|
|
خط ۳۸: |
خط ۳۸: |
| ===[[بخشش امام حسین|بخشش و سخاوت]]=== | | ===[[بخشش امام حسین|بخشش و سخاوت]]=== |
|
| |
|
| ===شجاعت=== | | ===[[شجاعت امام حسین|شجاعت]]=== |
| [[انسان]] آنگاه که به مطالعه صفحه درخشان [[تاریخ]] [[دلاور]] مردی و [[شجاعت]] شخصیتی چون [[امام حسین]]{{ع}} میپردازد از توصیف و [[سخن گفتن]] در این زمینه، عاجز و [[ناتوان]] است. وی شجاعت را از پدرانش به [[ارث]] برده و بر آن شیوه [[تربیت یافته]] و بالنده گشته بود و ریشه در اصل آن داشت. [[سرور]] آزادگان سخن [[حق]] را شجاعانه بیان میداشت و قهرمانانه از آن [[دفاع]] میکرد و این شیوه را از جدّ [[عظیم]] الشأن خود [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[میراث]] برده بود؛ زیرا [[رسول خدا]]{{صل}} در برابر سرسختترین قدرتهای [[شرک]] و [[بتپرستی]]، [[پایدار]] ماند و با [[آرمان]] و [[عقیده]] و [[ایمان]] و [[مبارزه]] در راه [[خدای متعال]] بر آنان [[پیروز]] گشت.
| |
| | |
| امام حسین{{ع}} در کنار [[پدر]] بزرگوارش [[امیر مؤمنان]]{{ع}} قرار گرفت تا یک بار دیگر به [[اسلام]] [[حاکمیت]] بخشد و [[امت]] را در مسیر [[دعوت]] خالصانهاش، برانگیزاند و با گفتار و [[رفتار]] و [[قدرت]] [[سلاح]]، با قدرتهای [[فریبکار]] و [[منحرف]] بستیزد تا [[حق]] را به جایگاه اصلیاش باز گرداند.
| |
| وی در کنار [[برادر]] ارجمندش [[امام مجتبی]]{{ع}} نیز چونان دلاورمردان از خود گذشته حضور داشت تا در جهت [[آرامش]] و [[امنیّت]] [[مسلمانان]] و [[رهایی]] بخشیدن جمع [[برگزیده]] با [[ایمانی]] که به [[دستورات]] [[رسالت]] [[اسلامی]] تمسّک جسته بودند از چنگ ددصفتان، دست به تلاش و فعّالیت بزند.
| |
| | |
| آنگاه که انبوه مسلمانان در برابر [[شوکت]] و قدرت و [[فریبکاری]] مزدوران [[معاویه]] و جریانی که برای مخدوش ساختن [[آیین]] [[راستین]] [[الهی]] آن را [[رهبری]] میکرد، دست از [[یاری دین]] خود برداشتند. [[امام حسین]]{{ع}} همچنان [[پایدار]] و [[مقاوم]] ایستاد و از هیچ تهدیدی نهراسید و از فرجام دردناکی که در نتیجه قیامش برای اصلاحگری و احیای رسالت جد بزرگوارش [[نبیّ]] اکرم{{صل}} و [[ایستادگی در برابر ستم]] و [[تباهی]]، در افق نمودار بود، بیمی به خود راه نداد.
| |
| | |
| بدین ترتیب، درحالیکه [[تسلیم]] [[فرمان خدا]] بود و در جلب رضایتش میکوشید، [[قیام]] خودش را آغاز نمود و اینک هم اوست که در پاسخ [[حرّ]] بن [[یزید]] ریاحی که به او میگوید: [ای [[حسین]]!] تو را به [[خدا]]! در [[حفظ]] جانت بکوش. [[گواهی]] میدهم اگر دست به [[شمشیر]] ببری قطعا کشته خواهی شد و اگر کشته شوی به [[هلاکت]] خواهی رسید، میفرماید:
| |
| {{متن حدیث|أَ بِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي؟ وَ هَلْ يَعْدُو بِكُمُ الْخَطْبُ أَنْ تَقْتُلُونِي؟ مَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لَكَ؟ وَ لَكِنْ أَقُولُ كَمَا قَالَ أَخُو الْأَوْسِ لِابْنِ عَمِّهِ}}؛
| |
| آیا مرا از [[مرگ]] میترسانی آیا کاری بالاتر از کشتن من نیز از شما برمیآید؟ نمیدانم در پاسخت چه گویم؟ ولی تنها مطلبی را به تو میگویم که آن برادر أوسی به پسر عمویش گفت: راه خود را ادامه خواهم داد و مرگ بر جوانمردان خیراندیشی که با [[اعتقاد]] به [[اسلام]]، دست به [[پیکار]] زنند، [[ننگ و عار]] نیست. با [[جان]] خویش، [[مردان نیک]] [[خصال]] و شایستهای را [[همراهی]] کرد و با [[تبهکاران]] به [[مخالفت]] برخاست و از [[مجرمان]] فاصله گرفت. بنابراین، اگر زنده بمانم، نادم و پشیمان نیستم و اگر در این مسیر کشته شوم، [[نکوهیده]] نخواهم شد ولی تو را [[زندگی]] همراه با [[ذلّت]] و [[خواری]] بس است<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۷۰.</ref>.
| |
| | |
| [[پایمردی]] [[حسین]]{{ع}} در [[روز عاشورا]]، [[عقل]] و [[اندیشهها]] را مات و مبهوت ساخت و حتی آن [[زمان]] که بیکس و [[یاور]] ماند در برابر دشوارترین [[مصیبتها]] [[خم]] به ابرو نیاورد و چون کوهی [[استوار]] ایستاد و به [[گواهی]] دشمنانش با اینکه [[بدن]] نازنینش زخمهای فراوانی برداشته بود، لیکن به جهت [[هیبت]] و عظمتش، [[دشمن]] جرأت نزدیک شدن به او را نداشت.
| |
| [[حمید بن مسلم]] [از [[شاهدان]] صحنه [[عاشورا]]] میگوید: به [[خدا]] [[سوگند]]! هیچ گاه ندیده بودم [[انسانی]] که از هر سو مورد [[حمله]] قرار گرفته و [[فرزندان]] و اعضای [[خاندان]] و یارانش کشته شدهاند، مانند حسین اینچنین استوار و پابرجا، بیپروا و نترس به [[نبرد]] بپردازد. هرگاه نیروی پیاده دشمن بر او [[یورش]] میبرد میان آنان [[شمشیر]] مینهاد و از [[چپ و راست]] نظیر بزغالههایی که گرگ بر آنها حملهور شده، آنان را پراکنده میساخت.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۵ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۵]] ص۵۲.</ref>
| |
|
| |
|
| ===ذلّتناپذیری=== | | ===ذلّتناپذیری=== |