پرش به محتوا

ضرورت وجود امام: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۲٬۸۶۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۳۰ مهٔ ۲۰۲۱
تغییرمسیر به ضرورت امامت
(تغییرمسیر به ضرورت امامت)
برچسب: تغییر مسیر جدید
خط ۱: خط ۱:
 
#تغییر_مسیر [[ضرورت امامت]]
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[ضرورت وجود امام در قرآن]] - [[ضرورت وجود امام در حدیث]] - [[ضرورت وجود امام در کلام اسلامی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[ضرورت وجود امام (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
 
'''[[ضرورت وجود امام]]''' یا '''[[وجوب وجود امام]]''' یکی از معانی [[ضرورت امامت]] است.
 
==[[دلایل عقلی ضرورت وجود امام]]==
* [[ضرورت]] [[وجود امام]] به معنای علّت وجود یا علت فاعلی [[امام]] و [[امامت]] است و شامل موارد ذیل می‌‌شود:
* [[وجوب عدل]]؛
* [[وجوب دفع فساد]]؛
* [[وجوب تأمین منافع ملزمه]]؛
* [[وجوب دفع اختلاف در جامعه]]؛
* [[وجوب رسیدن جامعه به کمال]]؛
* [[وجوب حفظ نظام جامعه]].
 
==مقدمه==
* [[امامیه]] همواره از این [[نظریه]] [[دفاع]] می‌‌کرده‌اند که می‌‌بایست در میان [[جامعه انسانی]] [[امام]] که [[حافظ دین خداوند]] و [[حجت خدا در زمین]] است، پیوسته وجود داشته باشد و در هیچ حال [[زمین]] از [[حجت]] خالی نخواهد بود. به عنوان یک متن مهم بازمانده از نیمه اول سده ۳ ق باید از کتاب"العلل " [[فضل بن شاذان]] نام برد که به روشنی از [[ضرورت وجود امام]]{{ع}} بحث کرده است <ref>فضل بن شاذان، العلل، ص ۱۰۰-۱۰۱.</ref>.
*برخی از دلیل‌های مطرح شده از سوی او در [[وجوب امامت]]، ضرورتهای [[اجتماعی]] [[وجود امام]]{{ع}} را منعکس می‌‌کند و با بررسی ساختار [[جوامع بشری]] و [[ضرورت]] وجود [[قانون]]، [[وجود امام]]{{ع}} را الزامی می‌‌داند. البته [[فضل بن شاذان]] بر [[وجوب عقلی تعیین امام]]{{ع}} از سوی [[خداوند]] تکیه می‌‌کند و بی آنکه سخنی از انگاره "[[اختیار]]" در بحث [[امامت]] و [[انکار]] آن داشته باشد، از [[انتصاب الهی]] و تلویحاً از [[نظریه نص]] [[دفاع]] می‌‌کند <ref>برای پیشینه اعتقاد به وجوب نص، در میان هشام بن حکم و شاگردانش، نک: سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۶۳-۴۶۴؛ ابن ندیم، الفهرست، ۲۲۵.</ref>.
*او همچنین از [[امامت]] به عنوان [[رهبری]] و [[سیادت]] [[جامعه]] [[سیاسی]] [[سخن]] به میان آورده است. بعدها نیز [[امامیه]] از [[امامت]] به عنوان "[[ریاست عامه]] مطلقه بر امور [[دین]] و [[دنیا]]" یاد کرده‌اند <ref>نک: سید مرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، به کوشش محمد تقی دانش پژوه، ضمن الذکری الالفیه للشیخ الطوسی، ص۷۳۴؛ شیخ طوسی، «رساله فی الاعتقادات»، به کوشش محمدعلی روضاتی، ضمن ج ۳ یادنامه شیخ طوسی، ص۷۲۹؛ علامه حلی، حسن، کشف الفوائد، ص۷۷.</ref>. در [[حقیقت]] [[امامیه]] با وجود اینکه به [[ختم نبوت]] پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} معتقدند، بر این باورند که [[حفظ]] و استمرار [[شریعت]] و [[دین]] [[خداوند]] جز از طریق وجود مستمر "[[حجّت]] " امکان پذیر نیست. در تداوم این [[سنت]]، [[ابن قبه]] از [[ضرورت]] وجود [[حجت]] در [[زمین]] تا [[برپایی قیامت]] و [[ضرورت]] وجود [[نص الهی بر امام]] تأکید می‌‌کند و [[معتقد]] است که [[امام]] باید مصون از [[اشتباه]] بوده، و عالم و [[عادل]] باشد و [[مردمان]] را آنچه نمی‌دانند، بیاموزاند و به [[حق]] [[حکم]] کند و گفتارش عاری از [[خطا]] و [[اختلاف]] و [[پریشانی]] باشد. او همچنین از [[ضرورت عقلی]] [[نص الهی]] به [[امام]]{{ع}} از سوی [[خداوند]] و [[نفی]] [[اختیار]] بحث کرده است. وی بر [[نیاز]] به وجود [[نص]] از این طریق [[استدلال]] می‌‌کند که [[تعیین]] [[معصوم]]، بر [[انسان‌ها]] ممکن نیست، زیرا ظاهر [[آدمیان]] نمی‌تواند روشن کننده [[عصمت]] آنان باشد و تنها [[خداوند]] بر [[عصمت]] بندگانش [[آگاه]] است <ref>نک: «مسأله»، بندهای ۱-۲، «النقض»، بندهای ۴، ۱۳؛ برای نظر مثبت فضل بن شاذان در باب عصمت، نک: سید مرتضی، الفصول المختاره، ص۱۲۰، به نقل از مناظرات فضل.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
* [[ابو سهل نوبختی]] در کتاب"التنبیه " که حدود سال ۲۹۰ ق آن را به انجام رسانده، بر [[لزوم وجود امام]] [[منصوص]] و عالم بر [[کتاب و سنت]] که [[واجب]] الطاعه است و در [[کتاب خدا]] و [[سنت]] دچار [[فراموشی]] و [[اشتباه]] و [[خطا]] نمی‌شود، به عنوان آموزه [[امامیه]] تأکید کرده است. او بر [[وجوب عقلی]] [[نص]] از سوی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بر [[جانشین]] خود و [[امام]] [[مؤمنان]] [[استدلال]] می‌‌کند<ref>التنبیه، ص ۹۴، ۹۶-۹۷.</ref>. [[ابو سهل نوبختی]] تصریح می‌‌کند که شخص [[امام]]، [[حجت خداوند]] تلقی می‌‌شود و به واسطه وجود اوست که [[شرایع]] [[خداوند]] زنده و پایدار می‌‌ماند و در غیر این صورت اگر [[امام]] و [[حجت]] در [[زمین]] نباشد، [[شریعت]] [[خداوند]] تعطیل و ساقط می‌‌شود<ref>التنبیه، ص ۹۵.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
*در منظومه [[دینی]] [[شیخ مفید]] و [[مکتب کلامی]] او، بحث [[ضرورت وجود امام]] از [[جایگاه]] ویژه ای برخوردار است و از این رو، [[نیازمند]] مطالعه و بررسی است: از دیدگاه [[شیخ مفید]]، [[امامان]] "[[قائم مقام]] " [[پیامبران]] در تنفیذ [[احکام]] و برپا داشتن [[حدود الهی]] و [[پاسداری]] از [[شرایع]] و [[تربیت]] بشرند <ref>نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۷۴.</ref>. از این رو، [[شیخ مفید]] تأکید بیشتری به نقش [[امام]] در [[جامعه]] [[مؤمنان]] به عنوان [[ریاست]] [[اجتماع]] [[دینی]] دارد؛ از اینجا بود که [[متکلمان]] امامی در این دوره در تداوم [[اندیشه]] [[فضل بن شاذان]]، [[ضرورت وجود امام]] را از طریق [[قاعده لطف]] [[تبیین]] کردند و اصول [[امامت]] را از این راه مورد باز اندیشی قرار دادند. در این دیدگاه وجود "[[تکلیف]] " عقلاً [[ضرورت وجود امام]] را توضیح می‌‌دهد و [[تعیین امام]] را از سوی [[خداوند]] [[واجب]] می‌‌سازد. در جایگاهی که [[شیخ مفید]] و شاگردانش برای [[امام]] به عنوان [[ریاست]] [[جامعه]] [[مؤمنان]] قائلند، [[وجود امام]] برای [[مصالح دینی]] [[مؤمنان]] [[پیش بینی]] شده، و بدین سبب، با ثبوت "[[تکلیف]] "، بر [[خداوند]] [[واجب]] است که بر مبنای [[لطف]] عمل کند و [[امام]] را که وجودش برای وجود [[تکلیف]] ضروری است، [[تعیین]] نماید. در این [[تفسیر]] از [[وجود امام]]، [[امام]] صرفاً یک [[مفسر قرآن]] و [[سنت نبوی]] نیست، بلکه به عنوان [[رئیس جامعه]] [[مؤمنان]]، کسی است که دارای نفاذ [[امر و نهی]] است و طاعتش مفروض است و از این رو، [[ریاست]] او، [[ریاست]] مطلقه به حساب می‌‌آید. صرف وجود چنین کسی در هنگامی که از [[وجوب]] [[تکلیف]] و ثبوت آن سخن گفته می‌‌شود، برای [[مؤمنان]] امری [[واجب]] است، چه، مقتضای [[لطف]] [[باری تعالی]] است. بر این اساس، [[تصرف امام]] در [[امت]]، [[لطف]] است و [[مصلحت دینی]] آنان را در بر دارد. [[متکلمان]] در [[استدلال]] به [[قاعده لطف]]، افزون بر ثبوت [[تکلیف عقلی]]، ارتفاع [[عصمت]] را نیز شرط کرده‌اند، به این معنا که هنگامی می‌‌توان بر [[وجود امام]] به عنوان [[لطف]] تأکید کرد که [[مکلفان]] از [[عصمت]] برخوردار نباشند و از این رو، برای انجام دادن [[واجب]] و [[امتناع]] از [[قبیح]]، به وجود [[رئیس]] [[نیازمند]] باشند. طبعاً برای چنین رئیسی [[عصمت]] ضروری است، چه، مقتضای درونمایه [[قاعده لطف]] است و از آنجا که تنها [[خداوند]] کاشف از [[عصمت امام]] است، [[امت]] را به [[انتخاب]] کردن [[امام]] راهی نیست و بنابراین، نمی‌توان برپایه [[استدلال]] به وجود [[امامت]] به عنوان [[ریاست]] [[الهی]] [[جامعه]] [[مؤمنان]]، برای "[[اختیار]]" [[جامعه]] [[مؤمنان]]، شأنی در [[انتخاب امام]] مفروض دانست، زیرا جدا از [[لطف]] و [[نص]]، [[کشف]] [[عصمت امام]] نیز از سوی [[مردم]] امکان ناپذیر است. بر این اساس، طبق [[قاعده لطف]] که [[متکلمان]] امامی بر مبنای آن منظومه [[امامت]] را در دوره‌های [[شیخ مفید]] و شاگردانش تنظیم کردند، با ثبوت عدم [[عصمت]] در یک شخص، نمی‌توان از [[انتخاب]] او از سوی [[مردم]] و [[دینی]] بودن [[ریاست]] مطلقه وی و نیز ابتنای آن بر [[مصالح دینی]] [[مؤمنان]] [[سخن]] گفت، زیرا برطبق این قاعده، به صرف وجود [[مصالح دینی]] در [[ریاست]] [[امام]]، وجود و [[تعیین]] و [[عصمت]] او [[ضرورت]] می‌‌یابد و بر [[خدا]] [[واجب]] می‌‌شود که از باب [[لطف]] او را [[تعیین]] نماید<ref> (نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، به کوشش واعظ چرندابی، ص۴۶؛ سید مرتضی، الذخیره، به کوشش احمد حسینی، ص۴۰۹ بب؛ شیخ طوسی، الغیبه، ۳- ۱۵</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23022/10/3910 [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.]</ref>.
 
==یادسپاری==
* برای اطلاع از '''[[ضرورت امامت]]''' به معنای علّت [[مشروعیت]] [[امام]] یا [[امامت]] به مدخل [[ضرورت تعیین امام]] یا [[وجوب تعیین امام]] مراجعه شود.
 
==فلسفه وجود امام در درس‌هایی از عقاید اسلامی==
*ممکن است این [[پرسش]] مطرح شود که [[فلسفه وجودی]] [[امام]]، بهره بردن [[مردم]] و [[جامعه]] از [[نور]] وجود او در ابعاد مختلف است؛ یعنی [[امام]] باید از جهات مختلف [[زعامت]] را عهده‌دار شود؛ [[زعامت سیاسی]] و [[تشکیل حکومت الهی]] و [[اجرای احکام اسلامی]]، [[زعامت]] مذهبی و مرجعیّت و پاسخ‌گویی به پرسش‌های مذهبی، [[زعامت]] [[قضایی]] و [[فصل خصومت]] و... و تأمین هیچ یک از این اهداف با نبودن [[امام]] بین [[مردم]] و در پس پرده [[غیبت]] بودن ممکن نیست. پس [[فلسفه وجودی]] [[امام]] چیست؟
*در پاسخ باید گفت: صحیح است که در [[دوران غیبت]] [[مردم]] از برخی [[برکات]] وجودی [[امام]] محروم‌اند و چنان‌که [[گذشت]] علّت این محرومیّت نیز خود آنها قابل هستند؛ امّا معنای این سخن آن نیست که هیچ فایده‌ای برای [[امام]] در [[دوران غیبت]] قابل تصوّر نیست، بلکه فواید فراوان دیگری در این دوره برای [[وجود امام]] است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌شود.
*قبل از ذکر مواردی از [[فواید وجود امام]] در [[دوران غیبت]]، تذکّر این مقدّمه ضروری است: اصولاً [[امام]] به عنوان [[واسطه فیض الهی]] به [[مردم]]، وجودش ضروری است و اگر نباشد، موجودی روی [[زمین]] نخواهد ماند.
*کافی از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است که [[امام]] در پاسخ [[راوی]] پرسید: آیا [[زمین]] بدون [[امام]] می‌ماند؟ فرمود: "اگر [[زمین]] بدون [[امام]] باشد، فرو می‌رود و نظمش در هم می‌ریزد و از بین می‌رود"<ref>اصول کافی، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ج۱۰؛ ر.ک: حدیثهای ۸-۱۳.</ref>؛ بنابراین، [[وجود امام]] بر [[زمین]] ضروری است و هر چند [[غایب]] باشد، چنانچه بدون [[وجود امام]]، [[حجّت]] [[خداوند]] بر [[مردم]] تمام نیست و [[لطف الهی]] اقتضا می‌کند که [[امام]] بین [[مردم]] باشد؛ هر چند او را بنا به مصالحی نشناسند. کافی از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است: "خداوند [[برتر]] و بزرگ‌تر از آن است که [[زمین]] را بدون [[امام]] [[عادل]] واگذارد"<ref>اصول کافی، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، حدیث ۶؛ ر.ک: اصول کافی، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، باب احادیث: ۱-۸.</ref>.
*مرحوم [[خواجه نصیر طوسی]] به سه نکته در عبارتی کوتاه اشاره کرده و می‌فرماید: "[[وجود امام]] [[لطف]] است و تصرّفش در امور [[لطف]] دیگری"<ref>{{عربی|... وجوده لطف و تصرّفه آخر و عدمه منا}}؛ کشف المراد، ص۳۶۲.</ref>؛یعنی هر چند تصرّف [[امام]] در امور [[مردم]] و بر عهده گرفتن [[حکومت]] و [[ولایت]] بر [[مردم]] [[لطف]] است، امّا [[لطف]] [[وجود امام]] اعمّ از این است و نکته سوّم اینکه علّت عدم بهره بردن از [[لطف]] تصرّف [[امام]] از خود ما است. با توجّه به مقدّمه فوق اکنون به برخی از بهره‌هایی که [[اهل]] [[زمین]] از [[فیض]] [[وجود امام]] می‌برند اشاره می‌شود:
*۱. [[غیبت امام]] ملازم با عدم تصرّف در امور به طور مطلق نیست<ref>محاضرات در الهیات، سبحانی، ص۵۶۹.</ref>؛ یعنی این گونه نیست که در [[دوران غیبت]] [[امام]] هیچ تصرّفی در [[امور جامعه]] نداشته باشد، بلکه او هنگام [[لزوم]] [[ولایت الهی]] را [[اعمال]] می‌کند.
*[[امام عصر]]{{ع}} همچون خورشیدی پشت [[ابر]] است، که گرچه [[اهل]] [[زمین]] از برخی [[برکات]] آن محروم‌اند و از اشعه طلایی آن استفاده نمی‌کنند و از فوایدی که در [[نور]] مستقیم [[خورشید]] وجود دارد بی‌بهره‌اند، امّا به هر حال از [[نور]] و حرارت و بسیاری از فواید [[خورشید]] بهره میبرند. اصلاّ اگر [[خورشید]] نباشد [[زندگی]] بر [[زمین]] ممکن نیست؛ اما اگر باشد و در پشت [[ابر]]، [[زندگی]] ممکن است. این مطلب در یکی از [[توقیعات امام زمان]]{{ع}} این چنین آمده است: "امّا وجه بهره بردن از وجود من در [[دوران غیبت]] همانند بهره بردن از [[خورشید]] هنگامی است که [[ابر]] آن را از چشم‌ها [[غایب]] می‌کند و به تحقیق من [[امان]] [[اهل]] [[زمین]] هستم چنان‌که [[ستارگان]] [[امان]] [[اهل آسمان]] هستند، پس در [[پرسش]] را درباره آنچه برایتان فایده ندارد، ببندید ([[پرسش]] بی‌فایده نکنید) و برای دانستن آنچه از طرف شما [[کفایت]] شده است خود را به [[رنج]] نیفکنید و زیاد برای [[تعجیل در فرج]] [[دعا]] کنید که [[فرج]] شما در آن است"<ref>کمال الدین، ص۴۴۱، باب ۴۵، توقیع ۴.</ref>. در ضمن از این [[نقل]] آنچه قبلاً گفته شد، مبنی بر اینکه [[زمین]] بدون [[امام]] ممکن نیست روشن می‌شود و اینکه [[امنیّت]] و [[آرامش]] [[اهل]] [[زمین]] به [[سبب وجود امام]] است که اگر نبود [[زمین]] فرو می‌رفت و [[نظم]] آن درهم شد، چنان‌که [[ستارگان]] در [[آسمان]] چنین نقشی دارند، همچنین محرومیّت [[مردم]] از برخی [[برکات وجود امام]] و...<ref>ر.ک: کمال الدین، باب ۲۱، ج۲۲.</ref>.
*۲. گرچه عموم [[مردم]] به [[امام]] دسترسی ندارند، امّا [[خواص]] و برخی انسان‌های [[وارسته]] و [[شایسته]] دسترسی دارند. [[بندگان]] [[صالح]] [[الهی]] فقهای نامدار عند اللّزوم به محضر [[حضرت]] شرفیاب می‌شوند و بهره‌های لازم را از [[وجود مقدّس]] او می‌برند و این بهره‌ها و فیوضات را به عموم [[مردم]] منتقل می‌کنند، پس در واقع عموم [[مردم]] از وجود [[حضرت]] بهره می‌برند.
*چنانّکه [[حضرت]] خود یا برخی از [[یاران]] [[شایسته]] او به امر [[امام]] به داد درماندگان می‌رسند و بندگانی که از همه جا [[مأیوس]] شده‌اند به سبب [[حضرت]] [[نجات]] می‌یابند. درباره ماجرای کسانی که توسّط [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[راهنمایی]] شده و از گرفتاری و [[مرگ]] [[نجات]] یافته‌اند کتاب‌ها نوشته شده است که البته این گوشه‌ای از [[حقیقت]] است.
*از سوی دیگر حضرات [[علما]] و فقهای بزرگ را به طرق مختلف [[راهنمایی]] می‌فرمایند و آنها را تحت [[ارشاد]] قرار می‌دهند؛ مثلاً از طریق [[نامه]] یا به محضر [[حضرت]] بار یافتن، مطالب لازم را به آنان گوشزد می‌فرمایند<ref> ر.ک: دو توقیع حضرت به شیخ مفید؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۳ - ۳۲۴.</ref>.
*در فرازی از یکی از نامه‌های [[حضرت]] به [[شیخ مفید]] مرقوم فرموده است: "ما در مراعات شما اهمال نمی‌کنیم و یاد شما را فراموش نمی‌کنیم"<ref>طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۳۲۳ - ۳۲۴.</ref>. نمونه علمایی که به [[خدمت]] رسیده و از محضر [[مبارک]] او بهره برده و مسایل [[علمی]] خود را حل کرده‌اند، بسیار فراوان است؛ مانند شرفیابی مرحوم [[مقدس اردبیلی]]، مرحوم [[محمد تقی مجلسی]] و...<ref>منتهی الآمال، ج۲، ص۵۱۹ – ۵۵۶؛ النجم الثاقب، ص۳۳۴.</ref>.
*٣. لازم نیست [[امام]] شخصاً متولی امور شود و [[کارها]] را مستقیماً اداره کند، بلکه این امر می‌تواند در [[دوران غیبت صغری]] توسّط [[نواب خاص]] و در [[دوران غیبت کبری]] توسّط [[نواب عام]] [[حضرت]] انجام شود. آنچه باید در [[ارتباط]] با [[مردم]] انجام می‌شد، همگی توسّط [[نواب خاص]] [[حضرت]] در [[دوران غیبت صغری]] تحت اشراف خاصّ آن [[حضرت]] انجام می‌شد.
*[[نواب خاص]] [[حضرت]] چهار نفر بودند:
*اوّلین نفر، [[عثمان بن سعید عمری]] [[سمان]] که شغل سمانّی (روغن‌فروشی) را پوششی برای پنهان کردن فعالیّت‌های [[سیاسی]] مذهبی خود قرار داده بود. او از وکلای [[حضرت عسکری]] و از افراد مورد [[اعتماد]] بود. وی در سال ۲۶۶ فوت کرد.
*دوّم، [[محمد بن عثمان بن سعید عمری]] که پس از پدرش عهده‌دار این [[مسئولیّت]] شد. [[امام زمان]]{{ع}} در توقیعی ضمن [[تسلیت]] و [[تعزیت]] فوت [[عثمان بن سعید]] به فرزندش [[محمد بن عثمان]] مرقوم می‌فرماید: "... از کمال [[سعادت]] او (پدرت) این است که خدای عزّ و جل [[فرزندی]] همچون تو را روزی او کرده است که بعد از او [[جانشین]] او و [[قائم]] مقامش باشی"<ref>کمال الدین، باب ۴۵، توقیع شماره ۴۱.</ref>. [[محمد بن عثمان]] تا سال ۳۰۵ - که در قید [[حیات]] بود- این [[مسئولیّت]] را بر عهده داشت. [[امام]]{{ع}} در توقیعی درباره‌اش می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ أَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْعَمْرِيُّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ عَنْ أَبِيهِ مِنْ قَبْلُ فَإِنَّهُ ثِقَتِي وَ كِتَابُهُ كِتَابِي}}<ref>توقیع شماره ۴.</ref>؛
*سوّمین [[نایب]] خاصّ، [[ابوالقاسم]] [[حسین بن روح]] است. او از شخصیّت‌های بزرگ [[علمی]] و از افراد مورد [[اعتماد]] [[محمد بن عثمان]] بود که تا سال ۳۲۶ [[نیابت]] [[امام زمان]]{{ع}} را به عهده داشت<ref>توقیعات شماره ۲۸، ۳۱ و ۳۴.</ref>. [[مرحوم صدوق]] در [[کتاب]] [[کمال الدین]] [[نقل]] کرده است: هنگامی که [[مرگ]] [[ابا جعفر]] [[محمد بن عثمان]] فرا رسید گفت: من [[مأمور]] شده‌ام که به [[ابوالقاسم]] [[حسین بن روح]] [[وصیّت]] کنم (او را [[جانشین]] خود قرار دهم)<ref>همان، ج۳۳.</ref>.
*چهارم، [[علی بن محمد سمری]] بود. [[حسین بن روح]] در پایان [[عمر]] خود به امر [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[علی بن محمد سمری]] را به عنوان [[جانشین]] خود معرّفی کرد و او [[آخرین نایب]] [[امام]] بود و تا سال ۳۲۹ (یعنی سال [[مرگ]] خود) حدود سه سال [[نیابت]] خاصّه [[حضرت]] را بر عهده داشت. در این سال توقیعی از [[امام زمان]]{{ع}} و به این مضمون به دستش رسید: {{متن حدیث|بسم الله الرحمن الرحيم يَا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ}}<ref>کمال الدین، ج۲، باب ۴۵، ج۴۴، ص۴۶۷.</ref>.
*در این [[توقیع شریف]] چند نکته قابل توجه است:
#[[خبر غیبی]] فوت [[نایب چهارم]] در فاصله شش روز.
#[[دستور]] [[حضرت]] که کسی را به [[جانشینی]] خود [[تعیین]] نکند.
#شروع [[غیبت]] دوم ([[غیبت کبری]]).
#[[ظهور]] [[حضرت]] به [[اذن]] [[خدای تعالی]] بعد از مدّتی بس طولانی و [[سنگ‌دل]] شدن [[مردم]] و پر شدن [[زمین]] از [[جور]].
#به زودی افرادی ادّعایی خواهند کرد که [[حضرت]] را دیده‌اند.
#هر کس ادّعای [[مشاهده]] کند قبل از [[خروج سفیانی]] و [[صیحه آسمانی]] (دو مورد از [[علائم ظهور]]) [[دروغ‌گو]] خواهد بود؛ البته باید توجّه کرد مراد از [[مشاهده]] در اینجا یا کسی است که ادّعای [[مشاهده]] همیشگی و [[نیابت]] خاصّه داشته باشد یا مسئله [[مشاهده]] [[حضرت]] را وسیله‌ای برای [[انحراف]] و [[منافع]] [[نامشروع]] خود قرار داده باشد، نه اینکه [[مشاهده]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} محال باشد.
*نقش [[نیابت]] [[حضرت]] در دوره [[غیبت کبری]] توسّط فقهای جامع الشّرایط انجام می‌شود. آنان [[حجّت]] [[امام]] بر مردم‌اند؛ چنانکه [[امام]] حجتّ [[خدا]] بر آنها است. خود [[حضرت]] در قسمتی از یکی از [[توقیعات]] [[شریف]] مرقوم فرموده‌اند: {{متن حدیث|... وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ}}<ref>کمال الدین، ج۲، توقیع شماره ۴.</ref>.
*۴. نکته دیگری که در زمینه فایده [[امام]] در [[دوران غیبت]] می‌توان گفت این است که [[علم]] ما در این زمینه بسیار محدود است؛ به همین [[دلیل]] اطلاع نداریم که [[فلسفه]] این کار چیست و فواید [[امام]] در پس پرده [[غیبت]] کدام است؟ و آنچه گفته شد قسمتی از [[برکات وجود امام]] بود. روشن است عدم [[علم]] و [[آگاهی]] ما [[دلیل]] بر عدم فایده نیست<ref>ر.ک: کمال الدین، باب ۴۴، ج۱۱، ص۴۳۷.</ref>.
*در [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}} می‌خوانیم: "و هرگاه دانستیم که [[خدای عزّ و جلّ]] [[حکیم]] است، [[تصدیق]] می‌کنیم که تمام افعالش از روی [[حکمت]] است هر چند وجه آن آشکار نباشد"<ref>{{متن حدیث|... وَ مَتَى عَلِمْنَا أَنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَكِيمٌ صَدَّقْنَا بِأَنَّ أَفْعَالَهُ كُلَّهَا حِكْمَةٌ وَ إِنْ كَانَ وَجْهُهَا غَيْرَ مُنْكَشِفٍ}}؛ کمال الدین، باب ۴۴، ج۱۱، ص۴۳۷.</ref>.
*از جمله حکمت‌ها و فواید دیگری که می‌توان برای [[دوران غیبت]] ذکر کرد این است که [[امتحان]] مؤمن در این دوره سخت‌تر و در نتیجه ثمربخش‌تر خواهد بود؛ به همین [[دلیل]] مراحلی از کمال را که [[مؤمنان]] در این دوره سخت میتوانند طی کنند بسیار [[برتر]] از سایر ادوار است. در قسمتی از [[حدیثی]] طولانی از [[پیامبر]]{{صل}} که در [[وصیّت]] [[حضرت]] به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} آمده است می‌فرماید: "و بدان ای [[علی]]! شگفت‌انگیز‌ترین [[مردم]] از نظر [[ایمان]] و عظیم‌ترین آنها از نظر [[یقین]] گروهی هستند که در [[آخر الزمان]] [[زندگی]] میکنند، [[پیامبر]] را [[ملاقات]] نکرده‌اند و حجّتشان در پس پرده است؛ ولی به یک سیاهی بر سفیدی [[ایمان]] آورده‌اند (یعنی نه [[پیامبر]] خود را [[مشاهده]] کرده‌اند و نه [[امام]] را و تنها نام آنها را که بر کاغذ نوشته شده است دیده‌اند در عین حال به آنها [[ایمان]] آورده‌اند، پس [[ایمان]] و [[یقین]] این [[قوم]] بسیار [[ارزشمند]] و بزرگ است)"<ref>{{متن حدیث|... يَا عَلِيُّ وَ اعْلَمْ أَنَّ أَعْجَبَ النَّاسِ إِيمَاناً وَ أَعْظَمَهُمْ يَقِيناً قَوْمٌ يَكُونُونَ فِي آخِرِ الزَّمَانِ لَمْ يَلْحَقُوا النَّبِيَّ وَ حَجَبَتْهُمُ الْحُجَّةُ فَآمَنُوا بِسَوَادٍ عَلَى بَيَاضٍ}}؛ کمال الدین، باب ۲۵، ج۸، ص۲۷۳.</ref><ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|امام‌شناسی]]، ص:۱۶۹-۱۷۶.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
* [[ضرورت امامت]]
 
==منابع==
* [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[حسن انصاری|انصاری، حسن]]، [[دانشنامه بزرگ اسلامی (کتاب)|'''دانشنامه بزرگ اسلامی''']]
* [[پرونده:4670311.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[امام‌شناسی ۵ (کتاب)|'''امام‌شناسی ۵''']]
 
==پانویس==
{{پانویس}}
 
[[رده:مدخل]]
[[رده:ضرورت وجود امام]]
[[رده:بررسی انطباق شئون امامت]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
۷۳٬۳۶۲

ویرایش