یقین در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی' به 'اخلاق الاهی، ج۱'
جز (جایگزینی متن - 'بدست' به 'بهدست') |
جز (جایگزینی متن - 'اخلاق الاهی' به 'اخلاق الاهی، ج۱') |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
*یَقن و یَقَن در لغت به معنی ثبوت و وضوح است و [[یقین]] صفت مشبه این ماده به معنی ثابت و و اضح است<ref>سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد.</ref>. وقتی میگوییم {{عربی|ايقن الامر}} یا {{عربی|ايقن بالامر}} به این معنی است که به [[حقیقت]] آن پیبرد، آن امر به وضوح برای او معلوم شد و آن را ثابت و [[حقیقی]] دانست، بنابراین موقِن کسی است که [[حقیقت]] چیزی را شناخته و آن را ثابت و واقعی میداند. | *یَقن و یَقَن در لغت به معنی ثبوت و وضوح است و [[یقین]] صفت مشبه این ماده به معنی ثابت و و اضح است<ref>سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد.</ref>. وقتی میگوییم {{عربی|ايقن الامر}} یا {{عربی|ايقن بالامر}} به این معنی است که به [[حقیقت]] آن پیبرد، آن امر به وضوح برای او معلوم شد و آن را ثابت و [[حقیقی]] دانست، بنابراین موقِن کسی است که [[حقیقت]] چیزی را شناخته و آن را ثابت و واقعی میداند. | ||
*[[علامه طباطبایی]] در تعریف [[یقین]] آورده است: [[یقین]] عبارت از [[اعتقادی]] است که پرده از روی واقعیت برمیدارد<ref>{{عربی|اليقين هو الاعتقاد الكاشف عن وجه الواقع}}؛ سید محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمه، ص۸.</ref>. | *[[علامه طباطبایی]] در تعریف [[یقین]] آورده است: [[یقین]] عبارت از [[اعتقادی]] است که پرده از روی واقعیت برمیدارد<ref>{{عربی|اليقين هو الاعتقاد الكاشف عن وجه الواقع}}؛ سید محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمه، ص۸.</ref>. | ||
*[[شک]] عبارت از [[تاریکی]] [[جهل]] است. برخی از [[اهل]] لغت از این ویژگی [[شک]] در تعریف [[یقین]] بهره برده و نوشتهاند: [[یقین]]، ازبین بردن [[شک]] و پیبردن به [[حقیقت]] یه چیز است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۲۰.</ref>؛ یا پی بردن به [[حقیقت]] یک چیز و نقیض [[شک]] است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۵۷؛ همچنین ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۳۳۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *[[شک]] عبارت از [[تاریکی]] [[جهل]] است. برخی از [[اهل]] لغت از این ویژگی [[شک]] در تعریف [[یقین]] بهره برده و نوشتهاند: [[یقین]]، ازبین بردن [[شک]] و پیبردن به [[حقیقت]] یه چیز است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۲۰.</ref>؛ یا پی بردن به [[حقیقت]] یک چیز و نقیض [[شک]] است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۵۷؛ همچنین ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۳۳۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۰۵-۳۰۶.</ref>. | ||
===يقين در اصطلاح=== | ===يقين در اصطلاح=== | ||
====يقين در اصطلاح معقول==== | ====يقين در اصطلاح معقول==== | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
*در این اصطلاح [[یقین]] به دو صورت [[عام و خاص]] اطلاق میشود: | *در این اصطلاح [[یقین]] به دو صورت [[عام و خاص]] اطلاق میشود: | ||
#'''اطلاق عام:''' [[اعتقاد قطعی]] و [[تصدیق جزمی]] با صرف نظر از منشأ پیدایش آن. طبق این اصطلاح است که باورهای عموم [[مردم]] که غالبا از راه [[تقلید]] به دست آمده، [[یقین]] نامیده میشوند. همان اعتقاداتی که تا مورد تشکیک و تردید قرار نگرفته، پابرجاست و صاحبش خلاف آن را احتمال نمیدهد، ولی در صورتی که مورد مناقشه قرار گیرد، چه بسا احتمال خلاف در نفس ایشان مجال بروز پیدا کند<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۱-۲.</ref>. | #'''اطلاق عام:''' [[اعتقاد قطعی]] و [[تصدیق جزمی]] با صرف نظر از منشأ پیدایش آن. طبق این اصطلاح است که باورهای عموم [[مردم]] که غالبا از راه [[تقلید]] به دست آمده، [[یقین]] نامیده میشوند. همان اعتقاداتی که تا مورد تشکیک و تردید قرار نگرفته، پابرجاست و صاحبش خلاف آن را احتمال نمیدهد، ولی در صورتی که مورد مناقشه قرار گیرد، چه بسا احتمال خلاف در نفس ایشان مجال بروز پیدا کند<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۱-۲.</ref>. | ||
#'''اطلاق خاص:''' [[اعتماد]] و [[تصدیق قطعی]] که از [[تحقیق]] و [[برهان]] به دست آمده باشد و به هیچ وجه [[شک و تردید]] در آن راه نیابد<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. مولا [[صالح مازندرانی]] در [[تحریف]] [[یقین]] نوشته است: [[یقین]]، [[علم]] قطعی ثابتی است که با واقع مطابق باشد؛ به عبارت دیگر [[یقین]] مرکب از دو [[علم]] است: [[علم]] به [[حق]] به اضافه [[علم]] به اینکه خلافش تحقق ندارد. او این تعریف را به [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در اوصاف الاشراف نسبت داده است<ref>مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱۲، ص۳۶۶.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | #'''اطلاق خاص:''' [[اعتماد]] و [[تصدیق قطعی]] که از [[تحقیق]] و [[برهان]] به دست آمده باشد و به هیچ وجه [[شک و تردید]] در آن راه نیابد<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. مولا [[صالح مازندرانی]] در [[تحریف]] [[یقین]] نوشته است: [[یقین]]، [[علم]] قطعی ثابتی است که با واقع مطابق باشد؛ به عبارت دیگر [[یقین]] مرکب از دو [[علم]] است: [[علم]] به [[حق]] به اضافه [[علم]] به اینکه خلافش تحقق ندارد. او این تعریف را به [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در اوصاف الاشراف نسبت داده است<ref>مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱۲، ص۳۶۶.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۰۶-۳۰۷.</ref>. | ||
====[[یقین]] در اصطلاح منقول و تصوف==== | ====[[یقین]] در اصطلاح منقول و تصوف==== | ||
*در این اصطلاح هر [[اعتقادی]] که [[قلب]] [[انسان]] را [[تسخیر]] کرده، بر [[عقل]] مستولی شود، [[یقین]] نام دارد؛ بنابراین [[یقین]] در اصطلاح منقول از [[یقین]] [[فلسفی]] اخص است، زیرا علاوه بر [[باور]] قطعی بدون [[شک]]، استیلای بر [[قلب]] را نیز در [[صدق]] [[یقین]] شرط میدانند. [[یقین]] به این معنی به [[ضعف]] و [[قوت]] توصیف میشود؛ مثلا میگویند [[یقین]] فلانی به [[مرگ]]، ضعیف است، در حالی که میدانیم [[مرگ]] [[شک]] بردار نیست، و همه [[مردم]] به آن [[اعتقاد قطعی]] که گویی دارند، [[مرگ]] ولی را برخی [[باور]] به ندارند این [[اعتقاد]] و برخی خود دیگر توجه [[فکر]] نمیمرگ کنند چنان و برای [[قلب]] [[مرگ]] شان را، سازوبرگی نمیسازند، چنان [[مرگ]] میکنند. این دو گروه [[مرگ]] را به [[تسخیر]] کرده که تمام [[همت]] خود را صرف [[کسب آمادگی]] برای [[مرگ]] میکنند. این دو گروه [[مرگ]] را به یک اندازه [[باور]] دارند؛ ولی در مورد گروه اول میگوییم [[یقین]]نشان به [[مرگ]] ضعیف است و در مورد گروه دوم میگوییم [[یقینی]] [[قوی]] دارند. این توصیف فقط به این تجویز شده که [[یقین]] در این دو جمله به معنی [[اعتقادی]] است که [[قلب]] را [[تسخیر]] کرده است<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *در این اصطلاح هر [[اعتقادی]] که [[قلب]] [[انسان]] را [[تسخیر]] کرده، بر [[عقل]] مستولی شود، [[یقین]] نام دارد؛ بنابراین [[یقین]] در اصطلاح منقول از [[یقین]] [[فلسفی]] اخص است، زیرا علاوه بر [[باور]] قطعی بدون [[شک]]، استیلای بر [[قلب]] را نیز در [[صدق]] [[یقین]] شرط میدانند. [[یقین]] به این معنی به [[ضعف]] و [[قوت]] توصیف میشود؛ مثلا میگویند [[یقین]] فلانی به [[مرگ]]، ضعیف است، در حالی که میدانیم [[مرگ]] [[شک]] بردار نیست، و همه [[مردم]] به آن [[اعتقاد قطعی]] که گویی دارند، [[مرگ]] ولی را برخی [[باور]] به ندارند این [[اعتقاد]] و برخی خود دیگر توجه [[فکر]] نمیمرگ کنند چنان و برای [[قلب]] [[مرگ]] شان را، سازوبرگی نمیسازند، چنان [[مرگ]] میکنند. این دو گروه [[مرگ]] را به [[تسخیر]] کرده که تمام [[همت]] خود را صرف [[کسب آمادگی]] برای [[مرگ]] میکنند. این دو گروه [[مرگ]] را به یک اندازه [[باور]] دارند؛ ولی در مورد گروه اول میگوییم [[یقین]]نشان به [[مرگ]] ضعیف است و در مورد گروه دوم میگوییم [[یقینی]] [[قوی]] دارند. این توصیف فقط به این تجویز شده که [[یقین]] در این دو جمله به معنی [[اعتقادی]] است که [[قلب]] را [[تسخیر]] کرده است<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۰۷-۳۰۸.</ref>. | ||
====[[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]==== | ====[[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]==== | ||
* [[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]، از اصطلاح منقول نیز خاصتر است؛ چرا که مقصود از [[یقین]] در این اصطلاح، [[یقینی]] است که به [[باورها]] و آموزههای [[عقیدتی]] [[دین]] تعلق گیرد. علمای [[اخلاق]] در تعریف [[یقین]] آوردهاند: [[یقین]] عبارت است از [[معرفتی]] خاص که به آموزههای [[شریعت]] تعلق گیرد<ref>محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. | * [[یقین]] در اصطلاح [[اخلاق]]، از اصطلاح منقول نیز خاصتر است؛ چرا که مقصود از [[یقین]] در این اصطلاح، [[یقینی]] است که به [[باورها]] و آموزههای [[عقیدتی]] [[دین]] تعلق گیرد. علمای [[اخلاق]] در تعریف [[یقین]] آوردهاند: [[یقین]] عبارت است از [[معرفتی]] خاص که به آموزههای [[شریعت]] تعلق گیرد<ref>محمد بن مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. | ||
*بنابراین [[ارزش]] [[اخلاقی]] [[یقین]] تنها از حیث مقابله با [[شک]] نیست، بلکه بیشتر مرهون متعلق و مجرای [[یقین]] است. توضیح اینکه [[یقین]] به خودی خود – به هر حقیقتی تعلق گیرد – [[ارزشمند]] است؛ چون [[علم]] است و [[روشنایی]] که بر [[تاریکی]] [[شک]] و [[جهل]] [[برتری]] دارد؛ ولی این [[ارزش]] وقتی مضاعف میشود که به [[آموزههای دینی]] مثل مبدا و [[معاد]] تعلق گیرد. [[هدف]] از طرح این بحث در [[علم اخلاق]]، بارور شدن [[جان آدمی]] به چنین [[یقینی]] است. عالم [[اخلاقی]] [[وظیفه]] خود را در این حیطه میبیند که نخست [[شک]] را از مخاطب خود بزداید و سپس زمینه استیلای [[باورهای دینی]] بر نفس ایشان را فراهم کند<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. این روشی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[پیشوایان معصوم]] [[دین]]{{ع}} به یادگار مانده است. | *بنابراین [[ارزش]] [[اخلاقی]] [[یقین]] تنها از حیث مقابله با [[شک]] نیست، بلکه بیشتر مرهون متعلق و مجرای [[یقین]] است. توضیح اینکه [[یقین]] به خودی خود – به هر حقیقتی تعلق گیرد – [[ارزشمند]] است؛ چون [[علم]] است و [[روشنایی]] که بر [[تاریکی]] [[شک]] و [[جهل]] [[برتری]] دارد؛ ولی این [[ارزش]] وقتی مضاعف میشود که به [[آموزههای دینی]] مثل مبدا و [[معاد]] تعلق گیرد. [[هدف]] از طرح این بحث در [[علم اخلاق]]، بارور شدن [[جان آدمی]] به چنین [[یقینی]] است. عالم [[اخلاقی]] [[وظیفه]] خود را در این حیطه میبیند که نخست [[شک]] را از مخاطب خود بزداید و سپس زمینه استیلای [[باورهای دینی]] بر نفس ایشان را فراهم کند<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. این روشی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} و [[پیشوایان معصوم]] [[دین]]{{ع}} به یادگار مانده است. | ||
*[[یقین]] در زبان [[روایات]] نیز به [[اعتقاد]] [[دینی]] انصراف دارد، چنانکه میتوان گفت یک اصطلاح تلقی میشود<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی.</ref> و هم از این روست که در [[روایات یقین]] را با [[ایمان]] و [[تقوا]] مقایسه میکنند<ref>این روایات به زودی نقل خواهد شد.</ref>، که دو اصطلاح کاملا [[دینی]] و نام دو مرتبه [[معنوی]] هستند. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: "[[یقین]] همه [[ایمان]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ اَلْإِيمَانُ كُلُّهُ}}؛ حاکم نیشابوری، مستدرک ج۲، ص۴۴۶؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج۲، ص۸۸</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *[[یقین]] در زبان [[روایات]] نیز به [[اعتقاد]] [[دینی]] انصراف دارد، چنانکه میتوان گفت یک اصطلاح تلقی میشود<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی.</ref> و هم از این روست که در [[روایات یقین]] را با [[ایمان]] و [[تقوا]] مقایسه میکنند<ref>این روایات به زودی نقل خواهد شد.</ref>، که دو اصطلاح کاملا [[دینی]] و نام دو مرتبه [[معنوی]] هستند. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: "[[یقین]] همه [[ایمان]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ اَلْإِيمَانُ كُلُّهُ}}؛ حاکم نیشابوری، مستدرک ج۲، ص۴۴۶؛ قندوزی، ینابیع الموده، ج۲، ص۸۸</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۰۸-۳۰۹.</ref>. | ||
==مجاری [[یقین]]== | ==مجاری [[یقین]]== | ||
*آگاهیهای [[شایسته]] [[یقین]] که در کمال [[آدمی]] تأثیرگذار است و [[شرع]] [[مقدس]] به تکرار و تأکید توصیه کرده، فراوان است؛ چنان فراوان که شمارش آن ممکن نیست. ما به برخی از مهمترین آنها که در کتب [[اخلاق]] یاد شده، اشاره میکنیم. | *آگاهیهای [[شایسته]] [[یقین]] که در کمال [[آدمی]] تأثیرگذار است و [[شرع]] [[مقدس]] به تکرار و تأکید توصیه کرده، فراوان است؛ چنان فراوان که شمارش آن ممکن نیست. ما به برخی از مهمترین آنها که در کتب [[اخلاق]] یاد شده، اشاره میکنیم. | ||
===[[توحید]]=== | ===[[توحید]]=== | ||
*[[یقین]] در [[توحید]] به این معنی است که [[انسان]] همه چیز را مستند به [[خدا]] بداند و وسائل و وسائط را در [[تسخیر]] [[اراده]] او ببیند. اگر [[انسان]] در این [[اعتقاد]] چنان [[راسخ]] شود که [[شک]] به دلش راه نیابد، به [[یقین]] دست یافته است. این مرتبه [[یقین]]، [[یقین]] [[فلسفی]] و [[عقلی]] است؛ ولی هنگامی که این [[اعتقاد]] [[قلب]] او را [[تسخیر]] کند، چنان که همه واسطهها را به منزله قلمی در دست نویسنده ببیند، به [[یقینی]] که مطلوب [[شرع]] است، [[دست]] یافته است. کسی که [[مشاهده]] میکند، صاحب نعمتی قلم به دست میگیرد و برای او [[دستور]] احسانی مینویسد، تمام توجهاش به شخص نویسنده است و نه تنها برای قلم بلکه برای دست نویسنده هم جایگاهی قائل نیست، [[دست]] و قلم را نه مستحق تشکر میداند، نه مستوجب [[خشم]] و [[خشنودی]]. اگر [[انسان]] در [[اعتقاد]] به [[یگانگی]] و یکتایی [[خدا]] چنان [[راسخ]] شود که تمامی تأثیرات را به [[ذات اقدس الاهی]] مستند بداند و تمامی مخلوقات را به عنوان آلاتی بشناسد که مسخر [[اراده]] و [[قدرت]] [[ازلی]] اویند، چنانکه قلم مسخر [[اراده]] نویسنده، به مرتبه [[توکل]] میرسد و به [[تسلیم]] و [[رضا]] آراسته میشود و از صفتهای ناپسندی چون [[خشم]]، [[کینه]]، [[حسد]] و [[بدخلقی]] [[پاک]] میشود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *[[یقین]] در [[توحید]] به این معنی است که [[انسان]] همه چیز را مستند به [[خدا]] بداند و وسائل و وسائط را در [[تسخیر]] [[اراده]] او ببیند. اگر [[انسان]] در این [[اعتقاد]] چنان [[راسخ]] شود که [[شک]] به دلش راه نیابد، به [[یقین]] دست یافته است. این مرتبه [[یقین]]، [[یقین]] [[فلسفی]] و [[عقلی]] است؛ ولی هنگامی که این [[اعتقاد]] [[قلب]] او را [[تسخیر]] کند، چنان که همه واسطهها را به منزله قلمی در دست نویسنده ببیند، به [[یقینی]] که مطلوب [[شرع]] است، [[دست]] یافته است. کسی که [[مشاهده]] میکند، صاحب نعمتی قلم به دست میگیرد و برای او [[دستور]] احسانی مینویسد، تمام توجهاش به شخص نویسنده است و نه تنها برای قلم بلکه برای دست نویسنده هم جایگاهی قائل نیست، [[دست]] و قلم را نه مستحق تشکر میداند، نه مستوجب [[خشم]] و [[خشنودی]]. اگر [[انسان]] در [[اعتقاد]] به [[یگانگی]] و یکتایی [[خدا]] چنان [[راسخ]] شود که تمامی تأثیرات را به [[ذات اقدس الاهی]] مستند بداند و تمامی مخلوقات را به عنوان آلاتی بشناسد که مسخر [[اراده]] و [[قدرت]] [[ازلی]] اویند، چنانکه قلم مسخر [[اراده]] نویسنده، به مرتبه [[توکل]] میرسد و به [[تسلیم]] و [[رضا]] آراسته میشود و از صفتهای ناپسندی چون [[خشم]]، [[کینه]]، [[حسد]] و [[بدخلقی]] [[پاک]] میشود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۰۹.</ref>. | ||
===[[اعتماد]] به روزرسانی [[خدا]]=== | ===[[اعتماد]] به روزرسانی [[خدا]]=== | ||
*[[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] روزی [[بندگان]] را ضمانت کرده، میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا}}<ref>«و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر که روزیاش بر خداوند است» سوره هود، آیه ۶.</ref>. | *[[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] روزی [[بندگان]] را ضمانت کرده، میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا}}<ref>«و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر که روزیاش بر خداوند است» سوره هود، آیه ۶.</ref>. | ||
*اگر [[انسان]] به این ضمانت الاهی [[اعتماد]] کند و [[یقین]] پیدا کند که آنچه برایش مقدر شده، به دستش میرسد، و این [[یقین]] بر قلبش مستولی شود، از [[حرص]]، [[پاک]] میشود و در طلب روزی [[میانهروی]] میکند و به خاطر آنچه از دست داده، یا به دست نیاورده، افسوس نمیخورد و از این رهگذر فرصتی به دست میآورد که به سایر ابعاد وجودی خویش رسیدگی کند و نیازهای دیگر خود را برآورد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *اگر [[انسان]] به این ضمانت الاهی [[اعتماد]] کند و [[یقین]] پیدا کند که آنچه برایش مقدر شده، به دستش میرسد، و این [[یقین]] بر قلبش مستولی شود، از [[حرص]]، [[پاک]] میشود و در طلب روزی [[میانهروی]] میکند و به خاطر آنچه از دست داده، یا به دست نیاورده، افسوس نمیخورد و از این رهگذر فرصتی به دست میآورد که به سایر ابعاد وجودی خویش رسیدگی کند و نیازهای دیگر خود را برآورد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۰۹-۳۱۰.</ref>. | ||
===تاثیر [[اعمال]] در [[سرنوشت انسان]]=== | ===تاثیر [[اعمال]] در [[سرنوشت انسان]]=== | ||
*[[قرآن کریم]] از این [[حقیقت]] خبر داده که کارکرد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر مستقیم دارد؛ میفرماید:{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref>. | *[[قرآن کریم]] از این [[حقیقت]] خبر داده که کارکرد [[انسان]] در [[سرنوشت]] او تأثیر مستقیم دارد؛ میفرماید:{{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذرهای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، * و هر کس همسنگ ذرهای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref>. | ||
*اگر [[انسان]] به مفاد این خبر [[یقین]] پیدا کند و [[باور]] کند که [[ثواب]] و [[عقاب]] در قیمات، به [[اعمال]] ما تعلق میگیرد و چنانکه [[انسان]] برای سیر شدن به نان نیاز دارد، برای رسیدن به [[پاداش]] الاهی به [[طاعت]] [[نیازمند]] است و همانطور که زهر باعث هلاک [[جسم]] [[انسان]] میشود، [[عصیان]] و [[مخالفت]] با [[خدا]]، [[روح انسان]] را هلاک میکند و [[زندگی]] ابدیاش را تباه میسازد، در صورتی که چنین [[یقینی]] در [[جان انسان]] [[خانه]] بگیرد، برای اطلاعت و اجتناب از [[معصیت خدا]] [[انگیزه]] پیدا میکند و هیچ فرصتی را برای [[طاعت]] از دست نمیدهد، همانطور که هیچ مقداری از نان را دور نمیریزد و از [[گناه]] چه بزرگ و چه موچک میپرهیزد؛ همانطور که از زهر چه کم و چه زیاد اجتناب میکند و در نتیجه صادقانه از خویش [[مراقبت]] میکند و در [[پرهیز]] و پروای الاهی میکوشد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *اگر [[انسان]] به مفاد این خبر [[یقین]] پیدا کند و [[باور]] کند که [[ثواب]] و [[عقاب]] در قیمات، به [[اعمال]] ما تعلق میگیرد و چنانکه [[انسان]] برای سیر شدن به نان نیاز دارد، برای رسیدن به [[پاداش]] الاهی به [[طاعت]] [[نیازمند]] است و همانطور که زهر باعث هلاک [[جسم]] [[انسان]] میشود، [[عصیان]] و [[مخالفت]] با [[خدا]]، [[روح انسان]] را هلاک میکند و [[زندگی]] ابدیاش را تباه میسازد، در صورتی که چنین [[یقینی]] در [[جان انسان]] [[خانه]] بگیرد، برای اطلاعت و اجتناب از [[معصیت خدا]] [[انگیزه]] پیدا میکند و هیچ فرصتی را برای [[طاعت]] از دست نمیدهد، همانطور که هیچ مقداری از نان را دور نمیریزد و از [[گناه]] چه بزرگ و چه موچک میپرهیزد؛ همانطور که از زهر چه کم و چه زیاد اجتناب میکند و در نتیجه صادقانه از خویش [[مراقبت]] میکند و در [[پرهیز]] و پروای الاهی میکوشد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۰.</ref>. | ||
===[[اعتقادی]] به [[آگاهی]] [[خدا]]=== | ===[[اعتقادی]] به [[آگاهی]] [[خدا]]=== | ||
*[[انسان]] در همه حالتها به طور پیوسته تحت نظر [[خداوند عزوجل]] قرار دارد. او از ظاهر و [[باطن]] ما [[آگاه]] است، حرکات نگاه و نهانخانه [[ضمیر]] ما پیبرده در احاطه اوست، هرچه از خاطر ما میگذرد به عیان برای او معلوم است. این حقیقتی است که هیچ مؤمنی در آن [[شک]] ندارد، ولی تنها [[نخبگان]] [[آدمیان]] [[دل]] به این [[یقین]] سپردهاند. ثمره این [[یقین]] این است که [[انسان]] همیشه در ظاهر و [[باطن]] به سان کسی که در محضر شاهی باجلالت نشسته، شرط [[ادب]] را مراعات میکند و نه تنها ظاهر و باطنش یکسان میشود، بلکه در [[تطهیر]] [[باطن]] بیش از تزیین [[طاهر]] میکوشد؛ چرا که [[یقین]] دارد چشم بینای الاهی به باطنش نظر دارد. این [[مقام]] يقين، صفتها و سجایای [[نیکی]] چون [[حیا]]، [[خوف]]، شکستگی، [[ذلت]] و [[خضوع]] در برابر [[خدا]] به بار میآورد. در تمامی این ابواب، يقين به معنی [[فلسفی]] یعنی [[آگاهی]]، بدون [[شک]] به آسانی به دست میآید و بسا که همه [[مؤمنان]] از آن برخوردار باشند، ولی [[یقین]] به معنی [[سلطه]] و استیلای [[باور]] بر [[قلب]]، به آسانی فراچنگ نمیآید و جز [[بندگان]] [[صدیق]] [[خدا]] کسی را به این [[مقام]] راه نیست. چنین [[یقینی]] در هر باب شجره مبارکهای است که [[اخلاق نیکو]] از آن شاخه میزند و [[اعمال]] [[طاعات]] و عبادتها چون میوه و شکوفه بر این شاخسار پدید میآید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *[[انسان]] در همه حالتها به طور پیوسته تحت نظر [[خداوند عزوجل]] قرار دارد. او از ظاهر و [[باطن]] ما [[آگاه]] است، حرکات نگاه و نهانخانه [[ضمیر]] ما پیبرده در احاطه اوست، هرچه از خاطر ما میگذرد به عیان برای او معلوم است. این حقیقتی است که هیچ مؤمنی در آن [[شک]] ندارد، ولی تنها [[نخبگان]] [[آدمیان]] [[دل]] به این [[یقین]] سپردهاند. ثمره این [[یقین]] این است که [[انسان]] همیشه در ظاهر و [[باطن]] به سان کسی که در محضر شاهی باجلالت نشسته، شرط [[ادب]] را مراعات میکند و نه تنها ظاهر و باطنش یکسان میشود، بلکه در [[تطهیر]] [[باطن]] بیش از تزیین [[طاهر]] میکوشد؛ چرا که [[یقین]] دارد چشم بینای الاهی به باطنش نظر دارد. این [[مقام]] يقين، صفتها و سجایای [[نیکی]] چون [[حیا]]، [[خوف]]، شکستگی، [[ذلت]] و [[خضوع]] در برابر [[خدا]] به بار میآورد. در تمامی این ابواب، يقين به معنی [[فلسفی]] یعنی [[آگاهی]]، بدون [[شک]] به آسانی به دست میآید و بسا که همه [[مؤمنان]] از آن برخوردار باشند، ولی [[یقین]] به معنی [[سلطه]] و استیلای [[باور]] بر [[قلب]]، به آسانی فراچنگ نمیآید و جز [[بندگان]] [[صدیق]] [[خدا]] کسی را به این [[مقام]] راه نیست. چنین [[یقینی]] در هر باب شجره مبارکهای است که [[اخلاق نیکو]] از آن شاخه میزند و [[اعمال]] [[طاعات]] و عبادتها چون میوه و شکوفه بر این شاخسار پدید میآید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۰-۳۱۱.</ref>. | ||
==[[ستایش یقین]]== | ==[[ستایش یقین]]== | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
*[[پیامبر اسلام]]{{صل}} میفرمود: کسی که بهره خود را از [[صبر]] و [[یقین]] برده باشد، به نمازهای شبانه و روزههای مستحبی که از دست میدهد اهمیت ندهد<ref>شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۳۷.</ref>. | *[[پیامبر اسلام]]{{صل}} میفرمود: کسی که بهره خود را از [[صبر]] و [[یقین]] برده باشد، به نمازهای شبانه و روزههای مستحبی که از دست میدهد اهمیت ندهد<ref>شهید ثانی، مسکن الفؤاد، ص۴۷؛ محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۹، ص۱۳۷.</ref>. | ||
*در مقایسه صاحب [[یقینی]] که بسیار [[گناه]] کند، با [[پرهیزگاری]] که یقینش ضعیف است، فرمود: هرکسی [[گناه]] میکند؛ ولی آنکه عقلش غریزی و سجیهاش [[یقین]] است، [[گناه]] به او زیان نمیرساند، چون هرگاه گناهی کند، [[توبه]] میکند، پوزش میخواهد و پشیمان میشود و [[خدا]] گناهش را میبخشد و چیزی افزون برای او باقی میماند که با آن به [[بهشت]] میرود<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. | *در مقایسه صاحب [[یقینی]] که بسیار [[گناه]] کند، با [[پرهیزگاری]] که یقینش ضعیف است، فرمود: هرکسی [[گناه]] میکند؛ ولی آنکه عقلش غریزی و سجیهاش [[یقین]] است، [[گناه]] به او زیان نمیرساند، چون هرگاه گناهی کند، [[توبه]] میکند، پوزش میخواهد و پشیمان میشود و [[خدا]] گناهش را میبخشد و چیزی افزون برای او باقی میماند که با آن به [[بهشت]] میرود<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. | ||
*[[یقین]] مهمترین عامل [[دوری از گناه]] است. کسی که [[خدا]] را با صفتهای [[جمال]] و جلال به طور [[یقینی]] بشناسد و سرای [[آخرت]] را با [[پاداش]] و کیفرهایش به صورت [[یقینی]] [[باور]] کند، با [[پروردگار]] خویش [[مخالفت]] نمیورزد و دست و [[دل]] و دامن به [[گناه]] نمیآلاید؛ بنابراین، عنوان صاحب [[یقین]] [[گناهکار]]، در این [[حدیث شریف]]، مجرد فرض است که برای بیان [[فضیلت]] [[یقین]] مطرح شده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *[[یقین]] مهمترین عامل [[دوری از گناه]] است. کسی که [[خدا]] را با صفتهای [[جمال]] و جلال به طور [[یقینی]] بشناسد و سرای [[آخرت]] را با [[پاداش]] و کیفرهایش به صورت [[یقینی]] [[باور]] کند، با [[پروردگار]] خویش [[مخالفت]] نمیورزد و دست و [[دل]] و دامن به [[گناه]] نمیآلاید؛ بنابراین، عنوان صاحب [[یقین]] [[گناهکار]]، در این [[حدیث شریف]]، مجرد فرض است که برای بیان [[فضیلت]] [[یقین]] مطرح شده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۱-۳۱۳.</ref>. | ||
==[[مراتب یقین]]== | ==[[مراتب یقین]]== | ||
*پیش از این، به اشاره گفتیم که وقتی [[انسان]] به حقیقتی [[آگاه]] میشود و نسبت به آن هرگونه [[شک]] و تردیدی را از صفحه [[دل]] میشوید و حتی وقتی که این [[باور]] قلبش را [[تسخیر]] میکند و بر جانش مستولی میشود، اولین مرتبه [[یقین]] به بار آمده است. | *پیش از این، به اشاره گفتیم که وقتی [[انسان]] به حقیقتی [[آگاه]] میشود و نسبت به آن هرگونه [[شک]] و تردیدی را از صفحه [[دل]] میشوید و حتی وقتی که این [[باور]] قلبش را [[تسخیر]] میکند و بر جانش مستولی میشود، اولین مرتبه [[یقین]] به بار آمده است. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
*در [[روایت]] آمده است: در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} تو سخن از [[عیسی بن مریم]] به میان آمد که بر روی آب راه میرفت، [[حضرت]] فرمود: اگر یقینش بیشتر میشد بر روی هوا هم راه میرفت<ref>{{متن حدیث| لَوْ زَادَ يَقِينُهُ لَمَشَى عَلَى اَلْهَوَاءِ }}؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۰۲؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۸.</ref>. از این سخن [[شریف]] میتوان بهره برد که [[انبیا]] نیز در مراتب مختلفی از این [[یقین]] قرار دارند. | *در [[روایت]] آمده است: در محضر [[رسول خدا]]{{صل}} تو سخن از [[عیسی بن مریم]] به میان آمد که بر روی آب راه میرفت، [[حضرت]] فرمود: اگر یقینش بیشتر میشد بر روی هوا هم راه میرفت<ref>{{متن حدیث| لَوْ زَادَ يَقِينُهُ لَمَشَى عَلَى اَلْهَوَاءِ }}؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۲۰۲؛ میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۹۸.</ref>. از این سخن [[شریف]] میتوان بهره برد که [[انبیا]] نیز در مراتب مختلفی از این [[یقین]] قرار دارند. | ||
*[[قرآن کریم]] در سه جا از [[مراتب یقین]] [[سخن]] به میان آورده است. نخست در [[سوره تکاثر]] که دو مرتبه [[یقین]] را مطرح کرده{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.</ref>. و دیگر در [[سوره واقعه]]: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref> و حاقه{{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و اینکه این حقیقت بیگمان است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref> که مرتبه سوم آن را نام برده است. | *[[قرآن کریم]] در سه جا از [[مراتب یقین]] [[سخن]] به میان آورده است. نخست در [[سوره تکاثر]] که دو مرتبه [[یقین]] را مطرح کرده{{متن قرآن|كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«هرگز! اگر به «دانش بیگمان» بدانید، به راستی دوزخ را خواهید دید، سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۵-۷.</ref>. و دیگر در [[سوره واقعه]]: {{متن قرآن|إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۵.</ref> و حاقه{{متن قرآن|وَإِنَّهُ لَحَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و اینکه این حقیقت بیگمان است» سوره حاقه، آیه ۵۱.</ref> که مرتبه سوم آن را نام برده است. | ||
*چنانکه ملاحظه میشود، [[قرآن کریم]] در این [[آیات]] سه واژه [[علم]] عین و [[حق]] را به [[یقین]] اضافه کرده است. این سه ترکیب همه از قبیل اضافه شیء به خویش است. هنگامی که برای یک [[حقیقت]] دو نام و عنوان باشد، میتوان یکی از آن دو را به دیگری اضافه کرد<ref>دسوقی، حاشیه، ج۲، ص۴۶۹.</ref>؛ مثل مسجدالجامع، حبلالورید دارالاخره و یومالخمس. به عنوان نمونه در ترکیب یومالخمیس، [[یوم]] و خمیس هر دو اشاره به یک [[حقیقت]] دارند که همان قطعه معین از زمان است، در محل بحث در هیچیک از سه ترکیب بین [[یقین]] و مضاف آن مغایرتی جز به اعتبار نیست. در ترکیب [[علم الیقین]]، [[علم]] همان [[یقین]] است، در [[عین الیقین]] و [[حق الیقین]] عین و [[حق]] عنوان دیگری برای مصداق خارجی [[یقین]] هستند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref>. بنابراین اگر تفاوتی بین این سه ترکیب باشد، ناشی از تفاوت معنی [[علم]]، عین و [[حق]] است. با این مقدمه به بررسی تفاوت این سه ترکیب میپردازیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *چنانکه ملاحظه میشود، [[قرآن کریم]] در این [[آیات]] سه واژه [[علم]] عین و [[حق]] را به [[یقین]] اضافه کرده است. این سه ترکیب همه از قبیل اضافه شیء به خویش است. هنگامی که برای یک [[حقیقت]] دو نام و عنوان باشد، میتوان یکی از آن دو را به دیگری اضافه کرد<ref>دسوقی، حاشیه، ج۲، ص۴۶۹.</ref>؛ مثل مسجدالجامع، حبلالورید دارالاخره و یومالخمس. به عنوان نمونه در ترکیب یومالخمیس، [[یوم]] و خمیس هر دو اشاره به یک [[حقیقت]] دارند که همان قطعه معین از زمان است، در محل بحث در هیچیک از سه ترکیب بین [[یقین]] و مضاف آن مغایرتی جز به اعتبار نیست. در ترکیب [[علم الیقین]]، [[علم]] همان [[یقین]] است، در [[عین الیقین]] و [[حق الیقین]] عین و [[حق]] عنوان دیگری برای مصداق خارجی [[یقین]] هستند<ref>ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۱۱۱.</ref>. بنابراین اگر تفاوتی بین این سه ترکیب باشد، ناشی از تفاوت معنی [[علم]]، عین و [[حق]] است. با این مقدمه به بررسی تفاوت این سه ترکیب میپردازیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۳-۳۱۴.</ref>: | ||
===[[علم الیقین]]=== | ===[[علم الیقین]]=== | ||
*[[علم]] همان [[آگاهی]] است، بنابراین [[علم الیقین]] اشاره به یقین [[علمی]] است؛ [[یقینی]] که همان [[علم]] است و از راه [[برهان]] و [[استدلال]] یا خبرهای صادق نصیب [[انسان]] میشود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۱۶۰.</ref>. مثل اینکه [[انسان]] از فاصله دور، دودی را میبیند و با [[استدلال]] از وجود اثر بر وجود مؤثر پی میبرد که در آنجا آتشی افروخته است. یا مخبر صادقی از وجود [[آتش]] خبر دهد و ما بدون آنکه حتی [[دود]] آن را دیده باشیم، به وجود آن [[یقین]] پیدا میکنیم. | *[[علم]] همان [[آگاهی]] است، بنابراین [[علم الیقین]] اشاره به یقین [[علمی]] است؛ [[یقینی]] که همان [[علم]] است و از راه [[برهان]] و [[استدلال]] یا خبرهای صادق نصیب [[انسان]] میشود<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۶، ص۱۶۰.</ref>. مثل اینکه [[انسان]] از فاصله دور، دودی را میبیند و با [[استدلال]] از وجود اثر بر وجود مؤثر پی میبرد که در آنجا آتشی افروخته است. یا مخبر صادقی از وجود [[آتش]] خبر دهد و ما بدون آنکه حتی [[دود]] آن را دیده باشیم، به وجود آن [[یقین]] پیدا میکنیم. | ||
*[[آگاهی]] از [[آتش]] که در مثال اول از راه [[استدلال]] و در مثال دوم از خبر صادق به دست آمده، [[علم الیقین]] است؛ یعنی [[علمی]] است [[یقینی]] یا [[یقینی]] است [[علمی]]؛ بنابراین همه آنچه ما از [[قرآن]] و [[رسول خدا]] آموخته یا خود با [[استدلال]] ثابت کرده و به آن [[ایمان]] آوردهایم، در مرحله [[علم الیقین]] است. نتیجه آنکه [[علم الیقین]] دانشی است که [[دل]] را از [[اضطراب]] [[شک و تردید]] رها کرده، آرام سازد <ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۲</ref> و به تعبیری [[علم الیقین]] این است که [[انسان]] با [[حقیقت]] آشنا شود، آنچه را واضح است بپذیرد و آنچه را به چشم نمیآید با [[استدلال]] قبول کند<ref>سید مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *[[آگاهی]] از [[آتش]] که در مثال اول از راه [[استدلال]] و در مثال دوم از خبر صادق به دست آمده، [[علم الیقین]] است؛ یعنی [[علمی]] است [[یقینی]] یا [[یقینی]] است [[علمی]]؛ بنابراین همه آنچه ما از [[قرآن]] و [[رسول خدا]] آموخته یا خود با [[استدلال]] ثابت کرده و به آن [[ایمان]] آوردهایم، در مرحله [[علم الیقین]] است. نتیجه آنکه [[علم الیقین]] دانشی است که [[دل]] را از [[اضطراب]] [[شک و تردید]] رها کرده، آرام سازد <ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۲</ref> و به تعبیری [[علم الیقین]] این است که [[انسان]] با [[حقیقت]] آشنا شود، آنچه را واضح است بپذیرد و آنچه را به چشم نمیآید با [[استدلال]] قبول کند<ref>سید مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۵.</ref>. | ||
===[[عین الیقین]]=== | ===[[عین الیقین]]=== | ||
*مرتبه دوم، [[عین الیقین]] است؛ عین یا به معنی خود است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۴۰۳.</ref> یا از معاینه به معنی [[رؤیت]] و دیدن<ref>ابوالبقاء العکبری، املاء ما من به الرحمن، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. بنا بر وجه دوم، معنی [[علم الیقین]]، [[یقین]] [[عینی]] است که در مقابل [[یقین علمی]] قرار دارد، [[یقینی]] که دیدن است و [[مشاهده]] و بنا بر وجه اول منظور از خود، خود [[یقین]] است که با توجه به ترکیب [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.</ref>، منظور مشاهدهای است که همان [[یقین]] است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۳۶؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۲۸۱.</ref>؛ بنابراین در هر دو صورت [[عین الیقین]] به معنی [[یقینی]] است که از دیدن و [[مشاهده]] متیقن به دست میآید<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰؛</ref>. به این معنی که [[انسان]] آنچه از پیش با [[استدلال]] و [[برهان]] میدانست، با چشم ببیند و [[مشاهده]] کند<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. به همین [[دلیل]] گفتهاند این مرتبه مخصوص ارباب [[مشاهده]] و عیان است<ref>سید علیخان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۷، ص۴۳۴.</ref> و با [[کشف و شهود]] به دست میآید<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۵۵؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. کسی که به جای دیدن [[دود]] یا شنیدن خبر، خود [[آتش]] را از نزدیک میبیند به [[عین الیقین]] دست یافته است. | *مرتبه دوم، [[عین الیقین]] است؛ عین یا به معنی خود است<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۴۰۳.</ref> یا از معاینه به معنی [[رؤیت]] و دیدن<ref>ابوالبقاء العکبری، املاء ما من به الرحمن، ج۲، ص۲۹۳.</ref>. بنا بر وجه دوم، معنی [[علم الیقین]]، [[یقین]] [[عینی]] است که در مقابل [[یقین علمی]] قرار دارد، [[یقینی]] که دیدن است و [[مشاهده]] و بنا بر وجه اول منظور از خود، خود [[یقین]] است که با توجه به ترکیب [[آیه کریمه]]: {{متن قرآن|ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ}}<ref>«سپس آن را به «دیدار بیگمان» خواهید دید» سوره تکاثر، آیه ۷.</ref>، منظور مشاهدهای است که همان [[یقین]] است<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱۰، ص۴۳۳؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۸۳۶؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۲۸۱.</ref>؛ بنابراین در هر دو صورت [[عین الیقین]] به معنی [[یقینی]] است که از دیدن و [[مشاهده]] متیقن به دست میآید<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰؛</ref>. به این معنی که [[انسان]] آنچه از پیش با [[استدلال]] و [[برهان]] میدانست، با چشم ببیند و [[مشاهده]] کند<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۳، ص۵۵؛ سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. به همین [[دلیل]] گفتهاند این مرتبه مخصوص ارباب [[مشاهده]] و عیان است<ref>سید علیخان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ج۷، ص۴۳۴.</ref> و با [[کشف و شهود]] به دست میآید<ref>سیدمصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۲، ص۵۵؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲۰، ص۳۵۲.</ref>. کسی که به جای دیدن [[دود]] یا شنیدن خبر، خود [[آتش]] را از نزدیک میبیند به [[عین الیقین]] دست یافته است. | ||
*بنابر این از [[علم]] الیقین ارزشمندتر و بسیار محکم تر، عمیقتر و قویتر است. | *بنابر این از [[علم]] الیقین ارزشمندتر و بسیار محکم تر، عمیقتر و قویتر است. | ||
*[[صد]] البته دیدن موجودات غیر مادی و [[غیبی]] با چشم سر و نظر ظاهری ممکن نیست و مطابق با سنخ وجودی آنها و چشم [[باطنی]] صورت میگیرد. نفس، مجرد است و در شرایطی خاص میتواند مجردات و امور غیر مادی را [[مشاهده]] کند. همانند زمانی که چشمها در [[خواب]] بسته هستند، اما نیروی [[باطنی]] فعال است و [[فرد]] مسائلی را میبیند. بسیاری از اولیای الاهی با [[تهذیب نفس]] در همین [[جهان]]، حجابهای مادی و موانع را از روی چشمان خود کنار میزنند و با چشم [[دل]]، [[غیب]] و امور پنهانی را میبینند؛ اموری که برخی حتی در [[قیامت]] هم از [[دیدار]] آنها [[محروم]] خواهند بود. | *[[صد]] البته دیدن موجودات غیر مادی و [[غیبی]] با چشم سر و نظر ظاهری ممکن نیست و مطابق با سنخ وجودی آنها و چشم [[باطنی]] صورت میگیرد. نفس، مجرد است و در شرایطی خاص میتواند مجردات و امور غیر مادی را [[مشاهده]] کند. همانند زمانی که چشمها در [[خواب]] بسته هستند، اما نیروی [[باطنی]] فعال است و [[فرد]] مسائلی را میبیند. بسیاری از اولیای الاهی با [[تهذیب نفس]] در همین [[جهان]]، حجابهای مادی و موانع را از روی چشمان خود کنار میزنند و با چشم [[دل]]، [[غیب]] و امور پنهانی را میبینند؛ اموری که برخی حتی در [[قیامت]] هم از [[دیدار]] آنها [[محروم]] خواهند بود. | ||
*در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: [[امیر المؤمنین]]{{ع}} بر [[منبر]] [[کوفه]] [[خطبه]] میخواند؛ مردی به نام [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! آیا پروردگارت را دیدهای؟!! فرمود: وای بر تو [[ذِعلِب]]! من پروردگاری را که نبینم [[پرستش]] نمیکنم! [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! چگونه او را دیدهای؟ فرمود: وای بر تو ای [[ذِعلِب]]! چشمها با [[مشاهده]] دیدگان او را نبیند ولكن دلها به [[حقیقت]] [[ایمان]]، او را در مییابند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: [[امیر المؤمنین]]{{ع}} بر [[منبر]] [[کوفه]] [[خطبه]] میخواند؛ مردی به نام [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! آیا پروردگارت را دیدهای؟!! فرمود: وای بر تو [[ذِعلِب]]! من پروردگاری را که نبینم [[پرستش]] نمیکنم! [[ذِعلِب]] گفت: ای [[امیر المؤمنین]]! چگونه او را دیدهای؟ فرمود: وای بر تو ای [[ذِعلِب]]! چشمها با [[مشاهده]] دیدگان او را نبیند ولكن دلها به [[حقیقت]] [[ایمان]]، او را در مییابند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۵-۳۱۶.</ref>. | ||
===[[حق الیقین]]=== | ===[[حق الیقین]]=== | ||
*[[حق]] در این ترکیب به معنی ثابت<ref>فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۵۱۰؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۶۰؛</ref> یا [[خالص]]<ref>جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۱۵۵؛ فخرالدین طریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۴۱۰.</ref> به کار رفته است؛ بنابراین [[حق الیقین]] به معنی [[یقین]] [[خالص]] یا [[یقین]] ثابتی است که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نمییابد. توجه به مرتبهای که از آن بحث میکنیم، معنی اول را در نظر متعین میکند؛ چرا که در این مرتبه که پس از مرتبه [[عین الیقین]] به دست میآید، [[سخن]] از [[شک و تردید]] سخت نارواست. | *[[حق]] در این ترکیب به معنی ثابت<ref>فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج۳، ص۵۱۰؛ جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۶۰؛</ref> یا [[خالص]]<ref>جارالله محمود زمخشری، کشاف، ج۴، ص۱۵۵؛ فخرالدین طریحی، تفسیر غریب القرآن، ص۴۱۰.</ref> به کار رفته است؛ بنابراین [[حق الیقین]] به معنی [[یقین]] [[خالص]] یا [[یقین]] ثابتی است که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نمییابد. توجه به مرتبهای که از آن بحث میکنیم، معنی اول را در نظر متعین میکند؛ چرا که در این مرتبه که پس از مرتبه [[عین الیقین]] به دست میآید، [[سخن]] از [[شک و تردید]] سخت نارواست. | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
*در این مرتبه بین عالم و معلوم وحدتی دست میدهد که [[عاقل]]، همه صفتهای معقول را پیدا میکند<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۳۱؛ مجموعه آثار حکیم صهباء، متن ۲۱۴؛ نقد النصوص، مقدمه ویلیام چیچک، ص۵۷.</ref> و خود را مرتبهای از مراتب او میبیند. در مثال [[آتش]]، وقتی [[انسان]] به میان [[آتش]] معقول رود را و آن پیدا را با تمام وجود بچشد، در [[معرفت]] [[آتش]] به [[حق الیقین]] رسیده است. در این مرتبه سخن از [[استدلال]] نیست؛ [[درک]] [[آتش]] از افق دیدن هم بالاتر است، در اینجا درست است که مدرک با مدرک یکی نشده ولی به قدری از صفتهای او کسب کرده که هر بینندهای آن دو را یکی میبیند چنان که آهن تفته در [[آتش]] را همه [[آتش]] میبینند<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز این مرتبه را پس از ورود به [[جهنم]] قرار داده است: {{متن قرآن|وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و در آمدنی در دوزخ * به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۴-۹۵.</ref> | *در این مرتبه بین عالم و معلوم وحدتی دست میدهد که [[عاقل]]، همه صفتهای معقول را پیدا میکند<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۳۱؛ مجموعه آثار حکیم صهباء، متن ۲۱۴؛ نقد النصوص، مقدمه ویلیام چیچک، ص۵۷.</ref> و خود را مرتبهای از مراتب او میبیند. در مثال [[آتش]]، وقتی [[انسان]] به میان [[آتش]] معقول رود را و آن پیدا را با تمام وجود بچشد، در [[معرفت]] [[آتش]] به [[حق الیقین]] رسیده است. در این مرتبه سخن از [[استدلال]] نیست؛ [[درک]] [[آتش]] از افق دیدن هم بالاتر است، در اینجا درست است که مدرک با مدرک یکی نشده ولی به قدری از صفتهای او کسب کرده که هر بینندهای آن دو را یکی میبیند چنان که آهن تفته در [[آتش]] را همه [[آتش]] میبینند<ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۶۰.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز این مرتبه را پس از ورود به [[جهنم]] قرار داده است: {{متن قرآن|وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ}}<ref>«و در آمدنی در دوزخ * به راستی این همان «حقیقت بیگمان» است» سوره واقعه، آیه ۹۴-۹۵.</ref> | ||
*برخی از [[اهل]] [[معرفت]] برای [[یقین]] مرتبه بالاتری نیز قائلاند و از آن به [[حقیقت]] [[حق الیقین]] تعبیر کردهاند<ref>ر.ک: محمد بن علی ابنعربی، الفتوحات المکیه، ج۱۳، ص۲۱۳؛ قیصری، شرح فصوص، مقدمه قیصری، ص۱۱۲.</ref>. | *برخی از [[اهل]] [[معرفت]] برای [[یقین]] مرتبه بالاتری نیز قائلاند و از آن به [[حقیقت]] [[حق الیقین]] تعبیر کردهاند<ref>ر.ک: محمد بن علی ابنعربی، الفتوحات المکیه، ج۱۳، ص۲۱۳؛ قیصری، شرح فصوص، مقدمه قیصری، ص۱۱۲.</ref>. | ||
*در این مرتبه سالک [[هویت]] خود را از دست میدهد و در [[هویت]] معقول محو و فانی و خود از جنس او میشود. این [[یقین]] همان است که دیگر بالاتر از آن مرتبهای یافت نمیشود و چیزی بر آن افزودن نمیشاید، چنانکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} فرمود:{{متن حدیث|لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵؛ شاذان بن جبرئیل قمی، الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، ص۲۳۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *در این مرتبه سالک [[هویت]] خود را از دست میدهد و در [[هویت]] معقول محو و فانی و خود از جنس او میشود. این [[یقین]] همان است که دیگر بالاتر از آن مرتبهای یافت نمیشود و چیزی بر آن افزودن نمیشاید، چنانکه [[امیر المؤمنین]]{{ع}} فرمود:{{متن حدیث|لَوْ كُشِفَ اَلْغِطَاءُ مَا اِزْدَدْتُ يَقِيناً}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵؛ شاذان بن جبرئیل قمی، الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، ص۲۳۵.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۶-۳۱۷.</ref>. | ||
==آثار [[یقین]]== | ==آثار [[یقین]]== | ||
*دانستیم که [[یقین]] شجره مبارکهای است که آثار آن در ظاهر و [[باطن]] [[انسان]] پیدا میشود. هم [[خلق]] و خو و ملکات و هم حرکتها و سکنات [[انسان]] را تحت تأثیر قرار میدهد. [[آثار یقین]] چه در حوزه ملکات و چه در حیطه [[رفتار]]، بسته به متعلق [[یقین]] متفاوت میشود. ما برخی از [[آثار یقین]] در این دو حوزه را به طور خلاصه طرح و بررسی میکنیم: | *دانستیم که [[یقین]] شجره مبارکهای است که آثار آن در ظاهر و [[باطن]] [[انسان]] پیدا میشود. هم [[خلق]] و خو و ملکات و هم حرکتها و سکنات [[انسان]] را تحت تأثیر قرار میدهد. [[آثار یقین]] چه در حوزه ملکات و چه در حیطه [[رفتار]]، بسته به متعلق [[یقین]] متفاوت میشود. ما برخی از [[آثار یقین]] در این دو حوزه را به طور خلاصه طرح و بررسی میکنیم: | ||
===[[خضوع]] و [[خشوع]]=== | ===[[خضوع]] و [[خشوع]]=== | ||
*[[خشوع]] از حالتهای [[قلب]] و [[خضوع]] از صفتهای جوارح است. این دو محصول [[درک]] [[عظمت]] و هیبت است، هنگامی که [[ترس]] از مهابت موقف با [[تواضع]] و [[فروتنی]] بیامیزد، [[خشوع]] را ثمر میدهد<ref>سید روحالله الموسوی خمینی، آداب الصلوة، ص۱۳.</ref> و [[خشوع]] چون از [[قلب]] به جوارح جاری میشود، [[خضوع]] نامیده میشود. کسی که [[خدا]] را به [[عظمت]] بشناسد به حسب مراتب [[درک]]، به [[زیور]] خشوع و خلعت [[خضوع]] آراسته میشود. در خبر است که [[رسول خدا]]{{صل}} چنان [[خاشع]] و [[خاضع]] بود که چون راه میرفت، [[گمان]] میکردی که نزدیک است بر [[زمین]] بیفتد<ref>محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۲</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *[[خشوع]] از حالتهای [[قلب]] و [[خضوع]] از صفتهای جوارح است. این دو محصول [[درک]] [[عظمت]] و هیبت است، هنگامی که [[ترس]] از مهابت موقف با [[تواضع]] و [[فروتنی]] بیامیزد، [[خشوع]] را ثمر میدهد<ref>سید روحالله الموسوی خمینی، آداب الصلوة، ص۱۳.</ref> و [[خشوع]] چون از [[قلب]] به جوارح جاری میشود، [[خضوع]] نامیده میشود. کسی که [[خدا]] را به [[عظمت]] بشناسد به حسب مراتب [[درک]]، به [[زیور]] خشوع و خلعت [[خضوع]] آراسته میشود. در خبر است که [[رسول خدا]]{{صل}} چنان [[خاشع]] و [[خاضع]] بود که چون راه میرفت، [[گمان]] میکردی که نزدیک است بر [[زمین]] بیفتد<ref>محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۲۲</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۸.</ref>. | ||
===[[شجاعت]]=== | ===[[شجاعت]]=== | ||
خط ۹۶: | خط ۹۶: | ||
*در خبر است: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روزی به دیوار کجی تکیه زده، بین [[مردم]] [[قضاوت]] میکرد. یکی گفت: زیر این دیوار منشین که بیپایه و وحشتناک است، فرمود: [[اجل]] [[انسان]] [[حافظ]] اوست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>. | *در خبر است: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} روزی به دیوار کجی تکیه زده، بین [[مردم]] [[قضاوت]] میکرد. یکی گفت: زیر این دیوار منشین که بیپایه و وحشتناک است، فرمود: [[اجل]] [[انسان]] [[حافظ]] اوست<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۸.</ref>. | ||
*در [[روایت]] است: [[قنبر]] [[غلام]] [[علی]]{{ع}}، آن [[حضرت]] را بسیار [[دوست]] داشت به همین [[دلیل]] شبها که [[امیرالمؤمنین]] از [[خانه]] بیرون میرفت، او نیز [[شمشیر]] به دست در پیاش میرفت. شبی [[حضرت]] او را دید، فرمود برای چه آمدهای؟ گفت برای اینکه از شما [[حفاظت]] کنم. فرمود: از [[اهل آسمان]] حفظم کنی یا از [[اهل]] [[زمین]]؟ عرض کرد: از [[اهل]] [[زمین]]. فرمود: [[اهل]] [[زمین]] بیاذن [[خدا]] نمیتوانند با من کاری کنند، برگرد و [[قنبر]] بازگشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۹.</ref>. | *در [[روایت]] است: [[قنبر]] [[غلام]] [[علی]]{{ع}}، آن [[حضرت]] را بسیار [[دوست]] داشت به همین [[دلیل]] شبها که [[امیرالمؤمنین]] از [[خانه]] بیرون میرفت، او نیز [[شمشیر]] به دست در پیاش میرفت. شبی [[حضرت]] او را دید، فرمود برای چه آمدهای؟ گفت برای اینکه از شما [[حفاظت]] کنم. فرمود: از [[اهل آسمان]] حفظم کنی یا از [[اهل]] [[زمین]]؟ عرض کرد: از [[اهل]] [[زمین]]. فرمود: [[اهل]] [[زمین]] بیاذن [[خدا]] نمیتوانند با من کاری کنند، برگرد و [[قنبر]] بازگشت<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲ ص۵۹.</ref>. | ||
*در روایتی آمده است: به [[امام]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} گفتند: در این زمانی که از شمشیرها [[خون]] میچکد تو از [[امامت]] خود سخن میگویی؟! فرمود: [[خدا]] را سرزمینی است از طلا که با ضعیفترین مخلوق خود یعنی مورچه از آن محافظت میکند، اگر شتر [[خراسانی]]<ref>نوعی شتر قویهیکل با گردن بلند است که به آن بخاتی میگویند.</ref> بخواهد وارد آن شود نمیتواند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *در روایتی آمده است: به [[امام]] [[علی بن موسی الرضا]]{{ع}} گفتند: در این زمانی که از شمشیرها [[خون]] میچکد تو از [[امامت]] خود سخن میگویی؟! فرمود: [[خدا]] را سرزمینی است از طلا که با ضعیفترین مخلوق خود یعنی مورچه از آن محافظت میکند، اگر شتر [[خراسانی]]<ref>نوعی شتر قویهیکل با گردن بلند است که به آن بخاتی میگویند.</ref> بخواهد وارد آن شود نمیتواند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۸-۳۱۹.</ref>. | ||
===[[صبر]]=== | ===[[صبر]]=== | ||
*اگر [[صبر]] را به معنی جامع خود که همان [[مقاومت]] در برابر [[هواهای نفسانی]] است، در نظر بگیریم، یکی از مهمترین [[آثار یقین]] در هر زمینه [[صبر]] است. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: "[[صبر]] میوه [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلصَّبْرُ ثَمَرَةُ اَلْيَقِينِ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳.</ref>. | *اگر [[صبر]] را به معنی جامع خود که همان [[مقاومت]] در برابر [[هواهای نفسانی]] است، در نظر بگیریم، یکی از مهمترین [[آثار یقین]] در هر زمینه [[صبر]] است. [[امام علی]]{{ع}} میفرماید: "[[صبر]] میوه [[یقین]] است"<ref>{{متن حدیث|اَلصَّبْرُ ثَمَرَةُ اَلْيَقِينِ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳.</ref>. | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
*این [[آیه کریمه]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[مأمور]] میکند با [[استقامت]] به کار خود ادامه دهد و در راه [[دعوت]] به [[حق]] و توسعه و [[ترویج]] [[دین مبین اسلام]]، هر [[آزار]] و اذیتی را [[تحمل]] کند، ولی برای اینکه نشان دهد اسباب و شرایط [[امتثال]] فراهم است و این [[صبر]] بالاتر از حد [[طاقت]] آن جناب نیست، [[دستور]] خود را به این اصل مستند فرموده است؛ "تو در برابر چشمان مایی، ما تو را میبینیم و هیچ یک از حالتهای تو بر ما مخفی نیست". چنانکه [[مفسران]] نوشتهاند این تعلیل برای تأکید امر است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴.</ref> و این خود [[دلیل]] فراهم شدن مقدمات [[امتثال]] است. مردان [[خدا]] چون حضور [[خداوند متعال]] را در تمامی شرایط [[باور]] دارند، مصیبتهای سنگین را با [[آرامش]] [[تحمل]] میکنند. | *این [[آیه کریمه]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[مأمور]] میکند با [[استقامت]] به کار خود ادامه دهد و در راه [[دعوت]] به [[حق]] و توسعه و [[ترویج]] [[دین مبین اسلام]]، هر [[آزار]] و اذیتی را [[تحمل]] کند، ولی برای اینکه نشان دهد اسباب و شرایط [[امتثال]] فراهم است و این [[صبر]] بالاتر از حد [[طاقت]] آن جناب نیست، [[دستور]] خود را به این اصل مستند فرموده است؛ "تو در برابر چشمان مایی، ما تو را میبینیم و هیچ یک از حالتهای تو بر ما مخفی نیست". چنانکه [[مفسران]] نوشتهاند این تعلیل برای تأکید امر است<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۲۴.</ref> و این خود [[دلیل]] فراهم شدن مقدمات [[امتثال]] است. مردان [[خدا]] چون حضور [[خداوند متعال]] را در تمامی شرایط [[باور]] دارند، مصیبتهای سنگین را با [[آرامش]] [[تحمل]] میکنند. | ||
*[[یقین]] به قضا وقدر و [[اعتقاد]] به اینکه جز [[ذات اقدس الاهی]] هیچ مؤثری در عالم نیست و هیچ فاعلی بیاذن او [[قادر]] به انجام فعل خود نیست<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref>، [[انسان]] را بر [[تحمل]] [[مصائب]] و مشقتها [[یاری]] میدهد. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ}}<ref>«هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref> | *[[یقین]] به قضا وقدر و [[اعتقاد]] به اینکه جز [[ذات اقدس الاهی]] هیچ مؤثری در عالم نیست و هیچ فاعلی بیاذن او [[قادر]] به انجام فعل خود نیست<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۳۱۷.</ref>، [[انسان]] را بر [[تحمل]] [[مصائب]] و مشقتها [[یاری]] میدهد. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ}}<ref>«هیچ گزندی در زمین و به جانهایتان نمیرسد مگر پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی (آمده) است؛ این بر خداوند آسان است تا بر آنچه از دست شما رفت دریغ نخورید و بر آنچه به شما دهد شادی نکنید و خداوند هیچ خود پسند خویشتن ستایی را دوست نمیدارد» سوره حدید، آیه ۲۲-۲۳.</ref> | ||
*و میفرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«هیچ بلایی (به کسی) نمیرسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *و میفرماید: {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«هیچ بلایی (به کسی) نمیرسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی میکند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۱۹-۳۲۳.</ref>. | ||
===[[زهد]]=== | ===[[زهد]]=== | ||
*از [[آثار یقین]]، [[زهد]] است؛ [[امیر المؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "[[یقین]] [[زهد]] به بار میآورد"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ يُثْمِرُ اَلزُّهْدَ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲.</ref>. | *از [[آثار یقین]]، [[زهد]] است؛ [[امیر المؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "[[یقین]] [[زهد]] به بار میآورد"<ref>{{متن حدیث|اَلْيَقِينُ يُثْمِرُ اَلزُّهْدَ}}؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲.</ref>. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۲۴: | ||
*کسی که در کنار [[یقین]] به [[زندگی]] [[اخروی]] و نعمتهای جاوید آن به [[پستی]] و بیارزشی [[دنیا]] [[یقین]] کند، به [[دنیا]] میل پیدا نمیکند. | *کسی که در کنار [[یقین]] به [[زندگی]] [[اخروی]] و نعمتهای جاوید آن به [[پستی]] و بیارزشی [[دنیا]] [[یقین]] کند، به [[دنیا]] میل پیدا نمیکند. | ||
*[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "اگر واقعا [[یقین]] داشته باشی، باقی را با فانی عوض نمیکنی و [[زندگی]] [[ارزشمند]] [[اخروی]] را به [[زندگی]] [[پست]] [[دنیا]] نمیفروشی"<ref>{{متن حدیث|لَوْ صَحَّ يَقِينُكَ لَمَا اِسْتَبْدَلْتَ اَلْفَانِيَ بِالْبَاقِي وَ لاَ بِعْتَ اَلسَّنِيَّ بِالدَّنِيِّ}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵.</ref>. | *[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "اگر واقعا [[یقین]] داشته باشی، باقی را با فانی عوض نمیکنی و [[زندگی]] [[ارزشمند]] [[اخروی]] را به [[زندگی]] [[پست]] [[دنیا]] نمیفروشی"<ref>{{متن حدیث|لَوْ صَحَّ يَقِينُكَ لَمَا اِسْتَبْدَلْتَ اَلْفَانِيَ بِالْبَاقِي وَ لاَ بِعْتَ اَلسَّنِيَّ بِالدَّنِيِّ}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۱۵.</ref>. | ||
*بنابراین هرکس به اندازه [[یقین]] خویش به [[دنیا]] بیرغبت میشود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "بیرغبتی [[انسان]] به دنیای فناپذیر، به اندازه [[یقین]] او به [[جهان]] جاویدان است"<ref>{{متن حدیث|زُهْدُ اَلْمَرْءِ فِيمَا يَفْنَى عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ بِمَا يَبْقَى}}؛ خوانساری، شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۱۳.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *بنابراین هرکس به اندازه [[یقین]] خویش به [[دنیا]] بیرغبت میشود. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "بیرغبتی [[انسان]] به دنیای فناپذیر، به اندازه [[یقین]] او به [[جهان]] جاویدان است"<ref>{{متن حدیث|زُهْدُ اَلْمَرْءِ فِيمَا يَفْنَى عَلَى قَدْرِ يَقِينِهِ بِمَا يَبْقَى}}؛ خوانساری، شرح غررالحکم، ج۴، ص۱۱۳.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۲۳.</ref>. | ||
===[[شوق]] و [[محبت]]=== | ===[[شوق]] و [[محبت]]=== | ||
*[[شوق]] و [[محبت]]، ثمره [[یقین]] به [[کمالات]] نامتناهی [[حضرت حق]] است، [[یقین]] به [[عظمت]]، کمال و [[جمال]] در [[انسان]] شوقی میانگیزد و [[شوق]] به [[دیدار]]، آتشی در درون میافروزد که التهابش در ظاهر [[رفتار]] [[آدمی]] پیداست. داستان [[جوش]] وخروش و تب و تاب [[انبیا]] و [[اولیا]] در [[نماز]] و [[دعا]] و [[مناجات]]، چیزی نیست دیگ جز [[ظهور]] [[شوق]] به لقای [[حضرت]] [[محبوب]]. در [[روایت]] است که [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] من با اطرافیان در [[نماز]] به گرم سان صحبت جوشان در تب و تاب میشد<ref>علی بن حسین صدوق، خصال، ص۲۸۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۳۹۹.</ref>. درباره [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است که گاهی بود، چون وقت [[نماز]] میرسید، چنان [[شوق]] [[نماز]] وجودش را فرا فاصله میگرفت که گویا اطرافیان خود را نمیشناسد <ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۲۵۸.</ref>. | *[[شوق]] و [[محبت]]، ثمره [[یقین]] به [[کمالات]] نامتناهی [[حضرت حق]] است، [[یقین]] به [[عظمت]]، کمال و [[جمال]] در [[انسان]] شوقی میانگیزد و [[شوق]] به [[دیدار]]، آتشی در درون میافروزد که التهابش در ظاهر [[رفتار]] [[آدمی]] پیداست. داستان [[جوش]] وخروش و تب و تاب [[انبیا]] و [[اولیا]] در [[نماز]] و [[دعا]] و [[مناجات]]، چیزی نیست دیگ جز [[ظهور]] [[شوق]] به لقای [[حضرت]] [[محبوب]]. در [[روایت]] است که [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] من با اطرافیان در [[نماز]] به گرم سان صحبت جوشان در تب و تاب میشد<ref>علی بن حسین صدوق، خصال، ص۲۸۲؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۳۹۹.</ref>. درباره [[رسول خدا]]{{صل}} آمده است که گاهی بود، چون وقت [[نماز]] میرسید، چنان [[شوق]] [[نماز]] وجودش را فرا فاصله میگرفت که گویا اطرافیان خود را نمیشناسد <ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۲۵۸.</ref>. | ||
*دربارۀ [[فاطمه زهرا]]{{س}} گفتهاند به قدری [[ایستاده]] [[نماز]] میخواند که پاهایش ورم کرده بود <ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۷۶.</ref>. | *دربارۀ [[فاطمه زهرا]]{{س}} گفتهاند به قدری [[ایستاده]] [[نماز]] میخواند که پاهایش ورم کرده بود <ref>محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۸، ص۷۶.</ref>. | ||
*اینها جلوههایی از [[شوق]] درون این بزرگان است که چشم اطرافیان، توان دیدن آن را داشته و [[تاریخ]] درباره آن [[امانتداری]] کرده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *اینها جلوههایی از [[شوق]] درون این بزرگان است که چشم اطرافیان، توان دیدن آن را داشته و [[تاریخ]] درباره آن [[امانتداری]] کرده است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۲۴.</ref>. | ||
===[[حیا]]=== | ===[[حیا]]=== | ||
*[[حیا]]، ثمره [[یقین]] به حضور خداست. [[انسان]] [[عاقل]] در حضور دیگران [[ادب]] حضور را مراعات میکند، آنچه را نباید، [[آشکار]] نمیکند و بسته به [[جایگاه]] شخص حاضر، حرکتها و سکناتش متفاوت میشود. کسی که به حضور [[خدا]] [[یقین]] دارد و [[باور]] کرده است که او همه چیز را میبیند و بر همه چیز احاطه دارد، از [[گناه]] [[پرهیز]] میکند، نه از [[ترس]] [[عقاب]] بلکه از [[شرم]] حضور؛ و به [[طاعت]] او میشتابد، نه به [[شوق]] [[پاداش]] بلکه از [[شرم]] اینکه او بجویدش و در آنجا نبیندش. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در وصیتش به [[محمد بن حنیفه]]، میفرماید: "بپرهیز از اینکه [[خدای تعالی]] تو را در حال [[معصیت]] ببیند یا در هنگام [[طاعت]] در [[جایگاه]] [[طاعت]] تو را نبیند"<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكَ أَنْ يَرَاكَ اَللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ أَوْ يَفْقِدَكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ}}؛ علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۸؛ این مضمون در ضمن وصایای امام کاظم{{ع}} نیز روایت شده است (من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۸).</ref>. | *[[حیا]]، ثمره [[یقین]] به حضور خداست. [[انسان]] [[عاقل]] در حضور دیگران [[ادب]] حضور را مراعات میکند، آنچه را نباید، [[آشکار]] نمیکند و بسته به [[جایگاه]] شخص حاضر، حرکتها و سکناتش متفاوت میشود. کسی که به حضور [[خدا]] [[یقین]] دارد و [[باور]] کرده است که او همه چیز را میبیند و بر همه چیز احاطه دارد، از [[گناه]] [[پرهیز]] میکند، نه از [[ترس]] [[عقاب]] بلکه از [[شرم]] حضور؛ و به [[طاعت]] او میشتابد، نه به [[شوق]] [[پاداش]] بلکه از [[شرم]] اینکه او بجویدش و در آنجا نبیندش. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در وصیتش به [[محمد بن حنیفه]]، میفرماید: "بپرهیز از اینکه [[خدای تعالی]] تو را در حال [[معصیت]] ببیند یا در هنگام [[طاعت]] در [[جایگاه]] [[طاعت]] تو را نبیند"<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكَ أَنْ يَرَاكَ اَللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ مَعْصِيَتِهِ أَوْ يَفْقِدَكَ عِنْدَ طَاعَتِهِ}}؛ علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۲۸؛ این مضمون در ضمن وصایای امام کاظم{{ع}} نیز روایت شده است (من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۸).</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[جوانمردی]] این است که [[خدا]] تو را در آنجاکه [[نهی]] کرده نبیند و در آنجا که فرمانت داده، ببیند<ref>حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[جوانمردی]] این است که [[خدا]] تو را در آنجاکه [[نهی]] کرده نبیند و در آنجا که فرمانت داده، ببیند<ref>حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۵۹.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۲۴-۳۲۵.</ref>. | ||
===[[شکر]]=== | ===[[شکر]]=== | ||
*[[شکر]]، ثمره [[یقین]] به [[احسان]] الاهی است. کسی که میداند تمامی [[خیرات]] و [[نعمتها]] از جانب اوست و حتی [[بلاها]] و گرفتاریهایی که میفرستد، همه از سر [[جود]]، [[احسان]] و [[حکمت]] و به نفع و [[مصلحت]] [[انسان]] است، ناخواسته قلبش پر از تشکر و [[قدردانی]] میشود؛ به همین [[دلیل]]، [[قرآن کریم]] برای نهادینه کردن [[شکر]] در [[جان]] [[انسانها]]، پیش و بیش از هر چیز به توسعه و تثبیت [[معرفت]] بشری نسبت به [[نعمتها]] و صفتهای [[نعمت]] دهنده پرداخته، برای [[زدودن جهل]] [[انسانها]] اساسیترین نعمتهای مادی و [[معنوی]] را به طور گسترده مطرح، و تأثیر و فایدههای آنها را در [[زندگی]] [[انسان]] [[یادآوری]] کرده است<ref>برای نمونه، ر.ک: نحل: ۱۴ و ۷۸؛ فاطر: ۱۲؛ جاثیه: ۱۲؛ روم: ۴۶؛ قصص: ۷۲؛ حج: ۳۶؛ بقره: ۵۰۱۲۹ ۵۲ و ۱۸۵؛ انفال: ۲۶؛ روم ۲۷.</ref>. در برخی موارد نیز، [[زندگی]] سخت و ناخوشایند [[آدمی]] در صورت نبودن آنها را ترسیم کرده است؛ برای نمونه درباره [[نعمت]] آب میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ}}<ref>«بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان میآورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.</ref>. | *[[شکر]]، ثمره [[یقین]] به [[احسان]] الاهی است. کسی که میداند تمامی [[خیرات]] و [[نعمتها]] از جانب اوست و حتی [[بلاها]] و گرفتاریهایی که میفرستد، همه از سر [[جود]]، [[احسان]] و [[حکمت]] و به نفع و [[مصلحت]] [[انسان]] است، ناخواسته قلبش پر از تشکر و [[قدردانی]] میشود؛ به همین [[دلیل]]، [[قرآن کریم]] برای نهادینه کردن [[شکر]] در [[جان]] [[انسانها]]، پیش و بیش از هر چیز به توسعه و تثبیت [[معرفت]] بشری نسبت به [[نعمتها]] و صفتهای [[نعمت]] دهنده پرداخته، برای [[زدودن جهل]] [[انسانها]] اساسیترین نعمتهای مادی و [[معنوی]] را به طور گسترده مطرح، و تأثیر و فایدههای آنها را در [[زندگی]] [[انسان]] [[یادآوری]] کرده است<ref>برای نمونه، ر.ک: نحل: ۱۴ و ۷۸؛ فاطر: ۱۲؛ جاثیه: ۱۲؛ روم: ۴۶؛ قصص: ۷۲؛ حج: ۳۶؛ بقره: ۵۰۱۲۹ ۵۲ و ۱۸۵؛ انفال: ۲۶؛ روم ۲۷.</ref>. در برخی موارد نیز، [[زندگی]] سخت و ناخوشایند [[آدمی]] در صورت نبودن آنها را ترسیم کرده است؛ برای نمونه درباره [[نعمت]] آب میفرماید: {{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا فَمَنْ يَأْتِيكُمْ بِمَاءٍ مَعِينٍ}}<ref>«بگو: به من بگویید اگر آب (سرزمین) شما فرو رود چه کسی برای شما آبی روان میآورد؟» سوره ملک، آیه ۳۰.</ref>. | ||
*در [[قرآن کریم]] بر این نکته تأکید فراوان شده است که فقط [[خداوند متعال]]، منع و عطای این [[نعمتها]] را در [[اختیار]] دارد. درباره [[نعمت]] شبانه روز میفرماید:{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«بگو: آیا اندیشیدهاید که اگر خداوند، شب را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند کدام خدا جز خداوند برایتان روشنایی میآورد؟ پس آیا نمیشنوید؟ بگو: آیا اندیشیدهاید که اگر خداوند، روز را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند، کدام خدا جز خداوند برایتان شبی میآورد تا در آن آرامش گیرید؟ پس آیا نمیبینید؟» سوره قصص، آیه ۷۱-۷۲.</ref>؟!<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *در [[قرآن کریم]] بر این نکته تأکید فراوان شده است که فقط [[خداوند متعال]]، منع و عطای این [[نعمتها]] را در [[اختیار]] دارد. درباره [[نعمت]] شبانه روز میفرماید:{{متن قرآن|قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ اللَّيْلَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِضِيَاءٍ أَفَلَا تَسْمَعُونَ قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَيْكُمُ النَّهَارَ سَرْمَدًا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَنْ إِلَهٌ غَيْرُ اللَّهِ يَأْتِيكُمْ بِلَيْلٍ تَسْكُنُونَ فِيهِ أَفَلَا تُبْصِرُونَ}}<ref>«بگو: آیا اندیشیدهاید که اگر خداوند، شب را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند کدام خدا جز خداوند برایتان روشنایی میآورد؟ پس آیا نمیشنوید؟ بگو: آیا اندیشیدهاید که اگر خداوند، روز را تا روز رستخیز برای شما جاودان کند، کدام خدا جز خداوند برایتان شبی میآورد تا در آن آرامش گیرید؟ پس آیا نمیبینید؟» سوره قصص، آیه ۷۱-۷۲.</ref>؟!<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۲۵.</ref>. | ||
===[[نشاط]] عمل=== | ===[[نشاط]] عمل=== | ||
*[[یقین]]، [[علم کامل]]، ثابت و [[راسخ]] و ثمربخش است که [[عمل]] [[قلبی]] و عمل بدنی را نتیجه میدهد <ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. از [[لقمان حکیم]] آمده است: "پسرم عمل جز به [[یقین]] نیست و [[انسان]] جز به [[میزان]] [[یقین]] خود، کار نکند و تا [[یقین]] کم نشود، در [[عمل]] [[تقصیر]] و کوتاهی نرود"<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. | *[[یقین]]، [[علم کامل]]، ثابت و [[راسخ]] و ثمربخش است که [[عمل]] [[قلبی]] و عمل بدنی را نتیجه میدهد <ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمد مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. از [[لقمان حکیم]] آمده است: "پسرم عمل جز به [[یقین]] نیست و [[انسان]] جز به [[میزان]] [[یقین]] خود، کار نکند و تا [[یقین]] کم نشود، در [[عمل]] [[تقصیر]] و کوتاهی نرود"<ref>غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۰۱؛ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۱۹.</ref>. | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
*سپس [[حضرت]] آن دو را [[پند]] و [[اندرز]] داد و [[موعظه]] نمود و در اواخر گفتارش فرمود: "پس از [[خداوند]] بترسید و [[تقوا]] پیشه کنید، که من شما را [[بیم]] دادم". سپس راه افتاد، میرفت و عرض میکرد خداوندا، ای کاش میدانستم که در حال [[غفلت]]هایم آیا از من روی گردانی، یا به من مینگری و ای کاش میدانستم که در خوابهای طولانی و کوتاهی ام از [[شکر]] و [[سپاس]] [[نعمت]]هایت، چه جایگاهی دارم. [[حبه]] میگوید: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[حضرت]] پیوسته بر این حال بود، تا سپیده طلوع کرد<ref>میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۰۹؛ سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۶۶.</ref>. | *سپس [[حضرت]] آن دو را [[پند]] و [[اندرز]] داد و [[موعظه]] نمود و در اواخر گفتارش فرمود: "پس از [[خداوند]] بترسید و [[تقوا]] پیشه کنید، که من شما را [[بیم]] دادم". سپس راه افتاد، میرفت و عرض میکرد خداوندا، ای کاش میدانستم که در حال [[غفلت]]هایم آیا از من روی گردانی، یا به من مینگری و ای کاش میدانستم که در خوابهای طولانی و کوتاهی ام از [[شکر]] و [[سپاس]] [[نعمت]]هایت، چه جایگاهی دارم. [[حبه]] میگوید: به [[خدا]] [[سوگند]]، [[حضرت]] پیوسته بر این حال بود، تا سپیده طلوع کرد<ref>میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۲۰۹؛ سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۶۶.</ref>. | ||
*در [[روایت]] دیگری از [[نوف بکالی]] [[نقل]] شده است که گفت: شبی در [[خدمت]] [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودم، ناگاه از بستر بلند شد، نگاهی به [[ستارگان]] کرد، سپس این [[آیه]] را از [[سوره آل عمران]] قرائت فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>، سپس فرمود: ای نوف خوابی یا بیدار؟ عرض کردم بیدارم ای [[امیر مؤمنان]]! پس از آن فرمود: ای نوف! خوشا به حال [[پارسایان]] در [[دنیا]] و دلباختگان [[آخرت]]. ایناناند کسانی که [[زمین]] را بساط و خاکش را فرش خود کردند و آبش را چون [[عطر]] به کار بردند، شعارشان [[قرآن]] و [[لباس]] افتخارشان دعاست، چون [[عیسی بن مریم]] [[دنیا]] را عاریت دانستند...<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج۱، ص۴۹، باب سوم، زهد دنیا و میل به عبادت، ص۲۹.</ref>. | *در [[روایت]] دیگری از [[نوف بکالی]] [[نقل]] شده است که گفت: شبی در [[خدمت]] [[حضرت امیرالمؤمنین]]{{ع}} بودم، ناگاه از بستر بلند شد، نگاهی به [[ستارگان]] کرد، سپس این [[آیه]] را از [[سوره آل عمران]] قرائت فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}}<ref>«بیگمان در آفرینش آسمانها و زمین» سوره بقره، آیه ۱۶۴.</ref>، سپس فرمود: ای نوف خوابی یا بیدار؟ عرض کردم بیدارم ای [[امیر مؤمنان]]! پس از آن فرمود: ای نوف! خوشا به حال [[پارسایان]] در [[دنیا]] و دلباختگان [[آخرت]]. ایناناند کسانی که [[زمین]] را بساط و خاکش را فرش خود کردند و آبش را چون [[عطر]] به کار بردند، شعارشان [[قرآن]] و [[لباس]] افتخارشان دعاست، چون [[عیسی بن مریم]] [[دنیا]] را عاریت دانستند...<ref>دیلمی، ارشاد القلوب، ترجمه رضایی، ج۱، ص۴۹، باب سوم، زهد دنیا و میل به عبادت، ص۲۹.</ref>. | ||
*این همه شور و [[نشاط]] در شبهای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، همه ناشی از [[نور]] [[یقینی]] بود که اندرونش را روشن میکرد. غیر از [[پیامبر]] [[عظیم]] الشأن{{صل}} کسی به [[مقام]] [[یقین]] [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} نرسیده و نخواهد رسید. [[عشق]] وحب به [[خدا]]، از مناجاتها و رازونیازهای شبانه او هویداست. برای مناجاتهای [[علی]]{{ع}} نمیتوان نمونهای در [[تاریخ]] پیدا کرد. [[ابودرداء]] میگوید: شبهای متوالی [[علی]]{{ع}} را میدیدم که از منزل خارج میشد و بعد از رسیدگی به حال [[فقرا]] به اطراف [[مدینه]] میرفت. در یکی از شبها که [[امیرالمؤمنین]] متوجه من نبود؛ دیدم در بین نخلها [[نماز]] میخواند. بعد از [[نماز]] مشغول [[مناجات]] شد. لحظهای دیدم خاموش شد، نزدیک رفتم. دیدم [[علی]]{{ع}} همانند خشک بر روی [[زمین]] افتاده، [[گمان]] کردم [[حضرت]] [[جان]] داده به سمت [[خانه]] [[فاطمه]]{{س}} آمدم وقتی حضرتش را از ماجرا باخبر کردم، فرمود:[[ابودرداء]] این حالت همه شبهای [[علی]]{{ع}} است او از [[خوف]] [[خدا]] مدهوش شده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۱۲ با تلخیص.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *این همه شور و [[نشاط]] در شبهای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، همه ناشی از [[نور]] [[یقینی]] بود که اندرونش را روشن میکرد. غیر از [[پیامبر]] [[عظیم]] الشأن{{صل}} کسی به [[مقام]] [[یقین]] [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} نرسیده و نخواهد رسید. [[عشق]] وحب به [[خدا]]، از مناجاتها و رازونیازهای شبانه او هویداست. برای مناجاتهای [[علی]]{{ع}} نمیتوان نمونهای در [[تاریخ]] پیدا کرد. [[ابودرداء]] میگوید: شبهای متوالی [[علی]]{{ع}} را میدیدم که از منزل خارج میشد و بعد از رسیدگی به حال [[فقرا]] به اطراف [[مدینه]] میرفت. در یکی از شبها که [[امیرالمؤمنین]] متوجه من نبود؛ دیدم در بین نخلها [[نماز]] میخواند. بعد از [[نماز]] مشغول [[مناجات]] شد. لحظهای دیدم خاموش شد، نزدیک رفتم. دیدم [[علی]]{{ع}} همانند خشک بر روی [[زمین]] افتاده، [[گمان]] کردم [[حضرت]] [[جان]] داده به سمت [[خانه]] [[فاطمه]]{{س}} آمدم وقتی حضرتش را از ماجرا باخبر کردم، فرمود:[[ابودرداء]] این حالت همه شبهای [[علی]]{{ع}} است او از [[خوف]] [[خدا]] مدهوش شده است<ref>محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۴، ص۱۲ با تلخیص.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۲۶-۳۲۸.</ref>. | ||
===[[سرور]] پیوسته=== | ===[[سرور]] پیوسته=== | ||
*[[شادمانی]]، ثمره [[یقین]] به [[لطف]] و [[رحمت]] الاهی و نعمتهایی است که برای [[اهل]] [[ایمان]] در سرای [[آخرت]] فراهم کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره آن میفرماید: "در آن نعمتهایی است که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه از [[قلب]] [[انسانی]] خطور کرده است"<ref>{{متن حدیث|فِيهِ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ}}؛ علی بن حسین صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۹۲؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲.</ref>. | *[[شادمانی]]، ثمره [[یقین]] به [[لطف]] و [[رحمت]] الاهی و نعمتهایی است که برای [[اهل]] [[ایمان]] در سرای [[آخرت]] فراهم کرده است که [[رسول خدا]]{{صل}} درباره آن میفرماید: "در آن نعمتهایی است که نه چشمی دیده، نه گوشی شنیده و نه از [[قلب]] [[انسانی]] خطور کرده است"<ref>{{متن حدیث|فِيهِ مَا لاَ عَيْنٌ رَأَتْ وَ لاَ أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لاَ خَطَرَ عَلَى قَلْبِ بَشَرٍ}}؛ علی بن حسین صدوق، ثواب الاعمال، ص۲۹۲؛ محمد بن حسن طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۲.</ref>. | ||
*کسی که به این [[یقین]] آراسته شود، پیوسته در [[مقام]] [[سرور]] است. همچنین کسی که [[یقین]] کند هر چه بر او میگذرد، نشانه [[رحمت]] و [[لطف]] و مقتضای [[حکمت]] الاهی است، ناگوارترین حادثهها، [[سرور]] و نشاطش را زائل نمیکند. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "آنکس که به تقدیر [[یقین]] دارد، [[مصیبت]] اندوهاش را از اندازه به در نمیبرد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يُكْرِثْهُ اَلْحَذَرُ}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *کسی که به این [[یقین]] آراسته شود، پیوسته در [[مقام]] [[سرور]] است. همچنین کسی که [[یقین]] کند هر چه بر او میگذرد، نشانه [[رحمت]] و [[لطف]] و مقتضای [[حکمت]] الاهی است، ناگوارترین حادثهها، [[سرور]] و نشاطش را زائل نمیکند. [[امیر المؤمنین]]{{ع}} میفرماید: "آنکس که به تقدیر [[یقین]] دارد، [[مصیبت]] اندوهاش را از اندازه به در نمیبرد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْقَدَرِ لَمْ يُكْرِثْهُ اَلْحَذَرُ}}؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۰۰.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۲۸.</ref>. | ||
===[[حزن]] و [[اندوه]]=== | ===[[حزن]] و [[اندوه]]=== | ||
*[[سرنوشت انسان]] در [[دنیا]] به [[مرگ]] منتهی میشود، حادثهای که همه رشتههای او را پنبه و تمامی تدبیرهای او را [[باطل]] میکند. او را از همه دوستها و [[دوست]] داشتنیهایش جدا و هر لذتی را در کامش تلخ میکند. به همین [[دلیل]] [[رسول خدا]] [[مرگ]] را هادم اللذات نامیده است<ref>علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۵.</ref>؛ یعنی حادثهای که تمامی لذتهای [[انسان]] را تباه میکند. پس از [[مرگ]]، روحش به جهانی ناشناخته منتقل میشود؛ چنان ناشناخته که ما هیچ [[تصوری]] از آن نداریم و جسمش طی تحولاتی دهشت آور و رقتبار فنا میشود. | *[[سرنوشت انسان]] در [[دنیا]] به [[مرگ]] منتهی میشود، حادثهای که همه رشتههای او را پنبه و تمامی تدبیرهای او را [[باطل]] میکند. او را از همه دوستها و [[دوست]] داشتنیهایش جدا و هر لذتی را در کامش تلخ میکند. به همین [[دلیل]] [[رسول خدا]] [[مرگ]] را هادم اللذات نامیده است<ref>علی بن حسین صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۷۵.</ref>؛ یعنی حادثهای که تمامی لذتهای [[انسان]] را تباه میکند. پس از [[مرگ]]، روحش به جهانی ناشناخته منتقل میشود؛ چنان ناشناخته که ما هیچ [[تصوری]] از آن نداریم و جسمش طی تحولاتی دهشت آور و رقتبار فنا میشود. | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۵۳: | ||
*[[حضرت زهرا]]{{س}} در تعقیبات [[نماز ظهر]]، [[مرگ]] را حادثهای همراه با [[اندوه]]، شدت [[بیماری]]، [[غم]]، [[حسرت]]، افسوس و [[فتنه]] شمرده است<ref>سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۲۳.</ref>؛ و درباره [[جسم]] پس از [[وفات]]، عرض میکند: در [[قبر]]، همانجا که گوشتم میپوسد و استخوانم مدفون میشود و تنهای تنها در آن رهایم میکنند، چنان که هیچ چارهای ندارم، از [[شهرها]] [[رانده شده]] و بندگانت ترکم میکنند.. <ref>سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۲۳.</ref>. | *[[حضرت زهرا]]{{س}} در تعقیبات [[نماز ظهر]]، [[مرگ]] را حادثهای همراه با [[اندوه]]، شدت [[بیماری]]، [[غم]]، [[حسرت]]، افسوس و [[فتنه]] شمرده است<ref>سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۲۳.</ref>؛ و درباره [[جسم]] پس از [[وفات]]، عرض میکند: در [[قبر]]، همانجا که گوشتم میپوسد و استخوانم مدفون میشود و تنهای تنها در آن رهایم میکنند، چنان که هیچ چارهای ندارم، از [[شهرها]] [[رانده شده]] و بندگانت ترکم میکنند.. <ref>سید بن طاووس، فلاح السائل، ص۲۲۳.</ref>. | ||
*کسی که به این همه [[یقین]] پیدا کند، [[شادی]] از وجودش رخت برمیبندد و پیوسته به یاد آن [[گرفتاریها]] محزون خواهد بود. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: یکی از جملاتی که در گنج داستان [[خضر]] و [[موسی]] نوشته شده بود، این است: "تعجب میکنم از کسی که [[مرگ]] را [[باور]] دارد، چگونه [[شادی]] میکند"<ref>{{متن حدیث|عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ}}؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۳۷۵.</ref>. | *کسی که به این همه [[یقین]] پیدا کند، [[شادی]] از وجودش رخت برمیبندد و پیوسته به یاد آن [[گرفتاریها]] محزون خواهد بود. [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: یکی از جملاتی که در گنج داستان [[خضر]] و [[موسی]] نوشته شده بود، این است: "تعجب میکنم از کسی که [[مرگ]] را [[باور]] دارد، چگونه [[شادی]] میکند"<ref>{{متن حدیث|عَجِبْتُ لِمَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ كَيْفَ يَفْرَحُ}}؛ حمیری قمی، قرب الاسناد، ص۳۷۵.</ref>. | ||
*در [[روایت]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: "کسی که [[مرگ]] را [[باور]] کند پیش به [[خنده]] باز نمیشود"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۸.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *در [[روایت]] دیگری از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است: "کسی که [[مرگ]] را [[باور]] کند پیش به [[خنده]] باز نمیشود"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَيْقَنَ بِالْمَوْتِ لَمْ يَضْحَكْ سِنُّهُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۸.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۲۸-۳۲۹.</ref>. | ||
===[[آسایش]] [[دنیا]]=== | ===[[آسایش]] [[دنیا]]=== | ||
*کسی که به [[خدا]] و [[شئون]] و [[افعال]] او [[یقین]] ندارد، حداقل در [[زندگی شخصی]] و [[خانوادگی]]، خود را مدیر [[مدبر]] و گاهی مفید و مؤثر میداند؛ از این رو برای کسب خواستنیها، چون [[نعمت]] و روزی بیقاعده تلاش میکند و آنجا که تلاش بیاثر باشد در [[انتظار]] آنها [[دل]] مشغول و پریشان خاطر مینشیند و برای [[پرهیز]] از ناخواستنیها، چون [[رنج]] و [[مصیبت]]، [[بیهوده]] میکوشد و چون از پا افتاد، [[دل]] به تشویش میسپارد و هرگز [[آسایش]] [[جسم]] و [[آرامش]] خاطر را نمیچشد؛ ولی کسی که [[ربوبیت خدا]] را [[باور]] کند و بداند که منع و عطا و اضرار و افاده از [[شئون]] اوست و به [[مدیریت]] و [[تدبیر]] او گردن بنهد، در تلاش و تقلا، اندازه نگاه میدارد و چون از پای نشست، به [[حکمت]] الاهی خاطر آسوده میدارد<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۸۷.</ref>. | *کسی که به [[خدا]] و [[شئون]] و [[افعال]] او [[یقین]] ندارد، حداقل در [[زندگی شخصی]] و [[خانوادگی]]، خود را مدیر [[مدبر]] و گاهی مفید و مؤثر میداند؛ از این رو برای کسب خواستنیها، چون [[نعمت]] و روزی بیقاعده تلاش میکند و آنجا که تلاش بیاثر باشد در [[انتظار]] آنها [[دل]] مشغول و پریشان خاطر مینشیند و برای [[پرهیز]] از ناخواستنیها، چون [[رنج]] و [[مصیبت]]، [[بیهوده]] میکوشد و چون از پا افتاد، [[دل]] به تشویش میسپارد و هرگز [[آسایش]] [[جسم]] و [[آرامش]] خاطر را نمیچشد؛ ولی کسی که [[ربوبیت خدا]] را [[باور]] کند و بداند که منع و عطا و اضرار و افاده از [[شئون]] اوست و به [[مدیریت]] و [[تدبیر]] او گردن بنهد، در تلاش و تقلا، اندازه نگاه میدارد و چون از پای نشست، به [[حکمت]] الاهی خاطر آسوده میدارد<ref>ر.ک: محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۸، ص۱۸۷.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[خداوند]] با [[عدل و داد]] خویش [[آرامش]] خاطر و [[آسایش]] [[بدن]] را در [[یقین]] و [[خشنودی]]، و [[حزن]] و [[اندوه]] را در [[شک]] و ناخرسندی قرار داده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ فِي اَلْيَقِينِ وَ اَلرِّضَا وَ جَعَلَ اَلْهَمَّ وَ اَلْحَزَنَ فِي اَلشَّكِّ وَ اَلسَّخَطِ}}محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>. | *[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[خداوند]] با [[عدل و داد]] خویش [[آرامش]] خاطر و [[آسایش]] [[بدن]] را در [[یقین]] و [[خشنودی]]، و [[حزن]] و [[اندوه]] را در [[شک]] و ناخرسندی قرار داده است"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اَللَّهَ بِعَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ جَعَلَ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ فِي اَلْيَقِينِ وَ اَلرِّضَا وَ جَعَلَ اَلْهَمَّ وَ اَلْحَزَنَ فِي اَلشَّكِّ وَ اَلسَّخَطِ}}محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۷.</ref>. | ||
*نکته چشمگیر در این [[حدیث شریف]]، استناد این قسمت به [[عدل و داد]] الاهی است که چنین مینماید که [[آسایش]] و [[آرامش]]، نتیجه طبیعی [[یقین]] و تشویش و [[اضطراب]] و [[اندوه]]، ثمره [[تکوینی]] ناباوری است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *نکته چشمگیر در این [[حدیث شریف]]، استناد این قسمت به [[عدل و داد]] الاهی است که چنین مینماید که [[آسایش]] و [[آرامش]]، نتیجه طبیعی [[یقین]] و تشویش و [[اضطراب]] و [[اندوه]]، ثمره [[تکوینی]] ناباوری است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۹-۳۳۰.</ref>. | ||
==راه بهدست آوردن [[یقین]]== | ==راه بهدست آوردن [[یقین]]== | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
*بنابراین شرط دوم تحقق [[معرفت یقینی]]، این است که با [[تهذیب]] و [[مجاهده]]، این کدورتها برداشته شود تا [[دل]] صیقلی شود، [[روح]] شفافیت اولیه خود را بازیابد و موانعی مثل [[تعصب]] و [[تقلید]] که بین [[انسان]] و [[حقیقت]] حائل میشوند، برداشته شوند تا مانعی از انعکاس [[حقیقت]] وجود نداشته باشد. | *بنابراین شرط دوم تحقق [[معرفت یقینی]]، این است که با [[تهذیب]] و [[مجاهده]]، این کدورتها برداشته شود تا [[دل]] صیقلی شود، [[روح]] شفافیت اولیه خود را بازیابد و موانعی مثل [[تعصب]] و [[تقلید]] که بین [[انسان]] و [[حقیقت]] حائل میشوند، برداشته شوند تا مانعی از انعکاس [[حقیقت]] وجود نداشته باشد. | ||
*شرط مقابله بین [[روح]] و [[حقیقت]] به این معنی است که [[انسان]] [[فکر]] خویش را از غیر [[هدف]] [[پاک]] کند، به [[هدف]] اصلی توجه کامل داشته باشد. چنان که جز [[هدف]] چیزی در برابرش نباشد، در این صورت است که [[حقیقت]] در [[روح]] نقش میبندد و [[انسان]] از آن [[آگاه]] میشود. ممکن نیست [[انسان]] در یک لحظه هم به سمت مطلوب [[حقیقی]] برود و هم به دنبال [[خواستههای نفسانی]]، در این صورت آنچه نصیب [[روح]] شود، تسویلات [[شیطانی]] است نه [[حقیقت]] ربانی. | *شرط مقابله بین [[روح]] و [[حقیقت]] به این معنی است که [[انسان]] [[فکر]] خویش را از غیر [[هدف]] [[پاک]] کند، به [[هدف]] اصلی توجه کامل داشته باشد. چنان که جز [[هدف]] چیزی در برابرش نباشد، در این صورت است که [[حقیقت]] در [[روح]] نقش میبندد و [[انسان]] از آن [[آگاه]] میشود. ممکن نیست [[انسان]] در یک لحظه هم به سمت مطلوب [[حقیقی]] برود و هم به دنبال [[خواستههای نفسانی]]، در این صورت آنچه نصیب [[روح]] شود، تسویلات [[شیطانی]] است نه [[حقیقت]] ربانی. | ||
*هنگامی که [[روح انسان]] با شرایط سه گانه گذشته، به [[حقیقت]] [[دست]] مییابد، نخستین مرحله [[یقین]] نصیب [[انسان]] شده است، یعنی [[دل]] [[حقیقت]] را [[باور]] کرده است؛ این [[باور]] اگر چه مرحله اول نامیده میشود ولی از [[علوم عقلی]] که با [[استدلال]] و [[برهان]] به دست میآیند، بسیار عمیقتر و ارزشمندتر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق | *هنگامی که [[روح انسان]] با شرایط سه گانه گذشته، به [[حقیقت]] [[دست]] مییابد، نخستین مرحله [[یقین]] نصیب [[انسان]] شده است، یعنی [[دل]] [[حقیقت]] را [[باور]] کرده است؛ این [[باور]] اگر چه مرحله اول نامیده میشود ولی از [[علوم عقلی]] که با [[استدلال]] و [[برهان]] به دست میآیند، بسیار عمیقتر و ارزشمندتر است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ج۱،ص۳۳۰-۳۳۲.</ref>. | ||
*در غیر امور [[معنوی]]، [[یقین]] تنها از راه [[حس]] بهدست میآید. از اینرو هر [[علمی]] که به [[حس]] ختم شده و بهوسیله آن [[ادراک]] شود، [[یقینی]] بوده از تردید برکنار خواهد ماند. [[علم]] [[انسان]] به آنکه دو امر متناقض امکان [[اجتماع]] با یکدیگر را نخواهند داشت، در همین شمار است. نیز در [[قرآن کریم]] به همین مناسبت بارها از [[مرگ]] به عنوان [[یقین]] یاد شده است: {{متن قرآن|حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ}}<ref>«تا آنکه مرگ به سراغ ما آمد پس دیگر میانجیگری میانجیها برای آنها سودی ندارد » سوره مدثر، آیه ۴۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲.</ref>. | *در غیر امور [[معنوی]]، [[یقین]] تنها از راه [[حس]] بهدست میآید. از اینرو هر [[علمی]] که به [[حس]] ختم شده و بهوسیله آن [[ادراک]] شود، [[یقینی]] بوده از تردید برکنار خواهد ماند. [[علم]] [[انسان]] به آنکه دو امر متناقض امکان [[اجتماع]] با یکدیگر را نخواهند داشت، در همین شمار است. نیز در [[قرآن کریم]] به همین مناسبت بارها از [[مرگ]] به عنوان [[یقین]] یاد شده است: {{متن قرآن|حَتَّى أَتَانَا الْيَقِينُ فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِينَ}}<ref>«تا آنکه مرگ به سراغ ما آمد پس دیگر میانجیگری میانجیها برای آنها سودی ندارد » سوره مدثر، آیه ۴۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۲.</ref>. | ||
*در معنویات امّا، [[یقین]] تنها از راه دوری کردن از [[محرّمات]] و مکروهات و امور شُبهه برانگیز، و نیز انجام [[واجبات]] و مستحبّات حاصل میشود. ستردن [[رذائل]] از نفس و پیراستن آن به [[فضائل]]، راهی است که هم انجام [[واجبات]] و ترک [[محرّمات]] را برای [[آدمی]] میسر میسازد، و هم او را به مرتبه [[یقین]] میرساند. | *در معنویات امّا، [[یقین]] تنها از راه دوری کردن از [[محرّمات]] و مکروهات و امور شُبهه برانگیز، و نیز انجام [[واجبات]] و مستحبّات حاصل میشود. ستردن [[رذائل]] از نفس و پیراستن آن به [[فضائل]]، راهی است که هم انجام [[واجبات]] و ترک [[محرّمات]] را برای [[آدمی]] میسر میسازد، و هم او را به مرتبه [[یقین]] میرساند. |