پرش به محتوا

امام حسین در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن '
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ')
خط ۱۳: خط ۱۳:
پیکر [[حسین بن علی]]{{ع}} فراوان به [[پیامبر]]{{صل}} شباهت داشت<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۵؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۹۶؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۴۳۱.</ref> و آن [[حضرت]] وی را [[حسین]] نامید و برایش [[عقیقه]] کرد و به مناسبت‌های گوناگونی در [[مسجد]] [[نبوی]] و برابر [[مؤمنان]]، علاقه خود را به [[حسین]] که در آن اوان [[کودک]] بود، نشان می‌داد و از [[گریه]] او بسیار آزرده خاطر می‌شد. [[پیامبر]]{{صل}} در بیان [[احساس]] خود به [[حسین]]{{ع}} آن را به بوییدن گل خوشبو مانند کرده<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۲؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۵۶.</ref> و از [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} می‌خواست مراقب وی باشد<ref>الامالی، ص۱۹۸؛ معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۶۶؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۷۶.</ref> و برای دفع [[حسادت]] دیگران به [[امام حسین]] و [[امام حسن]]{{عم}} از دعاهایی بهره می‌گرفت<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۹؛ سنن ابی داوود، ج۲، ص۴۲۱؛ الکافی، ج۲، ص۵۶۹.</ref>.
پیکر [[حسین بن علی]]{{ع}} فراوان به [[پیامبر]]{{صل}} شباهت داشت<ref>سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۵؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۹۶؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۴۳۱.</ref> و آن [[حضرت]] وی را [[حسین]] نامید و برایش [[عقیقه]] کرد و به مناسبت‌های گوناگونی در [[مسجد]] [[نبوی]] و برابر [[مؤمنان]]، علاقه خود را به [[حسین]] که در آن اوان [[کودک]] بود، نشان می‌داد و از [[گریه]] او بسیار آزرده خاطر می‌شد. [[پیامبر]]{{صل}} در بیان [[احساس]] خود به [[حسین]]{{ع}} آن را به بوییدن گل خوشبو مانند کرده<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۲؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۵۶.</ref> و از [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} می‌خواست مراقب وی باشد<ref>الامالی، ص۱۹۸؛ معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۶۶؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۷۶.</ref> و برای دفع [[حسادت]] دیگران به [[امام حسین]] و [[امام حسن]]{{عم}} از دعاهایی بهره می‌گرفت<ref>صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۹؛ سنن ابی داوود، ج۲، ص۴۲۱؛ الکافی، ج۲، ص۵۶۹.</ref>.


[[رسول خدا]]{{صل}} فراوان به [[حسنین]]{{عم}} علاقه داشت و آن دو را [[فرزندان]] خود می‌خواند<ref>مسند احمد، ج۵، ص۳۸، ۴۴، ۴۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۶؛ سنن النسائی، ج۵، ص۱۴۹.</ref>. نسبت دادن [[فرزندان]] دختر به خود، برخلاف عرف پدر سالارانه [[نظام]] [[شبانی]] آن زمانه [[عرب]] بود؛ لیکن [[آیات الهی]] نیز بر این انتساب تأکید داشتند.
[[رسول خدا]]{{صل}} فراوان به [[حسنین]]{{عم}} علاقه داشت و آن دو را [[فرزندان]] خود می‌خواند<ref>مسند احمد، ج۵، ص۳۸، ۴۴، ۴۷؛ صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۶؛ سنن النسائی، ج۵، ص۱۴۹.</ref>. نسبت دادن [[فرزندان]] دختر به خود، برخلاف عرف پدر سالارانه [[نظام]] [[شبانی]] آن زمانه [[عرب]] بود؛ لکن [[آیات الهی]] نیز بر این انتساب تأکید داشتند.


در رویداد مشهور [[مباهله]]، [[مسیحیان]] [[نجران]] در رویارویی با [[آیین اسلام]]، ابتدا پذیرفتند که با [[مسلمانان]] [[مباهله]] کنند و برپایه [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> که در آن هنگام نازل شد، [[پیامبر]]{{صل}} از [[مسیحیان]] خواست که برای [[مباهله]]، [[همسر]] و [[فرزندان]] را همراه خود بیاورند؛ سپس [[حضرت]] همراه با [[علی بن ابی‌طالب]]، [[فاطمه]] و [[حسنین]]{{عم}} برای [[مباهله]] حاضر شدند. [[مسیحیان]] [[نجران]]، با دیدن چهره‌های [[نورانی]] همراهان [[پیامبر]]{{صل}} از [[مباهله]] خودداری و به پرداخت [[جزیه]] [[رضایت]] دادند. پس {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} اشاره به [[حسنین]]{{عم}} است. [[مفسران]]<ref>اسباب النزول، ص۶۷ - ۶۸؛ التبیان، ج۲، ص۴۸۴؛ زادالمسیر، ج۱، ص۳۳۹.</ref> و [[محدثان]]<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۹۳ - ۲۹۴؛ السنن الکبری، ج۷، ص۶۳.</ref> در [[تفسیر]] این [[آیه]] آن را بیانگر [[روابط]] [[پدر]] و [[فرزندی]] ایشان و [[پیامبر]]{{صل}} دانسته‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۰۴ - ۱۰۵؛ البحرالمحیط، ج۳، ص۱۸۹.</ref>. این امر در عرصه [[سیاسی]] می‌تواند نتایج درخور توجهی داشته باشد.
در رویداد مشهور [[مباهله]]، [[مسیحیان]] [[نجران]] در رویارویی با [[آیین اسلام]]، ابتدا پذیرفتند که با [[مسلمانان]] [[مباهله]] کنند و برپایه [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref> که در آن هنگام نازل شد، [[پیامبر]]{{صل}} از [[مسیحیان]] خواست که برای [[مباهله]]، [[همسر]] و [[فرزندان]] را همراه خود بیاورند؛ سپس [[حضرت]] همراه با [[علی بن ابی‌طالب]]، [[فاطمه]] و [[حسنین]]{{عم}} برای [[مباهله]] حاضر شدند. [[مسیحیان]] [[نجران]]، با دیدن چهره‌های [[نورانی]] همراهان [[پیامبر]]{{صل}} از [[مباهله]] خودداری و به پرداخت [[جزیه]] [[رضایت]] دادند. پس {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} اشاره به [[حسنین]]{{عم}} است. [[مفسران]]<ref>اسباب النزول، ص۶۷ - ۶۸؛ التبیان، ج۲، ص۴۸۴؛ زادالمسیر، ج۱، ص۳۳۹.</ref> و [[محدثان]]<ref>صحیح مسلم، ج۷، ص۱۲۰ - ۱۲۱؛ سنن الترمذی، ج۴، ص۲۹۳ - ۲۹۴؛ السنن الکبری، ج۷، ص۶۳.</ref> در [[تفسیر]] این [[آیه]] آن را بیانگر [[روابط]] [[پدر]] و [[فرزندی]] ایشان و [[پیامبر]]{{صل}} دانسته‌اند<ref>تفسیر قرطبی، ج۴، ص۱۰۴ - ۱۰۵؛ البحرالمحیط، ج۳، ص۱۸۹.</ref>. این امر در عرصه [[سیاسی]] می‌تواند نتایج درخور توجهی داشته باشد.
خط ۶۹: خط ۶۹:


==گفتمان جبرگرا==
==گفتمان جبرگرا==
گفتمان جبرگرا در گذشته، همواره از راه‌های کسب [[مشروعیت]] [[حاکمان]] بوده است و براساس آن، همه اقدام‌های [[حاکم]] بر اساس [[مشیت الهی]] انجام و [[رضایت خدا]] به این تعلق گرفته که آن رویداد رخ دهد و [[آیات]] و [[روایات]] این باب را در راستای تضمین صیانت [[مقبولیت]] و [[مشروعیت]] وی [[تفسیر]] می‌کردند. این در حالی است که برپایه [[قرآن]]، مانند {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> و [[روایات]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۸ - ۲۲۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref>، تمام حوادث [[جهان]] از جمله [[افعال]] [[انسان]] متأثر از تقدیر و [[مشیت]] الهی‌اند؛ لیکن [[اعتقاد]] به تقدیر هرگز نافی [[اختیار انسان]] و [[تدبیر]] وی در امور نخواهد بود. گفتمان جبرگرا پیشینه داشت، چنان‌که [[معاویه]] نیز [[ولایت‌عهدی]] [[یزید]] را که بسیاری آن را [[مخالف]] [[اصول اسلامی]] می‌دانستند، به [[مشیت الهی]] نسبت داد که [[مردم]] در آن نقش ندارند<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۵.</ref>. نخستین گزارش‌ها پس از [[حادثه عاشورا]] در گفتمان جبرگرا، اندکی پس از این رویداد و پس از انتقال [[اسرا]] به [[کوفه]] بود: [[والی]] آنجا رو به [[زینب دختر امام علی]]{{ع}} خدایی را [[سپاس]] گفت که مایه [[بی‌آبرویی]]، [[قتل]] و [[رسوایی]] [[امام حسین]]{{ع}} شده بود و خطاب به [[امام سجاد]]{{ع}} [[شهادت]] [[علی بن الحسین]] ([[علی اکبر]]) را خواست [[خدا]] دانست <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۷ - ۴۵۸.</ref>. او در نخستین [[سخنرانی]] عمومی‌اش پس از [[عاشورا]] نیز با تکیه بر ایده [[مشیت]]، [[حادثه عاشورا]] را [[حمایت]] [[الهی]] از [[یزید]] و خواست [[خدا]] برای [[پیروزی]] [[حقیقت]] دانست. در [[شام]] و در مجلس [[یزید]] نیز سخن از [[مشیت]] به میان آمد و [[یزید]] [[سرنوشت]] [[امام حسین]]{{ع}} را [[خواست الهی]] برای ایشان دانست که بر اثر به چالش کشیدن [[حکومت اموی]] مقدّر شده بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۱.</ref>. به نظر، [[روایت]] رسمی [[نظام]] [[اموی]] که چه بسا بتوان آن را [[روایت]] [[عثمانی]] [[تاریخ]] در برابر [[روایت]] [[شیعی]] از [[تاریخ]] دانست، گفتمان جبرگرا را چنان فراگیر به تصویر کشیده، به گونه‌ای که برداشت [[نادرست]] خود را به [[سخنان امام حسین]]{{ع}} نیز مستند می‌کردند. به [[روایت]] دینوری [[امام]] در پاسخ به ابن [[مطیع]] که [[سعی]] داشت [[امام]] را از رفتن به [[کوفه]] بازدارد، کار را به [[قضای الهی]] و [[سرنوشت]] محتوم خود سپرد<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۸ - ۲۲۹.</ref>؛ همچنین برپایه [[روایت]] دیگری، [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخ به واکنش یکی از [[زنان]] [[انصاری]] به نام [[عمره]]، پاسخ دادند که از [[سرنوشت]] چاره‌ای نیست<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref>. [[حضرت]] در گزارش دیگری، در پاسخ به برخی دیگر، علت حرکت خود را رؤیایی می‌دانست که در همین اواخر دیده بود<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۴۴۷؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>
گفتمان جبرگرا در گذشته، همواره از راه‌های کسب [[مشروعیت]] [[حاکمان]] بوده است و براساس آن، همه اقدام‌های [[حاکم]] بر اساس [[مشیت الهی]] انجام و [[رضایت خدا]] به این تعلق گرفته که آن رویداد رخ دهد و [[آیات]] و [[روایات]] این باب را در راستای تضمین صیانت [[مقبولیت]] و [[مشروعیت]] وی [[تفسیر]] می‌کردند. این در حالی است که برپایه [[قرآن]]، مانند {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref> و [[روایات]]<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۸ - ۲۲۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref>، تمام حوادث [[جهان]] از جمله [[افعال]] [[انسان]] متأثر از تقدیر و [[مشیت]] الهی‌اند؛ لکن [[اعتقاد]] به تقدیر هرگز نافی [[اختیار انسان]] و [[تدبیر]] وی در امور نخواهد بود. گفتمان جبرگرا پیشینه داشت، چنان‌که [[معاویه]] نیز [[ولایت‌عهدی]] [[یزید]] را که بسیاری آن را [[مخالف]] [[اصول اسلامی]] می‌دانستند، به [[مشیت الهی]] نسبت داد که [[مردم]] در آن نقش ندارند<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۵.</ref>. نخستین گزارش‌ها پس از [[حادثه عاشورا]] در گفتمان جبرگرا، اندکی پس از این رویداد و پس از انتقال [[اسرا]] به [[کوفه]] بود: [[والی]] آنجا رو به [[زینب دختر امام علی]]{{ع}} خدایی را [[سپاس]] گفت که مایه [[بی‌آبرویی]]، [[قتل]] و [[رسوایی]] [[امام حسین]]{{ع}} شده بود و خطاب به [[امام سجاد]]{{ع}} [[شهادت]] [[علی بن الحسین]] ([[علی اکبر]]) را خواست [[خدا]] دانست <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۷ - ۴۵۸.</ref>. او در نخستین [[سخنرانی]] عمومی‌اش پس از [[عاشورا]] نیز با تکیه بر ایده [[مشیت]]، [[حادثه عاشورا]] را [[حمایت]] [[الهی]] از [[یزید]] و خواست [[خدا]] برای [[پیروزی]] [[حقیقت]] دانست. در [[شام]] و در مجلس [[یزید]] نیز سخن از [[مشیت]] به میان آمد و [[یزید]] [[سرنوشت]] [[امام حسین]]{{ع}} را [[خواست الهی]] برای ایشان دانست که بر اثر به چالش کشیدن [[حکومت اموی]] مقدّر شده بود<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۱.</ref>. به نظر، [[روایت]] رسمی [[نظام]] [[اموی]] که چه بسا بتوان آن را [[روایت]] [[عثمانی]] [[تاریخ]] در برابر [[روایت]] [[شیعی]] از [[تاریخ]] دانست، گفتمان جبرگرا را چنان فراگیر به تصویر کشیده، به گونه‌ای که برداشت [[نادرست]] خود را به [[سخنان امام حسین]]{{ع}} نیز مستند می‌کردند. به [[روایت]] دینوری [[امام]] در پاسخ به ابن [[مطیع]] که [[سعی]] داشت [[امام]] را از رفتن به [[کوفه]] بازدارد، کار را به [[قضای الهی]] و [[سرنوشت]] محتوم خود سپرد<ref>الاخبار الطوال، ص۲۲۸ - ۲۲۹.</ref>؛ همچنین برپایه [[روایت]] دیگری، [[امام حسین]]{{ع}} در پاسخ به واکنش یکی از [[زنان]] [[انصاری]] به نام [[عمره]]، پاسخ دادند که از [[سرنوشت]] چاره‌ای نیست<ref>تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۲۰۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۶ - ۲۹۷.</ref>. [[حضرت]] در گزارش دیگری، در پاسخ به برخی دیگر، علت حرکت خود را رؤیایی می‌دانست که در همین اواخر دیده بود<ref>الطبقات، خامسه ۱، ص۴۴۷؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۳.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حسین بن علی (مقاله)|مقاله «حسین بن علی»]]،[[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref>


==گفتمان مصلحت‌اندیش==
==گفتمان مصلحت‌اندیش==
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش