پرش به محتوا

وقایع میدان نبرد عاشورا: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۶۵: خط ۶۵:


از [[خوارزمی]] نقل است: [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حمله]] کرد؛ ولی در برابرش [[ایستادگی]] کردند. [[یاران]] [[حسین]]{{ع}}، با آنکه تنها ۳۲ سوار بودند، به شدّت می‌جنگیدند و بر هیچ سویی از [[لشکر]] [[کوفه]] حمله نمی‌بُردند، جز آنکه آن را می‌شکافتند. پس [[عمر بن سعد]]، [[حصین بن نمیر]] را با پانصد تیر انداز، فرا خواند. آنان، جلو آمدند تا به نزدیک حسین{{ع}} و یارانش رسیدند و آنان را تیرباران کردند. اندکی نگذشت که مَرکب‌هایشان را از پای در آوردند و با آنان جنگیدند تا ظهر، فرا رسید و کار [[جنگ]]، بالا گرفت؛ امّا یاران [[ابن سعد]]، نتوانستند جز از یک [[جبهه]]، بر آنانْ وارد شوند؛ زیرا خیمه‌هایشان، گِرد هم و به یکدیگر، نزدیک بود. از این‌رو، عمر بن سعد، پیادگان را فرستاد تا خیمه‌ها را از چپ و راستشان ویران کرده، از هم جدا کنند و سپس به محاصره خود در آورند؛ امّا یاران حسین{{ع}}، در دسته‌های سه، چهار نفری، میان خیمه‌ها پنهان می‌شدند و بر هر یک از آنها که مشغول ویران کردن خیمه‌ها و [[غارت]] آنها بود، [[یورش]] می‌بردند و از نزدیک، او را می‌زدند و می‌انداختند و می‌کُشتند. پس عمر بن سعد، [[فرمان]] داد که خیمه‌ها را با [[آتش]] بسوزانند. حسین{{ع}} نیز به یارانش فرمود: «بگذارید تا آنها را بسوزانند، که اگر چنین کنند، نمی‌توانند از آن بگذرند و به شما برسند». آنها خیمه‌ها را سوزاندند و همان‌گونه شد که حسین{{ع}} گفته بود. همچنین گفته شده است: [[شبث بن ربعی]] به او (ابن سعد) گفت: آیا [[زنان]] را می‌ترسانی، مادرت، به عزایت بنشیند؟! او نیز از کارش [[خجالت]] کشید و از آن، منصرف شد؛ لذا [[دشمنان]] جز از یک جبهه، نتوانستند با آنان بجنگند. یاران [[زهیر بن قین]] هم حمله بُردند و ابو عُذره ضَبابی از یاران [[شمر]] را کُشتند. و پیوسته، یاران حسین{{ع}}، یکی یکی کُشته می‌شدند و به دلیل کم بودنشان، در آنها معلوم می‌شد. از [[یاران]] [[عمر]] نیز، ده تن ده تن، کُشته می‌شدند؛ امّا چون فراوان بودند، در آنها معلوم نبود<ref>{{متن حدیث|حَمَلَ شِمْرُ بْنُ ذِي الجَوْشَنِ، فَثَبَتُوا لَهُ، وَ قَاتَلَ أَصْحَابُ الحُسَيْنِ{{ع}} قِتَالاً شَدِيدَاً، وَ إنَّما هُمُ اثْنَانِ وَ ثَلاثُونَ فَارِسَاً، فَلَا يَحْمِلُونَ عَلَى جَانِبٍ مِنْ أهْلِ الكُوفَةِ إلَّا كَشَفُوهُ. فَدَعَا عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِالحُصَيْنِ بْنِ نُمَيرٍ فِي خَمْسِمِئَةٍ مِنَ الرُّمَاةِ، فَأَقْبَلُوا حَتَّى دَنَوا مِنَ الحُسَيْنِ{{ع}} وَ أَصْحَابِهِ، فَرَشَقُوهُمْ بِالنَّبْلِ، فَلَمْ يَلْبَثُوا أَنْ عَقَرُوا خُيْولَهُمْ، وَقَاتَلُوهُمْ حَتَّى انْتَصَفَ النَّهَارُ، وَاشْتَدَّ القِتَالُ، وَ لَمْ يَقْدِرْ أَصْحَابُ ابْنِ سَعْدٍ أَنْ يَأْتُوهُمْ إلَّا مِنْ جَانِبٍ وَاحِدٍ؛ لِاجْتِمَاعِ أَبْنِيَتِهِمْ، وَتَقَارُبِ بَعْضِهَا مِنْ بَعْضٍ. فَأَرْسَلَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ الرِّجَالَ لِيُقَوِّضُوا الأَبْنِيَةَ مِنْ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ أيمَانِهِمْ، لِيُحِيطُوا بِهَا، وَ أخَذَ الثَّلاثَةُ وَالأَرْبَعَةُ مِنْ أَصْحَابِ الحُسَيْنِ{{ع}} يَتَخَلَّلْونَ بَيْنَها، فَيَشُدُّونَ عَلَى الرَّجُلِ وَ هُوَ يُقَوِّضُ، وَ يَنهَبُ فَيَرْمُونَهُ عَنْ قَرِيبٍ، فَيَصْرَعُونَهُ وَ يَقْتُلُونَهُ. فَأَمَرَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ أَنْ يُحْرِقُوهَا بِالنَّارِ، فَقَالَ الحُسَيْنُ{{ع}} لِأَصْحَابِهِ: دَعوهُمْ فَلْيُحْرِقُوهَا، فَإِنَّهُمْ لَوْ فَعَلُوا لَمْ يَجُوزُوا إلَيْكُمْ مِنْهَا، فَأَحْرَقُوهَا، وَ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ. وَ قِيلَ: قَالَ لَهُ شَبَثُ بْنُ رِبعِيٍّ: أفزَعْتَ النِّسَاءَ ثَكِلَتْكَ اُمُّكَ! فَاسْتَحْيَا مِنْ ذَلِكَ، وَانْصَرَفَ عَنْهُ، وَجَعَلُوا لَا يُقَاتِلُونَهُمْ إلَّا مِنْ وَجْهٍ وَاحِدٍ. وَ شَدَّ أصْحَابُ زُهَيرِ بْنِ القَينِ، فَقَتَلُوا أبَا عُذْرَةَ الضِّبَابِيَّ منِ أَصْحَابِ شِمْرٍ. قَالَ: وَ لَا يَزَالُ يُقْتَلُ مِنْ أصْحَابِ الحُسَيْنِ{{ع}} الوَاحِدُ وَالاِثْنَانِ، فَتَبَيَّنُ ذَلِكَ فِيهِمْ؛ لِقِلَّتِهِمْ، وَ يُقْتَلُ مِنْ أصْحَابِ عُمَرَ العَشَرَةُ وَالعِشْرُونَ، فَلَا يَتَبَيَّنُ ذَلِكَ فِيهِمْ لِكَثْرَتِهِمْ}} (مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۱۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۲۳.</ref>.
از [[خوارزمی]] نقل است: [[شمر بن ذی الجوشن]]، [[حمله]] کرد؛ ولی در برابرش [[ایستادگی]] کردند. [[یاران]] [[حسین]]{{ع}}، با آنکه تنها ۳۲ سوار بودند، به شدّت می‌جنگیدند و بر هیچ سویی از [[لشکر]] [[کوفه]] حمله نمی‌بُردند، جز آنکه آن را می‌شکافتند. پس [[عمر بن سعد]]، [[حصین بن نمیر]] را با پانصد تیر انداز، فرا خواند. آنان، جلو آمدند تا به نزدیک حسین{{ع}} و یارانش رسیدند و آنان را تیرباران کردند. اندکی نگذشت که مَرکب‌هایشان را از پای در آوردند و با آنان جنگیدند تا ظهر، فرا رسید و کار [[جنگ]]، بالا گرفت؛ امّا یاران [[ابن سعد]]، نتوانستند جز از یک [[جبهه]]، بر آنانْ وارد شوند؛ زیرا خیمه‌هایشان، گِرد هم و به یکدیگر، نزدیک بود. از این‌رو، عمر بن سعد، پیادگان را فرستاد تا خیمه‌ها را از چپ و راستشان ویران کرده، از هم جدا کنند و سپس به محاصره خود در آورند؛ امّا یاران حسین{{ع}}، در دسته‌های سه، چهار نفری، میان خیمه‌ها پنهان می‌شدند و بر هر یک از آنها که مشغول ویران کردن خیمه‌ها و [[غارت]] آنها بود، [[یورش]] می‌بردند و از نزدیک، او را می‌زدند و می‌انداختند و می‌کُشتند. پس عمر بن سعد، [[فرمان]] داد که خیمه‌ها را با [[آتش]] بسوزانند. حسین{{ع}} نیز به یارانش فرمود: «بگذارید تا آنها را بسوزانند، که اگر چنین کنند، نمی‌توانند از آن بگذرند و به شما برسند». آنها خیمه‌ها را سوزاندند و همان‌گونه شد که حسین{{ع}} گفته بود. همچنین گفته شده است: [[شبث بن ربعی]] به او (ابن سعد) گفت: آیا [[زنان]] را می‌ترسانی، مادرت، به عزایت بنشیند؟! او نیز از کارش [[خجالت]] کشید و از آن، منصرف شد؛ لذا [[دشمنان]] جز از یک جبهه، نتوانستند با آنان بجنگند. یاران [[زهیر بن قین]] هم حمله بُردند و ابو عُذره ضَبابی از یاران [[شمر]] را کُشتند. و پیوسته، یاران حسین{{ع}}، یکی یکی کُشته می‌شدند و به دلیل کم بودنشان، در آنها معلوم می‌شد. از [[یاران]] [[عمر]] نیز، ده تن ده تن، کُشته می‌شدند؛ امّا چون فراوان بودند، در آنها معلوم نبود<ref>{{متن حدیث|حَمَلَ شِمْرُ بْنُ ذِي الجَوْشَنِ، فَثَبَتُوا لَهُ، وَ قَاتَلَ أَصْحَابُ الحُسَيْنِ{{ع}} قِتَالاً شَدِيدَاً، وَ إنَّما هُمُ اثْنَانِ وَ ثَلاثُونَ فَارِسَاً، فَلَا يَحْمِلُونَ عَلَى جَانِبٍ مِنْ أهْلِ الكُوفَةِ إلَّا كَشَفُوهُ. فَدَعَا عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ بِالحُصَيْنِ بْنِ نُمَيرٍ فِي خَمْسِمِئَةٍ مِنَ الرُّمَاةِ، فَأَقْبَلُوا حَتَّى دَنَوا مِنَ الحُسَيْنِ{{ع}} وَ أَصْحَابِهِ، فَرَشَقُوهُمْ بِالنَّبْلِ، فَلَمْ يَلْبَثُوا أَنْ عَقَرُوا خُيْولَهُمْ، وَقَاتَلُوهُمْ حَتَّى انْتَصَفَ النَّهَارُ، وَاشْتَدَّ القِتَالُ، وَ لَمْ يَقْدِرْ أَصْحَابُ ابْنِ سَعْدٍ أَنْ يَأْتُوهُمْ إلَّا مِنْ جَانِبٍ وَاحِدٍ؛ لِاجْتِمَاعِ أَبْنِيَتِهِمْ، وَتَقَارُبِ بَعْضِهَا مِنْ بَعْضٍ. فَأَرْسَلَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ الرِّجَالَ لِيُقَوِّضُوا الأَبْنِيَةَ مِنْ عَنْ شَمَائِلِهِمْ وَ أيمَانِهِمْ، لِيُحِيطُوا بِهَا، وَ أخَذَ الثَّلاثَةُ وَالأَرْبَعَةُ مِنْ أَصْحَابِ الحُسَيْنِ{{ع}} يَتَخَلَّلْونَ بَيْنَها، فَيَشُدُّونَ عَلَى الرَّجُلِ وَ هُوَ يُقَوِّضُ، وَ يَنهَبُ فَيَرْمُونَهُ عَنْ قَرِيبٍ، فَيَصْرَعُونَهُ وَ يَقْتُلُونَهُ. فَأَمَرَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ أَنْ يُحْرِقُوهَا بِالنَّارِ، فَقَالَ الحُسَيْنُ{{ع}} لِأَصْحَابِهِ: دَعوهُمْ فَلْيُحْرِقُوهَا، فَإِنَّهُمْ لَوْ فَعَلُوا لَمْ يَجُوزُوا إلَيْكُمْ مِنْهَا، فَأَحْرَقُوهَا، وَ كَانَ ذَلِكَ كَذَلِكَ. وَ قِيلَ: قَالَ لَهُ شَبَثُ بْنُ رِبعِيٍّ: أفزَعْتَ النِّسَاءَ ثَكِلَتْكَ اُمُّكَ! فَاسْتَحْيَا مِنْ ذَلِكَ، وَانْصَرَفَ عَنْهُ، وَجَعَلُوا لَا يُقَاتِلُونَهُمْ إلَّا مِنْ وَجْهٍ وَاحِدٍ. وَ شَدَّ أصْحَابُ زُهَيرِ بْنِ القَينِ، فَقَتَلُوا أبَا عُذْرَةَ الضِّبَابِيَّ منِ أَصْحَابِ شِمْرٍ. قَالَ: وَ لَا يَزَالُ يُقْتَلُ مِنْ أصْحَابِ الحُسَيْنِ{{ع}} الوَاحِدُ وَالاِثْنَانِ، فَتَبَيَّنُ ذَلِكَ فِيهِمْ؛ لِقِلَّتِهِمْ، وَ يُقْتَلُ مِنْ أصْحَابِ عُمَرَ العَشَرَةُ وَالعِشْرُونَ، فَلَا يَتَبَيَّنُ ذَلِكَ فِيهِمْ لِكَثْرَتِهِمْ}} (مقتل الحسین{{ع}}، خوارزمی، ج۲، ص۱۶).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۲۳.</ref>.
==[[نماز جماعت]] در [[ظهر عاشورا]] به [[امامت]] [[حسین]]{{ع}}==
از [[حمید بن مسلم]] اینچنین نقل است که: یاران حسین{{ع}}، پیوسته کشته می‌شدند و چون یکی دو تن از آنان کُشته می‌شد، معلوم می‌شد؛ امّا هر چه از [[دشمن]] کشته می‌شد، معلوم نمی‌گشت؛ زیرا آنان، فراوان بودند. هنگامی که [[ابوثُمامه عمرو بن عبداللّه صائدی]] چنین دید، به حسین{{ع}} گفت: ای ابا [[عبد]] اللّه! جانم به فدایت! می‌بینم که اینان، به تو نزدیک شده‌اند. نه. به [[خدا]] [[سوگند]]، کُشته نمی‌شوی تا من - اگر [[خدا]] بخواهد-، پیش از تو کُشته شوم! دوست دارم که پروردگارم را در حالی [[ملاقات]] کنم که این نمازی را که وقتش فرا رسیده، بخوانم. [[حسین]]{{ع}}، سرش را بلند کرد و سپس فرمود: «از [[نماز]]، یاد کردی. [[خداوند]]، تو را از نمازگزارانِ ذکرگو قرار دهد! آری. اکنون، اوّلِ وقت آن است». سپس فرمود: «از آنان بخواهید که از ما دست بکِشند تا نماز بخوانیم». [[حصین بن تمیم]]، به ایشان گفت: آن [نماز]، پذیرفته نمی‌شود! [[حبیب بن مظاهر]] به او گفت: پذیرفته نمی‌شود؟! پنداشته‌ای که نماز، از [[خاندان پیامبر]] خدا{{صل}} قبول نمی‌شود و از تو -ای درازگوش-، پذیرفته می‌شود؟!... [[ابو ثمامه صاعدی]]، یکی از پسرعموهایش را که در [[لشکر]] [[دشمن]] بود، کُشت. سپس، [[نماز ظهر]] را خواندند. حسین{{ع}} با ایشان، [[نماز خوف]] گزارد و آن گاه، بعد از ظهر، دوباره جنگیدند و [[جنگ]]، بالا گرفت<ref>{{متن حدیث|فَلَا يَزَالُ الرَّجُلُ مِنْ أصْحَابِ الحُسَيْنِ{{ع}} قَدْ قُتِلَ، فَإِذَا قُتِلَ مِنْهُمُ الرَّجُلُ وَالرَّجُلانِ تَبَيَّنَ فِيهِمْ، وَ اُولئِكَ كَثِيرٌ لَا يَتَبَيَّنُ فِيهِم مَا يُقْتَلُ مِنْهُم. قَالَ: فَلَمَّا رَأى ذَلِكَ أَبُو ثُمَامَةَ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللّهِ الصَّائِدِيُّ قَالَ لِلْحُسَيْنِ{{ع}}: يَا أبَا عَبْدِاللّهِ، نَفْسِي لَكَ الفِدَاءُ! إِنِّي أَرى هَؤُلَاءِ قَدِ اقْتَرَبُوا مِنْكَ، وَلَا وَاللّهِ، لَا تُقْتَلُ حَتَّى اُقْتَلَ دُونَكَ إِنْ شَاءَ اللّهُ، وَ اُحِبُّ أَنْ أَلْقَى رَبِّي وَ قَدْ صَلَّيْتُ هَذِهِ الصَّلاةَ الَّتِي دَنَا وَقْتُهَا. قَالَ: فَرَفَعَ الحُسَيْنُ{{ع}} رَأْسَهُ، ثُمَّ قَالَ: ذَكَرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ المُصَلِّينَ الذَّاكِرِينَ! نَعَمْ، هَذَا أوَّلُ وَقْتِهَا، ثُمَّ قَالَ: سَلُوهُمْ أَنْ يَكُفُّوا عَنَّا حَتَّى نُصَلِّيَ. فَقَالَ لَهُمُ الحُصَيْنُ بْنُ تَمِيمٍ: إنَّهَا لَا تُقبَلُ! فَقَالَ لَهُ حَبِيبُ بْنُ مُظاهِرٍ: لا تُقبَلُ؟! زَعَمْتَ الصَّلاةَ مِنْ آلِ رَسُولِ اللّهِ{{صل}} لا تُقبَلُ، وَتُقبَلُ مِنْكَ يَا حِمَارُ؟!... وَ قَتَلَ أبُو ثُمامَةَ الصَّائِدِيُّ ابْنَ عَمٍّ لَهُ كَانَ عَدُوَّاً لَهُ، ثُمَّ صَلُّوا الظُّهْرَ، صَلّى بِهِمُ الحُسَيْنُ{{ع}} صَلاةَ الخَوفِ، ثُمَّ اقْتَتَلُوا بَعْدَ الظُّهْرِ، فَاشْتَدَّ قِتَالُهُمْ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۳۹ - ۴۴۱).</ref>.
در کتاب [[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]] آمده است که: [[جنگ]]، بالا گرفت و شدید شد و کشتگان و زخمیان در [[یاران]] ابا [[عبد]] [[اللّه]] الحسین{{ع}}، فراوان شدند، تا آنکه ظهر شد و [[حسین]]{{ع}} با یارانش، [[نماز خوف]] گزارد<ref>{{متن حدیث|اشْتَدَّ الْقِتَالُ‏ وَ الْتَحَمَ‏ وَ كَثُرَ الْقَتْلُ وَ الْجِرَاحُ فِي أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ{{ع}} إِلَى أَنْ زَالَتِ الشَّمْسُ فَصَلَّى الْحُسَيْنُ بِأَصْحَابِهِ صَلَاةَ الْخَوْفِ‏}} (الإرشاد، ج۲، ص۱۰۵؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۶۴).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۲۵.</ref>.
==اشاره‌ای به چگونگی به جا آوردنِ نماز خوف==
در بیشتر نقل‌ها، آمده است که [[امام حسین]]{{ع}}، [[نماز]] [[ظهر عاشورا]] را با [[جماعت]]، به شکل نماز خوف خوانده‌اند. گفتنی است که نماز خوف، مانند نماز مسافر، چه به صورت فُرادا و چه به جماعت، شکسته (قصر) است و در صورتی که به جماعت خوانده شود، بنا بر مشهور، بدین‌گونه است که: [[مجاهدان]]، دو دسته می‌شوند. دسته اول، یک رکعت با [[امام]] می‌خوانند و امام، پس از اِتمام رکعت اول، [[تأمّل]] می‌کند تا مأمومان، رکعت دوم را فُرادا بخوانند و خود را به سنگرها و نقاطی که باید بروند، می‌رسانند و آن گاه، گروه دوم، جای آنها را می‌گیرند و رکعت اول خود را با رکعت دوم امام، به جا می‌آورند. نماز خوف، به گونه‌های دیگری نیز بیان شده و جزئیات بیشتری دارد که در کتب [[تفسیری]] و [[فقهی]]، آمده است.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۲۷.</ref>.
==[[سخن امام]]{{ع}} با یارانش==
در کتاب [[معانی الأخبار (کتاب)|معانی الأخبار]] از امام [[زین العابدین]]{{ع}} نقل است: چون کار [[نبرد]] بر حسین{{ع}} سخت شد، همراهانش به او نگریستند و او حالی متفاوت داشت. همراهانش هر چه کار سخت‌تر می‌شد، رنگشان دگرگون می‌شد و مضطرب می‌شدند و دل‌هایشان به تپش می‌افتاد، اما امام و برخی یاران ویژه‌اش رنگشان، گلگون می‌شد و اندامشان [[آرامش]] می‌یافت و جان‌هایشان، قرار می‌گرفت. برخی به برخی دیگر گفتند: بنگرید که او باکی از [[مرگ]] ندارد! حسین{{ع}} به آنان فرمود: «ای بزرگ‌زادگان! [[شکیبا]] باشید. مرگ، جز پلی نیست که شما را از [[سختی]] و ناخوشی، به سوی بهشتِ پُرگستره و نعمتِ جاویدان، عبور می‌دهد. کدامتان خوش ندارد که از [[زندان]] به قصر منتقل شود؟! و آن برای دشمنانتان، مانند انتقال از قصر به زندان و [[شکنجه]] شدن است. پدرم از [[پیامبر خدا]]{{صل}} برایم نقل کرد: [[دنیا]]، زندانِ [[مؤمن]] و بوستانِ [[کافر]] است و [[مرگ]]، پل [[مؤمنان]] به سوی بهشت‌هایشان و پل [[کافران]] به دوزخشان است. نه [[دروغ]] می‌گویم و نه به من، دروغ گفته شده است»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا اشْتَدَّ الْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلَافِهِمْ لِأَنَّهُمْ‏ كُلَّمَا اشْتَدَّ الْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ‏ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ الْحُسَيْنُ{{ع}} وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ انْظُرُوا لَا يُبَالِي بِالْمَوْتِ فَقَالَ‏ لَهُمُ الْحُسَيْنُ{{ع}} صَبْراً بَنِي الْكِرَامِ فَمَا الْمَوْتُ إِلَّا قَنْطَرَةٌ تَعْبُرُ بِكُمْ عَنِ الْبُؤْسِ وَ الضَّرَّاءِ إِلَى الْجِنَانِ الْوَاسِعَةِ وَ النَّعِيمِ الدَّائِمَةِ فَأَيُّكُمْ يَكْرَهُ أَنْ يَنْتَقِلَ مِنْ سِجْنٍ إِلَى قَصْرٍ وَ مَا هُوَ لِأَعْدَائِكُمْ إِلَّا كَمَنْ يَنْتَقِلُ مِنْ قَصْرٍ إِلَى سِجْنٍ وَ عَذَابٍ- إِنَّ أَبِي حَدَّثَنِي عَنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}}‏ أَنَّ الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِرِ وَ الْمَوْتُ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَنَّاتِهِمْ وَ جِسْرُ هَؤُلَاءِ إِلَى جَحِيمِهِمْ مَا كَذَبْتُ وَ لَا كُذِبْتُ}} (معانی الأخبار، ص۲۸۸، ح۳).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۲۸.</ref>.
==سلام [[وداع]]==
از [[ابن شهرآشوب]] نقل شده است: هر کدام از [[یاران]] که می‌خواست به میدان برود، با [[حسین]]{{ع}} خداحافظی می‌کرد و می‌گفت: [[سلام]] بر تو، ای [[فرزند پیامبر]] [[خدا]]! [[امام]]{{ع}} هم پاسخ می‌داد: «و بر تو سلام! و ما در پیِ تو هستیم». سپس، قرائت می‌کرد: «{{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ}}<ref>«برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>»<ref>{{متن حدیث|کَانَ كُلُّ مَنْ أَرَادَ الْخُرُوجَ وَدَّعَ الْحُسَيْنَ{{ع}} وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَيُجِيبُهُ وَ عَلَيْكَ السَّلَامُ وَ نَحْنُ‏ خَلْفَكَ‏ وَ يَقْرَأُ {{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ}} وَ بَرَزَ الْحُرُّ وَ هُوَ يَرْتَجِز}} (المناقب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۰).</ref>.
از [[محمد بن قیس]] نقل است که: [[یاران]] [[حسین]]{{ع}}، دوتا دوتا و یکی یکی، نزدش می‌آمدند و پیشِ رویش می‌جنگیدند و حسین{{ع}} هم برایشان، [[دعا]] می‌کرد و می‌گفت: «[[خداوند]]، [[بهترین]] جزای [[پرهیزگاران]] را به شما بدهد!». آنان هم بر حسین{{ع}}، [[سلام]] می‌دادند و می‌جنگیدند تا کشته شوند<ref>{{متن حدیث|أَتَاهُ أَصْحَابُهُ مَثْنَى وَ فُرَادَى يُقَاتِلُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ، وَ هُوَ يَدْعُو لَهُمْ، وَ يَقُولُ: جَزَاكُمُ اللّهُ أَحْسَنَ جَزَاءِ المُتَّقِينَ! فَجَعَلُوا يُسَلِّمُونَ عَلَى الحُسَيْنِ{{ع}} وَ يُقَاتِلُونَ، حَتَّى يُقْتَلُوا}} (البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۸۵).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۲۹.</ref>.
==دعا و [[گریه]] برخی بزرگان [[کوفه]] برای [[امام]]{{ع}}==
از [[سعد بن عبیده]] نقل شده: برخی بزرگان کوفه، بر تپّه‌ای ایستاده بودند و می‌گریستند و می‌گفتند: خدایا! نصرتت را نازل کن. گفتم: ای [[دشمنان خدا]]! چرا پایین نمی‌آیید و یاری‌اش نمی‌دهید؟!<ref>{{متن حدیث|إِنَّ أَشْيَاخَاً مِنْ أَهْلِ الكُوفَةِ لَوُقُوفٌ عَلَى التَّلِّ يَبْكُونَ، وَ يَقُولُونَ: اللّهُمَّ أَنْزِلْ نَصْرَكَ. قَالَ: قُلْتُ: يَا أَعْداءَ اللّهِ! أَلَا تَنْزِلُونَ فَتَنْصُرُونَهُ؟}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۹۲).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۲۹.</ref>.
==آخرین دعای حسین{{ع}} در [[روز عاشورا]]==
از [[ابو عبداللّه حسین بن علی بن سفیان]] اینچنین نقل است که: آخرین [[دعای امام حسین]]{{ع}} در روزی که او را در میان گرفتند و مغلوب شد، [این بود]: «خداوندا! تو والامکان، سِتُرگِ چیره، چاره ساز و [[بی‌نیاز]] از آفریده‌هایی که بزرگی ات فراگیر است و بر هر چه بخواهی، [[توانایی]]. رحمتت نزدیک و [[وعده]] ات راست است. فرو ریزنده [[نعمت]]، نیکوْآزمون، نزدیکْ چون خوانده شوی، محیط بر هر چه آفریدی، پذیرنده [[توبه]] آنکه به سویت باز گردد، توانا بر هر چه [[اراده]] کنی، دریابنده هر چه بجویی، [[سپاسگزاری]]، چون سپاسَت بگزارند و یادکننده‌ای، چون یادت کنند! از سرِ نیاز، تو را می‌خوانم و از سرِ [[ناداری]]، به تو رغبت می‌ورزم و از سرِ [[ترس]]، به تو [[پناه]] می‌برم و از سرِ [[اندوه]]، نزد تو می‌گِریم و از سرِ [[ضعف]]، یاری‌ات را می‌طلبم و برای کفایت کردن، بر تو [[توکّل]] می‌کنم. میان ما و [[قوم]] ما، [[داوری]] کن که آنان، ما را فریفتند و [[نیرنگ]] زدند و ما را وا نهادند و به ما [[خیانت]] کردند و ما را کُشتند، در حالی که ما خاندانِ پیامبرت و [[فرزندان]] حبیبت [[محمد بن عبداللّه]]{{صل}} هستیم که او را به رسالتت برگزیدی و بر وحی‌ات امینش کردی. پس برای ما فَرَجی و گشایشی قرار ده، به رحمتت، ای مهربان‌ترینِ مهربانان!»<ref>{{متن حدیث|آخِرُ دُعَاءٍ دَعَا بِهِ [الإِمَامُ الحُسَیْنُ{{ع}}] يَوْمَ كَوْثَرٍ- اللَّهُمَّ مُتَعَالِيَ الْمَكَانِ عَظِيمَ الْجَبَرُوتِ شَدِيدَ الْمِحَالِ‏ غَنِيٌ‏ عَنِ‏ الْخَلَائِقِ‏ عَرِيضُ الْكِبْرِيَاءِ قَادِرٌ عَلَى مَا تَشَاءُ قَرِيبُ الرَّحْمَةِ صَادِقُ الْوَعْدِ سَابِغُ النِّعْمَةِ حَسَنُ الْبَلَاءِ قَرِيبٌ إِذَا دُعِيتَ مُحِيطٌ بِمَا خَلَقْتَ قَابِلُ التَّوْبَةِ لِمَنْ تَابَ إِلَيْكَ قَادِرٌ عَلَى مَا أَرَدْتَ وَ مُدْرِكٌ مَا طَلَبْتَ وَ شَكُورٌ إِذَا شَكَرْتَ وَ ذُكُورٌ إِذَا ذَكَرْتَ أَدْعُوكَ مُحْتَاجاً وَ أَرْغَبُ إِلَيْكَ فَقِيراً وَ أَفْزَعُ إِلَيْكَ خَائِفاً وَ أَبْكِي إِلَيْكَ مَكْرُوباً وَ أَسْتَعِينُ بِكَ ضَعِيفاً وَ أَتَوَكَّلُ عَلَيْكَ كَافِياً احْكُمْ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ قَوْمِنَا فَإِنَّهُمْ غَرُّونَا وَ خَدَعُونَا وَ خَذَلُونَا وَ غَدَرُوا بِنَا وَ قَتَلُونَا وَ نَحْنُ عِتْرَةُ نَبِيِّكَ وَ وُلْدُ حَبِيبِكَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ-الَّذِي اصْطَفَيْتَهُ بِالرِّسَالَةِ وَ ائْتَمَنْتَهُ عَلَى وَحْيِكَ فَاجْعَلْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا فَرَجاً وَ مَخْرَجاً بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ}} (مصباح المتهجّد، ص۸۲۷؛ المزار الکبیر، ص۳۹۹).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۳۰.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۷۳٬۳۵۹

ویرایش