پرش به محتوا

سوده بنت زمعه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۵: خط ۴۵:
در سال [[وفات]] ایشان [[اختلاف]] است. برخی گفته‌اند که سال ۲۳ [[هجری]] -در اواخر [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]]- [[وفات]] کرد و [[عمر بن خطاب]] بر او [[نماز]] خواند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۶۷؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۶، ص۱۵۸.</ref>. عده‌ای دیگر، این واقعه را در زمان [[خلافت عثمان]] دانسته و متذکر شده‌اند که [[سوده بنت زمعه]] در سن ۸۰ سالگی از [[دنیا]] رفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۸.</ref>؛ اما [[ابن سعد]] [[معتقد]] است که ایشان تا روزگار [[حکومت معاویه]] زنده بود و در [[شوال]] ۵۴ [[هجری]] در [[مدینه]] فوت کرده است <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۷.</ref>. از نظر واقدی نیز این قول به واقع، نزدیک‌تر است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[سوده بنت زمعه (مقاله)|سوده بنت زمعه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۷۲.</ref>.
در سال [[وفات]] ایشان [[اختلاف]] است. برخی گفته‌اند که سال ۲۳ [[هجری]] -در اواخر [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]]- [[وفات]] کرد و [[عمر بن خطاب]] بر او [[نماز]] خواند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۷؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۶۷؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج۶، ص۱۵۸.</ref>. عده‌ای دیگر، این واقعه را در زمان [[خلافت عثمان]] دانسته و متذکر شده‌اند که [[سوده بنت زمعه]] در سن ۸۰ سالگی از [[دنیا]] رفت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۸.</ref>؛ اما [[ابن سعد]] [[معتقد]] است که ایشان تا روزگار [[حکومت معاویه]] زنده بود و در [[شوال]] ۵۴ [[هجری]] در [[مدینه]] فوت کرده است <ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱۱، ص۶۰۰؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۷.</ref>. از نظر واقدی نیز این قول به واقع، نزدیک‌تر است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۴۴؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۷.</ref><ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[سوده بنت زمعه (مقاله)|سوده بنت زمعه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۵۷۲.</ref>.


==سوده بنت زمعه در دایره المعارف صحابه پیامبر==
==مقدمه==
او یکی از [[همسران رسول خدا]] و [[ام المؤمنین]] و از [[قریش]] می‌باشد<ref>عمدة القاری، العینی، ج۸، ص۲۸۲؛ الآحاد و المثانی، الضحاک، ج۳، ص۲۵۹.</ref>. [[زمعه]]، [[پدر]] [[سوده]]، در حال [[کفر]] از [[دنیا]] رفت و سوده از او [[ارث]] [[نبرد]]؛ چرا که [[مسلمان]] بود<ref>شرح المسلم، النووی، ج۱۰، ص۳۹.</ref>. وی قبل از [[پیامبر]]{{صل}} [[همسر]] [[سکران بن عمرو]] بود. این دو [[اسلام]] آورده و به [[حبشه]] [[مهاجرت]] کردند.
پس از بازگشت از حبشه و قبل از [[هجرت به مدینه]]، سکران از دنیا رفت<ref>السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۳۶۸.</ref>.<ref>[[غفور مرادی| مرادی، غفور]]، [[سوده بنت زمعه - مرادی (مقاله)| مقاله «سوده بنت زمعه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۲.</ref>
==سوده و [[ازدواج با پیامبر]]{{صل}}==
سوده در ایامی که با شوهر اول خود [[زندگی]] می‌کرد، شبی در [[خواب]] دید: پیامبر{{صل}} مشغول [[راه رفتن]] است، پس آمد تا این که قدم روی گردن او نهاد. صبحگاهان خواب خود را برای شوهراش تعریف کرد. سکران گفت: "اگر راست بگویی، من می‌میرم و پیامبر{{صل}} با تو [[ازدواج]] می‌کند". [[زن]] برای [[دل]] [[خوشی]] شوهر [ش]، خواب خود را [[تکذیب]] کرد.
بار دیگر سوده خواب دید، در حالی که به پشت خوابیده، ماه از وسط [[آسمان]] فرود آمد و روی سینه‌اش قرار گرفت. این بار هم خواب خود را برای شوهر [ش] تعریف کرد، سکران گفت: "اگر واقعا چنین خوابی دیده باشی، به زودی من می‌میرم و تو شوهر دیگری می‌گیری". همان [[روز]] سکران مریض شد و چند روزی بیش طول نکشید که زندگی را بدرود گفت.
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} که به تازگی [[حضرت خدیجه]] را از دست داده بود، بسیار محزون و متأثر بود. خوله، همسر [[عثمان بن مظعون]]، که از سرگذشت و حالات پیامبر{{صل}} باخبر بود، خدمتش عرض کرد: "یا [[رسول الله]]! تو را در [[فراق]] و [[مصیبت]] [[خدیجه]] خیلی محزون می‌بینم؟" [پیامبر] فرمود: "چرا محزون نباشم که [[مادر]] [[فرزندان]] و بانوی [[خانه]] داری را از دست داده‌ام".
خوله گفت: "اجازه می‌فرمایید زنی برایتان خواستگاری کنم؟" [[حضرت]] اجازه فرمود. خوله سوده را که به تازگی بی‌سرپرست شده بود، برای پیامبر{{صل}} خواستگاری نمود. سوده هم [[اجابت]] کرد و پسر عموی خود [[حاطب بن عمرو بن عبدشمس]] را [[وکیل]] نمود تا او را به [[ازدواج پیامبر]]{{صل}} در آورد. این [[ازدواج]] در [[ماه رمضان]] [[سال دهم بعثت]]؛ یعنی سه سال قبل از [[هجرت به مدینه]]، واقع شد. [[پیامبر]]{{صل}} چهارصد [[درهم]] را به عنوان مهریه [[سوده]] قرار داد<ref>زندگانی محمد، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۲، ص۴۱۹.</ref>. پیامبر{{صل}} از این ازدواج، صاحب [[فرزندی]] نشد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۱۵۸.</ref> و سوده سیزده سال با [[رسول خدا]]{{صل}} بود<ref>تاریخ گزیده، مستوفی، ص۱۵۸.</ref>. در [[سال اول هجرت]] نیز سوده به [[اتفاق]] [[دختران پیامبر]]{{صل}} به استثناء [[زینب]] به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۷، ص۱۲۳.</ref>.
در برخی نقل‌ها آمده که [[عبدالله بن زمعه]]، [[برادر]] سوده، هنگام ازدواج او با پیامبر{{صل}} در [[مکه]] نبوده و وقتی به مکه آمد و مطلع شد که ازدواج واقع شده است، آشفته شد و بر سر خود [[خاک]] ریخت و [[مخالفت]] نمود. اما بعد از آنکه [[مسلمان]] شد، گفت: "من، بی [[خرد]] و [[نادان]] بودم" و از کار خود پشیمان شد<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۷، ص۳۸۲.</ref>.<ref>[[غفور مرادی| مرادی، غفور]]، [[سوده بنت زمعه - مرادی (مقاله)| مقاله «سوده بنت زمعه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۲-۳۶۳.</ref>
==سوده و [[نقل حدیث]]==
از سوده به عنوان دومین [[همسر پیامبر]]{{صل}}، احادیثی [[نقل]] شده است که از آن جمله می‌توان به احادیثش درباره باب [[احکام]] اختصاصی [[بانوان]] اشاره کرد<ref>تلخیص الحبیر، ابن حجر، ج۲، ص۴۴۹؛ مجمع الزواید، هیثمی، ج۱، ص۲۸۱.</ref>.<ref>[[غفور مرادی| مرادی، غفور]]، [[سوده بنت زمعه - مرادی (مقاله)| مقاله «سوده بنت زمعه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۴.</ref>
==سوده و [[نزول]] برخی [[آیات قرآن]]==
گفتنی است، [[شأن نزول]] تعدادی از [[آیات قرآن کریم]] درباره سوده می‌باشد. از جمله طبق نقل برخی از [[روایات]]، [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>"و اگر زنی از کناره‌گیری یا رویگردانی شویش بیم دارد بر آن دو گناهی نیست که میان خود به سازشی شایسته برسند و سازش نیکوتر است و جان‌ها آز را در آستین دارند و اگر نکویی کنید و پرهیزگاری ورزید بی‌گمان خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است" سوره نساء، آیه ۱۲۸.</ref>.
درباره [[سوده]] نازل شده است<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۷۶؛ بدائع الصنایع، ابوبکر کاشانی، ج۲، ص۳۳۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۸، ص۱۹۶؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۱۴۵.</ref>. و [[شأن]] نزولش این است که [[عایشه]] [[نقل]] می‌کند، [[سوده دختر زمعه]]، سالخورده شده بود و از سویی دیگر، به موقعیت من در نزد [[رسول خدا]]{{صل}} [[آگاه]] بود، ترسید که مبادا رسول خدا{{صل}} او را رها فرماید و چون می‌خواست [[جایگاه]] خود و عنوان همسری [[پیامبر]]{{صل}} را داشته باشد، به آن [[حضرت]] گفت: "ای رسول خدا! روزی که نوبت من است، از آن عایشه باشد و شما در این باره [[آزادی]]" و پیامبر قبول فرمود و در همین مورد [[آیه]] فوق نازل شد <ref> الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۵۴-۵۳.</ref>.
درباره [[آیه حجاب]]{{متن قرآن|وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلي‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدينَ زينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَني‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلي‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفينَ مِنْ زينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَي اللَّهِ جَميعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ}}.<ref> "سوره نور: ۳۱"، و به زنان مؤمن نیز بگو چشمان خود را از شرمگاه‌های دیگران فروبندند و شرمگاه‌های خود را نیز از دید دیگران بپوشانند و زیبایی‌هایشان را جز آنچه خود نمایان است آشکار نسازند و اطراف مقنعه خود را بر سینه خویش بیندازند تا سینه شان را بپوشاند اگر به آنان بگویی قطعاً چنین خواهند کرد. و زیبایی‌های خود را آشکار نسازند جز برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران شوهرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان همکیش خود یا بردگانی که مالک آنها شده‌اند یا مردان سفیهی که سرپرستی دارند و شهوت جنسی ندارند یا کودکان نابالغی که بر اندام خاص زنان چیرگی نیافته‌اند، و زنان نباید پاهایشان را بر زمین بکوبند تا زیورهایی که پنهان می‌دارند معلوم شود. ای مؤمنان، همگی با پیمودن راه خدا به سوی او باز گردید، باشد که سعادتمند شوید.</ref> نیز آمده است که شبی [[سوده]] از [[منزل]] خود خارج شد و [[عمر]] که در مجلس بود، او را دید و گفت: "ای سوده تو را شناختم". بعد از این ماجرا [[آیه حجاب]] نازل شد<ref>صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۲، ص۶ و ج۷، ص۷؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۱، ص۴۸ و ج۷، ص۱۲۹؛ الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، سید بن طاووس، ص۴۴۶؛ عین العبره فی غبن العترة، سید احمد آل طاووس، ص۲۱؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۰، ص۳۴۲؛ نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص۳۵۰؛ احقاق الحق، شوشتری، ص۲۸۴.</ref>.
در [[شأن نزول]] [[آیات سوره احزاب]]{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ إِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا فَتَعَالَيْنَ أُمَتِّعْكُنَّ وَأُسَرِّحْكُنَّ سَرَاحًا جَمِيلًا * وَإِنْ كُنْتُنَّ تُرِدْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالدَّارَ الْآخِرَةَ فَإِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْمُحْسِنَاتِ مِنْكُنَّ أَجْرًا عَظِيمًا * يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ وَكَانَ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا * وَمَنْ يَقْنُتْ مِنْكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُؤْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَيْنِ وَأَعْتَدْنَا لَهَا رِزْقًا كَرِيمًا}}<ref>"سوره احزاب ۲۸-۳۱"، "ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر خواستار زندگی این جهان و آرایه‌های آن هستید بیایید شما را برخوردار سازم و با شیوه‌ای نیکو رهایتان کنم * و اگر خدا و پیامبرش و سرای واپسین را می‌خواهید، بی‌گمان خداوند برای نیکوکاران شما پاداشی سترگ آماده کرده است * ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد و این (کار) بر خداوند آسان است * و هر یک از شما که در برابر خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کند و کاری شایسته انجام دهد پاداش او را دوبار می‌دهیم و برای او روزی ارجمندی آماده می‌داریم".</ref> نیز آمده است، [[همسران پیامبر]]{{صل}} بعد از پاره‌ای از [[غزوات]] که [[غنائم]] سرشاری در [[اختیار]] [[مسلمانان]] قرار می‌گرفت، تقاضای مختلفی از [[پیامبر]]{{صل}} در مورد افزایش [[نفقه]] و یا لوازم گوناگون [[زندگی]] داشتند. طبق [[نقل]] برخی از [[تفاسیر]]، [[سوده]]، دختر [[زمعه]]، هم بعد از یکی از غزوات مثل بقیة [[همسران]]، درخواستی داشت و آن گلیم خیبری بود. پیامبر{{صل}} از انجام این خواسته سرباز زد و یک ماه تمام از آنها [[کناره‌گیری]] نمود تا این که [[آیات]] نازل شد و به آنها هشدار داد که اگر زندگی پر زرق و برق [[دنیا]] را می‌خواهید، بروید و اگر به [[خدا]] و [[رسول]] و [[روز]] [[جزا]] [[دل]] بسته‌اید، بمانید<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، طوسی، ج۸، ص۳۳۴.</ref>.<ref>[[غفور مرادی| مرادی، غفور]]، [[سوده بنت زمعه - مرادی (مقاله)| مقاله «سوده بنت زمعه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۴-۳۶۶.</ref>
==توجه [[پیامبر]]{{صل}} نسبت به سوده==
از [[عایشه]] نقل شده است: چون سوده بانویی فربه و سنگین وزن بود در [[مراسم حج]]، از پیامبر{{صل}} اجازه خواست که پیش از ایشان و پیش از حرکت [[مردم]] به [[منی]] برود و پیامبر{{صل}} اجازه فرمود. عایشه می‌گوید: من هم [[دوست]] داشتم مثل سوده از [[رسول خدا]] اجازه می‌گرفتم و [[نماز صبح]] را پیش و از نفر آمدن مردم در منی می‌گزاردم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۵۵.</ref>. هم چنین سوده به [[اذن]] رسول خدا{{صل}} از [[قربانی کردن]] نفر معاف شد<ref>تلخیص الحبیر، ابن حجر، ج۷، ص۳۶۸.</ref>.
پیامبر{{صل}} برای سوده از محصول [[خیبر]]، هشتاد شتروار خرما، بیست شتروار جو و به [[نقلی]] گندم مقرر فرمود <ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۵۶.</ref>. پیامبر{{صل}} کنار دری که از [[خانه]] خود وارد [[مسجد]] می‌شد، اتاقی برای عایشه و سوده ساخته بود<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۲۴۰.</ref>.<ref>[[غفور مرادی| مرادی، غفور]]، [[سوده بنت زمعه - مرادی (مقاله)| مقاله «سوده بنت زمعه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۶.</ref>
==[[رفتار]] و [[منش]] سوده==
پیامبر{{صل}} در [[حجة الوداع]] همراه همه همسران خود [[حج]] گزارد و به آنها فرمود: "همین حج، حج آخرست و پس از آن، محصور خواهند بود". گفته شده پس از آن [[سوده]] و [[زینب بنت جحش]] به هیچ [[حج]] و سفری نرفتند و گفتند، پس از [[رسول خدا]] هیچ مرکبی ما را حرکت نخواهد داد. سوده گفت: "پس از این هرگز حج نمی‌گزارم". و در خبری دیگر آمده که سوده گفت: من حج و [[عمره]] گزارده‌ام و همان گونه که [[خدای عزوجل]] [[فرمان]] داده در [[خانه]] خود آرام می‌گیرم<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۵۵.</ref>.
روزی سوده به رسول خدا{{صل}} گفت: "دیشب که پشت سر شما [[نماز]] می‌گزاردم، چنان [[رکوع]] را طول دادید که ناچار بینی خود را از [[بیم]] آنکه [[خون]] از آن سرازیر نشود، گرفتم". رسول خدا{{صل}} با شنیدن این حرف خندید. سوده گاهی با [[نقل]] سخنانی [[پیامبر]]{{صل}} را می‌خنداند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۵۳.</ref>.
[[خلیفه دوم]] برای سوده جوالی انباشته از درم فرستاد. سوده پرسید: این چیست؟ گفتند: درم است. گفت: "شگفتا در جوالی مثل خرما!" سپس به [[کنیز]] خود گفت که چادرهای مرا بیاور و همان لحظه همه را میان [[فقرا]] تقسیم کرد <ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۵۶.</ref>.<ref>[[غفور مرادی| مرادی، غفور]]، [[سوده بنت زمعه - مرادی (مقاله)| مقاله «سوده بنت زمعه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۶-۳۶۷.</ref>
==[[پیامبر]]{{صل}} و [[طلاق]] سوده==
پیامبر{{صل}} طلاق سوده را برای او فرستاد. چون سوده از آن [[آگاه]] شد، بر سر [[راه]] پیامبر{{صل}} که به خانه [[عایشه]] می‌رسید، نشست و چون پیامبر{{صل}} را دید، گفت: "تو را به کسی که [[قرآن]] را بر تو فرو فرستاد و تو را از همه [[خلق]] [[برگزیده]] است، [[سوگند]] می‌دهم که چرا مرا طلاق داده‌اید!؟ آیا به سبب دلگیری از من بوده است؟ پیامبر فرمود: "نه". سوده گفت: "اینک تو را به همان سوگند می‌دهم که به من [[رجوع]] فرمایی؛ من سالخورده شده‌ام و مرا نیازی به مردان نیست، ولی دوست دارم به [[روز رستاخیز]] در زمره [[همسران]] شما [[مبعوث]] شوم". پیامبر{{صل}} به او رجوع فرمود. سوده گفت: "من اینک شبانه روزی را که متعلق به من است، به عایشه واگذار کردم"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۵۴-۵۳.</ref>.
درباره طلاق سوده و رجوع [[مجدد]] پیامبر{{صل}} به ایشان عده‌ای از مؤرخان ادعای [[اجماع]] کرده‌اند<ref>بدائع الصنایع، ابوبکر کاشانی، ج۳، ص۱۸۱.</ref> و در برخی [[روایات]] هم فقط به وقوع [[طلاق]] اشاره شده است <ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۵۴؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۶، ص۳۳.</ref>. اما علت این طلاق چه بود:
#'''[[زاری]] بر [[مرگ]] [[کفار]]:''' از [[سوده]] حکایت شده، زمانی که [[پیامبر]] از [[غزوه بدر]] برگشت و [[اسیران]] را به [[مدینه]] آوردند، من برای [[تسلیت]] گفتن به بعضی از [[انصار]] رفته بودم و چون به [[خانه پیامبر]]{{صل}} بازگشتم، [[سهیل بن عمرو]] را دیدم که در گوشه‌ای از حجره پیامبر بازداشت شده و هر دو دست وی را بر گردنش بسته بودند. سهیل بن عمرو از مهتران [[قریش]] و [[فامیل]] من بود و چون او را در این حالت دیدم، گفتم: چرا چون مردان نمردی؟ تا به الان تو را به این [[رسوایی]] ندیده بودم. چون غمناک شده بودم این سخن را گفتم. پیامبر{{صل}} صدای مرا شنید و فرمود: "ای سوده! شاید کسانی به [[خدا]] و [[رسول]] او [[خیانت]] کنند و به خاطر [[تعصب]]، چنین با [[دشمنان]] وی سخن بگویند". من [[استغفار]] کرده، گفتم: یا [[رسول الله]]! به آن خدایی که تو را به [[حق]] [[مبعوث]] کرد، [[تعصبات قومی]] بر من [[غلبه]] کرد که آن سخن را گفتم؛ اکنون مرا ببخش<ref>تاریخ الطبری، طبری، ج۳، ص۹۸۷؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۱۸۸.</ref>. در جای دیگری آمده که پس از این ماجرا پیامبر{{صل}} سوده را طلاق داد و باز به [[شفاعت]] [[عایشه]] [[تجدید]] [[نکاح]] فرمود<ref>تاریخ گزیده، مستوفی، ص۱۴۳.</ref>.
#برخی، علت طلاق را [[تندخویی]] سوده ذکر کرده‌اند؛ [[ابن کثیر]] [[نقل]] کرده است: می‌گویند، در [[خلق و خوی]] سوده شدت و [[تندی]] بود، پس پیامبر{{صل}} [[اراده]] فرمودند که او را طلاق دهند<ref>البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۷، ص۱۴۵.</ref>.<ref>[[غفور مرادی| مرادی، غفور]]، [[سوده بنت زمعه - مرادی (مقاله)| مقاله «سوده بنت زمعه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۷-۳۶۸.</ref>
==سرانجام سوده==
سوده در [[زمان]] [[خلافت]] [[عمر بن خطاب]] از [[دنیا]] رفت<ref>انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۴۰۸.</ref>، اما برخی نقل‌ها مرگ او را در زمان خلافت [[معاویة بن ابی سفیان]] ذکر کرده‌اند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۵۴.</ref>.<ref>[[غفور مرادی| مرادی، غفور]]، [[سوده بنت زمعه - مرادی (مقاله)| مقاله «سوده بنت زمعه»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۳۶۸.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش