پرش به محتوا

اطاعت حاکم جائر در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'تعیین' به 'تعیین'
جز (جایگزینی متن - 'غایب' به 'غایب')
جز (جایگزینی متن - 'تعیین' به 'تعیین')
خط ۲۰: خط ۲۰:
این [[نامه]] حاوی نکات مهمی است که با اندکی [[تأمل]] در آن به [[دست]] می‌آید. یکی از نکات مهم مرتبط با بحث ما آن است که [[مردم]] می‌پندارند می‌توانند در برابر [[حکام جائر]] در سایه [[رهبری]] [[عادل]] [[قیام]] کنند. [[مبارزه]] و [[مقاومت]] در برابر غاصبان [[قدرت]] در سایه‌سار [[امام]] [[عادل]] برای گرفتن [[حق]] خود معنا و مفهوم خواهد داشت، و این جزء لاینفک [[اندیشه شیعه]] است.
این [[نامه]] حاوی نکات مهمی است که با اندکی [[تأمل]] در آن به [[دست]] می‌آید. یکی از نکات مهم مرتبط با بحث ما آن است که [[مردم]] می‌پندارند می‌توانند در برابر [[حکام جائر]] در سایه [[رهبری]] [[عادل]] [[قیام]] کنند. [[مبارزه]] و [[مقاومت]] در برابر غاصبان [[قدرت]] در سایه‌سار [[امام]] [[عادل]] برای گرفتن [[حق]] خود معنا و مفهوم خواهد داشت، و این جزء لاینفک [[اندیشه شیعه]] است.


[[سیدجمال]] در [[نامه]] دیگری که پس از فتوای [[تحریم تنباکو]] به برخی از علمای [[ایران]] نوشت، با اشاره به [[جایگاه]] [[علما]] میان [[مردم]] گفت که [[خلع]] [[پادشاه]] قاجار به [[دست]] [[علما]]، بدون [[کشتار]] و [[خون‌ریزی]] ممکن خواهد بود:... او فهمیده است انجام اوامرش جز از طریق [[اطاعت]] افسران [[ارتش]] ممکن نیست و افسران هم [[مخالفت]] [[علما]] را نمی‌کنند و بد آنها را نمی‌خواهند. لذا در صدد برآمده است افسران [[ارتش]] را از [[بیگانگان]] [[تعیین]] کند.... هرکس [[خیال]] کند [[خلع]] این [[پادشاه]] جز با قشون و توپ و بمب ممکن نیست، [[خیال]] بیهوده‌ای کرده. این طور نیست؛ چون یک [[عقیده]] و [[ایمانی]] در کله [[مردم]] [[رسوخ]] نموده و در [[دل]] آنها جا گرفته و آن [[عقیده]] این است که [[مخالفت]] [[علما]]، [[مخالفت]] خداست. [[راستی]] هم همین‌طور است و پایه [[مذهب]] هم روی این [[عقیده]] خداست. ای قرآنیان! اگر شما [[حکم خدا]] را درباره این مرد [[غاصب]] [[ستمکار]] [[اجرا]] کنید، اگر بگویید به [[حکم خدا]] [[اطاعت]] این [[مرد]] [[حرام]] است، [[مردم]] از گردش پراکنده شده و [[خلع]] وی بدون [[جنگ و کشتار]] صورت می‌گیرد<ref>ابراهیم تیموری، تحریم تنباکو اولین مقاومت منفی در ایران، ص۵۸-۶۲.</ref>.
[[سیدجمال]] در [[نامه]] دیگری که پس از فتوای [[تحریم تنباکو]] به برخی از علمای [[ایران]] نوشت، با اشاره به [[جایگاه]] [[علما]] میان [[مردم]] گفت که [[خلع]] [[پادشاه]] قاجار به [[دست]] [[علما]]، بدون [[کشتار]] و [[خون‌ریزی]] ممکن خواهد بود:... او فهمیده است انجام اوامرش جز از طریق [[اطاعت]] افسران [[ارتش]] ممکن نیست و افسران هم [[مخالفت]] [[علما]] را نمی‌کنند و بد آنها را نمی‌خواهند. لذا در صدد برآمده است افسران [[ارتش]] را از [[بیگانگان]] تعیین کند.... هرکس [[خیال]] کند [[خلع]] این [[پادشاه]] جز با قشون و توپ و بمب ممکن نیست، [[خیال]] بیهوده‌ای کرده. این طور نیست؛ چون یک [[عقیده]] و [[ایمانی]] در کله [[مردم]] [[رسوخ]] نموده و در [[دل]] آنها جا گرفته و آن [[عقیده]] این است که [[مخالفت]] [[علما]]، [[مخالفت]] خداست. [[راستی]] هم همین‌طور است و پایه [[مذهب]] هم روی این [[عقیده]] خداست. ای قرآنیان! اگر شما [[حکم خدا]] را درباره این مرد [[غاصب]] [[ستمکار]] [[اجرا]] کنید، اگر بگویید به [[حکم خدا]] [[اطاعت]] این [[مرد]] [[حرام]] است، [[مردم]] از گردش پراکنده شده و [[خلع]] وی بدون [[جنگ و کشتار]] صورت می‌گیرد<ref>ابراهیم تیموری، تحریم تنباکو اولین مقاومت منفی در ایران، ص۵۸-۶۲.</ref>.


بی‌شک بیانیه‌های [[سیدجمال]] خطاب به [[علما]]، مبنی بر [[خلع]] ناصرالدین شاه برای [[نجات]] [[ایران]] از [[سلطه]] [[اجنبی]] بسیار تأثیرگذار بود؛ زیرا ناصرالدین شاه را به [[خشم]] و ستوه آورد. وی چندین بار به انگلیسی‌ها [[شکایت]] کرد و خواستار اعدام وی شد<ref>نیکی آر. کدی، تحریم تنباکو در ایران، ترجمه شاهرخ قائم مقامی، ص۱۶۶-۱۶۷.</ref>. او پس از آنکه [[سیدجمال]] از [[انگلیس]] به [[استانبول]] رفت، از [[دولت]] [[عثمانی]] اعدام وی را خواست، ولی با پاسخ منفی روبه‌رو شد<ref>نیکی آر. کدی، تحریم تنباکو در ایران، ترجمه شاهرخ قائم مقامی، ص۱۶۸.</ref>. واکنش شدید و سریع ناصرالدین شاه به نامه‌های [[سیدجمال]] خطاب به [[علما]]، از واقعیت موجود و [[جایگاه]] بلند [[علما]] میان [[مردم]] حکایت دارد که وی را دچار [[آشفتگی]] و سرگشتگی کرده بود. این موقعیت بی‌تردید برخاسته از [[نظام]] [[اندیشه شیعه]] و نظریه [[اطاعت]] نکردن از [[سلطان جائر]] است.
بی‌شک بیانیه‌های [[سیدجمال]] خطاب به [[علما]]، مبنی بر [[خلع]] ناصرالدین شاه برای [[نجات]] [[ایران]] از [[سلطه]] [[اجنبی]] بسیار تأثیرگذار بود؛ زیرا ناصرالدین شاه را به [[خشم]] و ستوه آورد. وی چندین بار به انگلیسی‌ها [[شکایت]] کرد و خواستار اعدام وی شد<ref>نیکی آر. کدی، تحریم تنباکو در ایران، ترجمه شاهرخ قائم مقامی، ص۱۶۶-۱۶۷.</ref>. او پس از آنکه [[سیدجمال]] از [[انگلیس]] به [[استانبول]] رفت، از [[دولت]] [[عثمانی]] اعدام وی را خواست، ولی با پاسخ منفی روبه‌رو شد<ref>نیکی آر. کدی، تحریم تنباکو در ایران، ترجمه شاهرخ قائم مقامی، ص۱۶۸.</ref>. واکنش شدید و سریع ناصرالدین شاه به نامه‌های [[سیدجمال]] خطاب به [[علما]]، از واقعیت موجود و [[جایگاه]] بلند [[علما]] میان [[مردم]] حکایت دارد که وی را دچار [[آشفتگی]] و سرگشتگی کرده بود. این موقعیت بی‌تردید برخاسته از [[نظام]] [[اندیشه شیعه]] و نظریه [[اطاعت]] نکردن از [[سلطان جائر]] است.
خط ۱۴۷: خط ۱۴۷:
ایشان برای ادعای خود روایتی را بیان می‌کنند که [[هارون]] تصریح کرده که باید [[ائمه]] را در [[حصر]] و [[حبس]] قرار داد تا از [[قیام]] آنها جلوگیری شود: بر حسب [[روایت]]، وقتی که [[امام]]{{ع}} بر [[هارون]] وارد شد، [[دستور]] داد [[حضرت]] را تا نزدیک [[مسند]] سواره بیاورند، و کمال [[احترام]] را به ایشان نمود. بعد که موقع تقسیم سهمیه [[بیت‌المال]] شد و نوبت به [[بنی‌هاشم]] رسید، مبلغ بسیار اندکی مقرر داشت. [[مأمون]] که حاضر بود، از آن [[تجلیل]] و این طرز توزیع درآمد تعجب کرد. [[هارون]] به او گفت: [[عقل]] تو نمی‌رسد. [[بنی‌هاشم]] را باید همین‌طور نگه داشت. اینها باید [[فقیر]] باشند؛ [[حبس]] باشند؛ [[تبعید]] باشند؛ رنجور باشند؛ [[مسموم]] شوند؛ کشته شوند؛ وگرنه [[قیام]] خواهند کرد، و [[زندگی]] را بر ما تلخ خواهند ساخت<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۸۸-۹۱؛ [[علامه مجلسی|محمد باقر مجلسی]]، بحارالانوار، ج۴۸، باب مناظراته{{ع}} مع خلفاء الجور، ص۱۲۹؛ [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۲.</ref>.
ایشان برای ادعای خود روایتی را بیان می‌کنند که [[هارون]] تصریح کرده که باید [[ائمه]] را در [[حصر]] و [[حبس]] قرار داد تا از [[قیام]] آنها جلوگیری شود: بر حسب [[روایت]]، وقتی که [[امام]]{{ع}} بر [[هارون]] وارد شد، [[دستور]] داد [[حضرت]] را تا نزدیک [[مسند]] سواره بیاورند، و کمال [[احترام]] را به ایشان نمود. بعد که موقع تقسیم سهمیه [[بیت‌المال]] شد و نوبت به [[بنی‌هاشم]] رسید، مبلغ بسیار اندکی مقرر داشت. [[مأمون]] که حاضر بود، از آن [[تجلیل]] و این طرز توزیع درآمد تعجب کرد. [[هارون]] به او گفت: [[عقل]] تو نمی‌رسد. [[بنی‌هاشم]] را باید همین‌طور نگه داشت. اینها باید [[فقیر]] باشند؛ [[حبس]] باشند؛ [[تبعید]] باشند؛ رنجور باشند؛ [[مسموم]] شوند؛ کشته شوند؛ وگرنه [[قیام]] خواهند کرد، و [[زندگی]] را بر ما تلخ خواهند ساخت<ref>محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۸۸-۹۱؛ [[علامه مجلسی|محمد باقر مجلسی]]، بحارالانوار، ج۴۸، باب مناظراته{{ع}} مع خلفاء الجور، ص۱۲۹؛ [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۵۲.</ref>.


اگر [[امام صادق]]{{ع}} آشکارا [[قیام]] نکردند از آن روی بود که تحتِ فشار [[حکام ستمگر]] در [[تقیه]] به سر می‌بردند. اما در همین اوضاع سخت نیز از [[مبارزه]] [[دست]] نکشیدند و برای [[مسلمانان]] [[تعیین]] [[تکلیف]] می‌کردند و [[حاکم]] و [[قاضی]] [[نصب]] می‌فرمودند تا برای [[آینده]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] و [[قیام]] برای آیندگان [[برنامه‌ریزی]] و بستر‌سازی کنند<ref>ر.ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] در وصیت‌نامه [[سیاسی]]- [[الهی]] خود، یکی از افتخارات [[شیعه]] را که از [[ائمه]]{{عم}} به [[ارث]] رسیده است، [[مبارزه]] در [[راه]] تحقق [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] معرفی کرده‌اند: “ما مفتخریم که [[ائمه معصومین]] ما{{عم}} در [[راه]] تعالی [[دین اسلام]] و در [[راه]] پیاده کردن [[قرآن کریم]] که [[تشکیل حکومت]] [[عدل]] یکی از ابعاد آن است، در [[حبس]] و [[تبعید]] به سر برده و [[عاقبت]] در [[راه]] براندازی حکومت‌های جائرانه و [[طاغوتیان]] زمان خود [[شهید]] شدند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، مجموعه آثار (وصیت‌نامه امام)، ص۷.</ref>. از این رو، ایشان زمانی که در پاریس به سر می‌بردند، [[مبارزه]] را [[تکلیف شرعی]] همگان دانستند و از [[مسلمانان]] مقیم آن [[کشور]] خواستند که به این [[تکلیف]] عمل کنند: “آنها در میدان [[مبارزه]] هستند و مشغول [[مبارزه]] هستند، ماها اینجا بی‌تفاوت باشیم و مشغول به مثلاً کارهای عادی خودمان باشیم! این برخلاف [[انصاف]]، برخلاف [[انسانیت]]، برخلاف [[شرع]]، برخلاف همه اینها هست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۵۰۳.</ref>. در جای دیگر، سرنگونی [[حکام]] [[طاغوت]] را [[وظیفه]] همه [[مردم]] دانسته و بر آن تأکید کرده‌اند: “برانداختن [[طاغوت]] یعنی قدرت‌های [[سیاسی]] ناروایی که در سراسر [[وطن]] [[اسلامی]] برقرار است، [[وظیفه]] همه ماست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. اگر [[ائمه]]{{عم}} [[جان]] خود را به خطر انداختند تا [[اسلام]] زنده بماند، [[احکام الهی]] [[اجرا]] شود و [[بیداد]] ریشه‌کن گردد، چون فعل و [[رفتار]] و گفتار آن بزرگواران برای ما الگوست، پس [[پیروی]] از آنان در این امور [[واجب]] یا دست‌کم [[ممدوح]] است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۲.</ref>.
اگر [[امام صادق]]{{ع}} آشکارا [[قیام]] نکردند از آن روی بود که تحتِ فشار [[حکام ستمگر]] در [[تقیه]] به سر می‌بردند. اما در همین اوضاع سخت نیز از [[مبارزه]] [[دست]] نکشیدند و برای [[مسلمانان]] تعیین [[تکلیف]] می‌کردند و [[حاکم]] و [[قاضی]] [[نصب]] می‌فرمودند تا برای [[آینده]] [[سیاسی]] [[جامعه اسلامی]] و [[قیام]] برای آیندگان [[برنامه‌ریزی]] و بستر‌سازی کنند<ref>ر.ک: [[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، ص۱۳۶-۱۳۷.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] در وصیت‌نامه [[سیاسی]]- [[الهی]] خود، یکی از افتخارات [[شیعه]] را که از [[ائمه]]{{عم}} به [[ارث]] رسیده است، [[مبارزه]] در [[راه]] تحقق [[حکومت]] [[عدالت‌گستر]] معرفی کرده‌اند: “ما مفتخریم که [[ائمه معصومین]] ما{{عم}} در [[راه]] تعالی [[دین اسلام]] و در [[راه]] پیاده کردن [[قرآن کریم]] که [[تشکیل حکومت]] [[عدل]] یکی از ابعاد آن است، در [[حبس]] و [[تبعید]] به سر برده و [[عاقبت]] در [[راه]] براندازی حکومت‌های جائرانه و [[طاغوتیان]] زمان خود [[شهید]] شدند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، مجموعه آثار (وصیت‌نامه امام)، ص۷.</ref>. از این رو، ایشان زمانی که در پاریس به سر می‌بردند، [[مبارزه]] را [[تکلیف شرعی]] همگان دانستند و از [[مسلمانان]] مقیم آن [[کشور]] خواستند که به این [[تکلیف]] عمل کنند: “آنها در میدان [[مبارزه]] هستند و مشغول [[مبارزه]] هستند، ماها اینجا بی‌تفاوت باشیم و مشغول به مثلاً کارهای عادی خودمان باشیم! این برخلاف [[انصاف]]، برخلاف [[انسانیت]]، برخلاف [[شرع]]، برخلاف همه اینها هست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۳، ص۵۰۳.</ref>. در جای دیگر، سرنگونی [[حکام]] [[طاغوت]] را [[وظیفه]] همه [[مردم]] دانسته و بر آن تأکید کرده‌اند: “برانداختن [[طاغوت]] یعنی قدرت‌های [[سیاسی]] ناروایی که در سراسر [[وطن]] [[اسلامی]] برقرار است، [[وظیفه]] همه ماست”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، ولایت فقیه حکومت اسلامی، ص۱۵۰.</ref>. اگر [[ائمه]]{{عم}} [[جان]] خود را به خطر انداختند تا [[اسلام]] زنده بماند، [[احکام الهی]] [[اجرا]] شود و [[بیداد]] ریشه‌کن گردد، چون فعل و [[رفتار]] و گفتار آن بزرگواران برای ما الگوست، پس [[پیروی]] از آنان در این امور [[واجب]] یا دست‌کم [[ممدوح]] است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۲۹۲.</ref>.
====[[هدف بعثت انبیا]]====
====[[هدف بعثت انبیا]]====
[[امام خمینی]] [[فلسفه]] و [[هدف بعثت]] همه [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] را [[مبارزه با ستم]] و [[برقراری عدالت]] دانسته است: “نبوت اصلاً آمده است، [[نبی]] اصلش [[مبعوث]] است، برای اینکه قدرتمندهایی که به [[مردم]] [[ظلم]] می‌کنند پایه‌های [[ظلم]] آنها را بشکنند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[پیامبر اسلام]] نیز برای تحقق [[عدالت]] و [[مبارزه با ستم]] [[مبعوث]] شدند: “بعثت [[رسول خدا]] برای این است که [[راه]] [[رفع ظلم]] را به [[مردم]] بفهمانند... [[ظلمت]] را به کنار بزند و به جای او [[عدالت]] بگذارد، [[نور]] [[عدالت]] را به جای او بگذارد و [[راه]] را به ما فهمانده است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>. در جای دیگر نیز بر این مسئله تأکید فرموده و [[هدف]] [[پیامبر اسلام]] را از [[تأسیس حکومت]]، بسط [[عدالت اجتماعی]] معرفی کرده‌اند: “پیغمبر [[اسلام]]{{صل}} [[تشکیل حکومت]] داد، مثل سایر حکومت‌های [[جهان]]، لکن با [[انگیزه]] بسط [[عدالت]] اجتماعی”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۰۶.</ref>. ایشان باز تأکید می‌کنند که یکی از [[اهداف انبیا]] این است که [[مردم]] را علیه [[مستکبران]] و [[ستمگران]] برانگیزند و این مسئله در [[سیره پیشوایان دینی]] وجود دارد:
[[امام خمینی]] [[فلسفه]] و [[هدف بعثت]] همه [[انبیا]] و [[اولیای الهی]] را [[مبارزه با ستم]] و [[برقراری عدالت]] دانسته است: “نبوت اصلاً آمده است، [[نبی]] اصلش [[مبعوث]] است، برای اینکه قدرتمندهایی که به [[مردم]] [[ظلم]] می‌کنند پایه‌های [[ظلم]] آنها را بشکنند”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[پیامبر اسلام]] نیز برای تحقق [[عدالت]] و [[مبارزه با ستم]] [[مبعوث]] شدند: “بعثت [[رسول خدا]] برای این است که [[راه]] [[رفع ظلم]] را به [[مردم]] بفهمانند... [[ظلمت]] را به کنار بزند و به جای او [[عدالت]] بگذارد، [[نور]] [[عدالت]] را به جای او بگذارد و [[راه]] را به ما فهمانده است”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۱۷، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>. در جای دیگر نیز بر این مسئله تأکید فرموده و [[هدف]] [[پیامبر اسلام]] را از [[تأسیس حکومت]]، بسط [[عدالت اجتماعی]] معرفی کرده‌اند: “پیغمبر [[اسلام]]{{صل}} [[تشکیل حکومت]] داد، مثل سایر حکومت‌های [[جهان]]، لکن با [[انگیزه]] بسط [[عدالت]] اجتماعی”<ref>[[امام خمینی|روح‌الله موسوی خمینی]]، صحیفه نور، ج۲۱، ص۴۰۶.</ref>. ایشان باز تأکید می‌کنند که یکی از [[اهداف انبیا]] این است که [[مردم]] را علیه [[مستکبران]] و [[ستمگران]] برانگیزند و این مسئله در [[سیره پیشوایان دینی]] وجود دارد:
خط ۳۰۶: خط ۳۰۶:
##محو [[استبداد]] و [[خودکامگی]] و انحصارطلبی (بند ح)؛
##محو [[استبداد]] و [[خودکامگی]] و انحصارطلبی (بند ح)؛
##تأمین آزادی‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] در حدود [[قانون]] (بند ۷)؛
##تأمین آزادی‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] در حدود [[قانون]] (بند ۷)؛
## [[مشارکت]] [[عامه]] [[مردم]] در [[تعیین]] [[سرنوشت]] [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] خویش (بند ۸)؛
## [[مشارکت]] [[عامه]] [[مردم]] در تعیین [[سرنوشت]] [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و [[فرهنگی]] خویش (بند ۸)؛
##رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه‌های مادی و [[معنوی]] (بند ۹)؛
##رفع تبعیضات ناروا و ایجاد امکانات عادلانه برای همه در تمام زمینه‌های مادی و [[معنوی]] (بند ۹)؛
##ایجاد [[نظام اداری]] صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرور (بند ۱۰)؛
##ایجاد [[نظام اداری]] صحیح و حذف تشکیلات غیر ضرور (بند ۱۰)؛
خط ۳۳۶: خط ۳۳۶:
[[جمهوری اسلامی ایران]] برای جلوگیری از خطر [[استبداد]] در بند ششم اصل سوم [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] “محو هرگونه [[استبداد]] و [[خودکامگی]] و انحصارطلبی” را سرلوحه مهم‌ترین برنامه‌های [[سیاسی]] [[دولت]] قرار داده است. در اینجا خواهیم کوشید تمهیدها و روش‌هایی را که [[قانون اساسی]] برای [[مقابله با استبداد]] [[پیش‌بینی]] و [[برنامه‌ریزی]] کرده، بررسی کنیم<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۴۸.</ref>.
[[جمهوری اسلامی ایران]] برای جلوگیری از خطر [[استبداد]] در بند ششم اصل سوم [[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] “محو هرگونه [[استبداد]] و [[خودکامگی]] و انحصارطلبی” را سرلوحه مهم‌ترین برنامه‌های [[سیاسی]] [[دولت]] قرار داده است. در اینجا خواهیم کوشید تمهیدها و روش‌هایی را که [[قانون اساسی]] برای [[مقابله با استبداد]] [[پیش‌بینی]] و [[برنامه‌ریزی]] کرده، بررسی کنیم<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۴۸.</ref>.
====[[آزادی‌های عمومی]]====
====[[آزادی‌های عمومی]]====
[[آزادی]] حقی است که بر اساس آن، افراد [[جامعه]] [[توانایی]] به کار گرفتن همه استعدادهای خود را خواهند داشت. بی‌شک [[آزادی]] شرط لازم برای از بین بردن [[استبداد]] به شمار می‌رود. به همین [[دلیل]]، [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] تأمین آزادی‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] در حدود [[قانون]]<ref>ر.ک: اصل سوم (۷) قانون اساسی.</ref> را یکی از [[وظایف دولت]] می‌داند و در اصول متعدد، [[حقوق]] و [[آزادی‌های فردی]]، گروهی و [[سیاسی]] را به منزله “حقوق ملت” بیان می‌کند. به موجب [[قانون اساسی]] “هیچ‌کس نمی‌تواند [[حق]] [[تعیین]] [[سرنوشت]] افراد را سلب نماید؛ یا در [[خدمت]] [[منافع]] فردی یا گروهی خاصی قرار دهد”<ref>اصل ۵۶.</ref>. بنابراین [[آزادی سیاسی]] و [[اجتماعی]]، یکی از اصول انکارناپذیر [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] به شمار می‌رود<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۴۸.</ref>.
[[آزادی]] حقی است که بر اساس آن، افراد [[جامعه]] [[توانایی]] به کار گرفتن همه استعدادهای خود را خواهند داشت. بی‌شک [[آزادی]] شرط لازم برای از بین بردن [[استبداد]] به شمار می‌رود. به همین [[دلیل]]، [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] تأمین آزادی‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] در حدود [[قانون]]<ref>ر.ک: اصل سوم (۷) قانون اساسی.</ref> را یکی از [[وظایف دولت]] می‌داند و در اصول متعدد، [[حقوق]] و [[آزادی‌های فردی]]، گروهی و [[سیاسی]] را به منزله “حقوق ملت” بیان می‌کند. به موجب [[قانون اساسی]] “هیچ‌کس نمی‌تواند [[حق]] تعیین [[سرنوشت]] افراد را سلب نماید؛ یا در [[خدمت]] [[منافع]] فردی یا گروهی خاصی قرار دهد”<ref>اصل ۵۶.</ref>. بنابراین [[آزادی سیاسی]] و [[اجتماعی]]، یکی از اصول انکارناپذیر [[قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران]] به شمار می‌رود<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۴۸.</ref>.
====[[حاکمیت خدا و مردم]]====
====[[حاکمیت خدا و مردم]]====
بنابر [[اصول اعتقادی]] و [[جهان‌بینی توحیدی]]، [[حاکمیت]] مطلق از آن [[خداوند]] است و به دو صورت [[تکوینی]] و [[تشریعی]] در [[عالم هستی]] [[اعمال]] می‌شود. [[ولایت خدا]] بر [[حیات]] و [[مرگ]] و [[قضا و قدر]] [[تکوینی]] است، اما در مورد [[انسان]] [[خداوند]] به جای [[اعمال]] [[حاکمیت]] و [[ولایت]] قهری و جبری، نوع دیگری از [[حاکمیت]] را جای‌گزین کرده است که از آن به [[ولایت]] و [[حاکمیت]] [[تشریعی]] تعبیر می‌شود. [[حاکمیت]] [[تشریعی]] از سه طریق [[اعمال]] می‌شود: [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}}، [[اطاعت از ائمه]]{{عم}}، و [[اطاعت]] از ولی [[فقیه عادل]]، که در زمان [[غیبت امام زمان]] به [[نیابت]] از آن [[حضرت]]، [[ولایت امر]] و [[امامت امت]] بر عهده وی است.
بنابر [[اصول اعتقادی]] و [[جهان‌بینی توحیدی]]، [[حاکمیت]] مطلق از آن [[خداوند]] است و به دو صورت [[تکوینی]] و [[تشریعی]] در [[عالم هستی]] [[اعمال]] می‌شود. [[ولایت خدا]] بر [[حیات]] و [[مرگ]] و [[قضا و قدر]] [[تکوینی]] است، اما در مورد [[انسان]] [[خداوند]] به جای [[اعمال]] [[حاکمیت]] و [[ولایت]] قهری و جبری، نوع دیگری از [[حاکمیت]] را جای‌گزین کرده است که از آن به [[ولایت]] و [[حاکمیت]] [[تشریعی]] تعبیر می‌شود. [[حاکمیت]] [[تشریعی]] از سه طریق [[اعمال]] می‌شود: [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}}، [[اطاعت از ائمه]]{{عم}}، و [[اطاعت]] از ولی [[فقیه عادل]]، که در زمان [[غیبت امام زمان]] به [[نیابت]] از آن [[حضرت]]، [[ولایت امر]] و [[امامت امت]] بر عهده وی است.
خط ۳۴۲: خط ۳۴۲:
[[حاکمیت]] [[انسان]] بر [[سرنوشت]] خویش نتیجه منطقی اصل [[اعتقادی]] “آزادی و [[اختیار]] انسان” و [[حاکمیت]] او بر [[سرنوشت]] خویش است که [[خداوند]] به [[حکم]] [[مشیت]]، او را [[آزاد]] و مختار و [[مسئول]] و [[حاکم]] بر [[سرنوشت]] خویش [[آفریده]] و به او [[شرافت]] و [[کرامت]] ذاتی و [[شایستگی]] [[خلافت الهی]] داده است. اوست که باید در عمل نیز این [[شایستگی]] و استعداد را به منصه بروز برساند و [[جامعه]] نمونه ([[اسوه]]) خود را بنا کند.
[[حاکمیت]] [[انسان]] بر [[سرنوشت]] خویش نتیجه منطقی اصل [[اعتقادی]] “آزادی و [[اختیار]] انسان” و [[حاکمیت]] او بر [[سرنوشت]] خویش است که [[خداوند]] به [[حکم]] [[مشیت]]، او را [[آزاد]] و مختار و [[مسئول]] و [[حاکم]] بر [[سرنوشت]] خویش [[آفریده]] و به او [[شرافت]] و [[کرامت]] ذاتی و [[شایستگی]] [[خلافت الهی]] داده است. اوست که باید در عمل نیز این [[شایستگی]] و استعداد را به منصه بروز برساند و [[جامعه]] نمونه ([[اسوه]]) خود را بنا کند.
[[اراده]] و [[مشیت الهی]] به صورت [[سنت‌ها]] در [[نظام هستی]] جریان می‌یابد و [[تغییر]] ناپذیر است: {{متن قرآن|فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابه‌جایی  نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>. بر این مسئله مهم، یعنی [[حاکمیت]] [[خداوند]] و [[انسان]] بر [[سرنوشت]] خویش در اصل ۵۶ [[قانون اساسی]] تأکید شده است: “حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، [[انسان]] را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این [[حق الهی]] را از [[انسان]] سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد و [[ملت]] این [[حق]] [[خدادادی]] را از طرقی که در بعد می‌آید [[اعمال]] می‌کنند”.
[[اراده]] و [[مشیت الهی]] به صورت [[سنت‌ها]] در [[نظام هستی]] جریان می‌یابد و [[تغییر]] ناپذیر است: {{متن قرآن|فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا}}<ref>«هرگز برای سنت خداوند دگرگونی نخواهی یافت و هرگز برای سنّت خداوند جابه‌جایی  نخواهی یافت» سوره فاطر، آیه ۴۳.</ref>. بر این مسئله مهم، یعنی [[حاکمیت]] [[خداوند]] و [[انسان]] بر [[سرنوشت]] خویش در اصل ۵۶ [[قانون اساسی]] تأکید شده است: “حاکمیت مطلق بر [[جهان]] و [[انسان]] از آن خداست و هم او، [[انسان]] را بر [[سرنوشت]] [[اجتماعی]] خویش [[حاکم]] ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این [[حق الهی]] را از [[انسان]] سلب کند یا در [[خدمت]] [[منافع]] فرد یا گروهی خاص قرار دهد و [[ملت]] این [[حق]] [[خدادادی]] را از طرقی که در بعد می‌آید [[اعمال]] می‌کنند”.
[[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] ذیل عنوان “حق [[حاکمیت]] [[ملت]] و قوای ناشی از آن”<ref>ر.ک: عنوان فصل پنجم قانون اساسی.</ref> در اصول متعدد، افزون بر مردود دانستن [[استبداد]]، [[حقوق]] فراوان [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] برای [[مردم]] قایل شده است. این [[قانون]]، گذشته از تمایزات نژادی، قومی و جنسی<ref>ر.ک: اصول نوزدهم و بیستم قانون اساسی.</ref> با تأکید بر تساوی عموم در برابر [[قانون]]<ref>ر.ک: اصل سوم (۱۴) قانون اساسی.</ref> “مشارکت [[عامه]] [[مردم]] را در [[تعیین]] [[سرنوشت]] [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] خویش”<ref>اصل سوم (۸) قانون اساسی.</ref> لازم دانسته است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۴۸.</ref>.
[[قانون اساسی جمهوری اسلامی]] ذیل عنوان “حق [[حاکمیت]] [[ملت]] و قوای ناشی از آن”<ref>ر.ک: عنوان فصل پنجم قانون اساسی.</ref> در اصول متعدد، افزون بر مردود دانستن [[استبداد]]، [[حقوق]] فراوان [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] برای [[مردم]] قایل شده است. این [[قانون]]، گذشته از تمایزات نژادی، قومی و جنسی<ref>ر.ک: اصول نوزدهم و بیستم قانون اساسی.</ref> با تأکید بر تساوی عموم در برابر [[قانون]]<ref>ر.ک: اصل سوم (۱۴) قانون اساسی.</ref> “مشارکت [[عامه]] [[مردم]] را در تعیین [[سرنوشت]] [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] خویش”<ref>اصل سوم (۸) قانون اساسی.</ref> لازم دانسته است<ref>[[محمد علی میرعلی|میرعلی، محمد علی]]، [[اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت (کتاب)|اطاعت از حاکم جائر در نظام امامت و خلافت]]، ص ۳۴۸.</ref>.


====[[احترام به حقوق مخالفان]] و امکان [[جابه‌جایی قدرت]]====
====[[احترام به حقوق مخالفان]] و امکان [[جابه‌جایی قدرت]]====
۲۱۸٬۳۵۲

ویرایش