صرمه بن ابی‌انس در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

نام او صرمة بن مالک و کنیه‌اش ابو قیس و از طایفه بنی نجار قبیله خزرج و اهل مدینه بود. صرمه یکی از نوابغ دوران جاهلیت بود که در جستجوی دین حقیقی برآمد و زمانی تصمیم گرفت تا دین ترسایان را بپذیرد، اما گویا نپسندید و از این کار خودداری کرد. او همواره می‌گفت که خدای ابراهیم خلیل عالی را می‌پرستم. او هرگز بت نپرستید و رهبانیت و انزوا را اختیار نکرد. لباس مویین می‌پوشید و غسل جنابت می‌کرد و در زمان حیض زنان از آنان دوری می‌کرد و اطاقی را مسجد خود قرار داده بود که افراد جنب و حائض در آن راه نداشتند. وقتی که پیامبر اسلام (ص) به مدینه هجرت فرمود، صرمه در حالی که پیر مردی کهن سال بود، اسلام آورد و از مسلمانان بلند رتبه شد[۱]. وی حدود ۱۲۰ سال عمر کرد

درباره سال و محل وفات و دفن او در منابع مطلبی نقل نشده است.[۲]

عقاید صرمه در دوران جاهلیت

در زمان جاهلیت، همان موقعی که بیشتر مردم در جهل و نادانی غوطه‌ور بودند، صرمه به مسائل اخلاقی آشنا بود و مردم را به آنها توصیه کرد و این موضوع از اشعاری که سروده است، کاملا به دست می‌آید. برای نمونه، چند بیت از اشعار وی را می‌آوریم:

ابوقیس، شما را نصیحت می‌کند؛ از توصیه‌هایم هر چه را می‌توانید به جا آورید.

شما را درباره خدا و نیکی کردن و تقوا و ناموس خودتان سفارش می‌کنم و نیکی به خدا از همه اولاتر است.

اگر بستگان‌تان، ریاست یافتند، بر آنها حسد نورزید و اگر خود صاحب ریاست و مقام شدید، عدالت ورزید.

اگر برای نزدیکانتان مصیبتی پیش آمد، خود را در پیشگیری و رفع آن بلا فدا کنید.

اگر بدهکاری‌شان سنگین شد، با آنها مدارا کنید و در برطرف ساختن سختی‌ها هر چه پیشنهاد کردند، بپذیرید.

اگر فقیر شدید، پاکی پیشه کنید و اگر ثروتی یافتید، از آن بخشش نمایید[۳]

در جای دیگری گفته است:

خداوند را تسبیح کنید، آن وقت که خورشید او - و هر هلالی - طلوع می‌کند.

نزد ما خداوند عالم سر و بیان است و آن چه خداوند می‌گوید ضلال و گمراهی نیست.

پرنده به خاطر او احساس آرامش می‌کند و به همین دلیل، مرغ از کوهستان به آشیانه‌اش باز می‌گردد.

همه دنیای وحش که می‌بینی، متعلق به اوست؛ چه در کوه‌ها و چه در سایه‌های زمینی.

یهودان برای او یهودی شده و همچنین هر دین پیچیده‌ای!

و برای او نصاری در روز عیدشان به زیر آفتاب می‌روند و در هر عیدی برای پروردگارشان بر می‌خیزند.

فرزندان من! قطع رحم نکنید بلکه ارحام دور و نزدیک را رعایت کنید.

خدا را درباره یتیمان ضعیف در نظر بگیرید و چه بسا کسانی غیر حلال را حلال بدانند.

بدانید که برای یتیم ولی عالمی است که بدون پرسش، بر همه چیز واقف است.

کار خود را بر نیکی و تقوا و ترک زشتی و به دست آوردن حلال پایه گذاری کنید.

فرزندان من از روزگار ایمن نباشید و از مکر شب و روز بپرهیزید.

بدانید امر خدا درباره قوم جدید و قدیم، نافذ و جاری است[۴].[۵]

اشعار صرمه بن ابی‌انس

پیامبر (ص) روز دوشنبه به مدینه رسید. بعضی گفته‌اند، آن روز، دوم ربیع الاول بود و معروف این است که دوازدهم آن ماه بوده است. می‌گویند، آن حضرت روزهای دوشنبه تا پنجشنبه را میان طایفه بنی عمرو بن عوف توقف فرمود و روز جمعه از آنجا کوچ کرد و آن روز را میان طایفه بنی سالم بن عوف گذرانید و با همراهان در دشت مهزوز نماز جمعه گزارد. برخی از مردم می‌گویند که آن حضرت بیش از این مدت میان ایشان ماند و عتبان بن مالک، با گروهی از مردان طایفه‌های بنی سالم و بنی حبلی به محضر پیامبر (ص) آمدند و گفتند: در میان ما با کمال عزت و ثروت و قدرت زندگی کن و تعداد ما هم زیاد است. پیامبر (ص) در آن موقع بر ماده شتر خویش سوار بود و فرمود: "جلو این ناقه را باز و آزادش بگذارید که مأمور است". آن گاه از کنار قبیله بنی ساعده عبور فرمود. آنجاهم سعد بن عباده، منذر بن عمرو و ابودجانه راه را بر حضرت گرفتند و خواهش کردند که پیامبر (ص) در میان ایشان منزل فرماید، اما پیامبر (ص) فرمود، راه ناقه را باز کنید که خود مأمور است. هم چنین از کنار طایفه بنی بیاضه عبور کرد و فروة بن عمرو و زیاد بن لبید از ایشان دعوت کردند که در آنجا فرود آید و پیامبر (ص) هم چنان فرمود که ناقه خود مأمور است. و چون کنار قبیله بنی نجار رسید، صرمة بن ابی انس و ابو سلیط همراه مردانی از قبیله، به پیامبر (ص) گفتند: ای پیامبر! میان ما اقامت فرما؛ زیرا ما دائی‍‌های تو هستیم و از همه انصار، از لحاظ رحم و خویشاوندی به تو نزدیک تریم. حضرت به آنها هم همان سخن قبلی را گفت و چون به محلی که اکنون مسجد پیامبر (ص) قرار دارد و آنجا زمین بایری بود که از آن برای نگهداری شتران و خرما استفاده می‌شد، رسید، ناقه زانو به زمین زد[۶]. پس مردم مدینه غرق در سرور و شادی شدند و شعرا هر یک اشعاری سرودند؛ از جمله صرمه هم این اشعار را سرود که ابن عباس جهت فرا گرفتن آن نزد او رفت و آمد می‌کرد:

رسول خدا ده سال و اندی در میان قریش تبلیغ کرد تا شاید یک دوست همراه بیابد؛

در موسم حج، خود را بر مردم عرضه می‌کرد، ولی کسی که به او جای دهد یا خواستار او باشد، نیافت.

همین که نزد ما آمد و مردم به کمکش قیام کردند، از سرزمین پاک ما مسرور و خشنود شد.

دیگر از ستم هیچ ستمکار دوری، هراس نداشت و از تجاوز مردم نمی‌ترسید.

بهترین اموالمان را در راهش نثار کردیم و در میدان جنگ و برابری، از جان مضایقه نکردید.

با آنکه با او دشمن بود، دشمنی کردیم، هر چند قبلا از دوستان موافق ما بود.

همه اینها به آن جهت است که فهمیدیم، جز خدا منشأ اثر نیست و قرآن، هدایت کننده بشر است.

و الفت دوست و اطمینان قوم، به اوست و این دوستی از طرف خدا برای او آشکار شده است.

او آن چه را نوح به قومش کیا گفت اور و آنچه سارینا را که موسی در جواب منادی گفت، برای ما بازگو می‌کند.

می‌گویم، هنگامی که تو در هر بیعت دعوت کنی، بیشتر افراد قوم، گوش به فرمان تو خواهند بود.

می‌گویم، هنگامی که تو از سرزمین ترسناکی عبور کنی، با اشتیاق تو را در بر می‌‌گیریم و در ما دشمنی نخواهی دید.

با روی گردانی پای بر زمین بگذار، که مرگ بسیار است و تو خودداری نمی‍‌فرمایی.

به خدا قسم، جوانمرد نمی‌داند که چگونه خود را نگهدارد، چنان چه خدا بر او نگهبانی نگذارد.

نخل سوخته به صاحب خود توجهی نمی‌کند، هنگامی که سیراب باشد و عمر طولانی داشته است[۷].[۸]

صرمه و تغییر حکم روزه

در صدر اسلام حکم روزه چنین بود که شخص روزه‌دار می‌توانست از اول شب تا وقتی که به خواب نرفته باشد، افطار کند، ولی اگر قبل از افطار خوابش می‌برد، دیگر حق افطار کردن نداشت. شبی صرمه پس از تلاش زیاد از نخلستان خود برگشت و از همسر خود غذا خواست. همسرش گفت: "غذایت سرد شده و او را قسم داد تا اندکی برای گرم کردن غذا صبر کند. صرمه از شدت خستگی به جایی تکیه داد و خوابش برد. هنگامی که همسرش برگشت و او را در خواب دید، ناراحت شد و فریاد زد: الخيبة الخيبة؛ یعنی از افطار محروم شدی! او به ناچار بدون افطار و سحری فردا را روزه گرفت.

روز بعد وقتی او در نخلستان خود مشغول کار بود. حالش دگرگون شد و غش کرد و روی زمین افتاد. دو نفر زیر بغلش را گرفتند تا او را به منزل برسانند. آنها در راه رسول خدا (ص) را دیدند، پیامبر (ص) که صرمه را با چنین ضعفی دید، احوالش را پرسید. صرمه داستان خود را شرح داد؛ پیامبر (ص) از شنیدن آن ناراحت شد. در این حال، جبرئیل این آیه را نازل کرد: ﴿أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيَامِ الرَّفَثُ إِلَى نِسَائِكُمْ هُنَّ لِبَاسٌ لَكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّكُمْ كُنْتُمْ تَخْتَانُونَ أَنْفُسَكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ وَعَفَا عَنْكُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَابْتَغُوا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَكُلُوا وَاشْرَبُوا حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ وَلَا تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنْتُمْ عَاكِفُونَ فِي الْمَسَاجِدِ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَقْرَبُوهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ آيَاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۹].

و بدین گونه، خداوند با نزول این آیه به مسلمانان اجازه داد تا بتوانند در ماه رمضان از اول شب تا صبح، بخورند و بیاشامند[۱۰]. البته قسمت دوم آیه در مورد ابو قیس (صرمه) نازل شده و قسمت اول آن مربوط به ماجرای دیگری است. به نقلی این آیه درباره ابو قیس بن صرمه نازل شده که در زمین خود مشغول کار بود، خوابش برد و بعد از خواب برای او غذا آوردند، او نخورد. خبر به رسول خدا (ص) دادند و سپس این آیه نازل شد. از امام محمد باقر (ع) روایت گردیده که این آیه درباره خوات بن جبیر نازل شده که مانند قضیة ابوقیس بن صرمه بوده با این تفاوت که موضوع خوات در روز جنگ خندق اتفاق افتاده و جریان ابو قیس در مزرعه خودش و موضوع ابو قیس بن صرمه از امام باقر (ع) نیز روایت گردیده است. صاحب تفسیر کشف الاسرار نیز می‌گوید: آیه درباره ابو قیسی نازل شده که نام او صرمة بن انس بن صرمة بود که همه روز به کار کشاورزی اشتغال داشت و روزه‌دار بود چون هنگام افطار گردید، برای او طعام گرم حاضر ساختند، ابو قیس از زیادی خستگی قبل از خوردن اندکی به خواب رفت و وقتی بیدار گشت، گفت نمی‌خورم؛ زیرا مخالف شرع است و روزه را نگهداشت و چیزی نخورد تا این که ظهر فردای آن شب بی طاقت گشت و از هوش رفت. پیامبر چون وی را رنجور دید، قضیه را پرسید و پس از بیان ابو قیس، این آیه نازل گردید[۱۱].[۱۲]

منابع

پانویس

  1. السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۱۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۲، ص۷۳۷؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۴۰۱.
  2. عسکری، عبدالرضا، مقاله «صرمه بن ابی‌انس»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۴۶۱-۴۶۲.
  3. یقول ابوقیس و اصبح ناصحا الا ما استطعتم من وصاتی فافعلوا اوصیکم و بالله و البر و التقی واعراضکم و البر بالله اول و آن قومکم سادوا فلا تحسد و هم و ان کنتم اهل الریاسة فاعدلوا و آن نزلت احدی الدواهی بقومکم فانفسکم دون العشیرة فاجعلوا و ان یات غرم فادح فارفقوهم وماحملوکم فی الملمات فاحملوا و آن انتم املقتم فتعففوا و ان کان فضل الخیر فیکم فأفضلوا
  4. سبحوا الله شرق کل صباح طلعت شمسه و کل هلال عالم الرو البیان لدینا لیس ماقال ربنا بضلال و له الطیر تسترید و تأوی فی وکور من آمنات الجبال و له الوحش بالفلاة تراها فی حقاف و فی ظلال الرمال و له هودت یهود و دانت کل دین إذا ذکرت عضال و له شمس الصاری و قاموا کل عید لربهم و احتفال یابن الارحام لاتقطعوها وصلوها قصیرة من طوال واتقوا الله فی ضعاف الیتامی ربما یستحل غیر الحلال واعلموا أن للیتی عالما یهتدی بغیر السؤال واجمعوا أمرکم علی البر والتقوی و ترک الخنا و اخذ الحلال یا بنی الایام لا تامنوها واحذروا مکرها و مکر اللیالی واعملو ان امرها انفاذ الخلق ما کان من جدید و بالی؛السیرة النبویه، ابن هشام، ج۱، ص۵۱۲.
  5. عسکری، عبدالرضا، مقاله «صرمه بن ابی‌انس»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۴۶۲-۴۶۴.
  6. دلائل النبوه، بیهقی، ج۲، ص۵۰۴.
  7. ثوی فی قریش بضع عشرة حجة یذکر لو یلفی صدیقا مواتیا و یعرض فی اهل المواسم نفسه فلم یرمن یؤوی ولم یر داعیا فلما أتانا و استقرت به النوی و اصبح مسرورة بطیبة راضیا و اصبح ما یخشی ظلامة ظالم بعید و لا یخشی من الناس باغیا بذلنا له الأموال من جل مالنا و انفسنا عند الوغی و التاسیا نعادی الذی عادی من الناس کلهم جمیعا و ان کان الحبیب المواتیا و نعلم أن الله لاشیء غیره و این کتاب الله اصبح هادیا مو ألفی صدیقا و اطمأتت به النوی وکان له عونا من الله بادیا یقص لنا ما قال نوح لقومه و ما قال موسی إذ أجاب المنادیا أقول إذا أدعوک فی کل بیعة تبارکت قد أکثرت الاسمک داعیا أقول إذا جاوزت أرضا مخوفة حنانیک لا تظهر علی الأعادیا فطأ معرضا إن الحتوف کثیرة و إنک لا تبقی لنفسک باقیا فو الله ما پدری الفتی کیف یتقی إذا هو لم یجعل له الله واقیا ولا تحفل التخل المعیمة ربها إذا أصبحت ریا و أصبحت ثاویا؛ البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۳، ص۲۰۴.
  8. عسکری، عبدالرضا، مقاله «صرمه بن ابی‌انس»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۴۶۴-۴۶۶.
  9. "آمیزش با زنانتان در شب روزه‌داری برای شما حلال شده است. آنها جامه شما و شما جامه آنهایید. خداوند معلوم داشت که شما با خود نادرستی می‌ورزیدید، بنابراین، از شما در گذشت و شما را بخشود؛ اکنون (می‌توانید) با آنان آمیزش کنید و آنچه خداوند برای شما مقرّر داشت" سوره بقره، آیه ۱۸۷.
  10. التبیان، شیخ طوسی، ج۲، ص۱۳۷.
  11. نمونه بینات در شأن نزول آیات، محمد باقر محقق، ص۵۸-۵۶.
  12. عسکری، عبدالرضا، مقاله «صرمه بن ابی‌انس»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۴۶۷-۴۶۸.