صرمه بن ابیانس در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←اشعار صرمة
(←پانویس) |
|||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
واعملو ان امرها انفاذ الخلق ما کان من جدید و بالی}}؛السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۲-۴۶۴.</ref> | واعملو ان امرها انفاذ الخلق ما کان من جدید و بالی}}؛السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۱۲.</ref>.<ref>[[عبدالرضا عسکری|عسکری، عبدالرضا]]، [[صرمه بن ابیانس (مقاله)|مقاله «صرمه بن ابیانس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۵ (کتاب)| دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۵، ص:۴۶۲-۴۶۴.</ref> | ||
==اشعار | ==اشعار صرمه بن ابیانس== | ||
[[پیامبر]]{{صل}} روز [[دوشنبه]] به [[مدینه]] رسید. بعضی گفتهاند، آن روز، دوم [[ربیع الاول]] بود و معروف این است که دوازدهم آن ماه بوده است. میگویند، آن [[حضرت]] روزهای دوشنبه تا [[پنجشنبه]] را میان [[طایفه]] [[بنی عمرو بن عوف]] توقف فرمود و [[روز جمعه]] از آنجا کوچ کرد و آن روز را میان طایفه [[بنی سالم بن عوف]] گذرانید و با همراهان در دشت مهزوز [[نماز جمعه]] گزارد. برخی از [[مردم]] میگویند که آن حضرت بیش از این مدت میان ایشان ماند و عتبان بن [[مالک]]، با گروهی از مردان طایفههای [[بنی سالم]] و [[بنی حبلی]] به محضر پیامبر{{صل}} آمدند و گفتند: در میان ما با کمال [[عزت]] و [[ثروت]] و [[قدرت]] [[زندگی]] کن و تعداد ما هم زیاد است. پیامبر{{صل}} در آن موقع بر ماده شتر خویش سوار بود و فرمود: "جلو این [[ناقه]] را باز و آزادش بگذارید که [[مأمور]] است". آن گاه از کنار [[قبیله]] [[بنی ساعده]] عبور فرمود. آنجاهم [[سعد بن عباده]]، [[منذر بن عمرو]] و [[ابودجانه]] [[راه]] را بر [[حضرت]] گرفتند و خواهش کردند که [[پیامبر]]{{صل}} در میان ایشان [[منزل]] فرماید، اما پیامبر{{صل}} فرمود، راه [[ناقه]] را باز کنید که خود [[مأمور]] است. هم چنین از کنار [[طایفه]] بنی بیاضه عبور کرد و [[فروة بن عمرو]] و [[زیاد بن لبید]] از ایشان [[دعوت]] کردند که در آنجا فرود آید و پیامبر{{صل}} هم چنان فرمود که ناقه خود مأمور است. و چون کنار [[قبیله]] بنی نجار رسید، [[صرمة بن ابی انس]] و ابو سلیط همراه مردانی از قبیله، به پیامبر{{صل}} گفتند: ای پیامبر! میان ما اقامت فرما؛ زیرا ما دائیهای تو هستیم و از همه [[انصار]]، از لحاظ [[رحم]] و [[خویشاوندی]] به تو نزدیک تریم. حضرت به آنها هم همان سخن قبلی را گفت و چون به محلی که اکنون [[مسجد پیامبر]]{{صل}} قرار دارد و آنجا [[زمین]] بایری بود که از آن برای نگهداری شتران و خرما استفاده میشد، رسید، ناقه زانو به زمین زد<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۰۴.</ref>. | [[پیامبر]]{{صل}} روز [[دوشنبه]] به [[مدینه]] رسید. بعضی گفتهاند، آن روز، دوم [[ربیع الاول]] بود و معروف این است که دوازدهم آن ماه بوده است. میگویند، آن [[حضرت]] روزهای دوشنبه تا [[پنجشنبه]] را میان [[طایفه]] [[بنی عمرو بن عوف]] توقف فرمود و [[روز جمعه]] از آنجا کوچ کرد و آن روز را میان طایفه [[بنی سالم بن عوف]] گذرانید و با همراهان در دشت مهزوز [[نماز جمعه]] گزارد. برخی از [[مردم]] میگویند که آن حضرت بیش از این مدت میان ایشان ماند و عتبان بن [[مالک]]، با گروهی از مردان طایفههای [[بنی سالم]] و [[بنی حبلی]] به محضر پیامبر{{صل}} آمدند و گفتند: در میان ما با کمال [[عزت]] و [[ثروت]] و [[قدرت]] [[زندگی]] کن و تعداد ما هم زیاد است. پیامبر{{صل}} در آن موقع بر ماده شتر خویش سوار بود و فرمود: "جلو این [[ناقه]] را باز و آزادش بگذارید که [[مأمور]] است". آن گاه از کنار [[قبیله]] [[بنی ساعده]] عبور فرمود. آنجاهم [[سعد بن عباده]]، [[منذر بن عمرو]] و [[ابودجانه]] [[راه]] را بر [[حضرت]] گرفتند و خواهش کردند که [[پیامبر]]{{صل}} در میان ایشان [[منزل]] فرماید، اما پیامبر{{صل}} فرمود، راه [[ناقه]] را باز کنید که خود [[مأمور]] است. هم چنین از کنار [[طایفه]] بنی بیاضه عبور کرد و [[فروة بن عمرو]] و [[زیاد بن لبید]] از ایشان [[دعوت]] کردند که در آنجا فرود آید و پیامبر{{صل}} هم چنان فرمود که ناقه خود مأمور است. و چون کنار [[قبیله]] بنی نجار رسید، [[صرمة بن ابی انس]] و ابو سلیط همراه مردانی از قبیله، به پیامبر{{صل}} گفتند: ای پیامبر! میان ما اقامت فرما؛ زیرا ما دائیهای تو هستیم و از همه [[انصار]]، از لحاظ [[رحم]] و [[خویشاوندی]] به تو نزدیک تریم. حضرت به آنها هم همان سخن قبلی را گفت و چون به محلی که اکنون [[مسجد پیامبر]]{{صل}} قرار دارد و آنجا [[زمین]] بایری بود که از آن برای نگهداری شتران و خرما استفاده میشد، رسید، ناقه زانو به زمین زد<ref>دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۰۴.</ref>. | ||
پس [[مردم مدینه]] [[غرق]] در [[سرور]] و [[شادی]] شدند و شعرا هر یک اشعاری سرودند؛ از جمله صرمه هم این اشعار را سرود که [[ابن عباس]] جهت فرا گرفتن آن نزد او رفت و آمد میکرد: | پس [[مردم مدینه]] [[غرق]] در [[سرور]] و [[شادی]] شدند و شعرا هر یک اشعاری سرودند؛ از جمله صرمه هم این اشعار را سرود که [[ابن عباس]] جهت فرا گرفتن آن نزد او رفت و آمد میکرد: |