صلح حدیبیه در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵: | خط ۵: | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[صلح حدیبیه در قرآن]] - [[صلح حدیبیه در حدیث]] - [[صلح حدیبیه در تاریخ اسلامی]]</div> | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[صلح حدیبیه در قرآن]] - [[صلح حدیبیه در حدیث]] - [[صلح حدیبیه در تاریخ اسلامی]]</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | |||
[[حدیبیه]]، مصغّر "حدباء" منطقهای در نزدیکی [[مکّه]] در مسیر جدّه است که فاصله آن تا مکّه نزدیک ۲۰ کیلومتر است. نامگذاری این منطقه به حدیبیه به [[جهت]] درخت "حدباء" در آنجا بوده است.<ref>معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۹. </ref> [[صلح حدیبیه]]، پیمانی است میان [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با [[مشرکان قریش]] که در [[سال ۶ هجری]] در این مکان بسته شده است.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۸۹ - ۶۱۲؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۲ - ۷۴. </ref> ماجرایی که به این [[مصالحه]] انجامید، چنین آغاز شد که [[رسول خدا]]{{صل}} در سال ۶ هجری به [[عزم]] [[عمره]] راهی مکّه شد. این [[تصمیم]] از آن رو بود که [[حضرت]] در [[خواب]] دید که وارد [[کعبه]] شده و سر خود را تراشیده و کلید [[خانه کعبه]] را در دست دارد. [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> این رؤیای صادقانه را گزارش میکند. [[پیامبر]] این خواب را برای [[یاران]] خود باز گفت و [[تشرف]] به [[مکه]] و عمره را به آنها [[وعده]] داد و از ایشان خواست تا برای انجام دادن عمره آماده [[سفر]] شوند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۷۲. </ref> او به [[مسلمانان]] [[فرمان]] داد تا از برداشتن هر نوع سلاحی جز [[شمشیر]] غلاف شده ـ که برای [[حفاظت]] شخصی در سفر معمول بود ـ خودداری کنند، تا از این [[راه]] به [[اعراب]] و [[قریشیان]] [[ثابت]] کند که تنها عزم عمره داشته، به هیچ روی قصد [[جنگ]] ندارد.<ref> الطبقات، ج ۲، ص ۷۳. </ref> آن حضرت در برابر پیشنهاد حمل [[سلاح]] از سوی بعضی از مسلمانان فرمود: [[دوست]] ندارد در حال عمره سلاحی همراه داشته باشد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۷۳. </ref> | |||
در [[روز]] نخست ماه [[ذیقعده]] که از [[ماههای حرام]] به شمار میآید رسول خدا{{صل}} همراه [[مهاجران]] و [[انصار]] ـ که شمار آنان را ۱۴۰۰ - ۱۶۰۰ گزارش کردهاند ـ روانه [[مکّه]] شدند.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۷۳. </ref>[[پیامبر]]{{صل}} و همراهان در [[ذوالحلیفه]] ([[مسجد شجره]]) [[جامه]] [[احرام]] پوشید و بر ۷۰ شتر که همراه برداشته بودند نشان [[قربانی]] زدند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۷۳؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۳. </ref> آن [[حضرت]] در [[راه]] از [[بادیهنشینان]] میخواست تا وی را [[همراهی]] کنند؛ ولی آنان با بهانههای مختلف از پذیرش [[دعوت]] ایشان خودداری کردند. بدویان بر این [[گمان]] بودند که این [[سپاه]] بازگشت ندارد، زیرا با شماری کم و بیسلاح به سوی مردمی میرود که مسلح و آمادهاند و هنوز خاطره [[مصیبت]] و [[شکست]] [[بدر]] را فراموش نکردهاند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۷۴ - ۵۷۵. </ref> [[آیات]] {{متن قرآن|سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«جهادگریزان از تازیهای بادیهنشین به زودی به تو خواهند گفت که داراییها و خانوادههای ما، ما را مشغول داشت (و همراه شما نیامدیم) پس برای ما (از خداوند) آمرزش بخواه! به زبان، چیزی را میگویند که در دل ندارند؛ بگو: اگر خداوند بر آن باشد که زیانی یا سودی» سوره فتح، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَزُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا}}<ref>«(گریزتان از جهاد بدان بهانه نبود) بلکه گمان بردید که پیامبر و مؤمنان هرگز به نزد خانوادههایشان باز نخواهند گشت و همین (اندیشه) در دلتان آراسته شد و بدگمانی ورزیدید و قومی شایسته نابودی شدید» سوره فتح، آیه ۱۲.</ref> حال این بادیهنشینان بازمانده از همراهی پیامبر{{صل}} را گزارش و آنان را به [[جهت]] نپذیرفتن دعوت حضرت، [[دروغگویی]] در [[آمرزش خواهی]] و بیان عذرهای [[دروغین]] [[نکوهش]] میکنند و [[ترس]] از کشته شدن را [[انگیزه]] [[واقعی]] همراهی نکردن آنان میدانند، زیرا آنان [[معتقد]] بودند که [[پیغمبر]]{{صل}} و [[مؤمنان]] کشته میشوند و هرگز به خانههای خود باز نمیگردند. پافشاری پیامبر{{صل}} در دعوت از همه [[قبایل عرب]] برای شرکت در [[زیارت]] [[خانه خدا]] گونهای خنثا کردن [[تبلیغات]] [[قریش]] تحلیل میشود که میگفتند آن حضرت به [[مکه]] و [[اعمال عبادی]] آن بیاعتناست.<ref> ر. ک: تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۶۹ - ۲۷۰. </ref> زمانی که خبر عزیمت پیامبر{{صل}} به مکه به [[قریش]] رسید، آنان پس از [[رایزنی]] با یکدیگر مصمم شدند از ورود وی به مکه جلوگیری کنند، زیرا درآمدن [[مسلمانان]] به [[مکه]] را ضربهای جبرانناپذیر به صولت و [[قدرت]] خود نزد [[عرب]] میدانستند، از همین رو احابیش و ثقیف را به یاری طلبیدند و ۲۰۰ سوار را به [[فرماندهی]] [[خالد بن ولید]] به سوی منطقه کراع الغمیم روانه کردند و بر کوههای اطراف جاسوسانی گماشتند و خود نیز همراه [[زنان]] و [[کودکان]] از [[شهر]] خارج شده، در خروجی شهر در منطقه "بَلْدح" اردو زدند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۷۹؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۳. </ref> [[قریش]] از همه امکانات خود بهره گرفت تا نگذارد مسلمانان وارد مکه شوند. [[قرآن کریم]] این [[تصمیم]] قریش را که سرانجام به برگزار نشدن [[عمره]] در آن سال انجامید به شدت [[نکوهش]] میکند. | |||
خبر [[آمادگی نظامی]] قریش در منطقه عسفان در دو منزلی مکه به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} رسید و برای روبهرو نشدن با [[قریش]] با [[راهنمایی]] مردی از [[قبیله]] [[اسلم]] از میان درهها و سنگلاخهای سخت گذشت و به [[حدیبیه]] رسید.<ref> المغازی، ج ۲ ص ۵۸۳ - ۵۸۵. </ref> بر اساس گزارش [[ابناسحاق]] شتر [[پیامبر]]{{صل}} در حدیبیه ایستاد و [[حضرت]] [[دستور]] داد در همان منطقه فرود آیند و در آنجا وقتی مسلمانان از کمی آب نزد او [[شکایت]] کردند، آن حضرت تیری از تیردان خود بیرون آورد و دستور داد تا آن را در چاهی فرو برند؛ دستور که انجام شد، آب فراوانی از آن [[چاه]] بیرون آمد و همه [[سیراب]] شدند.<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۷۳؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۰ - ۳۱۱. </ref> خالد بن ولید و سوارانش در حدیبیه به مسلمانان نزدیک شده، برابر آنان صف کشیدند. هنگام [[نماز ظهر]]، [[بلال]] [[اذان]] گفت و پیامبر اکرم{{صل}} با مسلمانان نماز ظهر را به [[جماعت]] ادا کردند. [[خالد]] به سواران خود گفت آنان در حال [[نماز]] [[غافل]] بودند و در صورت [[یورش]]، بر آنان چیره میشدیم. [[سپاه قریش]] به [[انتظار]] برگزاری [[نماز عصر]] بود تا نقشه خود را عملی کند که [[خدا]] با فرو فرستادن [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيَكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يُصَلُّوا فَلْيُصَلُّوا مَعَكَ وَلْيَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيْكُمْ مَيْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند و جنگافزارهایشان را (نیز) با خود بردارند و چون به سجده روند (و رکعت دیگر را فرادی تمام کنند) باید پس شما بایستند و پس از آن دسته دیگری که نماز نخواندهاند با تو نماز بگزارند و (اینان نیز) باید آمادگی (خود را حفظ کنند) و جنگافزارهای خودشان را با خود بردارند؛ کافران دوست میدارند که شما از جنگافزارها و بار و بنه خویش غفلت ورزید و آنان با یک تاخت بر شما بتازند؛ و اگر از باران در سختی باشید با بیمار شوید، گناهی بر شما نیست که جنگافزارها را با خود برندارید و (به هر روی) آمادگیتان را حفظ کنید؛ خداوند برای کافران عذابی خواریآفرین آماده کرده است» سوره نساء، آیه ۱۰۲.</ref> [[نماز]] [[خوف]] را هنگام احتمال [[حمله]] غافلگیرانه [[دشمن]] [[تشریع]] کرد و بر [[آمادگی]] آنان حتی در حال نماز تأکید ورزید:<ref>المغاری، ج ۲، ص ۵۸۲. </ref>. | |||
بر اساس برخی گزارشها <ref> تفسیر قمی، ج ۱، ص ۱۶۳. </ref> [[شأن نزول]] آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref> نیز از همین حادثه یاد میکند و [[آگاه کردن]] [[پیامبر]]{{صل}} از [[خدعه]] [[قریش]] را از [[نعمتهای الهی]] میشمارد. [[بدیل بن ورقاء خزاعی]] پیش از همه نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمد و از آمادگی[[قریش]] برای [[دفاع]] از [[مکه]] خبر داد. [[حضرت]] فرمود: ما برای [[جنگ]] نیامدهایم؛ اما اگر کسی [[راه]] را بر ما ببندد، به [[نبرد]] با وی خواهیم پرداخت و آنگاه [[صلح]] موقت با [[قریش]] را پیشنهاد کرد<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۹۳؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۳۱۱؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۳ - ۷۴. </ref>.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[حدیبیه (مقاله)|مقاله "صلح حدیبیه"]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==رفت و آمد فرستادگان قریش== | |||
[[عروة بن مسعود ثقفی]] نخستین فرستاده قریش بود که به حضور [[رسولخدا]]{{صل}} آمد و همان جوابی را شنید که [[بدیل]] شنیده بود. [[عروه]] پس از بازگشت، [[قریش]] را به [[تجدید]] نظر در تصمیمشان فرا خواند و از آنان خواست تا به [[پیامبر]]{{صل}} برای ورود اجازه دهند. او در بیان جایگاه آن [[حضرت]] به قریش گفت که هیچ ندیده است که افرادی این چنین از [[رهبر]] خویش [[پیروی]] کنند؛ [[یاران محمد]]{{صل}} هیچگاه به او چشم نمیدوزند و بانگ خود را در حضورش بلند نمیکنند و به هر کاری اشاره کند انجام میشود و هر [[زمان]] [[وضو]] میگیرد بر گردش حلقه میزنند تا آب وضوی او را به [[تبرک]] برگیرند. آنان از جنگ ترسی ندارند و جز [[دفاع]] از [[محمد]]{{صل}} هیچ دغدغهای ندارند، بنابراین در تصمیمتان تجدید نظر کنید و به او که برای [[بزرگداشت]] [[کعبه]] آمده است اجازه دهید که شترانش را [[قربانی]] کند و بازگردد. <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۹۸. </ref> مکرز بن حفص، دیگر فرستاده قریش بود که [[خدمت]] پیامبر{{صل}} رسید و حضرت همان گفتههای پیشین را به او نیز فرمود. <ref>الطبقات، ج ۲، ص ۷۴. </ref> قریش در این زمان، میسر بن [[علقمه]] را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستادند که [[رئیس]] احابیش بود. وقتی حضرت او را دید، به [[مسلمانان]] فرمود: وی از قومی است که هَدی (قربانی) را بزرگ داشته و [[اهل]] [[تعبد]] و مناسکاند. شتران قربانی را پیش فرستید تا آنها را ببیند و مسلمانان چنین کردند و در پس شتران به گفتن تلبیه پرداختند. او با دیدن این منظره، بیملاقات با پیامبر{{صل}} از همانجا بازگشت و به [[قریش]] گفت: ما با شما برای بستن [[راه]] بر چنین مردمی [[پیمان]] نبستهایم که برای اعظام [[خانه خدا]] و [[ادای حق]] آن میآیند و سپس [[تهدید]] کرد که یا راه را بر [[محمد]]{{صل}} باز کنید یا با همه احابیش به کناری خواهند رفت. <ref>المغاری، ج ۲، ص ۵۹۹ - ۶۰۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۴؛ السیرة النبویه، ج ۳، ص ۳۱۲. </ref> [[قریش]] در محذور [[سختی]] گرفتار شده بود؛ از طرفی ورود [[مسلمانان]] به [[مکه]] را برای خود [[شکست]] میدانستند و از سوی دیگر [[حق]] نداشتند هیچکس را از [[عمره]] و [[حج]] باز دارند؛ به ویژه که مورد [[اعتراض]] و تهدید فرستادگان خود هم قرار داشتند و [[بیم]] [[اختلاف]] داخلی نیز در میان قریش منتفی نبود. | |||
[[تصمیم]] [[جنگ]] نیز برای قریش آسان نبود، چنانکه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به نخستین فرستاده قریش فرمود: جنگ برای قریش جز ضرر چیزی ندارد <ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۹۳. </ref> و [[سهیل بن عمرو]] نیز در [[گفتوگو]] با [[حضرت]] گفت: جنگ، خواسته [[فرومایگان]] ماست و علاقهای بدان نداریم. <ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۳ - ۶۰۴. </ref>افزون بر اینکه به نظر میرسد قریش پس از نزدیک ۲۰ سال [[کوشش]] بر [[ضد]] [[اسلام]] به این نتیجه رسیده بود که توان براندازی اسلام را ندارند.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[حدیبیه (مقاله)|مقاله "صلح حدیبیه"]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==آمد و شد فرستادگان [[پیامبر]]{{صل}}== | |||
سوی دیگر این [[جبهه]]، پیامبر اکرم{{صل}} بود که تنها با [[هدف]] برگزاری عمره و بیهرگونه ساز و برگ نظامی آمده بود و از طرف [[خدا]] برای [[جنگ]] [[دستور]] نداشت، از این رو میکوشید که خونی نریزد و [[حرمت]] [[ماه حرام]] [[ذیقعده]] شکسته نشود، مگر [[مشرکان]] [[حرمت]] این ماه را بشکنند که در این صورت، مسلمانان اجازه دارند به جنگ و [[دفاع از خود]] بپردازند. با چنین ملاحظاتی، [[رسول خدا]]{{صل}} نیز برای توضیح هدف خود از آمدن به مکه برای نخستین بار خراش بن [[امیه]] را نزد قریش فرستاد؛ اما [[عکرمة بن ابیجهل]] شتر خراش را کشت که از آنِ [[رسول خدا]]{{صل}} بود. خراش با کمک احابیش [[جان]] خود را [[نجات]] داد؛<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۴؛ سبل الهدی، ج ۵، ص ۴۶. </ref> آنگاه [[پیامبر]]{{صل}} از [[عمر]] خواست تا این [[مأموریت]] را انجام دهد؛ ولی او گفت: از [[قریش]] بر جان خود میهراسد، زیرا از [[فامیل]] وی کسی در [[مکه]] نیست که از او [[حمایت]] کند؛ آنگاه برای این مأموریت [[عثمان]] را پیشنهاد کرد که [[خویشان]] فراوانی در مکه داشت.<ref>السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۵. </ref> رسول خدا{{صل}} از عثمان خواست تا به مکه رفته، با قریش سخن بگوید. عثمان در بلدح قریش را دید و [[پیام]] [[حضرت]] را به آنان رسانید و سپس در [[پناه]] [[سعید بن عاص]] به مکه رفت و با [[اشراف قریش]] [[گفتوگو]] کرد و سه [[روز]] در آنجا ماند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۰۰ - ۶۰۲. </ref> در سوی دیگر این [[جبهه]]، خبر [[کشته شدن عثمان]] در میان [[مسلمانان]] پخش و هیجانی در میان مسلمانان پیدا شد و رسول خدا{{صل}} که در زیر درخت نشسته بود، فرمود از اینجا برنخیزم تا کار قریش را یکسره سازم و در پی آن از مسلمانان برای [[دفاع از اسلام]] تا پای جان [[بیعت]] گرفت. از آنجا که پیامبر{{صل}} با [[مردم]] در زیر درختی بیعت کرد، این بیعت را "[[بیعت شجره]]" خواندهاند.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۵۰ - ۳۵۱؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۳۱۵. </ref> [[خدا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا}}<ref>«به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.</ref> [[رضایت]] خود را از [[بیعتکنندگان]] اعلام کرد، از اینرو این بیعت را "بیعت [[رضوان]]" نیز نامیدهاند. در آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> نیز بیعت با پیامبر{{صل}} را بیعت با خدا میداند و بر [[وفا]] به آن تأکید میکند. این [[بیعت]] همچنانکه به [[مسلمانان]] [[آرامش]] بخشید، هشداری برای [[قریش]] نیز به شمار میآمد و آنان را به [[مصالحه]] فرا میخواند. اندکی پس از بیعت، [[قریش]] [[سهیل بن عمرو]] را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستادند تا ایشان را از ورود به [[مکه]] در آن سال منصرف کند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۰۵؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۳۱۶. </ref> مذاکرات صورت گرفت و قرار شد که مسلمانان از همانجا به [[مدینه]] بازگردند. موضوع انصراف از [[عمره]] و بازگشت مسلمانان به مدینه بر گروهی از مسلمانان گران آمد و [[انگیزه]] شد که در موضع [[پیامبر]]{{صل}} [[تردید]] اظهار کنند، چنانکه در گزارشهای [[تاریخی]] آمده است که عمربن خطاب نخست در گفتگوی خود با [[ابوبکر]] و سپس رو در روی پیامبر{{صل}} به این توافق [[اعتراض]] کرد <ref>المغاری، ج ۲، ص ۶۰۶؛ صحیح البخاری، ج ۳، ص ۱۸۱ - ۱۸۲؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۳۱۶ - ۳۱۷. </ref> و در دوران خلافتش نیز از [[شک]] خود در [[حدیبیه]] گزارش و خویش را از این [[جهت]] [[نکوهش]] میکرد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۶۰۷؛ البدایة والنهایه، ج ۴، ص ۱۹۲. </ref> پس از مذاکرات شفاهی بنا شد تا [[عهدنامه]] نوشته شود. [[امام علی]]{{ع}} [[مأمور]] [[نوشتن]] [[صلحنامه]] شد.<ref> المصنف، ج ۵، ص ۳۴۳؛ البدایة و النهایه، ج ۴، ص ۱۹۲؛ مکاتیبالرسول، ج ۳، ص ۸۴ - ۸۵. </ref> رسول خدا{{صل}} فرمود تا بنویسد: {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref>؛ اما [[سهیل]] اعتراض کرد و گفت: ما "[[رحمان]]" را نمیشناسیم. پیش از آن در مکه نیز [[مشرکان]] به کلمه "رحمان" حساسیت داشته، اظهار میکردند که او را نمیشناسند. با [[اصرار]] سهیل بر جمله {{عربی|"باسمك اللهم"}} توافق و بسنده شد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۱۰. </ref> | |||
[[آیه]] {{متن قرآن|كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ}}<ref>«بدینگونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّتهایی گذشتهاند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کردهایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر میورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه ۳۰.</ref> به [[کفر]] قریش به "رحمان" در این رخداد اشاره دارد<ref> تفسیر ثعلبی، ج ۵، ص ۲۹۱. </ref>. برپایه گزارش دیگری، [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى تِسْعَ آيَاتٍ بَيِّنَاتٍ فَاسْأَلْ بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذْ جَاءَهُمْ فَقَالَ لَهُ فِرْعَوْنُ إِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا مُوسَى مَسْحُورًا}}<ref>«و به راستی به موسی نه نشانه آشکار دادیم؛ از بنی اسرائیل بپرس هنگامی را که وی نزد آنان آمد و فرعون به او گفت: ای موسی! من تو را جادوزده میدانم؛» سوره اسراء، آیه ۱۰۱.</ref> نیز در همین ماجرا هنگامی که [[سهیل]] از [[اقرار]] به "[[رحمان]]" خودداری کرد نازل شد. جمله بعدی را که [[رسول خدا]] [[املا]] کرد این بود: این است آنچه که رسول الله و [[سهیل بن عمرو]] بر آن توافق کردند. سهیل به [[نوشتن]] رسول الله اعتراض کرد و گفت: تنها باید نام خودت و پدرت باشد. در این هنگام بانگ [[اعتراض]] [[مسلمانان]] بلند شد؛ به گونهای که [[بیم]] [[خونریزی]] میرفت. رسول خدا{{صل}} مسلمانان را ساکت کرد و قرار شد "محمد بن عبدالله" نوشته شود.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۱۰ - ۶۱۱. </ref> | |||
شروطی که بر آنها توافق شد چنین بودند: | |||
#تا ۱۰ سال [[جنگ]] نباشد و [[مردم]] در [[امنیت]] باشند و هیچ [[سرقت]] پنهانی و خیانتی رخ ندهد. | |||
#هر طایفهای میتواند با محمد{{صل}} یا با [[قریش]] همپیمان شود. | |||
#اگر کسی بیاجازه [[ولیّ]] خود نزد محمد رفت، باید به [[مکه]] باز گردانده شود و چنانچه کسی از [[اصحاب محمد]] به سوی قریش باز گردد، به سوی محمد بازگردانده نمیشود. | |||
#[[محمد]] و اصحابش امسال را باز گردند و سال [[آینده]] برای سه [[روز]] در مکه میمانند و جز [[سلاح]] مسافر که [[شمشیر]] غلاف شده است، [[سلاح]] دیگر نداشته باشند.<ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۸۱؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۵۰؛ الطبقات، ج ۲، ص ۷۷. </ref> | |||
در گزارش دیگری این نکته نیز آمده است که هریک از اصحاب محمد که برای [[حج]] یا [[عمره]] به مکه میآیند امنیت خواهد داشت، چنانکه هر [[نفر]] [[قریشی]] که برای رفتن به [[شام]] یا [[مصر]] از [[مدینه]] بگذرد، [[جان]] و مالش در [[امان]] خواهد بود.<ref> انساب الاشراف، ج ۱، ص ۳۵۱. </ref> شرط سوم این [[پیمان]] بر [[مسلمانان]] سنگین بود و [[حضرت]] برای [[آرامش]] آنها فرمود: اگر کسی از ما پیش آنها برود، از [[رحمت خدا]] به دور باشد و چنانچه کسی پیش ما آید، او را باز میگردانیم؛ اگر [[اسلام]] او [[حقیقی]] باشد، [[خدا]] برای او گشایشی خواهد کرد. ماجرایی که در پذیرش این شرط [[عواطف]] مسلمانان را جریحهدار کرد این بود که پیش از [[نوشتن]] [[عهدنامه]] و به گزارشی پیش از نوشتن این شرط، [[ابو جندل]] فرزند [[سهیل بن عمرو]] پنهانی از [[مکه]] بیرون آمد و در حالی که در [[غل و زنجیر]] بود، به مسلمانان پیوست. [[سهیل]] بر او سیلی محکمی نواخت و استرداد او را براساس توافق [[طلب]] کرد و گفت که تا او باز گردانده نشود، قراردادی [[امضا]] نخواهد شد. | |||
[[پیامبر]]{{صل}} که به دنبال [[صلح]] بود [[ابوجندل]] را باز گرداند و در برابر نالههای ملتمسانه او که از مسلمانان کمک میخواست فرمود: [[صبور]] باش! خدا برای تو و دیگران [[گشایش]] قرار خواهد داد. در این هنگام نیز مسلمانان [[اشک]] ریختند و بر اساس [[نقلی]]، در اینجا بود که [[عمر]] به پیامبر{{صل}} [[اعتراض]] کرد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۰۷ - ۶۰۸. </ref> در پی [[قرارداد صلح]]، [[قبیله خزاعه]] با [[رسول خدا]]{{صل}} و [[قبیله]] بکر با [[قریش]] همپیمان شدند و چندی بعد، تعرض همین قبیله بکر به [[خزاعه]] مقدمات [[نقض]] [[قرارداد]] و [[فتح مکه]] را در [[سال ۸ هجری]] فراهم آورد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۱۲. </ref> پس از [[معاهده]]، پیامبر{{صل}} و مسلمانان شتران خود را [[قربانی]] کردند و سپس سر را تراشیدند و از [[احرام]] خارج شدند. از مجموع گزارشهای موجود از این [[مقطع]] [[تاریخی]] برداشت میشود که بسیاری از [[صحابه]] از پذیرش مفاد این پیمان [[رضایت]] نداشته یا دست کم دچار تردید بودند و تأخیرشان در [[اجابت]] [[فرمان پیامبر]] اکرم{{صل}} در [[قربانی کردن]] شتران و تراشیدن سر، [[گواهی]] بر این ادعاست.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۶۱۳؛ دلائل النبوه، ج ۴، ص ۱۰۶. </ref> به نظر میرسد که میتوان [[بحران]] و [[ناآرامی]] [[روحی]] [[مؤمنان]] از این رخداد را از [[آیه]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۴.</ref> نیز دریافت، زیرا این آیه از [[نزول]] [[آرامش]] در دلهای مؤمنان پس از واقعه [[حدیبیه]] خبر میدهد <ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[حدیبیه (مقاله)|مقاله "صلح حدیبیه"]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==[[زنان]] [[پناهنده]]== | |||
پس از [[پیمان]] حدیبیه زنی از [[مکه]] گریخت و به [[مسلمانان]] [[پناه]] آورد و [[خویشاوندان]] او برای باز گرداندنش بر اساس پیمان نزد [[رسول خدا]]{{صل}} رسیدند و [[حضرت]] فرمود پیمان شامل زنان نمیشود و در این هنگام، آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ لَا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ذَلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! چون زنان مؤمن هجرتکنان نزد شما بیایند، (ایمان) آنان را بیازمایید، خداوند به ایمان آنان داناتر است پس اگر آنان را مؤمن دانستید به سوی کافران بازنگردانید که ایشان برای آنان و آنان برای ایشان حلال نیستند و آنچه (آن کافران) هزینه کردهاند به آنها بپردازید و هر گاه مهر آنان را بدهید گناهی بر شما نیست که آنان را به همسری درآورید و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید و (اگر زنان شما نزد آنها بروند) کابین آنان را بخواهید و آنها نیز میتوانند کابینی که (به زنانشان) دادهاند (از شما) بخواهند؛ این حکم خداوند است که در میان شما داوری میکند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره ممتحنه، آیه ۱۰.</ref> نازل شد و [[خدا]] صراحتا از رسول خدا{{صل}} خواست که زنان [[مهاجر]] مسلمانان پس از آنکه در ایمانشان آزموده شدند نباید به سوی [[کافران]] بازگردانده شوند. و به این ترتیب، مشکل زنان مهاجر حل شد. <ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[حدیبیه (مقاله)|مقاله "صلح حدیبیه"]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==مردان پناهنده== | |||
مشکل مردان مهاجر که بر اساس [[معاهده]] لازم بود بازگردانده شوند پس از مدتی کوتاه برداشته شد، زیرا نزدیک ۷۰ [[مسلمان]] مکه از چنگال [[قریش]] گریختند و در مکانی به نام [[عیص]] سکنا گزیدند و به کاروانهای تجارتی قریش آسیب میرساندند. [[قریش]] که از این وضع به ستوه آمده بودند از این امتیاز خود که برای جلوگیری از [[گسترش اسلام]] در مکه قرار داده بودند چشم پوشیدند و از [[پیامبر]]{{صل}} خواستند که این ماده [[لغو]] شود و فراریان را به [[مدینه]] فرا خواندند. <ref>تاریخ طبری، ج ۲، ص ۲۸۴ - ۲۸۵. </ref> | |||
==[[پیمان]] [[حدیبیه]]، [[پیروزی]] آشکار== | |||
از دیدگاه بیشتر [[مفسران]]، پیروزی آشکاری که [[آیات]] نخستین [[سوره فتح]] از آن سخن گفتهاند، پیروزی چشمگیر [[مسلمانان]] در [[صلح حدیبیه]] است: {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا}}<ref>«بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم» سوره فتح، آیه ۱.</ref>.<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵۱ - ۲۵۲؛ نمونه، ج ۲۲، ص ۹ - ۱۰؛ روحالمعانی، ج ۱۳، ص ۲۳۹.</ref>. [[تأمل]] در آیات این [[سوره]] و نگاهی گذرا به آثار مثبت این پیمان نشان میدهد که {{متن قرآن|فَتْحًا مُبِينًا}} همان [[معاهده]] حدیبیه است. | |||
بخشی از پیامدهای [[صلح]] یاد شده بدین شرحاند: | |||
#[[قریش]] که تاکنون در [[اندیشه]] نابودی [[اسلام]] بود، موجودیت اسلام را پذیرفت و به [[آزادی]] [[قبایل]] در [[پیوستن]] به اسلام تن داد، در نتیجه زمینه [[گسترش اسلام]] در [[حجاز]] فراهم شد. | |||
#با [[اطمینان]] از [[مشرکان]] [[مکه]]، [[پیامبر]]{{صل}} که "[[خاتم النبیین]]" و رسالتی فراتر از [[عرب]] و حجاز بر عهدهاش بود، [[فرصت]] [[تبلیغ]] [[آیین اسلام]] را در میان [[ملل]] دیگر پیدا کرد، از همین رو آن [[حضرت]] پس از پیمان حدیبیه به [[پادشاهان]] و [[حاکمان]] [[ایران]]، [[روم]]، [[مصر]]، [[حبشه]]، [[شام]] و... [[نامه]] نوشت و آنان را به اسلام فرا خواند؛ همچنین به تجاوزات [[یهودیان]] مانده در جزیزهالعرب پایان داد. | |||
#پایان یافتن شرایط [[جنگی]] از سویی سبب شد تا مشرکان برای [[تفکر]] و [[تعقل]] در [[آموزههای اسلام]] فرصت بیابند و از سوی دیگر، آمیختگی بیشتر آنان با مسلمانان بدین انجامید که مشرکان از [[اخلاق]]، [[آداب]] و [[رفتار]] [[پیامبراکرم]]{{صل}} و مسلمانان اثر گرفته، [[مسلمان]] یا به اسلام متمایل شوند. | |||
#مسلمانان مجالی یافتند تا در سال بعدی با آزادی و بیدرگیری [[عمره]] بگزارند و به همه نشان دهند که برخلاف [[تبلیغات]] قریش آنان نیز مکه را بزرگ میشمارند و به عمره، [[حج]] و [[قربانی]] پایبندند که از [[سنن]] برجای مانده [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]]{{ع}} است.<ref>مکاتیب الرسول، ج ۳، ص ۹۴ - ۹۷.</ref> | |||
از شواهد تأثیرات مثبت این [[عهدنامه]] آن است که همراهان پیامبر{{صل}} در حدیبیه نزدیک ۱۵۰۰ [[نفر]] بودند؛ ولی در کمتر از دو سال در [[فتح مکه]] بیش از ۱۰۰۰۰۰ [[نفر]] [[لشکر اسلام]] را [[همراهی]] میکردند. [[امام صادق]]{{ع}} [[پیمان]] [[حدیبیه]] را سودمندترین حادثه در [[تاریخ زندگانی پیامبر]]{{صل}} خواند.<ref>مناقب، ج ۱، ص ۱۷۵.</ref> بزرگی پیروزیهای به دست آمده و تحقق فتحالمبین وقتی روشنتر میشود که بدانیم بر اساس محاسبات ظاهری، گروهی اندک و بی ساز و برگ نظامی در برابر سپاهی انبوه از [[دشمن]] کینهتوز و زخمخورده که از استقرار در کنار خانههای خویش سود میبردند، محکوم به شکستاند، چنانکه بدویان اطراف [[مدینه]] برپایه علل طبیعی چنین تحلیلی داشتند. | |||
افزون بر مباحث پیشگفته، امور دیگری [[تفسیر]] [[فتح المبین]] به [[صلح حدیبیه]] را [[تأیید]] میکنند: | |||
#{{متن قرآن|فَتَحْنَا }}<ref> سوره فتح، آیه ۱.</ref> فعل ماضی است و در [[زمان]] [[نزول]] این [[آیات]] تنها [[مصالحه]] حدیبیه رخ داده بود. | |||
#محتوای فصول مختلف این [[سوره]]، مانند همراهی نکردن بدویان با [[پیامبر]]{{صل}}، ممانعت [[مشرکان]] از ورود [[حضرت]] و [[مسلمانان]] به [[مکه]] و [[بیعت شجره]] هماهنگ با [[پیمان]] حدیبیه است. | |||
#[[روایات]] فراوانی صلح حدیبیه را فتحالمبین میشناسانند. برپایه روایتی، هنگامی که پیامبر{{صل}} از حدیبیه باز میگشت، مردی از [[اصحاب]] گفت: این چه فتحی است که ما را از [[کعبه]] و [[قربانی]] بازداشتند؟ پیامبر{{صل}} فرمود: این [[کلام]] نارواست، بلکه این بزرگترین [[پیروزی]] است، زیرا مشرکان با وجود [[ناراحتیها]] و سختیهایی که پیشتر [[تحمل]] کردهاند [[راضی]] شدند بیدرگیری شما را از [[سرزمین]] خودشان دور کنند و به شما پیشنهاد [[صلح]] دهند؛ آنگاه حضرت دشواریهای [[جنگ احد]] و [[احزاب]] را یادآور شد و مسلمانان [[تصدیق]] کردند که حدیبیه بزرگترین پیروزی بوده است.<ref> عیون الاثر، ج ۲، ص ۱۲۴ - ۱۲۵؛ سبل الهدی، ج ۵، ص ۵۸ - ۵۹.</ref> | |||
در آیات {{متن قرآن|لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا}}<ref>«تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا}}<ref>«و خداوند تو را با یاری کردنی بیهمتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۳.</ref>، بخشی از پیامدهای [[ارزشمند]] این فتح آشکار بازگو شدهاند. در این [[آیه]] از ترتب غفران بر [[فتح]] میتوان پی برد که مراد از غفران و [[ذنب]] معنای رایج آنها نیست، زیرا ربطی میان [[صلح حدیبیه]] و [[بخشش گناهان]] دیده نمیشود، بنابراین مراد این است که [[بعثت پیامبر]]{{صل}} آن [[حضرت]] را در چشم دشمنانش [[گنهکار]] و متهم مینمود، زیرا با [[بعثت]] آن حضرت، [[حرمت]] [[بتها]] [[درهم]] ریخت و [[نظم]] [[جاهلی]] [[جامعه]] [[شرک]] با [[ایمان آوردن]] طبقات مختلف [[اجتماعی]] بر هم خورد و اینها از نظر [[مشرکان]] [[جرم]] و [[گناه]] [[پیامبر]]{{صل}} پنداشته میشدند؛ ولی در پرتو صلح حدیبیه زمینه نشر [[دعوت]] حضرت و بازشناخت [[شخصیت]]، اوصاف و [[خصال]] کریمانه ایشان فراهم آمد <ref>راهنما، ج ۱۷، ص ۵۰۷ - ۵۰۸.</ref> و روشن شد که برخلاف [[پندار]] مشرکان او جنگطلب، تفاهمناپذیر، بیاعتنا به [[خویشاوندان]]، [[خدا]] و سنتهای [[راستین]] نیست و بدین ترتیب، فتح [[حدیبیه]] همه گناهانی را زدود که [[قبل از هجرت]] و بعد از [[هجرت]] یا پیش از این داستان یا در [[آینده]] ممکن بود به او نسبت دهند،<ref> نمونه، ج ۲۲، ص ۲۰.</ref> بنابراین ذنب در این [[آیه]] مانند ذنب در آیه {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ}}<ref>«و در چشم آنان به گردن من گناهی است که میهراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.</ref> در داستان [[موسی]]{{ع}} است که [[دفاع]] خود از [[مظلوم]] را گناه خواند که مراد گناه از نگاه [[فرعونیان]] است<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۲۵۴.</ref>. | |||
آیه {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمانها و زمین از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۴.</ref> از [[نزول]] [[آرامش]] در دلهای [[مؤمنان]]، در نتیجه [[افزایش ایمان]] آنان و نیز [[فرمانبرداری]] همه [[آفرینش]] از خدا گزارش میکند. در رخداد حدیبیه، اموری مانند تعبیر نشدن [[خواب]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در آن سال، خروج [[مسلمانان]] از [[احرام]] بدون انجام دادن [[اعمال]] [[عمره]]، برخی از موادّ [[پیمان]]، [[اصرار]] [[نماینده]] [[قریش]] در حذف "{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.</ref>" و حذف "[[رسول اللّه]]" از کنار نام حضرت سبب شده بودند که [[اضطراب]] و تزلزلی در [[قلوب]] برخی از [[مؤمنان]] پدید آید و در چنین وضعی، [[لطف الهی]] شامل [[مسلمانان]] شد و [[آرامش]] به دلهای آنان بازگشت که نه تنها [[ضعف]] و فتوری در ایشان [[راه]] نیابد، بر ایمانشان افزوده شود. <ref> نمونه، ج ۲۲، ص ۲۷.</ref> افزون بر [[نزول]] آرامش بر قلبهای مؤمنان، [[خدا]] [[گناهان]] آنان را میپوشاند و آنان را به [[بهشت]] در میآورد:{{متن قرآن|لِيُدْخِلَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَيُكَفِّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَكَانَ ذَلِكَ عِنْدَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِيمًا}}<ref>«تا (سرانجام) مردان و زنان مؤمن را به بوستانهایی درآورد که از بن آنها جویبارها روان است، در آن جاودانند؛ و تا از گناهان آنان چشم پوشد- و این نزد خداوند رستگاری سترگی است-» سوره فتح، آیه ۵.</ref>؛ همچنین [[منافقان]] و [[مشرکان]] را ـ که در داستان [[حدیبیه]] به خدا [[گمان]] بد داشتند و میپنداشتند که [[پیامبر]]{{صل}} و همراهان به [[مدینه]] باز نمیگردند ـ با رخدادهای [[ناگواری]] [[عذاب]] میکند که برای مؤمنان [[انتظار]] میکشند و نیز آنها را مشمول [[غضب]] و [[لعنت]] خود ساخته، [[جهنم]] فرجام کار آنان است: {{متن قرآن|وَيُعَذِّبَ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّينَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَيْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«و مردان و زنان منافق و مردان و زنان مشرک را که به خداوند بدگمانند عذاب کند، بر آنان گردش بد (روزگاران) باد! و خداوند بر آنان خشم و لعنت آورده و دوزخ را برای آنان فراهم کرده است و این بد پایانهای است» سوره فتح، آیه ۶.</ref> در [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>، {{متن قرآن|لِتُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُعَزِّرُوهُ وَتُوَقِّرُوهُ وَتُسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا}}<ref>«تا به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و او را یاری رسانید و بزرگ شمارید و پگاه و دیرگاه عصر او را به پاکی بستایید» سوره فتح، آیه ۹.</ref> خدا به مأموریتهای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} اشاره میکند و نتیجه میگیرد که [[نصرت]] و [[تعظیم]] وی و [[تسبیح خدا]] لازم است. و [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> به [[بیعت رضوان]] اشاره دارد و آیات {{متن قرآن|سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرَابِ شَغَلَتْنَا أَمْوَالُنَا وَأَهْلُونَا فَاسْتَغْفِرْ لَنَا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا إِنْ أَرَادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرَادَ بِكُمْ نَفْعًا بَلْ كَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا}}<ref>«جهادگریزان از تازیهای بادیهنشین به زودی به تو خواهند گفت که داراییها و خانوادههای ما، ما را مشغول داشت (و همراه شما نیامدیم) پس برای ما (از خداوند) آمرزش بخواه! به زبان، چیزی را میگویند که در دل ندارند؛ بگو: اگر خداوند بر آن باشد که زیانی یا سودی» سوره فتح، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَى أَهْلِيهِمْ أَبَدًا وَزُيِّنَ ذَلِكَ فِي قُلُوبِكُمْ وَظَنَنْتُمْ ظَنَّ السَّوْءِ وَكُنْتُمْ قَوْمًا بُورًا}}<ref>«(گریزتان از جهاد بدان بهانه نبود) بلکه گمان بردید که پیامبر و مؤمنان هرگز به نزد خانوادههایشان باز نخواهند گشت و همین (اندیشه) در دلتان آراسته شد و بدگمانی ورزیدید و قومی شایسته نابودی شدید» سوره فتح، آیه ۱۲.</ref>، {{متن قرآن|وَمَنْ لَمْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ فَإِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَعِيرًا}}<ref>«و هر کس به خداوند و پیامبرش ایمان نیاورده باشد (بداند) بیگمان ما برای کافران آتشی (فروزان) آماده کردهایم» سوره فتح، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا}}<ref>«و فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است؛ هر که را بخواهد میآمرزد و هر که را بخواهد عذاب میکند و خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره فتح، آیه ۱۴.</ref> بادیهنشینانی را [[نکوهش]] میکنند که از [[همراهی با پیامبر]]{{صل}} سرباز زدند و [[اصرار]] آنان در عدم [[همراهی]] با [[حضرت]] را آشکار میکنند و آیه {{متن قرآن|سَيَقُولُ الْمُخَلَّفُونَ إِذَا انْطَلَقْتُمْ إِلَى مَغَانِمَ لِتَأْخُذُوهَا ذَرُونَا نَتَّبِعْكُمْ يُرِيدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلَامَ اللَّهِ قُلْ لَنْ تَتَّبِعُونَا كَذَلِكُمْ قَالَ اللَّهُ مِنْ قَبْلُ فَسَيَقُولُونَ بَلْ تَحْسُدُونَنَا بَلْ كَانُوا لَا يَفْقَهُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«چون برای گرفتن غنیمتهایی رهسپار شوید جهادگریزان خواهند گفت: بگذارید دنبال شما بیاییم، آنان برآنند که گفتار خداوند را دگرگون سازند؛ بگو: هرگز دنبال ما نخواهید آمد، خداوند از پیش چنین فرموده است؛ آنگاه خواهند گفت بلکه به ما رشک میبرید! (چنین نیست) بلکه آنان جز اندکی درنمییابند» سوره فتح، آیه ۱۵.</ref> پیشاپیش به پیامبر{{صل}} خبر میدهد که همین [[بادیهنشینان]] متخلّف وقتی از قراین در مییابند که در [[خیبر]] [[غنایم]] فراوانی به مسلمانان میرسد، همراهی با [[سپاه اسلام]] را خواستارند و خدا به شدت و [[صراحت]] از همراهی آنان [[نهی]] میکند، چنانکه بر اساس [[روایات]]، پیامبر اکرم{{صل}} تنها به همراهان حدیبیه برای شرکت در [[جنگ خیبر]] و برخورداری از غنایم آن اجازه داد. [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لِلْمُخَلَّفِينَ مِنَ الْأَعْرَابِ سَتُدْعَوْنَ إِلَى قَوْمٍ أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ تُقَاتِلُونَهُمْ أَوْ يُسْلِمُونَ فَإِنْ تُطِيعُوا يُؤْتِكُمُ اللَّهُ أَجْرًا حَسَنًا وَإِنْ تَتَوَلَّوْا كَمَا تَوَلَّيْتُمْ مِنْ قَبْلُ يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«به جهادگریزان از تازیهای بادیهنشین بگو: به زودی به سوی قومی سخت جنگجو فرا خوانده خواهید شد که با آنان کارزار کنید (تا کشته شوند) یا اسلام آورند آنگاه، اگر فرمان برید خداوند پاداشی نیکو به شما خواهد داد و اگر روی برتابید چنان که پیشتر روی برتافتید شما را عذابی دردناک خواهد کرد» سوره فتح، آیه ۱۶.</ref> از [[آزمون]] [[بادیهنشینان]] در نبردی سخت خبر میدهد و آنان را [[تهدید]] میکند که اگر از [[فرمان]] حضور در [[جنگ]] [[سرپیچی]] کنند ـ چنانکه پیشتر در [[حدیبیه]] سرباز زدند ـ گرفتار [[عذاب]] دردناک [[الهی]] میشوند و سپس آیه ۱۷ عذر معلولان و [[بیماران]] در عدم [[مشارکت]] در [[جهاد]] را موجّه میداند. | |||
[[آیات]] {{متن قرآن|لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا}}<ref>«به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد» سوره فتح، آیه ۱۸.</ref>، {{متن قرآن|وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«و نیز به غنیمت های فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۱۹.</ref> به [[بیعت شجره]] میپردازند و به پاس این [[اقدام]]، [[موهبت]] [[رضوان الهی]] [[آرامش]] [[دلها]]، [[فتح]] قریب و غنیمتهای فراوان را به آنان ارزانی میدارد و آیه {{متن قرآن|وَعَدَكُمُ اللَّهُ مَغَانِمَ كَثِيرَةً تَأْخُذُونَهَا فَعَجَّلَ لَكُمْ هَذِهِ وَكَفَّ أَيْدِيَ النَّاسِ عَنْكُمْ وَلِتَكُونَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَيَهْدِيَكُمْ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا}}<ref>«خداوند غنیمتهای فراوانی را به شما وعده داد که به دست میآورید، آنگاه این (وعده) را برایتان پیش افکند و دست مردم را از شما کوتاه کرد و (چنین کرد) تا نشانهای برای مؤمنان باشد و شما را به راهی راست رهنمون گردد» سوره فتح، آیه ۲۰.</ref> ضمن [[یادآوری]] [[غنایم]] فراوان، از این یاد میکند که [[مسلمانان]] در حدیبیه دور از [[سرزمین]] خود و کنار [[دشمن]] مورد تهاجم قرار نگرفتند و آن را نشانهای از [[خدا]] برای [[مؤمنان]] میداند؛ همچنین آیه {{متن قرآن|وَأُخْرَى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْهَا قَدْ أَحَاطَ اللَّهُ بِهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا}}<ref>«و خداوند به (غنیمتهای) دیگری که هنوز به آنها دست نیافتهاید چیرگی دارد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره فتح، آیه ۲۱.</ref> از کسب غنایم و پیروزیهای بیشتر در [[آینده]] خبر میدهد. | |||
آیات {{متن قرآن|وَلَوْ قَاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَلَا نَصِيرًا}}<ref>«و اگر کافران با شما به جنگ برمیخاستند واپس میگریختند سپس یار و یاوری نمییافتند» سوره فتح، آیه ۲۲.</ref>، {{متن قرآن|سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا}}<ref>«بنابر سنّت خداوند که پیشتر هم بر گذشته است و هرگز برای سنت خداوند، دگرگونی نخواهی یافت» سوره فتح، آیه ۲۳.</ref> بر این نکته تأکید میورزند که اگر در حدیبیه [[جنگی]] روی میداد، [[مشرکان]] به جنگ پشت کرده، میگریختند؛ نیز خاطرنشان میسازد [[شکست]] دشمن از مؤمنانِ آماده [[سنت]] تغییرناپذیر الهی است. آیه {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرًا}}<ref>«و اوست که پس از آنکه شما را بر آنان پیروز گردانید دست آنان را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه، کوتاه کرد و خداوند به آنچه میکنید بیناست» سوره فتح، آیه ۲۴.</ref> درگیر نشدن مشرکان و مؤمنان و [[پیروزی]] مسلمانان در حدیبیه را به خدا نسبت میدهد و آیه {{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>«آنانند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی بازداشته به قربانگاه خود برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی که آنان را نمیشناسید (در میان آنان) نبودند- که بیم میرود پایمالشان کنید و ندانسته خونبهایی از ایشان به گردن شما افتد- (فرمان حمله به مکّه را میدادیم) تا خداوند هر که را خواهد در بخشایش خویش درآورد؛ اگر (مؤمنان و کافران) از هم جدا میبودند ، کافران از آنان را عذابی دردناک میکردیم» سوره فتح، آیه ۲۵.</ref> [[قریش]] را به [[جهت]] [[کفر]] و بازداشتن مسلمانان از ورود به [[مکّه]] [[نکوهش]] میکند و سرّ عدم اجازه برای جنگ را مردان و [[زنان]] باایمانی میداند که شما آنان را نمیشناسید و ممکن بود با ورود شما به [[مکه]] به آنان آسیب برسد و آیه {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> پافشاری مشرکان بر جلوگیری از ورود مؤمنان به مکه را برخاسته از مصیبتهای [[جاهلی]] آنان میداند و تأکید میکند در مقابل این [[تعصبات]]، خدا [[آرامش]] را بر [[رسول]]{{صل}} و مؤمنان نازل فرمود و [[روح]] [[تقوا]] را همراه آنان کرد و ایشان از هرکس دیگری به رعایت تقوا سزاوارتر بودند. عدم ورود [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] در آن سال به [[مکه]] برخی را گرفتار [[شک و تردید]] کرد، از اینرو [[خدا]] در [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِكَ فَتْحًا قَرِيبًا}}<ref>«خداوند، به حق رؤیای پیامبرش را راست گردانیده است؛ شما اگر خداوند بخواهد با ایمنی، در حالی که سرهای خود را تراشیده و موها را کوتاه کردهاید، بیآنکه بهراسید به مسجد الحرام وارد میشوید بنابراین او چیزی را میدانست که شما نمیدانید، از این رو پیش از آن پیروزی نزدیکی پدید آورد» سوره فتح، آیه ۲۷.</ref> رؤیای آن [[حضرت]] را [[صدق]] و [[حق]] میخواند و با تأکید، ورود آنان به [[مسجدالحرام]] را با [[امنیت]] کامل نوید میدهد، چنانکه در سال هفتم این [[وعده الهی]] عملی شد. "[[فتح]] نزدیک" در این آیه [[فتح خیبر]] است که در فاصله زمانی کوتاهی بعد از [[بیعت رضوان]] رخ داد و در این [[جنگ]] بود که پیامبر{{صل}} فرمود: [[پرچم]] [[اسلام]] را به دست مردی میسپارم که خدا و پیامبرش را [[دوست]] دارد و او نیز [[محبوب]] خدا و پیامبر{{صل}} است؛ او کسی است که بارها به میدان میرود و هرگز نمیگریزد؛ سپس پرچم را به دست [[علی]]{{ع}} داد و بدین ترتیب او [[فاتح خیبر]] شد. <ref>التبیان، ج ۹، ص ۳۲۹؛ الصافی، ج ۵، ص ۴۳.</ref> در آیه پایانی [[سوره فتح]] اوصاف [[یاران پیامبر]]{{صل}} را برمیشمرد که در برابر [[کافران]] سختگیرند و با همدیگر [[مهربان]]؛ نیز [[اهل عبادت]] و [[رکوع]] و [[سجود]] و در پی [[فضل]] و [[خشنودی]] خدایند؛ علامت آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است.<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[حدیبیه (مقاله)|مقاله "صلح حدیبیه"]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref> | |||
==صلح حدیبیه در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم== | ==صلح حدیبیه در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم== | ||
#{{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا * وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا}}<ref> | #{{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا * وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا}}<ref>"بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد * و خداوند تو را با یاری کردنی بیهمتا یاری کند" سوره فتح، آیه ۱-۳.</ref> | ||
#{{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref> | #{{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَلَوْلَا رِجَالٌ مُؤْمِنُونَ وَنِسَاءٌ مُؤْمِنَاتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَئُوهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذَابًا أَلِيمًا}}<ref>"آنانند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی بازداشته به قربانگاه خود برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی که آنان را نمیشناسید (در میان آنان) نبودند- که بیم میرود پایمالشان کنید و ندانسته خونبهایی از ایشان به گردن شما افتد- (فرمان حمله به مکّه را میدادیم) تا خداوند هر که را خواهد در بخشایش خویش درآورد؛ اگر (مؤمنان و کافران) از هم جدا میبودند ، کافران از آنان را عذابی دردناک میکردیم" سوره فتح، آیه ۲۵.</ref> | ||
'''نکات:''' در این دو [[آیه]] این محورها در رابطه با [[پیامبر]] و صلح حدیبیه مطرح شده است: | '''نکات:''' در این دو [[آیه]] این محورها در رابطه با [[پیامبر]] و صلح حدیبیه مطرح شده است: | ||
# صلح حدیبیه در پی آورنده نصرتی بزرگ، و شگرف و [[اتمام نعمت]] از سوی [[خداوند]] بر [[پیامبر]] بوده است: {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا}}<ref> | # صلح حدیبیه در پی آورنده نصرتی بزرگ، و شگرف و [[اتمام نعمت]] از سوی [[خداوند]] بر [[پیامبر]] بوده است: {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا}}<ref>"بیگمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم" سوره فتح، آیه ۱.</ref>....{{متن قرآن|ِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ}}<ref>"و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است" سوره یوسف، آیه ۶.</ref>. | ||
# [[مانع]] شدن [[مشرکان]] [[مکه]] از اجرای [[عمره]] [[حدیبیه]] به وسیله [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] درحالی که [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] تعدادی [[قربانی]] همراه داشتند: {{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ}}<ref> | # [[مانع]] شدن [[مشرکان]] [[مکه]] از اجرای [[عمره]] [[حدیبیه]] به وسیله [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] درحالی که [[پیامبر]] و [[مؤمنان]] تعدادی [[قربانی]] همراه داشتند: {{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَصَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ}}<ref>"آنانند که کفر ورزیدند و شما را از مسجد الحرام باز داشتند و نگذاشتند قربانی بازداشته به قربانگاه خود برسد و اگر مردان و زنان مؤمنی که آنان را نمیشناسید (در میان آنان) نبودند- که بیم میرود پایمالشان کنید و ندانسته خونبهایی از ایشان به گردن شما افتد- (فر" سوره فتح، آیه ۲۵.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۴۴۲.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | ||
# [[پرونده:000061.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[حدیبیه (مقاله)|مقاله "صلح حدیبیه"]]، [[ دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
==پانویس== | ==پانویس== |