حذیفة بن یمان در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}}))
جز (جایگزینی متن - ' آنرا ' به ' آن را ')
خط ۱۸: خط ۱۸:
حُسَیل [[پدر]] حذیفه از [[نیکان]] [[روزگار]] بود و در [[جنگ احد]] در رکاب [[پیامبر]]{{صل}} [[شهید]] شد که داستانش به طور خلاصه چنین است: هنگامی که [[رسول اکرم]]{{صل}} [[مردم]] را برای [[جنگ]] [[بسیج]] می‌فرمود، چون حسیل و ثابت بن وقش مردانی از کار افتاده و پیر بودند آنها را به [[جهاد دعوت]] نفرمود و این دو نفر با [[زنان]] و [[فرزندان]] [[مسلمانان]] در [[مدینه]] ماندند. پس از رفتن مسلمانان به [[احد]]، یکی از ایشان به دیگری گفت: "برای چه نشسته‌ایم و [[انتظار]] چه چیزی را می‌کشیم؟ ما امروز یا فردا می‌میریم پس بهتر است شمشیرهایمان را برداشته و به [[رسول خدا]] بپیوندیم؛ شاید [[خداوند]] [[شهادت]] را نصیب‌مان فرماید".
حُسَیل [[پدر]] حذیفه از [[نیکان]] [[روزگار]] بود و در [[جنگ احد]] در رکاب [[پیامبر]]{{صل}} [[شهید]] شد که داستانش به طور خلاصه چنین است: هنگامی که [[رسول اکرم]]{{صل}} [[مردم]] را برای [[جنگ]] [[بسیج]] می‌فرمود، چون حسیل و ثابت بن وقش مردانی از کار افتاده و پیر بودند آنها را به [[جهاد دعوت]] نفرمود و این دو نفر با [[زنان]] و [[فرزندان]] [[مسلمانان]] در [[مدینه]] ماندند. پس از رفتن مسلمانان به [[احد]]، یکی از ایشان به دیگری گفت: "برای چه نشسته‌ایم و [[انتظار]] چه چیزی را می‌کشیم؟ ما امروز یا فردا می‌میریم پس بهتر است شمشیرهایمان را برداشته و به [[رسول خدا]] بپیوندیم؛ شاید [[خداوند]] [[شهادت]] را نصیب‌مان فرماید".


آن دو حرکت کرده، وارد [[سرزمین]] احد شدند و بدون آنکه مسلمانان، باخبر شوند، مشغول جنگ شدند. مسلمانان بدون توجه و ندانسته حسیل را کشتند. پیامبر خواست دیه او را بپردازد ولی حذیفه قبول نکرد و آنرا به مسلمانان بخشید. پس [[حضرت]] درباره‌اش [[دعا]] فرمود. ثابت نیز در جنگ با [[کفار]] شهید شد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹۳؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۲؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۵.</ref>.
آن دو حرکت کرده، وارد [[سرزمین]] احد شدند و بدون آنکه مسلمانان، باخبر شوند، مشغول جنگ شدند. مسلمانان بدون توجه و ندانسته حسیل را کشتند. پیامبر خواست دیه او را بپردازد ولی حذیفه قبول نکرد و آن را به مسلمانان بخشید. پس [[حضرت]] درباره‌اش [[دعا]] فرمود. ثابت نیز در جنگ با [[کفار]] شهید شد<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۹۳؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۲؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۳، ص۱۴۵.</ref>.


برخی حذیفه را از [[انصار]] و گروهی دیگر نیز او را جزء [[مهاجران]] به شمار آورده‌اند و [[ابن اثیر]] گفته است او از [[مهاجرین]] است و او را [[آزاد]] گذاشتند تا همچون [[زنان]] و [[کودکان]] [[مهاجرت]] نکند یا اینکه به همراه [[پیامبر]]{{صل}} مهاجرت کند و او مهاجرت به همراه آن [[حضرت]] را برگزید و به [[نقلی]] او در دیار خود باقی ماند و [[دین خدا]] را [[تبلیغ]] می‌کرد و بدین وسیله [[اسلام]] را [[یاری]] می‌کرد و بعدها به [[مدینه]] مهاجرت کرد؛ یعنی او جزء کسانی است که [[دین]] را [[انتخاب]] کرد و از مهاجرین نیز به شمار می‌رود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۴.</ref>.  
برخی حذیفه را از [[انصار]] و گروهی دیگر نیز او را جزء [[مهاجران]] به شمار آورده‌اند و [[ابن اثیر]] گفته است او از [[مهاجرین]] است و او را [[آزاد]] گذاشتند تا همچون [[زنان]] و [[کودکان]] [[مهاجرت]] نکند یا اینکه به همراه [[پیامبر]]{{صل}} مهاجرت کند و او مهاجرت به همراه آن [[حضرت]] را برگزید و به [[نقلی]] او در دیار خود باقی ماند و [[دین خدا]] را [[تبلیغ]] می‌کرد و بدین وسیله [[اسلام]] را [[یاری]] می‌کرد و بعدها به [[مدینه]] مهاجرت کرد؛ یعنی او جزء کسانی است که [[دین]] را [[انتخاب]] کرد و از مهاجرین نیز به شمار می‌رود<ref>اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۸؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۵۹۴.</ref>.  
خط ۳۶: خط ۳۶:
به گفته برخی، از علی{{ع}} درباره حذیفه سؤال شد و آن حضرت فرمود: او [[منافق]] شناس است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۳.</ref>. از قول علی{{ع}} حذیفه را در زمره ۷ تنی دانسته‌اند که به سبب ایشان، عنایت‌های [[خدا]] بر [[مردم]] ارزانی می‌شود<ref>رجال کشی، ص ۳۳ - ۳۴؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۴۴۹؛ الخصال، ص ۳۶۱.</ref>. درباره [[زهد]] حذیفه گزارش شده است که هنگام عزیمت به [[مداین]] بیش از خوراکش و علف مرکبش از [[مردم]] درخواست نکرد<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۳۱۲؛ کنز العمال، ج ۱۳،ص ۳۴۳.</ref>؛ ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید می‌گویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۳.</ref> از [[ابن‌عباس]] [[نقل]] شده است که [[ایمان]] آورندگان [[علی]]{{ع}}، [[حذیفه]] و تنی چند از [[صحابه]] خاص [[رسول خدا]] هستند<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۹۳.</ref>
به گفته برخی، از علی{{ع}} درباره حذیفه سؤال شد و آن حضرت فرمود: او [[منافق]] شناس است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۶۳.</ref>. از قول علی{{ع}} حذیفه را در زمره ۷ تنی دانسته‌اند که به سبب ایشان، عنایت‌های [[خدا]] بر [[مردم]] ارزانی می‌شود<ref>رجال کشی، ص ۳۳ - ۳۴؛ شواهد التنزیل، ج ۲، ص ۴۴۹؛ الخصال، ص ۳۶۱.</ref>. درباره [[زهد]] حذیفه گزارش شده است که هنگام عزیمت به [[مداین]] بیش از خوراکش و علف مرکبش از [[مردم]] درخواست نکرد<ref>الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۳۱۲؛ کنز العمال، ج ۱۳،ص ۳۴۳.</ref>؛ ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آمِنُوا كَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«و چون به آنان گویند که مانند (دیگر) مردمان ایمان بیاورید می‌گویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم؟ آگاه باشید! آنان خود کم خردند امّا نمی‌دانند» سوره بقره، آیه ۱۳.</ref> از [[ابن‌عباس]] [[نقل]] شده است که [[ایمان]] آورندگان [[علی]]{{ع}}، [[حذیفه]] و تنی چند از [[صحابه]] خاص [[رسول خدا]] هستند<ref>شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۹۳.</ref>


حذیفه را از کاتبان [[رسول خدا]]{{صل}} برشمرده‌اند<ref> سبل الهدی، ج ۱، ص ۵۸.</ref>. حذیفه می‌گوید: پیامبر{{صل}} از ما خواست نام [[مسلمانان]] را بنویسیم و ما [[اسامی]] ۱۵۰۰ نفر را برای آن [[حضرت]] نوشتیم<ref>مجموعة الوثائق السیاسیه، ص ۶۵.</ref>؛ گویا این کار پس از [[عقد برادری]] بوده است. حذیفه چون آشنایی به [[کتابت]] داشت، کارشناس برآورد محصولات بود و طبق گزارش‌هایی، پیش‌ فروش یا پیش ‌خرید برآورد [[نخل]] را می‌نوشت<ref>التنبیه والاشراف، ص ۲۴۵؛ نظام اداری مسلمانان، ص ۷۳.</ref>. حذیفه را [[شاهد]] برخی پیمان‌های رسول خدا{{صل}} با [[قبایل]] و افراد یاد کرده‌اند<ref> مجموعة الوثائق السیاسیه، ص ۲۴۲، ۳۲۸.</ref>؛ همچنین از آن رو که مورد [[اعتماد]] پیامبر{{صل}} بود، مأموریت‌هایی به او واگذار می‌شد. براساس گزارشی، قومی به [[نزاع]] برخاستند و شکایتشان را نزد رسول خدا{{صل}} بردند و آن حضرت حذیفه را فرستاد و او میان ایشان [[داوری]] کرد و چون بازگشت و چگونگی قضای خود را بازگو کرد، آن حضرت آنرا [[تأیید]] کرد<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۵۵۳.</ref>. حذیفه در [[حجه‌الوداع]] (سال دهم) حاضر و از کسانی بود که به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[غدیر خم]] به [[علی]]{{ع}} با خطاب «[[امیرالمؤمنین]]» [[سلام]] دادند<ref>الامالی، مفید، ص ۱۹.</ref>.<ref> [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
حذیفه را از کاتبان [[رسول خدا]]{{صل}} برشمرده‌اند<ref> سبل الهدی، ج ۱، ص ۵۸.</ref>. حذیفه می‌گوید: پیامبر{{صل}} از ما خواست نام [[مسلمانان]] را بنویسیم و ما [[اسامی]] ۱۵۰۰ نفر را برای آن [[حضرت]] نوشتیم<ref>مجموعة الوثائق السیاسیه، ص ۶۵.</ref>؛ گویا این کار پس از [[عقد برادری]] بوده است. حذیفه چون آشنایی به [[کتابت]] داشت، کارشناس برآورد محصولات بود و طبق گزارش‌هایی، پیش‌ فروش یا پیش ‌خرید برآورد [[نخل]] را می‌نوشت<ref>التنبیه والاشراف، ص ۲۴۵؛ نظام اداری مسلمانان، ص ۷۳.</ref>. حذیفه را [[شاهد]] برخی پیمان‌های رسول خدا{{صل}} با [[قبایل]] و افراد یاد کرده‌اند<ref> مجموعة الوثائق السیاسیه، ص ۲۴۲، ۳۲۸.</ref>؛ همچنین از آن رو که مورد [[اعتماد]] پیامبر{{صل}} بود، مأموریت‌هایی به او واگذار می‌شد. براساس گزارشی، قومی به [[نزاع]] برخاستند و شکایتشان را نزد رسول خدا{{صل}} بردند و آن حضرت حذیفه را فرستاد و او میان ایشان [[داوری]] کرد و چون بازگشت و چگونگی قضای خود را بازگو کرد، آن حضرت آن را [[تأیید]] کرد<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۵، ص ۵۵۳.</ref>. حذیفه در [[حجه‌الوداع]] (سال دهم) حاضر و از کسانی بود که به [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} در [[غدیر خم]] به [[علی]]{{ع}} با خطاب «[[امیرالمؤمنین]]» [[سلام]] دادند<ref>الامالی، مفید، ص ۱۹.</ref>.<ref> [[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>


==حذیفه و فرزندانش==
==حذیفه و فرزندانش==
خط ۷۶: خط ۷۶:
با گسترش [[فتوحات]] در دوران [[عمر]]، که به سرازیر شدن [[عرب]] به درون فلات [[ایران]] انجامید، حذیفه به گونه‌ای بارز به ویژه در فتوحات [[شرق]] نقش داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۲۷.</ref> در [[نبرد]] [[نهاوند]] ([[فتح]] الفتوح سال ۲۰ یا ۲۱) به [[دستور]] عمر وی [[جانشین]] [[نعمان بن مقرن]]، [[فرمانده]] [[سپاه مسلمانان]] بود و پس از [[شهادت]] نعمان، حذیفه [[پرچم]] را به دست گرفت و به فتح انجامید<ref> فتوح‌البلدان، ج ۲، ص ۳۷۱ - ۳۷۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۴ - ۲۱۴.</ref>. برخی منابع، از کارگزاری حذیفه بر [[مداین]] از سوی عمر سخن گفته<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷.</ref> و به استقبال [[مردم]] از او اشاره کرده‌اند؛<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> ولی به [[تاریخ]] این [[مأموریت]] اشاره نکرده‌اند؛ گویا او پیش از [[سلمان]] [[امارت]] مداین را به عهده داشته است، زیرا عمر در نامه‌ای به سلمان از او خواسته بود کارهای حذیفه را بررسی و تفحص کند<ref> الاحتجاج، ص ۱۸۵ - ۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
با گسترش [[فتوحات]] در دوران [[عمر]]، که به سرازیر شدن [[عرب]] به درون فلات [[ایران]] انجامید، حذیفه به گونه‌ای بارز به ویژه در فتوحات [[شرق]] نقش داشت.<ref>تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۴۵ - ۱۴۶؛ الکامل، ج ۲، ص ۵۲۷.</ref> در [[نبرد]] [[نهاوند]] ([[فتح]] الفتوح سال ۲۰ یا ۲۱) به [[دستور]] عمر وی [[جانشین]] [[نعمان بن مقرن]]، [[فرمانده]] [[سپاه مسلمانان]] بود و پس از [[شهادت]] نعمان، حذیفه [[پرچم]] را به دست گرفت و به فتح انجامید<ref> فتوح‌البلدان، ج ۲، ص ۳۷۱ - ۳۷۴؛ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۲۰۴ - ۲۱۴.</ref>. برخی منابع، از کارگزاری حذیفه بر [[مداین]] از سوی عمر سخن گفته<ref> الطبقات، ابن سعد، ج ۷، ص ۳۱۷.</ref> و به استقبال [[مردم]] از او اشاره کرده‌اند؛<ref> اسدالغابه، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> ولی به [[تاریخ]] این [[مأموریت]] اشاره نکرده‌اند؛ گویا او پیش از [[سلمان]] [[امارت]] مداین را به عهده داشته است، زیرا عمر در نامه‌ای به سلمان از او خواسته بود کارهای حذیفه را بررسی و تفحص کند<ref> الاحتجاج، ص ۱۸۵ - ۱۸۶.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>


روزی حذیفه در مسیر خود به عمر رسید؛ عمر به او گفت: "ای حذیفه چگونه [[شب]] را به صبح رساندی (در چه حالی هستی؟)" حذیفه در جواب گفت: می‌خواهی چگونه باشم؟ صبح کردم در حالی که [[حق]] را [[ناپسند]] می‌دارم و [[فتنه]] را [[دوست]] می‌دارم؛ [[شهادت]] می‌دهم به آن چیزی که نمی‌بینم و غیر مخلوق را [[حفظ]] می‌کنم؛ [[نماز]] می‌گزارم در حالی که [[وضو]] ندارم؛ در [[زمین]] چیزی دارم که [[خداوند]] در [[آسمان]] آنرا ندارد". در این وقت [[عمر]] به خاطر سخنان [[حذیفه]] عصبانی شد.
روزی حذیفه در مسیر خود به عمر رسید؛ عمر به او گفت: "ای حذیفه چگونه [[شب]] را به صبح رساندی (در چه حالی هستی؟)" حذیفه در جواب گفت: می‌خواهی چگونه باشم؟ صبح کردم در حالی که [[حق]] را [[ناپسند]] می‌دارم و [[فتنه]] را [[دوست]] می‌دارم؛ [[شهادت]] می‌دهم به آن چیزی که نمی‌بینم و غیر مخلوق را [[حفظ]] می‌کنم؛ [[نماز]] می‌گزارم در حالی که [[وضو]] ندارم؛ در [[زمین]] چیزی دارم که [[خداوند]] در [[آسمان]] آن را ندارد". در این وقت [[عمر]] به خاطر سخنان [[حذیفه]] عصبانی شد.


آن دو به [[راه]] خود ادامه دادند و در مسیر به [[علی]]{{ع}} برخوردند، در حالی که [[عصبانیت]] در چهره عمر نمایان بود. علی{{ع}} فرمودند: "چرا عصبانی هستی‌ای عمر؟" عمر گفت: "حذیفه را در راه دیدم و از او پرسیدم که در چه حالی هستی؟ در جواب گفت: صبح کردم در حالی که [[حق]] را [[دوست]] ندارم". علی{{ع}} فرمودند: "راست می‌گوید؛ او [[مرگ]] را دوست ندارد. عمر گفت: حذیفه می‌گوید: [[فتنه]] را دوست دارم". آن [[حضرت]] فرمودند: "راست می‌گوید؛ زیرا [[مال]] و [[اولاد]] را دوست دارد در حالی که خداوند فرموده: {{متن قرآن|أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ}}<ref>«و بدانید که دارایی‌ها و فرزندانتان مایه آزمونند و اینکه خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره انفال، آیه ۲۸.</ref> حذیفه می‌گوید: [[شهادت]] می‌دهم به آن چیزی که آنرا نمی‌بینم". علی{{ع}} در جواب فرمود: "راست می‌گوید؛ زیرابه [[وحدانیت]] خداوند، به مرگ، به [[قیامت]]، به [[بهشت و جهنم]] و [[صراط]] در حالی که نمی‌بیند، شهادت می‌دهد". سپس عمر گفت: "حذیفه می‌گوید: من غیر مخلوق را حفظ می‌کنم". علی{{ع}} فرمود: "راست می‌گوید؛ زیرا او کتاب خداوندی ([[قرآن]]) را که غیر مخلوق است، حفظ می‌کند". عمر در ادامه گفت: "حذیفه می‌گوید: نماز را در حالی که وضو ندارم می‌خوانم". علی{{ع}} جواب دادند: راست می‌گوید؛ او نماز را بر [[بدن]] پسر عموی [[رسول خدا]]{{صل}} گزارده، در حالی که به وضو نیازی ندارد". عمر گفت: "ای ابا الحسن! حذیفه مطلبی بزرگ‌تر از این امور نیز گفت و آن اینکه من در زمین چیزی دارم که خداوند در آسمان آنرا ندارد". علی{{ع}} فرمودند: "راست می‌گوید؛ او [[زن]] و فرزند دارد، در حالی که خداوند زن و [[فرزندی]] ندارد. در این وقت عمر گفت: "ای [[علی بن ابی طالب]]! اگر تو نبودی، هر آینه من هلاک می‌شدم<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۶، ص۱۵۲-۱۵۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۲-۳۶۳.</ref>
آن دو به [[راه]] خود ادامه دادند و در مسیر به [[علی]]{{ع}} برخوردند، در حالی که [[عصبانیت]] در چهره عمر نمایان بود. علی{{ع}} فرمودند: "چرا عصبانی هستی‌ای عمر؟" عمر گفت: "حذیفه را در راه دیدم و از او پرسیدم که در چه حالی هستی؟ در جواب گفت: صبح کردم در حالی که [[حق]] را [[دوست]] ندارم". علی{{ع}} فرمودند: "راست می‌گوید؛ او [[مرگ]] را دوست ندارد. عمر گفت: حذیفه می‌گوید: [[فتنه]] را دوست دارم". آن [[حضرت]] فرمودند: "راست می‌گوید؛ زیرا [[مال]] و [[اولاد]] را دوست دارد در حالی که خداوند فرموده: {{متن قرآن|أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ}}<ref>«و بدانید که دارایی‌ها و فرزندانتان مایه آزمونند و اینکه خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره انفال، آیه ۲۸.</ref> حذیفه می‌گوید: [[شهادت]] می‌دهم به آن چیزی که آن را نمی‌بینم". علی{{ع}} در جواب فرمود: "راست می‌گوید؛ زیرابه [[وحدانیت]] خداوند، به مرگ، به [[قیامت]]، به [[بهشت و جهنم]] و [[صراط]] در حالی که نمی‌بیند، شهادت می‌دهد". سپس عمر گفت: "حذیفه می‌گوید: من غیر مخلوق را حفظ می‌کنم". علی{{ع}} فرمود: "راست می‌گوید؛ زیرا او کتاب خداوندی ([[قرآن]]) را که غیر مخلوق است، حفظ می‌کند". عمر در ادامه گفت: "حذیفه می‌گوید: نماز را در حالی که وضو ندارم می‌خوانم". علی{{ع}} جواب دادند: راست می‌گوید؛ او نماز را بر [[بدن]] پسر عموی [[رسول خدا]]{{صل}} گزارده، در حالی که به وضو نیازی ندارد". عمر گفت: "ای ابا الحسن! حذیفه مطلبی بزرگ‌تر از این امور نیز گفت و آن اینکه من در زمین چیزی دارم که خداوند در آسمان آن را ندارد". علی{{ع}} فرمودند: "راست می‌گوید؛ او [[زن]] و فرزند دارد، در حالی که خداوند زن و [[فرزندی]] ندارد. در این وقت عمر گفت: "ای [[علی بن ابی طالب]]! اگر تو نبودی، هر آینه من هلاک می‌شدم<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۶، ص۱۵۲-۱۵۳.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۲-۳۶۳.</ref>
===حذیفه و [[عثمان]]===
===حذیفه و [[عثمان]]===
حذیفه که از نزدیک در سرزمین‌های فتح شده‌ای همچون [[آذربایجان]] و مناطق مجاور آن، [[شاهد]] [[اختلاف]] مصاحف و [[قرائات قرآن]] [[کریم]] بود، نزد عثمان رفت و او را از پیامدهای چنین اختلافی در میان [[مسلمانان]] برحذر داشته و به [[تدوین قرآن]] واحد فراخواند، از این‌رو عثمان به [[تدبیر]] حذیفه، دستور داد همه مصاحف جز [[مصحف]] [[حفصه دختر عمر]] را سوزاند و از آن مصحف، چند نسخه آماده و هریک را به منطقه‌ای ارسال کردند.<ref>تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۹۱ - ۹۹۲؛ صحیح البخاری، ج ۶، ص ۹۹.</ref> از برخی گزارش‌ها برمی‌آید داستان مصاحف در سال ۳۰ رخ داده است<ref> الکامل، ج ۳، ص ۱۱۱ - ۱۱۲.</ref>؛ نیز گزارش شده است [[حذیفه]] در زمره کسانی بود که در [[کوفه]] بر ضد [[کارگزار]] [[عثمان]] ([[ولید بن عقبه]]) که مرتکب [[فسق]] شده بود، به عثمان [[نامه]] نوشتند که به [[عزل]] او از آن [[شهر]] انجامید؛<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۵.</ref> همچنین گفته شده که مطابق [[نقلی]]، حذیفه جزو ۷ نفری بود که هنگام گذر از [[ربذه]] [[ابوذر غفاری]] را که به تازگی [[رحلت]] کرده بود، پس از [[غسل]] و [[کفن]] به [[خاک]] سپردند<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۳.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
حذیفه که از نزدیک در سرزمین‌های فتح شده‌ای همچون [[آذربایجان]] و مناطق مجاور آن، [[شاهد]] [[اختلاف]] مصاحف و [[قرائات قرآن]] [[کریم]] بود، نزد عثمان رفت و او را از پیامدهای چنین اختلافی در میان [[مسلمانان]] برحذر داشته و به [[تدوین قرآن]] واحد فراخواند، از این‌رو عثمان به [[تدبیر]] حذیفه، دستور داد همه مصاحف جز [[مصحف]] [[حفصه دختر عمر]] را سوزاند و از آن مصحف، چند نسخه آماده و هریک را به منطقه‌ای ارسال کردند.<ref>تاریخ المدینه، ج ۳، ص ۹۹۱ - ۹۹۲؛ صحیح البخاری، ج ۶، ص ۹۹.</ref> از برخی گزارش‌ها برمی‌آید داستان مصاحف در سال ۳۰ رخ داده است<ref> الکامل، ج ۳، ص ۱۱۱ - ۱۱۲.</ref>؛ نیز گزارش شده است [[حذیفه]] در زمره کسانی بود که در [[کوفه]] بر ضد [[کارگزار]] [[عثمان]] ([[ولید بن عقبه]]) که مرتکب [[فسق]] شده بود، به عثمان [[نامه]] نوشتند که به [[عزل]] او از آن [[شهر]] انجامید؛<ref>تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۶۵.</ref> همچنین گفته شده که مطابق [[نقلی]]، حذیفه جزو ۷ نفری بود که هنگام گذر از [[ربذه]] [[ابوذر غفاری]] را که به تازگی [[رحلت]] کرده بود، پس از [[غسل]] و [[کفن]] به [[خاک]] سپردند<ref> تاریخ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۳.</ref>.<ref>[[سید محمود سامانی|سامانی، سید محمود]]، [[حذیفة بن یمان (مقاله)|مقاله «حذیفة بن یمان»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۰ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۰.</ref>
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
حذیفه به دستور [[عمر]]، [[والی]] [[مدائن]] شد و عمر به [[مردم]] مدائن چنین نوشت: سخنان کسی را که نزد شما فرستادم، گوش کنید و از او [[اطاعت]] کنید و هر چه از شما [[طلب]] کرد، به او بدهید. هنگامی که [[حذیفه]] به مدائن رسید، [[رئیس]] [[قبیله]] به استقبال او آمد و از خواسته‌های او پرسید. حذیفه در جواب گفت: "تا وقتی نزد شما هستم، از شما طعامی برای خودم و علفی برای مرکبم می‌خواهم"<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱، ص۱۶۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۸۶.</ref>.
حذیفه به دستور [[عمر]]، [[والی]] [[مدائن]] شد و عمر به [[مردم]] مدائن چنین نوشت: سخنان کسی را که نزد شما فرستادم، گوش کنید و از او [[اطاعت]] کنید و هر چه از شما [[طلب]] کرد، به او بدهید. هنگامی که [[حذیفه]] به مدائن رسید، [[رئیس]] [[قبیله]] به استقبال او آمد و از خواسته‌های او پرسید. حذیفه در جواب گفت: "تا وقتی نزد شما هستم، از شما طعامی برای خودم و علفی برای مرکبم می‌خواهم"<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱، ص۱۶۲؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۴۶۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۲، ص۲۸۶.</ref>.


پس از عمر، [[عثمان بن عفان]]، [[حارث بن حکم]] را والی مدائن کرد ولی او با مردم بد [[رفتاری]] کرد و [[اهل]] مدائن از وی ناراضی بودند تا اینکه در اواخر [[خلافت عثمان]] جمعی از مردم مدائن به [[مدینه]] آمده و از او نزد [[خلیفه]] [[شکایت]] کردند. [[عثمان]] حارث را برکنار و حذیفه را [[حاکم]] آنجا قرار داد. حذیفه در مدائن بود تا اینکه خلیفه کشته شد و [[علی]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید. [[امام علی]]{{ع}} حذیفه را در [[حکومت]] خود باقی گذاشت و کارهای او را [[تأیید]] و به وسیله نامه‌ای حکومت او را به مردم [[ابلاغ]] کرد و نامه‌ای هم به این مضمون به حذیفه نگاشت: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]؛ از [[بنده]] [[خدا]] علی، [[امیر مؤمنان]]، به [[حذیفة بن الیمان]]؛ [[درود]] بر تو، من تو را در آنچه قبلا به عهده داشتی، برقرار ساختم و حساب [[مالیات]] و کار روستاها و مالیاتی که از غیر [[مسلمانان]] دریافت می‌شود را به تو واگذار کردم. در کارهای خود از افرادی که به [[دینداری]] و [[درستی]] آنها [[اطمینان]] کامل داری، کمک بجوی؛ زیرا رعایت این مسائل در [[کارها]] سبب [[عزت]] و آبروی تو و کسی که تو را حاکم قرار داده، است. تو را در پنهان و آشکار به [[پرهیزکاری]] و اطاعت [[پروردگار]] سفارش می‌کنم. از [[عذاب]] خدا در پنهان و آشکار بترس و نسبت به [[نیکوکار]] [[احسان]] و بدکار را [[کیفر]] کن و در [[کارها]] [[نرمی]] و [[ملایمت]] را پیشه خودگردان و با [[رعیت]] با [[عدالت]] [[رفتار]] کن؛ زیرا درباره آنها از تو سؤال می‌شود و با [[ستمدیدگان]] به [[انصاف]] رفتار کن و از خطای [[مردمان]] بگذر و تا حدی که می‌توانی روش نیکویی در پیش گیر که [[خدا]] [[نیکوکاران]] را [[پاداش]] می‌دهد. به تو [[دستور]] می‌دهم [[مالیات]] [[زمین‌ها]] را به [[حق]] و انصاف بستانی و از آنچه قبل از تو می‌داده‌اند، فراتر نرو و کمتر از آن هم مگیر و [[قانون]] جدیدی برای ایشان پدید نیاور و پس از گرفتن مالیات، آنرا میان مستحقان به طور مساوی و با عدالت تقسیم کن در مقابل رعیت [[متواضع]] باش و در مجالس همه را یکسان ببین و باید [[نزدیکان]] تو با افراد [[بیگانه]] در [[حقوق]]، یکسان باشند و در میان [[مردم]] به حق [[حکم]] کن و [[دادگری]] را میان مردم زنده کن و از [[خواهش‌های نفسانی]] [[پیروی]] مکن و در اجرای حق از [[سرزنش]] دیگران مترس زیرا خدا با [[پرهیزکاران]] و نیکوکاران است"<ref>بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۸، ص۸۸-۸۷؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۶۰۴.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۷-۳۶۹.</ref>
پس از عمر، [[عثمان بن عفان]]، [[حارث بن حکم]] را والی مدائن کرد ولی او با مردم بد [[رفتاری]] کرد و [[اهل]] مدائن از وی ناراضی بودند تا اینکه در اواخر [[خلافت عثمان]] جمعی از مردم مدائن به [[مدینه]] آمده و از او نزد [[خلیفه]] [[شکایت]] کردند. [[عثمان]] حارث را برکنار و حذیفه را [[حاکم]] آنجا قرار داد. حذیفه در مدائن بود تا اینکه خلیفه کشته شد و [[علی]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید. [[امام علی]]{{ع}} حذیفه را در [[حکومت]] خود باقی گذاشت و کارهای او را [[تأیید]] و به وسیله نامه‌ای حکومت او را به مردم [[ابلاغ]] کرد و نامه‌ای هم به این مضمون به حذیفه نگاشت: "به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]؛ از [[بنده]] [[خدا]] علی، [[امیر مؤمنان]]، به [[حذیفة بن الیمان]]؛ [[درود]] بر تو، من تو را در آنچه قبلا به عهده داشتی، برقرار ساختم و حساب [[مالیات]] و کار روستاها و مالیاتی که از غیر [[مسلمانان]] دریافت می‌شود را به تو واگذار کردم. در کارهای خود از افرادی که به [[دینداری]] و [[درستی]] آنها [[اطمینان]] کامل داری، کمک بجوی؛ زیرا رعایت این مسائل در [[کارها]] سبب [[عزت]] و آبروی تو و کسی که تو را حاکم قرار داده، است. تو را در پنهان و آشکار به [[پرهیزکاری]] و اطاعت [[پروردگار]] سفارش می‌کنم. از [[عذاب]] خدا در پنهان و آشکار بترس و نسبت به [[نیکوکار]] [[احسان]] و بدکار را [[کیفر]] کن و در [[کارها]] [[نرمی]] و [[ملایمت]] را پیشه خودگردان و با [[رعیت]] با [[عدالت]] [[رفتار]] کن؛ زیرا درباره آنها از تو سؤال می‌شود و با [[ستمدیدگان]] به [[انصاف]] رفتار کن و از خطای [[مردمان]] بگذر و تا حدی که می‌توانی روش نیکویی در پیش گیر که [[خدا]] [[نیکوکاران]] را [[پاداش]] می‌دهد. به تو [[دستور]] می‌دهم [[مالیات]] [[زمین‌ها]] را به [[حق]] و انصاف بستانی و از آنچه قبل از تو می‌داده‌اند، فراتر نرو و کمتر از آن هم مگیر و [[قانون]] جدیدی برای ایشان پدید نیاور و پس از گرفتن مالیات، آن را میان مستحقان به طور مساوی و با عدالت تقسیم کن در مقابل رعیت [[متواضع]] باش و در مجالس همه را یکسان ببین و باید [[نزدیکان]] تو با افراد [[بیگانه]] در [[حقوق]]، یکسان باشند و در میان [[مردم]] به حق [[حکم]] کن و [[دادگری]] را میان مردم زنده کن و از [[خواهش‌های نفسانی]] [[پیروی]] مکن و در اجرای حق از [[سرزنش]] دیگران مترس زیرا خدا با [[پرهیزکاران]] و نیکوکاران است"<ref>بحار الانوار، علامه مجلسی، ج۲۸، ص۸۸-۸۷؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۶۰۴.</ref>.<ref>[[ابوالحسن اسماعیلی|اسماعیلی، ابوالحسن]]، [[حذیفه بن الیمان (مقاله)|مقاله «حذیفه بن الیمان»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۳۶۷-۳۶۹.</ref>


==[[حذیفه]] و [[عقد]] [[شهربانو]] برای [[امام حسین]]{{ع}}==
==[[حذیفه]] و [[عقد]] [[شهربانو]] برای [[امام حسین]]{{ع}}==
۲۱۸٬۲۱۰

ویرایش