|
|
خط ۵: |
خط ۵: |
| : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[عون بن عبدالله بن جعفر در تاریخ اسلامی]]</div> | | : <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[عون بن عبدالله بن جعفر در تاریخ اسلامی]]</div> |
| <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> | | <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> |
|
| |
| '''[[عون بن عبدالله بن جعفر]]'''، فرزند [[زینب کبری]]{{ع}} است که همراه برادرش [[عبدالله]] و مادرشان حضرت زینب{{ع}} در [[کربلا]] بود و در [[روز عاشورا]] به [[شهادت]] رسید.
| |
|
| |
|
| ==مقدمه== | | ==مقدمه== |
| [[عون]] فرزند [[عبدالله بن جعفر طیار]]، مادرش [[زینب کبری]]{{ع}} دخت [[علی]]{{ع}} و [[فاطمه]] است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۰؛ ابصارالعین، ص۷۲.</ref>. [[عبدالله]] دو پسرش به نام عون و [[محمد]] را به همراه مادرشان [[حضرت زینب]]{{ع}} به همراه [[امام حسین]]{{ع}} به [[کربلا]] فرستاد و دو فرزندش در رکاب آن حضرت در [[روز عاشورا]] به [[شهادت]] رسیدند. | | وی از [[صحابه امام حسین]]{{ع}}<ref>رجال الطوسی، ص۷۶.</ref> و از [[شهیدان کربلا]] است <ref>الارشاد، ص۲۴۸، مکتبة بصیرتی.</ref>. پدرش [[عبدالله بن جعفر]] از [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} و مادرش [[حضرت زینب]]{{س}}<ref>تنقیح المقال، ج۲، ص۱۷۳.</ref>، [[دختر امیرمؤمنان]] میباشد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۹۱، دارالمعرفه.</ref>. |
| | |
| عبدالله یکی از شخصیتهای بزرگ [[اسلام]] و از نظر [[حسب و نسب]] دارای مقامی بس والا بود. او از پدری چون [[جعفر طیار]] (معروف به «[[ذوالجناحین]]») [[برادر]] [[امیرالمؤمنین]] و از [[مادری]] چون [[اسماء بنت عمیس]] از [[زنان]] با شخصیت عالم اسلام، در [[حبشه]] به [[دنیا]] آمد و اولین [[مسلمانی]] بود که در آن دیار به دنیا آمد، وی پس از آنکه به سن [[ازدواج]] رسید با بانوی بزرگ اسلام قهرمان کربلا حضرت زینب کبری ازدواج کرد و دارای فرزندانی شد که عون و محمد در کربلا [[شهید]] شدند. عبدالله علاوه بر اصالت [[خانوادگی]] دارای ویژگیهای ذاتی و منحصر به فرد بود و در [[تاریخ]] او را، بحرالجود، یعنی دریای [[کرم]]، مینامیدند و حتی در [[حق]] او گفته شده: «در اسلام کسی از او [[سخیتر]] شناخته نشده است»<ref>{{عربی|لم یکن فی الاسلام أسخی منه}}</ref>
| |
| | |
| و برخی گفتهاند: «سخاوتمندان [[عرب]] در اسلام ده نفرند [[عبدالله بن جعفر]] یکی از آنان است و هیچ کدام از اینها به سخاوتمندی و کریمی عبدالله بن جعفر نمیرسند»<ref>{{عربی|اجود العرب فی الاسلام عشرة... ولیس فی هؤلاء کلهم أجود من عبدالله بن جعفر}}؛ ر.ک: قاموس الرجال، ج۶، ص۲۸۱.</ref>؛
| |
|
| |
|
| عبدالله علاوه بر این اوصاف همواره [[دل]] در گرو علی{{ع}} و [[فرزندان]] او داشت و [[ایمان راسخ]] او به [[ولایت]] [[اهل بیت پیامبر]] به حد اعلا رسیده بود. پس از [[قتل عثمان]] وی از جمله کسانی در جمع [[بنی هاشم]] بود که با [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[بیعت]] کرد و تا پای [[جان]] از آن حضرت [[دفاع]] نمود<ref>الجمل، ص۱۰۷.</ref>. وی در جنگهای [[جمل]] و [[صفین]] و [[نهروان]] در رکاب عموی گرامیاش امیرالمؤمنین{{ع}} بود و در صفین فرماندگی [[سپاه]] حضرت را به عهده داشت<ref>وقعة صفین، ص۱۳۰؛ ارشاد مفید، ج۱، ص۲۴.</ref>.
| | برخی از نسبنگاران دو پسر به نام [[عون]]، یکی «عون الاصغر» و دیگری «عون الاکبر» برای عبدالله بن جعفر ذکر کردهاند<ref>جمهرة انساب العرب، ص۶۸.</ref>. [[مادر]] عون الاکبر حضرت زینب{{س}} و مادر عون الاصغر «جمانه» دختر [[مسیب بن نجبه]] است<ref>مقاتل الطالبیین، ص۹۱ و ۱۲۴، دارالمعرفه.</ref>. |
|
| |
|
| وی در داستان شوم [[حکمیت]] در کنار [[یاران حضرت علی]]{{ع}} بود و [[قرارداد حکمیت]] را که جمع زیادی از [[یاران امام]]{{ع}} و همراهان [[عمرو عاص]] [[امضا]] کردند، [[عبدالله بن جعفر]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] نیز امضا نمودند<ref>وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref>.
| | در اینکه کدام یک از این دو، در [[کربلا]] به [[شهادت]] رسیدهاند [[اختلاف]] است. برخی نوشتهاند که عون الاصغر در کربلا [[شهید]] شد و عون الاکبر در [[زمان]] زنده بودن پدرش، از [[دنیا]] رفت<ref>جمهرة انساب العرب، ص۶۸.</ref>. و برخی دیگر برآنند که عون الاکبر در کربلا به شهادت رسید<ref>مقاتل الطالبیین، ص۹۱ و ۱۲۴، دارالمعرفه؛ مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۲۲.</ref>. |
|
| |
|
| او به علت نزدیکی و [[تقرب]]، به [[مقام]] [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} جزء محرم اسرار [[خاندان]] آن حضرت درآمد و لذا در بین معدود افرادی بود که در [[تشییع پیکر]] [[مطهر]] [[امام علی]]{{ع}} شرکت داشت و شبانه و مخفیانه بدون حضور [[مردم]] و به دور از چشم عموم مردم خصوصا دور از چشم [[دشمنان]] و [[خوارج]] جنازه آن حضرت را از [[کوفه]] به [[نجف اشرف]] بردند و به [[خاک]] سپردند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۱۹، ص۱۸۷.</ref>.
| | وقتی [[امام حسین]]{{ع}} از [[مکه]] به سوی [[کربلا]] حرکت کرد، عبدالله بن جعفر دو پسرش [[عون بن عبدالله بن جعفر]] و [[محمد بن عبدالله بن جعفر]] را نزد [[امام]] فرستاد و به آنان سفارش کرد که با وی همراه باشند و از او [[دفاع]] کنند<ref>ارشاد، ص۲۱۹، مکتبة بصیرتی.</ref>. |
|
| |
|
| از چنین [[شخصیت]] بزرگ و با [[ایمانی]] فرزندانی چون [[عون]] و [[محمد]] به [[دنیا]] آمدند و در رکاب آقا و مولایشان امام حسین{{ع}} به [[شهادت]] رسیدند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۱-۲۳۳.</ref>.
| | عون در [[روز عاشورا]] بعد از شهادت برادرش محمد، عازم میدان [[جهاد]] شد و در هنگام [[جنگیدن]] این [[رجز]] را خواند: |
| | |
| ==پیوستن عون و برادرش محمد به امام حسین{{ع}}==
| |
| زمانی که امام حسین{{ع}} [[روز]] هشتم [[محرم]] و [[یوم]] الترویه و [[شب عرفه]] از [[مکه]] به جانب [[عراق]] حرکت کردند و این خبر مهم همه جا منتشر شد و عبدالله بن جعفر هم از آن با خبر شد، روی علاقه زیادی که [[عبدالله]] به امام حسین{{ع}} داشت فوراً نامهای شفقتآمیز برای [[امام]]{{ع}} نوشت و توسط دو فرزندش، [[محمد]] و [[عون]]<ref>برای عبدالله بن جعفر غیر از محمد، دو پسر به نام عون بوده یکی عون اکبر که از حضرت زینب{{ع}} به دنیا آمد و در رکاب عم گرامیاش امام حسین{{ع}} شهید شد. و دیگر عون اصغر که از جماعة (جمانه) دختر مسیب بن تجبه فزاری به دنیا آمده و او به کربلا نیامده و در خدمت پدر ماند و در واقعه حره توسط لشکریان مسرف بن عقبه به شهادت رسید. نفس المهموم، ص۳۰۶.</ref> به حضور آن بزرگوار ارسال کرد، ضمناً از قبل اجازه داده بود که [[همسر]] ارجمندش [[زینب]] کبری{{ع}} برادرش [[حضرت حسین]]{{ع}} را [[همراهی]] کند، متن [[نامه]] [[عبدالله]] چنین بود: «تو را به [[خدا]] [[سوگند]]، همین که نامه مرا خواندی تصمیمت را عوض کن و از همان راهی که آمدهای برگرد، من برای شما [[خیرخواهی]] میکنم و [[بیم]] آن دارم تو را بکشند و خاندانت را با [[مشکلات]] روبه رو سازند؛ زیرا اگر امروز کشته شوی، [[نور]] [[زمین]] افول میکند و عالم در [[تاریکی]] و [[ظلمت]] فرو میرود،؛ چراکه تو مشعل رهجویان و [[چراغ هدایت]] یافتگانی و امروز [[امید]] همه [[مؤمنان]] به توست. بنابراین، به رفتن [[کوفه]] [[شتاب]] مکن و من پس از وصول این نامه به دست شما خودم به کاروان شما خواهم پیوست»<ref>{{عربی|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّي أَسْأَلُكَ بِاللَّهِ لَمَّا انْصَرَفْتَ حِينَ تَنْظُرُ فِي كِتَابِي هَذَا فَإِنِّي مُشْفِقٌ عَلَيْكَ مِنْ هَذَا التَّوَجُّهِ الَّذِي تَوَجَّهْتَ لَهُ أَنْ يَكُونَ فِيهِ هَلَاكُكَ وَ اسْتِئْصَالُ أَهْلِ بَيْتِكَ إِنْ هَلَكْتَ الْيَوْمَ طَفِئَ نُورُ الْأَرْضِ فَإِنَّكَ عَلَمُ الْمُهْتَدِينَ وَ رَجَاءُ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَا تَعْجَلْ بِالسَّيْرِ فَإِنِّي فِي أَثَرِ كِتَابِي وَ السَّلَامُ}}</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۳-۲۳۶.</ref>
| |
| | |
| عَون، یکی دیگر از [[فرزندان]] [[عبداللّه بن جعفر طیار]] است که در [[واقعه کربلا]]، به [[شهادت]] رسید. گفتنی است که عبداللّه بن جعفر، دو فرزند به نام «[[عون]]» داشته است. از اینرو، یکی از آنها «عونِ اکبر» و دیگری «عونِ اصغر» نامیده شدهاند. [[مادر]] یکی از آنها [[زینب]]{{س}} بوده و نام مادر دیگری، جُمانه دختر مُسَیَّب، گزارش گردیده است. در اینکه کدام یک از آنها در [[کربلا]] [[شهید]] شده و مادرش کیست، میان مورّخان، [[اختلاف]] نظر وجود دارد. [[ابو الفرج اصفهانی]]، وی را عون اکبر و فرزند زینب{{س}} میداند و میگوید که عون اصغر، در واقعه حَرّه در [[مدینه]] به شهادت رسیده است؛ امّا بیشتر منابع<ref>مانند تاریخ الطبری و الکامل فی التاریخ و انساب الأشراف.</ref>، عونِ [[شهید]] در کربلا را فرزند «جُمانه» میدانند. از [[هشام]] نقل است: [[عون بن عبداللّه بن جعفر بن ابی طالب]]، که مادرش جُمانه، دختر [[مسیب بن نجبة بن ربیعة بن ریاح]] از [[قبیله]] [[بنی فزاره]] بود. وی به دست [[عبداللّه بن قطبه طایی نبهانی]]، کشته شد<ref>{{عربی|قُتِلَ عَونُ بْنُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِي طالِبٍ - وَاُمُّهُ جُمَانَةُ ابْنَةُ المُسَيِّبِ بْنِ نَجَبَةَ بْنِ رَبِيعَةَ بْنِ رِياحٍ مِنْ بَنِي فَزَارَةَ - قَتَلَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ قُطبَةَ الطَّائِيُّ ثُمَّ النَّبْهَانِيُّ}} (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۸).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۹۴.</ref>.
| |
| | |
| عبدالله همان طور که اشاره شد نامه را توسط دو فرزند عزیزش عون و [[محمد]] برای [[امام]] فرستاد و سفارش کرد که آن دو همراه امام باشند و خود برای حفظ جان [[امام]]{{ع}} نزد [[عمرو بن سعید]]، [[حاکم مکه]] رفت و او را در جریان امر گذاشت و از او خواست نامهای به [[اباعبدالله الحسین]]{{ع}} بنویسد و او را [[امان]] دهد و بخواهد که به [[مکه]] بازگردد. [[عمرو بن سعید]] [[حاکم]] [[مدینه]]، برای آنکه خدمتی به آقا و همراهان کرده باشد و به [[احترام]] و [[شخصیت]] [[عبدالله بن جعفر]]، خود [[نامه]] امان و درخواست به بازگشت از راه [[کوفه]] و مراجعت به مکه را برای [[امام حسین]]{{ع}} نوشت و توسط عبدالله بن جعفر و [[برادر]] خود [[یحیی بن سعید]] برای [[امام]] فرستاد، تا این سفارش موجب [[اطمینان]] بیشتر امام{{ع}} شود.
| |
| | |
| این دو ـ عبدالله بن جعفر و برادر [[حاکم مکه]] یحیی بن سعید ـ به اتفاق در بین راه مکه و کوفه، به کاروان امام رسیدند و امان نامه عمرو بن سعید حاکم مکه را تقدیم داشتند، اما امام حسین{{ع}} نپذیرفت که بازگردد. ولی [[عبدالله]] همچنان [[اصرار]] میکرد و بر [[تغییر]] [[رأی]] آن حضرت پافشاری مینمود. امام وقتی دید که عبدالله از روی [[شفقت]] و دلسوزی از حوادث احتمالی که ممکن است در کمین او و [[اهل]] بیتش باشد، دست از حرف خود برنمیدارد و بر اصرار و [[الحاح]] خود پافشاری میکند؛ لذا برای [[اتمام حجت]]، پرده از [[حقیقت]] [[امر]] برداشت و او را از خوابی که دیده بود [[آگاه]] ساخت<ref>درست است که خواب حجت نیست، اما بعضی از خوابها خصوصا برای اولیای الهی مثل خوابی که یوسف دید یازده ستاره و خورشید در برابر او سجده میکنند (قرآن کریم)، و همین خوابی که امام حسین{{ع}} برای عبدالله بن جعفر نقل میکند - الهام غیبی و کاشف از حقایقی است که در آینده به وقوع میپیوندد، از این نوع خوابها برای افراد عادی هم بسیار اتفاق میافتد البته آیا این خوابها اگر در آن دستور و فرمان یا نهی و منعی باشد آیا واجب است اطاعت آن؟ قاعدتا برای افراد عادی حجیت شرعی ندارد که مخالفت با آن گناه داشته باشد اما اولیای خداوند، یعنی پیامبران و امامان معصوم{{ع}} خود وظیفه خویش میدانند و در حریم آنان راهی برای ما نیست تا اظهار نظر کنیم. والله العالم.</ref> و فرمود: «همانا [[پیامبر خدا]]{{صل}} را در [[خواب]] دیدم که مرا مأموریتی داده که هم اکنون در صدد انجام آن هستم، چه به نفع باشد و چه در ظاهر[[مضر]] باشد»<ref>{{متن حدیث|إِنِّي قَدْ رَأَيْتُ جَدِّي رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} فِي مَنَامِي فَخَبَّرَنِي بِأَمْرٍ وَ أَنَا مَاضٍ لَهُ}}</ref>
| |
| | |
| [[عبدالله]] و [[یحیی بن سعید]] از مضمون و جزئیات خواب [[امام]] سؤال کردند، اما حضرت{{ع}} فرمود: «خوابم را به کسی نگفته و نیز نخواهم گفت تا پروردگارم را [[ملاقات]] کنم».
| |
| | |
| عبدالله هنگامی که [[اصرار]] و پافشاری را بینتیجه دید، به دو فرزندش [[عون]] و [[محمد]] سفارش اکید کرد که همراه حضرت باشند و در رکابش [[جهاد]] نمایند و خود در معیت [[یحیی بن سعید]] به [[مکه]] و سپس به [[مدینه]] بازگشت<ref>ارشاد مفید، ج۲، ص۶۸؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۳۶۶؛ نفس المهموم، ص۱۶۸؛ با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۳-۲۳۶.</ref>
| |
| | |
| ==[[شهادت]] عون در [[کارزار]] [[کربلا]]==
| |
| عون پس از آنکه برادرش محمد در کارزار کربلا به شهادت رسید [[خدمت]] عموی بزرگوار [[امام حسین]]{{ع}} آمد و [[اذن میدان]] خواست و سپس به سوی [[قوم]] حرکت کرد و میگفت:
| |
| {{شعر}} | | {{شعر}} |
| {{ب|''إِنْ تُنْكِرُونِي فَأَنَا اِبْنُ جَعْفَرٍ''|2=''شَهِيدُ صِدْقٍ فِي اَلْجِنَانِ أَزْهَرُ''}} | | {{ب|''إِنْ تُنْكِرُونِي فَأَنَا اِبْنُ جَعْفَرٍ''|2=''شَهِيدُ صِدْقٍ فِي اَلْجِنَانِ أَزْهَرُ''}} |
| {{ب|''يَطِيرُ فِيهَا بِجَنَاحٍ أَخْضَرَ ''|2=''كَفَى بِهَذَا شَرَفاً فِي اَلْمَحْشَرِ''}} | | {{ب|''يَطِيرُ فِيهَا بِجَنَاحٍ أَخْضَرَ ''|2=''كَفَى بِهَذَا شَرَفاً فِي اَلْمَحْشَرِ''<ref>مناقب آل ابیطالب{{ع}}، ج۴، ص۱۱۵.</ref>}} |
| {{پایان شعر}} | | {{پایان شعر}} |
| :اگر مرا نمیشناسید، من پسر [[جعفر طیار]] که [[شهید]] صدقی است درخشان در [[بهشت]]، با بالهای سبز خود در آن پرواز میکند و همین [[شرافت]] در [[قیامت]] ما را کفایت میکند<ref>برخی از مورخان، این رجز را به عون بن جعفر نسبت دادهاند.</ref>. | | :اگر مرا نمیشناسید، من پسر [[جعفر]] هستم که از روی [[صدق]] شهید شد و [[بهشت]] [[نورانی]] است؛ با بال سبز در بهشت پرواز میکند و همین [[شرافت]] مرا، در [[محشر]] کافی است. |
|
| |
|
| عون دلیرانه میجنگید و سه نفر از سواره [[نظام]] [[دشمن]] و هیجده نفر از پیادگان را به [[هلاکت]] رسانید، در همین حال شخصی به نام «[[عبدالله بن قطنه طائی نبهانی]]»<ref>در بحار الأنوار، قاتل او را عبدالله بن بطر نام برده است.</ref> به او [[حمله]] کرد و او را با [[شمشیر]] به [[شهادت]] رساند<ref>بحارالأنوار، ج۴۵، ص۳۴؛ نفس المهموم، ص۳۰۶؛ ابصارالعین، ص۷۳؛ و ر.ک: مقاتل الطالبیین، ص۶۰؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۰۶.</ref>.
| | او در [[نبرد]] خود، سه سواره و هجده پیاده از نیروهای [[دشمن]] را به [[هلاکت]] رساند و سرانجام توسط [[عبدالله بن قطبه طایی]] به شهادت رسید<ref>مناقب آل ابیطالب {{ع}}، ج۴، ص۱۱۵.</ref>. |
|
| |
|
| [[عبدالرزاق مقرم]] مینویسد: [[عون]] و برادرش [[محمد]] دو فرزند [[عبدالله جعفر]]، پس از شهادت [[عبدالله بن مسلم بن عقیل]]، در یک [[حمله]] جمعی که [[آل ابی طالب]] به [[سپاه عمر سعد]] نمود، همگی در همان حمله به شهادت رسیدند و [[حسن مثنی]] هم مجروح شد<ref>مقتل مقرم، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[ اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۶-۲۳۷.</ref>
| | برخی نوشتهاند که چون [عون] [[برادر]] را کشته دید، بیاختیار خود را در میان کُشندگان افکند و [[قاتل]] برادر خود را دید و به یک ضربه کار او را ساخت، بعد نزد [[امام]] آمد و اجازه میدان طلبید<ref>روضة الشهداء، ص۳۱۵، کتابفروشی اسلامیة.</ref>. |
|
| |
|
| ==[[اندوه]] عبدالله از [[شهادت امام حسین]]{{ع}} و دو فرزندش==
| | در برخی منابع آمده است که [[عون بن عبدالله]] پس از [[شهادت]] [[عبدالله بن مسلم]]{{ع}} به میدان رفت و این [[رجز]] را خواند: |
| هنگامی که خبر جانگداز [[واقعه کربلا]] به هنگام بازگشت [[امام سجاد]] {{ع}} و [[اسیران]] [[مدینه]] منتشر شد. عبدالله با دلی پُر از اندوه در [[خانه]] نشست و [[مردم]] برای [[تسلیت]] فرزندانش، (عون و محمد) نزد او میآمدند، [[غلام]] او به نام ابو السلاسل (و به قولی ابوالسلاس) در [[مجلسی]] که جمع زیادی حضور داشتند خطاب به عبدالله گفت: این مصیبتی که ما میبینیم و بر ما وارد شد از ناحیه [[حسین]]{{ع}} است!!
| | {{شعر}} |
| | | {{ب|''اَقْسَمْتُ لا ادْخُلُ الاّ الجَّنَةَ''|2=''مُوالِیاً لاَحْمَدَ وَالسُّنَةِ''}} |
| [[عبدالله بن جعفر]] که [[ایمان راسخ]] به [[حقانیت]] راه حسین{{ع}} داشت از سخن غلام برآشفت و [[کفش]] خود را به سوی او پرتاب کرد و به او پاسخ داد: ای پسر بد دهان! آیا تو به حسین چنین نسبت میدهی؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر در [[خدمت]] آن بزرگوار بودم از او جدا نمیشدم تا کشته شوم، به خدا سوگند، من از [[زندگی]] فرزندانم در راه او گذشتم، آنچه [[مصیبت]] آنها را برایم آسان میکند، این است که [[فرزندان]] من همراه [[برادر]] و پسرعمویم (حسین{{ع}}) به شهادت رسیدند و او را [[یاری]] کردند و [[صبر]] و [[شکیبایی]] ورزیدند<ref>{{عربی|يَا اِبْنَ اَللَّخْنَاءِ أَ لِلْحُسَيْنِ تَقُولُ هَذَا وَ اَللَّهِ لَوْ شَهِدْتُهُ لَأَحْبَبْتُ أَنْ لاَ أُفَارِقَهُ حَتَّى أُقْتَلَ مَعَهُ وَ اَللَّهِ إِنَّهُ لَمِمَّا يَسْخَى بِنَفْسِي عَنْهُمَا وَ يُعَزِّي عَنِ اَلْمُصَابِ بِهِمَا أَنَّهُمَا أُصِيبَا مَعَ أَخِي وَ اِبْنِ عَمِّي مُوَاسِيَيْنِ لَهُ صَابِرَيْنِ مَعَهُ}}</ref>
| | {{ب|''وَالْفَوْزَ مِنْ بعد انقطاع المنة''|2=''هُوَ الّذی انْقَذَنا بِمَنِّه''}} |
| | {{ب|''مِنْ حَیْرَةِ الکُفْرِ وَسُوءِ الظَّنّةِ''|2=''صَلّی عَلَیْهِ اللّهُ بارِی الجَنَّةِ''<ref>مقتل الحسین{{ع}}، ابیمخنف، ص۱۱۴، ۱۱۵ (نشر رضی).</ref>}} |
| | {{پایان شعر}} |
| | :[[سوگند]] یاد کردهام که جز به [[بهشت]] نروم در حالی که [[دوستدار]] [[احمد]]{{صل}} و [[سنت]] او باشم و پس از [[مرگ]] به [[رستگاری]] برسم اوست که بر ما [[منّت]] نهاد و رهانید |
| | و از [[سرگردانی]] [[کفر]] و بددلی [[نجات]] داد [[درود]] خدای آفرینندۀ بهشت، بر او باد. |
|
| |
|
| سپس رو کرد به حاضرین در مجلس و گفت: [[سپاس]] خدای را که مرا با [[شهادت حسین]] سربلند ساخت، اگر خودم نتوانستم [[حسین]] را با جانم [[یاری]] کنم، با تقدیم دو فرزندم او را یاری کردم<ref>{{عربی|الْحَمْدُ لِلَّهِ عَزَّ عَلَيَّ بِمَصْرَعِ الْحُسَيْنِ{{ع}} أَنْ لَا أَكُنْ آسَيْتُ حُسَيْناً بِيَدِي فَقَدْ آسَاهُ وُلْدِي}}ارشاد مفید، ج۲، ص۱۲۴؛ ابصارالعین، ص۷۲؛ با کمی تفاوت در عبارت: تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۶.</ref>
| | در [[زیارت]] ناحیه درباره عون بن عبدالله آمده است: {{متن حدیث| اَلسَّلاَمُ عَلَى عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلطَّيَّارِ فِي اَلْجِنَانِ ، حَلِيفِ اَلْإِيمَانِ، وَ مُنَازِلِ اَلْأَقْرَانِ، اَلنَّاصِحِ لِلرَّحْمَانِ، اَلتَّالِي لِلْمَثَانِي وَ اَلْقُرْآنِ}}<ref>الاقبال، ج۳، ص۷۵، ۷۶.</ref> |
|
| |
|
| آری، مردان [[حق]] و آنان که در پی [[راه خدا]] هستند و از زرق و برق [[دنیا]]، و [[مال]] و فرزند [[فریب]] نمیخورند و به خوبی [[انجام وظیفه]] میکنند چون [[عبدالله بن جعفر]]ند که حاضر نیستند حتی از شنیدن کلمهای از [[غلام]] خود اگر چه به قصد [[بدگویی]] نگفت او را ملامت کنند و راهی که برگزیدهاند برآن مفتخر باشند.
| | درود بر [[عون]] پسر [[عبدالله بن جعفر طیار]] (پرواز کننده در بهشت) که همپیمان [[ایمان]] و [[نبرد]] کننده با هماوردان و [[خیرخواه]] [[خدای رحمان]] و [[تلاوت]] کننده [[سوره حمد]] و [[آیات قرآن]]، بود. |
|
| |
|
| در پایان [[سلام]] و [[درود]] گرمی که در [[زیارت ناحیه مقدسه]] بر [[عون]] آمده است را میآوریم: {{متن حدیث|اَلسَّلاَمُ عَلَى عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلطَّيَّارِ فِي اَلْجِنَانِ حَلِيفِ اَلْإِيمَانِ وَ مُنَازِلِ اَلْأَقْرَانِ اَلنَّاصِحِ لِلرَّحْمَنِ اَلتَّالِي لِلْمَثَانِي وَ اَلْقُرْآنِ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ قُطْبَةَ اَلنَّبْهَانِيَّ}}<ref>بحار الانوار، ج۴۵، ص۶۸.</ref>؛ سلام بر عون فرزند [[عبدالله بن جعفر]] پرواز کننده در [[بهشت]] همراه با [[ایمان]]، و از پای درآورنده دلاوران، [[خیرخواه]] [[پروردگار]]، [[تالی]] [[سوره حمد]] و [[قرآن]]، [[خداوند]] "عبدالله بن قطبه نبهانی" [[قاتل]] او (عون) را [[لعنت]] کند<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|اصحاب امام حسین]]، ص:۲۳۷-۲۳۸؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|گزیده دانشنامه امام حسین]] ص ۵۹۴.</ref>.
| | برخی نقل کردهاند که پس از رسیدن خبر شهادت عون و [[محمد]]، به عبدالله بن جعفر، وی [[استرجاع]] گفت<ref>گفتن جمله {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}} (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)؛ سوره بقره، آیه 156.</ref> و چون یکی از غلامانش گفت: این [[مصیبت]] از ناحیه [[حسین]]{{ع}} به ما رسید، وی را طرد کرد و گفت: ای پسر «لخنا» (بدبو) آیا درباره حسین{{ع}} چنین میگویی؟ به [[خدا]] سوگند اگر حضورش بودم، [[دوست]] داشتم که در رکاب او [[شهید]] شوم. به خدا سوگند بر شهادت فرزندانم [[افسوس]] نمیخورم و شهادت آنها در کنار [[برادر]] و پسر عمویم مایه [[تسلی]] خاطر من است... سپس رو به حاضران کرد و گفت: [[حمد]] و [[سپاس]] خدای را که در [[شهادت حسین]]{{ع}} مرا [[صبر]] و [[دلداری]] داد و اگر خود نتوانستم او را [[یاری]] کنم، فرزندانم او را کمک کردند<ref>الارشاد، ص۲۴۷، ۲۴۸، مکتبة بصیرتی.</ref>.<ref>جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)|پژوهشی پیرامون شهدای کربلا]]، ص:۲۹۴-۲۹۶.</ref> |
|
| |
|
| == جستارهای وابسته == | | == جستارهای وابسته == |
خط ۶۳: |
خط ۴۵: |
| ==منابع== | | ==منابع== |
| {{منابع}} | | {{منابع}} |
| # [[پرونده:1100374.jpg|22px]] [[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام حسین - ناظمزاده (کتاب)|'''اصحاب امام حسین''']] | | # [[پرونده:360818579.jpg|22px]] جمعی از نویسندگان، [[پژوهشی پیرامون شهدای کربلا (کتاب)| '''پژوهشی پیرامون شهدای کربلا''']] |
| # [[پرونده:13681353.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امام حسین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امام حسین''']]
| |
| {{پایان منابع}} | | {{پایان منابع}} |
|
| |
|