پرش به محتوا

بتریه در فرق و مذاهب: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:


به‌هر دلیل مشخص نیست بتریان [[احکام]] و فتاوای [[فقهی]] و گاه اعتقادی‌شان را در مقابل فقه و [[اعتقادات]] [[جارودیه]] وضع کرده‌اند، یا جارودیه در برابر بتریه چنین مواضعی گرفته‌اند. هرچه هست رودررو بودن این دو فرقۀ [[زیدی]] در این ویژگی‌های اعتقادی و فقهی کاملاً روشن است. به نظر می‌رسد فقه جارودی بیشتر از فقه بتری در میان زیدیان سده‌های بعد رواج یافته است؛ برای نمونه [[محمد بن منصور مرادی]] دربارهٔ جهر بسمله می‌گوید: "[[عالمان]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بر جهر بسمله [[اجماع]] دارند"<ref>احمد بن عیسی، الامالی (کتاب رأب الصدع)، ج۲، ص۸۵۵.</ref>.<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: ۴۳-۴۴.</ref>
به‌هر دلیل مشخص نیست بتریان [[احکام]] و فتاوای [[فقهی]] و گاه اعتقادی‌شان را در مقابل فقه و [[اعتقادات]] [[جارودیه]] وضع کرده‌اند، یا جارودیه در برابر بتریه چنین مواضعی گرفته‌اند. هرچه هست رودررو بودن این دو فرقۀ [[زیدی]] در این ویژگی‌های اعتقادی و فقهی کاملاً روشن است. به نظر می‌رسد فقه جارودی بیشتر از فقه بتری در میان زیدیان سده‌های بعد رواج یافته است؛ برای نمونه [[محمد بن منصور مرادی]] دربارهٔ جهر بسمله می‌گوید: "[[عالمان]] [[خاندان پیامبر]]{{صل}} بر جهر بسمله [[اجماع]] دارند"<ref>احمد بن عیسی، الامالی (کتاب رأب الصدع)، ج۲، ص۸۵۵.</ref>.<ref>[[اعظم فرجامی|فرجامی، اعظم]]، [[زیدیه و حدیث امامیه (کتاب)|زیدیه و حدیث امامیه]]، ص: ۴۳-۴۴.</ref>
==تعامل [[ائمه]]{{عم}} با [[بتریه]]==
در مقابل نگرش [[اصحاب]] بتریه که در آن برهه به اندیشه‌های غیر [[شیعی]] معطوف گردیده بود، [[امام باقر]]{{ع}} شخصی را نزد [[زراره]] فرستاد تا به [[حکم بن عتیبه]] بگوید: «أوصیای [[محمد]]{{عم}} محدث‌اند»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج١‌، ص٢٧٠‌.</ref>. آن [[حضرت]] خطاب به [[سلمه بن کهیل]] و حکم بن عتیبه فرمود: «اگر به [[مشرق]] یا به [[مغرب]] روید، [[علم]] [[درستی]] جز آنچه نزد ماست، پیدا نخواهید کرد»<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج١‌، ص٣٩٩.</ref>. بر اساس [[روایت]] امام باقر{{ع}} [[علوم غیبی]]، خاص أوصیای [[پیامبر]]{{عم}} بوده و لازمۀ [[تحصیل علم]] صحیح [[رجوع]] به ائمه{{عم}} است. روایت‌هایی از این دست کم‌وبیش وجود دارد و گاهی در [[شأن]] شخصیت‌های تأثیرگذار بتریه و آموزه‌های آنان وارد شده است و در مواردی نیز [[امام]] خود جریان را خطاب قرار داده است؛ برای مثال، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: «اگر همه بتریه ردیف واحدی از مشرق تا مغرب تشکیل دهند، [[خداوند]] در [[دنیا]] به ایشان [[عزت]] نخواهد بخشید»<ref>خویی، ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، ج٣، ص٣٩٩‌.</ref>.
اما [[پرسش]] قابل [[تأمل]] این است که چگونه با وجود برائتی که [[امامان]]{{عم}} از بتریه داشتند<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢۴١.</ref>، می‌توان جریان بتریه را از گروه‌های [[مقصره]] برشمرد؟ فان. اس. درباره بزرگان بتریه می‌نویسد: «با توجه به مجموع تصویری از شرح حال اشخاص فوق، [[سخن گفتن]] از یک گروه منسجم جسورانه خواهد بود. حتی نمی‌توان آنان را به نحوی از انحا تحت تأثیر [[زید بن علی]] دانست و نزد [[مورخان]] نمی‌توان [[اثبات]] کرد [[ارتباط]] حوادث [[زیدیه]] آن ایام - ایام [[قیام]] زیدیه - مقصودی به اینان - بتریه - باشد»<ref>جوزف، فان. اس، علم الکلام والمجتمع، ج١، ص٣۵۴‌.</ref>.
به طور مشخص این دیدگاه تا حدی درست به نظر می‌رسد، چون بتریه جریانی است که با [[گرایش‌ها]] سمت‌وسو گرفته و حتی برخی از بزرگان بتریه مرجئی نامیده شده‌اند<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣۵.</ref>. به [[یقین]] مسلّم حلقۀ مفقوده [[مقصره]] در منابع رجالی، برداشت‌های متفاوت از [[شیعه]] به ثبت رسانده است، ولی با نگاهی به [[احادیث]] و روایت‌های [[ائمه]]{{عم}} دو گروه [[بتریه]] را می‌توان از یکدیگر باز [[شناخت]]:
#جریان نخست به موازات [[زیدیه]] صورت تازه‌ای یافت و با تأکیدهای بدیع، [[کثیر النوا]]، [[حسن بن صالح بن حی]]، [[ابومقدام ثابت بن حداد]]‌، [[سالم بن ابی حفصه]]، [[حکم بن عتیبه]] و [[سلمة بن کهیل]] بر [[لزوم]] به‌کارگیری [[اجتهاد در مقابل نص]] و نظریه [[برتری]] [[مفضول]] بر [[فاضل]] [[استحکام]] یافت. شاید بتوان عنوان اقویای مقصره را بر اینان نهاد. [[امام صادق]]{{ع}} برخی از اینها را [[نفرین]] کرد<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣۶ و ٢٣۴.</ref> و کثیرالنوا را [[دروغ‌گو]] خوانده، لعنش فرمود<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣٠.</ref>. گویا او با [[امام محمد باقر]]{{ع}} مخالفت‌هایی داشته و در [[انکار امامت]] آن [[حضرت]] می‌کوشیده است<ref>اقوام کرباسی، اکبر، «مرجئه شیعه»، نقدونظر، ش۶٧، ص۵٢.</ref> و [[شیخ طوسی]] او را بتری نامیده است<ref>طوسی، محمد بن حسن، رجال، ص١۴۴.</ref>. وی احادیث زیادی را [[تکذیب]] می‌کرده و به واسطه او [[شیعیان]] [[گمراه]] می‌شدند<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص۴۰-۴۱‌.</ref>. کثیر النوا به همراه اشخاص پیش‌گفته به [[افضل]] بودن [[علی]]{{ع}} پس از [[پیامبر]]{{صل}} در میان [[امت]] [[اعتقاد]] داشتند و در حالی [[مردم]] را به [[ولایت]] او فرامی خواند که آن را با ولایت ابی بکر و [[عمر]] خلط می‌کرد<ref>اشعری قمی، سعد بن عبدالله، المقالات والفرق، ص٧٣.</ref>. اما نقش تکمیل‌کننده جریان بتریه را باید در [[شخصیت]] [[حسن بن صالح کوفی]] (۶۸-۱۰۰ق) جست. او نیز از [[پیشوایان]] بتریه بود<ref>نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص٧٣؛ اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص۶٨.</ref> که بنا به نوشته [[ابن ندیم فقیه]]، [[متکلم]] و مؤلف چندین کتاب بود<ref>زریاب، عباس، دانشنامه جهان اسلام، مدخل بتریه.</ref>. آرای بتریه با دیدگاه‌های وی صورت مستحکم‌تری یافت<ref>نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص١٣٠.</ref>. [[ذهبی]] وی را دارای [[بدعت]] [[تشیع]] می‌داند<ref>ذهبی، شمس الدین محمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج١، ص۴٩۶.</ref>. [[حسن بن صالح]] افزون بر قبول [[نظریه]] [[امامت مفضول]] قائل بود که [[امام علی]]{{ع}} خود خواسته تا [[خلافت]] را واگذار کند<ref>نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص٢٠.</ref>. از میان اینان، [[سالم ابن ابی حفصه]] ([[وفات]]: ١٣٧ق) [[امام صادق]]{{ع}} را متهم کرد به اینکه [[امام]] بر هفتاد وجه سخن می‌گوید. امام هم در [[شأن]] سالم فرمود: او [[قادر]] به [[درک]] [[عظمت]] نیست، سپس [[حضرت]] در چرایی توجیه‌پذیر بودن سخنانش با اشاره به قول [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} فرمود: همانا [[ابراهیم]] نیز وقتی [[بت‌پرستان]] از او خواستند تا همراه آنها برای برگذاری [[عید]] به صحرا رود فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي سَقِيمٌ}}<ref>«و گفت: من بیمارم» سوره صافات، آیه ۸۹.</ref>. در صورتی که [[بیمار]] نبود و [[دروغ]] هم نگفت. حضرت در ادامه [[حدیث]] به مواردی دیگر درباره [[درستی]] سخنش، مانند قول [[حضرت یوسف]] در [[اتهام]] دزدی به برادرانش<ref>{{متن قرآن|فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ}} «آنگاه، چون ساز و برگ آنان را آماده می‌کرد جام (زرّین شاه) را در باربند شتر برادرش (بنیامین) نهاد سپس بانگ بردارنده‌ای بانگ برداشت: که ای کاروانیان بی‌گمان شما دزدید!» سوره یوسف، آیه ۷۰.</ref> اشاره فرمود<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج٨‌، ص١٠٠؛ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣۵.</ref>، پیش از این سالم بن ابی حفصه و [[سلمه بن کهیل]] مورد [[لعن]] [[امام باقر]]{{ع}} قرار گرفته بودند<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣۴ و ٢٣۶.</ref> کشی هم نسبت بتری و هم نسبت مرجئی را در کتابش به سالم داده است<ref>طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣٢ و ٢٣۵.</ref>. هرچند نظریه شاخص [[بتریه]] - [[مقصره]] در چهره اشخاصی، چون کثیر النوا، حسن بن صالح، سالم ابن ابی حفصه، [[حکم بن عتیبه]]، سلمه بن کهیل و [[ابی مقدام ثابت حداد]] رخ می‌کند، یکی از تفاوت‌های بنیادین این گروه [[تحریف]] در ناحیه [[احکام فقهی]] [[شیعه]] است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج١، ص۴٠٠.</ref>. به دیگر سخن، عنوان [[مقصره]] با توجه به [[کلام]] [[معصوم]] همچون عبارت {{عربی|ألمقصرة شيعتنا}}<ref>خصیبی، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص۴٩١؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج٣، ص٢۶.</ref>، مقصره [[شیعه]] ما هستند و قبول مقصره به شرط [[رجوع]] به عناصر یادشده تعلق نمی‌گیرد<ref>صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، ج٢، ص۶۵٠‌؛ طوسی، محمد بن حسن، أمالی، ص۶۵.</ref>.
#جریان دوم با تکیه بر [[مذهب شیعه]] و در جوار آن، [[وابستگی]] وجودی خود را [[حفظ]] کرده بود. اگرچه این تکیه، اتکای انحصاری بر [[امامت]] نبود و با [[آگاهی]] از امر امامت، عقیده‌ای [[سست]] نسبت به [[امام]] داشتند. اینها همان گروه مقصره از میان ضعفای شیعه و [[پیروان]] گروه نخست بودند. موضع [[ائمه]]{{عم}} در قبال چنین افرادی قبول رجوع به امام جهت اعتلای [[عقیده]] [[شیعی]] آنان بود<ref>صدوق، محمد بن علی بن بابویه، الخصال، ج٢، ص۶۵٠‌؛ طوسی، محمد بن حسن، أمالی، ص۶۵.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} در علت [[پذیرفتن]] مقصره می‌فرماید: برای اینکه غالی بر [[ترک نماز]]، [[زکات]]، [[روزه]] و [[حج]] [[عادت]] کرده است و بر ترک عادتش در برگشت به انجام دادن [[طاعت]] [[خداوند عزوجل]] ندارد و اما مقصر وقتی بشناسد [[اطاعت]] و عمل می‌کند<ref>طوسی، محمد بن حسن، أمالی، ص۶۵.</ref>. از [[سخن امام]] بر می‌آید که نشانه اتصاف مقصره به عمل، برخورداری از [[رفتار]] تکلیف‌پذیری بوده و آثار عملی تکلیف‌پذیری [[شناخت امام]] را در پی داشت. به دیگر سخن، علت [[توفیق]] رجوع مقصره، شریعت‌پذیری آنان بود؛ بر خلاف گروه نخست [[بتریه]] که با [[اجتهاد]] در [[دین]]، شریعت‌گریزی در آنها نهادینه می‌شد<ref>[[قاسم کاجی|کاجی، قاسم]] و [[رسول رضوی|رضوی، رسول]]، [[بتریه و اندیشه تقصیر (مقاله)|بتریه و اندیشه تقصیر]]، ص ۱۵۷.</ref>.


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش