مناظرات امام رضا: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
امام رضا{{ع}} در رد این روایت فرمودند: ای [[ابو قره]]! به من بگو از وقتی که خدا [[شیطان]] را [[لعنت]] کرده و بر او خشم نموده آیا تا امروز، خدا از شیطان [[خشنود]] شده است؟ هرگز از او خشنود نشده، بلکه همیشه بر شیطان و [[دوستان]] و پیروانش [[خشمگین]] است. طبق گفته تو، باید از آن [[زمان]] تا حال، [[حاملان عرش]] در سجده باشند، در صورتی که چنین نیست، پس عرش نام خدا نیست، وانگهی، تو چگونه جرأت میکنی که پروردگارت را به [[تغییر]] و دگرگونی از حالی به حال دیگر توصیف نمایی، و او را همانند مخلوق، دستخوش حالات گوناگون بدانی. [[ذات خداوند]] ثابت و غیر قابل دستخوش و منزه و دور از این نسبتها است، و همه موجودات در قبضه [[قدرت]] او و تحت [[تدبیر]] او است و همه به او نیاز دارند، و او به هیچ کس نیاز ندارد<ref>اصول کافی، ج۱، باب عرش و کرسی، حدیث دوم، ص۱۳۰-۱۳۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۷۲۸.</ref> | امام رضا{{ع}} در رد این روایت فرمودند: ای [[ابو قره]]! به من بگو از وقتی که خدا [[شیطان]] را [[لعنت]] کرده و بر او خشم نموده آیا تا امروز، خدا از شیطان [[خشنود]] شده است؟ هرگز از او خشنود نشده، بلکه همیشه بر شیطان و [[دوستان]] و پیروانش [[خشمگین]] است. طبق گفته تو، باید از آن [[زمان]] تا حال، [[حاملان عرش]] در سجده باشند، در صورتی که چنین نیست، پس عرش نام خدا نیست، وانگهی، تو چگونه جرأت میکنی که پروردگارت را به [[تغییر]] و دگرگونی از حالی به حال دیگر توصیف نمایی، و او را همانند مخلوق، دستخوش حالات گوناگون بدانی. [[ذات خداوند]] ثابت و غیر قابل دستخوش و منزه و دور از این نسبتها است، و همه موجودات در قبضه [[قدرت]] او و تحت [[تدبیر]] او است و همه به او نیاز دارند، و او به هیچ کس نیاز ندارد<ref>اصول کافی، ج۱، باب عرش و کرسی، حدیث دوم، ص۱۳۰-۱۳۱.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۷۲۸.</ref> | ||
==[[مناظره امام رضا]]{{ع}} با [[جاثلیق]]، [[نسطاس]]، [[رأس الجالوت]]== | |||
در جلسهای که [[امام]]{{ع}} با جاثلیق [[مناظره]] مینمودند، نسطاس رومی و رأس [[جالوت]] نیز حضور داشتند. امام{{ع}} در حین مناظره با جاثلیق، با طرح سئوالاتی از این دو [[شخصیت]]، آنها را در بحث شرکت میدادند. | |||
[[مأمون]] رو به جاثلیق کرد و گفت: ای جاثلیق! این پسر عموی من [[موسی بن جعفر]]{{ع}} است. او از [[فرزندان فاطمه]]{{س}} [[دختر پیامبر]]{{صل}}، و فرزند [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} است. من دوست دارم با او سخن بگویی و مناظره کنی، اما طریق [[عدالت]] را در بحث رها مکن. | |||
جاثلیق گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! من چگونه بحث و [[گفتگو]] کنم با کسی که با او قدر مشترکی ندارم؛ او به [[کتابی]] [[استدلال]] میکند که من منکر آنم و به [[پیامبری]] [[عقیده]] دارد که من به او [[ایمان]] نیاوردهام. | |||
[[امام رضا]]{{ع}} فرمودند: ای [[نصرانی]]! اگر به [[انجیل]] خودت برای تو استدلال کنم، [[اقرار]] خواهی کرد؟ | |||
جاثلیق گفت: آیا میتوانم گفتار انجیل را [[انکار]] کنم؟ آری به [[خدا]] [[سوگند]] اقرار خواهم کرد، هر چند به ضرر من باشد. | |||
امام{{ع}} فرمودند: هر چه میخواهی بپرس و جوابش رو بشنو. | |||
جاثلیق گفت: درباره [[نبوت]] [[عیسی]] و کتابش چه میگویی؟ آیا چیزی از این دو را انکار میکنی؟ | |||
امام{{ع}} فرمودند: من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه به امتش [[بشارت]] داده و [[حواریون]] به آن اقرار کردهاند، اعتراف میکنم، اما به نبوت آن کسی که اقرار به نبوت [[محمد]]{{صل}} و کتابش نکرده و امتش را به آن بشارت نداده، کافرم! | |||
جاثلیق گفت: آیا به هنگام [[قضاوت]] از دو [[شاهد]] [[عادل]] استفاده نمیکنی؟ | |||
امام{{ع}} فرمودند: آری. | |||
جاثلیق گفت: پس دو [[شاهد]] از غیر [[اهل]] [[مذهب]] خود از کسانی که [[نصاری]] [[شهادت]] آنان را مردود نمیشمارند بر [[نبوت]] [[محمد]]{{صل}} اقامه کن و از ما نیز بخواه که دو شاهد بر این معنا از غیر اهل مذهب خود بیاوریم. | |||
[[امام]]{{ع}} فرمودند: هماکنون [[انصاف]] را رعایت کردی ای [[نصرانی]]، آیا کسی را که [[عادل]] بود و نزد [[عیسی بن مریم]] مقدم بود میپذیری؟ | |||
[[جاثلیق]] گفت: این مرد عادل کیست، نامش را ببر؟ | |||
امام{{ع}} فرمودند: درباره یوحنای دیلمی چه میگویی؟ | |||
جاثلیق گفت: به به! محبوبترین فرد نزد [[مسیح]] را بیان کردی. | |||
امام{{ع}} فرمودند: تو را [[سوگند]] میدهم، آیا [[انجیل]] این سخن را بیان میکنند که [[یوحنا]] گفت: [[حضرت مسیح]] مرا از [[دین]] محمد [[عربی]] باخبر ساخت و به من [[بشارت]] داد که بعد از او چنین [[پیامبری]] خواهد آمد، من نیز به [[حواریون]] بشارت دادم و آنها به او [[ایمان]] آوردند؟ | |||
جاثلیق گفت: آری! این سخن را یوحنا از مسیح نقل کرده و بشارت به نبوت مردی و نیز بشارت به [[اهل بیت]] و وصیش داده است؛ اما نگفته است این در چه زمانی واقع میشود و این گروه را برای ما نام نبرده تا آنها را بشناسیم. | |||
امام{{ع}} فرمودند: اگر ما کسی را بیاوریم که انجیل را بخواند و آیاتی از آن را که نام محمد{{صل}} و اهل بیتش و امتش در آنها است، [[تلاوت]] کند آیا ایمان به او میآوری؟ | |||
جاثلیق گفت: بسیار خوب است. | |||
امام{{ع}} به نسطاس رومی فرمودند: آیا [[سفر]] سوم انجیل را از [[حفظ]] داری؟ | |||
نسطاس گفت: بلی، از حفظ دارم. | |||
سپس امام{{ع}} به رأس الجالوت فرمودند: آیا تو هم انجیل را میخوانی؟ | |||
گفت: آری. | |||
امام{{ع}} فرمودند: سِفر سوم را برگیر، اگر در آن ذکری از محمد{{صل}}، و اهل بیتش بود به نفع من شهادت ده و اگر نبود شهادت نده. | |||
سپس [[امام رضا]]{{ع}} سفر سوم را قرائت کرد تا به نام [[پیامبر]]{{صل}} رسید، آنگاه متوقف شد و رو به جاثلیق کرد و فرمود: ای نصرانی! تو را به [[حق]] مسیح و مادرش، آیا قبول داری که من از [[انجیل]] باخبرم؟ [[جاثلیق]] گفت: آری. | |||
سپس [[امام]]{{ع}} نام [[پیامبر]]{{صل}} و [[اهل بیت]] و امتش را برای او [[تلاوت]] کرد و افزود: ای [[نصرانی]]! چه میگویی، این سخن [[عیسی بن مریم]] است؟ اگر [[تکذیب]] کنی آنچه را که انجیل در این زمینه میگوید، [[موسی]] و [[عیسی]] هر دو را تکذیب کردهای و [[کافر]] شدهای. | |||
جاثلیق گفت: آنچه را که وجود آن در انجیل برای من روشن شده است [[انکار]] نمیکنم و به آن اعتراف دارم. | |||
امام{{ع}} فرمودند: همگی [[شاهد]] باشید او [[اقرار]] کرد، سپس فرمودند: ای جاثلیق! هر سوالی میخواهی بکن. | |||
جاثلیق گفت: از [[حواریون]] عیسی بن مریم خبر ده که آنها چند نفر بودند و نیز خبر ده که علمای انجیل چند نفر بودند؟ | |||
[[امام رضا]]{{ع}} فرمودند: از شخص [[آگاهی]] سؤال کردی، حواریون [[دوازده نفر]] بودند و [[اعلم]] و [[افضل]] آنها [[لوقا]] بود. اما علمای [[نصاری]] سه نفر بودند: یوحنای اکبر در [[سرزمین]] باخ، یوحنای دیگری در [[قرقیسا]] و یوحنای دیلمی در رجاز و نام پیامبر{{صل}} و اهل بیت و امتش نزد او بود، و او بود که به [[امت]] عیسی و [[بنی اسرائیل]] [[بشارت]] داد. به [[خدا]] [[سوگند]]، ما [[ایمان]] به آن عیسایی داریم که ایمان به [[محمد]]{{صل}} داشت، ولی تنها ایرادی که به پیامبر شما عیسی{{ع}} داریم این بود که او کم [[روزه]] میگرفت و کم [[نماز]] میخواند! | |||
جاثلیق ناگهان متحیر شد و گفت: به خدا سوگند [[علم]] خود را [[باطل]] کردی و پایه کار خویش را [[ضعیف]] نمودی و من [[گمان]] میکردم تو اعلم [[مسلمانان]] هستی. | |||
امام{{ع}} فرمودند: مگر چه شده؟ | |||
جاثلیق گفت: به خاطر این که میگویی عیسی ضعیف و کمروزه و کمنماز بود، در حالی که عیسی حتی یک [[روز]] را [[افطار]] نکرد و هیچ شبی را به طور کامل نخوابید و صائم الدهر و [[قائم]] اللیل بود. | |||
امام{{ع}} فرمودند: برای چه کسی روزه میگرفت و نماز میخواند؟! | |||
جاثلیق نتوانست پاسخ گوید و ساکت شد؛ زیرا اگر اعتراف به [[عبودیت]] [[عیسی]] میکرد با [[ادعای الوهیت]] او سازگار نبود. | |||
[[امام]]{{ع}} فرمودند: ای [[نصرانی]]! سؤال دیگری از تو دارم. | |||
[[جاثلیق]] با [[تواضع]] گفت: اگر بدانم پاسخ میگویم. | |||
امام{{ع}} فرمودند: تو [[انکار]] میکنی که عیسی، [[مردگان]] را به [[اذن]] [[خداوند متعال]] زنده میکرد؟ | |||
جاثلیق در بن بست قرار گرفت و به ناچار گفت: انکار میکنم،؛ چراکه آن کس که مردگان را زنده کند و [[کور]] مادرزاد و [[مبتلا]] به برص را [[شفا]] دهد او [[پروردگار]] است و مستحق [[الوهیت]]. | |||
امام{{ع}} فرمودند: [[حضرت]] [[الیسع]]{{ع}} نیز همین کار را میکرد و او بر آب راه میرفت و مردگان را زنده کرد و [[نابینا]] و مبتلا به برص را شفا داد، اما امتش قائل به الوهیت او نشدند و کسی او را [[عبادت]] نکرد. [[حزقیل]] [[پیامبر]]{{ع}} نیز همان کار [[مسیح]] را انجام داد و مردگان را زنده کرد. | |||
سپس رو به رأس الجالوت کرده فرمودند: ای راس الجالوت! آیا اینها را در [[تورات]] مییابی که [[بخت]] النصر، [[اسیران]] [[بنی اسرائیل]] به [[بابل]] آورد، [[خداوند]] حزقیل را به سوی آنها فرستاد و او مردگان آنها را زنده کرد؟ این [[واقعیت]] در تورات مضبوط است، هیچ کس جز [[منکران]] [[حق]] آن را انکار نمیکنند. | |||
راس الجالوت گفت: ما این را شنیدهایم و میدانیم. | |||
امام{{ع}} فرمودند: راست میگویی، سپس افزود: ای [[یهودی]]! این سِفر از تورات را بگیر و آنگاه خود شروع به خواندن آیاتی از تورات کرد. [[مرد]] یهودی تکانی خورد و در شگفت فرو رفت. | |||
سپس امام رو به نصرانی کرد و قسمتی از [[معجزات پیامبر]] [[اسلام]]{{صل}} را درباره زنده شدن بعضی از مردگان به دست او و شفای بعضی از [[بیماران]] غیر قابل علاج را به [[برکت]] او برشمرد و فرمودند: با این همه، ما هرگز او را پروردگار خود نمیدانیم، اگر به خاطر اینگونه [[معجزات]]، عیسی را خدای خود بدانید، باید الیسع و حزقیل{{عم}} را نیز [[معبود]] خویش بشمارید؛ زیرا آنها نیز مردگان را زنده کردند و نیز [[ابراهیم خلیل]] پرندگانی را گرفت و سر [[برید]] و آنها را بر [[کوه]] اطراف قرار داد، سپس آنها را فرا خواند و همگی زنده شدند. [[موسی بن عمران]] نیز چنین کاری را در مورد هفتاد نفر که با او به کوه طور آمده بودند و بر اثر [[صاعقه]] مردند انجام داد، تو هرگز نمیتوانی این [[حقایق]] را [[انکار]] کنی؛ زیرا [[تورات]] و [[انجیل]] و [[زبور]] و [[قرآن]] از آن سخن گفتهاند. پس باید همه اینها را خدای خویش بدانیم. | |||
[[جاثلیق]] که پاسخی نداشت، [[تسلیم]] شد و گفت: سخن، سخن توست و معبودی جز [[خداوند]] یگانه نیست. | |||
سپس [[امام]]{{ع}} در باب کتاب [[اشعیا]] از او و راس الجالوت سوال کرد. او گفت: من از آن به خوبی آگاهم. فرمودند: این جمله را به خاطر دارید که اشعیا گفت: من کسی را دیدم که بر دراز گوشی سوار است و لباسهایی از [[نور]] در تن کرده (اشاره به [[حضرت مسیح]]) و کسی را دیدم که بر شتر سوار است و نورش مثل نور ماه (اشاره به [[پیامبر اسلام]]{{صل}}). | |||
گفتند: آری اشعیا چنین سخنی را گفته است. | |||
امام{{ع}} افزودند: ای [[نصرانی]]! این سخن [[مسیح]] را در انجیل به خاطر داری که فرمود: من به سوی [[پروردگار]] شما و پروردگار خودم میروم و پارقلیطا<ref>مقصود از پارقلیطا یا فارقلیطا که حضرت مسیح از آمدن او خبر داده است، حضرت محمد{{صل}} میباشد و این پیشگویی در انجیل یوحنا، در ابواب ۱۴ و ۱۵ و ۱۶ وارد شده است.</ref> میآید و درباره من [[شهادت به حق]] میدهد (آنگونه که من درباره او [[شهادت]] دادهام) و همه چیز را برای شما [[تفسیر]] میکند؟ | |||
جاثلیق گفت: آنچه را از انجیل میگویی ما به آن معترفیم. | |||
سپس امام{{ع}} سؤالات دیگری درباره انجیل و از میان رفتن نخستین انجیل و بعد نوشته شدن آن بهوسیله [[مرقس]]، [[لوقا]]، [[یوحنا]] و [[متی]] که هر کدام نشستند و انجیلی را نوشتند، سخن گفت و تناقضهایی از [[کلام]] جاثلیق گرفت. | |||
جاثلیق به کلی [[درمانده]] شده بود؛ به گونهای که هیچ راه فرار نداشت؛ لذا هنگامی که [[امام]]{{ع}} بار دیگر به او فرمود: ای [[جاثلیق]]! هر چه میخواهی سؤال کن، او از هر گونه سؤالی خودداری کرد و گفت: اکنون شخص دیگری غیر از من سؤال کند، قسم به [[حق]] که [[گمان]] نمیکردم در میان [[مسلمانان]] کسی مثل تو باشد<ref>بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۰۳.</ref>.<ref>[[حسین محمدی|محمدی، حسین]]، [[رضانامه (کتاب)|رضانامه]] ص ۷۳۱.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |