پرش به محتوا

طوعه: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۸۰۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{ویرایش غیرنهایی}} +))
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
 
{{نبوت}}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[طوعه در حدیث]] - [[طوعه در تاریخ اسلامی]] - [[طوعه در معارف و سیره حسینی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">


==مقدمه==
==مقدمه==
'''طوعه''' بانویی با [[ایمان]] و [[موالی]] [[اهل بیت]]، که در لحظات [[تنهایی]] و [[سرگردانی]] [[مسلم بن عقیل]] در کوچه‌‌های [[کوفه]]، به او آب داد و به [[خانه]] برد و [[پذیرایی]] کرد. [[شب]]، بلال پسر آن [[زن]] به [[خانه]] آمد و به وجود [[مسلم]] در آن [[خانه]] پی برد و صبح به نیرو‌های [[ابن زیاد]] خبر داد. طوعه، پیشتر [[کنیز]] [[اشعث بن قیس]] بود. وی او را [[آزاد]] کرد و [[اسید حضرمی]] با او [[ازدواج]] نمود. [[بلال]]، ثمرۀ این [[ازدواج]] بود<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۵۴۱.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۹۶.</ref>.
'''طوعه''' بانویی با [[ایمان]] و [[موالی]] [[اهل بیت]]، که در لحظات [[تنهایی]] و [[سرگردانی]] [[مسلم بن عقیل]] در کوچه‌‌های [[کوفه]]، به او آب داد و به [[خانه]] برد و [[پذیرایی]] کرد. [[شب]]، بلال پسر آن [[زن]] به [[خانه]] آمد و به وجود [[مسلم]] در آن [[خانه]] پی برد و صبح به نیرو‌های [[ابن زیاد]] خبر داد. طوعه، پیشتر [[کنیز]] [[اشعث بن قیس]] بود. وی او را [[آزاد]] کرد و [[اسید حضرمی]] با او [[ازدواج]] نمود. [[بلال]]، ثمرۀ این [[ازدواج]] بود<ref>الکامل، ابن اثیر، ج۲، ص۵۴۱.</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۲۹۶.</ref>.
==[[طوعه]]==
بانویی که یک تنه [[جور]] مردان [[کوفه]] را بر دوش کشید
در این میان، [[زنان]] [[آزاده]] دیگری هم بر حسب [[تکلیف الهی]] خود در این [[نهضت]] حضور پیدا کرده و نقش زرین فداکاری‌های خودشان را بر تارُک [[مقدس]] نهضت به یادگار گذاردند، از آن جمله «طوعه» بود.
نهضت با [[حرکت امام حسین]]{{ع}} از [[مدینه]] به [[مکه]] آغاز شد، [[امام]] برای بررسی و تحقیق [[دعوت]] [[کوفیان]]، سفیری [[شجاع]] به نام [[مسلم بن عقیل]]{{ع}} به کوفه فرستاد، تا از نزدیک اوضاع کوفه را برای امام گزارش دهد.
در ابتدا عده بسیاری از [[مردم]]<ref>۱۸هزار نفر (بحارالانوار ج۴۴، ص۳۳۶)، دوازده هزار نفر (تاریخ طبری، ج۳، ص۲۷۵).</ref> با مسلم [[بیعت]] کردند و مسلم بر آن اساس، نامه‌ای برای امام{{ع}} نوشت تا امام به کوفه بیایند. ولی با [[تهدید]] عبیدالله<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۴۹.</ref> مردم خیلی زود، رنگ عوض کردند و [[هویت]] اصلی خود را به نمایش گذاردند. آن قدر [[بی‌وفایی]] کردند که شبانگاهی مسلم پس از [[نماز]]<ref>بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۵۰؛ ملهوف، ص۱۱۹.</ref> خود را تنهای تنها دید، نه رفیقی نه منزلی، [[غریب]] و آواره کوچه‌های کوفه شده بود، درست وقتی که او بود و تنهایی‌اش و [[سکوت]] و [[خفقان]] شب کوفه، از بس از این کوچه به آن کوچه رفته بود، خسته شده بود، به دیواری تکیه کرد تا اندکی استراحت کند، آن دیوار مربوط به [[خانه]] زنی - به نام طوعه - او [[مؤمن]] [[پرهیزگاری]] بود که باید نقش [[تاریخی]] خود را در این شب تاریک ایفا کند<ref>و نام او تا ابد در دایره گیتی باقی بماند (ریاحین الشریعه، ج۴، ص۲۷۴).</ref>.
او [[منتظر]] پسرش بود، مسلم به وی [[سلام]] کرد. پس او جواب مسلم را داد. البته با سنگینی و [[وقار]] و مواظبت! سپس گفت: چه حاجتی داری؟ مسلم گفت: کمی آب بده {{متن حدیث|اسْقِنِي مَاءً}} او مقداری آب آورد و مسلم نوشید. اما مسلم همچنان ایستاده بود! طوعه گفت: مگر آب نخوردی؟ فرمود: چرا! گفت پس چرا نمی‌روی به سوی [[اهل]] و عیالت. اینجا که ایستادی قدری برای من [[زشت]] است، اما مسلم [[سکوت]] کرد. [[زن]] گفتارش را دوباره تکرار نمود، باز سکوت کرد.
مرتبه سوم قدری فریاد کشید: [[پناه]] بر [[خدا]]، من [[راضی]] نیستم نزد [[خانه]] من بنشینی! {{عربی|فَإِنَّهُ لَا يَصْلُحُ لَكَ الْجُلُوسُ عَلَى بَابِي‌!}} اینجا دیگر مسلم چاره‌ای نداشت، باید می‌رفت، اما با صدای حزینی گفت: من را در این [[شهر]] نه اهل و عیالی است نه خانه‌ای و نه کاشانه‌ای، آیا می‌شود امشب مرا پناه بدهی و میهمان کنی؟ فردا می‌روم! در این هنگام [[طوعه]] فهمید که این مرد [[غریب]] است، سوال کرد: کیستی؟
فرمود: من [[مسلم بن عقیل]] هستم، این [[مردم]] [[دروغگو]] مرا [[فریب]] داده‌اند، [[پیمان‌شکنی]] کرده‌اند! طوعه در نهایت بهت‌زدگی و [[دهشت]] گفت: [[راستی]] تو مسلم هستی؟ طوعه خوب می‌دانست این میهمانی و [[پناه دادن]] به قیمت سنگینی تمام خواهد شد، اما [[فرصت]] را مغتنم شمرد، بارخدایا، این من و میزبانی [[نماینده]] [[حسین بن علی]]{{ع}}؟ من کجا و [[سفیر]] [[نهضت]] حسین کجا؟
خانه را برای او آماده کرد و به وی [[غذا]] داد؛ ولکن [[ناراحتی]] مسلم و نگرانی‌اش از اوضاع اجازه نمی‌داد غذا بخورد<ref>ارشاد مفید (با ترجمه)، ص۴۰۱ - ۴۰۴؛ لهوف، ص۱۱۹ - ۱۲۲.</ref>، حتی مختصری! بعد از ساعتی چند پسرش که انتظارش را می‌کشید آمد، صدا زد: [[مادر]] آیا مهمانی در خانه داری؟ گفت: آری، اما به تو نمی‌گویم، کیست. مگر قول بدهی و قسم بخوری که افشا نکنی<ref>ارشاد مفید (با ترجمه)، ص۴۰۱ - ۴۰۴.</ref>!
او قول داد و قسم خورد که [[کتمان]] کند و به کسی خبر ندهد، و [[رازداری]] کند.
مسلم شب را در این خانه در [[تفکر]] قضایای به وجود آمده سپری کرد، ناراحت از اوضاع و ناخرسند از حوادث؛ لکن با [[خواندن قرآن]] و [[دعا]] و ثنا به مصاف این وضع دردناک رفت، طوعه این زن فهیم و [[دانا]]، خدا را [[شکر]] کرد بر این [[نعمت]] بزرگ، این را [[توفیق]] بزرگی برای خود می‌دانست؛ اما پسرش [[بلال]] [[افکار شیطانی]] در سر داشت. او می‌دانست همه جا سخن از مسلم و [[دستگیری]] او است، رویای جایزه در سر داشت. او بر عکس مادرش [[فرصت]] [[شیطانی]] را مغتنم شمرد. و البته نفسش این عمل را برایش [[زیبا]] جلوه می‌داد!
همه چیز با یک افشا کردن جای مسلم، تحقق می‌یابد؛ خیلی سریع [[شیطان]] در او اثر گذارد. صبح زود بیرون رفت و به [[ابن زیاد]] [[امیر]] [[کوفه]] خبر داد، [[لشکر]] دور [[خانه]] [[طوعه]] را گرفتند<ref>ارشاد مفید (با ترجمه)، ص۴۰۱ - ۴۰۴.</ref>، «طوعه» ادای [[وظیفه]] کرده بود و از [[امتحان]] سرافراز بیرون آمده بود، نامش در [[تاریخ]] جاودان شد؛ زیرا در آن [[مقطع]] حساس که همه اشباه [[رجال]] به مسلم پشت کرده بودند، و او را تنها گذارده بودند، صحنه را خالی نکرد، او در آن [[زمان]] از مردان جلوتر بود، [[برتر]] بود و در ادای وظیفه انقلابی خویش موفق‌تر! او [[رستگار]] تاریخ، فرزندش نابکار تاریخ.
مسلم، همچنان [[رجز]] می‌خواند، و [[بی‌باکی]] خود از [[مرگ]] را می‌سرود، خیلی طول نکشید او را نابکارانه و ناجوان‌مردانه به طرز فجیعی به [[شهادت]] رساندند، و پیکر مطهرش را از بالای بام «[[دارالاماره]]» به زیر افکندند.
مسلم [[شهید]] شد و طوعه در [[غم]] از دست دادن میهمان غریبش آرام و قرار نداشت، آفرین به این [[احساس مسئولیت]]<ref>برگرفته از بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۵۰ – ۳۶۰.</ref>.<ref>[[ملیحه خادری|خادری، ملیحه]]، [[زنان در نهضت عاشورا (مقاله)|مقاله «زنان در نهضت عاشورا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹]] ص ۲۶.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==


==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
{{منابع}}
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:1100812.jpg|22px]] [[ملیحه خادری|خادری، ملیحه]]، '''[[زنان در نهضت عاشورا (مقاله)|مقاله «زنان در نهضت عاشورا»]]، [[فرهنگ عاشورایی ج۹ (کتاب)|فرهنگ عاشورایی ج۹''']]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:طوعه]]
[[رده:طوعه]]
[[رده:مدخل فرهنگ عاشورا]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
۷۳٬۴۱۵

ویرایش