شرک در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۸۲۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
خط ۲۶۲: خط ۲۶۲:
در شماری از آیات، با [[نفی]] [[الوهیت]] غیر خدا بر نفی شرک عبادی [[استدلال]] شده است؛ با این بیان که غیر خدا "اِله" نیست و تنها [[اله]] [[شایسته]] عبادت است و در نتیجه، غیر خدا شایسته عبادت نیست.<ref> نک: معالم التوحید فی القرآن، ص۳۸۴. </ref> این [[برهان]] بر این پایه نهاده شده که "اله" را به معنای موجود مستقل در امور بدانیم، چنان‌که برخی [[مفسران]] بر آن‌اند که [[تفسیر]] "اله" به [[معبود]]، تفسیر به لازم معناست و از آنجا که "اله" [[حقیقی]] و آلهه‌پنداری در میان [[ملل]] مختلف عبادت شده و می‌شوند، پنداشته شده که "اله" به معنای معبود است، در حالی که [[معبود]] بودن غیر از [[الوهیت]] است؛ زیرا [[عبادت]] به معنای [[خضوع]] عملی و قولی برای موجودی با [[اعتقاد]] به الوهیت اوست و معنای پذیرش الوهیت، [[باور]] به موجودی است که در کار خود به گونه مطلق مستقل باشد.<ref>نک. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۲۴، "توحید در قرآن".</ref> بر این اساس، [[نفی]] آلهه بدین معناست که غیر [[خدا]] از این‌رو که [[ربوبیت]] ندارد، [[شایستگی]] عبادت هم ندارد و در واقع نفی آلهه، نفی همزمان [[شرک]] [[ربوبی]] و [[شرک عبادی]] است.
در شماری از آیات، با [[نفی]] [[الوهیت]] غیر خدا بر نفی شرک عبادی [[استدلال]] شده است؛ با این بیان که غیر خدا "اِله" نیست و تنها [[اله]] [[شایسته]] عبادت است و در نتیجه، غیر خدا شایسته عبادت نیست.<ref> نک: معالم التوحید فی القرآن، ص۳۸۴. </ref> این [[برهان]] بر این پایه نهاده شده که "اله" را به معنای موجود مستقل در امور بدانیم، چنان‌که برخی [[مفسران]] بر آن‌اند که [[تفسیر]] "اله" به [[معبود]]، تفسیر به لازم معناست و از آنجا که "اله" [[حقیقی]] و آلهه‌پنداری در میان [[ملل]] مختلف عبادت شده و می‌شوند، پنداشته شده که "اله" به معنای معبود است، در حالی که [[معبود]] بودن غیر از [[الوهیت]] است؛ زیرا [[عبادت]] به معنای [[خضوع]] عملی و قولی برای موجودی با [[اعتقاد]] به الوهیت اوست و معنای پذیرش الوهیت، [[باور]] به موجودی است که در کار خود به گونه مطلق مستقل باشد.<ref>نک. تفسیر موضوعی، ج۲، ص۵۲۴، "توحید در قرآن".</ref> بر این اساس، [[نفی]] آلهه بدین معناست که غیر [[خدا]] از این‌رو که [[ربوبیت]] ندارد، [[شایستگی]] عبادت هم ندارد و در واقع نفی آلهه، نفی همزمان [[شرک]] [[ربوبی]] و [[شرک عبادی]] است.


آیاتی مانند "لَو کانَ فیهِماءالِهَةٌ اِلاَّ اللّهُ لَفَسَدَتا" ([[انبیاء]] / ۲۱، ۲۲) و "و ما کانَ مَعَهُ مِن اِلـهٍ اِذًا لَذَهَبَ کُلُّ اِلـهٍ بِما خَلَقَ" (مؤمنون / ۲۳، ۹۱) مؤید این برداشت‌اند که [[اله]] به معنای معبود بودن صِرف نیست، بلکه به معنای موجود اثرگذار و مدبّر [[شایسته]] عبادت است؛ زیرا در این [[آیات]] سخن از [[تدبیر]] در [[آفرینش]] است.<ref> تفسیر ماوردی، ج۳، ص۴۴۲. </ref> [[قرآن کریم]] در یک [[پیام]] جامع، هرگونه [[الهی]] را جز [[اللّه]] نفی کرده است: "لا اِلـهَ اِلاّ هو" (بقره / ۲، ۲۵۵) و از این‌رو همه باید اللّه را عبادت کنند: "یـقَومِ اعبُدُوا اللّهَ ما لَکُم مِن اِلـهٍ غَیرُهُ". ([[اعراف]] / ۷، ۵۹) قرآن کریم این جمله را از بسیاری از [[پیامبران]] مانند [[نوح]]، [[هود]]، [[صالح]] و [[شعیب]]{{عم}}نقل کرده است؛ از جمله در آیات ۶۵، ۷۳ و ۸۵ [[سوره اعراف]] / ۷ و آیات ۵۰، ۶۱ و ۸۴ [[سوره هود]] / ۱۱. نفی الوهیت غیر خدا و [[لزوم]] [[عبادت خدا]]، موضوعِ محوری [[رسالت]] همه پیامبران بوده است: "و ما اَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسولٍ اِلاّ نوحی اِلَیهِ اَنَّهُ لا اِلـهَ اِلاّ اَنا فَاعبُدون". (انبیاء / ۲۱، ۲۵) همین مفهوم با بیانی دیگر و با استفهام انکاری طرح، و بر این نکته تأکید شده که همه [[انبیای الهی]] [[پرستش]] غیر خدا را قاطعانه محکوم کرده‌اند: "و سـئَل مَن اَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رُسُلِنا اَجَعَلنا مِن دونِ الرَّحمـنِ ءالِهَةً یُعبَدون". (زخرف / ۴۳، ۴۵) [[آیه]] ۱۱۷ [[سوره مؤمنون]] / ۲۳ ادّعای الوهیت غیر [[خدا]] را ادّعایی بی‌دلیل و [[برهان]] می‌داند: "و مَن یَدعُ مَعَ [[اللّه]] اِلـهًا ءاخَرَ لا بُرهـنَ لَهُ بِهِ" و در [[آیه]] ۷۴ [[سوره انعام]] / ۶ از زبان [[ابراهیم]]{{ع}} [[باور]] به آلهه را [[گمراهی]] می‌داند: "اَتَتَّخِذُ اَصنامًا ءَالِهَةً اِنّی‌اَرکَ و قَومَکَ فی ضَلـلٍ مُبین". [[قرآن]] آلهه را بر خلاف باور [[بت‌پرستان]]، بی‌اثر در [[تدبیر]] [[شئون]] بت‌پرستان می‌داند و آنها حتی توان [[یاری رساندن]] به خود را نیز ندارند: "اَم لَهُم ءالِهَةٌ تَمنَعُهُم مِن دونِنا لا یَستَطیعونَ نَصرَ اَنفُسِهِم". ([[انبیاء]] / ۲۱، ۴۳) از [[آیات قرآن]] استفاده می‌شود که گرچه [[مشرکان]] از رهگذر [[شرک]] [[ربوبی]] به شرک عبادی‌گراییده‌اند، [[توحید ربوبی]] در [[سرشت]] و [[باطن]] آنها نهفته است. شاید از همین‌روست که [[خداوند]] به پیغمبرش خبر می‌دهد اگر از مشرکان درباره روزی دهنده [[مخلوقات]] و [[مدبر]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] بپرسی، با اندکی درنگ باز هم پاسخشان "اللّه" خواهد بود: "قُل مَن یَرزُقُکُم مِنَ السَّماءِ و الاَرضِ اَمَّن یَملِکُ السَّمعَ و الاَبصـرَ و مَن یُخرِجُ الحَیَّ مِنَ المَیِّتِ و یُخرِجُ المَیِّتَ مِنَ الحَیِّ و مَن یُدَبِّرُ الاَمرَ فَسَیَقولونَ اللّهُ فَقُل اَفَلا تَتَّقون". ([[یونس]] / ۱۰، ۳۱) بنابراین شرک در [[ربوبیت]] از بت‌پرستان [[نفی]] نشده است؛ زیرا این [[آیات]] صرفاً [[فطری]] بودنِ [[توحید]] را گوشزد می‌کنند و اینکه مشرکان نیز با کمی [[اندیشه]] و [[رجوع]] به [[فطرت]] خویش به این نتیجه خواهند رسید که آن کس که [[خالق]] است، همو نیز مدبّر و [[ربّ]] خواهد بود و [[بهترین]] [[شاهد]] بر [[درستی]] این مدعا، وجود ادات استقبال در پاسخ مشرکان است: "فَسَیقُولُون"<ref> تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۳۳۵. </ref> که در همه آیات در بردارنده سؤال از ربوبیت تکرار شده و [[بدیهی]] است که باید میان جمله "لَیَقُولُنَّ اللّه" و جمله "سَیَقُولُنَّ اللّه" فرق گذاشته شود؛ زیرا در [[ادبیات عرب]]، "[[لام]]" حرف تحقیق و "سین" حرف استقبال است و حاضر نبودن پاسخ در [[ذهن]] مشرکان و [[نیازمندی]] به اندکی [[تأمل]] را نشان می‌دهد. در برخی دیگر از آیات قرآن نیز، به وجود این [[توحید فطری]] نهفته، تصریح شده است. از نگاه [[قرآن]]، همه فطرت‌های به [[خواب]] رفته، هنگام پیشامدهای سخت و ناگوار، مانند [[غرق]] شدن در دریا، بیدار شده و به اصل خویش باز می‌گردند: "فَاِذا رَکِبوا فِی الفُلکِ دَعَوُا اللّهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجّـهُم اِلَی البَرِّ اِذا هُم یُشرِکون". (عنکبوت / ۲۹، ۶۵) [[امامان شیعه]] نیز با بهره‌گیری از مضمون همین [[آیات]]، بر [[فطری]] بودنِ [[توحید]] [[استدلال]] می‌کردند، چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}}در [[مناظره]] با ملحدی که منکر [[خدا]] بود، ضمن اعتراف گرفتن از [[امیدواری]] او به یک [[نجات دهنده]] [[غیبی]] در هنگام غرق شدن کشتی، همان نقطه امیدبخش را خدا معرفی کرد.<ref>بحار الانوار، ج۳، ص۴۱. </ref> روشن است که شخص ملحد در شرایط عادی به آن مبدأ متعالی [[باور]] ندارد.
آیاتی مانند {{متن قرآن|لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«اگر در آن دو (- آسمان و زمین) جز خداوند خدایانی می‌بودند، هر دو تباه می‌شدند پس پاکا که خداوند است- پروردگار اورنگ (فرمانفرمایی جهان)- از آنچه وصف می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۲.</ref> و {{متن قرآن|مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ}}<ref>«خداوند فرزندی نگزیده است و با وی هیچ خدایی نیست که (اگر می‌بود) در آن صورت هر خدایی آفریده خویش را (با خود) می‌برد و بر یکدیگر برتری می‌جستند؛ پاکا که خداوند است از آنچه وصف می‌کنند» سوره مؤمنون، آیه ۹۱.</ref> مؤید این برداشت‌اند که [[اله]] به معنای معبود بودن صِرف نیست، بلکه به معنای موجود اثرگذار و مدبّر [[شایسته]] عبادت است؛ زیرا در این [[آیات]] سخن از [[تدبیر]] در [[آفرینش]] است.<ref> تفسیر ماوردی، ج۳، ص۴۴۲. </ref>
 
[[قرآن کریم]] در یک [[پیام]] جامع، هرگونه [[الهی]] را جز [[اللّه]] نفی کرده است: {{متن قرآن| لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ}}<ref> سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> و از این‌رو همه باید اللّه را عبادت کنند: {{متن قرآن| يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ }}<ref>«ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید» سوره اعراف، آیه ۵۹.</ref> قرآن کریم این جمله را از بسیاری از [[پیامبران]] مانند [[نوح]]، [[هود]]، [[صالح]] و [[شعیب]]{{عم}} نقل کرده است؛ از جمله در آیات {{متن قرآن|وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ أَفَلَا تَتَّقُونَ}}<ref>«و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را (فرستادیم) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره اعراف، آیه ۶۵.</ref>، {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللَّهِ وَلَا تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای  است؛ او را رها کنید تا بر زمین خداوند بچرد و به او آسی» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ فَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْيَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به سوی مدین، برادرشان شعیب را فرستادیم، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که جز او خدایی ندارید، بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان برایتان آمده است پس پیمانه و ترازو را تمام بپیمایید و چیزهای مردم را به آنان کم ندهید و در این سرزمین پس از سامان یافتن آن تباهی نورزید، این برای شما اگر مؤمن باشید بهتر است» سوره اعراف، آیه ۸۵.</ref> و آیات {{متن قرآن|وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا مُفْتَرُونَ}}<ref>«و به سوی (قوم) «عاد» برادرشان «هود» را (فرستادیم که به آنان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ شما جز (گروهی) دروغباف نیستید» سوره هود، آیه ۵۰.</ref>، {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادر آنان صالح را (فرستادیم)، گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید، او شما را از زمین پدیدار کرد و شما را در آن به آبادانی گمارد پس، از او آمرزش بخواهید سپس به درگاه وی توبه کنید که پروردگار من، پاسخ دهنده‌ای است» سوره هود، آیه ۶۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ وَلَا تَنْقُصُوا الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّي أَرَاكُمْ بِخَيْرٍ وَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُحِيطٍ}}<ref>«و به سوی (قوم) مدین، برادرشان شعیب را (فرستادیم که به ایشان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید و در پیمانه و ترازو کم ننهید، من شما را در رفاه می‌یابم و بر شما از عذاب روزی فراگیر  می‌هراسم» سوره هود، آیه ۸۴.</ref>. نفی الوهیت غیر خدا و [[لزوم]] [[عبادت خدا]]، موضوعِ محوری [[رسالت]] همه پیامبران بوده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}}<ref>«و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref> همین مفهوم با بیانی دیگر و با استفهام انکاری طرح، و بر این نکته تأکید شده که همه [[انبیای الهی]] [[پرستش]] غیر خدا را قاطعانه محکوم کرده‌اند: {{متن قرآن|وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ}}<ref>«و از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس، آیا به جای (خداوند) بخشنده خدایانی را قرار داده‌ایم که پرستیده شوند؟» سوره زخرف، آیه ۴۵.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا بُرْهَانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّمَا حِسَابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الْكَافِرُونَ}}<ref>«و هر کس با خداوند خدایی دیگر (به پرستش) بخواند که برهانی بر آن ندارد جز این نیست که حسابش نزد پروردگار اوست؛ بی‌گمان کافران رستگار نمی‌گردند» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۷.</ref> ادّعای الوهیت غیر [[خدا]] را ادّعایی بی‌دلیل و [[برهان]] می‌داند. و در [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش  آزر گفت: آیا بت‌ها را به خدایی می‌گزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری می‌یابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref> از زبان [[ابراهیم]]{{ع}} [[باور]] به آلهه را [[گمراهی]] می‌داند. [[قرآن]] آلهه را بر خلاف باور [[بت‌پرستان]]، بی‌اثر در [[تدبیر]] [[شئون]] بت‌پرستان می‌داند و آنها حتی توان [[یاری رساندن]] به خود را نیز ندارند: {{متن قرآن|أَمْ لَهُمْ آلِهَةٌ تَمْنَعُهُمْ مِنْ دُونِنَا لَا يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَ أَنْفُسِهِمْ وَلَا هُمْ مِنَّا يُصْحَبُونَ}}<ref>«آیا خدایانی دارند که آنان را در برابر ما نگهداری می‌کنند؟ آنها به خویش یاری نمی‌توانند کرد و از سوی ما نیز همراهی نمی‌شوند» سوره انبیاء، آیه ۴۳.</ref> از [[آیات قرآن]] استفاده می‌شود که گرچه [[مشرکان]] از رهگذر [[شرک]] [[ربوبی]] به شرک عبادی‌گراییده‌اند، [[توحید ربوبی]] در [[سرشت]] و [[باطن]] آنها نهفته است. شاید از همین‌روست که [[خداوند]] به پیغمبرش خبر می‌دهد اگر از مشرکان درباره روزی دهنده [[مخلوقات]] و [[مدبر]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] بپرسی، با اندکی درنگ باز هم پاسخشان "اللّه" خواهد بود: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ}}<ref>«بگو چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند یا کیست که بر گوش و دیدگان (شما) چیرگی دارد و چه کسی زنده را از مرده و مرده را از زنده بیرون می‌آورد و چه کسی امر (آفرینش) را کارسازی  می‌کند؟ خواهند گفت: خداوند؛ بگو پس آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره یونس، آیه ۳۱.</ref> بنابراین شرک در [[ربوبیت]] از بت‌پرستان [[نفی]] نشده است؛ زیرا این [[آیات]] صرفاً [[فطری]] بودنِ [[توحید]] را گوشزد می‌کنند و اینکه مشرکان نیز با کمی [[اندیشه]] و [[رجوع]] به [[فطرت]] خویش به این نتیجه خواهند رسید که آن کس که [[خالق]] است، همو نیز مدبّر و [[ربّ]] خواهد بود و [[بهترین]] [[شاهد]] بر [[درستی]] این مدعا، وجود ادات استقبال در پاسخ مشرکان است: {{متن قرآن|فَسَيَقُولُونَ}}<ref> تفسیر قرطبی، ج ۸، ص۳۳۵. </ref> که در همه آیات در بردارنده سؤال از ربوبیت تکرار شده و [[بدیهی]] است که باید میان جمله {{متن قرآن|لَيَقُولُنَّ اللَّهُ}} و جمله {{متن قرآن|سَيَقُولُونَ اللَّهُ}} فرق گذاشته شود؛ زیرا در [[ادبیات عرب]]، "[[لام]]" حرف تحقیق و "سین" حرف استقبال است و حاضر نبودن پاسخ در [[ذهن]] مشرکان و [[نیازمندی]] به اندکی [[تأمل]] را نشان می‌دهد. در برخی دیگر از آیات قرآن نیز، به وجود این [[توحید فطری]] نهفته، تصریح شده است. از نگاه [[قرآن]]، همه فطرت‌های به [[خواب]] رفته، هنگام پیشامدهای سخت و ناگوار، مانند [[غرق]] شدن در دریا، بیدار شده و به اصل خویش باز می‌گردند: {{متن قرآن|فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ}}<ref>«و چون در کشتی سوار می‌شوند  خداوند را می‌خوانند در حالی که دین (خویش) را برای او ناب می‌گردانند و چون آنان را رهاند (و) به خشکی (رساند) ناگاه شرک می‌ورزند» سوره عنکبوت، آیه ۶۵.</ref> [[امامان شیعه]] نیز با بهره‌گیری از مضمون همین [[آیات]]، بر [[فطری]] بودنِ [[توحید]] [[استدلال]] می‌کردند، چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}}در [[مناظره]] با ملحدی که منکر [[خدا]] بود، ضمن اعتراف گرفتن از [[امیدواری]] او به یک [[نجات دهنده]] [[غیبی]] در هنگام غرق شدن کشتی، همان نقطه امیدبخش را خدا معرفی کرد.<ref>بحار الانوار، ج۳، ص۴۱. </ref> روشن است که شخص ملحد در شرایط عادی به آن مبدأ متعالی [[باور]] ندارد.


==بطلان [[شرک عبادی]] بر مبنای [[توحید خالقیت]]==
==بطلان [[شرک عبادی]] بر مبنای [[توحید خالقیت]]==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش