پرش به محتوا

نفس در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۲۸ ژوئن ۲۰۲۱
جز
جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی، ج۱' به 'اخلاق الاهی، ج۱'
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{پانویس2}} +{{پانویس}}))
جز (جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی، ج۱' به 'اخلاق الاهی، ج۱')
خط ۱۸: خط ۱۸:
*[[قوه]] [[غضب]] به [[استیلا]] میل دارد و از [[شکست]] بی‌زار است، واهمه برای او نقشه می‌کشد تا [[پیروز]] شود؛ بنابراین [[قوة]] واهمه با [[خدمت]] به [[شهوت]] و [[غضب]]، در [[حقیقت]] به [[انسان]] [[خدمت]] می‌کند.
*[[قوه]] [[غضب]] به [[استیلا]] میل دارد و از [[شکست]] بی‌زار است، واهمه برای او نقشه می‌کشد تا [[پیروز]] شود؛ بنابراین [[قوة]] واهمه با [[خدمت]] به [[شهوت]] و [[غضب]]، در [[حقیقت]] به [[انسان]] [[خدمت]] می‌کند.
*[[دانشمندان اخلاق]]، [[اجتماع]] قوای چهارگانه نفس را در این مثل نمایش می‌دهند که در، خانه‌ای مردی [[حکیم]] با یک سگ، یک خوک و یک محبوس باشد و هر یک از این چهار، تلاش می‌کند دیگران را تحت [[فرمان]] خود بگیرد و برای تأمین مقاصد خود از آنها استفاده کند. مرد [[حکیم]] [[قوه عاقله]]، سگ نیروی [[غضب]]، خوک [[قوه]] [[شهوت]] و [[شیطان]] [[قوه]] واهمه [[انسان]] است. نیروی [[غضب]] همانند سگی که پیوسته به این و آن حمله می‌برد و به هرکس چنگ و دندان نشان می‌دهد، [[انسان]] را به [[آزار دیگران]] وا می‌دارد و فعالیت خود را با کتک‌کاری، فریاد، [[فحش]] و [[ناسزا]] و در نهایت [[قتل]] و [[خون‌ریزی]] نشان می‌دهد و با این همه تلاش می‌کند نیروهای دیگر را نیز با خود هماهنگ کند. نیروی [[شهوت]] مثل خوکی که جز خوردن و [[شهوت‌رانی]] هیچ نمی‌فهمد و نمی‌خواهد، [[انسان]] را به اشباع این دو میل وا می‌دارد و می‌خواهد تمامی نیروهای نفس را به [[خدمت]] خود بگمارد. [[قوه]] واهمه نیز نیروی [[غضب]] و [[شهوت]] را تهییج می‌کند و کارهایشان را [[زیبا]] جلوه می‌دهد. کار [[عقل]] در این گیر ودار این است که [[قوه]] [[غضب]] را با [[شهوت]] رام و [[شهوت]] را با [[غضب]] [[سرکوب]] کند و خدعه‌های [[قوه]] واهمه را با [[نورانیت]] خویش شناسایی و به سرانگشت [[تدبیر]] خنثی کند<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۰.</ref>.
*[[دانشمندان اخلاق]]، [[اجتماع]] قوای چهارگانه نفس را در این مثل نمایش می‌دهند که در، خانه‌ای مردی [[حکیم]] با یک سگ، یک خوک و یک محبوس باشد و هر یک از این چهار، تلاش می‌کند دیگران را تحت [[فرمان]] خود بگیرد و برای تأمین مقاصد خود از آنها استفاده کند. مرد [[حکیم]] [[قوه عاقله]]، سگ نیروی [[غضب]]، خوک [[قوه]] [[شهوت]] و [[شیطان]] [[قوه]] واهمه [[انسان]] است. نیروی [[غضب]] همانند سگی که پیوسته به این و آن حمله می‌برد و به هرکس چنگ و دندان نشان می‌دهد، [[انسان]] را به [[آزار دیگران]] وا می‌دارد و فعالیت خود را با کتک‌کاری، فریاد، [[فحش]] و [[ناسزا]] و در نهایت [[قتل]] و [[خون‌ریزی]] نشان می‌دهد و با این همه تلاش می‌کند نیروهای دیگر را نیز با خود هماهنگ کند. نیروی [[شهوت]] مثل خوکی که جز خوردن و [[شهوت‌رانی]] هیچ نمی‌فهمد و نمی‌خواهد، [[انسان]] را به اشباع این دو میل وا می‌دارد و می‌خواهد تمامی نیروهای نفس را به [[خدمت]] خود بگمارد. [[قوه]] واهمه نیز نیروی [[غضب]] و [[شهوت]] را تهییج می‌کند و کارهایشان را [[زیبا]] جلوه می‌دهد. کار [[عقل]] در این گیر ودار این است که [[قوه]] [[غضب]] را با [[شهوت]] رام و [[شهوت]] را با [[غضب]] [[سرکوب]] کند و خدعه‌های [[قوه]] واهمه را با [[نورانیت]] خویش شناسایی و به سرانگشت [[تدبیر]] خنثی کند<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۰.</ref>.
*در تمثیلی دیگر [[عقل]] به مردی شکارچی دانسته شده که سوار بر اسب و با سگی به دنبال شکار آمده و [[جاسوسی]] از راهزنان در پی اوست تا به دست ایشان گرفتارش کند. مرد شکارچی، [[عقل]] آدمی‌زاد است که برای کسب کمال به [[دنیا]] آمده، اسب او [[شهوت]] و سگ او [[قوه]] [[غضب]] است و جاسوس همان [[قوة]] واهمه است که [[خدمت]] [[شیطان]] می‌گزارد و [[انسان]] را به سمت او می‌کشاند. اسب سواری و سگ شکاری در صورتی کار آمد خواهند بود و در شکار، پاور شکارچی، که [[تربیت]] شده باشند. سگ [[تعلیم]] ندیده هرچه بگیرد، می‌خورد و از تلاش او بهره‌ای به شکارچی نمی‌رسد و بساکه با دریدن و خوردن [[اموال]] [[مردم]]، موجب زیان و [[شرمساری]] صاحبش شود یا در فرصتی از [[غفلت]] صاحب خود استفاده کرده، او را نیز بدرد. اسب چموش نیز به جای اینکه در پی شکار بتازد، [[بیهوده]] به هر فراز ونشیبی می‌رود تا در نهایت، سوار خود را به پرتگاهی در افکند و خود، لجام گسیخته به هرسو که خواهد دوندگی کند. [[سخن]] جاسوس شنیدن و در پی او رفتن نیز جز هلاک همگی پیامدی ندارد؛ پس تنها چاره [[نجات]] این است که همه از [[عقل]] [[فرمان]] برند تا همگی بسان نیرویی واحد به جست‌وجوی [[هدف]] بپردازند و [[راه کمال]] را طی کنند<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱، ص۷۴-۷۶.</ref>.
*در تمثیلی دیگر [[عقل]] به مردی شکارچی دانسته شده که سوار بر اسب و با سگی به دنبال شکار آمده و [[جاسوسی]] از راهزنان در پی اوست تا به دست ایشان گرفتارش کند. مرد شکارچی، [[عقل]] آدمی‌زاد است که برای کسب کمال به [[دنیا]] آمده، اسب او [[شهوت]] و سگ او [[قوه]] [[غضب]] است و جاسوس همان [[قوة]] واهمه است که [[خدمت]] [[شیطان]] می‌گزارد و [[انسان]] را به سمت او می‌کشاند. اسب سواری و سگ شکاری در صورتی کار آمد خواهند بود و در شکار، پاور شکارچی، که [[تربیت]] شده باشند. سگ [[تعلیم]] ندیده هرچه بگیرد، می‌خورد و از تلاش او بهره‌ای به شکارچی نمی‌رسد و بساکه با دریدن و خوردن [[اموال]] [[مردم]]، موجب زیان و [[شرمساری]] صاحبش شود یا در فرصتی از [[غفلت]] صاحب خود استفاده کرده، او را نیز بدرد. اسب چموش نیز به جای اینکه در پی شکار بتازد، [[بیهوده]] به هر فراز ونشیبی می‌رود تا در نهایت، سوار خود را به پرتگاهی در افکند و خود، لجام گسیخته به هرسو که خواهد دوندگی کند. [[سخن]] جاسوس شنیدن و در پی او رفتن نیز جز هلاک همگی پیامدی ندارد؛ پس تنها چاره [[نجات]] این است که همه از [[عقل]] [[فرمان]] برند تا همگی بسان نیرویی واحد به جست‌وجوی [[هدف]] بپردازند و [[راه کمال]] را طی کنند<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۷۴-۷۶.</ref>.


==مهار نیروها==
==مهار نیروها==
خط ۲۶: خط ۲۶:
*[[عقل]] به [[مقام]] [[فرماندهی]] و [[رهبری]] خود می‌رسد و [[شهوت]] و [[غضب]] در پست‌های لایق خویش تحت [[فرمان]] [[عقل]] [[عمل ]]کمال خود برسد. [[استحقاق]] [[غضب]] و [[شهوت]] این است که در [[اختیار]] [[عقل]] باشند تا [[بدن]] را [[حفظ]] کنند و [[انسان]] به کمال خود برسد.
*[[عقل]] به [[مقام]] [[فرماندهی]] و [[رهبری]] خود می‌رسد و [[شهوت]] و [[غضب]] در پست‌های لایق خویش تحت [[فرمان]] [[عقل]] [[عمل ]]کمال خود برسد. [[استحقاق]] [[غضب]] و [[شهوت]] این است که در [[اختیار]] [[عقل]] باشند تا [[بدن]] را [[حفظ]] کنند و [[انسان]] به کمال خود برسد.
*گفتنی است که رسیدن به این [[مقام]]، کار آسانی نیست و بساکه تا پایان [[عمر]] صورت نبندد. در حکایت است که [[حکومت]] وقت از [[سید بن طاووس]] تقاضا کرد [[منصب]] [[قضاوت]] بپذیرد و [[قاضی]] القضات مملکت [[اسلام]] باشد، [[سید]] در پاسخ فرمود من عمری است که نتوانسته‌ام یک [[نزاع]] را فیصله دهم و در درون خودم [[صلح]] و [[آرامش]] برقرار کنم، چگونه می‌توانم [[منازعات]] یک [[ملت]] را فیصله دهم و بین آنها [[صلح]] برقرار کنم. معنی این سخن این است که [[انسان]] تا در درون خویش به [[عدالت]] نرسد، در خارج از وجود خود موفق به [[اجرای عدالت]] نمی‌شود. کسی که با [[شهوت]] و [[غضب]] خود دست به گریبان است، نمی‌تواند [[حق]] را به صاحب [[حق]] برگرداند، از این رو در [[نظام سیاسی اسلام]] کسی به [[حکومت]] و [[رهبری]] می‌رسد که در این [[مبارزه]] [[پیروز]] شده باشد.
*گفتنی است که رسیدن به این [[مقام]]، کار آسانی نیست و بساکه تا پایان [[عمر]] صورت نبندد. در حکایت است که [[حکومت]] وقت از [[سید بن طاووس]] تقاضا کرد [[منصب]] [[قضاوت]] بپذیرد و [[قاضی]] القضات مملکت [[اسلام]] باشد، [[سید]] در پاسخ فرمود من عمری است که نتوانسته‌ام یک [[نزاع]] را فیصله دهم و در درون خودم [[صلح]] و [[آرامش]] برقرار کنم، چگونه می‌توانم [[منازعات]] یک [[ملت]] را فیصله دهم و بین آنها [[صلح]] برقرار کنم. معنی این سخن این است که [[انسان]] تا در درون خویش به [[عدالت]] نرسد، در خارج از وجود خود موفق به [[اجرای عدالت]] نمی‌شود. کسی که با [[شهوت]] و [[غضب]] خود دست به گریبان است، نمی‌تواند [[حق]] را به صاحب [[حق]] برگرداند، از این رو در [[نظام سیاسی اسلام]] کسی به [[حکومت]] و [[رهبری]] می‌رسد که در این [[مبارزه]] [[پیروز]] شده باشد.
*در [[تفسیر]] منسوب به [[امام حسن عسکری]] آمده است: "هریک از [[فقها]] خودنگهدار باشد، دینش را [[حفظ]] کند با [[هوای نفس]] [[مخالفت]] ورزد و امر خدای خویش را [[اطاعت]] کند، [[عامه]] [[مردم]] می‌توانند از او [[پیروی]] کنند"<ref>{{متن حدیث|فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ اَلْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ}}</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱، ص۷۶-۷۷.</ref>.
*در [[تفسیر]] منسوب به [[امام حسن عسکری]] آمده است: "هریک از [[فقها]] خودنگهدار باشد، دینش را [[حفظ]] کند با [[هوای نفس]] [[مخالفت]] ورزد و امر خدای خویش را [[اطاعت]] کند، [[عامه]] [[مردم]] می‌توانند از او [[پیروی]] کنند"<ref>{{متن حدیث|فَأَمَّا مَنْ كَانَ مِنَ اَلْفُقَهَاءِ صَائِناً لِنَفْسِهِ حَافِظاً لِدِينِهِ مُخَالِفاً عَلَى هَوَاهُ مُطِيعاً لِأَمْرِ مَوْلاَهُ فَلِلْعَوَامِّ أَنْ يُقَلِّدُوهُ}}</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۷۶-۷۷.</ref>.


==مراتب نفس==
==مراتب نفس==
خط ۳۳: خط ۳۳:
#'''[[نفس اماره]]:''' در صورتی که [[عقل]] به طور کامل [[شکست]] خورده، به [[خدمت]] [[شهوت]] و [[غضب]] درآید و خود نیز به ابزاری در دست واهمه تبدیل شود. از آن به [[نفس اماره]] تعبیر می‌شود. [[قرآن کریم]] می‌فرماید:{{متن قرآن|إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي}}<ref>«و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>.
#'''[[نفس اماره]]:''' در صورتی که [[عقل]] به طور کامل [[شکست]] خورده، به [[خدمت]] [[شهوت]] و [[غضب]] درآید و خود نیز به ابزاری در دست واهمه تبدیل شود. از آن به [[نفس اماره]] تعبیر می‌شود. [[قرآن کریم]] می‌فرماید:{{متن قرآن|إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي}}<ref>«و من نفس خویش را تبرئه نمی‌کنم که نفس به بدی بسیار فرمان می‌دهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>.
#'''[[نفس لوامه]]:''' هنگامی که [[عقل]] با [[شهوت]] و [[غضب]] می‌جنگد و میدان [[نبرد]] را به نفع آنها خالی نمی‌کند، گاهی [[زمین]] می‌خورد و گاه برمی‌خیزد و پیوسته در میدان کر و فری دارد، [[نفس لوامه]] نامیده می‌شود؛ چرا که خود را برای هر [[شکست]] [[سرزنش]] می‌کند.<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۹۰.</ref> [[قرآن کریم]] در [[مقام]] ارزش‌گذاری به این مرتبه نفس [[سوگند]] یاد کرده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ}}<ref>«نه، و سوگند به روان سرزنشگر،» سوره قیامه، آیه ۲.</ref>.
#'''[[نفس لوامه]]:''' هنگامی که [[عقل]] با [[شهوت]] و [[غضب]] می‌جنگد و میدان [[نبرد]] را به نفع آنها خالی نمی‌کند، گاهی [[زمین]] می‌خورد و گاه برمی‌خیزد و پیوسته در میدان کر و فری دارد، [[نفس لوامه]] نامیده می‌شود؛ چرا که خود را برای هر [[شکست]] [[سرزنش]] می‌کند.<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۹۰.</ref> [[قرآن کریم]] در [[مقام]] ارزش‌گذاری به این مرتبه نفس [[سوگند]] یاد کرده، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ}}<ref>«نه، و سوگند به روان سرزنشگر،» سوره قیامه، آیه ۲.</ref>.
#'''[[نفس مطمئنه]]:''' بالاترین مرتبه [[نفس انسان]]، حالت [[آرامش]] و [[اطمینان]] است یعنی هنگامی که نیروی [[عقل]] بر قوای دیگر فائق آمده، [[شهوت]] و [[غضب]] را تحت [[فرمان]] گرفته، دسیسه‌های واهمه را برملا کرده و بر تمام وجود [[آدمی]] يا [[حکم]] می‌راند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي }}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! * آنگاه، در جرگه بندگان من درآی! * و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷ - ۳۰.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱، ص۷۸-۷۹.</ref>.
#'''[[نفس مطمئنه]]:''' بالاترین مرتبه [[نفس انسان]]، حالت [[آرامش]] و [[اطمینان]] است یعنی هنگامی که نیروی [[عقل]] بر قوای دیگر فائق آمده، [[شهوت]] و [[غضب]] را تحت [[فرمان]] گرفته، دسیسه‌های واهمه را برملا کرده و بر تمام وجود [[آدمی]] يا [[حکم]] می‌راند. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي * فَادْخُلِي فِي عِبَادِي }}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد! * آنگاه، در جرگه بندگان من درآی! * و به بهشت من پا بگذار!» سوره فجر، آیه ۲۷ - ۳۰.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۷۸-۷۹.</ref>.


==منابع==
==منابع==
۷۳٬۶۹۳

ویرایش