پرش به محتوا

سلطه در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳٬۳۹۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ آوریل ۲۰۲۱
خط ۷۰: خط ۷۰:


==حاکمان [[الهی]]==
==حاکمان [[الهی]]==
[[قدرت]] و حکومت حاکمان الهی برخاسته از [[قدرت خداوند]] است. [[قرآن]] از [[سلیمان]] (ص / ۳۸، ۳۴ - ۳۸)، [[ذوالقرنین]] (کهف / ۱۸، ۸۳ - ۸۷)، یوسف{{ع}}(یوسف / ۱۲، ۵۶)، [[طالوت]] (بقره / ۲، ۲۴۶ - ۲۵۰) و [[داود]]{{ع}}(ص / ۳۸، ۱۷ - ۲۶) یاد می‌کند که از حکومت و قدرت بهره‌مند بودند؛ همچنین در آیاتی از سلطه [[پیامبراکرم]]{{صل}} وصاحب [[اختیار]] بودن او در [[امور حکومتی]] ([[نور]] / ۲۴، ۵۳ - ۵۶؛ [[احزاب]] / ۳۳، ۳۶؛ [[نساء]] / ۴، ۵۹ و...) و [[تسلط]] و [[غلبه]] بر [[یهود]] [[بنی‌نضیر]] بدون [[جنگ]] سخن گفته است. ([[حشر]] / ۵۹، ۶) [[آیه]] ۱۰۵ [[سوره انبیاء]] / ۲۱ نیز یادآور می‌شود که [[حاکمیت]] و سلطه [[صالحان]] در [[زبور داود]] نوشته شده است. بنابر برخی [[روایات]]، مراد از [[حکومت صالحان]]، [[حکومت اهل بیت]]{{ع}} در [[آخرالزمان]] است،<ref>البرهان، ج۳، ص۸۴۸. </ref> چنان‌که آیه ۵۵ [[سوره نور]] / ۲۴ به [[مؤمنان]] وکسانی که کارهای [[شایسته]] انجام داده‌اند [[وعده]] [[قطعی]] [[حاکمیت]] داده است، چنان‌که شایستگان [[امت‌های پیشین]] را نیز در [[زمین]] [[جانشین]] دیگران قرار داد. (نیز [[اعراف]] / ۷، ۱۲۸) آیه۵ [[سوره قصص]] / ۲۸ نیز بیانگر تعلق [[اراده الهی]] بر حاکمیت [[مستضعفان]] بر [[مستکبران]] است.
[[قدرت]] و حکومت حاکمان الهی برخاسته از [[قدرت خداوند]] است. [[قرآن]] از [[سلیمان]] {{متن قرآن| وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لّا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِّنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ (۳۵) فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاء وَغَوَّاصٍ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصْفَادِ }}<ref>«و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و مرا آن پادشاهی ده که پس از من هیچ کس را نسزد؛ بی‌گمان این تویی که بسیار بخشنده‌ای. پس ما باد را رام او کردیم که به فرمان او هر جا می‌خواست به نرمی روان می‌شد. و هم دیوساران را از بنّا و غوّاص. و برخی دیگر را که در بندها به هم بربسته بودند» سوره ص، آیه ۳۴-۳۸.</ref>، [[ذوالقرنین]] {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا فَأَتْبَعَ سَبَبًا حَتَّى إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ وَوَجَدَ عِندَهَا قَوْمًا قُلْنَا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِمَّا أَن تُعَذِّبَ وَإِمَّا أَن تَتَّخِذَ فِيهِمْ حُسْنًا قَالَ أَمَّا مَن ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ يُرَدُّ إِلَى رَبِّهِ فَيُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُّكْرًا }}<ref>«و از تو درباره ذو القرنین می‌پرسند بگو: برایتان از او خبری را خواهم خواند.ما به او روی زمین توانمندی  بخشیدیم و سررشته هر کار را به او دادیم. پس، راهی  را پی گرفت. تا به سرزمین غروب خورشید رسید، آن را چنان یافت که در چشمه‌ای پرلوش و لای غروب می‌کند و در نزدیکی آن گروهی را یافت؛ گفتیم: ای ذو القرنین! (خود دانی) یا آنان را عذاب می‌کنی و یا درباره آنان (راه) نیکی را در پیش می‌گیری. گفت: امّا آن کس که ستم ورزد عذابش خواهیم کرد سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می‌شود و (پروردگار) او را عذابی سهمناک خواهد کرد» سوره کهف، آیه ۸۳-۸۷.</ref>، یوسف{{ع}} {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و بدین گونه ما یوسف را در آن سرزمین توانایی بخشیدیم تا هرجا خواهد در آن جای گیرد؛ هر کس را بخواهیم به بخشایش خویش می‌رسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمی‌گردانیم» سوره یوسف، آیه ۵۶.</ref>، [[طالوت]] {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُواْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاء وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ  وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَن يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِّمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَةُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِيكُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَيْسَ مِنِّي وَمَن لَّمْ يَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّي إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِيَدِهِ فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمْ فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لاَ طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاقُوا اللَّهِ كَم مِّن فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ وَلَمَّا بَرَزُواْ لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُواْ رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ}}<ref>«آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریسته‌ای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمی‌کنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان مانده‌ایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست. و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند:چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی  نداده‌اند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد می‌دهد و خداوند نعمت‌گستری داناست. و پیامبرشان به آنان گفت: نشانه پادشاهی او این است که تابوت (عهد) نزدتان خواهد آمد که در آن آرامشی از سوی پروردگارتان (نهفته) است و (نیز) بازمانده‌ای از آنچه از خاندان موسی و هارون بر جای نهاده‌اند و فرشتگان آن را حمل می‌کنند، بی‌گمان در آن برای شما اگر مؤمن باشید نشانه‌ای  است. و چون طالوت با سپاه (از شهر) بیرون رفت  گفت: خداوند شما را به (آب) جویباری می‌آزماید، هر که از آن بنوشد از من نیست و هر که نخورد با من است مگر آنکه تنها کفی از آن برگیرد. باری، همه جز اندکی از آن نوشیدند و چون طالوت و مؤمنان همراه وی از آن گذشتند (همراهان سست ایمان طالوت که از آب نوشیده بودند) گفتند: امروز ما را تاب جالوت و سپاه وی نیست اما آنان که می‌دانستند خداوند را دیدار خواهند کرد گفتند: بسا گروهی اندک بر گروهی بسیار به اذن خداوند، پیروز شده است و خداوند با شکیبایان است. و چون با جالوت و سپاه وی رویاروی شدند گفتند: پروردگارا! ما را از شکیب، سرشار کن  و گام‌های ما را استوار دار و ما را بر کافران پیروز گردان» سوره بقره، آیه ۲۴۶-۲۵۰.</ref> و [[داود]]{{ع}} {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَالإِشْرَاقِ وَالطَّيْرَ مَحْشُورَةً كُلٌّ لَّهُ أَوَّابٌ  وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ إِذْ دَخَلُوا عَلَى دَاوُودَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قَالُوا لا تَخَفْ خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ فَاحْكُم بَيْنَنَا بِالْحَقِّ وَلا تُشْطِطْ وَاهْدِنَا إِلَى سَوَاء الصِّرَاطِ  إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنْ الْخُلَطَاء لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَّا هُمْ وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ فَغَفَرْنَا لَهُ ذَلِكَ وَإِنَّ لَهُ عِندَنَا لَزُلْفَى وَحُسْنَ مَآبٍ يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ}}<ref>«بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود ما کوه‌ها را رام گرداندیم که با وی در پایان روز و بامدادان  نیایش می‌کردند. و (نیز) پرندگان را در حالی که (بر او) گرد آورده  بودیم به سوی او باز می‌گشتند. و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم. و آیا خبر آن دادخواهان به تو رسیده است که از دیوار نمازگاه فرا رفتند؟ آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش! این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و می‌گوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد. (داود) گفت: بی‌گمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میش‌های خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران  بر یکدیگر ستم روا می‌دارند جز آنان که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و آنان اندکند؛ و داود دانست که ما او را آزموده‌ایم و از پروردگار خویش آمرزش خواست و به سجده درافتاد و (به سوی ما) بازگشت.  آنگاه ما آن کار او را آمرزیدیم و بی‌گمان او را نزد ما نزدیکی و سرانجامی نیک بود. ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کرده‌اند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۱۷-۲۶.</ref> یاد می‌کند که از حکومت و قدرت بهره‌مند بودند؛ همچنین در آیاتی از سلطه [[پیامبراکرم]]{{صل}} و صاحب [[اختیار]] بودن او در [[امور حکومتی]] {{متن قرآن| وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ أَمَرْتَهُمْ لَيَخْرُجُنَّ قُل لّا تُقْسِمُوا طَاعَةٌ مَّعْرُوفَةٌ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِن تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُم مَّا حُمِّلْتُمْ وَإِن تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبِينُ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ }}<ref>«و سخت‌ترین سوگندهای خود را به خداوند خوردند که اگر به آنان فرمان دهی بی‌گمان (برای جهاد) بیرون خواهند رفت؛ بگو: سوگند مخورید! فرمان بردنی شایسته (بهتر است)، به راستی خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است. بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست  و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست. خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند ؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند.  و نماز را بپا دارید و زکات را بپردازید و از پیامبر فرمان برید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره نور، آیه ۵۳-۵۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا}}<ref>«و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند  فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و... و [[تسلط]] و [[غلبه]] بر [[یهود]] [[بنی‌نضیر]] بدون [[جنگ]] سخن گفته است. {{متن قرآن|وَأَمَّا عَادٌ فَأُهْلِكُوا بِرِيحٍ صَرْصَرٍ عَاتِيَةٍ}}<ref>«و اما (قوم) عاد با تندباد سردی بنیان‌کن، از میان برداشته شد» سوره حاقه، آیه ۶.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref>«و در زبور  پس از تورات  نگاشته‌ایم که بی‌گمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد» سوره انبیاء، آیه ۱۰۵.</ref> نیز یادآور می‌شود که [[حاکمیت]] و سلطه [[صالحان]] در [[زبور داود]] نوشته شده است. بنابر برخی [[روایات]]، مراد از [[حکومت صالحان]]، [[حکومت اهل بیت]]{{ع}} در [[آخرالزمان]] است،<ref>البرهان، ج۳، ص۸۴۸. </ref> چنان‌که آیه {{متن قرآن|وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ}}<ref>«خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین می‌گرداند -چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بی‌گمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار می‌دارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر می‌گرداند؛ (آنان) مرا می‌پرستند و چیزی را شریک من نمی‌گردانند و کسانی که پس از این کفر ورزند نافرمانند» سوره نور، آیه ۵۵.</ref> به [[مؤمنان]] وکسانی که کارهای [[شایسته]] انجام داده‌اند [[وعده]] [[قطعی]] [[حاکمیت]] داده است، چنان‌که شایستگان [[امت‌های پیشین]] را نیز در [[زمین]] [[جانشین]] دیگران قرار داد. {{متن قرآن|قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بی‌گمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث می‌دهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>. آیه {{متن قرآن|وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و برآنیم که بر آنان که در زمین ناتوان شمرده شده‌اند  منّت گذاریم و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.</ref> نیز بیانگر تعلق [[اراده الهی]] بر حاکمیت [[مستضعفان]] بر [[مستکبران]] است.
 
[[قرآن کریم]] هرگونه [[سلطه]] و [[ولایت]] (جز [[ولایت خدا]]) را [[ولایت طاغوت]] دانسته و [[کافران]] را تحت سلطه و حاکمیت [[طاغوت]] می‌داند. حاکمیت و سلطه طاغوت زمینه [[انحراف]] [[جامعه]] و فرو رفتن در تاریکی‌های [[شرک]]، [[کفر]] و [[عصیان]] و موجب [[همدمی]] [[جاودانه]] با [[آتش]] است. {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«خداوند سرور مؤمنان است که آنان را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون می‌برد اما سروران کافران، طاغوت‌هایند که آنها را از روشنایی به سوی تیرگی‌ها بیرون می‌کشانند؛ آنان دمساز آتشند، آنها در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۵۷.</ref> این مقاله به مفهوم سلطه به معنای منفی آن ([[تصرف]] غاصبانه [[حاکمان ستمگر]] و زمینه‌ها و آثار سلطه آنان) می‌پردازد.<ref>[[محمد سحرخوان|سحرخوان، محمد]]؛ [[سلطه (مقاله)|مقاله «سلطه»]]؛ [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>


[[قرآن کریم]] هرگونه [[سلطه]] و [[ولایت]] (جز [[ولایت خدا]]) را [[ولایت طاغوت]] دانسته و [[کافران]] را تحت سلطه و حاکمیت [[طاغوت]] می‌داند. حاکمیت و سلطه طاغوت زمینه [[انحراف]] [[جامعه]] و فرو رفتن در تاریکی‌های [[شرک]]، [[کفر]] و [[عصیان]] و موجب [[همدمی]] [[جاودانه]] با [[آتش]] است. (بقره / ۲، ۲۵۷) این مقاله به مفهوم سلطه به معنای منفی آن ([[تصرف]] غاصبانه [[حاکمان ستمگر]] و زمینه‌ها و آثار سلطه آنان) می‌پردازد.<ref>[[محمد سحرخوان|سحرخوان، محمد]]؛ [[سلطه (مقاله)|مقاله «سلطه»]]؛ [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
==اهمیت [[نفی سلطه]] کافران بر [[مؤمنان]]==
==اهمیت [[نفی سلطه]] کافران بر [[مؤمنان]]==
نفی سلطه کافران بر مؤمنان از اصول [[حاکم]] بر [[سیاست خارجی اسلام]] است: «و لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی‌المُؤمِنینَ سَبیلا». ([[نساء]] / ۴، ۱۴۱) مفاد این [[آیه]] برتمام [[روابط خارجی]] وبین‌المللی، در زمینه‌های گوناگون [[سیاسی]]، نظامی، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] حاکمیت داشته و همه [[روابط مسلمانان]] با [[بیگانگان]] باید براساس این اصل [[برنامه‌ریزی]] شوند. <ref>المیزان، ج۵، ص۱۱۶. </ref> طبق این اصل، هر گونه سلطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیگانگان بر مؤمنان مردود است و با اجرای آن [[استقلال]] [[جامعه اسلامی]] تضمین گشته و برپایه آن، هرگونه [[ارتباط]] و [[دوستی]] با بیگانگان و قراردادی که به [[برتری]] کافران بر [[مسلمانان]] بینجامد مردود است. <ref>القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰؛ فقه سیاسی اسلام، ص۳۲۵-۳۲۹. </ref> نفی سلطه کافران بر مؤمنان افزون بر آیه یاد شده، در آیاتی دیگر و با تعابیری گوناگون آمده است. ([[مائده]] / ۵، ۵۱ - ۵۲؛ [[آل عمران]] / ۳، ۱۴۹ - ۱۵۰؛ [[هود]] / ۱۱، ۱۱۳ و...) از [[آیات]] یادشده استفاده می‌شود که از اصول مسلم [[قرآن]] [[قطع]] هرگونه رابطه سلطه‌جویانه بیگانگان در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی واقتصادی است. <ref>ولاءها وولایتها، ص۶-۱۱. </ref> [[دوستی با کافران]] که زمینه‌ساز[[سلطه]] وپذیرش ولایت آنان است مورد [[نهی الهی]] است ([[آل عمران]] / ۳، ۲۸ و ۱۱۸ - ۱۱۹؛ [[مائده]] / ۵، ۷۸ و ۸۰؛ [[نساء]] / ۴، ۱۴۴)، چنان‌که از هرگونه [[اعتماد]] واتکا به [[ستمگران]] که زمینه‌ساز [[تسلط]] آنان بر [[مسلمانان]] باشد [[نهی]] شده است. ([[هود]] / ۱۱، ۱۱۲ - ۱۱۳) <ref>المیزان، ج۱۱، ص۵۱. </ref> [[خداوند]] در آیاتی دیگر، مسلمانان را از واگذاری [[مسئولیت]] امور [[جامعه اسلامی]] به [[بیگانگان]] برحذر داشته و چنانچه فردی با این [[فرمان]] [[مخالفت]] کند از [[ولایت خدا]] دور می‌شود: «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکافِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ و مَن یَفعَل ذلک فَلَیسَ مِنَ [[اللّه]] فی شی‌ءٍ اِلاّ اَن تَتَّقوا مِنهُم تُقاةً و یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفسَهُ و اِلَی اللّه المَصیر». (آل‌عمران / ۳، ۲۸) <ref>المیزان، ج۳، ص۱۵۱؛ مواهب الرحمن، ج۵، ص۱۹۹-۲۰۰. </ref>؛ نیز مائده / ۵، ۵۱؛ [[مجادله]] / ۵۸، ۲۲؛ ممتحنه / ۶۰، ۱۰) خداوند به مسلمانان یادآور می‌شود، [[کافران]] نه تنها خواهان اعتلا و [[پیشرفت]] مسلمانان در هیچ زمینه‌ای نیستند، وقوع چنین امری آنان را [[غمگین]] ساخته و برای عقب نگه داشتن جامعه اسلامی به [[مکر]] و [[حیله]] ضد [[جوامع اسلامی]] [[دست]] می‌زنند  (آل‌عمران / ۳، ۱۱۹) <ref>المیزان، ج۳، ص۳۷۸؛ من وحی القرآن، ج۷، ص۳۶۹. </ref>، از این رو [[مؤمنان]] نباید در [[زندگی]] خود با کافران [[روابط]] صمیمانه و سلطه‌پذیرانه برقرار کرده و اجازه [[تصمیم‌گیری]] و [[تصرف در امور]] خود را به آنان دهند. (آل‌عمران / ۳، ۲۸) [[آیات]] ۸ - ۹ [[سوره توبه]] / ۹ پایبند نبودن کافران به تعهدات خویش و غیر قابل اعتماد بودن آنان را عامل ممنوعیت ایجاد روابط با آنان می‌دانند. <ref>من وحی القرآن، ج۲۲، ص۱۴۵-۱۴۷. </ref> در آیاتی دیگر مسلمانان از [[برگزیدن]] همراز و [[محرم اسرار]] از غیر همکیشان خود که زمینه [[سلطه]] وحاکمیت آنان می‌شود نهی شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذوا بِطانَةً مِن دونِکُم لا یَألونَکُم خَبالاً..»... (آل‌عمران / ۳، ۱۱۸) «بِطانَه» به معنای اطرافیان و رازداران [[انسان]] است و بر این اساس نباید از [[بیگانگان]] مانند [[اهل‌کتاب]] و [[کافران]] همراز برگزید، زیرا [[اعتماد]] به بیگانگان زمینه‌ساز[[سلطه]] آنان بر [[جامعه]] است. <ref>جامع البیان، ج۴، ص۸۰-۸۲؛ من وحی القرآن، ج۶، ص۲۳۷-۲۳۸. </ref> [[خداوند]] در [[آیه]] ۱۲۳سوره [[توبه]] / ۹ ازمؤمنان خواسته نسبت به کافران [[نرمش]] نشان نداده و از آنان [[غفلت]] نورزند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّارِ و لیَجِدوا فیکُم غِلظَةً و اعلَموا اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقین»، زیرا چنان‌که برمسلمانان [[سلطه]] یابند، به [[پیمان]] و پیوند خود پایبند نخواهند بود: «کَیفَ و اِن یَظهَروا عَلَیکُم لا یَرقُبوا فیکُم اِلاًّ و لا ذِمَّةً..»... (توبه / ۹، ۸)<ref>[[محمد سحرخوان|سحرخوان، محمد]]؛ [[سلطه (مقاله)|مقاله «سلطه»]]؛ [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
نفی سلطه کافران بر مؤمنان از اصول [[حاکم]] بر [[سیاست خارجی اسلام]] است: «و لَن یَجعَلَ اللهُ لِلکافِرینَ عَلَی‌المُؤمِنینَ سَبیلا». ([[نساء]] / ۴، ۱۴۱) مفاد این [[آیه]] برتمام [[روابط خارجی]] وبین‌المللی، در زمینه‌های گوناگون [[سیاسی]]، نظامی، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] حاکمیت داشته و همه [[روابط مسلمانان]] با [[بیگانگان]] باید براساس این اصل [[برنامه‌ریزی]] شوند. <ref>المیزان، ج۵، ص۱۱۶. </ref> طبق این اصل، هر گونه سلطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیگانگان بر مؤمنان مردود است و با اجرای آن [[استقلال]] [[جامعه اسلامی]] تضمین گشته و برپایه آن، هرگونه [[ارتباط]] و [[دوستی]] با بیگانگان و قراردادی که به [[برتری]] کافران بر [[مسلمانان]] بینجامد مردود است. <ref>القواعد الفقهیه، بجنوردی، ج۱، ص۱۸۹-۱۹۰؛ فقه سیاسی اسلام، ص۳۲۵-۳۲۹. </ref> نفی سلطه کافران بر مؤمنان افزون بر آیه یاد شده، در آیاتی دیگر و با تعابیری گوناگون آمده است. ([[مائده]] / ۵، ۵۱ - ۵۲؛ [[آل عمران]] / ۳، ۱۴۹ - ۱۵۰؛ [[هود]] / ۱۱، ۱۱۳ و...) از [[آیات]] یادشده استفاده می‌شود که از اصول مسلم [[قرآن]] [[قطع]] هرگونه رابطه سلطه‌جویانه بیگانگان در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی واقتصادی است. <ref>ولاءها وولایتها، ص۶-۱۱. </ref> [[دوستی با کافران]] که زمینه‌ساز[[سلطه]] وپذیرش ولایت آنان است مورد [[نهی الهی]] است ([[آل عمران]] / ۳، ۲۸ و ۱۱۸ - ۱۱۹؛ [[مائده]] / ۵، ۷۸ و ۸۰؛ [[نساء]] / ۴، ۱۴۴)، چنان‌که از هرگونه [[اعتماد]] واتکا به [[ستمگران]] که زمینه‌ساز [[تسلط]] آنان بر [[مسلمانان]] باشد [[نهی]] شده است. ([[هود]] / ۱۱، ۱۱۲ - ۱۱۳) <ref>المیزان، ج۱۱، ص۵۱. </ref> [[خداوند]] در آیاتی دیگر، مسلمانان را از واگذاری [[مسئولیت]] امور [[جامعه اسلامی]] به [[بیگانگان]] برحذر داشته و چنانچه فردی با این [[فرمان]] [[مخالفت]] کند از [[ولایت خدا]] دور می‌شود: «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الکافِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ و مَن یَفعَل ذلک فَلَیسَ مِنَ [[اللّه]] فی شی‌ءٍ اِلاّ اَن تَتَّقوا مِنهُم تُقاةً و یُحَذِّرُکُمُ اللّهُ نَفسَهُ و اِلَی اللّه المَصیر». (آل‌عمران / ۳، ۲۸) <ref>المیزان، ج۳، ص۱۵۱؛ مواهب الرحمن، ج۵، ص۱۹۹-۲۰۰. </ref>؛ نیز مائده / ۵، ۵۱؛ [[مجادله]] / ۵۸، ۲۲؛ ممتحنه / ۶۰، ۱۰) خداوند به مسلمانان یادآور می‌شود، [[کافران]] نه تنها خواهان اعتلا و [[پیشرفت]] مسلمانان در هیچ زمینه‌ای نیستند، وقوع چنین امری آنان را [[غمگین]] ساخته و برای عقب نگه داشتن جامعه اسلامی به [[مکر]] و [[حیله]] ضد [[جوامع اسلامی]] [[دست]] می‌زنند  (آل‌عمران / ۳، ۱۱۹) <ref>المیزان، ج۳، ص۳۷۸؛ من وحی القرآن، ج۷، ص۳۶۹. </ref>، از این رو [[مؤمنان]] نباید در [[زندگی]] خود با کافران [[روابط]] صمیمانه و سلطه‌پذیرانه برقرار کرده و اجازه [[تصمیم‌گیری]] و [[تصرف در امور]] خود را به آنان دهند. (آل‌عمران / ۳، ۲۸) [[آیات]] ۸ - ۹ [[سوره توبه]] / ۹ پایبند نبودن کافران به تعهدات خویش و غیر قابل اعتماد بودن آنان را عامل ممنوعیت ایجاد روابط با آنان می‌دانند. <ref>من وحی القرآن، ج۲۲، ص۱۴۵-۱۴۷. </ref> در آیاتی دیگر مسلمانان از [[برگزیدن]] همراز و [[محرم اسرار]] از غیر همکیشان خود که زمینه [[سلطه]] وحاکمیت آنان می‌شود نهی شده‌اند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا لا تَتَّخِذوا بِطانَةً مِن دونِکُم لا یَألونَکُم خَبالاً..»... (آل‌عمران / ۳، ۱۱۸) «بِطانَه» به معنای اطرافیان و رازداران [[انسان]] است و بر این اساس نباید از [[بیگانگان]] مانند [[اهل‌کتاب]] و [[کافران]] همراز برگزید، زیرا [[اعتماد]] به بیگانگان زمینه‌ساز[[سلطه]] آنان بر [[جامعه]] است. <ref>جامع البیان، ج۴، ص۸۰-۸۲؛ من وحی القرآن، ج۶، ص۲۳۷-۲۳۸. </ref> [[خداوند]] در [[آیه]] ۱۲۳سوره [[توبه]] / ۹ ازمؤمنان خواسته نسبت به کافران [[نرمش]] نشان نداده و از آنان [[غفلت]] نورزند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا قتِلوا الَّذینَ یَلونَکُم مِنَ الکُفّارِ و لیَجِدوا فیکُم غِلظَةً و اعلَموا اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقین»، زیرا چنان‌که برمسلمانان [[سلطه]] یابند، به [[پیمان]] و پیوند خود پایبند نخواهند بود: «کَیفَ و اِن یَظهَروا عَلَیکُم لا یَرقُبوا فیکُم اِلاًّ و لا ذِمَّةً..»... (توبه / ۹، ۸)<ref>[[محمد سحرخوان|سحرخوان، محمد]]؛ [[سلطه (مقاله)|مقاله «سلطه»]]؛ [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۵.</ref>
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش