پرش به محتوا

جبر و اختیار در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تجلی' به 'تجلی'
جز (جایگزینی متن - 'عمومیت' به 'عمومیت')
جز (جایگزینی متن - 'تجلی' به 'تجلی')
خط ۷۷: خط ۷۷:
[[خداوند]] [[ انسان]] را به گونه‌ای [[آفریده]] است که ذاتاً می‌تواند منشأ و فاعل [[افعال]] باشد. صفت «اراده»، از لوازم ذاتی [[نفس]] است و اراده و اختیار، در افعالی که اعضا و جوارح آنها را انجام می‌دهند، [[عین]] ذات و [[واقعیت]] نفس است<ref>کلام اسلامی، ش ۳۱، ص ۱۰۸؛ «نیم نگاهی به مقاله علم و اختیار استاد سبحانی».</ref> و [[انسان]] با [[شعور]] [[خدادادی]] و [[تأمل]] و دقت و با اراده خویش، به فعلی تحقق می‌بخشد که برای بقای او سودمند است<ref>المیزان، ج ۷، ص ۷۹.</ref>.
[[خداوند]] [[ انسان]] را به گونه‌ای [[آفریده]] است که ذاتاً می‌تواند منشأ و فاعل [[افعال]] باشد. صفت «اراده»، از لوازم ذاتی [[نفس]] است و اراده و اختیار، در افعالی که اعضا و جوارح آنها را انجام می‌دهند، [[عین]] ذات و [[واقعیت]] نفس است<ref>کلام اسلامی، ش ۳۱، ص ۱۰۸؛ «نیم نگاهی به مقاله علم و اختیار استاد سبحانی».</ref> و [[انسان]] با [[شعور]] [[خدادادی]] و [[تأمل]] و دقت و با اراده خویش، به فعلی تحقق می‌بخشد که برای بقای او سودمند است<ref>المیزان، ج ۷، ص ۷۹.</ref>.


این امر فطری به صورت‌هایی گوناگون در [[زندگی]] انسان [[تجلی]] می‌کند؛ ندامتی که پس از فعل یا ترک به انسان[[ دست]] می‌دهد، [[سرزنش]] بدکاران، [[ستایش]] [[نیکوکاران]]<ref>رسائل المرتضی، ج ۳، ص ۱۹۱.</ref>، [[تلاش]] همگانی در [[تعلیم و تربیت]] [[فرزندان]] و... که در زندگی روزمره همه [[انسان‌ها]]، حتی جبرگرایان دیده می‌شود، نشان دهنده این است که اصل آزادی اراده، فطری همه انسان‌ها و موافق با [[وجدان]] عمومی‌ [[بشر]] است، از این رو گفته‌اند: الجبریون، اختیاریون من حیث لایعلمون<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۶۴ - ۶۶.</ref>.
این امر فطری به صورت‌هایی گوناگون در [[زندگی]] انسان تجلی می‌کند؛ ندامتی که پس از فعل یا ترک به انسان[[ دست]] می‌دهد، [[سرزنش]] بدکاران، [[ستایش]] [[نیکوکاران]]<ref>رسائل المرتضی، ج ۳، ص ۱۹۱.</ref>، [[تلاش]] همگانی در [[تعلیم و تربیت]] [[فرزندان]] و... که در زندگی روزمره همه [[انسان‌ها]]، حتی جبرگرایان دیده می‌شود، نشان دهنده این است که اصل آزادی اراده، فطری همه انسان‌ها و موافق با [[وجدان]] عمومی‌ [[بشر]] است، از این رو گفته‌اند: الجبریون، اختیاریون من حیث لایعلمون<ref>نمونه، ج ۲۶، ص ۶۴ - ۶۶.</ref>.


افزون بر وجدان و [[فطرت]] عمومی، [[ادله]] دیگر برای اثبات اختیار عبارت‌اند از:
افزون بر وجدان و [[فطرت]] عمومی، [[ادله]] دیگر برای اثبات اختیار عبارت‌اند از:
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:


===[[شبهه]] پنجم: [[ جبر]] [[اجتماعی]]===  
===[[شبهه]] پنجم: [[ جبر]] [[اجتماعی]]===  
[[امیل دورکهایم]]<ref>Emile Durkheim.</ref> جامعه‌شناس معروف فرانسوی که طرفدار اصالت [[اجتماع]] است و ترکیب [[جامعه]] را [[حقیقی]] می‌داند و فرد را از نظر [[شخصیت]] [[انسانی]] به منزله ماده خام و ظرف خالی و [[تمام]] شخصیت انسانی فرد را که مبنای [[اختیار]] اوست، پرتوی از [[تجلی]] [[عقل]] و [[اراده جمعی]] می‌داند، به [[جبر]] اجتماعی [[معتقد]] است. او بر این [[باور]] است که [[امور اجتماعی]][[ انسان]] که به جنبه حیوانی و زیست‌شناسی او مربوط می‌شوند، محصول جامعه‌اند نه محصول [[فکر]] و [[اراده]] فرد. این امور که از بیرون وجود فرد و از جامعه بر فرد [[تحمیل]] می‌شوند، جبری‌اند و عمومی<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۶ - ۳۴۷، «جامعه و تاریخ».</ref>. در جبر اجتماعی فرد صد در صد محکوم جریان کلی جامعه است و عضوی است که هیچ گونه استقلالی از خود ندارد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۲۲.</ref>، فرد از خودش هیچ اراده و تشخیص و استقلالی نداشته باشد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹۴.</ref>.<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص ۴۷۶ ـ ۴۹۶؛ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۳۰۵.</ref>
[[امیل دورکهایم]]<ref>Emile Durkheim.</ref> جامعه‌شناس معروف فرانسوی که طرفدار اصالت [[اجتماع]] است و ترکیب [[جامعه]] را [[حقیقی]] می‌داند و فرد را از نظر [[شخصیت]] [[انسانی]] به منزله ماده خام و ظرف خالی و [[تمام]] شخصیت انسانی فرد را که مبنای [[اختیار]] اوست، پرتوی از تجلی [[عقل]] و [[اراده جمعی]] می‌داند، به [[جبر]] اجتماعی [[معتقد]] است. او بر این [[باور]] است که [[امور اجتماعی]][[ انسان]] که به جنبه حیوانی و زیست‌شناسی او مربوط می‌شوند، محصول جامعه‌اند نه محصول [[فکر]] و [[اراده]] فرد. این امور که از بیرون وجود فرد و از جامعه بر فرد [[تحمیل]] می‌شوند، جبری‌اند و عمومی<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۶ - ۳۴۷، «جامعه و تاریخ».</ref>. در جبر اجتماعی فرد صد در صد محکوم جریان کلی جامعه است و عضوی است که هیچ گونه استقلالی از خود ندارد<ref>اسلام و مقتضیات زمان، ج۲، ص۲۲۲.</ref>، فرد از خودش هیچ اراده و تشخیص و استقلالی نداشته باشد<ref>مجموعه آثار، ج۳، ص۵۹۴.</ref>.<ref>[[حسن رضایی| رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۹، ص ۴۷۶ ـ ۴۹۶؛ محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۳۰۵.</ref>
====[[پاسخ]]====
====[[پاسخ]]====
ریشه توهم جبر افراد در برابر جامعه و محیط این است که پنداشته شده لازمه ترکیب حقیقی، ادغام اجزا در یکدیگر و حل شدن [[کثرت]] آنها در [[وحدت]] کل و پدید آمدن حقیقتی تازه است و [[گمان]] کرده‌اند [[پذیرفتن]] ترکیب حقیقی جامعه با شخصیت و [[استقلال]] فرد جمع نمی‌شود<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۸.</ref> اما این مطلب درست نیست، زیرا
ریشه توهم جبر افراد در برابر جامعه و محیط این است که پنداشته شده لازمه ترکیب حقیقی، ادغام اجزا در یکدیگر و حل شدن [[کثرت]] آنها در [[وحدت]] کل و پدید آمدن حقیقتی تازه است و [[گمان]] کرده‌اند [[پذیرفتن]] ترکیب حقیقی جامعه با شخصیت و [[استقلال]] فرد جمع نمی‌شود<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۳۴۸.</ref> اما این مطلب درست نیست، زیرا
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش