←بنو نضیر
(←أحد) |
|||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
===[[بنو نضیر]]=== | ===[[بنو نضیر]]=== | ||
رسول خدا{{صل}} با ابوبکر، امیرمؤمنان علی{{ع}} و عمر به [[قلعه]]بنو نضیر رفت تا برای پرداخت دیه دو تن از | رسول خدا{{صل}} با ابوبکر، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} و عمر به [[قلعه]] بنو نضیر رفت تا برای پرداخت دیه دو تن از [[بنوعامر]] که به دست [[عمرو بن امیه ضمری]] کشته شده بودند، از آنان کمک بگیرد، ولی ناگهان به [[مدینه]] بازگشت و در پاسخ به ابوبکر، علت آن را [[پیمان شکنی]] [[یهود]] بیان کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۴.</ref>. [[فرماندهی]] مسلمانان را در این [[غزوه]]، امیرمؤمنان علی{{ع}} و به نقلی ابوبکر بر عهده داشت <ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۱.</ref>. | ||
رسول خدا{{صل}} از [[غنایم]] [[بنونضیر]]، [[چاه]] حِجر<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۹.</ref> و نخلستان و رودباری پُر درخت<ref>ابن ابی شیبه، ج۷، ص۶۴۰.</ref> به ابوبکر [[اقطاع]] داد. ابوبکر و [[ربیعة بن کعب اسلمی]] هر یک اقطاعی دریافت کردند که شاخههای بن خرمایی در [[زمین]] [[ربیعه]] به زمین ابوبکر آمده بود و [[نزاع]] آنان را سبب شد. رسول خدا{{صل}} با [[حکم]] {{متن حدیث| الفرع لمن لا اصل له}}؛ به این نزاع پایان داد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۳۴.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابیقحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۶۵.</ref> | |||
===[[بدر]] الموعود=== | ===[[بدر]] الموعود=== | ||
سخنان [[نعیم بن مسعود]] اشجعی به عنوان [[نماینده]] [[قریش]] در مدینه، [[منافقان]] و [[یهودیان]] را [[خرسند]] و مسلمانان را نگران کرد، به گونهای که [[رسول خدا]]{{صل}} [[بیم]] داشت [[مسلمانان]] از حرکت به [[بدر]] الفراء خودداری کنند. [[ابوبکر]] و [[عمر]] با استناد به [[یاری]] بدون تردید [[الهی]] و گرامی بودن [[حضرت]] نزد [[خداوند]]، ایشان را به حرکت [[تشویق]] کردند و گفتند: در غیر این صورت، مسلمانان به [[ترس]] متهم میشوند. رسول خدا{{صل}} تبسمی کرده، [[سوگند]] خورد که بیرون خواهد رفت، گرچه کسی وی را [[همراهی]] نکند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابیقحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۵۷-۱۸۱.</ref> | سخنان [[نعیم بن مسعود]] اشجعی به عنوان [[نماینده]] [[قریش]] در مدینه، [[منافقان]] و [[یهودیان]] را [[خرسند]] و مسلمانان را نگران کرد، به گونهای که [[رسول خدا]]{{صل}} [[بیم]] داشت [[مسلمانان]] از حرکت به [[بدر]] الفراء خودداری کنند. [[ابوبکر]] و [[عمر]] با استناد به [[یاری]] بدون تردید [[الهی]] و گرامی بودن [[حضرت]] نزد [[خداوند]]، ایشان را به حرکت [[تشویق]] کردند و گفتند: در غیر این صورت، مسلمانان به [[ترس]] متهم میشوند. رسول خدا{{صل}} تبسمی کرده، [[سوگند]] خورد که بیرون خواهد رفت، گرچه کسی وی را [[همراهی]] نکند<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۸۶.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوبکر بن ابیقحافه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۵۷-۱۸۱.</ref> |