شرک در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←اقسام شرک
(←منابع) |
|||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
==اقسام شرک== | ==اقسام شرک== | ||
شرک در برابر توحید است و همانند توحید، اقسام ذاتی، صفاتی، افعالی و [[عبادی]] دارد. از یک منظر هم میتوان شرک را به شرک در حوزه [[عقیده]] و شرک در حوزه عمل قسمت کرد که در این صورت [[شرک ذاتی]]، صفاتی و افعالی در قلمرو عقیده و شرک عبادی در عرصه عمل جای میگیرد. | شرک در برابر توحید است و همانند توحید، اقسام ذاتی، صفاتی، افعالی و [[عبادی]] دارد. از یک منظر هم میتوان شرک را به شرک در حوزه [[عقیده]] و شرک در حوزه عمل قسمت کرد که در این صورت [[شرک ذاتی]]، صفاتی و افعالی در قلمرو عقیده و شرک عبادی در عرصه عمل جای میگیرد. | ||
===شرک ذاتی=== | |||
شرک ذاتی به معنای [[باور]] به دو یا بیش از دو [[واجب]] الوجود و [[غنی]] بالذات در [[نظام هستی]] است.<ref> تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۷۸، "توحید در قرآن".</ref> به نظر میرسد نه در عصر [[نزول قرآن]] و نه در هیچ دورهای کسی چنین باوری نداشته است؛ زیرا [[پیروان]] همه مکاتب معهود شرک، در محدوده [[خالقیت]]، [[ربوبیت]]، [[الوهیت]] و [[عبادت]] [[مشرک]] هستند نه در مرتبه ذات.<ref> المیزان، ج۲۰، ص۳۸۹. </ref> البته شرک ذاتی از مصادیق بارز شرک است و [[معتقد]] به آن از دایره [[اسلام]] و [[جهانبینی توحیدی]] خارج است و همه [[احکام فقهی]] [[شرک]] بر چنین کسی مترتب است. گرچه برخی [[آیه]] | شرک ذاتی به معنای [[باور]] به دو یا بیش از دو [[واجب]] الوجود و [[غنی]] بالذات در [[نظام هستی]] است.<ref> تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۷۸، "توحید در قرآن".</ref> به نظر میرسد نه در عصر [[نزول قرآن]] و نه در هیچ دورهای کسی چنین باوری نداشته است؛ زیرا [[پیروان]] همه مکاتب معهود شرک، در محدوده [[خالقیت]]، [[ربوبیت]]، [[الوهیت]] و [[عبادت]] [[مشرک]] هستند نه در مرتبه ذات.<ref> المیزان، ج۲۰، ص۳۸۹. </ref> البته شرک ذاتی از مصادیق بارز شرک است و [[معتقد]] به آن از دایره [[اسلام]] و [[جهانبینی توحیدی]] خارج است و همه [[احکام فقهی]] [[شرک]] بر چنین کسی مترتب است. گرچه برخی [[آیه]] {{متن قرآن| لَا تَتَّخِذُوا إِلَهَيْنِ اثْنَيْنِ}}<ref>« دو خدا برمگزینید » سوره نحل، آیه ۵۱.</ref> را ناظر به شرک ذاتی دانستهاند،<ref> تفسیر سمرقندی، ج۲، ص۲۷۷. </ref> به نظر میرسد [[اعتقاد]] به [[ثنویّت]] اگرچه با [[شرک ذاتی]] [[بیگانه]] نیست، دو موضوع متفاوتاند، چنانکه [[آیه]] {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا }}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند » سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> نیز به اقسام دیگر [[شرک]] ناظر است. [[مبارزه]] با [[شرک عبادی]] با [[انکار الوهیت]] غیر [[خدا]]) با این حال، [[آیات]] بیانگر [[توحید]] به وضوح شرک ذاتی را [[نفی]] میکنند؛<ref>نک: تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۷۸ - ۵۷۹. </ref> از جمله آیات {{متن قرآن| لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ }}<ref>« چیزی مانند او نیست » سوره شوری، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن| هُوَ اللَّهُ الْوَاحِدُ}}<ref>« او خداوند یگانه » سوره زمر، آیه ۴.</ref>، {{متن قرآن|وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ}}<ref>«و نه هیچ کس او را همانند است» سوره اخلاص، آیه ۴.</ref> | ||
=== [[شرک صفاتی]]=== | |||
[[اعتقاد]] به اینکه [[صفات الهی]] با [[ذات خداوند]] مغایرند و وجودی مستقل از ذات او دارند، شرک صفاتی است. لازم اعتقاد به جدا بودن صفات ذاتی مانند [[علم]] از [[ذات خدا]]، تعدد قدما و شرک است. در این مبحث [[کلامی]]، [[معتزله]] قائل به تعطیل و نفی صفات ذاتی شدهاند.<ref>المیزان، ج۲۰، ص۳۸۹. </ref> | |||
به نظر میرسد این دیدگاه با آیاتی که [[خداوند]] را به صفات کمالی مانند [[حیات]]: {{متن قرآن|هُوَ الْحَيُّ}}، علم: {{متن قرآن|وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}} و [[قدرت]]: {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} متصف میکنند، در [[تعارض]] است.<ref>اوائل المقالات، ص۵۶. </ref> [[اشاعره]] به زاید بودن صفات بر ذات نظر دادهاند <ref> شرح المواقف، ج۸، ص۴۵. </ref> که لازم این قول ترکب خداوند از ذات و صفات هفتگانه حیات، علم، قدرت، [[اراده]]، [[سمع]]، [[بصر]] و تکلم زاید بر ذات (اعتقاد به قدمای ثمانیه) و نیز احتیاج خداوند به امری خارج از ذات است که با احدیت و بساطت خدای متعالی در {{متن قرآن|قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ}}<ref>«بگو او خداوند یگانه است» سوره اخلاص، آیه ۱.</ref> و احتیاج با غنای خدا: {{متن قرآن|هُوَ الْغَنِيُّ }} ناسازگار است. این گونه شرک که در دقتهای [[علمی]] [[متکلمان]] بروز میکند و عموم [[مردم]] از آن [[آگاهی]] ندارند، تنها [[شرک خفی]] است و موجب خروج از قلمرو [[اسلام]] و [[توحید]] نمیشود، هرچند با [[کمال توحید]] ناسازگار است، چنانکه [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ضمن بیان صفات نامحدود [[خدا]]، کمال [[اخلاص]] را در [[نفی]] صفات زاید بر ذات میداند؛ زیرا قائل شدن به صفات زاید بر ذات مستلزم گونهای از [[شرک]] است.<ref> مجموعه آثار، مطهری، ج۲، ص۱۰۲. </ref> [[امامیه]] در این موضوع به عینیت صفات با [[ذات الهی]] [[معتقد]] شدهاند، تا هم صفات کمالی خدا محفوظ بماند، هم مستلزم شرک نباشد.<ref>الکافی، ج۱، ص۱۱۱؛ الملل و النحل، ج۱، ص۱۴. </ref> براساس روایتی، [[امام رضا]]{{ع}}درباره کسانی که به زیادت صفات بر ذات قائل شدهاند فرموده است که اینان [[خدایان]] متعددی را [[معبود]] خود کرده و از [[ولایت]] ما بهرهای ندارند و خدا همیشه ذاتاً [[دانا]]، توانا، زنده، قدیم، شنوا و بیناست و از آنچه [[مشرکان]] و [[اهل]] [[تشبیه]] میگویند مبرا و بسیار [[برتر]] است.<ref> التوحید، ص۱۴۰. </ref> | |||
===[[شرک افعالی]]=== | |||
این شرک در برابر توحید اَفعالی است و از آنجا که [[توحید افعالی]] به معنای [[اعتقاد]] به منتهی شدن همه امور و حرکتها و تأثیر و تأثرهای عالم به ذات الهی است: {{متن قرآن|وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى}}<ref>«و اینکه پایان (هر چیز) به سوی پروردگار توست» سوره نجم، آیه ۴۲.</ref>، شرک افعالی به معنای [[باور]] به اثرگذاری غیر خدا در امور عالم است. مهمترین اقسام شرک افعالی، هماهنگ با اقسام توحید افعالی عبارتاند از شرک در [[خالقیت]]، [[مالکیت]]، [[ربوبیّت]]، [[رزاقیت]] و ولایت. <ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۱۲۳. </ref> | |||
====شرک در خالقیت==== | |||
شرک در خالقیت بدین معناست که [[انسان]] بر خلاف نگاه [[توحیدی]] که [[خالق]] همه چیز را خدا میداند: {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.</ref>، به گونهای غیر خدا را در [[خلق]] برخی امور مستقل یا [[شریک]] خدا بداند.<ref>جهان بینی توحیدی، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، ص۶۴ - ۶۷. </ref> [[قرآن کریم]] با [[صراحت]] [[شرک]] در خالقیت را نفی کرده و چنین باوری را [[نکوهیده]] است: {{متن قرآن|هَلْ مِنْ خَالِقٍ غَيْرُ اللَّهِ}}<ref>« آیا آفرینندهای جز خداوند هست » سوره فاطر، آیه ۳.</ref> و هرگاه از [[خالق]] بودن دیگران سخن گفته، آن [[خلقت]] را مستقل نمیداند، بلکه به [[اراده خدا]] دانسته و از جمله [[آفرینش]] پرندگان به دست [[حضرت عیسی]]{{ع}}را "به [[اذن خدا]]" میداند: {{متن قرآن|َ وَإِذْ تَخْلُقُ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِي}}<ref>« هنگامی که با اذن من از گل، همگون پرنده میساختی» سوره مائده، آیه ۱۱۰.</ref> و اگر از آفرینندههایی دیگر سخن میگوید، [[خلقت]] همه آنها را در طول [[خدا]] دانسته و خدا را [[بهترین]] آفریننده میداند: {{متن قرآن| فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}<ref>«خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.</ref> استناد آفرینش همه موجودات به خدا در آیاتی مانند {{متن قرآن|اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ }}<ref>«خداوند آفریننده همه چیز است » سوره زمر، آیه ۶۲.</ref> تخصیصناپذیر است. بطلان [[شرک]] در [[خالقیت]] از آن روست که اگر در [[جهان]]، شیئی [[آفریده]] خدای متعالی نباشد یا مستلزم [[وجوب]] آن شیء است یا باید مخلوق [[واجب]] دیگری باشد که این دو فرض بر اساس [[توحید واجب الوجود]] باطلاند، یا باید به صورت تصادف و بیعلّت فاعلی پدید آمده باشد که این فرض نیز [[باطل]] است.<ref> تفسیر موضوعی، ج۲، ص۴۰۰، "توحید در قرآن".</ref> به نظر میرسد شرک در [[مالکیت]] در برابر [[توحید در مالکیت]] که برخی آن را مستقل و در عرض خالقیت قرار دادهاند در مبحث خالقیت قابل طرح است؛ زیرا مالکیت بر هستی ریشه در خالقیت آن دارد. | |||
در هر حال، [[قرآن کریم]] در آیاتی پرشمار با مضامین گوناگون همه هستی را از آنِ خدا میداند: {{متن قرآن|لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ }}<ref>«آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خداوند است » سوره بقره، آیه ۲۸۴.</ref> و هرگونه شرک در مالکیت را [[نفی]] میکند و اعلام میکند که معبودهای [[مشرکان]] هموزن ذرهای در [[آسمانها]] و در [[زمین]] [[مالک]] نیستند: {{متن قرآن|قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِيهِمَا مِنْ شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُمْ مِنْ ظَهِيرٍ}}<ref>«بگو: کسانی را که به جای خداوند، (خدای خود) میپندارید فرا خوانید؛ آنان همسنگ ذرهای را در آسمانها و زمین در اختیار ندارند و آنان را در (آفرینش) آن دو، شرکتی نیست و او را از میان آنان هیچ پشتیبانی نیست» سوره سبأ، آیه ۲۲.</ref>؛ به گونهای که حتی [[انسان]] را مالک [[چشم]] و گوش خود نمیداند: {{متن قرآن| أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ }}<ref>«کیست که بر گوش و دیدگان (شما) چیرگی دارد » سوره یونس، آیه ۳۱.</ref> و [[مالکیت]] پوست هسته خرمایی را هم از دیگران [[نفی]] میکند: {{متن قرآن| وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ}}<ref>«کسانی را که به جای او (به پرستش) میخوانید سر مویی اختیار ندارند» سوره فاطر، آیه ۱۳.</ref> و به [[صراحت]] [[عبادت غیر خدا]] را [[نکوهش]] میکند؛ زیرا هیچ کس جز [[خدا]] [[مالک]] سود و زیان نیست: {{متن قرآن|قُلْ أَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَاللَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«بگو آیا به جای خداوند، چیزی را میپرستید که برای شما نه زیان دارد و نه سود؛ و خداوند است که شنوای داناست» سوره مائده، آیه ۷۶.</ref>؛ همچنین خدا به [[رسول اکرم]]{{صل}} [[فرمان]] میدهد [[شرک]] در مالکیت را نفی کرده و به [[مردم]] اعلام کند که وی مالک هیچ گونه سود و زیانی نیست: {{متن قرآن|قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref>«بگو: من برای خویش اختیار زیان و سودی ندارم مگر آنچه خداوند بخواهد؛ هر امّتی زمانهای دارد که چون فرا رسد نه ساعتی دیر میکنند و نه پیش میافتند» سوره یونس، آیه ۴۹.</ref>؛ نیز اعلام کند که برای دیگران هم مالک زیان و [[هدایتی]] نیست: {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي لَا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَلَا رَشَدًا}}<ref>«بگو: من برای شما نه یارای زیانی دارم و نه رهیافتی» سوره جن، آیه ۲۱.</ref> سرّ نفی شرک در مالکیت از [[رسول خدا]]{{صل}}این است که [[پیروان]] [[متعصب]] و [[دوستان]] [[جاهل]]، او را از [[مقام]] [[بندگی]] به مقام خدایی بالا نبرند <ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۴۲۱. </ref> و البته دیگر [[انسانها]] نیز جایگاه خدا را بدانند. | |||
در | این [[عقیده]] که [[جهان]] به دلیل برخورداری از [[خوبیها]] و [[بدیها]] دو [[خالق]] دارد، در قلمرو شرک در [[خالقیت]] قرار میگیرد. [[اعتقاد]] یادشده از تعریفهای رایج اصطلاح "[[ثنویت]]" است. این دیدگاه که به [[مجوسیان]] نسبت داده شده، یزدان را آفریننده خوبیها و [[اهریمن]] را خالق [[پلیدیها]] دانسته است.<ref>الملل و النحل، ج۱، ص۲۴۴. </ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكَاءَ الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُوا لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«و برای خداوند شریکهایی از پریان تراشیدند در حالی که او آنان را آفریده است و (برخی دیگر) از بیدانشی برای او پسرانی و دخترانی برساختند؛ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه (آنان) وصف میکنند» سوره انعام، آیه ۱۰۰.</ref> گروهی را به سبب [[شریک]] گرفتن [[جنیان]] برای خدا [[نکوهیده]] است. شماری از [[مفسران]]، این آیه را به مشرکانی ناظر دانستهاند که به دو مبدأ [[خیر و شرّ]] قائلاند و جنّ و به تعبیری اهریمن را مبدأ [[شرور]] میدانند؛<ref> تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۱۷۵؛ تفسیر ابو السعود، ج۳، ص۱۶۷ - ۱۶۸. </ref> همچنین برخی مفسران با کمک [[روایات]]، آیه {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَجَعَلَ الظُّلُمَاتِ وَالنُّورَ ثُمَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ يَعْدِلُونَ}}<ref>«سپاس خداوند را که آسمانها و زمین را آفرید و تاریکیها و روشنایی را پدید آورد؛ آنگاه کافران برای پروردگار خود همتا میتراشند» سوره انعام، آیه ۱.</ref> را اشاره به دو مبدأ [[نور]] و [[تاریکی]] و به عبارتی [[خیر و شر]] میدانند<ref>مجمع البیان، ج۴، ص۴۲۴. </ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلُوا بَيْنَهُ وَبَيْنَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ}}<ref>«و میان او و پریان، خویشی نهادند و بیگمان پریان میدانند که آنان را (برای حسابرسی) حاضر میآورند» سوره صافات، آیه ۱۵۸.</ref> را نیز با عقیدهای مرتبط میدانند که یزدان و [[اهریمن]] را دو [[برادر]] انگاشته که یکی آفریننده خیر و دیگری آفریننده [[شر]] است.<ref> مجمع البیان، ج۸، ص۷۱۹. </ref> [[شرک]] در [[خالقیت]] در قالب [[باور]] به [[ثنویّت]] و وجود اهریمن در [[خلق]] [[شرور]]، افزون بر اینکه با [[ادله]] [[توحید واجب الوجود]] ناسازگار است، از دو جهت دیگر نیز مردود دانسته شده است: اولاً [[شرّ]] مطلق در عالم وجود ندارد. ثانیاً [[شر نسبی]] هم از عدم [[وجود خیر]] ناشی است؛ نه آنکه خود امری وجودی و نیازمند مبدأ باشد.<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۸۰، "توحید در قرآن".</ref> گفتنی است که [[اعتقاد]] به "[[استقلال]]" دیگر موجودات در خالقیت و اثرگذاری در عرض [[خداوند]]، به [[شرک]] میانجامد و مطلق باور به [[نظام]] علّی و معلولی در [[جهان هستی]] مستلزم شرک نیست،<ref>الالهیات، ج۲، ص۵۱ - ۵۲. </ref> از این رو [[نفی]] نظام علت و معلول در [[جهان]] از سوی [[اشاعره]] با غرض اجتناب از شرک نارواست، چنانکه دیدگاه مفوّضه در [[تفویض]] که بر اساس آن [[انسان]] را در خلق [[افعال]] خود مستقل میدانند و برای [[خدا]] هیچ گونه نقشی قائل نیستند، مردود و شرک به شمار میآید؛ گرچه آثار [[فقهی]] بر این نوع شرک مترتب نمیشود. | ||
====شرک در [[ربوبیت]]==== | |||
[[ربوبیّت]] از ریشه "ر - ب - ب" مصدر جعلی به معنای پروراندن و [[تدبیر]] کردن است.<ref>مفردات، ص۳۳۶، "رب".</ref> [[ربّ]] از صفات فعلی خدا از همین ریشه و به مفهوم پرورنده است. شرک در ربوبیّت در [[تقابل]] با [[توحید]] در ربوبیّت به معنای قائل شدن نقش برای غیر خدا در پروراندن جهان هستی و [[تدبیر]] آن است. [[قرآن کریم]] بر پیوند میان [[ربوبیّت]] و [[خالقیت]] دلالت دارد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ}}<ref>«ای مردم! پروردگارتان را بپرستید که شما و پیشینیانتان را آفرید، باشد که پرهیزگاری ورزید» سوره بقره، آیه ۲۱.</ref>، از این رو میتوان براساس پذیرش خالقیت [[خدا]] بر [[اثبات]] [[توحید ربوبی]] و [[نفی]] [[شرک]] در [[ربوبیت]] [[استدلال]] کرد؛ با این بیان که [[خالق]] عالم فقط خداست و هر خالقی [[ربّ]] و مدبّر است و در نتیجه، ربّ و مدبّر عالم فقط خداست. این [[برهان]] با فرض تفکیک مقوله ربوبیّت از خالقیّت است، در حالی که این فرض نیز وجود دارد که اساساً ربوبیّت را گونه و جلوهای از خالقیت به شمار آوریم که در نتیجه با نفی شرک در خالقیت، [[شرک]] در ربوبیت هم منتفی میشود؛ با این بیان که ربوبیّت به مفهوم اعطای کمال و پروراندن و پیش بردن گام به گام مربوب به سوی [[هدف]] است که خود گونهای از [[خلق]] است و به تعبیری ربّ برای پروراندن مربوب خود کمال و پیوند میان کمال و مستکمل را میآفریند؛ به تعبیر دیگر، گرچه مفهوم ربوبیت با خالقیت تفاوت دارد، در تحلیل [[عقلی]]، بازگشت ربوبیت به خالقیت است؛ زیرا تربیب، [[تربیت]]، اداره و تدبیر هرچیز عبارت است از دادن کمالها و اوصاف و [[ارزاق]] مورد نیاز آن شیء و چون اعطای کمالها به شیئی مستکمل امری [[تکوینی]] است نه اعتباری و قراردادی، تکمیل و [[تربیت]]، با ایجاد ربط میان آن شیء و [[کمال وجودی]] مساوی است و [[آفرینش]] کمال برای شیء خاص، خود نوعی [[خلقت]] و در نتیجه، ربّ همه اشیاء همان خالق آنهاست.<ref>تسنیم، ج۲، ص۳۶۳. </ref> | |||
تلازم میان ربوبیت و خالقیت را میتوان از [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی میکند ، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمیگیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.</ref> استفاده کرد. این آیه با تأکید به مخاطبان خود اعلام میکند از آنجا که شما خالقیت خدا را پذیرفتهاید، باید ربّ بودن او را نیز بپذیرید؛ زیرا ربوبیت شعبهای از خالقیت است.<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۴۲۷. </ref> تلازم [[ربوبیت]] و [[خالقیت]] از این روست که تنها [[خالق]] شیء از [[هویت]] و ذات و نیز از عوامل و موانع کمال آن شیء [[آگاه]] است و [[قدرت]] آن را دارد که امور آن شیء را [[تدبیر]] کند، نه موجودی که با آن [[بیگانه]] است.<ref> تسنیم، ج۲، ص۳۶۳. </ref> بر اساس [[آیات قرآن کریم]]، یکی از بیشترین مواجهههای [[پیامبران]] با [[مشرکان]] درباره [[شرک]] [[ربوبی]] بوده است. به نظر میرسد بیشتر مشرکانی که [[قرآن کریم]] به مناسبتی باورهای آنها را گزارش کرده است، به خدای یگانه و خالقیت او نسبت به [[جهان]]، اعتراف داشتند: {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ میگویند: خداوند» سوره لقمان، آیه ۲۵.</ref>؛ ولی میپنداشتند که [[تدبیر امور عالم]] به موجوداتی مانند [[فرشتگان]]، [[جنّ]]، [[ستارگان]]، [[ارواح]] [[مقدس]] و به تعبیر [[قرآن]] "ارباب" واگذار شده است. بر این اساس، مشرکان برای فرشتگان، قدّیسان و اجرام آسمانی به نوعی ربوبیت قائل بوده و هر یک از آنها را در بخشی از عالم دارای نقش مستقل میپنداشتند و از همین رو برای آنها [[احترام]] خاصی قائل بودند، تمثال و مجسمههای آنها را میساختند، از آنها برای [[شفای بیماران]] و [[نزول]] [[باران]] و دفع خطر کمک میخواستند، در برابر آنها [[کرنش]] و [[بندگی]] میکردند و به آنها تبرّک میجستند.<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۸۳، "توحید در قرآن".</ref> کاربرد پُرشمار اسم "[[ربّ]]" در قرآن کریم بیانگر اهتمام قرآن به [[توحید ربوبی]] و [[نفی]] شرک در [[ربوبیّت]] است. این اسم نزدیک به ۱۰۰۰ بار در قرآن آمده است و پس از لفظ [[جلاله]] "[[اللّه]]" بیشترین کاربرد را دارد. شمول [[ربوبیت الهی]] بر همه چیز در عالم که از تعابیر فراگیری مانند {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.</ref>، {{متن قرآن|رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا }}<ref>«پروردگار آسمانها و زمین است و آنچه میان آنهاست » سوره مریم، آیه ۶۵.</ref> استفاده میشود، برای [[ربوبیت غیر خدا]] و شرک ربوبی جایی نگذاشته است. | |||
همچنین قرآن کریم افزون بر کاربرد [[وصف]] "ربّ" برای [[خدا]]، مظاهر گوناگون ربوبیّت را از خدا میداند که در نتیجه برای [[ربوبیت غیر خدا]] و [[شرک]] [[ربوبی]] جایی نمیگذارد؛ مظاهری مانند رزقرسانی {{متن قرآن|زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ}}<ref>«زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.</ref>، [[عزّت]] بخشیدن و به [[ذلّت]] کشاندن {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref>، اعطای [[فرمانروایی]] و سلب آن، بخشیدن فرزند دختر یا پسر {{متن قرآن|لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ يَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ}}<ref>«فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است، آنچه را بخواهد میآفریند، به هر که خواهد فرزندان دختر و به هر که خواهد فرزندان پسر میبخشد» سوره شوری، آیه ۴۹.</ref>، گردش دادن شب و [[روز]] {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهَارِ وَيُولِجُ النَّهَارَ فِي اللَّيْلِ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}<ref>«این بدان روست که خداوند از شب میکاهد و بر روز میافزاید و از روز میکاهد و بر شب میافزاید و اینکه خداوند شنوایی بیناست» سوره حج، آیه ۶۱.</ref>، [[میراندن]] و [[زنده کردن]] {{متن قرآن|وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا}}<ref>«و اینکه اوست که میمیراند و زنده میگرداند» سوره نجم، آیه ۴۴.</ref> و [[تدبیر امور عالم]] در همه مراتب. {{متن قرآن|يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ}}<ref>«کار (جهان) را از آسمان تا زمین تدبیر میکند سپس (کردارها) در روزی که در شمار شما هزار سال است به سوی او بالا میرود» سوره سجده، آیه ۵.</ref> برخی، گستردگی قلمرو مصادیق [[ربوبیت]] را از مفهوم [[ربّ]] استفاده کرده و بر این باورند که اسم ربّ بر همه [[افعال الهی]] دلالت میکند و اسمای حسنایی مانند [[خالق]]، [[بارئ]]، [[مصوّر]]، قهّار، [[وهّاب]]، [[رزّاق]]، [[فتّاح]]، [[قابض]]، [[باسط]]، [[حافظ]]، [[رافع]]، [[معزّ]]، [[مذلّ]]، لطیف، خبیر، [[حلیم]]، رقیب، باعث، [[شهید]]، مبدئ، [[معید]]، [[محیی]]، [[ممیت]]، [[نافع]]، ضار و [[غفور]] را دربر میگیرد؛<ref>المنار، ج۱، ص۴۲. </ref> همچنین برخی ربّ را پس از کلمه جلاله [[اللّه]]، جامع همه [[صفات جمال]] و جلال و از جمله حروف [[اسم اعظم]] [[خداوند]] دانستهاند.<ref> اسماء اللّه الحسنی، ص۱۳۱ - ۱۳۲. </ref> | |||
[[ | |||
بر اساس روایتی، ربّ بزرگترین نام خداست.<ref>روض الجنان، ج۱، ص۶۹. </ref> اطلاق و فراگیری [[ربوبیت خدا]] و نیز نامتناهی بودن این ربوبیت مستلزم این است که ربوبیت در [[خدا]] منحصر است؛ زیرا ربوبیت فراگیر و نامحدود برای ربوبیت دیگران جایی نمیگذارد، از همین رو در [[آیه]] {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«سپاس، خداوند، پروردگار جهانیان را» سوره فاتحه، آیه ۲.</ref> با تأکید، همه [[عوالم]] را زیر مجموعه [[ربوبیت الهی]] معرفی کرده است<ref>تفسیر سید مصطفی خمینی، ج۱، ص۳۳۵ - ۳۳۷. </ref> و اساساً به جز خدا کسی واجد همه [[کمالات]] نیست تا بتواند به اقتضای [[ربوبیّت]]، آن را به مربوبهای خود [[افاضه]] کند؛<ref> القرآن و العقل، ج۲، ص۲۳. </ref> همچنین [[قرآن]] ربوبیّت غیر خدا را دارای [[مفسده]] میداند و به روش برهانی و در قالب [[قیاس]] استثنایی و بیان [[تالی]] فاسدِ تعدّد [[خدایان]] دارای ربوبیّت، آن را در خدا منحصر دانسته و از دیگران [[نفی]] میکند: {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی میبودند، هر دو تباه میشدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف میکنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref>.<ref> الالهیات، ج۲، ص۶۷. </ref> و در قالب [[جدل]] از زبان [[حضرت یوسف]]{{ع}}، با استفهام انکاری، [[ربوبیت خداوند]] یگانه [[قهار]] را در برابر [[ربوبیت]] [[خدایان]] گوناگون متعین میداند: {{متن قرآن|يَا صَاحِبَيِ السِّجْنِ أَأَرْبَابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ}}<ref>«ای دو یار زندان! آیا خدایان پراکنده بهتر است یا خداوند یگانه دادفرما؟» سوره یوسف، آیه ۳۹.</ref> بیتردید، مشکل اساسی بسیاری از [[بتپرستان]]، [[شرک]] در ربوبیت بود و [[باور]] به وجود ارباب و مدبّرهای مستقل در [[تدبیر]] هستی، آنان را به [[عبادت بتها]] میکشاند.<ref> تسنیم، ج۲، ص۳۶۲. </ref> ماجرای [[ابراهیم]] در [[تقابل]] با مشرکانی که اجرام آسمانی را میپرستیدند، گویای این [[حقیقت]] است که آنها با وجود اینکه [[خورشید]]، ماه و [[ستارگان]] را مخلوق [[خدا]] میدانستند، میپنداشتند که تدبیر بخشی از امور عالم به آنها [[تفویض]] شده است و از همینرو ابراهیم{{ع}} افول و غروب این اجرام را دلیل روشنی بر [[نفی]] ربوبیت اجرام آسمانی میداند؛ زیرا اقتضای تدبیر و ربوبیت، اِشراف و [[سیطره]] مستمر مدبِّر بر امور موجودِ مدبَّر است که با غروب و [[غیبت]] ناسازگار است: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأَى كَوْكَبًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>«و چون شب بر او چادر افکند ستارهای دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّي فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ يَهْدِنِي رَبِّي لَأَكُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّينَ}}<ref>«آنگاه چون ماه را تابان دید گفت: این پروردگار من است و چون فرو شد گفت: اگر پروردگارم مرا رهنمایی نکند بیگمان از گروه گمراهان خواهم بود» سوره انعام، آیه ۷۷.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّي هَذَا أَكْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمَّا تُشْرِكُونَ}}<ref>«هنگامی که خورشید را درخشان دید گفت: این پروردگار من است، این بزرگتر است و چون غروب کرد گفت: ای قوم من! من از آنچه شریک (خداوند) قرار میدهید بیزارم» سوره انعام، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«من با درستی آیین روی خویش به سوی کسی آوردهام که آسمانها و زمین را آفریده است و من از مشرکان نیستم» سوره انعام، آیه ۷۹.</ref>.<ref>مفاهیم القرآن، ج۱، ص۳۳۹. </ref> به گفته [[علامه طباطبایی]]، جمله {{متن قرآن|فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ}}<ref>« هنگامی که ناپدید شد گفت: ناپدیدشوندگان را دوست نمیدارم» سوره انعام، آیه ۷۶.</ref> دلیلی بر ابطال ربوبیت ستارگان است؛ زیرا با [[غروب]]ستارگان، تداوم تدبیر و [[ربوبیّت]] آنها ممکن نیست.<ref> المیزان، ج۷، ص۱۷۷. </ref> [[علامه]] در توضیح این [[استدلال]] ادامه داده است که ربوبیّت با محبوبیّت ملازم است؛ زیرا از یک سو ربوبیّت ارتباطی [[حقیقی]] میان [[ربّ]] و مربوب است که جذب [[تکوینی]] مربوب به سوی ربّ و [[تبعیّت]] مربوب از ربّ را در پی دارد و از سوی دیگر چیزی که غروب میکند و پس از دستیابی به آن از دست میرود، نمیتواند [[محبوب]] مربوب باشد. بنابراین لازم است که [[ربّ]] [[ثبات]] و استقرار داشته باشد و از [[مرگ]] و زوال و غروب و خفاء به دور باشد و این خود برهانی است که هرگونه [[شرک]] در [[ربوبیت]] را [[باطل]] و [[نفی]] میکند.<ref> المیزان، ج۷، ص۱۷۷. </ref> برخی [[مفسران]] در توضیح [[استدلال]] [[ابراهیم]]{{ع}}به افول در نفی [[ربوبیّت]] غیر [[خدا]] گفتهاند که [[برهان]] افول بر حدوث و امکان آفل و نیاز او به [[محدث]] و [[واجب]] الوجود بالذات دلالت دارد؛ زیرا افول و حرکت نشانه حدوث و هر حادث نیازمند به قدیم است.<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۵۲. </ref> برخی نیز با تعبیری دیگر گفتهاند که افول، حرکت است و هر حرکتی محرّکی دارد و [[سلسله]] محرکها باید به یک محرّک نامتحرک ختم شود و آن [[خداوند]] متعالی است،<ref>المیزان، ج۷، ص۱۸۶. </ref> از همین رو ابراهیم{{ع}}به [[صراحت]] هرگونه اثرگذاری اجرام آسمانی را نفی کرده و با ایجاد پیوند میان [[خالقیت]] و ربوبیّت، به صراحت به [[مشرکان]] اعلام میکند که ربّ آنان پروردگاری است که [[آسمانها]] و [[زمین]] را [[آفریده]] است: {{متن قرآن|قَالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَى ذَلِكُمْ مِنَ الشَّاهِدِينَ}}<ref>«گفت: (نه،) بلکه پروردگارتان، پروردگار آسمانها و زمین است که آنها را پدید آورده است و من بر این گواهم» سوره انبیاء، آیه ۵۶.</ref> | |||
====شرک در [[حاکمیت]]==== | |||
[[قرآن کریم]] از [[فرمانروایی]] بر عالم، به "[[مُلک]]" تعبیر کرده <ref> تفسیر نسفی، ج۱، ص۵۵۱؛ تفسیر لاهیجی، ج۲، ص۸۶۴. </ref> و هرگونه شرک در آن را از غیر خدا نفی کرده: {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا}}<ref>«و بگو سپاس خداوند را که نه فرزندی گزیده است و نه او را در فرمانروایی انبازی و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ میدار!» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.</ref> و این حاکمیت را مختص خداوند دانسته است: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا }}<ref>« فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه میان آنهاست از آن خداوند است» سوره مائده، آیه ۱۷.</ref> این جمله در [[آیه]] {{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُمْ بِذُنُوبِكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم؛ بگو: پس چرا شما را برای گناهانتان عذاب میکند؟ خیر، شما نیز بشری هستید از همان کسان که آفریده است، هر که را بخواهد میبخشاید و هر که را بخواهد عذاب میکند و فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه» سوره مائده، آیه ۱۸.</ref> نیز آمده و در آیه {{متن قرآن|لِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«فرمانفرمایی آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست از آن خداوند است و او بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۱۲۰.</ref> آمده است. این [[آیات]] عام و فراگیر که با هیچ گونه تخصیصی سازگار نیست، خود به [[صراحت]] هرگونه [[شرک]] در [[حاکمیت]] را [[نفی]] میکنند. از آنجا که [[حاکمیت مطلق]] و بیحدّ و مرز از آنِ [[خدا]] و او "[[مالک]] الملک" است، به هر کس بخواهد میبخشد و از هرکس بخواهد باز میستاند: {{متن قرآن|قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بگو خداوندا! ای دارنده فرمانروایی! به هر کس بخواهی فرمانروایی میبخشی و از هر کس بخواهی فرمانروایی را باز میستانی و هر کس را بخواهی گرامی میداری و هر کس را بخواهی خوار میگردانی؛ نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref> از [[فرمانروایی خدا]] بر هستی با اسم "[[المَلِک]]" یاد شده است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین ، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref> که از نگاه [[توحیدی]] کسی جز خدا چنین جایگاهی ندارد. | |||
[[ادله]] نفی شرک در [[خالقیت]]، [[شرک]] در حاکمیت را نیز نفی میکند؛ زیرا به نظر میرسد حاکمیت و [[فرمانروایی]] نیز از [[شئون]] [[مالکیت]] و خالقیت است و [[خالق]] و مالک [[حقیقی]] جدای از فرمانروایی نیست، چنانکه برخی [[مفسران]] گفتهاند که [[خدای سبحان]] هم مالک است و هم [[مَلِک]] و مالکیت حقیقی او از [[مُلک]] [[تکوینی]] او منفک نیست، بر خلاف مالکیت و مُلکِ اعتباری که ممکن است از یکدیگر جدا باشند؛ همانند کسی که مالک [[مالی]] است؛ ولی بر اثر دور افتادن از آن و عدم امکان [[تصرف]]، نسبت به آن مَلِک نیست.<ref> نک: المیزان، ج۳، ص۱۲۸ - ۱۳۵؛ تفسیر موضوعی، ج ۲، ص۴۱۸، "توحید در قرآن".</ref> از آیات پیشگفته به وضوح استفاده میشود که هرگونه شرک در حاکمیت و [[سلطه]] منتفی است؛ زیرا سلطه [[الهی]] عمومیّت و [[جامعیت]] دارد و هر گونه [[ملک]] و سلطه و نفوذی در عالم فرض شود تحت سلطه خداست.<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۴۱۸. </ref> از حاکمیت مطلق [[خداوند]] بر عالَم، [[حق حاکمیت]] [[تشریعی]] او نیز استفاده میشود؛ یعنی تنها خداوند[[حق]] [[قانونگذاری]] و [[جعل احکام]] دارد. اطلاق [[حکومت الهی]] از آیاتی نظیر {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست » سوره انعام، آیه ۵۷.</ref> و {{متن قرآن|لَهُ الْحُكْمُ}}<ref>«داوری با اوست » سوره انعام، آیه ۶۲.</ref> استفاده میشود. بنابراین، [[شریک]] دانستن غیر [[خدا]] در [[جعل]] و [[تنفیذ احکام]]، [[شرک]] به شمار میآید. برخی، از این [[شرک]] به "شرک [[ربوبی]] [[تشریعی]]" تعبیر کرده و آن را به معنای پذیرش [[قوانین]] و مقررات غیر [[الهی]] در [[زندگی فردی]] یا [[اجتماعی]] معنا کرده و بر این اساس، دو نمونه [[تاریخی]] [[قرآنی]] برای آن گفتهاند: | |||
[[ | #[[مسیحیان]] دچار شرک در [[تشریع]] بودند. به تصریح [[قرآن کریم]]، آنان [[دانشمندان]] و [[راهبان]] خود و [[حضرت مسیح]]{{ع}}را [[ربّ]] خود میدانستند: {{متن قرآن|اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«آنان دانشوران دینی و راهبان خود را به جای خداوند پروردگاران خویش برگزیدهاند و نیز مسیح پسر مریم را در حالی که جز این فرمان نیافتهاند که خدایی یگانه را بپرستند که خدایی جز او نیست؛ پاکا که اوست از شرکی که میورزند» سوره توبه، آیه ۳۱.</ref> بر اساس [[روایات]]، مسیحیان هرگز علمای خود را نپرستیدند، بلکه [[حلال و حرام]] خودساخته و [[احکام]] خلاف آنان را پذیرفتند و از این طریق تحت [[ربوبیت]] آنها درآمدند. در روایتی، [[امام صادق]]{{ع}} [[سوگند]] یاد میکند که [[احبار]] و [[رهبان]] [[مردم]] را به [[عبادت]] خود [[دعوت]] نکردند و اگر هم دعوت میکردند، مردم نمیپذیرفتند، بلکه [[علما]] [[حلال]] را [[حرام]] و حرام را حلال کردند و مردم نیز بیتحقیق، از آنها پذیرفتند.<ref>نور الثقلین، ج۲، ص۲۰۹. </ref> | ||
#فراعنه [[مصر]] نیز گرفتار شرک در [[حاکمیت]] تشریعی و برای خود [[حق]] [[قانونگذاری]] قائل بودند و مردم را به [[اطاعت]] از خود فرا میخواندند. آنان [[نزول]] [[باران]] و [[رویش گیاهان]] را از سوی خود نمیدانستند، بلکه مردم را به اطاعت و [[تبعیت]] از احکام و آرای خود دعوت میکردند و [[سعادت]] مردم را در عمل به فرمانهای خود میدانستند: {{متن قرآن|يَا قَوْمِ لَكُمُ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ظَاهِرِينَ فِي الْأَرْضِ فَمَنْ يَنْصُرُنَا مِنْ بَأْسِ اللَّهِ إِنْ جَاءَنَا قَالَ فِرْعَوْنُ مَا أُرِيكُمْ إِلَّا مَا أَرَى وَمَا أَهْدِيكُمْ إِلَّا سَبِيلَ الرَّشَادِ}}<ref>«ای قوم من! امروز فرمانروایی از آن شماست در حالی که در این سرزمین چیرگی دارید پس اگر عذاب خداوند بر سرمان بیاید چه کسی ما را یاری خواهد داد؟ فرعون گفت:» سوره غافر، آیه ۲۹.</ref>.<ref>تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۸۲. </ref> | |||
===[[شرک عبادی]]=== | |||
شرک عبادی به معنای نهایت [[خضوع]] و تذلل [[انسان]] در برابر کسانی است که آنها را در [[تدبیر]] برخی [[شئون]] عالم اثرگذار و مستقل بداند.<ref>معالم التوحید فی القرآن، ص۳۸۴. </ref> از آنجا که این [[شرک]] در عمل [[ظهور]] مییابد، به آن "[[شرک عملی]]" نیز گفتهاند. این گونه شرک، با [[اعتقاد]] به برخی اقسام [[توحید]] سازگار است، از همین رو بیشتر مردمی که [[قرآن کریم]] [[شرک]] آنها را گزارش کرده است به رغم اعتراف به توحید در ذات و [[خالقیت]]، به [[شرک عبادی]] [[مبتلا]] بودهاند. شرک عبادی به صورتهای گوناگون مانند [[بتپرستی]]، [[سجده]] و بر [[خاک]] افتادن برای غیر [[خدا]] و [[ریا]] در انجام [[اعمال]] تحققپذیر است که البته برخی از اقسام آن [[شرک خفی]] به شمار میآید و موجب خروج از دایره [[اسلام]] نمیشود. از [[ادله]] نافی اقسام شرک نظری میتوان برهانی برای [[نفی]] شرک در [[عبادت]] اقامه کرد؛ زیرا بر اساس ادله نفی شرک در [[اندیشه]] و [[باور]]، روشن میشود که جز خدا [[واجب]] الوجودی که [[زمامدار]] هستی باشد نیست و هرچه غیر اوست در همه جهات، ممکن و محتاج است. این گزاره خود صغرای [[برهان]] بر نفی شرک عبادی است. در کبرای این [[قیاس]] گفتهاند که هیچ موجودی جز واجب الوجود و [[غنی]] بالذات که [[ربوبیت]] در انحصار اوست [[استحقاق]] [[بندگی]] ندارد و نتیجه گرفتهاند که غیر خدا که همه ممکن و محتاجاند [[شایستگی]] [[معبود]] بودن ندارند.<ref>نک: المیزان، ج۷، ص۲۹۱. </ref> این برهان را از [[آیات قرآن]] میتوان استفاده کرد؛ از جمله، [[آیات]] {{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ فَالِقُ الْحَبِّ وَالنَّوَى يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَمُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذَلِكُمُ اللَّهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ فَالِقُ الإِصْبَاحِ وَجَعَلَ اللَّيْلَ سَكَنًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ حُسْبَانًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ وَهُوَ الَّذِيَ أَنشَأَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ وَهُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ نَبَاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنَا مِنْهُ خَضِرًا نُّخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُّتَرَاكِبًا وَمِنَ النَّخْلِ مِن طَلْعِهَا قِنْوَانٌ دَانِيَةٌ وَجَنَّاتٍ مِّنْ أَعْنَابٍ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُشْتَبِهًا وَغَيْرَ مُتَشَابِهٍ انظُرُواْ إِلَى ثَمَرِهِ إِذَا أَثْمَرَ وَيَنْعِهِ إِنَّ فِي ذَلِكُمْ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ وَجَعَلُواْ لِلَّهِ شُرَكَاء الْجِنَّ وَخَلَقَهُمْ وَخَرَقُواْ لَهُ بَنِينَ وَبَنَاتٍ بِغَيْرِ عِلْمٍ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يَصِفُونَ بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنَّى يَكُونُ لَهُ وَلَدٌ وَلَمْ تَكُن لَّهُ صَاحِبَةٌ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ }}<ref>«خداوند شکافنده هسته و دانه است، زنده را از مرده بیرون میآورد و بیرون آورنده مرده از زنده است، این است خداوند پس چگونه (از حق) بازتان میگردانند؟ شکافنده بامداد پگاه است و شب را (برای) آرامش و خورشید و ماه را (برای) شمارش برگمارده است؛ این سنجش (خداوند) پیروز داناست. و او همان است که ستارگان را برای شما آفرید تا در تاریکیهای خشکی و دریا بدانها راه جویید؛ به راستی این آیات را برای گروهی که دانشورند روشن (بیان) داشتهایم. و اوست که شما را از یک تن پدید آورد، آنگاه آرامشگاه و ودیعه گاهی است، این آیات را برای گروهی که درمییابند روشن (بیان) داشتهایم. و اوست که از آسمان، آبی فرو فرستاد و با آن هرگونه روییدنی را برون آوردیم آنگاه از آن جوانه سبزی بیرون کشیدیم که از آن دانههایی بر هم نشسته بیرون میآوریم و از شکوفه خرما، خوشههایی دسترس و باغستانهایی از انگور (بیرون میآوریم) و زیتون را و انار را همگون و غیر همگون (پدید میآوریم)؛ به میوه آن چون ثمر آورد و به رسیدن آن بنگرید! بیگمان در اینها برای گروه مؤمنان نشانههایی است. و برای خداوند شریکهایی از پریان تراشیدند در حالی که او آنان را آفریده است و (برخی دیگر) از بیدانشی برای او پسرانی و دخترانی برساختند؛ پاکا و فرا برترا که اوست از آنچه (آنان) وصف میکنند. آفریننده آسمانها و زمین است، چگونه او را فرزندی تواند بود در حالی که او را همسری نیست و همه چیز را آفریده است و او به هر چیزی داناست. این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۹۵-۱۰۲.</ref> پس از آنکه بر خالقیت خدا تأکید و هرگونه [[ثنویت]] را نفی کرده و به شئون مختلفی از تدبیر و ربوبیت او همانند [[نزول]] [[باران]]، احیای [[زمین]]، روزی رسانی به [[بندگان]] و [[هدایت]] [[انسانها]] اشاره کردهاند، نتیجه گرفتهاند که خدا [[ربّ]] و [[پروردگار]] شماست و هیچ معبودی جز او که آفریننده همه چیز است، شایستگی پرستیده شدن ندارد. پس او را بپرستید و از [[پرستش]] غیر او بپرهیزید: {{متن قرآن|ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ}}<ref>«این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.</ref>.<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۷، ص۱۸۰. </ref> | |||
[[ | از [[آیات قرآن کریم]] به روشنی استفاده میشود که بیشتر [[اقوام]] [[پیامبران]]، گرفتار [[انحراف]] [[شرک]] در [[عبادت]] بودهاند، از همینرو [[مبارزه]] با [[شرک عبادی]] و [[دعوت]] [[مردم]] به [[توحید در عبادت]] مهمترین [[رسالت]] همه پیامبران بوده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلَالَةُ فَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغانگاران چگونه بوده است» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref> [[قرآن]] خطاب به [[رسول خدا]]{{صل}}میفرماید پیش از تو هیچ [[پیامبری]] را نفرستادیم، مگر اینکه [[خدا]] به او [[وحی]] کرد که جز من معبودی سزاوار پرستش نیست. پس همه مرا بپرستید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}}<ref>«و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref> فعلِ مضارع {{متن قرآن|نُوحِي}} که بیانگر استمرار است میرساند که بازداشتن مردم از [[شرک]] در عبادت و دعوت آنها به [[توحید عبادی]] در طول [[تاریخ]] همواره به پیامبران یادآوری میشده است.<ref>پیام قرآن، ج۳، ص۲۱۷. </ref> | ||
بررسی [[آیات قرآن]] درباره یکایک پیامبران نشان میدهد که دعوت به [[عبادت خدا]] و [[وانهادن]] پرستش [[بتها]]، همواره محوریترین موضوع دعوت آنها بوده است. فقط با نگاهی گذرا به [[آیات]] بیانکننده سرگذشت پیامبران [[اولوا العزم]]، روشن میشود که مهمترین انحراف اقوام آنان، شرک در عبادت و پرستش تندیسها، و محوریترین موضوع [[تبلیغ]]، اجتناب از بتپرستی و [[دعوت به توحید]] [[عبادی]] بوده است؛ از جمله، بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، من از عذاب روزی سترگ بر شما میهراسم» سوره اعراف، آیه ۵۹.</ref>، [[نوح]]{{ع}} که نخستین [[پیامبر]] اولوا العزم بود، به [[قوم]] [[بتپرست]] خود گفت خدا را بپرستید که جز او خدایی نیست. [[ابراهیم]]{{ع}} نیز با استفهام انکاری قوم خویش را به سبب [[عبادت غیر خدا]] [[نکوهش]] کرده: {{متن قرآن|أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«آیا به جای خداوند چیزی را میپرستید » سوره انبیاء، آیه ۶۶.</ref> و آنها را به عبادت خدا فراخوانده است: {{متن قرآن| اعْبُدُوا اللَّهَ وَاتَّقُوهُ }}<ref>« خداوند را بپرستید و از او پروا کنید» سوره عنکبوت، آیه ۱۶.</ref> [[موسی]]{{ع}} نیز پس از آنکه [[بنیاسرائیل]] معبودی همانند آلهه [[بتپرستان]] از او خواستند، چنین درخواستی را از روی [[نادانی]] خواند: {{متن قرآن|وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْا عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَهُمْ قَالُوا يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم آنگاه آنان به قومی رسیدند که به پرستش بتهایی که داشتند رو آورده بودند ، گفتند: ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref> و هنگامی که از [[عیسی]]{{ع}} در [[قیامت]] پرسیده میشود که آیا تو پیروانت را به [[پرستش]] خود و مادرت فراخواندهای؟ آن [[حضرت]] با منزه دانستن [[خداوند]] از هرگونه [[شریک]]، اعلام میکند که چنین [[دعوت]] ناحقی را به زبان نیاورده است و تأکید میکند که تنها چیزی را گفته که از سوی [[خدا]] [[فرمان]] داشته و آن پرستش [[پروردگار]] [[یکتا]] و یگانه است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَأَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونِي وَأُمِّيَ إِلَهَيْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ قَالَ سُبْحَانَكَ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مَا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَلَا أَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلَّامُ الْغُيُوبِ}}<ref>«و یاد کن که خداوند به عیسی پسر مریم فرمود: آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را دو خدا به جای خداوند بگزینید؟ گفت: پاکا که تویی، مرا نسزد که آنچه را حقّ من نیست بر زبان آورم، اگر آن را گفته باشم تو دانستهای، تو آنچه در درون من است میدانی و من آنچه در ذات توست نمیدانم، بیگمان این تویی که بسیار داننده نهانهایی» سوره مائده، آیه ۱۱۶.</ref>، {{متن قرآن|مَا قُلْتُ لَهُمْ إِلَّا مَا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ رَبِّي وَرَبَّكُمْ وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«به آنان چیزی نگفتم جز آنچه مرا بدان فرمان دادی که: «خداوند- پروردگار من و پروردگار خود- را بپرستید» و تا در میان ایشان بهسر میبردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref> [[قرآن کریم]] [[خاتم پیامبران]]، [[حضرت محمد بن عبدالله]]{{صل}} را نیز مخاطب قرار داده و از [[حکم]] پروردگار خبر میدهد که از [[شرک عبادی]] اجتناب کرده و فقط خداوند را [[عبادت]] کنید: {{متن قرآن|وَقَضَى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ}}<ref>«و پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید » سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref> | |||
==پیوند شرک عبادی با [[شرک]] [[ربوبی]]== | ==پیوند شرک عبادی با [[شرک]] [[ربوبی]]== |