پرش به محتوا

اعزام مبلغ در سیره پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'رقیب' به 'رقیب'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]| + - [[))
جز (جایگزینی متن - 'رقیب' به 'رقیب')
خط ۲۴: خط ۲۴:


==اعزام مبلّغ در [[سیره نبوی]]{{صل}} ‌==
==اعزام مبلّغ در [[سیره نبوی]]{{صل}} ‌==
#'''پیش از [[هجرت]] :''' [[رسول خدا]]{{صل}} با وجود تمام مشکلات از اعزام مبلّغ به سایر ‌نقاط نیز غافل نبود و در فرصت‌های مناسب، افرادی را برای [[تبلیغ]] [[دین]] به مناطق مختلف می‌فرستاد. [[نقل]] شده است که روزی اسعد بن [[زراره]]، یکی از سران [[خزرج]] با دوستش، ذکوان بن [[قیس]] برای [[کمک]] گرفتن از [[قریش]]، علیه [[رقیب]] [[نظامی]] خود، [[اوس]]، به [[مکه]] وارد شد. او در ملاقاتی که با [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، با شنیدن آیاتی از سوره انعام، [[مسلمان]] شد و از [[پیامبر]]{{صل}} خواست تا معلمی برای [[آموزش]] آنها به یثرب بفرستد. آن [[حضرت]] نیز [[جوانی]] بیست‌ساله به نام [[مصعب بن عمیر]] را به آنجا فرستاد. [[مصعب بن عمیر]] در [[یثرب]] به [[آموزش]] و [[تدریس]] و [[تبلیغ]] [[دین خدا]] پرداخت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷.</ref> و توانست عده زیادی از [[مردم]] یثرب را به [[دین اسلام]] فرا خواند. [[مردم مدینه]]، مصعب را "المقرئ" می‌خواندند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۲ - ۴۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۵۷ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۴.</ref> و نزد او [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌کردند و مصعب به قرائت‌هایشان گوش می‌داد و خطاهایشان را [[اصلاح]] می‌کرد. [[هجرت]] [[جعفر بن ابی طالب]] و دیگر [[مسلمانان]] به [[حبشه]] را نیز می‌توان از مصادیق دیگر [[تبلیغ]] [[دین اسلام]] پیش از [[هجرت]] برشمرد که در [[سال پنجم بعثت]] صورت گرفت. این امر زمینه آشنایی حبشیان را با [[اسلام]] را فراهم آورد و بر اساس همین آشنایی بود که [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]] در سال ششم [[هجرت]] در پی [[نامه]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[اسلام]] آورد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۳-۱۵۴.</ref>
#'''پیش از [[هجرت]] :''' [[رسول خدا]]{{صل}} با وجود تمام مشکلات از اعزام مبلّغ به سایر ‌نقاط نیز غافل نبود و در فرصت‌های مناسب، افرادی را برای [[تبلیغ]] [[دین]] به مناطق مختلف می‌فرستاد. [[نقل]] شده است که روزی اسعد بن [[زراره]]، یکی از سران [[خزرج]] با دوستش، ذکوان بن [[قیس]] برای [[کمک]] گرفتن از [[قریش]]، علیه رقیب [[نظامی]] خود، [[اوس]]، به [[مکه]] وارد شد. او در ملاقاتی که با [[رسول خدا]]{{صل}} داشت، با شنیدن آیاتی از سوره انعام، [[مسلمان]] شد و از [[پیامبر]]{{صل}} خواست تا معلمی برای [[آموزش]] آنها به یثرب بفرستد. آن [[حضرت]] نیز [[جوانی]] بیست‌ساله به نام [[مصعب بن عمیر]] را به آنجا فرستاد. [[مصعب بن عمیر]] در [[یثرب]] به [[آموزش]] و [[تدریس]] و [[تبلیغ]] [[دین خدا]] پرداخت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۰۷ و ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۸۷.</ref> و توانست عده زیادی از [[مردم]] یثرب را به [[دین اسلام]] فرا خواند. [[مردم مدینه]]، مصعب را "المقرئ" می‌خواندند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۴۳۲ - ۴۳۳؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۳۵۷ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۴۳۴.</ref> و نزد او [[قرآن]] [[تلاوت]] می‌کردند و مصعب به قرائت‌هایشان گوش می‌داد و خطاهایشان را [[اصلاح]] می‌کرد. [[هجرت]] [[جعفر بن ابی طالب]] و دیگر [[مسلمانان]] به [[حبشه]] را نیز می‌توان از مصادیق دیگر [[تبلیغ]] [[دین اسلام]] پیش از [[هجرت]] برشمرد که در [[سال پنجم بعثت]] صورت گرفت. این امر زمینه آشنایی حبشیان را با [[اسلام]] را فراهم آورد و بر اساس همین آشنایی بود که [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]] در سال ششم [[هجرت]] در پی [[نامه]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[اسلام]] آورد<ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۳-۱۵۴.</ref>
#'''پس از [[هجرت]] :''' در اوائل [[هجرت]]، [[طفیل بن عمرو دوسّی]]<ref>حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص ۱۷۳.</ref> - شاعر نامی [[عرب]] - به [[مدینه]] آمد. او با وجود بر حذر داشته شدن سران [[قبیله]] از تماس با [[رسول خدا]]{{صل}} با آن [[حضرت]] [[ملاقات]] کرد و به [[پیامبر]]{{صل}} [[ایمان]] آورد و سپس [[آمادگی]] خود را برای [[آموزش]] [[دین]] در میان قبیله‌اش اعلام کرد. [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز پس از تعلیمات ساده، او را به سوی قبیله‌اش گسیل داشت و وی در آنجا چنان موفق عمل کرد که توانست افراد زیادی را به [[مسلمان]] سازد<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۷۹ - ۱۸۱ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۸۲ - ۳۸۴.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۴.</ref>
#'''پس از [[هجرت]] :''' در اوائل [[هجرت]]، [[طفیل بن عمرو دوسّی]]<ref>حمیدرضا شیخی، فرهنگ اعلام جغرافیایی - تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ص ۱۷۳.</ref> - شاعر نامی [[عرب]] - به [[مدینه]] آمد. او با وجود بر حذر داشته شدن سران [[قبیله]] از تماس با [[رسول خدا]]{{صل}} با آن [[حضرت]] [[ملاقات]] کرد و به [[پیامبر]]{{صل}} [[ایمان]] آورد و سپس [[آمادگی]] خود را برای [[آموزش]] [[دین]] در میان قبیله‌اش اعلام کرد. [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز پس از تعلیمات ساده، او را به سوی قبیله‌اش گسیل داشت و وی در آنجا چنان موفق عمل کرد که توانست افراد زیادی را به [[مسلمان]] سازد<ref>الطبقات الکبری، ج ۴، ص ۱۷۹ - ۱۸۱ و السیرة النبویه، ج ۱، ص ۳۸۲ - ۳۸۴.</ref><ref> [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم (کتاب)|فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم]]، ص ۱۵۴.</ref>
*[[پیامبر خدا]]{{صل}} پس از [[جنگ احد]] کوشید با اعزام گروه‌های تبلیغی به میان [[قبایل]]، [[قلوب]] [[قبایل]] بی‌طرف را به [[معارف]] [[اسلام]] جذاب کند؛ از این رو، مبلّغان ورزیده‌ای که [[حافظ]] [[قرآن]] بودند و به [[احکام]] و سخنان [[پیامبر]]{{صل}} [[آگاهی]] داشتند و می‌توانستند [[عقاید اسلامی]] را با روشن‌ترین بیان و واضح‌ترین روش به گوش [[مردم]] دوردست برسانند، برای [[تبلیغ]] [[دین]] به مناطقی گسیل داشت که منطقه نجد از این مناطق بود؛ اما [[توطئه]] [[دشمنان]] [[سرنوشت]] دردناکی را برای گروه‌های تبلیغی رقم زد. این واقعه، [[رسول خدا]]{{صل}} را بر آن داشت که تا فرا رسیدن فرصتی مناسب از ادامه این کار منصرف شود. شرح ماجرا چنین است.
*[[پیامبر خدا]]{{صل}} پس از [[جنگ احد]] کوشید با اعزام گروه‌های تبلیغی به میان [[قبایل]]، [[قلوب]] [[قبایل]] بی‌طرف را به [[معارف]] [[اسلام]] جذاب کند؛ از این رو، مبلّغان ورزیده‌ای که [[حافظ]] [[قرآن]] بودند و به [[احکام]] و سخنان [[پیامبر]]{{صل}} [[آگاهی]] داشتند و می‌توانستند [[عقاید اسلامی]] را با روشن‌ترین بیان و واضح‌ترین روش به گوش [[مردم]] دوردست برسانند، برای [[تبلیغ]] [[دین]] به مناطقی گسیل داشت که منطقه نجد از این مناطق بود؛ اما [[توطئه]] [[دشمنان]] [[سرنوشت]] دردناکی را برای گروه‌های تبلیغی رقم زد. این واقعه، [[رسول خدا]]{{صل}} را بر آن داشت که تا فرا رسیدن فرصتی مناسب از ادامه این کار منصرف شود. شرح ماجرا چنین است.
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش