کوفه در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخهها
←جستارهای وابسته
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
بنا به نقل برخی از نویسندگان، زینب کبری در این جا از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تعبیر به [[پدر]] میکند، با این که [[روش اهل بیت]] در خطابهها این نبود و آنان همواره از آن [[حضرت]] به [[رسول]]، [[نبی]] و جدّ یاد میکردند و بر وی درود میفرستادند. شاید یک مورد نیز نتوان یافت که [[دودمان وحی]] از [[پیامبر]] به عنوان پدر یاد کرده باشند، اما در این جا زینب فرمود: [[درود]] بر پدرم پیامبر! او میخواهد پیش از شروع به گفتار، خود و کاروان [[اسیران]] را معرفی کند و نسبت خویش را با پیامبر روشن سازد، تا همگان در یابند که اینها چه کسانیاند و از کدامین [[دودمان]] و قبیلهاند و تا از این راه [[افکار]] و [[احساسات مردم]] را در [[اختیار]] بگیرد. از این لحظه دیگر [[مردم]] به عنوان [[دختر پیامبر]] به او نگاه میکنند، نه به عنوان یک بانوی [[اسیر]]. سپس آن بزرگوار سخنان خود را با [[سرزنش]] [[اهل کوفه]] ادامه میدهد. | بنا به نقل برخی از نویسندگان، زینب کبری در این جا از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} تعبیر به [[پدر]] میکند، با این که [[روش اهل بیت]] در خطابهها این نبود و آنان همواره از آن [[حضرت]] به [[رسول]]، [[نبی]] و جدّ یاد میکردند و بر وی درود میفرستادند. شاید یک مورد نیز نتوان یافت که [[دودمان وحی]] از [[پیامبر]] به عنوان پدر یاد کرده باشند، اما در این جا زینب فرمود: [[درود]] بر پدرم پیامبر! او میخواهد پیش از شروع به گفتار، خود و کاروان [[اسیران]] را معرفی کند و نسبت خویش را با پیامبر روشن سازد، تا همگان در یابند که اینها چه کسانیاند و از کدامین [[دودمان]] و قبیلهاند و تا از این راه [[افکار]] و [[احساسات مردم]] را در [[اختیار]] بگیرد. از این لحظه دیگر [[مردم]] به عنوان [[دختر پیامبر]] به او نگاه میکنند، نه به عنوان یک بانوی [[اسیر]]. سپس آن بزرگوار سخنان خود را با [[سرزنش]] [[اهل کوفه]] ادامه میدهد. | ||
===سرزنش [[مردم کوفه]]=== | |||
[[زینب کبری]] در سرزنش اهل کوفه چنین فریاد برمیآورد: | |||
ای مردم کوفه، ای [[اهل]] [[فریب]] و [[نیرنگ]]! آیا بر ما میگریید؟ هنوز چشمهای ما گریان و نالههای ما خاموش نشده است. مثل شما، مثل همان زنی است که رشتههای خود را میبافت سپس آن را برمی گشود<ref>اصل داستان چنین است: زنی به نام «ریطه» دختر عمرو بن کعب بن سعد تمیمی مکی، زنی احمق در میان قریش بود که برای هر کار احمقانهای به او مثال زده میشد؛ زیرا او تعدادی کارگر داشت که از صبح تا ظهر آنان را به پشمریسی وادار میکرد و از ظهر به بعد به آنان دستور میداد آنچه را رشتهاند پنبه و پاره کنند و او این عمل را هر روز تکرار میکرد. قرآن هم مردمان نمکنشناس و پیمانشکن را به آن زن همانند کرده است. عقیله بنیهاشم نیز در سخنان خود کار مردم کوفه را همانند کار او دانسته است.</ref>. شما هم به [[پیامبر]] [[ایمان]] آوردید، اما با این [[گناه بزرگ]] دو باره آن را گشودید. در میان شما جز [[چاپلوسی]]، [[شر]]، [[فساد]]، [[نخوت]]، [[خودپسندی]]، [[کینه]] و [[تملقگویی]]، از [[کنیز]] زادگان و غمّازی با [[دشمنان]] دیده نمیشود. شما همانند گیاهی هستید که بر مزبلهای بروید، نه قابل خوردن است و نه موجب سود و یا مانند نقرهای میمانید که در [[دل]] [[خاک]] مدفون باشد. شما بد ذخیرههایی برای [[آخرت]] خود فرستاده [[اید]]. شما مستوجب [[عذاب]] خدایید و در [[دوزخ]] جای دارید. | |||
آیا بر ما میگریید؟ آری، به [[خدا]] [[سوگند]] که باید بسیار بگریید و اندک بخندید! [[ننگ]] این [[جنایت]] دامن شما را گرفته و با هیچ آبی نمیتوانید آن را بشویید. مگر میشود [[خون]] پسر پیامبر و [[سید جوانان اهل بهشت]] را شست. شما کسی را کشتید که [[پناهگاه]] [[نیکان]] تان و [[دادرس]] در هنگام [[بلا]] و مصیبتتان بوده است. | |||
کسی که نشانه حجتهای شما و جایگاه [[سنت]] شما بوده است. ای [[اهل کوفه]]! [[گناه]] [[زشتی]] را مرتکب شدید و هلاک و [[عذاب]] بر شما باد. کوششهای شما بینتیجه و دستهای شما [[بریده]] باد. در این کار سخت زیان کردید و [[خشم خدا]] را بر خود نازل کردید و داغ [[ذلت]] و [[مسکنت]] بر شما نقش بست. | |||
وای بر شما، ای [[مردم کوفه]]! آیا میدانید کدام پاره جگر از [[مصطفی]] را شکافتید و کدام پرده نشینان [[عصمت]] را از پرده بیرون افکندید؟ آیا میدانید چه خونی از [[پیامبر]] بر [[زمین]] ریختید و چه حرمتی را از او هتک نمودید؟ شما گناهی بزرگ و [[زشت]] انجام دادید؛ گناهی که زمین را پر کرده و [[آسمان]] را فرا گرفته است. آیا در شگفتید اگر از آسمان [[خون]] ببارد؟ هر آینه عذاب [[خدا]] در [[آخرت]] ذلت آورتر و سختتر است. شما در آن [[روز]] [[یاری]] نمیشوید و [[حمایت]] نخواهید شد. مبادا مهلتی که خدا به شما داده شما را تحریک کند؛ زیرا [[خداوند]] در دادن [[کیفر]] [[شتاب]] نمیکند و [[بیم]] ندارد که وقت کیفر سپری گردد و سرعت در [[مکافات]] او را تحریک نمیکند و بدانید که [[پروردگار]] شما در کمین گاه است<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۰۸. متن خطبه زینب کبری در کوفه به شرح زیر است: {{متن حدیث|قَالَ بَشِیرُ بْنُ خُزَیْمٍ الْأَسَدِیُّ... ثُمَّ قَالَتْ: الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ الصَّلَاةُ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّيِّبِينَ الْأَخْيَارِ أَمَّا بَعْدُ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ أَ تَبْكُونَ فَلَا رَقَأَتِ الدَّمْعَةُ وَ لَا هَدَأَتِ الرَّنَّةُ إِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِي {{متن قرآن|نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكَاثًا تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ}} أَلَا وَ هَلْ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَ النَّطَفُ وَ الصَّدْرُ الشَّنَفُ وَ مَلَقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ أَوْ كَمَرْعًى عَلَى دِمْنَةٍ أَوْ كَفِضَّةٍ عَلَى مَلْحُودَةٍ أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ أَ تَبْكُونَ وَ تَنْتَحِبُونَ إِي وَ اللَّهِ فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلًا فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا بِغَسْلٍ بَعْدَهَا أَبَداً وَ أَنَّى تَرْحَضُونَ قَتْلَ سَلِيلِ خَاتَمِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنِ الرِّسَالَةِ وَ سَيِّدِ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَلَاذِ خِيَرَتِكُمْ وَ مَفْزَعِ نَازِلَتِكُمْ وَ مَنَارِ حُجَّتِكُمْ وَ مَدَرَةِ سُنَّتِكُمْ أَلَا سَاءَ مَا تَزِرُونَ وَ بُعْداً لَكُمْ وَ سُحْقاً فَلَقَدْ خَابَ السَّعْيُ وَ تَبَّتِ الْأَيْدِي وَ خَسِرَتِ الصَّفْقَةُ وَ بُؤْتُمْ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَيْكُمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْكَنَةُ وَيْلَكُمْ يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ أَ تَدْرُونَ أَيَّ كَبِدٍ لِرَسُولِ اللَّهِ فَرَيْتُمْ وَ أَيَّ كَرِيمَةٍ لَهُ أَبْرَزْتُمْ وَ أَيَّ دَمٍ لَهُ سَفَكْتُمْ وَ أَيَّ حُرْمَةٍ لَهُ انْتَهَكْتُمْ وَ لَقَدْ جِئْتُمْ بِهَا صَلْعَاءَ عَنْقَاءَ سَوْآءَ فَقْمَاءَ وَ فِي بَعْضِهَا خَرْقَاءَ شَوْهَاءَ كَطِلَاعِ الْأَرْضِ أَوْ مِلْءِ السَّمَاءِ أَ فَعَجِبْتُمْ أَنْ مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَخْزى وَ أَنْتُمْ لَا تُنْصَرُونَ فَلَا يَسْتَخِفَّنَّكُمُ الْمَهْلُ فَإِنَّهُ لَا يَحْفِزُهُ الْبِدَارُ وَ لَا يُخَافُ فَوْتُ الثَّارِ وَ إِنَّ رَبَّكُمْ لَبِالْمِرْصادِ}}.</ref> و<ref>الملهوف، ص۱۹۳؛ مثیر الاحزان، ص۸۶؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۰۸ - ۱۱۰.</ref>. | |||
پس از نقل ترجمه [[خطبه]] چند نکته در خور یادآوری است: | |||
#[[خطبه زینب کبری]] در [[کوفه]] به وسیله [[محدثان]] و [[مورخان]] بسیاری نقل شده است. از باب نمونه «[[ابن طیفور]]» م ۳۸۰ ق از خذیم [[اسدی]]<ref>بلاغات النساء، ص۲۳.</ref> [[طبرسی]] متوفای ۶۲۰ ق از [[خزیم بن شریک اسدی]]<ref>احتجاج، ج۲، ص۲۳.</ref>[[سید بن طاووس]] متوفای ۶۶۴ ق و [[علامه مجلسی]] از [[بشیر]] بن خزیم اسدی<ref>الملهوف، ص۱۹۲؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۰۸.</ref> این خطبه را نقل کردهاند. | |||
#با توجه به این که متن خطبه در آثار و نقلهای گوناگون با یک دیگر تفاوتهایی دارد. متن خطبهای که ما نقل کرده ایم بر اساس متنی است که در [[بحارالانوار]] آمده است. | |||
#اهمیت محتوای این خطبه وقتی روشنتر میشود که بدانیم آن خطبه را زنی ۵۶ ساله و در حال [[اسارت]] و در محاصره [[دشمن]] و پس از [[شهادت]] بسیاری از عزیزانش ایراد کرده است. | |||
[[زینب کبری]] در این [[خطبه]] رویداد [[کربلا]] را تبیین و [[رفتار]] دشمن را با [[خاندان پیامبر]] شرح داد. و پرده از چهره [[نفاق]] و [[تزویر]] بر گرفت. حال نتیجه این سخنان چه بود؟ برای پاسخ به [[پرسش]] یاد شده باید ببینیم که [[هدف]] آنان از [[اسارت اهل بیت]] چه بود. | |||
[[امویان]] بر آن بودند که از اسیری [[اهل بیت]] بهرهبرداری [[سیاسی]] کنند و آنان را [[خوار]] سازند و [[خواری]] آنان را به رخ [[مردم]] بکشند و [[امید]] حرکت را در مردم بمیرانند و [[پیروزی حق بر باطل]] را محال جلوه دهند، اما [[شهامت]] زینب و [[سخنرانی]] روشن گر و افشاگرانه وی که از [[دانش]]، [[بینش]] و ژرفای [[ایمان]] او مایه میگرفت، این مجال را از امویان و دستگاه [[ابن زیاد]] گرفت و نقشه آنان را نقش بر آب کرد. [[راوی]] از اثر سخنان زینب در جمع [[مردم کوفه]] چنین گزارش میدهد:{{متن حدیث|قَالَ فَوَ اللَّهِ لَقَدْ رَأَيْتُ النَّاسَ يَوْمَئِذٍ حَيَارَى يَبْكُونَ وَ قَدْ وَضَعُوا أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ}}؛<ref>الملهوف، ص۱۹۳؛ مثیر الاحزان، ص۸۶؛ بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۰۸- ۱۱۰.</ref>؛ | |||
به [[خدا]] [[سوگند]]! در آن [[روز]] مردم کوفه را دیدم که حیران و سرگردان [[اشک]] میریختند و از شدت [[غم]] دستها را بر دهان گرفته بودند و انگشتهای خود را میگزیدند. پیرمردی را دیدم که در کنارم ایستاده بود و آن قدر [[گریه]] کرده بود که محاسنشتر شده بود و میگفت: [[پدر]] و مادرم فدایتان! [[پیران]] تان [[بهترین]] پیرها، [[جوانان]] تان بهترین جوانان، [[زنان]] تان [[بهترین زنان]] و [[نسل]] شما بهترین نسل هاست. شما نه خوار میشوید نه [[شکست]] میخورید<ref>الملهوف، ص۱۹۴؛ مثیر الاحزان، ص۸۶؛ بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۱۰.</ref>. | |||
[[امام زین العابدین]] پس از [[خطابه]] یاد شده به زینب فرمود: عمه [[جان]] آرام بگیر؛ زیرا در وجود بازماندگان، برای مردم درس عبرتی وجود دارد.<ref>{{متن حدیث|و أنتِ بحَمدِاللهِ عالمةٌ غیرُ مُعَلَّمَةٍ و فَهمَةٌ غیرُ مُفَهَّمَةٍ}}احتجاج، ج۲، ص۳۱.</ref>؛ | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||