پرش به محتوا

مرجعیت علمی اهل بیت: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۸٬۷۶۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸: خط ۸:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


[[معرفت دینی]] [[ضرورت]] یک [[زندگی]] مکتبی است. در عصر [[پیامبر]]]، این [[معرفت]] و [[علم]] را از آن [[حضرت]] می‌آموختند. برای استمرار این [[فیض]] پس از [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]، مجرای زلال و مطمئن برای رسیدن به [[معرفت دینی]] و [[علم]] مفید و [[شناخت]] [[احکام خدا]]، [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۳۸.</ref>.
==مقدمه==
در نگاه [[شیعه]]، جمیع [[کمالات]] [[روحی]] و [[علمی]] [[انبیاء]]{{عم}} به [[حضرت رسول]] {{صل}} و از ایشان به [[اهل بیت]] {{ع}} رسیده است. همۀ [[معجزات انبیا]] و حتی بیشتر از آنها، برای [[پیامبر]] {{صل}} است. تمام این مراتب، درجات، [[کمالات]]، اسماء الهیه و [[اسم اعظم]] برای [[جانشین]] برحق و اوصیای آن حضرت است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۶۴- ۱۶۶.</ref>.


==معناشناسی مرجعیت علمی==
==معناشناسی مرجعیت علمی==
مرجعیت علمی بدین‌معناست که [[ائمه]]{{ع}} به عنوان خلفای راستین [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[مفسر]] و [[مبیّن]] [[دین]] و بیان‌کنندۀ معارف و [[احکام الهی]] و حافظان و شارحان [[دین]] هستند<ref>ر.ک: [[سید محمد جعفر سبحانی|سبحانی، سید محمد جعفر]]، [[مرجعیت علمی امامان (مقاله)|مرجعیت علمی امامان]]، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲.</ref>. به عبارت دیگر مراد‌ از‌ مرجعیت‌ علمی عبارت است از مورد رجوع قرار گرفتن افرادی به عنوان أعلم و صاحب‌نظر، در مسائلی همچون [[سنت]] نبوی‌، [[تفسیر]] قرآن‌، قضاوت‌، فرایض‌ و... به گونه‌ای‌ که‌ عموم [[مردم]] و دانشمندان‌ به‌ این برتری‌های علمی اعتراف داشته باشند<ref>ر.ک: [[محسن رفیعی|رفیعی، محسن]]، [[معصومه شریفی|شریفی، معصومه]]، [[مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت (مقاله)|مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت]]؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۸.</ref>.
مرجعیت علمی بدین‌معناست که [[ائمه]]{{ع}} به عنوان خلفای راستین [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[مفسر]] و [[مبیّن]] [[دین]] و بیان‌کنندۀ معارف و [[احکام الهی]] و حافظان و شارحان [[دین]] هستند<ref>ر.ک: [[سید محمد جعفر سبحانی|سبحانی، سید محمد جعفر]]، [[مرجعیت علمی امامان (مقاله)|مرجعیت علمی امامان]]، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲.</ref>. به عبارت دیگر مراد‌ از‌ مرجعیت‌ علمی عبارت است از مورد رجوع قرار گرفتن افرادی به عنوان أعلم و صاحب‌نظر، در مسائلی همچون [[سنت]] نبوی‌، [[تفسیر]] قرآن‌، قضاوت‌، فرایض‌ و... به گونه‌ای‌ که‌ عموم [[مردم]] و دانشمندان‌ به‌ این برتری‌های علمی اعتراف داشته باشند<ref>ر.ک: [[محسن رفیعی|رفیعی، محسن]]، [[معصومه شریفی|شریفی، معصومه]]، [[مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت (مقاله)|مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت]]؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۸.</ref>.


==مقدمه==
از آنجایی که [[اهل بیت]] {{ع}} دارای [[مقام عصمت]] هستند لذا محل [[رجوع]] [[علمی]] دیگران بوده و [[کلام]] آنان [[حجت]] است، زیرا تنها مجرای القاء کنندۀ [[علم]] و [[حیات]] از سوی [[خدا]]، [[امام]] است و بدون [[امام]]، [[قرآن]] یا هر کتاب یا [[علمی]] {{متن قرآن|لَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا}}<ref>«و بر ستمکاران جز زیان نمی‌افزاید» سوره اسراء، آیه ۸۲.</ref> است<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۶۴- ۱۶۶.</ref>.
آنان مفسّران [[قرآن]]، خازنان [[علم]] [[خدا]] و [[وارثان]] [[علوم]] انبیایند و [[ثقل اصغر]] و [[عدل]] قرآنند. توصیۀ [[پیامبر]] آن بود که [[امّت]] از آنان [[علم]] بیاموزند و [[مرجعیت علمی]] و [[دینی]] آنان را بپذیرند. این [[حقیقت]] در [[روایات]] بسیاری از زبان [[ائمه]] نیز بیان شده است. [[امام باقر]]{{ع}} به [[سلمة بن کهیل]] و [[حکم]] بن [[عتیبه]] فرمود: {{عربی|شرقّا و غربّا، فلا تجدان علما صحیحا إلاّ شیئا خرج من عندنا أهل البیت}}<ref>کافی، ج ۱ ص ۳۹۹</ref>، به [[شرق]] و [[غرب]] بروید، هیچ [[دانش]] [[درستی]] نمی‌یابید جز آنکه از ما [[خاندان]] برآمده است. و در اصالت و [[ارزش]] و اعتبار [[علوم]] [[آل]] [[محمّد]] و غیرقابل [[اعتماد]] بودن [[علوم]] دیگران، آن [[حضرت]] فرمود: {{عربی|کلّ ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل}}<ref>«هردانشی که از این خانه و خاندان بیرون نیامده باشد، باطل است».  اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۱۸۶</ref> [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{عربی|اذا أردت العلم الصّحیح فخذ من أهل البیت...}}<ref>«اگر علم درست می‌خواهی از اهل بیت فراگیر». بحارالأنوار، ج ۲۶ ص ۱۵۸</ref> وقتی [[اهل بیت]] به [[حکم]] [[آیۀ تطهیر]] [[پاک]] و معصوم‌اند و [[علم]] [[خدا]] و [[رسول]] نزد آنان است، لازم است [[امت]] به آنان [[رجوع]] کنند و [[دین]] خود را از آنان بیاموزند و در موارد [[اختلاف]]، نظر آنان را [[حکم]] و [[فصل الخطاب]] قرار دهند. از بزرگترین [[ستم‌ها]] به [[اهل بیت]]، آن بود که با وجود آنان، دیگرانی دکان گشودند و دیگرانی هم مشتری کالاهای آنان شدند، دریا را رها کرده، به برکه‌ای کوچک روی آوردند. [[سیاست]] [[خلفا]] هم بر آن بود که چهرۀ [[علمی]] و [[دین‌آموزی]] و [[هدایتگری]] [[ائمه]]، مطرح نشود و در خانۀ آنان بسته بماند. در عین حال، چه بسیار اتّفاق می‌افتاد که در [[مشکلات]] [[علمی]] و پاسخ به سؤالات، [[دست]] به دامن [[اهل بیت]] می‌شدند و عملا آنان را به [[مرجعیت دینی]] قبول می‌کردند. [[غفلت]] نگر که پشت به [[محراب]] کرده‌ایم در کشوری که قبله‌نما موج می‌زند [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: کجا می‌روید؟ چگونه [[دروغ]] می‌بافید؟ در حالی که هنوز [[نشانه‌ها]] برپا و آیه‌ها روشن و نورافشان [[استوار]] است؟ کجا سرگردانتان می‌کنند؟ بلکه چگونه [[حیرت]] زده می‌شوید در حالی که [[خاندان]] پیامبرتان میان شماست، در حالی که آنان [[زمامداران]] [[حق]] و نشانه‌های [[دین]] و زبان‌های صدق‌اند! پس آنان را به [[بهترین]] جایگاههای [[نزول قرآن]] فرود آورید و همچون تشنگان به آبشخور زلال آنان فرود آیید: {{عربی|فأین تذهبون و انّی تؤفکون؟ و الأعلام قائمة...}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷</ref> در سخن دیگری فرمود: {{عربی|انظروا أهل بیت نبیّکم، فالزموا سمتهم و اتّبعوا أثرهم، فلن یخرجوکم من هدی و لن یعیدوکم فی ردیّ}}<ref>«به خاندان پیامبرتان بنگرید، همراه با راه و روش آنان باشید و از آنان پیروی کنید، آنان نه شما را از هدایت بیرون می‌کنند، نه در گمراهی وارد می‌سازند» نهج البلاغه، خطبه ۸۷</ref> از مجموع [[احادیث]] فراوانی که در این زمینه است، برمی‌آید که خواستۀ [[خدا]] و [[رسول]]، آن بوده که [[مردم]] در امر [[دین]] و [[دنیا]] و [[علم]] به [[حکم]] اللّه و [[آموختن]] [[قرآن]] و پیمودن [[صراط مستقیم]] و [[سلوک]] [[اخلاقی]] و [[معنوی]]، با فروغ تابان [[اهل بیت]] پیش روند و آن حجّتهای [[الهی]] را [[الگو]] و [[پیشوا]] و [[مرجع]] خود قرار دهند، تا هم با [[دین]] صحیح آشنا شوند، هم عملشان برمدار [[حق]] باشد، هم نزد [[خداوند]] [[حجت]] داشته باشند.<ref>ر.ک: «اهل البیت فی الکتاب و السنه» ری شهری، «اهل البیت، منزلتهم و مبادئهم عند المسلمین» محمد جواد مغنیه.</ref> دریغا که با وجود [[امام صادق]]{{ع}} سراغ [[شاگرد]] او [[ابو حنیفه]] بروند! اگر [[شیخ شلتوت]] [[فتوا]] می‌دهد که عمل به [[مذهب جعفری]] هم مجزی است، بر این اساس است که وقتی به فتوای [[ابو حنیفه]] بتوان [[رجوع]] و عمل کرد، به فتوای استادش [[امام صادق|حضرت صادق]]{}} به طریق اولی می‌توان مراجعه و عمل کرد و این [[پذیرش]] [[مرجعیت علمی]] آن [[حضرت]] است. البته وقتی این مسأله به کمال می‌رسد که [[امامان]] را در هرعصر، [[اعلم امّت]] و [[داناترین]] فرد به [[شریعت]] بشناسیم و باوجود آنان سراغ دیگران نرویم. آنچه در [[صدر اسلام]] اتفاق افتاد، "برخورد حذفی" با [[ائمه]] بود. [[امام علی|علی]]{{ع}} را "حذف [[سیاسی]]" کردند که از [[خلافت]] کنار گذاشتند، [[امام صادق]] و [[ائمه]] دیگر را "حذف [[علمی]]" کردند که مجال به ابو حنیفه‌ها و [[راویان]] و [[مفتیان]] درباری دادند، تا بر [[کرسی]] [[دین]] و [[افتاء]] بنشینند. گرچه حذف [[سیاسی]] [[ائمه]] قابل جبران نیست، ولی "[[مرجعیت علمی]] و [[دینی]] أئمه"، هم‌اکنون هم عملی و قابل اجراست و آن [[آموختن]] [[دین خدا]] از [[مکتب]] [[عترت]] و [[اهل بیت]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۳۸.</ref>
 
==علم، لازمه امامت==
اصولاً [[امامت]] به مفهوم صحیح و مسئولیت‌های آن، چه از دیدگاه [[عقل]] و چه از نظر نقلی، بدون [[علم]]، نه امکان‌پذیر است و نه قابل قبول و شایستۀ [[جامعه اسلامی]]. در جایی که [[قرآن]] و [[احادیث]]، احراز مسئولیت‌های [[اجتماعی]] و هر نوع ارتقاء را مشروط به [[علم]] می‌داند و به برخورداری از [[علم]] تأکید می‌کند و [[جهل]] و [[جاهل]] را مورد [[نکوهش]] قرار می‌دهد، چگونه می‌توان در [[لزوم]] داشتن [[علم]] و [[برتری]] [[علم امام]] در مقایسه با دیگران [[شک]] کرد و [[امامت]] بدون [[علم]] را قابل قبول دانست؟
 
در این زمینه [[آیات]] فراوانی هست که ما به چند مورد آن بسنده می‌کنیم:
#[[علم]]، موجب [[فضیلت]] و [[برتری]] و تقدم است: {{متن قرآن|هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟» سوره زمر، آیه ۹.</ref> و [[اعلمیت]] از بارزترین و واضح‌ترین مصادیق [[افضلیت]] است<ref>سید کمال جزایری، علم الإمام، ص۱۴۱.</ref>.
#ارتقاء و [[رفعت]] [[مقام]]، مشروط به [[علم]] است: {{متن قرآن|يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ}}<ref>«خداوند (پایگاه) مؤمنان از شما و فرهیختگان را چند پایه بالا برد» سوره مجادله، آیه ۱۱.</ref>.
#مِلاک ارجاع امور به [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولوالامر]]، عالم بودن آنها است: {{متن قرآن|وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>.
#[[امام]] بدون [[علم]] ناگزیر باید به عالم [[رجوع]] کند: {{متن قرآن|فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.</ref> که در این صورت بر [[امام]]، امامی دیگر خواهد بود.
#[[گزینش]] و [[اصطفاء الهی]] بر اساس [[علم]] است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ}}<ref> «خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.</ref>.
 
با [[تأمل]] در این [[آیات]] درمی‌یابیم که [[امامت]] [[جاهل]] بر عالِم و عالم بر عالم‌تر، امری مردود و غیر قابل قبول است. در [[احادیث]] نیز تأکید فراوانی بر شرط [[علم]] در قبول مسئولیت‌های [[اجتماعی]]، دیده می‌شود که [[دلیل]] بر [[اولویت]] اشتراط [[علم]] در [[امامت]] است. [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "هیچگاه [[طایفه]] و امتی، امور خود را به دست مردی نسپرده است که در آن [[طایفه]] و گروه داناتر و [[اعلم]] از او بوده‌اند، مگر آنکه پیوسته امور آن [[امت]] رو به خرابی و [[تباهی]] می‌گذارد، تا زمانی که از این کردار برگردند و زمام امور خود را به دست [[اعلم امت]] بدهند"<ref>شیخ طوسی، الأمالی، ص۵۶۰ و ۵۶۶.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۶۴- ۱۶۶.</ref>
 
==[[ادله مرجعیت علمی اهل بیت]]{{عم}}==
===[[دلایل قرآنی]]===
====آیه وراثت====
{{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ وَمِنْهُمْ مُقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَيْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَضْلُ الْكَبِيرُ}}<ref>«سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم و برخی از آنان، ستمکاره با خویشند و برخی میانه‌رو و برخی با اذن خداوند در کارهای نیک پیشتازند؛ این همان بخشش بزرگ است» سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref>. [[مقام]] [[وراثت]] در [[قرآن]] با توجه به [[آیات]] مختلف بیان شده: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ * ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref> «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد * در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>؛ و نیز {{متن قرآن|يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ}}<ref>«از بدی خبری که به او داده‌اند از قوم خود پنهان می‌گردد؛ آیا او را با (احساس) خواری نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند؛ هان! بد داوری می‌کنند» سوره نحل، آیه ۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِي إِلَيْهِمْ وَارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَشْكُرُونَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهَذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«بی‌گمان نزدیک‌ترین مردم به ابراهیم همانانند که از وی پیروی کردند و نیز این پیامبر و مؤمنان؛ و خداوند سرپرست مؤمنان است» سوره آل عمران، آیه ۶۸.</ref>؛ {{متن قرآن|فَدَعَا رَبَّهُ أَنَّ هَؤُلَاءِ قَوْمٌ مُجْرِمُونَ}}<ref>«و پروردگارش را بخواند که: اینان قومی گناهکارند» سوره دخان، آیه ۲۲.</ref>؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا}}<ref>«آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل‌اند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند» سوره مریم، آیه ۵۸.</ref> و در برخی از [[آیات]] اشاره شده به اینکه [[مقام]] [[وراثت]]، بعد از [[پیامبر]] {{صل}} به [[اهل بیت]]{{عم}} می‌رسد. منظور از [[وراثت]] [[ارث]] بردن برخی از [[کمالات]] [[پیامبر]] خصوصاً [[علم]] است.
 
منظور از [[وراثت]]، در [[آیه]] ۳۲ فاطر، [[وراثت]] [[اموال]] نیست، بلکه طبق [[نص قرآنی]] [[وراثت]] کتاب است، کتابی که مشتمل بر [[اسرار]]، [[معارف]] و [[قوانین]] [[زندگی]] بشری است. اما منظور [[خداوند]] از کتاب در این [[آیه]] {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْرَثْنَا الْكِتَابَ الَّذِينَ اصْطَفَيْنَا مِنْ عِبَادِنَا...}}<ref>«سپس این کتاب را به کسانی از بندگان خویش که برگزیده‌ایم به میراث دادیم.».. سوره فاطر، آیه ۳۲.</ref> چیست؟ [[علامه طباطبایی]] می‌فرماید: "مراد از ـ [[کتاب]] ـ در [[آیه]] مورد بحث ـ به طوری که از سیاق برمی‌آید ـ [[قرآن کریم]] است و غیر از این هم نمی‌تواند باشد، برای اینکه در [[آیه]] قبلی بدان تصریح کرده، فرمود: {{متن قرآن|وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ مِنَ الْكِتَابِ}}<ref>«و آنچه از کتاب (آسمانی قرآن) به تو وحی کردیم راستین است» سوره فاطر، آیه ۳۱.</ref>؛ بنابراین "الف و لام" در الکتاب الف و لام [[عهد]] خواهد بود، (و معنای الکتاب همان کتاب خواهد بود)، نه الف و لام جنس (به معنای همه کتاب‌ها)"<ref>المیزان، سید محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۶۲.</ref>. اکثر [[مفسران اهل سنت]] نیز {{متن قرآن| الْكِتَابَ}} را به معنای [[قرآن]] می‌گیرند<ref>روح المعانی، ج۱۱، ص۳۶۶؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۳۴۷؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴۸۴.</ref>.
 
واژه "اصطفا" از ماده "صفو" است، اصل صفو [[خلوص]] شیء از آمیختگی است و لذا به سنگ صاف و [[خالص]]، [[صفا]] گفته می‌شود"<ref>المفردات، ص۴۸۷.</ref>. [[علامه طباطبایی]] می‌گوید: "کلمه [[اصطفاء]] از ماده صفو گرفته شده که معنایش قریب به معنای [[اختیار]] است، با این تفاوت که [[اختیار]] به معنای [[انتخاب]] یک چیز از بین چند چیز است که [[بهترین]] آنهاست و [[اصطفاء]] نیز [[انتخاب]] یکی از چند چیز است، اما یکی که از بین همه صفوه و [[خالص]] باشد"<ref>المیزان، ج۱۷، ص۶۲.</ref>. یعنی کتاب را به [[بندگان]] برجسته و [[برگزیده]] که آنها را میان جمیع [[بندگان]] خود [[اختیار]] و [[انتخاب]] کردیم.
 
[[علما]] و [[مفسرین]] در [[آیه]] مذکور [[اختلاف]] دارند که منظور [[خداوند]] از [[بندگان]] [[برگزیده]] چه کسانی هستند؟ برخی گفته‌اند: مقصود [[پیامبران]] هستند که به [[پیامبری]] و نازل کردن کتابشان [[برگزیده]] است، برخی گفته‌اند ایشان برگزیدگان داخل در قول [[خدا]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref> است که [[بنی اسرائیل]] را [[اراده]] کرده. برخی نیز گفته‌اند ایشان [[امت محمد]]{{صل}} هستند که نظر اکثر [[مفسران]] [[عامه]] است<ref>سیوطی، الدر المنثور، ج۵، ص۲۵۱-۲۵۲؛ طبری، جامع البیان، ج۲۲، ص۸۸؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۴، ص۳۴۷- ۳۴۸؛ الکشاف، ج۳، ص۶۱۲؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴۸۴؛ روح المعانی، ج۱۱، ص۳۶۶.</ref>.
 
از [[حضرت باقر]] و [[حضرت صادق]]{{عم}} [[روایت]] شده که فرمودند: "آن [[آیه]] مخصوص ما خاندان است، مخصوص [[اهل بیت]] {{ع}} و [[ذریه رسول خدا]] {{صل}} از [[فرزندان فاطمه]]{{س}} و ما را قصد نموده است و این نزدیکترین اقوال و گفته‌هاست، برای آنکه ایشان [[شایسته‌ترین]] و سزاوارترین مردمند که توصیف باصطفاء و [[اجتباء]] و [[برگزیدگی]] و [[وارث علم]] [[پیغمبران]] شوند، زیرا ایشان [[متعبد]] و پایبند به [[حفظ قرآن]] و بیان حقایق آن بوده و [[عارف]] به حقایق و [[محکمات]] و [[متشابهات]] آن هستند"<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۷، ص۴۵؛ مجمع البیان، مترجمان، ج۲۰، ص۳۳۵.</ref>. شواهدی از [[اهل سنت]] نیز مؤید این معناست به عنوان مثال:
#[[عبدالله بن برید]] [[نقل]] کرد که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "برای هر [[پیامبری]] [[وصی]] و وارثی است و به درستی [[وصی]] و [[وارث]] من [[علی بن ابی طالب]] است"<ref>ابن مغازلی شافعی، مناقب، ص۱۹۲؛ إربلی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۳۹ و شبیه این حدیث در مستدرک حاکم نیسابوری، کتاب معرفة الصحابه، جزء سوم، ص۱۳۶، ح۴۶۳۵.</ref>.
#[[فخر رازی]] در [[تفسیر]] [[آیه مباهله]] می‌گوید: [[علی]] نفس [[رسول خدا]] بوده است و لازمه‌اش آن است که چون [[رسول خدا]] از جمیع [[انبیا]] [[افضل]] و اشرف بوده است [[علی]] نیز باید از [[رسول خدا]] گذشته از [[بقیه انبیا]] [[افضل]] و اشرف باشد، می‌گوید که [[رسول خدا]] فرمود: "هرکس بخواهد [[آدم]] را، در علمش و [[نوح]] را در طاعتش و [[ابراهیم]] را در خلتش و [[موسی]] را در هیبتش و [[عیسی]] را در [[برگزیدگی]] و خلوصش ببیند باید [[علی بن ابی‌طالب]] را ببیند"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَرَادَ أَنْ يَرَى آدَمَ فِي عِلْمِهِ وَ نُوحاً فِي طَاعَتِهِ وَ إِبْرَاهِيمَ فِي خَلَّتِهِ وَ مُوسَى فِي قُرْبَتِهِ وَ عِيسَى فِي صَفْوَتِهِ فَلْيَنْظُرْ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ}}؛ روایتی شبیه به این در مقتل الحسین، ص۷۶، ح۲۵، خوارزمی از علمای اهل سنت نیز دیده می‌شود.</ref>. سپس گوید: این [[حدیث]] دلالت دارد تمام کمالاتی که در آن [[پیمبران]] جدا جدا و متفرق بوده، در [[علی بن ابی‌طالب]] جمع شده است و این دلالت دارد بر آنکه [[علی]] از تمام [[پیمبران]] [[افضل]] است؛ اما [[شیعیان]] از قدیم الأیام تا این زمان به [[آیه مباهله]] [[استدلال]] می‌کنند که [[علی]] از همه [[اصحاب رسول خدا]] [[افضل]] است، چون [[آیه]] دلالت دارد که [[علی]]{{ع}} مثل نفس [[محمد]]{{صل}} است مگر در آنچه که [[دلیل]]، تخصیص زده است، و نفس [[محمد]] از جمیع [[اصحاب]] [[افضل]] بوده است پس [[واجب]] است که [[علی]] از همه [[اصحاب]] [[افضل]] باشد<ref>فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ذیل آیه مباهله، ج۷، ص۸۶.</ref>.  در [[روایات اهل سنت]] نیز این معنا ([[علی]] نفس [[پیامبر]] است) [[تأیید]] شده است. مثل [[روایت]] [[عایشه]] از [[رسول خدا]] که فرمود: "[[علی]] نفس من است"<ref>إحقاق الحق، ج۱۵، ص۴۴۹، قندوزی، ینابیع الموده، ج۴، ص۲۲۴ از راوی دیگری نقل شده است.</ref>.
 
====آیه علم‌الکتاب====
در [[سوره]] [[مبارکه]] نمل در داستان [[حضرت سلیمان]] می‌خوانیم که [[سلیمان]] بعد از [[دعوت]] از [[ملکه سبا]]، به [[کارگزاران]] گفت: "کدام یک از شما می‌تواند تخت [[پادشاهی]] او را نزد من پیش از آمدن خودش بیاورد. دیوی از اجنه گفت: من آن را پیش از آنکه تو از جایگاهت برخیزی نزد تو حاضر می‌کنم و بر آن توانا و امینم. ولی {{متن قرآن|قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ...}}<ref>«آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم» سوره نمل، آیه ۴۰.</ref><ref>ر.ک: ترجمه مجمع البیان، ج۱۸، ص۱۱۳؛ ترجمه المیزان، ج۱۵، ص۵۱۷؛ تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۴۷۰.</ref>. در [[آیه شریفه]] [[سوره نمل]] میان کلمه "[[علم]]" و "کتاب"، حرف "مِن" تبعیضیه فاصله شده است که نشان می‌دهد آن فرد فقط بخشی از الکتاب را می‌دانست، ولی در [[سوره رعد]] میان کلمه "[[علم]]" و "[[کتاب]]" چیزی فاصله نشده است: {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref> و این نشان می‌دهد آن فرد به همه [[کتاب]] [[آگاهی]] دارد.
 
کسی که [[خداوند]] [[شهادت]] او را بر [[رسالت پیامبر]] برابر [[شهادت]] خود قرار داده، باید با توجه به جمله {{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} عالم‌ترین فرد [[امت]] پس از [[پیامبر]] باشد و او کسی جز [[امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب]] و [[امامان معصوم]]{{عم}} نیست.
 
[[ابوسعید خدری]] می‌گوید: از [[پیامبر خدا]] پرسیدم: منظور از {{متن قرآن|وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} کیست؟ فرمود: "برادرم [[علی بن ابی‌طالب]] است"<ref>حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۰۰؛ حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج۲، ص۵۲۳؛ البرهان، ج۳، ص۲۷۵؛ المیزان، ج۱۱، ص۵۳۱؛ ابوحیان اندلسی، البحر المحیط، ج۶، ص۴۰۲؛ ثعلبی نیشابوری، الکشف والبیان، ج۵، ص۳۰۳؛ روح المعانی، ج۷، ص۱۶۶.</ref>. همچنین [[امیرمؤمنان]]{{ع}} فرمود: "منم آن کسی که همه [[دانش]] کتاب نزد اوست"<ref>بصائرالدرجات، ج۱، ص۲۱۶.</ref>.
 
[[اهل بیت]]{{عم}}، [[آگاه]] به [[اسم اعظم]] [[حق]]، آشنای به همه زبان‌ها، [[آگاه]] از گذشته و [[آینده]]، عالم به [[کتاب‌های آسمانی]] و بینای به آنچه بوده و خواهد بود، هستند.
 
====شاهد بودن اهل بیت {{ع}}====
در [[قرآن کریم]] آیاتی {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا * وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم * و فراخواننده به خداوند به اذن وی، و چراغی فروزان» سوره احزاب، آیه ۴۵-۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم» سوره فتح، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ}}<ref> «و کسانی که به خداوند و پیامبرانش ایمان آورده‌اند، نزد پروردگار خویش همان راستگویان و شهیدانند؛ آنان راست پاداش و فروغشان؛ و آن کسان که کافر شدند و آیات ما را دروغ شمردند دوزخی‌اند» سوره حدید، آیه ۱۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}} <ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref> داریم که [[پیامبر]] و [[اهل بیت]] ایشان در [[دنیا]] ناظر بر [[اعمال]] همه [[بندگان]] هستند و در [[آخرت]] نیز [[شهادت]] خواهند داد، لازمه این [[شاهد]] بودن ایشان، داشتن [[علم]] است و از طرف دیگر [[باور قلبی]] نسبت به آن، آثار مثبتی زیادی در [[زندگی دنیوی]] و [[اخروی]] ما دارد.
 
اما مهمترین [[آیه]] در مورد [[شاهد بودن اهل بیت]]{{عم}} بر [[اعمال انسان‌ها]] [[آیه]] {{متن قرآن|وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام می‌داده‌اید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.</ref> است.
 
راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: "الشهادَة: [[سخن گفتن]]، که از روی [[علم]] و [[آگاهی]] که از [[مشاهده]] و [[بصیرت]] یا دیدن با حواس و چشم حاصل شده است صادر شود"<ref>مفردات، ص۴۶۵-۴۶۶؛ ترجمه مفردات، ج۲، ص۳۵۲. واژه شهید به معنی کشته شده در راه خدا در قرآن نیامده، بلکه فقط تعبیر {{متن قرآن|قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ}} بکار رفته و واژه $شهید% در روایات بسیار به کار رفته است. ر.ک: شهید مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۴۶۸.</ref>. [[مجاهد]] می‌گوید: این [[آیه]] [[تهدید]] است<ref>قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج۱۰، ص۱۶ و همچنین طبری، جامع البیان، ج۱۱، ص۱۶؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۳، ص۲۷۵.</ref>. منظور از [[مؤمنان]] در این [[آیه]] [[اهل بیت]] هستند<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۶۶- ۱۷۲.</ref>.
 
===[[دلایل روایی]]===
#"[[کلینی]]" و "[[صفار]]" با اسناد خود از ضریس کنانی [[روایت]] کرده‌اند که ضریس کناسی می‌گوید: "من خدمت [[امام صادق]]{{ع}} بودم و [[ابوبصیر]] هم نزد آن حضرت بود [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: [[داود]] [[علم]] [[پیغمبران]] را به [[ارث]] برد و [[سلیمان]] از [[داود]] [[ارث]] برد و [[محمد]]{{صل}} از [[سلیمان]] [[ارث]] برد و ما از [[محمد]]{{صل}} [[ارث]] بریم و [[صحف]] [[ابراهیم]] و [[الواح موسی]] نزد ما است، [[ابوبصیر]] گفت: [[علم کامل]] همین است. فرمود: ای ابا محمد، [[علم کامل]] این نیست. [[علم کامل]] آنست که در هر [[شب]] و هر روز، و [[ساعت]] به [[ساعت]] پدید آید..."<ref>الکافی، ج۱، ص۲۲۵؛ أصول الکافی، ترجمه مصطفوی، ج۱، ص۳۲۷؛ بصائرالدرجات، ج۱، ص۳۲۵.</ref>.
#درباره [[حضرت امیر]] آمده است که [[حضرت رسول]] {{صل}} فرمودند: "من [[شهر]] علمم و [[علی]] دروازه آن، هر کس [[علم]] طلب کند از دروازه [[شهر علم]] وارد شود"<ref>حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج۱، ص۱۰۴؛ عیون أخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۳۳؛ إبن شهرآشوب، مناقب، ج۲، ۳۴، تحف العقول، ۴۳۰؛ الإرشاد، ج۱، ص۳۳.</ref>. یعنی تنها راه ورودی به [[معارف]] [[ناب]] [[نبوی]] از طریق [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است. در زمان زنده بودن من [[علی]]{{ع}} درب ورود شما به [[معارف]] [[ناب]] است بنابراین می‌توان گفت به طریق اولی در زمان [[رحلت]] آن حضرت، [[علی]]{{ع}} [[باب علم پیامبر]] خواهد بود. جالب اینکه این [[روایت]] در مجامع [[حدیثی]] [[اهل سنت]] نیز [[نقل]] شده است<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۲۷؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱۱، ص۵۵؛ السیوطی، الجامع الصغیر، ص۴۵، ح۵۷۴۱؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۴۸.</ref> پس بر همه لازم است طبق این [[حدیث]] [[علوم]] [[نبوی]] را از این [[خاندان]] اخذ نمایند حتی اگر قائل به [[امامت]] آنها نباشند.
#[[عبدالرحمن بن کثیر]] می‌گوید از [[حضرت صادق]]{{ع}} شنیدم می‌فرمود: "ما [[فرمانروایان]] [[فرمان خدا]] و [[گنجینه‌های علم]] [[خدا]] و مخزن [[وحی]] او و [[اهل دین]] [[خدا]] هستیم، [[خدا]] شناخت [[کتاب خدا]] بر ما نازل شده، به واسطه ما [[خدا]] [[پرستش]] شد، اگر ما نبودیم نمی‌شد ما [[وارث پیامبر]] [[خدا]] و [[عترت]] او هستیم"<ref>بصائرالدرجات، ج۱، ص۶۱.</ref>.<ref>[[آرزو شکری|شکری، آرزو]]، [[حقوق اهل بیت (کتاب)|حقوق اهل بیت]]، ص۱۷۳- ۱۷۴.</ref>
#[[امام باقر]]{{ع}} به [[سلمة بن کهیل]] و [[حکم]] بن [[عتیبه]] فرمود: "به [[شرق]] و [[غرب]] بروید، هیچ [[دانش]] [[درستی]] نمی‌یابید جز آنکه از ما [[خاندان]] برآمده است"<ref>{{متن حدیث|شرقّا و غربّا، فلا تجدان علما صحیحا إلاّ شیئا خرج من عندنا أهل البیت}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱ ص ۳۹۹.</ref>.
#همچنین حضرت در اصالت و [[ارزش]] و اعتبار [[علوم]] [[آل]] [[محمّد]] و غیرقابل [[اعتماد]] بودن [[علوم]] دیگران، فرمود: "هردانشی که از این خانه و خاندان بیرون نیامده باشد، باطل است"<ref>{{متن حدیث|کلّ ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل}}؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۱۸۶.</ref>.
#[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: "اگر علم درست می‌خواهی از اهل بیت فراگیر"<ref>{{متن حدیث|اذا أردت العلم الصّحیح فخذ من أهل البیت...}}؛ بحارالأنوار، ج ۲۶ ص ۱۵۸.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۵۳۸.</ref>
 
==گستره علم امام و مرجعیت علمی ایشان==
یکی از راه‌هایی که می‌توان به وسیله آن به بررسی [[شأن]] مرجعیت علمی [[امامان]]{{عم}} پرداخت، [[تبیین]] گستره [[علم]] ایشان است؛ بدین بیان که اگر ثابت شود [[امام]]{{ع}} [[علم]] [[حقیقی]] به همه امور دارد یا می‌تواند داشته باشد، می‌توان برای دریافت [[علوم]] غیردینی نیز به ایشان مراجعه کرد، اما اگر روشن شود [[علم]] ایشان محدود به [[علوم دینی]] است و آنها نسبت به [[علوم]] غیردینی احاطه کامل ندارند، طبیعی است که نمی‌توان آنها را [[مرجع]] [[علمی]] [[مردم]] به شمار آورد.
 
بر اساس [[آیات]] و [[روایات]] در باب [[تعیین]] گستره [[علم امام]]{{ع}} می‌توان آنها را به دو دستۀ کلی تقسیم کرد:
# [[علم مطلق]] [[امام]]{{ع}}: بی‌گمان [[امامان]]{{عم}} گاه از [[باطن]] افراد خبر داده‌اند، گاه نیز درباره [[علوم]] غیردینی سخن گفته‌اند، اما آیا آنها به تمام [[علوم]] [[علم]] داشته‌اند؟ به دیگر بیان، نمی‌توان به اینکه ایشان درباره برخی [[علوم]] [[آگاهی]] داشته‌اند، تردیدی کرد، اما آیا می‌توان گفت ایشان از تمام [[علوم]] [[آگاه]] بوده‌اند؟ دسته‌ای از [[روایات]]، به‌گونه‌ای است که بر اساس آنها می‌توان [[امام]] را عالم به همه چیز دانست. به دو دسته از صریح‌ترین این [[روایات]] اشاره می‌کنیم:
##نخست: برخی [[روایات]]، [[امام]] را عالم به همه چیز تا [[روز قیامت]] معرفی می‌کند؛ برای نمونه، در روایتی صحيحه، [[امام صادق]]{{ع}} خود را عالم‌تر از [[خضر]] و [[موسی]]{{عم}} معرفی کردند؛ بدین [[دلیل]] که [[خداوند متعال]] [[علم]] گذشته و حال و [[آینده]] تا [[روز قیامت]] را به ایشان داده، اما به آن دو نداده است<ref>{{متن حدیث|أَنِّي أَعْلَمُ مِنْهُمَا وَ لَأَنْبَأْتُهُمَا بِمَا لَيْسَ فِي أَيْدِيهِمَا لِأَنَّ مُوسَى وَ الْخَضِرَ{{ع}} أُعْطِيَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ لَمْ يُعْطَيَا عِلْمَ مَا يَكُونُ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ حَتَّى تَقُومَ السَّاعَةُ وَ قَدْ وَرِثْنَاهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص وِرَاثَةً"}} (همان، ج۱، ص۲۶۱). گفتنی است مضمون این روایت، در روایات بسیاری آمده است (ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۱۲۷-۱۲۹).</ref>.
##دوم: برخی [[روایات]]، [[امام]] را [[حجت خدا]] می‌داند و تأکید می‌کند که [[خداوند]] کسی را [[حجت]] خود قرار نمی‌دهد، مگر آنکه [[علم]] به تمام [[علوم]] را به او می‌دهد<ref>{{متن حدیث|يَا هِشَامُ مَنْ شَكَّ أَنَّ اللَّهَ يَحْتَجُّ عَلَى خَلْقِهِ بِحُجَّةٍ لَا يَكُونُ عِنْدَهُ كُلُّ مَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ فَقَدِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ"}} (همان، ص ۱۲۳؛ محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص۲۶۲).</ref>.
# [[علم محدود]] [[امام]]{{ع}}: در‌این‌باره نیز روایاتی وجود دارد که صریح‌ترین آنها را می‌توان در چهار دسته قرار داد:
##نخست: روایاتی که از افزایش [[علوم]] [[امامان]]{{عم}} در زمان‌هایی خاص خبر می‌دهد. برای نمونه، در برخی [[روایات]] آمده که [[آیا علم معصوم قابلیت افزایش دارد؟ (پرسش)|علم ایشان در شب‌های جمعه افزایش می‌یابد]]<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} قَالَ: مَا مِنْ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَّا وَ لِأَوْلِيَاءِ اللَّهِ فِيهَا سُرُورٌ قُلْتُ كَيْفَ ذَاكَ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَالَ إِذَا كَانَتْ لَيْلَةُ الْجُمُعَةِ وَافَى رَسُولُ اللَّهِ الْعَرْشَ وَ وَافَى الْأَئِمَّةُ الْعَرْشَ وَ وَافَيْتُ مَعَهُمْ فَمَا أَرْجِعُ إِلَّا بِعِلْمٍ مُسْتَفَادٍ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَفِدَ مَا عِنْدَنَا"}} (محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۱۳۱). در‌این‌باره چندین روایت وجود دارد. ر.ک: همان، ص ۱۳۱-۱۳۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص۲۵۳-۲۵۵.</ref>، بر اساس این دسته از [[روایات]]، [[امام]] پیش از [[شب جمعه]]، برخی [[علوم]] را ندارد و سپس واجد آن می‌شود.
##دوم: روایاتی که خبر می‌دهد [[خداوند]] [[علمی]] دارد که هیچ‌کس از آن [[آگاه]] نمی‌شود<ref>امام باقر{{ع}} در روایتی صحيحه فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ{{عم}} فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵۶). برای آگاهی بیشتر در‌این‌باره، ر.ک: همان، ص۲۵۵- ۲۵۶؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص ۱۱۱.</ref>. بر اساس این دسته از [[روایات]]، [[امام]]{{ع}} تمام [[علوم]] را ندارد.
##سوم: روایاتی که بیان می‌کند [[امام]] [[عالم به غیب]] نیست، اما اگر بخواهد، [[خداوند]] او را [[آگاه]] می‌سازد<ref>عمار ساباطی در روایتی موثقه نقل می‌کند: {{متن حدیث|إِذَا أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ الشَّيْ‏ءَ أَعْلَمَهُ اللَّهُ ذَلِكَ"}} (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۲۵۷). سه روایت دیگر نیز به همین مضمون وجود دارد. ر.ک: همان، ص ۲۵۸.</ref>.
##چهارم: روایاتی نیز وجود دارد که بر اساس آن، [[خداوند]] گاهی [[علم]] به [[امامان]]{{ع}} می‌بخشد و گاه نیز به آنها [[علم]] نمی‌دهد، از‌این‌رو نمی‌دانند<ref>مُعَمَّرِ بن خَلَّاد در روایتی صحیحه نقل می‌کند: {{متن حدیث|سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ{{ع}} رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ فَارِسَ فَقَالَ لَهُ أَ تَعْلَمُونَ الْغَيْبَ- فَقَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ{{ع}} يُبْسَطُ لَنَا الْعِلْمُ فَنَعْلَمُ وَ يُقْبَضُ عَنَّا فَلَا نَعْلَمُ"}} (همان، ص۲۵۶؛ محمد بن علی بن بابویه قمی، الخصال، ج۲، ص۵۲۸).</ref>. [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز هنگام [[شهادت]] فرمودند: {{متن حدیث|كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ عَزَّ ذِكْرُهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَكْنُونٌ"}}.<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۱، ص ۱۴۷. این روایت، صحيحه است. در خطبه ۱۴۹ نهج البلاغه به جای علم مکنون، عبارت علم مخزون آمده است.</ref> بر اساس ظاهر این سخن، [[امام علی]]{{ع}} مطلبی را نمی‌دانسته و برای دانستن آن تلاش فراوان کرده، اما آن‌گاه که نتوانسته نسبت به آن [[علم]] یابد، برای ایشان روشن می‌شود که این [[علم]]، نزد [[خداوند]] مخزون است و [[خداوند]] قصد ندارد آن را به ایشان بفهماند. البته درباره اینکه آن مطلب چه بوده است، سخنانی میان [[دانشمندان]] مطرح است که مجال پرداختن به آن نیست، هرچند برخی پژوهشگران تلاش کرده‌اند این‌گونه توجیه کنند که [[خداوند]] آن مطلب را از دیگران مخفی کرده است، نه از [[امام]]<ref>حبيب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، ج ۹، ص۱۲۰.</ref>. با وجود این، به نظر می‌رسد صرف‌نظر از اینکه آن امر چه بوده است، اینکه [[خداوند]] برخی [[علوم]] را به [[امام]] ندهد، مخالف دیگر [[روایات]] نیست<ref>ر.ک: [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]]، ص ۳۰۶ الی ۳۰۹.</ref>.
 
==مرجعیت علمی یکی از حکمت‌های [[امامت]]==
{{اصلی|حکمت امامت}}
یکی از فلسفه‌های [[خاتمیت نبوت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}‌ [[تکامل]] و [[بلوغ عقلی مسلمانان]] [[صدر اسلام]] بود که در پرتو همین [[بلوغ]] آنان موفّق شدند [[کتاب آسمانی]] را [[حفظ]] و به صورت اصیل و [[ناب]] به نسل‌های بعدی منتقل نمایند. لکن نکته قابل توجّه اینکه چون [[مردم]] شبه [[جزیره عربستان]] از نظر تعلیمات و [[علوم نظری]] مانند: [[فلسفه]]، [[تفسیر]] و [[کلام]] در حد پایین بودند، بر شناخت و [[فهم]] [[آیات متشابه]] و همچنین [[بواطن]] و [[لایه‌های ژرفای قرآن]] [[قادر]] نبودند و لذا به [[وجود امام]] و [[مرجع]] و [[مفسر]] [[معصوم]] [[قرآن]] [[نیاز]] افتاد. [[ظهور]] فرقه‌های مختلف [[دینی]] [[شاهد]] [[تفاسیر]] و قرائت‌های مختلف و ناسره از [[قرآن]] است که با [[تمسک]] به [[ظاهر آیات]] موجب [[تشتت مسلمانان]] شدند. اینجا می‌‌توان به [[فرقه مجسمه]] مثال زد که به تجسم [[خداوند]] ـ العیاذ بالله ـ معتقدند، همچنین [[اکثریت]] قریب به [[اتفاق]] [[اهل سنت]] به [[رؤیت خداوند]] با چشم ظاهری در [[قیامت]] [[اعتقاد]] می‌‌ورزند. امّا [[تشیع]] به [[دلیل]] [[پیوستگی با امام]] [[معصوم]] از چنین آموزه‌هایی مبراست.
 
نکته دیگر اینکه در حوزه [[معرفتی]] و تفسیری [[نیاز به مرجع]] و [[امام]] [[معصوم]] همیشه لازم است و دیگران به [[دلیل]] فقدان [[عصمت]] [[محتمل الخطا]] هستند، [[امامان]] توانستند مبانی و اصول لازم [[دین‌شناسی]] را به مخاطبان [[القا]] و با [[تربیت]] [[مفسران]] و [[متکلمان]] برجسته؛ همچون: [[هشام بن الحکم|هشام]]، ضریب [[نیاز به امام]] در [[عصر غیبت]] را کاهش  دهند. آنان مبانی و [[اصول دین]] را به صورت [[ناب]] تحویل [[جامعه]] داده و از ابتلای [[آموزه‌های دینی]] به آفت [[تحریف]] و [[بدعت]] جلوگیری کنند و یا حداقل چنین هدفی در میان [[پیروان]] خود تحقق یابد.
پس عدم [[بلوغ]] کامل [[مردم]] در [[صدر اسلام]] و [[تکامل]] تدریجی آن در پرتو [[هدایت امام]] [[معصوم]]، یکی از [[دلایل ضرورت وجود امام]] بعد از [[خاتمیت نبوت]] است<ref>ر.ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص ۴۵-۴۶.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۳٬۱۶۴

ویرایش