پرش به محتوا

جنگ خندق: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۴٬۱۰۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


این [[جنگ]] که به [[جنگ احزاب]] هم معروف است، در [[سال پنجم هجری]] میان [[مسلمانان]] و [[مشرکان]] اتفاق افتاد. [[مشرکین]] به سرکردگی [[ابوسفیان]]، با [[همراهی]] تعداد بسیاری از گروه‌ها و [[قبایل]] و همدستی [[یهودیان]]، [[مدینه]] را محاصره کردند. در قسمت‌های نفوذپذیر [[شهر]]، به پیشنهاد [[سلمان فارسی]] خندقی حفر کردند تا [[مانع]] ورود [[مشرکین]] به داخل [[شهر]] گردند. یکی از سران و قهرمانان [[شرک]] به نام "[[عمرو بن عبدود]]" که از خندق گذشته و [[مبارز]] می‌طلبید، در [[جنگ]] با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} که خیلی جوان‌تر از او بود، کشته شد. [[محاصره]] [[مدینه]] از سوی [[سپاه]] [[کفر]] که نزدیک به یک ماه ادامه داشت، سودی نبخشید و [[مشرکان]] بدون دست یافتن به [[پیروزی]] متفرّق شدند. ضربت [[حضرت علی]]{{ع}} در [[جنگ خندق]] که به [[مرگ]] [[عمرو بن عبدود]] و فرار و پراکندگی [[سپاه]] شرکت انجامید، در نظر [[پیامبر اسلام]]، از [[عبادت]] جنّ و [[انس]] [[برتر]] بود، چون مایه [[نجات]] [[اسلام]] در آن رویارویی خطرناک شد. این [[جنگ]]، به خاطر آن کانال که کنده بودند، [[جنگ خندق]] و به خاطر همدستی گروه‌های گوناگون [[مشرکین]] و [[همکاری]] [[یهودیان]] داخلی با آنان، [[جنگ احزاب]] نامیده شد. [[خداوند]] با دعای [[حضرت محمد]]{{صل}} [[مسلمانان]] را [[پیروزی]] بخشید و [[اسلام]] را [[نجات]] داد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۷۳.</ref>.
==مقدمه==
[[غزوه خندق]] یا [[احزاب]]، یکی از جنگ‌های [[رسول خدا]]{{صل}} با [[مشرکان]] و [[احزاب]] مخالف، در [[سال پنجم هجری]] در [[غرب]] [[مدینه]] اتفاق افتاد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۰.</ref>. این [[جنگ]]، به خاطر آن کانال که کنده بودند، [[جنگ خندق]] و به خاطر همدستی گروه‌های گوناگون [[مشرکین]] و [[همکاری]] [[یهودیان]] داخلی با آنان، [[جنگ احزاب]] نامیده شد<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۷۳.</ref>.


==مقدمه==
[[پیروزی]] [[پیامبر]] در [[جنگ بنی نضیر]] و [[اخراج]] آنان از مدینه و سرکوبی برخی قبیله‌های [[سرکش]] [[عرب]] در [[پیکار]] [[ذات الرقاع]] و حضور فعال و مقتدرانه در [[بدر الموعد]]، تا اندازه‌ای [[شکست]] [[مسلمانان]] را در [[احد]] جبران کرد و موجب [[تضعیف]] قریش و [[یهودیان]] شد. حاضر نشدن [[قریش]] در [[سرزمین]] [[بدر]] و [[تخلف]] [[ابوسفیان]] از وعده خویش، موقعیت قریش را متزلزل ساخت و تداوم سروری آنان را در بین [[قبایل]] [[جزیرة العرب]]، با خطر جدی رو به رو کرد. سران قریش [[تصمیم]] گرفتند مشکل را از ریشه حل کنند. بنابراین برای [[جنگ]] با مسلمانان اهتمام تمام کردند و به صرف [[اموال]] و [[بسیج]] نیرو پرداختند. یهودیان اخراجی از مدینه نیز به همراه [[یهود]] [[خیبر]] در این جنگ سهیم بودند و سران قریش را برای جنگ با رسول خدا{{صل}} تحریک و [[تشویق]] کردند و وعده امکانات [[مالی]] به آنان دادند<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲.</ref>. در نقل دیگری چنین آمده است: زمانی که [[پیامبر]]{{صل}} دو [[قبیله]] [[یهودی]] [[بنی‌قینقاع]] و [[بنی‌نضیر]] را به علت [[نقض پیمان]] از [[مدینه]] اخراج و مقداری از [[اموال]] آنها را ضبط کرد. آنها به ناچار به [[خیبر]] رفتند و در آنجا سکنی گزیدند. [[رئیس]] [[قبیله]] [[بنی‌نضیر]]، [[حیی بن اخطب]]، [[کنانة بن ابی‌الحقیق]] و دیگران به [[مکه]] رفتند و [[قریش]] را تحریک کردند تا با هم به [[جنگ]] [[رسول خدا]]{{صل}} بروند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۴؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۶۵.</ref>.
[[نبرد]] خندق در زمان [[پیامبر]] ([[سال پنجم هجرت|سال ۵ هجری]]) در [[غرب]] [[مدینه]] اتفاق افتاد. و نقش سرنوشت‌ساز و [[عظیم]] [[حضرت علی]]{{ع}} در آن، یادکردنی است. [[سپاه]] [[مشرکین]] [[مدینه]] را محاصره کردند. به پیشنهاد [[سلمان فارسی]] دور [[مدینه]] خندق کندند تا [[دشمن]] وارد [[مدینه]] نشود. عمرو بن عبدودّ با تعدادی از شجاعان نام‌آور از خندق گذشتند و در میدانی رویاروی [[مسلمانان]] قرار گرفتند و [[مبارز]]طلبیدند و کسی جواب نداد. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به میدان او رفت. جملۀ معروف {{متن حدیث|بَرَزَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ إِلَى الشِّرْكِ كُلِّه‏}} همۀ [[ایمان]] در برابر همۀ [[شرک]] قرار گرفته است) از زبان [[پیامبر]] شنیده شد<ref>بحار الأنوار، ج ۲۰ ص ۲۱۵</ref> و [[حضرت علی]]{{ع}} را [[دعا]] کرد. نبردی سخت درگرفت و [[امیر المؤمنین]] با ضربتی [[عمرو بن عبدودّ]] را از پای درآورد و [[سپاه]] [[مشرکین]] گریختند و [[نبرد]] به سود [[مسلمانان]] پایان یافت.
 
بنابراین [[قریش]] به [[رهبری]] [[ابوسفیان]] با چهار هزار مرد از [[مکه]] خارج شد و [[پرچم]] [[جنگ]] را به [[عثمان بن طلحة بن ابی‌طلحه]] داد. در [[لشکر]] ایشان هزار شتر و سیصد اسب بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۳.</ref>. هنگامی که [[لشکر]] به مرّالظهران رسید، دو هزار مرد از [[قبایل]] اسلم، اشجع، بنومرّة، کنانه فزاره و غَطفان به ایشان پیوست و از آنجا به سمت [[مدینه]] رفتند. از هر جانب، لشکری به آنها اضافه می‌شد، چندان که تعداد آنان در نزدیکی [[مدینه]] به ده هزار نفر رسید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۰-۵۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۲-۱۷۳.</ref>.
 
==پیشنهاد حفر [[خندق]]==
[[رسول خدا]]{{صل}} با [[مردم]] درباره نحوه مقابله با [[مشرکان]] [[مشورت]] کرد. حضرت پیشنهادهای مختلف مثل ماندن در [[شهر]]، [[دفاع]] از نقاط مرتفع، رفتن به خارج [[شهر]] و [[مبارزه]] رو در رو را شنید. سرانجام پیشنهاد [[سلمان]] را مبنی بر کندن خندقی پیرامون [[مدینه]]، [[انتخاب]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۳۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۴۵.</ref> تا [[جنگ]] در ناحیه‌های خاصی صورت گیرد و جلوی یورش [[دشمن]] به داخل [[شهر]] از نقاط آسیب‌پذیر گرفته شود<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۴؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲.</ref>.
 
==[[نقض پیمان]] [[بنی‌قریظه]]==
بعد از استقرار [[قریش]] نزدیک [[مدینه]]، [[ابوسفیان بن حرب]] از [[حُیّ بن اخطب]] خواست نزد [[یهودیان]] [[بنی‌قریظه]] برود و آنان را به [[پیمان‌شکنی]] و [[همکاری]] با [[سپاه قریش]] وادار کند. [[حُیّ بن اخطب]] سراغ [[کعب بن اسد]] [[رئیس]] [[قبیله]] [[بنی‌قریظه]] رفت. ابتدا [[کعب بن اسد]]، او را به حضور نپذیرفت و از [[پیمان‌شکنی]] با [[محمد]]{{صل}} [[هراس]] داشت؛ اما [[حیّ بن اخطب]] او را به [[نقض پیمان]] با [[پیامبر]]{{صل}} متقاعد کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۰- ۲۲۱؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵۴-۴۵۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۷۰-۵۷۱.</ref>. خبر به [[رسول خدا]]{{صل}} رسید، [[حضرت]] [[سعد بن معاذ]] و [[سعد بن عباده]] را فرا خواند و آنان را برای اطلاع از صحت و سقم خبر، راهی [[قلعه]] [[بنی‌قریظه]] کرد. آن دو پس از مواجهه با [[بنی‌قریظه]]، به نقض عهدشان پی بردند و [[رسول خدا]]{{صل}} را به صورت محرمانه از موضوع با خبر کردند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۵- ۴۵۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۷۱-۵۷۲.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۴-۱۷۵؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲.</ref>.
 
==کارشکنی [[منافقان]]==
[[منافقان]] از [[نقض پیمان]] [[بنی‌قریظه]] و [[وحشت]] [[مردم]] سوء استفاده کردند و پیوسته در صفوف [[مسلمانان]]، [[آشفتگی]] و در دل‌های [[مؤمنان]]، [[بیم]] و [[هراس]] می‌افکندند. آنان علاوه بر [[تضعیف]] روحیۀ [[مسلمانان]] در عمل نیز کاهلی می‌کردند. در جریان حفر خندق، آنان به بهانه‌های مختلف، گاه بدون اجازه [[پیامبر]]{{صل}} [[دست]] از کار می‌کشیدند و نزد خانواده‌هایشان می‌رفتند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۱۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۶۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۵.</ref>.
 
==جنگ [[علی]] {{ع}} با [[عمرو بن عبدود]]==
[[مدینه]] تا بیست و چند روز در محاصره [[مشرکان]] بود؛ اما [[جنگی]] اتفاق نیفتاد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۳.</ref> تا اینکه برخی از جنگجویان [[مشرکان]] مانند: [[عمرو بن عبدود]] و [[عکرمة بن ابی‌جهل]] از [[خندق]] عبور کردند و مبارز‌ طلبیدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۲؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۰.</ref>. هنگامی که [[عمرو بن عبدود]] سه بار مبارز‌ طلبید در هر سه بار جز [[علی]]{{ع}} کسی جواب مثبت نداد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۰.</ref>. زمانی که [[علی]]{{ع}} برای مقابله با او به میدان می‌رفت، [[پیامبر]]{{صل}} شمشیرش را به او داد، برای او [[عمامه]] بست، از [[خدا]] برای او طلب کمک کرد<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۱؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۲.</ref> و جمله [[تاریخی]] خود را فرمود: {{متن حدیث|بَرَزَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ إِلَى الشِّرْكِ كُلِّهِ‌}}<ref>حسن بن ابی الحسن دیلمی، ارشاد القلوب، ج۱، ص۳؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۲۶۱.</ref>؛ "همه [[ایمان]]، مقابل همه [[شرک]] قرار گرفت". [[عمرو بن عبدود]] کمی مقابل [[علی]] رجز خواند و گفت: "[[دوست]] ندارم تو را بکشم". [[علی]]{{ع}} فرمود: "اما من دوست دارم تو را بکشم". سپس او عصبانی از اسب پیاده شد، نقابش را کنار زد و با [[علی]]{{ع}} به [[جنگ]] پرداخت تا اینکه حضرت او را به [[هلاکت]] رساند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۵؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۷۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۷۴.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۶-۱۷۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۷۳؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۵.</ref>.
 
==[[اختلاف‌افکنی]] در [[سپاه مشرکان]]==
[[نُعَیم بن مسعود اشجعی]] که سه روز قبل، [[مسلمان]] شده بود، [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و گفت: "[[قوم]] من از [[مسلمان]] شدنم با خبر نیستند؛ پس هر دستوری دارید بفرمایید تا انجام دهم". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "اگر می‌توانی برو و اینها را از ما دور کن که [[نیرنگ]] نیز جزئی از [[جنگ]] است". او نیز این کار را به خوبی انجام داد؛ بنابراین نزد کعب، [[رئیس]] [[بنی‌قریظه]] رفت و به او گفت: "[[زندگی]]، [[زن]] و [[فرزند]] [[قریش]] دور از اینجاست و در مواقع حساس می‌توانند رها کنند و شما را تنها بگذارند؛ اما اینجا [[محل زندگی]] شماست و شما امکان دور شدن از اینجا را ندارید؛ پس آنها را در [[جنگ]] [[همراهی]] نکنید؛ مگر اینکه تعدادی از اشراف آنها را در قلعه نگه دارید تا مطمئن شوید آنها شما را در [[جنگ]] تنها نخواهند گذاشت". آنها نیز از حرف او استقبال کردند. سپس نزد [[ابوسفیان]] رفت و به او گفت: "اینها از [[همکاری]] با شما پشیمان شده و [[پشیمانی]] خود را به [[محمد]]{{صل}} اطلاع داده و گفته‌اند ما برای اعلام [[وفاداری]]، اشرافی از [[قریش]] را تحویل شما می‌دهیم تا شما گردن بزنید؛ پس اگر از شما خواستند تا بزرگانتان به عنوان تضمین ادامه [[جنگ]] در قلعه آنها بمانند، نپذیرید". [[ابوسفیان]] نیز حرف وی را پذیرفت. بنابراین بزرگان [[بنی‌قریظه]] در [[مذاکره]] با [[ابوسفیان]] این مسئله را مطرح کردند؛ اما آنها نپذیرفتند و [[بنی‌قریظه]] نیز با [[مشاهده]] خودداری [[قریش]] و [[غطفان]] از [[تسلیم]] تعدادی از اشراف، سخنان [[نعیم بن مسعود]] را صحیح دانستند و از [[جنگ]] منصرف شدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۲۹- ۲۳۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی ج۲، ص۴۸۰- ۴۸۷.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۷.</ref>
 
==[[امداد غیبی]]، ضربه نهایی به [[احزاب]]==
عاملی که بقیه عوامل [[شکست]] را تکمیل و [[تصمیم]] [[قریش]] را برای بازگشت حتمی کرد، طوفانی شدن ناگهانی هوا بود؛ به گونه‌ای که خیمه‌ها را از جا می‌کند و دیگ‌های [[غذا]] را از روی [[آتش]] پرت می‌کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۸۰.</ref>. این [[امداد غیبی]] و [[الهی]] و سردی هوا نیز بر [[سختی]] کار افزود<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ جَاءَتْكُمْ جُنُودٌ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> به توفان اشاره کرده است.


دربارۀ آن ضربت بی‌همتا و سرنوشت‌ساز، [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث| لَضَرْبَةُ عَلِيِّ لِعَمْرٍو يَوْمَ الْخَنْدَقِ تَعْدِلُ عِبَادَةَ الثَّقَلَيْن‏}}<ref>عوالی اللّئالی، ج ۴ ص ۸۶</ref> و آن ضربت را برابر با [[ارزش]] [[عبادت]] جنّ و [[انس]] دانست.
در این هنگام، [[رسول خدا]]{{صل}} [[حذیفه]] را به خارج از [[خندق]] فرستاد تا تحرکات شبانه [[دشمن]] را بررسی کند. وی وارد [[لشکر]] شد و [[ابوسفیان]] را در حال [[سخنرانی]] [[مشاهده]] کرد که می‌گفت: "ای گروه [[قریش]]! نقطه‌ای که ما در آن هستیم، [[محل زندگی]] ما نیست. چهارپایان ما هلاک شدند و باد و [[طوفان]]، [[خیمه]] و خرگاه و [[آتش]] برای ما باقی نگذاشته است و [[بنی‌قریظه]] با ما [[پیمان‌شکنی]] کردند. [[صلاح]] در این است که از اینجا کوچ کنیم". سپس بر شتر خود سوار شد و او را با تازیانه می‌زد؛ در حالی که نمی‌دانست دست‌های شترش بسته است<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۱- ۲۳۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۵۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۸۹- ۴۹۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۵۸۰.</ref>.


[[اخلاص]] [[علی]]{{ع}} در این [[نبرد]] نیز مهمّ است. وقتی پس از ضربتی روی سینۀ [[عمرو بن عبدودّ]] نشست، او [[جسارت]] کرده آب[[دهان]] افکند، [[علی]]{{ع}} برخاست و چند قدم راه رفت، دوباره برگشت و سر او را از تن جدا کرد. وقتی علّت این کار را پرسیدند، فرمود: نخواستم به خاطر [[عصبانیت]] او را بکشم، بلکه می‌خواستم فقط به خاطر [[خدا]] باشد<ref> مناقب، ابن شهر آشوب، ج ۲ ص ۱۱۵، بحار الأنوار، ج ۴۱ ص ۵۱</ref>. این [[اخلاص]]، در شعرهای معروف [[مولوی]] آمده است.<ref>مثنوی، دفتر اوّل، بیتهای ۳۷۲۱ تا ۳۸۱۰، گوا مخفّف گواه است</ref> برخورد جوانمردانۀ [[امام]] با کشتۀ [[دشمن]] نیز مشهور است، که [[زره]] از تن او نکند و چون [[خواهر]] عمرو بر بالین [[برادر]] آمد و از کشندۀ او پرسید و دانست که [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} او را کشته، بر [[برادر]] نگریست و گفت که [[جوانمردی]] بزرگ او را کشته است<ref>ارشاد، ج ۱ ص ۱۰۷</ref> این نیز از افتخارات و [[فضایل]] آن [[حضرت]] به شمار می‌رود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۵.</ref>
[[حذیفه]] در بازگشت، خبر مسرّت‌بخش عقب‌نشینی [[مشرکان]] را به اطلاع [[پیامبر]]{{صل}} و سایر [[مسلمانان]] رساند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۲۳۳؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۲۹۲.</ref>. بدین ترتیب، این [[جنگ]] با [[شهادت]] شش نفر از [[مسلمانان]] و [[هلاکت]] سه نفر از [[مشرکان]] به نفع [[مسلمانان]] خاتمه یافت<ref>محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۹۶.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[غزوه خندق (مقاله)|غزوه خندق]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۷۸؛ [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۶۱-۶۲.</ref>.


==[[پرسش]] وابسته==
==[[پرسش]] وابسته==
۱۱۷٬۲۱۳

ویرایش