پرش به محتوا

ابوبکر بن ابی‌قحافه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۵: خط ۸۵:
نخستین حرکت نظامی که از ابوبکر در آن یاد می‌شود، [[سریه]] [[عبیدة بن حارث]] است که [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۲.</ref> از او سروده‌ای درباره این سریه و پاسخ [[ابن زِبَعری]] را نقل کرده است. [[ابن هشام]] بدون أنتساب این اشعار به فرد خاصی گوید: بسیاری از [[اهل]] [[علم]] انتساب آنها را به ابوبکر و ابن زِبَعری رد می‌کنند. همچنین بنا بر [[روایت]] ابن اسحاق، ابوبکر در پاسخ به [[سرزنش]] [[قریش]] درباره [[هتک حرمت]] [[عبدالله بن جحش]] به [[ماه‌های حرام]] نیز شعری سرود که در آن کارهای قریش به مراتب زشت‌تر از هتک حرمت ماه‌های حرام [[وصف]] شده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابی‌قحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۶۲.</ref>
نخستین حرکت نظامی که از ابوبکر در آن یاد می‌شود، [[سریه]] [[عبیدة بن حارث]] است که [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۴۴-۲۴۲.</ref> از او سروده‌ای درباره این سریه و پاسخ [[ابن زِبَعری]] را نقل کرده است. [[ابن هشام]] بدون أنتساب این اشعار به فرد خاصی گوید: بسیاری از [[اهل]] [[علم]] انتساب آنها را به ابوبکر و ابن زِبَعری رد می‌کنند. همچنین بنا بر [[روایت]] ابن اسحاق، ابوبکر در پاسخ به [[سرزنش]] [[قریش]] درباره [[هتک حرمت]] [[عبدالله بن جحش]] به [[ماه‌های حرام]] نیز شعری سرود که در آن کارهای قریش به مراتب زشت‌تر از هتک حرمت ماه‌های حرام [[وصف]] شده است.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابی‌قحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۶۲.</ref>
===[[بدر]]===
===[[بدر]]===
ابوبکر در [[جنگ بدر]] شرکت کرد و با عمر و [[عبدالرحمان بن عوف]] به نوبت بر یک شتر سوار می‌شدند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۶۴؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴.</ref>. [[سپاه اسلام]] در بطحاء ازهر زیر درختی فرود آمد و ابوبکر برای رسول خدا{{صل}} جایگاه نمازی درست کرد و آن [[حضرت]] در آن [[نماز]] خواند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۶.</ref>. هنگامی که رسول خدا{{صل}} از ورود [[سپاه قریش]] برای [[حمایت]] از کاروان تجاری [[مکه]] باخبر شد، با اصحابش [[مشورت]] کرد و [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۶۶.</ref> و واقدی<ref>المغازی، ج۱، ص۴۸.</ref>، بدون اشاره به سخنان [[ابوبکر]] و [[عمر]]، گویند: آنان سخنان خوبی گفتند. [[رسول خدا]]{{صل}} با اعلام [[آمادگی]] دیگر [[صحابه]]، به قصد [[نبرد]] به [[بدر]] آمد و همراه ابوبکر، به کسب اطلاعاتی از [[قریش]] پرداخت و پس از آراستن [[لشکر]]، همراه وی در عریش (سایبان) قرار گرفت و دست [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] بلند کرد. ابوبکر ایشان را به [[یاری]] [[خداوند]] [[دلداری]] می‌داد که [[حضرت]] به [[خواب]] رفته و سپس برخاست و به ابوبکر[[بشارت]] [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را داد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۹-۲۷۸.</ref>. [[ترس]]، عدم [[تدبیر]] نظامی و [[مقاوم]] نبودن ابوبکر در نبرد (یا به تعبیری محافظه کاری او در [[خشونت]] با قریش)، سبب شد رسول خدا{{صل}} وی را در عریشی که به پیشنهاد [[انصار]] برپا شد، نزد خود نگه دارد و در نخستین [[رویارویی]] [[اسلام]] و [[شرک]]، او را از برخورد مستقیم با [[دشمن]] دور بدارد<ref>مفید، الافصاح، ص۱۹۳-۲۰۰.</ref>. گویند: ابوبکر در [[نبرد بدر]] [[فرمانده]] [[میمنه]] [[سپاه اسلام]] بود، اما واقدی با رد آن گوید: فرمانده میمنه و [[میسره]] سپاه اسلام و قریش در نبرد بدر مشخص نیست<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۸.</ref> ابوبکر، [[عبدالرحمان]] پسر خود را در میان [[سپاه قریش]] دید. ندایش کرد و از او درباره اموالش پرسید. عبدالرحمان پاسخ داد: میان من و تو [[شمشیر]] است، نه درخواست [[مال]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۹۱. اگر منظور اموال ثابت نباشد، با خبر انتقال دارایی ابوبکر به مدنیه تعارض دارد.</ref>.
ابوبکر در [[جنگ بدر]] شرکت کرد و با عمر و [[عبدالرحمان بن عوف]] به نوبت بر یک شتر سوار می‌شدند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۶۴؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴.</ref>. [[سپاه اسلام]] در بَطحاء اَزهَر زیر درختی فرود آمد و ابوبکر برای رسول خدا{{صل}} جایگاه نمازی درست کرد و آن [[حضرت]] در آن [[نماز]] خواند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۶.</ref>. هنگامی که رسول خدا{{صل}} از ورود [[سپاه قریش]] برای [[حمایت]] از کاروان تجاری [[مکه]] باخبر شد، با اصحابش [[مشورت]] کرد و [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۶۶.</ref> و واقدی<ref>المغازی، ج۱، ص۴۸.</ref>، بدون اشاره به سخنان [[ابوبکر]] و [[عمر]]، گویند: آنان سخنان خوبی گفتند. [[رسول خدا]]{{صل}} با اعلام [[آمادگی]] دیگر [[صحابه]]، به قصد [[نبرد]] به [[بدر]] آمد و همراه ابوبکر، به کسب اطلاعاتی از [[قریش]] پرداخت و پس از آراستن [[لشکر]]، همراه وی در عریش (سایبان) قرار گرفت و دست [[تضرع]] به [[درگاه الهی]] بلند کرد. ابوبکر ایشان را به [[یاری]] [[خداوند]] [[دلداری]] می‌داد که [[حضرت]] به [[خواب]] رفته و سپس برخاست و به ابوبکر [[بشارت]] [[پیروزی]] [[مسلمانان]] را داد<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۷۹-۲۷۸.</ref>.
بر اساس روایتی، در [[جنگ بدر]] به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و ابوبکر گفته شد با یکی از شما [[جبرئیل]] و با دیگری [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] [[جنگ]] را نظاره می‌کند. ابوبکر پس از پیروزی[[بدر]]، برخلاف برخی که در پی [[غنیمت]] یا در تعقیب دشمن بودند، همراه رسول خدا{{صل}} در [[خیمه]] باقی ماند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۹۸.</ref>. در میدان بدر، برخی [[مهاجران]] با أمیة بن [[خلف]] جمحی گفتگویی دوستانه داشتند و حتی از کشته شدن وی ممانعت می‌کردند، اما [[بلال]] با دیدن أمیة بن [[خلف]] جمحی در میدان [[بدر]] از کارش دست کشید<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۸۳.</ref>، او را با عنوان سرکرده [[کفر]]، به [[انصار]] شناساند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۴۶۱.</ref> و بدین صورت در کشتن أمیه [[شریک]] شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۵۱؛ و ر.ک: ابن اثیر، ج۱، ص۴۱۶.</ref>. [[ابوبکر]] در این باره شعری سرود و در آن به [[خونخواهی]] بلال از [[امیه]] اشاره کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۶۱.</ref>. [[اسیران]] [[بدر]] برای [[نجات]] خود به ابوبکر [[پناه]] بردند و با تأکید بر [[روابط]] [[خویشاوندی]]، از او خواستند. [[رسول خدا]]{{صل}} را برای [[آزادی]] اسیران [[ترغیب]] نماید. درخواست ابوبکر موجب [[اختلاف صحابه]] شد و [[شمر]] [[مخالفت]] بیشتری با آزادی و گرفتن فدیه داشت. برخی از ابوبکر و برخی دیگر از [[عمر]] طرفداری کردند، تا آنکه رسول خدا{{صل}} پس از مدتی [[سکوت]]، از دو طرف درگیر تعریف کرد و برای پایان دادن به این [[نزاع]] فرمود: از اسیران فدیه بگیرید، که راهی برای زدودن [[فقر]] [[مردم]] است یا آنان را بکشید»<ref>واقدی، ج۱، ص۱۰۹-۱۰۷.</ref>.
 
پیش از آنکه اجساد [[مشرکان]] را به چاه‌های بدر بیفکنند، رسول خدا{{صل}} از کنار آنها گذشت و ابوبکر نام یکایک ایشان را بیان کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۱۲.</ref>. به گفته فاکهی در کتاب [[اخبار]] [[مکه]] به نقل از ابوالقموص<ref>از تابعیین مورد اعتماد کونی؛ عجلی، ج۱، ص۳۷۸.</ref> ابوبکر در [[اسلام]] و [[جاهلیت]] باده گساری می‌کرد و در رثای کشته‌های [[قریش]] در [[پیکار]] بدر این اشعار را سرود:
[[ترس]]، عدم [[تدبیر]] نظامی و [[مقاوم]] نبودن ابوبکر در نبرد (یا به تعبیری محافظه کاری او در [[خشونت]] با قریش)، سبب شد رسول خدا{{صل}} وی را در عریشی که به پیشنهاد [[انصار]] برپا شد، نزد خود نگه دارد و در نخستین [[رویارویی]] [[اسلام]] و [[شرک]]، او را از برخورد مستقیم با [[دشمن]] دور بدارد<ref>مفید، الافصاح، ص۱۹۳-۲۰۰.</ref>. گویند: ابوبکر در [[نبرد بدر]] [[فرمانده]] [[میمنه]] [[سپاه اسلام]] بود، اما واقدی با رد آن گوید: فرمانده میمنه و [[میسره]] سپاه اسلام و قریش در نبرد بدر مشخص نیست<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۵۸.</ref> ابوبکر، [[عبدالرحمان]] پسر خود را در میان [[سپاه قریش]] دید. ندایش کرد و از او درباره اموالش پرسید. عبدالرحمان پاسخ داد: میان من و تو [[شمشیر]] است، نه درخواست [[مال]]<ref>ابن هشام، ج۲، ص۲۹۱. اگر منظور اموال ثابت نباشد، با خبر انتقال دارایی ابوبکر به مدنیه تعارض دارد.</ref>.
{{عربی|
 
ماذا بالقلیب قلیب بدر من القینات و الشرب الکرام... }}؛
بر اساس روایتی، در [[جنگ بدر]] به [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و ابوبکر گفته شد با یکی از شما [[جبرئیل]] و با دیگری [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] [[جنگ]] را نظاره می‌کند. ابوبکر پس از پیروزی [[بدر]]، برخلاف برخی که در پی [[غنیمت]] یا در تعقیب دشمن بودند، همراه رسول خدا{{صل}} در [[خیمه]] باقی ماند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۹۸.</ref>. در میدان بدر، برخی [[مهاجران]] با [[اُمَیّة بن خَلَف جُمَحی]] گفتگویی دوستانه داشتند و حتی از کشته شدن وی ممانعت می‌کردند، اما [[بلال]] با دیدن اُمَیّة بن خَلَف جُمَحی در میدان [[بدر]] از کارش دست کشید<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۸۳.</ref>، او را با عنوان سرکرده [[کفر]]، به [[انصار]] شناساند<ref>ابن هشام، ج۲، ص۴۶۱.</ref> و بدین صورت در کشتن اُمَیّة بن خَلَف جُمَحی [[شریک]] شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۵۱؛ و ر.ک: ابن اثیر، ج۱، ص۴۱۶.</ref>. [[ابوبکر]] در این باره شعری سرود و در آن به [[خونخواهی]] بلال از [[امیه]] اشاره کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۲۶۱.</ref>.
گویا آن [[چاه]] بدر پیش چشم من است که [[جوانان]] را در آن سرنگون می‌کنند...
 
رسول خدا{{صل}} هنگامی که از اشعار وی باخبر شد، با چهره‌ای برافروخته و دامن کشان نزد ابوبکر آمد. مر که در این رویداد با ابوبکر همراه بود، با دیدن چهره [[حضرت]]، از [[خشم]] ایشان به [[خدا]] پناه برد و [[سوگند]] یاد کرد هیچگاه شراب نخواهد نوشید<ref>ابن حجر، مقدمه فتح، ص۳۰۰ و فتح الباری، ج۱۰، ص۳۰؛ و الاصابه، ج۷، ص۳۹؛ امینی، ج۷، ص۹۵؛ شرف الدین، ص۳۱۰؛ جعفر مرتضی، ج۹، ص۵ و ص۳۰۴-۳۰۷.</ref> نفطویه<ref>ابن عرفة واسطی، ص۲۴۴-۳۲۲، نویسنده کتاب تاریخ.</ref> نیز این [[روایت]] را پذیرفته است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۹.</ref>. [[ترمذی]]<ref>ترمذی، ج۴، ص۳۲۰.</ref> نیز به نوعی انتساب این اشعار را به [[خلیفه]] پذیرفته و نشان داده است که [[عمر]]، در مراحل مختلفی خواستار بیانی شفاف درباره شراب بود تا آنکه با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ}}<ref>«شیطان، تنها بر آن است تا با شراب و قمار میان شما دشمنی و کینه افکند و از یاد خداوند و از نماز بازتان دارد؛ اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref>. گفت: دیگر این کار را ادامه نمی‌دهم، اما [[حکیم]] ترمذی<ref>ترمذی، ج۱، ص۲۴۸ / اصل ۴۴.</ref> روایت ابی القموص را منکر (= روایتی که [[راوی]] آن مورد [[اعتماد]] نباشد و تنها یک [[سند]] داشته باشد) دانسیته است.
[[اسیران]] [[بدر]] برای [[نجات]] خود به ابوبکر [[پناه]] بردند و با تأکید بر [[روابط]] [[خویشاوندی]]، از او خواستند. [[رسول خدا]]{{صل}} را برای [[آزادی]] اسیران [[ترغیب]] نماید. درخواست ابوبکر موجب [[اختلاف صحابه]] شد و [[عمر]] [[مخالفت]] بیشتری با آزادی و گرفتن فدیه داشت. برخی از ابوبکر و برخی دیگر از [[عمر]] طرفداری کردند، تا آنکه رسول خدا{{صل}} پس از مدتی [[سکوت]]، از دو طرف درگیر تعریف کرد و برای پایان دادن به این [[نزاع]] فرمود: "از اسیران فدیه بگیرید، که راهی برای زدودن [[فقر]] [[مردم]] است یا آنان را بکشید"<ref>واقدی، ج۱، ص۱۰۹-۱۰۷.</ref>.
[[طبری]]<ref>جامع، ج۲، ص۳۷۴.</ref> روایت ابوالقموص را با تفصیل بیشتری و با [[جایگزینی]] کلمه «[[رجل]]» به جای نام شخص، چنین بیان کرده که [[مسلمانان]] پس از نزول آیه
 
{{متن قرآن|لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَی}}<ref>«ای مؤمنان! در حال مستی به نماز رو نیاورید تا هنگامی که دریابید چه می‌گویید و نیز در حال جنابت (به نماز و محل نماز رو نیاورید) مگر رهگذر باشید تا آنکه غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا یکی از شما از جای قضای حاجت باز آمد یا با زنان آمیزش کردید و» سوره نساء، آیه ۴۳.</ref>. همچنان باده گساری می‌کردند، تا آنکه مردی در اثر شراب نوشی، اشعاری در سوگ کشته‌های [[بدر]] خواند و در نتیجه، [[آیة]] {{متن قرآن|فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ}}؛ نازل شد. [[تاریخ]] این رخداد و [[تحریم]] شراب را به [[اختلاف]]، اندکی پیش از [[نبرد]] أدتا [[زمان]] [[حجة الوداع]] گفته‌اند.
پیش از آنکه اجساد [[مشرکان]] را به چاه‌های بدر بیفکنند، رسول خدا{{صل}} از کنار آنها گذشت و ابوبکر نام یکایک ایشان را بیان کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۱۲.</ref>. به گفته فاکهی در کتاب [[اخبار]] [[مکه]] به نقل از ابوالقَمُوص<ref>از تابعیین مورد اعتماد کونی؛ عجلی، ج۱، ص۳۷۸.</ref> ابوبکر در [[اسلام]] و [[جاهلیت]] باده گساری می‌کرد و در رثای کشته‌های [[قریش]] در [[پیکار]] بدر این اشعار را سرود: "گویا آن [[چاه]] بدر پیش چشم من است که [[جوانان]] را در آن سرنگون می‌کنند..."<ref>{{عربی|ماذا بالقلیب قلیب بدر من القینات و الشرب الکرام... }}؛</ref> رسول خدا{{صل}} هنگامی که از اشعار وی باخبر شد، با چهره‌ای برافروخته و دامن کشان نزد ابوبکر آمد. عُمر که در این رویداد با ابوبکر همراه بود، با دیدن چهره [[حضرت]]، از [[خشم]] ایشان به [[خدا]] پناه برد و [[سوگند]] یاد کرد هیچگاه شراب نخواهد نوشید<ref>ابن حجر، مقدمه فتح، ص۳۰۰ و فتح الباری، ج۱۰، ص۳۰؛ و الاصابه، ج۷، ص۳۹؛ امینی، ج۷، ص۹۵؛ شرف الدین، ص۳۱۰؛ جعفر مرتضی، ج۹، ص۵ و ص۳۰۴-۳۰۷.</ref> نفطویه<ref>ابن عرفة واسطی، ص۲۴۴-۳۲۲، نویسنده کتاب تاریخ.</ref> نیز این [[روایت]] را پذیرفته است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۲۹.</ref>. [[ترمذی]]<ref>ترمذی، ج۴، ص۳۲۰.</ref> نیز به نوعی انتساب این اشعار را به [[خلیفه]] پذیرفته و نشان داده است که [[عمر]]، در مراحل مختلفی خواستار بیانی شفاف درباره شراب بود تا آنکه با [[نزول آیه]] {{متن قرآن|فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ}}<ref> اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref>. گفت: دیگر این کار را ادامه نمی‌دهم، اما [[حکیم]] ترمذی<ref>ترمذی، ج۱، ص۲۴۸؛ اصل ۴۴.</ref> روایت ابی القموص را مُنکر (= روایتی که [[راوی]] آن مورد [[اعتماد]] نباشد و تنها یک [[سند]] داشته باشد) دانسته است.
[[ابن حجر]]،<ref>فتح، ج۱۰، ص۳۰.</ref> در بررسی نام این افراد ([[ابوبکر]]، عمر، [[ابوعبیده]]، [[انس]]، [[ابوطلحه]]، [[ابوایوب]]، [[ابودجانه انصاری]]، [[معاذ بن جبل]]، [[سهیل]] بن بیضاء و [[ابی بن کعب]]) که در [[منزل]] [[ابوطلحه]] شراب می‌نوشیدند، [[روایت]] [[عیسی بن طهمان]] [[کوفی]] (م. پیش از ۱۶۰) را از [[انس]] آورده که بیان می‌دارد [[ابوبکر]] و [[عمر]] در آن مجلس بوده‌اند. او با آنکه [[سند روایت]] را [[نیکو]] دانسته، ذکر روایت را [[ناپسند]] شمرده، درصدد توجیه آن برآمده است و به استناد روایت بزار از انس<ref>ر.ک: ابن حجر، مختصر، ج۱، ص۶۲۰؛ میثمی، کشف، ج۳، ص۳۵۲.</ref> که گفته است {{عربی| فی القوم رجل یقال له أبوبکر}}؛ در آنجا مردی ابوبکر نام بود»، احتمال داده است وی ابوبکر بن شعوب باشد، ولی سرانجام [[همراهی]] عمر با ابوبکر را دلیل بر حضور [[خلیفه اول]] دانسته است. در نتیجه، اشعار را به وی نسبت داده و این نتیجه را با روایت فاکهی در کتاب [[اخبار]] [[مکه]] [[ثابت]] و [[استوار]] شمرده است. این همراهی موجب شده تا برخی آن اشعار را به عمر نیز نسبت دهند<ref>زمخشری، ج۴، ص۵۱-۵۳.</ref>.
 
تصریح [[عایشه]] به دوری [[مردم]] از ابوبکر (تحامی [[الناس]] [[ابابکر]])<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹؛ و ر.ک: همو، فتح، ج۷، ص۲۵۲ و مقدسی، ص۶۹.</ref> یا انتساب آن اشعار از سوی مردم به وی نیز نشان می‌دهد سراینده آن ابیات در [[ذهن]] عمومی [[جامعه]] آن [[روز]]، خلیفه اول بوده است. از این رو، به گفته [[اسماعیلی]] ([[محمد]] بن [[اسماعیل]] [[نیشابوری]]، م. ۲۹۵ و نویسنده معجم الصحابه) عایشه در [[مقام]] [[دفاع]] از پدرش، پیوسته انتساب هرگونه شعری را در [[جاهلیت]] و [[اسلام]] به وی [[تکذیب]] می‌کرد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹. موارد اثبات شعر برای ابوبکر را بنگرید در همین نوشتار.</ref> و دلیل این شایعه را، تشابه اسمی پدرش با ابوبکر بن شعوب می‌دانست. او در تبیین این تشابه افزود: پدرش در مکه زنی به نام ام بکر داشت که هنگام [[هجرت]]، وی را [[طلاق]] داد. او پس از جدایی از ابوبکر، [[همسر]] پسرعمویش، [[أبوبکر]] بن شعوب شد<ref>بخاری، الصحیح، ج۴، ص۲۶۳؛ بلاذری، انساب، ج۱۱، ص۹۵.</ref>.
[[طبری]]<ref>جامع، ج۲، ص۳۷۴.</ref> روایت ابوالقموص را با تفصیل بیشتری و با [[جایگزینی]] کلمه "[[رجل]]" به جای نام شخص، چنین بیان کرده که [[مسلمانان]] پس از نزول آیه {{متن قرآن|لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى}}<ref>« در حال مستی به نماز رو نیاورید » سوره نساء، آیه ۴۳.</ref>. همچنان باده گساری می‌کردند، تا آنکه مردی در اثر شراب نوشی، اشعاری در سوگ کشته‌های [[بدر]] خواند و در نتیجه، [[آیة]] {{متن قرآن|فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ}}<ref> اکنون آیا دست می‌کشید؟» سوره مائده، آیه ۹۱.</ref>؛ نازل شد. [[تاریخ]] این رخداد و [[تحریم]] شراب را به [[اختلاف]]، اندکی پیش از [[نبرد]] احد تا [[زمان]] [[حجة الوداع]] گفته‌اند.
افزون بر آنکه نام ام بکر جز در این خبر، در شمار [[زنان]] [[ابوبکر]] نیامده است، شاعر بودن ابوبکر<ref>ابن ابی شیبه، ج۶، ص۱۷۴؛ احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۴۴؛ بلاذری، انساب، ج۲، ص۳۵۸ و ۳۸۲ و ج۱۰، ص۳۰۲. به جلوه‌های شعری وی بنگرید در همین نوشتار.</ref> و [[همراهی]] [[عمر]] با وی، [[دفاع]] [[عایشه]] را در [[جامعه]] بی‌نتیجه می‌کرد. از این‌رو، او برای [[تغییر]] اذهان عمومی، از شیوه [[سوگند]] و [[نفرین]] بهره برد<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۲۶۶؛ ابن عساکر، ج۳۰، ص۳۳۴؛ مقدسی، ص۶۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۹.</ref>.
 
به‌کارگیری لفظ [[رسول]] در سروده ابوبکر با توجه به [[پرهیز]] [[مشرکان]] از این لفظ، اعلام ترک [[روزه]] و [[اصرار]] بر شراب از آن نوشی، [[تعهد]] به ترک همیشگی شراب، [[تحریم]] شراب پس رخداد توجیه پذیر نبودن تحریم شراب در اثر شراب نوشی [[مشرک]] و هجوگویی وی، بیانگر [[مسلمان]] بودن سراینده آن ابیات است. [[روایت]] ابوالقموص نیز [[حرمت]] شراب نوشی [[مسلمانان]] را در مقاطع زمانی گوناگون بررسی کرده و تدریجی بودن حرمت شراب را به دست داده است. از این رو، دفاع عایشه با توجه به مشرک بودن ابن شعوب در آن [[زمان]]<ref>جرمی در نوادر المجموعه، به نقل از ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹.</ref>، نمی‌توانست [[ذهن]] عمومی جامعه را تغییر دهد. ابن فتحون این سروده را به ابن شعوب مشرک نسبت داده و [[گمان]] کرده ابوبکر نیز بعدها به آنها [[تمثل]] جسته است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۹.</ref>.
[[ابن حجر]]،<ref>فتح، ج۱۰، ص۳۰.</ref> در بررسی نام این افراد ([[ابوبکر]]، عمر، [[ابوعبیده]]، [[انس]]، [[ابوطلحه]]، [[ابوایوب]]، [[ابودجانه انصاری]]، [[معاذ بن جبل]]، [[سهیل]] بن بیضاء و [[ابی بن کعب]]) که در [[منزل]] [[ابوطلحه]] شراب می‌نوشیدند، [[روایت]] [[عیسی بن طهمان کوفی]] را از [[انس]] آورده که بیان می‌دارد [[ابوبکر]] و [[عمر]] در آن مجلس بوده‌اند. او با آنکه [[سند روایت]] را [[نیکو]] دانسته، ذکر روایت را [[ناپسند]] شمرده، درصدد توجیه آن برآمده است و به استناد روایت بزار از انس<ref>ر.ک: ابن حجر، مختصر، ج۱، ص۶۲۰؛ میثمی، کشف، ج۳، ص۳۵۲.</ref> که گفته است {{عربی|"في القوم رجل يقال له أبوبكر"}}؛ "در آنجا مردی ابوبکر نام بود"، احتمال داده است وی ابوبکر بن شعوب باشد، ولی سرانجام [[همراهی]] عمر با ابوبکر را دلیل بر حضور [[خلیفه اول]] دانسته است. در نتیجه، اشعار را به وی نسبت داده و این نتیجه را با روایت فاکهی در کتاب [[اخبار]] [[مکه]] [[ثابت]] و [[استوار]] شمرده است. این همراهی موجب شده تا برخی آن اشعار را به عمر نیز نسبت دهند<ref>زمخشری، ج۴، ص۵۱-۵۳.</ref>.
در روایت بزار از [[انس]]<ref>ابن حجر، مختصر، ج۱، ص۶۲۰.</ref>، لفظ ابوبکر در عبارت {{عربی| فی القوم رجل یقال له أبوبکر}}؛ بدون قید [[کنانی]] آمده است که گویا قید کنانی در برخی [[روایات]]، اضافه شده دوره‌های بعدی باشد. همچنین به نظر می‌رسد [[صحابی]] نشان دادن ابن شعوب نیز گریزگاهی برای تعطهیر [[خلیفه اول]] بوده است.
 
برخی منابع [[شیعی]] نیز باده گساری خلیفه اول را یادآور شده‌اند. از این میان، [[خصیبی]]<ref>خصیبی، ص۱۰۶-۱۰۸.</ref> و [[طوسی]]<ref>الامالی، ص۷۳۷.</ref> آن را همراه با روزه [[خواری]] [[خلیفه]] در اول [[ماه رمضان]] گفته‌اند که جمله «انی تارک [[شهر]] الصیام» در قصیدة [[ابوبکر]]، بیانگر آن است. [[سید]] جمیری<ref>خصیبی، ص۱۱۰؛ طوسی، الامالی، ص۷۳۷؛ نوری، ج۱۷، ص۸۳.</ref> نیز در شعری به آن حادثه و [[حرمت]] شراب در اثر بدمستی ابوبکر اشاره دارد:
تصریح [[عایشه]] به دوری [[مردم]] از ابوبکر {{عربی|"تحامي الناس ابابكر"}}<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹؛ و ر.ک: همو، فتح، ج۷، ص۲۵۲ و مقدسی، ص۶۹.</ref> یا انتساب آن اشعار از سوی مردم به وی نیز نشان می‌دهد سراینده آن ابیات در [[ذهن]] عمومی [[جامعه]] آن [[روز]]، خلیفه اول بوده است. از این رو، به گفته [[اسماعیلی]] ([[محمد بن اسماعیل نیشابوری]]، نویسنده "معجم الصحابه" عایشه در [[مقام]] [[دفاع]] از پدرش، پیوسته انتساب هرگونه شعری را در [[جاهلیت]] و [[اسلام]] به وی [[تکذیب]] می‌کرد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹. موارد اثبات شعر برای ابوبکر را بنگرید در همین نوشتار.</ref> و دلیل این شایعه را، تشابه اسمی پدرش با [[ابوبکر بن شعوب]] می‌دانست. او در تبیین این تشابه افزود: پدرش در مکه زنی به نام ام‌بکر داشت که هنگام [[هجرت]]، وی را [[طلاق]] داد. او پس از جدایی از ابوبکر، [[همسر]] پسرعمویش، ابوبکر بن شعوب شد<ref>بخاری، الصحیح، ج۴، ص۲۶۳؛ بلاذری، انساب، ج۱۱، ص۹۵.</ref>.
{{عربی| لو لا عتیق و سوء سکرته کانت حلالا کسائغ العسل (کسائر الزمن) }}؛
 
افزون بر آنکه نام ام‌بکر جز در این خبر، در شمار [[زنان]] [[ابوبکر]] نیامده است، شاعر بودن ابوبکر<ref>ابن ابی شیبه، ج۶، ص۱۷۴؛ احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۴۴؛ بلاذری، انساب، ج۲، ص۳۵۸ و ۳۸۲ و ج۱۰، ص۳۰۲. به جلوه‌های شعری وی بنگرید در همین نوشتار.</ref> و [[همراهی]] [[عمر]] با وی، [[دفاع]] [[عایشه]] را در [[جامعه]] بی‌نتیجه می‌کرد. از این‌رو، او برای [[تغییر]] اذهان عمومی، از شیوه [[سوگند]] و [[نفرین]] بهره برد<ref>عبدالرزاق صنعانی، ج۱۱، ص۲۶۶؛ ابن عساکر، ج۳۰، ص۳۳۴؛ مقدسی، ص۶۷؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۴۹.</ref>.
 
به‌کارگیری لفظ [[رسول]] در سروده ابوبکر با توجه به [[پرهیز]] [[مشرکان]] از این لفظ، اعلام ترک [[روزه]] و [[اصرار]] بر شراب‌نوشی، [[تعهد]] به ترک همیشگی شراب، [[تحریم]] شراب پس رخداد توجیه پذیر نبودن تحریم شراب در اثر شراب‌نوشی [[مشرک]] و هجوگویی وی، بیانگر [[مسلمان]] بودن سراینده آن ابیات است. [[روایت]] ابوالقموص نیز [[حرمت]] شراب‌نوشی [[مسلمانان]] را در مقاطع زمانی گوناگون بررسی کرده و تدریجی بودن حرمت شراب را به دست داده است. از این رو، دفاع عایشه با توجه به مشرک بودن ابن شعوب در آن [[زمان]]<ref>جرمی در نوادر المجموعه، به نقل از ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۳۹.</ref>، نمی‌توانست [[ذهن]] عمومی جامعه را تغییر دهد. ابن‌فَتحون این سروده را به ابن شعوب مشرک نسبت داده و [[گمان]] کرده ابوبکر نیز بعدها به آنها [[تمثل]] جسته است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۹.</ref>.
 
در روایت بزار از [[انس]]<ref>ابن حجر، مختصر، ج۱، ص۶۲۰.</ref>، لفظ ابوبکر در عبارت {{عربی|"في القوم رجل يقال له أبوبكر"}}؛ بدون قید [[کنانی]] آمده است که گویا قید کنانی در برخی [[روایات]]، اضافه شده دوره‌های بعدی باشد. همچنین به نظر می‌رسد [[صحابی]] نشان دادن ابن شعوب نیز گریزگاهی برای تعطهیر [[خلیفه اول]] بوده است.
 
برخی منابع [[شیعی]] نیز باده‌گساری خلیفه اول را یادآور شده‌اند. از این میان، [[خصیبی]]<ref>خصیبی، ص۱۰۶-۱۰۸.</ref> و [[طوسی]]<ref>الامالی، ص۷۳۷.</ref> آن را همراه با روزه [[خواری]] [[خلیفه]] در اول [[ماه رمضان]] گفته‌اند که جمله {{عربی|"اني تارك شهر الصيام"}} در قصیده [[ابوبکر]]، بیانگر آن است. [[سید حِمَیری]]<ref>خصیبی، ص۱۱۰؛ طوسی، الامالی، ص۷۳۷؛ نوری، ج۱۷، ص۸۳.</ref> نیز در شعری به آن حادثه و [[حرمت]] شراب در اثر بدمستی ابوبکر اشاره دارد: {{عربی|"لولا عتيق وسوء سكرته كانت حلالا كسائغ العسل (كسائر الزمن)"}}؛
 
دیک الجن نیز برای [[اثبات]] [[کفر]] ابوبکر، اشعار وی را برای [[متوکل]] [[خلیفه عباسی]] خواند<ref>قراچه داغی، ص۴۳۹.</ref>.
دیک الجن نیز برای [[اثبات]] [[کفر]] ابوبکر، اشعار وی را برای [[متوکل]] [[خلیفه عباسی]] خواند<ref>قراچه داغی، ص۴۳۹.</ref>.
با در نظر گرفتن [[روایت]] واقدی در غزوة [[احد]] و حضور [[خلیفه اول]] در مجلس باده گساری، گزارشی از ابوبکر بن شعوب در [[سیره نبوی]] در دست نیست. [[صحابی]] نگارانی مانند [[ابن سعد]]، ابن عبدالبر، [[ابونعیم]]، [[ابن اثیر]] و [[ذهبی]] نیز از وی یاد نکرده‌اند. تنها ابن [[هشام]]<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۰.</ref> وی را [[مسلمان]] و سپس [[مرتد]] معرفی کرده که با گفتار [[جرمی]] [[تعارض]] دارد و [[ابن حجر]] نیز دلیلی برای [[اسلام]] ابن شعوب نیافته و با عبارت {{عربی| و الله اعلم}}<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۹.</ref>؛ و «[[زعم]]»<ref>مقدمه فتح، ص۳۰۰؛ و ر.ک: فتح، ج۷، ص۲۰۱.</ref> گفتار ابن هشام را [[تضعیف]] کرده است.
 
[[رسول خدا]]{{صل}} خطبه‌ای در [[وصف]] [[قیامت]] و [[پرهیز]] از [[دنیا]] ایراد کرد که با شنیدن آن، ده تن از [[صحابه]] (ابوبکر، [[عبدالله بن عمر]]، سالم مولای خذیفه، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]]، [[عبد الله بن مسعود]] و [[معقل]] بن مقرن) در [[خانه]] [[عثمان بن مظعون]] (درگذشته پس از [[نبرد بدر]]) گرد آمدند و [[تصمیم]] گرفتند [[دنیاگریزی]] پیشه کنند، به گونه‌ای که پیوسته [[روزه‌دار]] و شب زنده‌دار باشند و از برخی [[لذایذ]] [[دنیا]] دوری کنند. برخی دیگر به منظور ترک [[شهوت]]، در پی از بین بردن [[مردانگی]] خود برآمدند که [[آیه]] {{متن قرآن|یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَیِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَکُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید و تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‌دارد» سوره مائده، آیه ۸۷.</ref>. نازل شد و آنان را از این کار بازداشت<ref>واحدی، ص۱۳۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۲۰۴.</ref>. همسو نبودن [[تفکر]] [[ابوبکر]] با دیگر شرکت کنندگان در [[خانه]] ابن مظعون، [[اختلاف روایات]] در نام [[تصمیم]] گیرندگان، افزودن نام سالم مولای [[حذیفه]] در برخی [[روایات]]، حذف نام [[عمار]] از برخی دیگر<ref>ر.ک: عینی، ج۱۸، ص۲۰۷؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۲، ص۳۱.</ref>، عدم تصریح برخی روایات به نام یا تعداد شرکت کنندگان و نبود نام ابوبکر در [[روایت]] [[عکرمه]]<ref>ابن جوزی، زاد المسیر، ج۲، ص۱۱.</ref> حضور وی را در جمع بالا مورد تردید جدی که قرار می‌دهد و نقل دوم از روایت [[ابن عباس]] را [[تأیید]] می‌کند گوید: {{عربی| انها نزلت فی علی و اصحاب له}}<ref>فرات، ص۱۳۲؛ حسکانی، ج۱، ص۲۵۹؛ اربلی، ج۱، ص۳۲۶؛ مجلسی، ج۳۶، ص۱۱۸.</ref>؛ بنابر روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نیز [[نزول]] این [[آیه]] درباره [[امام علی]]{{ع}}، [[بلال]] و [[عثمان بن مظعون]] است<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۵.</ref>. در روایتی، از [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] به جای بلال نام برده شده که [[ابن حجر]]<ref>فتح الباری، ج۹، ص۹۰-۸۹.</ref> آن را به دلیل درگذشت [[عثمان]] پیش از [[هجرت]] [[عبدالله]]، صحیح نمی‌داند. [[شعبی]]، [[ابو مخنف]] و [[یزید بن ابی حبیب]] (م. ۱۲۷) نیز [[احتجاج امام]] [[حسن]]{{ع}} با [[معاویه]] و [[استدلال]] به نزول این آیه را درباره امام علی{{ع}} نقل کرده‌اند<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۲.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابی‌قحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۵۷-۱۸۱.</ref>
با در نظر گرفتن [[روایت]] واقدی در غزوه [[احد]] و حضور [[خلیفه اول]] در مجلس باده‌گساری، گزارشی از ابوبکر بن شعوب در [[سیره نبوی]] در دست نیست. [[صحابی]] نگارانی مانند [[ابن سعد]]، [[ابن عبدالبر]]، [[ابونعیم]]، [[ابن اثیر]] و [[ذهبی]] نیز از وی یاد نکرده‌اند. تنها [[ابن هشام]]<ref>ابن هشام، ج۳، ص۳۰.</ref> وی را [[مسلمان]] و سپس [[مرتد]] معرفی کرده که با گفتار جَرمی [[تعارض]] دارد و [[ابن حجر]] نیز دلیلی برای [[اسلام]] ابن شعوب نیافته و با عبارت {{عربی|"والله اعلم"}}<ref>الاصابه، ج۷، ص۳۹.</ref>؛ و "[[زعم]]"<ref>مقدمه فتح، ص۳۰۰؛ و ر.ک: فتح، ج۷، ص۲۰۱.</ref> گفتار ابن هشام را [[تضعیف]] کرده است.
 
[[رسول خدا]]{{صل}} خطبه‌ای در [[وصف]] [[قیامت]] و [[پرهیز]] از [[دنیا]] ایراد کرد که با شنیدن آن، ده تن از [[صحابه]] (ابوبکر، [[عبدالله بن عمر]]، سالم مولای خذیفه، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}}، [[سلمان]]، [[مقداد]]، [[ابوذر]]، [[عبدالله بن مسعود]] و [[معقل بن مقرن]]) در [[خانه]] [[عثمان بن مظعون]] (درگذشته پس از [[نبرد بدر]]) گرد آمدند و [[تصمیم]] گرفتند [[دنیاگریزی]] پیشه کنند، به گونه‌ای که پیوسته [[روزه‌دار]] و شب زنده‌دار باشند و از برخی [[لذایذ]] [[دنیا]] دوری کنند. برخی دیگر به منظور ترک [[شهوت]]، در پی از بین بردن [[مردانگی]] خود برآمدند که [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! چیزهای پاکیزه‌ای را که خداوند برای شما حلال کرده است حرام مشمارید » سوره مائده، آیه ۸۷.</ref>. نازل شد و آنان را از این کار بازداشت<ref>واحدی، ص۱۳۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۲۰۴.</ref>. همسو نبودن [[تفکر]] [[ابوبکر]] با دیگر شرکت کنندگان در [[خانه]] ابن مظعون، [[اختلاف روایات]] در نام [[تصمیم]] گیرندگان، افزودن نام سالم مولای [[حذیفه]] در برخی [[روایات]]، حذف نام [[عمار]] از برخی دیگر<ref>ر.ک: عینی، ج۱۸، ص۲۰۷؛ ابن جوزی، زاد المسیر، ج۲، ص۳۱.</ref>، عدم تصریح برخی روایات به نام یا تعداد شرکت کنندگان و نبود نام ابوبکر در [[روایت]] [[عکرمه]]<ref>ابن جوزی، زاد المسیر، ج۲، ص۱۱.</ref> حضور وی را در جمع بالا مورد تردید جدی که قرار می‌دهد و نقل دوم از روایت [[ابن عباس]] را [[تأیید]] می‌کند گوید: {{عربی|"انها نزلت في علي واصحاب له"}}<ref>فرات، ص۱۳۲؛ حسکانی، ج۱، ص۲۵۹؛ اربلی، ج۱، ص۳۲۶؛ مجلسی، ج۳۶، ص۱۱۸.</ref>؛ بنابر روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نیز [[نزول]] این [[آیه]] درباره [[امام علی]]{{ع}}، [[بلال]] و [[عثمان بن مظعون]] است<ref>طبرسی، مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۵.</ref>. در روایتی، از [[عبدالله بن عمرو بن عاص]] به جای بلال نام برده شده که [[ابن حجر]]<ref>فتح الباری، ج۹، ص۹۰-۸۹.</ref> آن را به دلیل درگذشت [[عثمان]] پیش از [[هجرت]] [[عبدالله]]، صحیح نمی‌داند. [[شعبی]]، [[ابو مخنف]] و [[یزید بن ابی حبیب]] نیز [[احتجاج]] [[امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]] و [[استدلال]] به نزول این آیه را درباره امام علی{{ع}} نقل کرده‌اند<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۴۰۲.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابی‌قحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۶۳-۱۶۵.</ref>
 
===[[أحد]]===
===[[أحد]]===
[[رسول خدا]]{{صل}} پس از تصمیم [[رویارویی]] با [[قریش]] در بیرون از [[مدینه]]، به [[منزل]] رفت و ابوبکر و [[عمر]] آن [[حضرت]] را در [[پوشیدن]] [[عمامه]] و [[لباس]] [[یاری]] دادند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۱۳.</ref> و همان دو از میدان [[نبرد]] گریختند<ref>کوفی، الاستغاثه، ج۲، ص۲۵؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۸۴ برای بررسی ادله بیشتر ر.ک: جعفر مرتضی، الصحیح، ج۶، ص۱۸۳.</ref>. بر اساس برخی روایات، [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. درباره [[مشورت]] [[رسول خدا]]{{صل}} با [[ابوبکر]] و محمر در این [[غزوه]] است که با فرض [[صحت]]، فرار آن در [[تأیید]] می‌شود؛ زیرا ضمایر «هم» در {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ}}؛ به نبردگریختگان اشاره دارد<ref>فخر رازی، ج۹، ص۶۷.</ref>. اما بر پایه روایتی منسوب به [[مقداد]]، ابوبکر در شمار هفت مهاجری است که در [[پیکار]] [[أحد]] [[پایداری]] کرد و [[ثابت قدم]] ماند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴۰.</ref> و به [[دستور]] رسول خدا{{صل}} به گریختگان علامت داد به صحنه [[کارزار]] باز آیند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۹۴.</ref>. هنگامی که حلقه‌های مغفر (زره‌ای به اندازه سر، مشتمل بر حلفه‌های حفاظتی تا گردن که زیر قلوه می‌پوشند) در گونه رسول خدا{{صل}} فرو رفت، ابوبکر خواست آنها را بیرون آورد، ولی [[ابوعبیده جراح]] پیشی گرفت و با درآوردن آنها دندانش افتاد و به اثرم (بی دندان) معروف شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴۶.</ref>. هنگامی که [[عبدالرحمان بن ابی بکر]] مبارز‌طلبید، ابوبکر [[شمشیر]] کشید و اجازه خواست با وی [[نبرد]] کند. رسول خدا{{صل}} فرمود: شمشیر غلاف کن، به جای خود برگرد و ما را بهره‌مند کن {{متن حدیث| متعنا بنفیک}}<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>؛ [[ابوسفیان]] هنگام بازگشت به [[مکه]]، خطاببه رسول خدا{{صل}}، ابوبکر و [[عمر]]، أحد را در برابر [[بدر]] و [[پیروزی]] را نوبتی دانست<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. رسول خدا{{صل}} پس از [[خواندن نماز]] بر شهدای [[احد]] فرمود: «من بر اینان گواهم». ابوبکر (در نوعی [[اعتراض]] خود را [[برادر]] آنان و مجاهدی در ردیف ایشان [[وصف]] کرد. [[حضرت]] خطاب به ابوبکر فرمود: «نمی‌دانم پس از من چه خواهید کرد. ابوبکر در مقابل این پاسخ به [[گریستن]] و این گفته بسنده کرد که آیا پس از تو زنده خواهیم بود<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۱۰. بررسی این روایت را برای تغییر عملکرد افراد و همچنین پاداش و عقاب آنان بنگریده در: جعفر مرتضی، ج۶، ص۲۷۹ و قیاس کنید با: ابن عبدالبر، الاستذکار، ج۴/۵، ۱۔۱۱۱.</ref>. [[ابوبکر]] در [[دفن]] [[حمزه]] [[همکاری]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۱.</ref> و هر سال بنابر [[سنت رسول خدا]]{{صل}} به [[زیارت]] شهدای [[احد]] می‌رفت و بر آنان [[سلام]] می‌داد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. [[عبدالله بن عمرو]] بن [[عوف]] [[مزنی]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را از [[تصمیم]] [[قریش]] برای حمله‌ای دوباره [[آگاه]] کرد. آن [[حضرت]] پس از [[مشورت]] با ابوبکر و [[عمر]] و دریافت نظر آنان بر تعقیب [[دشمن]]، با [[مسلمانان]] مجروح و زخمی به تعقیب قریش پرداخت<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. ابوبکر پس از [[نبرد]] [[أحد]]، دخترکی را بغل کرده، می‌بوسید و می‌گفت: وی دختر [[سعد بن ربیع انصاری]] است که از من بهتر بود و در احد به [[شهادت]] رسید<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۰۱.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} پس از تصمیم [[رویارویی]] با [[قریش]] در بیرون از [[مدینه]]، به [[منزل]] رفت و ابوبکر و [[عمر]] آن [[حضرت]] را در [[پوشیدن]] [[عمامه]] و [[لباس]] [[یاری]] دادند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۱۳.</ref> و همان دو از میدان [[نبرد]] گریختند<ref>کوفی، الاستغاثه، ج۲، ص۲۵؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۸۴ برای بررسی ادله بیشتر ر.ک: جعفر مرتضی، الصحیح، ج۶، ص۱۸۳.</ref>. بر اساس برخی روایات، [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل می‌بودی از دورت می‌پراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دو» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. درباره [[مشورت]] [[رسول خدا]]{{صل}} با [[ابوبکر]] و محمر در این [[غزوه]] است که با فرض [[صحت]]، فرار آن در [[تأیید]] می‌شود؛ زیرا ضمایر «هم» در {{متن قرآن|فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ}}؛ به نبردگریختگان اشاره دارد<ref>فخر رازی، ج۹، ص۶۷.</ref>. اما بر پایه روایتی منسوب به [[مقداد]]، ابوبکر در شمار هفت مهاجری است که در [[پیکار]] [[أحد]] [[پایداری]] کرد و [[ثابت قدم]] ماند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴۰.</ref> و به [[دستور]] رسول خدا{{صل}} به گریختگان علامت داد به صحنه [[کارزار]] باز آیند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۹۴.</ref>. هنگامی که حلقه‌های مغفر (زره‌ای به اندازه سر، مشتمل بر حلفه‌های حفاظتی تا گردن که زیر قلوه می‌پوشند) در گونه رسول خدا{{صل}} فرو رفت، ابوبکر خواست آنها را بیرون آورد، ولی [[ابوعبیده جراح]] پیشی گرفت و با درآوردن آنها دندانش افتاد و به اثرم (بی دندان) معروف شد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۴۶.</ref>. هنگامی که [[عبدالرحمان بن ابی بکر]] مبارز‌طلبید، ابوبکر [[شمشیر]] کشید و اجازه خواست با وی [[نبرد]] کند. رسول خدا{{صل}} فرمود: شمشیر غلاف کن، به جای خود برگرد و ما را بهره‌مند کن {{متن حدیث| متعنا بنفیک}}<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>؛ [[ابوسفیان]] هنگام بازگشت به [[مکه]]، خطاببه رسول خدا{{صل}}، ابوبکر و [[عمر]]، أحد را در برابر [[بدر]] و [[پیروزی]] را نوبتی دانست<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۹۷.</ref>. رسول خدا{{صل}} پس از [[خواندن نماز]] بر شهدای [[احد]] فرمود: «من بر اینان گواهم». ابوبکر (در نوعی [[اعتراض]] خود را [[برادر]] آنان و مجاهدی در ردیف ایشان [[وصف]] کرد. [[حضرت]] خطاب به ابوبکر فرمود: «نمی‌دانم پس از من چه خواهید کرد. ابوبکر در مقابل این پاسخ به [[گریستن]] و این گفته بسنده کرد که آیا پس از تو زنده خواهیم بود<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۱۰. بررسی این روایت را برای تغییر عملکرد افراد و همچنین پاداش و عقاب آنان بنگریده در: جعفر مرتضی، ج۶، ص۲۷۹ و قیاس کنید با: ابن عبدالبر، الاستذکار، ج۴/۵، ۱۔۱۱۱.</ref>. [[ابوبکر]] در [[دفن]] [[حمزه]] [[همکاری]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۱.</ref> و هر سال بنابر [[سنت رسول خدا]]{{صل}} به [[زیارت]] شهدای [[احد]] می‌رفت و بر آنان [[سلام]] می‌داد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. [[عبدالله بن عمرو]] بن [[عوف]] [[مزنی]]، [[رسول خدا]]{{صل}} را از [[تصمیم]] [[قریش]] برای حمله‌ای دوباره [[آگاه]] کرد. آن [[حضرت]] پس از [[مشورت]] با ابوبکر و [[عمر]] و دریافت نظر آنان بر تعقیب [[دشمن]]، با [[مسلمانان]] مجروح و زخمی به تعقیب قریش پرداخت<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. ابوبکر پس از [[نبرد]] [[أحد]]، دخترکی را بغل کرده، می‌بوسید و می‌گفت: وی دختر [[سعد بن ربیع انصاری]] است که از من بهتر بود و در احد به [[شهادت]] رسید<ref>ابن هشام، ج۲، ص۱۰۱.</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش