پیش آمدن [[اختلاف]] میان [[قریش]] و [[بنی قریظه]]، از عوامل بازگشت [[سپاه قریش]] بدون به دست آوردن هیچ نتیجهای بود. | ||
پس از [[جنگ خندق]]، دوران تثبیت [[قدرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} | [[مبارزه امام علی]]{{ع}} با [[عمرو بن عبدود]] نیز که [[رسول خدا]]{{صل}} از آن تعبیر به [[رویارویی]] تمام [[ایمان]] با تمام [[شرک]] کرد نیز از جمله اسباب [[پیروزی]] [[مسلمانان]] بود که در معمول کتابهای [[سیره]] به آن پرداخته میشود<ref>واقدی، ج۲، ص۴۷۰.</ref>. | ||
اتخاذ این روند از سوی آن حضرت بدان سبب بود که رخدادهای جنگ احزاب و حوادث | |||
در [[سال ششم هجری]]، رسول خدا{{صل}} ناگزیر شد برای پاسخ به | [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمیدیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> به توفان اشاره کرده است. | ||
در سال ششم همچنین چون شتران شیرده [[پیامبر]] از سوی عیینة بن | |||
در بازگشت از همین [[غزوه]]، داستان إفک پیش آمد و [[تهمت]] ناروایی به [[عایشه]] [[همسر رسول خدا]]{{صل}} زده شد. ماجرای [[افک]] و اینکه این حادثه درباره عایشه است، در بیشتر منابع [[سنی]] و تعدادی از [[منابع شیعه]] آمده است. با این [[وصف]] برخی از [[علما]] و [[مفسران شیعه]]، از جمله [[علی بن ابراهیم قمی]]<ref>علی بن ابراهیم، قمی، ج۲، ص۹۹</ref> و عدهای دیگر<ref>جعفر مرتضی عاملی، حدیث الإفک، ص۲۶۷.</ref>، موضوع را بدین گونه [[انکار]] کرده و | ناکامی قریش در محاصره، [[پیروزی]] بزرگی برای [[رسول الله]]{{صل}} به شمار میرفت. مکیان تمام امکانات خود را به کار گرفته بودند تا رسول خدا{{صل}} را نابود سازند یا اینکه از [[مدینه]] بیرونش رانند، اما با محقق نشدن این اهداف، حیثیت آنها بر باد رفته بود و [[تجارت]] ایشان با [[شام]] عملاً در زیر حملات مسلمانان قرار گرفت.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲.</ref> | ||
==[[بنی قریظه]]== | |||
پس از رفتن [[احزاب]]، روشن بود که [[خیانت]] بنی قریظه و [[بیعت شکنی]] آنان قابل [[عفو]] و [[چشم پوشی]] نیست و خیانت آنان به مراتب از خیانت [[بنی قینقاع]] و [[بنی نضیر]] خطرناکتر و بزرگتر بود. پس از [[جنگ خندق]]، مسلمانان به دیار بنی قریظه رهسپار شدند و آنان را محاصره کردند. پس از گذشت مدتی از محاصره، [[یهودیان]] پیشنهاد [[مذاکره]] دادند و از رسول خدا{{صل}} خواستند با آنان [[رفتاری]] همچون بنی نضیر داشته باشد. رسول خدا{{صل}} نپذیرفت و فرمود باید به [[فرمان]] آن [[حضرت]] [[تسلیم]] شوند. [[اوسیان]] نیز از رسول خدا{{صل}} خواستند همانگونه که [[بنی قینقاع]] را به [[خزرجیان]] بخشیده، [[بنی قریظه]] را نیز به ایشان ببخشد. [[رسول خدا]]{{صل}} سرانجام حُکم درباره ایشان را به [[سعد بن معاذ]]، بزرگ [[قبیله اوس]] واگذاشت. سعد حُکم کرد که مردان ایشان کشته، اموالشان تقسیم و [[فرزندان]] و زنانشان [[اسیر]] شوند. | |||
درباره تعداد کشتههای بنی قریظه [[اختلاف]] است. تعداد آنها را از چهارصد تا نهصد نفر گفتهاند که به نظر میرسد در این زمینه [[مبالغه]] شده است<ref>ر.ک: منتظر القائم، ص۲۰۰.</ref>. اعدام دسته جمعی [[یهودیان]] بنی قریظه را سیرهنویسان، تاریخنگاران و [[مفسران]] متقدم نوشتهاند، ولی برخی نویسندگان معاصر در صحت آن تردید کردهاند <ref>شهیدی، ص۹۴؛ ولید عرفات، سایت کتابخانه تاریخ اسلام و ایران.</ref> این عده با توجه به [[عطوفت]] و [[بخشش]] رسول خدا{{صل}} که روش آن [[حضرت]] بود، در چنین آماری تردید کردهاند؛ به ویژه که در این حادثه، [[رهبران]] و بزرگان بنی قریظه [[پیمان شکنی]] کردند و دیگران را به این [[اقدام]] واداشتند. ضمن آنکه [[رفتار با اسیران]] بر اساس [[آیات قرآن]]، گرفتن فدیه یا [[آزاد]] کردن ایشان است. وجود حادثهای شبیه حادثه [[کشتار]] بنی قریظه در [[تاریخ]] [[یهود]]، [[تردید]] در وقوع حادثه بدان گونه که سیرهنویسان کهن ثبت کردهاند را افزایش میدهد و احتمال آمیخته شدن تاریخ قدیم یهود با تاریخ جدید آن را تقویت میکند؛ زیرا در تاریخ قدیم یهود، از حادثه قلعه مساده (= ماساده) یاد شده که اشترکاتی در اجزا و جزئیات داستان، مانند تعداد کشته شدگان و پیشنهاد یهودیان مبنی بر کشتن [[زنان]] و فرزندان خویش، با داستان بنی قریظه دارد. در ساختن و پرورش این داستان بدین گونه، رقابتهای قبیلهای میان [[اوس و خزرج]] نیز بیتأثیر نبوده است. ضمن آنکه [[شجاع]] نشان دادن یهودیان در این ماجرا و عدم [[تزلزل]] در [[دین]] خود حتی در صورت [[مشاهده]] [[مرگ]]، میتواند از بر ساختههای اخباریان [[یهودی]] تازه [[مسلمان]] باشد که در این زمینه مشغول فعالیت و [[نگارش]] بودند. | |||
پس از [[جنگ خندق]]، دوران تثبیت [[قدرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} فرا رسید. در فاصله [[جنگ احزاب]] تا [[صلح حدیبیه]]، دو موضوع در [[دستور]] کار رسول خدا{{صل}} قرار داشت؛ یکی زمینهسازی برای [[پذیرش اسلام]] و دیگری ایجاد [[امنیت]] و جلوگیری از تعرضات، [[غارت]] و چپاول [[اعراب]] بیابانگرد. عقب نشینی [[قریش]] و متوقف شدن فعالیتهای نظامی ایشان بر ضد [[اسلام]]، زمینه مساعدی را برای [[پیامبر]] به وجود آورد تا آن [[حضرت]] به تقویت [[دولت]] اسلام بپردازد و [[نفوذ]] خود را بر قبایلی که به عنوان خطری برای دولت و قدرت آن حضرت به شمار میآمدند، گسترش دهد. به همین مناسبت، رسول خدا{{صل}} حملات خویش را بر آن [[قبایل]] متمرکز ساخت. | |||
اتخاذ این روند از سوی آن حضرت بدان سبب بود که رخدادهای جنگ احزاب و حوادث حاشیهای آن، آشکار ساخت که [[مدینه]] در معرض خطر قبایل ساکن در مناطق شرقی و شمالی و حائل میان [[مکه]] و مدینه است. مشهورترین این قبایل عبارت بودند از: قبایل [[غطفان]]، [[بنی کلاب]] و [[بنی سلیم]] که همگی در [[سرزمین]] کم آب و فاقد چراگاه [[زندگی]] میکردند. | |||
در [[سال ششم هجری]]، رسول خدا{{صل}} ناگزیر شد برای پاسخ به توطئهها و تحرکاتی که بر ضد وی انجام شده بود، نزدیک به بیست [[حمله]] انجام دهد که خود [[فرماندهی]] دو حمله را به [[عهد]] داشت. نخستین حمله بر ضد [[بنی لحیان]] بود که در نزدیکی عسفان در فاصله کمی از مکه زندگی میکردند. [[هدف]] رسول خدا{{صل}} از این حمله، گرفتن [[انتقام]] از کشتههای بئر معونه بود. هنگامی که آنان از نزدیک شدن پیامبر [[آگاه]] شدند، به کوههای مجاور فرار کردند و در آن [[پناه]] گرفتند. در این حمله، هیچ درگیری رخ نداد و رسول خدا{{صل}}، [[فرصت]] را [[غنیمت]] شمرد و گروهی از [[سپاهیان]] خویش را به سوی کُراع الغَمیم در ۶۴ کیلومتری مکه فرستاد و با این حرکت، قدرت خویش را بر آنان نمایان ساخت. رسول خدا{{صل}} در آن سال، شش حمله به مناطق واقع در چشمی، [[وادی القری]]، [[دومة الجندل]] و [[فدک]] انجام داد که [[هدف]] از آنها، یا گوشمالی دادن تجاوزگران به کاروانهای تجارتی [[مسلمانان]] در این مسیر با ایجاد [[امنیت]] [[راه]] تجاری برای مسلمانان بود. | |||
در سال ششم همچنین چون شتران شیرده [[پیامبر]] از سوی [[عیینة بن حصن]] به [[غارت]] رفت، [[رسول خدا]]{{صل}} در [[غزوه ذی قرد]] به برخورد با این حرکات پرداخت. چنان که چون خبر یافت که [[بنی مصطلق]]، شاخهای از [[خزاعه]] درصدد [[حمله]] به [[مدینه]] است، پیش دستی نمود و با سپاهی به منطقه مریسیع رفت و بر آنان [[پیروز]] شد. در راه بازگشت، میان [[مهاجران]] و [[انصار]] در برداشتن آب از [[چاه]]، [[نزاع]] درگرفت. [[عبدالله بن ابی]] نیز که حضور داشت با [[تعریض]] به مهاجران گفت: سگت را چاق کن تا تو را بخورد و قسم یاد کرد که اگر به مدینه بازگردند، افراد [[عزیز]]، افراد [[ذلیل]] را خارج خواهند نمود. رسول خدا{{صل}} برای آنکه [[آتش]] این [[فتنه]] را خاموش و از دامن زدن به آن جلوگیری کند، [[دستور]] حرکت ناگهانی و بی موقع [[سپاه]] را صادر کرد و سپاه بیوقفه حرکت کرد و چون آن [[حضرت]] اجازه فرود آمدن داد، مسلمانان بی درنگ به [[خواب]] رفتند<ref>واقدی، ج۲، ص۴۱۹.</ref>. | |||
در بازگشت از همین [[غزوه]]، داستان إفک پیش آمد و [[تهمت]] ناروایی به [[عایشه]] [[همسر رسول خدا]]{{صل}} زده شد. ماجرای [[افک]] و اینکه این حادثه درباره عایشه است، در بیشتر منابع [[سنی]] و تعدادی از [[منابع شیعه]] آمده است. با این [[وصف]] برخی از [[علما]] و [[مفسران شیعه]]، از جمله [[علی بن ابراهیم قمی]]<ref>علی بن ابراهیم، قمی، ج۲، ص۹۹</ref> و عدهای دیگر<ref>جعفر مرتضی عاملی، حدیث الإفک، ص۲۶۷.</ref>، موضوع را بدین گونه [[انکار]] کرده و میگویند ماجرای افک درباره ماریه قبطیه بوده است. طراحان [[حادثه افک]]، بیش از اینکه درصدد لطمه زدن به آبروی عایشه باشند، از طرح این شایعه و دامن زدن به آن، [[تضعیف]] موقعیت رسول خدا{{صل}} را قصد کرده بودند؛ زیرا پذیرش این شایعه در [[اجتماع]] [[مسلمانان]]، موجب [[انزوای سیاسی]] - [[اجتماعی]] [[پیامبر]] و از دست رفتن [[مقبولیت]] و [[پایگاه اجتماعی]] آن [[حضرت]] میشد که در این صورت، امکان [[رهبری]] و [[هدایت]] [[جامعه]] از کف [[رسول خدا]]{{صل}} میرفت. آنچه در این ماجرا به چشم میآید، [[بردباری]] پیامبر و [[درایت]] و [[شکیبایی]] آن حضرت در خاموش کردن [[فتنه]] است.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۲-۶۳.</ref> | |||
==[[صلح حدیبیه]]== | ==[[صلح حدیبیه]]== |