پرش به محتوا

اسماعیلیه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:


==[[عقاید]] و آرای اسماعیلیان==
==[[عقاید]] و آرای اسماعیلیان==
قالب اصلی [[تعالیم]] و [[تفکر]] [[باطنی]] [[اسماعیلیه]]، توسط اسماعیلیان نخستین وعمدتاً تا نیمه دوم [[قرن سوم]] تدوین یافته بود. مهم‌ترین ویژگی این تفکر، تمایز بین ظاهر و [[باطن]] [[متون مقدس]] و [[احکام شرعی]] بود <ref>تأویل الدعائم، ج۱،ص۴۷، بیان مذهب الباطنیه، ص۲۲، ۳۹ و ۸۰، فضائح الباطنیه، ص۱۰، تلبیس ابلیس، ص۱۰۲، الملل والنحل، ص۱۹۲.</ref>. اسماعیلیان [[معتقد]] بودند هر معنای ظاهری و لفظی منعکس کننده یک معنای باطنی و [[حقیقی]] است و دست یابو به [[حقایق باطنی]] فقط از طریق [[تأویل]] که جزو [[وظایف]] اصلی [[امام]] [[اسماعیلی]] است امکان پذیر خواهد بود <ref>دعائم الاسلام، ص۵۲ـ ۵۳، بیان مذهب الباطنیه، ص۸.</ref>.
قالب اصلی [[تعالیم]] و [[تفکر]] [[باطنی]] [[اسماعیلیه]]، توسط اسماعیلیان نخستین وعمدتاً تا نیمه دوم [[قرن سوم]] تدوین یافته بود. مهم‌ترین ویژگی این تفکر، تمایز بین ظاهر و [[باطن]] [[متون مقدس]] و [[احکام شرعی]] بود <ref>تأویل الدعائم، ج۱،ص۴۷، بیان مذهب الباطنیه، ص۲۲، ۳۹ و ۸۰، فضائح الباطنیه، ص۱۰، تلبیس ابلیس، ص۱۰۲، الملل والنحل، ص۱۹۲.</ref>. اسماعیلیان [[معتقد]] بودند هر معنای ظاهری و لفظی منعکس کننده یک معنای باطنی و [[حقیقی]] است و دست‌یابی به [[حقایق باطنی]] فقط از طریق [[تأویل]] که جزو [[وظایف]] اصلی [[امام]] [[اسماعیلی]] است امکان پذیر خواهد بود <ref>دعائم الاسلام، ص۵۲ـ ۵۳، بیان مذهب الباطنیه، ص۸.</ref>.


در [[نظام فکری]] باطنی اسماعیلیان، [[تاریخ]] مذهبی [[بشر]] از هفت دوره تشکیل می‌‌شود، که هر دوره با یک [[پیامبر]] [[شارع]] آغاز می‌‌گردد. [[پیامبران]] شارع که آورنده شریعتی نو در هر دوره بوده‌اند در اصطلاح [[ناطق]] خوانده می‌‌شوند. در شش دوره اول تاریخ[[بشر]]، نُطَقا یا [[پیامبران اولوالعزم]] عبارتند از: [[آدم]]، [[نوح]]، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد{{ع}}<ref(اساس التأویل، ص۵۱.</ref>. در هر دوره پس از ناطق، [[وصی]] او یا اساس قرار دارد و پس از وی هفت امام که مُتِم نامیده می‌‌شوند قرار می‌‌گیرند. [[آخرین امام]] هر دوره به [[مقام]] ناطق دوره بعدی ارتقا می‌‌یابد و [[شریعت]] ناطق دوره قبل را [[نسخ]] می‌‌کند <ref>المقالات والفرق، ص۸۴، فرق الشیعه، ص۶۲، بیان مذهب الباطنیه، ص۲۲ـ ۲۳، الملل والنحل، ص۱۹۲، تلبیس ابلیس، ص۱۰۲، فضائح الباطنیه، ص۱۶.</ref>.
در [[نظام فکری]] باطنی اسماعیلیان، [[تاریخ]] مذهبی [[بشر]] از هفت دوره تشکیل می‌‌شود، که هر دوره با یک [[پیامبر]] [[شارع]] آغاز می‌‌گردد. [[پیامبران]] شارع که آورنده شریعتی نو در هر دوره بوده‌اند در اصطلاح [[ناطق]] خوانده می‌‌شوند.


[[هفتمین امام]] در دوره ششم محمد بن [[اسماعیل]] بوده است که [[اسماعیلیان]] نخستین ([[قرامطه]]) مرگش را [[انکار]] کرده، در [[انتظار]] ظهورش به عنوان [[قائم]] و مهدی باقی ماندند. بر اساس [[اعتقاد]] آنان، [[محمد بن اسماعیل]] با [[رجعت]] خود، به [[مقام]] آخرین [[ناطق]] می‌‌رسد و در آخرین دور از ادوار عالم با [[نسخ]] [[شریعت اسلام]]، معانی [[باطنی]] و [[حقایق]] [[مکتوم]] در تمام شریعت‌های قبلی را آشکار می‌‌گرداند. در این دوران، دو [[شخصیت]] در شکل‌گیری [[جهان‌شناسی]] و دیگر مباحث نظری [[اسماعیلیه]]، نقش سازنده ای ایفا کرده اند: یکی [[داعی]] [[محمد بن احمد]] [[نسفی]] که داعی اسماعیلیان در [[خراسان]] و [[ماوراء النهر]] بود. وی برای نخستین بار [[فلسفه]] نوافلاطونی را با [[تفکر]] اسماعیلیه [[درهم]] آمیخت و حاصل تفکر خود را در کتاب المحصول ارائه کرد. این کتاب به زودی در میان [[جوامع]] مختلف قرمطی پذیرفته شد و نقش مهمی در شکل‌گیری و یکسان‌سازی [[عقاید]] [[قرمطیان]] ایفا نمود.
در شش دوره اول تاریخ [[بشر]]، نُطَقا یا [[پیامبران اولوالعزم]] عبارتند از: [[آدم]]، [[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[محمد]]{{ع}}<ref>اساس التأویل، ص۵۱.</ref>. در هر دوره پس از ناطق، [[وصی]] او یا اساس قرار دارد و پس از وی هفت امام که مُتِم نامیده می‌‌شوند قرار می‌‌گیرند. [[آخرین امام]] هر دوره به [[مقام]] ناطق دوره بعدی ارتقا می‌‌یابد و [[شریعت]] ناطق دوره قبل را [[نسخ]] می‌‌کند <ref>المقالات والفرق، ص۸۴، فرق الشیعه، ص۶۲، بیان مذهب الباطنیه، ص۲۲ـ ۲۳، الملل والنحل، ص۱۹۲، تلبیس ابلیس، ص۱۰۲، فضائح الباطنیه، ص۱۶.</ref>.


شخصیت دیگر [[ابوحاتم رازی]] داعی [[ری]] بود که او نیز آثار مهمی در مباحث نظری اسماعیلیه پدید آورد. پس از نسفی و [[رازی]]، ابویعقوب [[سجستانی]] که پس از نسفی [[دعوت]] در خراسان و ماوراء النهر را برعهده داشت آثار زیادی در تفکر اسماعیلیه تألیف نمود. وی نیز شدیداً تحت تأثیر فلسفه نوافلاطونی قرار داشت.
[[هفتمین امام]] در دوره ششم محمد بن اسماعیل بوده است که [[اسماعیلیان]] نخستین ([[قرامطه]]) مرگش را [[انکار]] کرده، در [[انتظار]] ظهورش به عنوان [[قائم]] و مهدی باقی ماندند. بر اساس [[اعتقاد]] آنان، [[محمد بن اسماعیل]] با [[رجعت]] خود، به [[مقام]] آخرین [[ناطق]] می‌‌رسد و در آخرین دور از ادوار عالم با [[نسخ]] [[شریعت اسلام]]، معانی [[باطنی]] و [[حقایق]] [[مکتوم]] در تمام شریعت‌های قبلی را آشکار می‌‌گرداند. در این دوران، دو [[شخصیت]] در شکل‌گیری [[جهان‌شناسی]] و دیگر مباحث نظری [[اسماعیلیه]]، نقش سازنده ای ایفا کرده اند: یکی [[داعی]] [[محمد بن احمد]] [[نسفی]] که داعی اسماعیلیان در [[خراسان]] و [[ماوراء النهر]] بود. وی برای نخستین بار [[فلسفه]] نوافلاطونی را با [[تفکر]] اسماعیلیه [[درهم]] آمیخت و حاصل تفکر خود را در کتاب المحصول ارائه کرد. این کتاب به زودی در میان [[جوامع]] مختلف قرمطی پذیرفته شد و نقش مهمی در شکل‌گیری و یکسان‌سازی [[عقاید]] [[قرمطیان]] ایفا نمود.
 
شخصیت دیگر [[ابوحاتم رازی]] داعی [[ری]] بود که او نیز آثار مهمی در مباحث نظری اسماعیلیه پدید آورد. پس از نسفی و [[رازی]]، [[ابویعقوب سجستانی]] که پس از نسفی [[دعوت]] در خراسان و ماوراء النهر را برعهده داشت آثار زیادی در تفکر اسماعیلیه تألیف نمود. وی نیز شدیداً تحت تأثیر فلسفه نوافلاطونی قرار داشت.


این داعیان برخی از نظریه‌های فلسفه نوافلاطونی را با [[تعالیم]] و [[مفاهیم قرآنی]] تلفیق کردند و جهان‌شناسی خاصی در [[مکتب]] اسماعیلیه پدید آوردند.
این داعیان برخی از نظریه‌های فلسفه نوافلاطونی را با [[تعالیم]] و [[مفاهیم قرآنی]] تلفیق کردند و جهان‌شناسی خاصی در [[مکتب]] اسماعیلیه پدید آوردند.
خط ۱۶۵: خط ۱۶۷:
در این جهان‌شناسی، [[خداوند]] که هستی بخش و مبدع همه چیز است متعالی و ناشناختنی است. حتی صفات را بر او نمی‌توان حمل نمود. خداوند اولین موجود، یعنی [[عقل]] را به امر و [[مشیت]] خود [[ابداع]] کرده است. عقل خود کامل و بدون حرکت است، ولی از او نفس منبعث می‌‌شود. نفس به علت [[نقص]] خود به حرکت درمی آید. از نفس، افلاک هفت گانه و [[ستارگان]] منبعث می‌‌شوند. افلاک با حرکت نفس به حرکت درمی آیند و سپس در مراحل بعدی چیزهای دیگر از آنها منبعث می‌‌شوند.
در این جهان‌شناسی، [[خداوند]] که هستی بخش و مبدع همه چیز است متعالی و ناشناختنی است. حتی صفات را بر او نمی‌توان حمل نمود. خداوند اولین موجود، یعنی [[عقل]] را به امر و [[مشیت]] خود [[ابداع]] کرده است. عقل خود کامل و بدون حرکت است، ولی از او نفس منبعث می‌‌شود. نفس به علت [[نقص]] خود به حرکت درمی آید. از نفس، افلاک هفت گانه و [[ستارگان]] منبعث می‌‌شوند. افلاک با حرکت نفس به حرکت درمی آیند و سپس در مراحل بعدی چیزهای دیگر از آنها منبعث می‌‌شوند.


در این میان دیدگاه نسفی و به دنبال او [[سجستانی]] با [[ابوحاتم رازی]] در مسئله [[ادوار تاریخی]] [[بشر]] تفاوت داشت. [[نسفی]] [[معتقد]] بود دوره [[اسلام]] در [[زمان]] محمد بن [[اسماعیل]] خاتمه یافته و دور هفتم [[تاریخ]] بشر آغاز شده است. بنابراین [[شریعت اسلام]] [[نسخ]] شد و [[احکام شریعت]] [[واجب]] الاجرا نیست، بنابراین وی [[اعتقاد]] به [[اباحه]] داشت و به [[ترویج]] [[اباحی]] گری می‌‌پرداخت. در مقابل، ابوحاتم رازی نظریه نسفی را رد می‌‌کرد و معتقد بود هیچ [[باطنی]] بدون ظاهر نمی‌تواند تحقق یابد و بنابراین نیاز به [[شریعت]] ضروری است. به اعتقاد [[رازی]] دوره اسلام و شریعت آن تا [[هنگام ظهور]] [[محمد]] بن اسماعیل به عنوان [[امام]] [[قائم]] و هفتمین [[ناطق]] تداوم دارد.
در این میان دیدگاه نسفی و به دنبال او [[سجستانی]] با [[ابوحاتم رازی]] در مسئله [[ادوار تاریخی]] [[بشر]] تفاوت داشت. [[نسفی]] [[معتقد]] بود دوره [[اسلام]] در [[زمان]] محمد بن [[اسماعیل]] خاتمه یافته و دور هفتم [[تاریخ]] بشر آغاز شده است. بنابراین [[شریعت اسلام]] [[نسخ]] شد و [[احکام شریعت]] [[واجب]] الاجرا نیست، بنابراین وی [[اعتقاد]] به [[اباحه]] داشت و به [[ترویج]] اباحی‌گری می‌‌پرداخت. در مقابل، ابوحاتم رازی نظریه نسفی را رد می‌‌کرد و معتقد بود هیچ [[باطنی]] بدون ظاهر نمی‌تواند تحقق یابد و بنابراین نیاز به [[شریعت]] ضروری است. به اعتقاد [[رازی]] دوره اسلام و شریعت آن تا [[هنگام ظهور]] محمد بن اسماعیل به عنوان [[امام]] [[قائم]] و هفتمین [[ناطق]] تداوم دارد.


این [[اختلاف]] مبانی سبب شد برخی از [[جوامع]] قرمطی مروج اباحی گری شده، مرتکب [[اعمال]] [[خلاف شرع]] و [[اخلاق]] شوند. در [[سال ۳۱۷ ق]] گروهی از [[قرمطیان]] به [[مکه]] [[حمله]] کردند و جمعی از [[حاجیان]] را به [[قتل]] رسانده، اموالشان را به تاراج بردند. آنها همچنین [[حجرالاسود]] را از [[کعبه]] جدا کرده با خود بردند <ref>الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۵۴.</ref> در مقابل، [[دعوت]] فاطمی رسماً مواضع اباحی گرای [[قرامطه]] و دیگر گروه‌های افراطی که با تأکید بر [[باطن]]، ظاهر و شریعت را [[نفی]] می‌‌کردند [[باطل]] می‌‌دانست.
این [[اختلاف]] مبانی سبب شد برخی از [[جوامع]] قرمطی مروج اباحی‌‌گری شده، مرتکب [[اعمال]] [[خلاف شرع]] و [[اخلاق]] شوند. در [[سال ۳۱۷ ق]] گروهی از [[قرمطیان]] به [[مکه]] [[حمله]] کردند و جمعی از [[حاجیان]] را به [[قتل]] رسانده، اموالشان را به تاراج بردند. آنها همچنین [[حجرالاسود]] را از [[کعبه]] جدا کرده با خود بردند <ref>الکامل فی التاریخ، ج۷، ص۵۴.</ref> در مقابل، [[دعوت]] فاطمی رسماً مواضع اباحی‌گرای [[قرامطه]] و دیگر گروه‌های افراطی که با تأکید بر [[باطن]]، ظاهر و شریعت را [[نفی]] می‌‌کردند [[باطل]] می‌‌دانست.


[[اسماعیلیان]] فاطمی همانند اسلاف خود میان ظاهر و [[باطن دین]] تمایز قائل بودند، ولی بر خلاف اسماعیلیان نخستین که تأکید بر باطن و [[حقایق]] [[مکتوم]] داشتند، اسماعیلیان فاطمی ظاهر و باطن را مکمل یکدیگر می‌‌دانستند. به [[عقیده]] آنان دسترسی به [[حقیقت]] بدون شریعت امکان پذیر نبود <ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۵۳، وجه دین،ص ۸۲.</ref>.
[[اسماعیلیان]] فاطمی همانند اسلاف خود میان ظاهر و [[باطن دین]] تمایز قائل بودند، ولی بر خلاف اسماعیلیان نخستین که تأکید بر باطن و [[حقایق]] [[مکتوم]] داشتند، اسماعیلیان فاطمی ظاهر و باطن را مکمل یکدیگر می‌‌دانستند. به [[عقیده]] آنان دسترسی به [[حقیقت]] بدون شریعت امکان پذیر نبود <ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۵۳، وجه دین،ص ۸۲.</ref>.


اسماعیلیان فاطمی [[بینش]] ادواری اسلاف خود درباره تاریخ مذهبی [[بشر]] را [[حفظ]] کردند، ولی به علت آنکه خود [[مدعی امامت]] بودند در زمینه [[امامت]] تغییراتی پدید آوردند. آنان وجود بیش از هفت امام را در دوره اسلام امکان پذیر دانستند و در حقیقت ادوار هفت گانه متعددی را به عنوان دور صغیر در دور ششم تاریخ یعنی دوره [[اسلام]] پذیرفتند.
اسماعیلیان فاطمی [[بینش]] ادواری اسلاف خود درباره تاریخ مذهبی [[بشر]] را [[حفظ]] کردند، ولی به علت آنکه خود مدعی [[امامت]] بودند در زمینه [[امامت]] تغییراتی پدید آوردند. آنان وجود بیش از هفت امام را در دوره اسلام امکان پذیر دانستند و در حقیقت ادوار هفت گانه متعددی را به عنوان دور صغیر در دور ششم تاریخ یعنی دوره [[اسلام]] پذیرفتند.


[[فاطمیان]] با [[انکار]] تلویحی [[مهدویت]] و [[رجعت]] محمد بن [[اسماعیل]] [[قائم]] و [[ناطق هفتم]] را یکی از [[امامان]] [[اسماعیلی]] از اعقاب محمد بن اسماعیل در [[آخرالزمان]] دانستند <ref>راحة العقل، ص۵۷۹، جامع الحکمتین، ص۱۲۱ـ ۱۲۲و ۱۶۳ـ ۱۶۵.</ref>.
[[فاطمیان]] با [[انکار]] تلویحی [[مهدویت]] و [[رجعت]] محمد بن [[اسماعیل]] [[قائم]] و [[ناطق هفتم]] را یکی از [[امامان]] [[اسماعیلی]] از اعقاب محمد بن اسماعیل در [[آخرالزمان]] دانستند <ref>راحة العقل، ص۵۷۹، جامع الحکمتین، ص۱۲۱ـ ۱۲۲و ۱۶۳ـ ۱۶۵.</ref>.
خط ۱۸۰: خط ۱۸۲:


دعوت نزاری که با [[رهبری]] [[حسن صباح]]، دعوت مستقلی در [[ایران]] پدید آورد، در زمینه [[تفکر]] و [[نظام]] نظری کمتر ادامه دهنده [[سنن]] و تفکر اسماعیلیان فاطمی بودند و با توجه به اینکه از [[زبان فارسی]] به عنوان زبان مذهبی خود استفاده می‌‌کردند رفته رفته با آثار دوره فاطمی نیز [[بیگانه]] شدند.
دعوت نزاری که با [[رهبری]] [[حسن صباح]]، دعوت مستقلی در [[ایران]] پدید آورد، در زمینه [[تفکر]] و [[نظام]] نظری کمتر ادامه دهنده [[سنن]] و تفکر اسماعیلیان فاطمی بودند و با توجه به اینکه از [[زبان فارسی]] به عنوان زبان مذهبی خود استفاده می‌‌کردند رفته رفته با آثار دوره فاطمی نیز [[بیگانه]] شدند.
نزاریان از ابتدا علاقه ای به تفکر در زمینه‌های جهان‌شناسی و تاریخ ادواری نشان نمی‌دادند، بلکه کوشش‌های خود را عمدتاً صرف مطالعه نظریه امامت و [[تعالیم]] [[امام]] اسماعیلی می‌‌نمودند. حسن صباح خود به تأکید بر نظریه [[تعلیم]] واهمیت تعالیم معلمان صادق در هر عصر اهتمام میورزید.
 
نزاریان از ابتدا علاقه ای به تفکر در زمینه‌های جهان‌شناسی و تاریخ ادواری نشان نمی‌دادند، بلکه کوشش‌های خود را عمدتاً صرف مطالعه نظریه امامت و [[تعالیم]] [[امام]] اسماعیلی می‌‌نمودند. حسن صباح خود به تأکید بر نظریه [[تعلیم]] واهمیت تعالیم معلمان صادق در هر عصر اهتمام می‌ورزید.
 
در زمان حسن دوم، چهارمین [[رئیس]] الموت، اعلام فرا رسیدن آخرالزمان ووقوع [[قیامت]] و به دنبال آن برداشتن بار [[تکلیف]]، مسائل جدیدی پدید آورد. اگر چه جلال الدین حسن سوم تعالیم قیامت را [[نسخ]] کرد و به [[مذهب]] [[اهل سنت]] گروید،ولی وجود این آموزه‌های متناقض سبب شد تا [[تعالیم]] جدیدی توسط [[دانشمندان]] نزاری تدوین شود: تعالیم جدید به نظریه ستر معروف شد. بر اساس این تعالیم، دوران ستر دوره‌ای است که [[حقیقت]] در [[باطن دین]] [[مکتوم]] می‌‌ماند. در این دوره [[تقیه]] [[واجب]] است و باید [[احکام شرعی]] [[اجرا]] شود، ولی در دوره [[قیامت]]، پرده تقیه برداشته می‌‌شود و نیازی به [[شریعت]] باقی نمی‌ماند؛ زیرا [[معرفت]] حقیقت و [[معنویت]] [[امام]] برای [[جماعت]] نزاری امکان پذیر شده است.<ref>[[سید حسن طالقانی|طالقانی، سید حسن]]، [[اسماعیلیه (مقاله)|مقاله «اسماعیلیه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۴.</ref>
در زمان حسن دوم، چهارمین [[رئیس]] الموت، اعلام فرا رسیدن آخرالزمان ووقوع [[قیامت]] و به دنبال آن برداشتن بار [[تکلیف]]، مسائل جدیدی پدید آورد. اگر چه جلال الدین حسن سوم تعالیم قیامت را [[نسخ]] کرد و به [[مذهب]] [[اهل سنت]] گروید،ولی وجود این آموزه‌های متناقض سبب شد تا [[تعالیم]] جدیدی توسط [[دانشمندان]] نزاری تدوین شود: تعالیم جدید به نظریه ستر معروف شد. بر اساس این تعالیم، دوران ستر دوره‌ای است که [[حقیقت]] در [[باطن دین]] [[مکتوم]] می‌‌ماند. در این دوره [[تقیه]] [[واجب]] است و باید [[احکام شرعی]] [[اجرا]] شود، ولی در دوره [[قیامت]]، پرده تقیه برداشته می‌‌شود و نیازی به [[شریعت]] باقی نمی‌ماند؛ زیرا [[معرفت]] حقیقت و [[معنویت]] [[امام]] برای [[جماعت]] نزاری امکان پذیر شده است.<ref>[[سید حسن طالقانی|طالقانی، سید حسن]]، [[اسماعیلیه (مقاله)|مقاله «اسماعیلیه»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱، ص:۴۴.</ref>


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش