ابوسفیان بن حرب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'بدهی' به 'بدهی'
(←منابع) |
جز (جایگزینی متن - 'بدهی' به 'بدهی') |
||
خط ۲۹۰: | خط ۲۹۰: | ||
[[دختر ابوسفیان]]، عروس ثقفیها بود<ref>ابن عبدربه، ج۷، ص۱۴۲.</ref>. [[ابوسفیان]] و [[مغیره]] پس از [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} به قطع تاکهای انگور ثقفیها، از آنان [[امان]] خواستند تا با پسران [[اسود بن مسعود]] [[گفتگو]] کنند. آنان پیشنهاد ثقفیها را مبنی بر خودداری از ویرانی باغ بینظیر اسود در طایف به [[پیامبر]] رساندند و آن حضرت از ویرانی آن باغ به نفع صاحبانش دست کشید<ref>ابن هشام، ج۴، ص۹۲۱؛ واقدی، ج۳، ص۹۲۹.</ref>. ابوسفیان در نبرد طایف، در باغ [[ابن یعلی]] نشسته بود که [[سعید بن عبید ثقفی]] چشمش را [[هدف]] قرار داد. ابوسفیان از دست دادن چشمش را، جراحتی در [[راه خدا]] [[وصف]] کرد و [[پاداش]] [[بهشت]] را بر بازگشت [[سلامت]] آن ترجیح داد<ref>ابن عساکر، ج۲۳، ص۴۶۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۳۴.</ref>. [[ابو ملیح بن عروه]] و [[قارب بن اسود]] پس از [[قتل]] [[عروة بن مسعود]]، با مردم طایف [[قطع رابطه]] کردند و به [[مدینه]] آمدند و [[مسلمان]] شدند. رسول خدا{{صل}} از آنان خواست با داییشان، ابوسفیان، هم [[پیمان]] شوند<ref>واقدی، ج۳، ص۹۶۲.</ref>. او پس از مسلمان شدن مردم طایف، به [[فرمان]] رسول خدا{{صل}} و به [[همراهی]] مغیره، بت لات را از مردم ثقیف<ref>ابن هشام، ج۴، ص۹۶۷.</ref>[[شکست]] و | [[دختر ابوسفیان]]، عروس ثقفیها بود<ref>ابن عبدربه، ج۷، ص۱۴۲.</ref>. [[ابوسفیان]] و [[مغیره]] پس از [[دستور]] [[رسول خدا]]{{صل}} به قطع تاکهای انگور ثقفیها، از آنان [[امان]] خواستند تا با پسران [[اسود بن مسعود]] [[گفتگو]] کنند. آنان پیشنهاد ثقفیها را مبنی بر خودداری از ویرانی باغ بینظیر اسود در طایف به [[پیامبر]] رساندند و آن حضرت از ویرانی آن باغ به نفع صاحبانش دست کشید<ref>ابن هشام، ج۴، ص۹۲۱؛ واقدی، ج۳، ص۹۲۹.</ref>. ابوسفیان در نبرد طایف، در باغ [[ابن یعلی]] نشسته بود که [[سعید بن عبید ثقفی]] چشمش را [[هدف]] قرار داد. ابوسفیان از دست دادن چشمش را، جراحتی در [[راه خدا]] [[وصف]] کرد و [[پاداش]] [[بهشت]] را بر بازگشت [[سلامت]] آن ترجیح داد<ref>ابن عساکر، ج۲۳، ص۴۶۵؛ ابن حجر، الاصابه، ج۳، ص۳۳۴.</ref>. [[ابو ملیح بن عروه]] و [[قارب بن اسود]] پس از [[قتل]] [[عروة بن مسعود]]، با مردم طایف [[قطع رابطه]] کردند و به [[مدینه]] آمدند و [[مسلمان]] شدند. رسول خدا{{صل}} از آنان خواست با داییشان، ابوسفیان، هم [[پیمان]] شوند<ref>واقدی، ج۳، ص۹۶۲.</ref>. او پس از مسلمان شدن مردم طایف، به [[فرمان]] رسول خدا{{صل}} و به [[همراهی]] مغیره، بت لات را از مردم ثقیف<ref>ابن هشام، ج۴، ص۹۶۷.</ref>[[شکست]] و بدهی عروه و اسود ثقفی را از [[دارایی]] آن [[بت]] پرداخت. ابوسفیان در این [[مأموریت]]، در ذوالهرم (واقع در نزدیکی طایف) ماند و مغیره را به دلیل ثقفی بودنش برای [[تخریب]] بت فرستاد و پس از آنکه [[اطمینان]] یافت خطری وی را [[تهدید]] نمیکند، به مغیره پیوست<ref>ابن هشام، ج۴، ص۹۶۹ -۹۶۸؛ واقدی، ج۳، ص۹۷۱.</ref>. او بنا بر روایتی، [[مسئول]] [[حفاظت]] از [[اسیران]] [[حنین]] به تعداد شش هزار [[نوجوان]] و [[زن]] شمرده شده است<ref>مفید، ص۱۰۳؛ ابن عساکر، ج۲۳، ص۴۶۰.</ref>. [[ابن اسحاق]]<ref>ابن هشام، ج۴، ص۹۰۶.</ref> [[مسعود بن عمرو غفاری]] را و واقدی<ref>واقدی، ج۲، ص۹۲۲.</ref> [[بدیل بن ورقاء خزاعی]] را [[مسئول]] [[حفاظت]] از [[اسیران]] دانستهاند. | ||
از عبدشمس اموالی نزد [[اسقف]] غَزّه وجود داشت که در [[غزوه تبوک]] با [[رسول خدا]]{{صل}} [[دیدار]] کرد و آن [[اموال]] را در [[اختیار]] [[حضرت]] قرار داد. [[پیامبر]] نیز آنها را<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۹.</ref> به [[عمرو بن قعواء خزاعی]] داد تا در [[مکه]]، برای تقسیم میان بنو عبدشمس، تحویل [[ابوسفیان]] دهد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۹۶.</ref>. گویند: ابوسفیان هنگام حرکت رسول خدا{{صل}} از [[عرفات]]، سمت راست آن حضرت، [[حارث بن هشام]] سمت چپ و [[یزید]] و [[معاویه]]، دو فرزند ابوسفیان در حالی که سوار اسب بودند، جلو آن حضرت حرکت میکردند<ref>ابن عساکر، ج۲۳، ص۴۶۳.</ref>. | از عبدشمس اموالی نزد [[اسقف]] غَزّه وجود داشت که در [[غزوه تبوک]] با [[رسول خدا]]{{صل}} [[دیدار]] کرد و آن [[اموال]] را در [[اختیار]] [[حضرت]] قرار داد. [[پیامبر]] نیز آنها را<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۹.</ref> به [[عمرو بن قعواء خزاعی]] داد تا در [[مکه]]، برای تقسیم میان بنو عبدشمس، تحویل [[ابوسفیان]] دهد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۲۹۶.</ref>. گویند: ابوسفیان هنگام حرکت رسول خدا{{صل}} از [[عرفات]]، سمت راست آن حضرت، [[حارث بن هشام]] سمت چپ و [[یزید]] و [[معاویه]]، دو فرزند ابوسفیان در حالی که سوار اسب بودند، جلو آن حضرت حرکت میکردند<ref>ابن عساکر، ج۲۳، ص۴۶۳.</ref>. |