کاروان اسیران اهل بیت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[کاروان اسیران اهل بیت در تاریخ اسلامی]] - [[کاروان اسیران اهل بیت در معارف و سیره حسینی]]</div> | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[کاروان اسیران اهل بیت در تاریخ اسلامی]] - [[کاروان اسیران اهل بیت در معارف و سیره حسینی]]</div> | ||
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | ||
==مقدمه== | |||
بازماندگان کاروان [[شهادت]] را، پس از [[عاشورا]] به [[اسارت]] گرفته، به [[کوفه]]، سپس به [[شام]] بردند. [[اسیران]]، تعدادی از دودمان [[پیامبر]]{{صل}} بودند، برخی هم [[همسران]] یا [[فرزندان]] شهدای دیگر [[کربلا]]. [[زنان]] [[بنی هاشم]] به [[شام]] برده شدند و از آنجا به [[مدینه]] بازگشتند. برخی از [[زنان]] غیر [[بنی هاشم]] به خاطر وساطت بستگان خود از [[اسارت]] رها شده، در [[کوفه]] ماندگار شدند و به [[قبیله]] خود پیوستند<ref>ابصار العین، ص ۱۳۳</ref>. در [[منابع تاریخی]] و تعبیرات [[روایی]] و اشعار، از آنان به نام [[سبایا]] و اساری یاد شده است. به اسیری گرفتن افرادی از [[اهل بیت]] هم برخلاف مقررات جنگهای [[اسلامی]] بود، هم [[جسارت]] و توهین به [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} به شمار میآمد. اما [[امویان]] بر اساس کینهای که از [[عترت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} داشتند، چنان کردند. این گستاخی در [[حق]] [[عترت]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] ریشه در همان [[سقیفه]] و زیر پا گذاشتن سخن آن حضرت داشت. [[حضرت زینب]] و [[امام سجاد|حضرت سجاد]]{{عم}} دو چهره بارز آن جمع بودند و با نطقها و خطابههای خویش، [[امویان]] را رسوا و [[شهدای کربلا]] را معرفی کردند. [[اسامی]] اسرای [[کربلا]] از [[اهل بیت]] و دیگران (طبق آنچه در منتخب التواریخ آمده است) چنین است<ref>منتخب التواریخ، محمد هاشم خراسانی، ص ۲۹۷</ref>: [[امام سجاد|امام زین العابدین]]، [[امام باقر|امام محمد باقر]] چهار ساله، [[محمد بن حسین بن علی]]، [[عمر بن حسین]]، [[حسن بن حسین]]، [[زید بن الحسن المجتبی]]، [[عمر بن الحسن المجتبی]] (مجروح شد و به [[کوفه]] بردند) [[محمد بن عمر بن الحسن المجتبی]]. اما از [[بانوان]]: [[زینب کبری]]، [[ام کلثوم]]، [[فاطمه]]، [[رقیه]]، [[صفیه]]، [[ام هانی]] این ۶ نفر از [[دختران]] [[امام علی|علی]] بودند [[فاطمه دختر امام حسین]]، سکینه دختر [[امام حسین]]، دختری که میگویند در خرابه [[شام]] [[جان]] داد، رباب [[همسر]] [[امام حسین]]، شاه [[زنان]] [[همسر]] [[امام سجاد]]، [[مادر]] [[محسن]] [[فرزند]] [[امام حسین|سید الشهدا]] (این [[فرزند]] در راه [[شام]] سقط شد) دختر [[مسلم بن عقیل]]، فضه [[کنیز]] [[فاطمه زهرا]]{{عم}}، یکی از [[کنیزان]] [[امام حسین]]، [[مادر]] [[وهب بن عبدالله]]. نسبت به برخی ازاین ۲۵ نفر، نقلهای دیگر هم وجود دارد و همه [[مورد اتفاق]] نیست<ref>ر. ک. [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۵۳.</ref>. | |||
==کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه== | ==کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه== | ||
{{اصلی|کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه}} | {{اصلی|کاروان اسیران اهل بیت از کربلا تا کوفه}} | ||
عمر بن سعد، پس از [[کشتن حسین]]{{ع}}، دو روز [در کربلا] توقّف کرد و سپس به سوی کوفه حرکت نمود و دختران و خواهران و کودکانِ همراه حسین{{ع}} و نیز زین العابدین{{ع}} را ـ که [[بیمار]] بود ـ با خود برد<ref>{{عربی|أَقَامَ عُمَرُ [بْنُ سَعدٍ] بَعْدَ قَتْلِهِ [أَيِ الحُسَيْنِ{{ع}}] يَوْمَيْنِ، ثُمَّ ارْتَحَلَ إلَى الْكُوفَةِ، وَ حَمَلَ مَعَهُ بَنَاتِ الحُسَيْن{{ع}} وَ أَخَوَاتِهِ وَ مَنْ كَانَ مَعَهُ مِنَ الصِّبْيَانِ، وَعَلِيُّ بْنُ الحُسَيْنِ{{ع}} مَرِيضٌ}}؛ الکامل فی التاریخ: ج۲، ص۵۷۴.</ref>. | |||
از "حذلم بن ستیر" نقل است: [[محرّم]] [[سال]] ۶۱، به کوفه وارد شدم، در هنگامی که [[زین العابدین]]{{ع}} با [[زنان]] [خانوادهاش] از [[کربلا]] باز میگشت و [[سربازان]] با آنان بودند و در محاصرهشان داشتند و [[مردم]] برای تماشای آنها بیرون آمده بودند. هنگامی که آنان را، سوار بر شترانِ بیجهاز، وارد کردند، زنان [[کوفی]] به [[گریه و زاری]] پرداختند. شنیدم که زین العابدین{{ع}} با صدایی آهسته، ناشی از [[بیماری]] و درد یوغ، دست بسته به گردن میگوید: «هان! این زنان میگِریند. پس چه کسی ما را کُشت؟!»<ref>{{عربی|قَدِمْتُ الْكُوفَةَ فِي الْمُحَرَّمِ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ فَسَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ هُوَ يَقُولُ بِصَوْتٍ ضَئِيلٍ- وَ قَدْ نَهَكَتْهُ الْعِلَّةُ وَ فِي عُنُقِهِ الْجَامِعَةُ وَ يَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ أَلَا إِنَّ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةَ يَبْكِينَ فَمَنْ قَتَلَنَا}}؛ الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸.</ref>. | از "حذلم بن ستیر" نقل است: [[محرّم]] [[سال]] ۶۱، به کوفه وارد شدم، در هنگامی که [[زین العابدین]]{{ع}} با [[زنان]] [خانوادهاش] از [[کربلا]] باز میگشت و [[سربازان]] با آنان بودند و در محاصرهشان داشتند و [[مردم]] برای تماشای آنها بیرون آمده بودند. هنگامی که آنان را، سوار بر شترانِ بیجهاز، وارد کردند، زنان [[کوفی]] به [[گریه و زاری]] پرداختند. شنیدم که زین العابدین{{ع}} با صدایی آهسته، ناشی از [[بیماری]] و درد یوغ، دست بسته به گردن میگوید: «هان! این زنان میگِریند. پس چه کسی ما را کُشت؟!»<ref>{{عربی|قَدِمْتُ الْكُوفَةَ فِي الْمُحَرَّمِ سَنَةَ إِحْدَى وَ سِتِّينَ عِنْدَ مُنْصَرَفِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ{{ع}} بِالنِّسْوَةِ مِنْ كَرْبَلَاءَ وَ مَعَهُمُ الْأَجْنَادُ مُحِيطُونَ بِهِمْ وَ قَدْ خَرَجَ النَّاسُ لِلنَّظَرِ إِلَيْهِمْ فَلَمَّا أُقْبِلَ بِهِمْ عَلَى الْجِمَالِ بِغَيْرِ وِطَاءٍ- جَعَلَ نِسَاءُ أَهْلِ الْكُوفَةِ يَبْكِينَ وَ يَنْتَدِبْنَ فَسَمِعْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ{{ع}} وَ هُوَ يَقُولُ بِصَوْتٍ ضَئِيلٍ- وَ قَدْ نَهَكَتْهُ الْعِلَّةُ وَ فِي عُنُقِهِ الْجَامِعَةُ وَ يَدُهُ مَغْلُولَةٌ إِلَى عُنُقِهِ أَلَا إِنَّ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةَ يَبْكِينَ فَمَنْ قَتَلَنَا}}؛ الأمالی، مفید، ص۳۲۱، ح۸.</ref>. |