هجرت به مدینه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | ||
[[حضرت محمد]]{{صل}}، روز [[دوشنبه]] [[ | ==مقدمه== | ||
"[[هجرت]]" در لغت به معنای دوری و ترک کردن است<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۵۰-۲۵۱.</ref>. [[هجرت]] خصوصاً اگر به منظور فراهم آوردن شرایط بهتری برای [[ترویج]] و [[حفظ دین]] و یا دوری از محیط [[گناه]] باشد، مورد سفارش [[اسلام]] است<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸.</ref>. | |||
==هجرت در آیات و روایات== | |||
در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] به اهمیت چنین هجرتهایی که نمونه بارز آن در [[هجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} از [[مکه]] به [[مدینه]] تبلور یافته، اشاره شده است. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] ۱۰۰ [[سوره نساء]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَخْرُجْ مِنْ بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و هر که از خانه خویش برای هجرت به سوی خداوند و پیامبرش برون آید سپس مرگ او را دریابد؛ بیگمان پاداش او بر عهده خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۰۰.</ref> در آیهای دیگر میفرماید: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیده و در راه خداوند جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند به راستی مؤمناند؛ آنان آمرزش و روزی ارجمندی دارند» سوره انفال، آیه ۷۴.</ref>. | |||
در [[حدیثی]] از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره اهمیت [[هجرت]] (از محیط [[گناه]]) آمده است: "هر کس برای [[حفظ]] دینش از نقطهای از [[زمین]] به نقطهای دیگر [[هجرت]] کند، اگرچه یک وجب باشد، مستوجب رسیدن به [[بهشت]] است"<ref>{{متن حدیث| مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ الْأَرْضِ اسْتَوْجَبَ الْجَنَّةَ}}؛ بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج۱۹، ص۳۱.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸.</ref> | |||
==آغاز [[هجرت]] از [[مکه]] به [[مدینه]]== | |||
[[حضرت محمد]]{{صل}} سیزده سال در [[مکه]] به [[تبلیغ]] [[دین اسلام]] مشغول بود<ref>دینوری، الاخبار الطوال، ص۷۴؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۸۷.</ref>. آن حضرت با [[مشکلات]] بسیار در راه [[تبلیغ]] مواجه بود. [[مشرکان]] [[مکه]] با تمام توان سعی داشتند جلوی [[رشد]] [[اسلام]] را بگیرند؛ از این رو در این سیزده سال، تعداد [[مسلمانان]] (نسبت به ده سال [[تبلیغ]] در [[مدینه]]) بسیار کم بود. با فراهم شدن زمینه [[تشکیل حکومت اسلامی]] در [[مدینه]] و [[گرایش]] دو [[قبیله]] بزرگ آنجا ([[اوس]] و [[خزرج]]) به [[اسلام]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[تصمیم]] گرفت با [[یاران]] ستمدیده خویش به آن دیار [[مهاجرت]] کند. در واقع، [[تصمیم]] به [[هجرت]]، به نوعی خواست و [[دستور الهی]] بود. بنابراین [[رسول اکرم]]{{صل}} از [[مسلمانان]] خواست تا به [[مدینه]] [[هجرت]] کنند. [[مسلمانان]] کم کم [[شهر]] [[مکه]] و در واقع، [[خانه]] و [[زندگی]] خویش را ترک کردند و به [[مدینه]] رفتند، جز [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، [[علی]]{{ع}}، [[ابوبکر]] و عدهای از [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} و تعداد معدودی از دیگر [[مسلمانان]]، کسی از آنها در [[مکه]] باقی نماند<ref>ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۸۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۵؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۷۲.</ref>. | |||
[[مشرکان]] [[مکه]] پس از اطلاع از [[هجرت]] [[مسلمانان]] به [[مدینه]]، سخت نگران شدند و با خود گفتند: اگر [[محمد]]{{صل}} هم به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، این [[شهر]]، پایگاهی جدی علیه آنها خواهد شد. بنابراین [[تصمیم]] گرفتند در "[[دارالندوه]]"<ref>محلی که معمولاٌ برای مشورت در خصوص مسائل مهم به آنجا میرفتند.</ref> جمع شوند و در این باره به [[رایزنی]] بپردازند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۱-۴۸۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۰.</ref>. | |||
آنها پس از طرح پیشنهادهایی مانند زندانی کردن، [[تبعید]] و [[قتل]] آن حضرت، سرانجام طبق پیشنهاد [[ابوجهل]]، [[تصمیم]] گرفتند از هر قبیلهای [[جوانی]] ورزیده و چالاک را [[انتخاب]] کنند تا این افراد شبانه به منزل [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بریزند و آن حضرت را به [[قتل]] برسانند و بدین وسیله، همه [[قبایل]] در ریختن [[خون]] [[محمد]]{{صل}} شریک باشند و [[بنیهاشم]] نتوانند کاری بکنند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. | |||
[[قرآن کریم]] در [[آیه]] ۳۰ [[سوره انفال]] به همین مطلب اشاره دارد. در این [[آیه]] آمده است: {{متن قرآن|وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است» سوره انفال، آیه ۳۰.</ref>. [[فرشته وحی]] بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نازل شد و [[دستور]] داد که خانهاش را ترک و به سوی [[مدینه]] [[هجرت]] کند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}} قبل از خارج شدن از [[خانه]] به [[علی]]{{ع}} [[دستور]] داد تا در بستر حضرت بخوابد تا [[دشمنان]] گمان کنند آن حضرت در [[خانه]] است. | |||
[[ابنهشام]] مینویسد: "[[پیامبر]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} [[دستور]] داد امشب در بستر من بخواب و همان بردی که من هنگام خوابیدن روی خود میکشم، روی خود بینداز...<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۲-۴۸۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶.</ref>. [[علی]]{{ع}} با کمال میل، این خطر را به [[جان]] خرید و حاضر شد آن شب در رختخواب [[رسول اکرم]]{{صل}} بخوابد تا آن حضرت] بتواند با [[خیال]] آسوده از [[مکه]] دور شود. علاوه بر این، [[حضرت علی]]{{ع}} [[مأمور]] بود اماناتی را که [[مردم]] نزد [[پیامبر]]{{صل}} داشتند به آنها برگرداند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۵؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۱-۲۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۱.</ref> و با [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} به سوی [[مدینه]] رهسپار شود". | |||
[[ابنسعد]] مینویسد: "[[رسول خدا]]{{صل}} با اینکه خانهاش محاصره بود، از [[خانه]] بیرون آمد، مشتی [[خاک]] به سوی [[دشمنان]] پاشید و [[آیات]] ابتدای [[سوره یس]] را [[تلاوت]] کرد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۰۴۸۳</ref>. مؤرخان مینویسند: "[[ابوبکر]] با اجازه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این سفر، همراه حضرت شد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۵-۴۸۴.</ref>. [[پیامبر]] برای [[گمراه کردن]] [[دشمنان]] بر خلاف جهت حرکت به سوی [[مدینه]] (جهت شمال) با همسفر خویش به سمت جنوب [[مکه]] رفتند و در [[غار ثور]] پنهان شدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۵.</ref>. | |||
[[جوانان]] [[قریش]] که [[خانه]] [[پیامبر]] را محاصره کرده بودند، آماده بودند که شبانگاه به [[خانه]] حمله کنند و آن حضرت را به [[قتل]] برسانند. طبق [[نقل]] برخی از منابع، [[ابولهب]]، [[عموی پیامبر]] که با [[دشمنان]] آن حضرت همراه بود، [[مانع]] شد و گفت: "در این [[خانه]]، [[زن]] و بچهها هستند و حمله شبانه، باعث [[ترس]] و [[وحشت]] آنها خواهد شد"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۶-۱۷۷.</ref>. | |||
[[دشمنان]] هنگام صبح به [[خانه]] حضرت ریختند؛ اما از آن حضرت خبری نبود. [[حضرت علی]] {{ع}} را دیدند که در بستر [[پیامبر]] خوابیده است. وقتی از آن حضرت از [[پیامبر]]{{صل}} سؤال کردند، آن بزرگوار اظهار بیاطلاعی کرد. طبق [[نقلی]] دیگر، [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: "شما از او خواستید از این [[شهر]] بیرون رود و او رفت"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹.</ref>. [[ایثار]] و [[فداکاری]] [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} در این شب که به "[[لیلةالمبیت]]" مشهور شده است، سبب شد [[آیه]] ۲۰۷ [[سوره بقره]] در این باره نازل شود<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیرفرات الکوفی، ص۶۵.</ref>. در این [[آیه]] آمده است: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref>. | |||
[[مشرکان]] [[مکه]]، وقتی نقشه خویش را نقش بر [[آب]] دیدند [[ناامید]] نشدند. آنها با تمام توان [[تصمیم]] گرفتند به جستجوی [[پیامبر]]{{صل}} بپردازند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲ُ ص۳۹.</ref>. آنان در [[مکه]] اعلام کردند هر کس [[محمد]]{{صل}} را زنده دستگیر کند و به [[قریش]] بسپارد، صد شتر به او [[پاداش]] خواهند داد<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۴۸۹.</ref>. [[مشرکان]] [[مکه]] در جستجوی [[پیامبر]]{{صل}} تا نزدیک [[غار ثور]] هم آمدند؛ اما تارهای عنکبوت که بر در [[غار]] تنیده شده بود و کبوتری که در آنجا لانه ساخته بود، آنها را مطمئن ساخت که کسی داخل این [[غار]] نشده است<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۳۹.</ref>. | |||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} سه شبانه روز<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۱.</ref> در [[غار ثور]] بهسر برد. در این مدت، [[ابوبکر]] نیز با [[پیامبر]]{{صل}} بود. [[آرامش]] بر آن حضرت [[حاکم]] بود و حتی گاهی که [[ابوبکر]] اظهار [[اضطراب]] میکرد، به او [[دلداری]] میداد و میفرمود: {{متن قرآن|لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا}}<ref>«مهراس که خداوند با ماست» سوره توبه، آیه ۴۰.</ref>. | |||
در این مدت افرادی مانند: [[عبدالله بن ابوبکر]] و [[عامر بن فهیره]]، به طور پنهانی با آنان [[ارتباط]] داشتند و به ایشان [[آب]] و [[غذا]] میرساندند و [[اخبار]] [[مکه]] را در [[اختیار]] [[پیامبر]] میگذاشتند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. | |||
با عادیتر شدن اوضاع، آن حضرت [[تصمیم]] گرفت از [[غار ثور]] خارج شده، به سوی [[مکه]] حرکت کند. [[ابن اثیر]] زمان [[خروج]] [[پیامبر]] را از [[غار]]، اول [[ربیع الاول]] ۱۴ [[هجری]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۸.</ref> نوشته است. هنگام حرکت به سمت [[مدینه]] علاوه بر [[ابوبکر]]، [[غلام]] [[ابوبکر]]، [[عامر بن فهیره]] و [[عبدالله بن اریقط]] (به عنوان [[راهنما]]) همراه حضرت بودند <ref>ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۲۸۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۷۷.</ref>. | |||
از [[مکه]] تا [[مدینه]]، مشکل چندانی برای [[پیغمبر]] پیش نیامد. تنها مؤرخان به این نکته اشاره دارند که فردی به نام "[[سراقة بن مالک]]" به [[امید]] رسیدن به جایزه [[قریش]]، به تعقیب [[پیامبر]] و همراهانش پرداخت؛ اما بر اثر [[دعای پیامبر اکرم]]{{صل}} دستان اسبش به [[زمین]] فرو رفت و سرانجام از کرده خویش پشیمان شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۰؛ أحمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. طبق قول مشهور، [[رسول اکرم]]{{صل}} [[دوشنبه]] دوازدهم [[ربیعالاول]] [[سال]] سیزدهم [[بعثت]]، به منطقه [[قبا]] (ابتدای [[مدینه]]) رسیدند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۰؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. [[مسلمانان]] که مشتاقانه [[منتظر]] رسیدن [[پیامبر]]{{صل}} به [[شهر مدینه]] بودند، به استقبال آن حضرت آمده بودند. حضرت در همین منطقه ماند تا [[علی]]{{ع}} و همراهانش به ایشان ملحق شوند. طبق برخی نقلها [[پیامبر]]{{صل}} چهار شبانه روز یعنی روزهای [[دوشنبه]] تا [[پنجشنبه]] را در [[قبا]] (دو فرسخی [[مدینه]]) ماند و در این مدت، [[مسجد قبا]] را بر پا کرد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۸۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.</ref>. | |||
[[علی]]{{ع}} سه روز بعد، پس از برگرداندن امانات به [[مردم]]، با دختر [[رسول خدا]]{{صل}} و [[فاطمه]] دختر [[زبیر]] روانه [[مدینه]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۳؛ صالحی، محمد یوسف، سبل الهدی و رشاد فی سیرة خیر العباد، ج۴، ص۲۳۱.</ref>. [[پیغمبر]]{{صل}} در [[روز جمعه]] با گروهی از "بنیالنجار" و هشتاد خانوار از [[قبیله]] "بنیسالم بن عوف" که [[اسلام]] آورده بودند، نخستین "[[نماز جمعه]]" را در [[مدینه]] برپا کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۳۹۴؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۴۹۴.</ref>. | |||
سرانجام با ورود [[حضرت علی]] {{ع}} و همراهانش به [[قبا]]، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} با استقبال پرشور [[مسلمانان]] [[مدینه]] وارد این [[شهر]] شدند و [[رسالت]] خویش را در این [[شهر]] دنبال کردند. [[هجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] سرآغاز تحولی [[عظیم]] در [[تاریخ اسلام]] محسوب میشود. از اولین اقدامات آن حضرت پس از ورود به این [[شهر]]، خریداری [[زمین]] مسجدی بود که بعدها به [[مسجد النبی]] معروف شد. آن حضرت، این [[زمین]] را از دو [[کودک]] [[یتیم]] خرید<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۶؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۹۷-۱۹۹.</ref>. | |||
با ورود [[پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]]، [[حکومت اسلامی]] در این [[شهر]] تشکیل شد، [[پیروان]] [[دین اسلام]] زیاد شدند و کمتر از ده سال، تقریباً تمام شبه جزیره [[عربستان]] به [[دین اسلام]] گرویدند. در واقع، همین اهمیت سبب شد که [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به [[مدینه]] به عنوان آغاز [[تاریخ اسلام]] مطرح شود<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[هجرت به مدینه (مقاله)|هجرت به مدینه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۳-۳۹۸؛ [[زینب ابراهیمی|ابراهیمی، زینب]]، [[گاهشمار (مقاله)|گاهشمار]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۱۸.</ref>. | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||