علم معصوم به همه زبانها در حدیث: تفاوت میان نسخهها
←روایات و علم معصوم به همه زبانها
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
# [[محمد بن فضل هاشمی]] میگوید: "هنگامی که [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید، وارد [[مدینه]] شدم و خدمت [[حضرت رضا]]{{ع}} رسیدم و به آن [[حضرت]] به عنوان "[[ولی امر]]"[[سلام]] کردم و تمام اموالی را که نزدم بود به آن حضرت تقدیم داشتم. سپس از حضرت راجع به [[نشانههای امامت]] [[سؤال]] کردم تا برای [[اهل بصره]] بیان کنم. حضرت [[ودایع امامت]] را که از [[رسول خدا]]{{صل}} در نزدشان بود، به من نشان دادند و فرمودند: "به [[شیعیان]] ما در بصره و اطراف آن بگو من نزد آنها خواهم آمد". عرض کردم: "چه موقع؟" فرمود: "سه [[روز]] بعد از رسیدن شما به بصره". من وارد بصره شدم و جریان را برای شیعیان شرح دادم. چون روز سوم شد، حضرت رضا{{ع}} وارد بصره شدند و به [[منزل]] [[حسن بن محمد]] رفتند. ایشان فرمودند: "تمام کسانی که به دیدن [[محمد بن فضل]] آمدهاند و شیعیان دیگر و همچنین “جاثلیق” (بزرگ [[نصرانی]] ها) و “رأس الجالوت” (بزرگ [[یهودیان]]) را حاضر کن تا هر کس هر سؤالی دارد بپرسد". (...) ابتدا [[عمرو]] بن هدّاب گفت: این [[محمد]] بن [[نفس]] چیزهایی از شما میگوید که [[قلب]] نمیپذیرد. او میگوید: شما تمام زبانها و لغات را میدانید! [[حضرت]] فرمود: بله، راست میگوید. [[عمر]] بن هداب گفت: "حالا شما را [[آزمایش]] میکنیم". رفتند و افرادی که به رومی و [[هندی]] و [[فارسی]] و ترکی [[سخن]] میگفتند، حاضر کردند و حضرت با تمام آنها به لغت خودشان صحبت کرد و پرسشهای آنان را جواب فرمود. حاضرین همه تعجّب کرده و متحیّر شدند. آنها [[اقرار]] کردند آن حضرت از خود آنها به زبانشان فصیحتر و رساتر سخن میگوید<ref>قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۴۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد شهبازیان|شهبازیان، محمد]]، [[عزالدین رضانژاد|رضانژاد، عزالدین]]، [[واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین (مقاله)|واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین]].</ref> | # [[محمد بن فضل هاشمی]] میگوید: "هنگامی که [[حضرت موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید، وارد [[مدینه]] شدم و خدمت [[حضرت رضا]]{{ع}} رسیدم و به آن [[حضرت]] به عنوان "[[ولی امر]]"[[سلام]] کردم و تمام اموالی را که نزدم بود به آن حضرت تقدیم داشتم. سپس از حضرت راجع به [[نشانههای امامت]] [[سؤال]] کردم تا برای [[اهل بصره]] بیان کنم. حضرت [[ودایع امامت]] را که از [[رسول خدا]]{{صل}} در نزدشان بود، به من نشان دادند و فرمودند: "به [[شیعیان]] ما در بصره و اطراف آن بگو من نزد آنها خواهم آمد". عرض کردم: "چه موقع؟" فرمود: "سه [[روز]] بعد از رسیدن شما به بصره". من وارد بصره شدم و جریان را برای شیعیان شرح دادم. چون روز سوم شد، حضرت رضا{{ع}} وارد بصره شدند و به [[منزل]] [[حسن بن محمد]] رفتند. ایشان فرمودند: "تمام کسانی که به دیدن [[محمد بن فضل]] آمدهاند و شیعیان دیگر و همچنین “جاثلیق” (بزرگ [[نصرانی]] ها) و “رأس الجالوت” (بزرگ [[یهودیان]]) را حاضر کن تا هر کس هر سؤالی دارد بپرسد". (...) ابتدا [[عمرو]] بن هدّاب گفت: این [[محمد]] بن [[نفس]] چیزهایی از شما میگوید که [[قلب]] نمیپذیرد. او میگوید: شما تمام زبانها و لغات را میدانید! [[حضرت]] فرمود: بله، راست میگوید. [[عمر]] بن هداب گفت: "حالا شما را [[آزمایش]] میکنیم". رفتند و افرادی که به رومی و [[هندی]] و [[فارسی]] و ترکی [[سخن]] میگفتند، حاضر کردند و حضرت با تمام آنها به لغت خودشان صحبت کرد و پرسشهای آنان را جواب فرمود. حاضرین همه تعجّب کرده و متحیّر شدند. آنها [[اقرار]] کردند آن حضرت از خود آنها به زبانشان فصیحتر و رساتر سخن میگوید<ref>قطب الدین راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۴۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد شهبازیان|شهبازیان، محمد]]، [[عزالدین رضانژاد|رضانژاد، عزالدین]]، [[واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین (مقاله)|واکاوی و تحلیل روایی از علم امام به لغات با رویکرد نقد مدعیان دروغین]].</ref> | ||
# [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: "[[امام علی]]{{ع}} به [[ابن عباس]] فرمود: "همانا [[خداوند]] به ما زبان پرندگان را آموخت همانطور که به [[سلیمان]] آموخته بود"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ{{ع}}لِابْنِ عَبَّاسٍ إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ کَمَا عَلَّمَهُ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ مَنْطِقَ کُلِّ دَابَّةٍ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ}}؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج ۲۷، ص۲۶۴، ح ۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن مهدیفر|مهدیفر، حسن]]، [[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۹۲؛ [[داوود افقی|افقی، داوود]]، [[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص۷۲.</ref> | # [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: "[[امام علی]]{{ع}} به [[ابن عباس]] فرمود: "همانا [[خداوند]] به ما زبان پرندگان را آموخت همانطور که به [[سلیمان]] آموخته بود"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ{{ع}}لِابْنِ عَبَّاسٍ إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ کَمَا عَلَّمَهُ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ مَنْطِقَ کُلِّ دَابَّةٍ فِی بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ}}؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج ۲۷، ص۲۶۴، ح ۱۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسن مهدیفر|مهدیفر، حسن]]، [[علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن (پایاننامه)|علوم اهل بیت ویژگیها ابعاد و مبادی آن]]، ص۹۲؛ [[داوود افقی|افقی، داوود]]، [[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص۷۲.</ref> | ||
# [[علی بن اسباط]] میگوید: "همراه [[ابوجعفر]]{{ع}} از [[کوفه]] خارج شدم. آن حضرت بر الاغی سوار بود در راه به گلهای از گوسفندان رسیدیم، ناگهان گوسفندی که میچرید [[گله]] را ترک کرد و در حالی که صدا را در گلو پیچانده بود نزد [[امام جواد]]{{ع}} آمد. آن حضرت به چوپان فرمود: این گوسفند از تو [[شکایت]] میکند که تو بر او [[ستم]] میکنی و همه شیر او را میدوشی و هنگامی که غروب به [[خانه]] میرود صاحبش شیری در پستان آن نمیبیند. اگر از این به بعد به این حیوان [[ظلم]] نکنی که هیچ وگرنه از [[خداوند]] میخواهم [[عمر]] تو را کوتاه کند. چوپان گفت: | # [[علی بن اسباط]] میگوید: "همراه [[ابوجعفر]]{{ع}} از [[کوفه]] خارج شدم. آن حضرت بر الاغی سوار بود در راه به گلهای از گوسفندان رسیدیم، ناگهان گوسفندی که میچرید [[گله]] را ترک کرد و در حالی که صدا را در گلو پیچانده بود نزد [[امام جواد]]{{ع}} آمد. آن حضرت به چوپان فرمود: این گوسفند از تو [[شکایت]] میکند که تو بر او [[ستم]] میکنی و همه شیر او را میدوشی و هنگامی که غروب به [[خانه]] میرود صاحبش شیری در پستان آن نمیبیند. اگر از این به بعد به این حیوان [[ظلم]] نکنی که هیچ وگرنه از [[خداوند]] میخواهم [[عمر]] تو را کوتاه کند. چوپان گفت: {{متن حدیث|أشْهَدُ أنْ لا اِلهَ إِلا اللّهُ وَ أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ وَ أنَّکَ وَصیُّهُ}} پس ادامه داد از تو میخواهم بفرمایید از کجا این مطلب را فهمیدی؟ [[امام]] فرمود: ما [[خزانه]] دار [[علم خدا]]، [[معدن]] [[حکمت]] او، [[وصی]] [[انبیاء الهی]] و [[بندگان]] مکرّم خداوندیم"<ref>{{متن حدیث|عن علیّ بن أسباط قال: خرجت مع أبی جعفر{{ع}} من الکوفة و هو راکب علی حمار، فمرّ بقطیع من الغنم، فترکت شاة القطیع وعدت إلیه و هی ترعی فاحتبس و أمرنی أن أدعو الراعی إلیه، ففعلت، فقال: أبو جعفر: «أیّها الراعی إنّ هذه الشاة تشکوک و تزعم [أنّ لها رجلین] و أنّک تحیف علیها بالحلب، فاذا رجعت إلی صاحبها بالعشیّ لم یجد معها لبنا، فان کففت من ظلمها و إلّا دعوت اللّه تعالی أن یبتر عمرک». فقال الراعی: [إنّی] أشهد أن لا إله إلّا اللّه و أشهد أنّ محمدا رسول اللّه و أنّک وصیّه، أسألک لما أخبرتنی من أین علمت هذا الشأن؟ فقال أبو جعفر: «نحن خزّان اللّه علی علمه و غیبه و حکمته و أوصیاء أنبیائه و عباد مکرمون}}؛ بحرانی، سیدهاشم، مدینه معاجز الائمة الاثنی عشر، ج۷، ص۳۹۶.</ref> | ||
# [[ابوحمزه ثمالی]] میگوید: "همراه امام [[زین العابدین]] بودم و گنجشکها همه پخش بودند و سر و صدا میکردند. [[حضرت]] فرمودند: ای اباحمزه آیا میدانی این گنجشکها چه میگویند؟ عرض کردم: [[خیر]]! حضرت فرمود: [[تقدیس]] و [[تسبیح خدا]] را میکنند و [[روزی]] خود را [[طلب]] میکنند، سپس حضرت این [[آیه]] را قرائت فرمودند: {{متن قرآن|عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ}}"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَعَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فَانْتَشَرَتِ الْعَصَافِیرُ وَ صَوَّتَتْ فَقَال یَا أبَا حَمْزَةَ أَ تَدْرِی مَا تَقُولُ قُلْتُ لَا قَالَ تُقَدِّسُ رَبَّهَا وَ تَسْأَلُ قُوتَ یَوْمِهَا قَالَ ثُمَّ قَالَ یَا بَا حَمْزَةَ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج ۷، ص۳۶۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین گنجی|گنجی، حسین]]، [[امامشناسی ۱ (کتاب)|امامشناسی]] ، ج۱، ص۱۸۹؛ [[محمد مشکی|مشکی، محمد]]، [[بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]؛ [[داوود افقی|افقی، داوود]]، [[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص۷۲.</ref> | # [[ابوحمزه ثمالی]] میگوید: "همراه امام [[زین العابدین]] بودم و گنجشکها همه پخش بودند و سر و صدا میکردند. [[حضرت]] فرمودند: ای اباحمزه آیا میدانی این گنجشکها چه میگویند؟ عرض کردم: [[خیر]]! حضرت فرمود: [[تقدیس]] و [[تسبیح خدا]] را میکنند و [[روزی]] خود را [[طلب]] میکنند، سپس حضرت این [[آیه]] را قرائت فرمودند: {{متن قرآن|عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ}}"<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِیِّ قَالَ: کُنْتُ مَعَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فَانْتَشَرَتِ الْعَصَافِیرُ وَ صَوَّتَتْ فَقَال یَا أبَا حَمْزَةَ أَ تَدْرِی مَا تَقُولُ قُلْتُ لَا قَالَ تُقَدِّسُ رَبَّهَا وَ تَسْأَلُ قُوتَ یَوْمِهَا قَالَ ثُمَّ قَالَ یَا بَا حَمْزَةَ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّیْرِ وَ أُوتِینَا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ}}؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج ۷، ص۳۶۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[حسین گنجی|گنجی، حسین]]، [[امامشناسی ۱ (کتاب)|امامشناسی]] ، ج۱، ص۱۸۹؛ [[محمد مشکی|مشکی، محمد]]، [[بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]]؛ [[داوود افقی|افقی، داوود]]، [[بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات (پایاننامه)|بررسی غلو در روایات علم اهل بیت از کتاب بصائر الدرجات]]، ص۷۲.</ref> | ||
# [[سلیمان]] [[خالد]] میگوید: نزد [[امام صادق]]{{ع}} بودیم که ناگاه، آهویی پیش [[حضرت]] آمد، [[امام]]{{ع}} فرمود: "ان شاء االله انجام میدهم"، سپس حضرت به من فرمود میدانید این [[آهو]] چه میگوید؟ گفتیم [[خداوند]] و [[رسول]] و [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} آگاهترند، حضرت فرمود: "او میگوید بعضی از [[مردم مدینه]] آهوی ماده را که بچه شیر میدهد، صید کردهاند، از من خواست او را [[آزاد]] کنند تا بچههایش را شیر دهد، تا علفخوار شوند، آن وقت او را بر میگرداند و تحویل صیاد میدهد، امام فرمود: او را قسم دادم که این [[کار]] را خواهد کرد؟ او در جواب گفت از [[ولایت]] شما بیزار باشم اگر [[وفا]] نکنم. اگر [[خدا]] بخواهد انجام میدهم. یکی از افراد که [[حضور]] داشت پیش امام، به نام [[ابوعبدالله]] بلخی گفت این [[دانش]]، سنتی است در میان شما، همانند [[سنت]] سلیمان"<ref>{{متن حدیث|عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ بَیْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْبَلْخِیُّ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}وَ نَحْنُ مَعَهُ إِذَا هُوَ بِظَبْیٍّ یَنْتَحِبُ وَ یُحَرِّکُ ذَنَبَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}أَفْعَلُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا فَقَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا قَالَ الظَّبْیُ فَقُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ إِنَّهُ أَتَانِی فَأَخْبَرَنِی أَنَّ بَعْضَ أَهْلِ الْمَدِینَةِ نَصَبَ شَبَکَةً لِأُنْثَاهُ فَأَخَذَهَا وَ لَهَا خِشْفَانِ لَمْ یَنْهَضَا وَ لَمْ یَقْوَیَا لِلرَّعْیِ فَسَأَلَنِی أَنْ أَسْأَلَهُمْ أَنْ یُطْلِقُوهَا وَ ضَمِنَ لِی أَنَّهَا إِذَا أَرْضَعَتْ خِشْفَیْهَا حَتَّی یَقْوَیَا ن عَلَی النُّهُوضِ وَ الرَّعْیِ أَنْ یَرُدَّهَا عَلَیْهِمْ قَالَ فَاسْتَحْلَفْتُهُ عَلَی ذَلِکَ فَقَالَ بَرِئْتُ مِنْ وَلَایَتِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنْ لَمْ أَفِ وَ أَنَا فَاعِلٌ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ الْبَلْخِیُّ هَذِهِ سُنَّةٌ فِیکُمْ کَسُنَّةِ سُلَیْمَانَ ع}}؛ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص۲۹۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مشکی|مشکی، محمد]]، [[بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]].</ref> | # [[سلیمان]] [[خالد]] میگوید: نزد [[امام صادق]]{{ع}} بودیم که ناگاه، آهویی پیش [[حضرت]] آمد، [[امام]]{{ع}} فرمود: "ان شاء االله انجام میدهم"، سپس حضرت به من فرمود میدانید این [[آهو]] چه میگوید؟ گفتیم [[خداوند]] و [[رسول]] و [[فرزندان رسول خدا]]{{صل}} آگاهترند، حضرت فرمود: "او میگوید بعضی از [[مردم مدینه]] آهوی ماده را که بچه شیر میدهد، صید کردهاند، از من خواست او را [[آزاد]] کنند تا بچههایش را شیر دهد، تا علفخوار شوند، آن وقت او را بر میگرداند و تحویل صیاد میدهد، امام فرمود: او را قسم دادم که این [[کار]] را خواهد کرد؟ او در جواب گفت از [[ولایت]] شما بیزار باشم اگر [[وفا]] نکنم. اگر [[خدا]] بخواهد انجام میدهم. یکی از افراد که [[حضور]] داشت پیش امام، به نام [[ابوعبدالله]] بلخی گفت این [[دانش]]، سنتی است در میان شما، همانند [[سنت]] سلیمان"<ref>{{متن حدیث|عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ بَیْنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْبَلْخِیُّ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}وَ نَحْنُ مَعَهُ إِذَا هُوَ بِظَبْیٍّ یَنْتَحِبُ وَ یُحَرِّکُ ذَنَبَهُ فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ{{ع}}أَفْعَلُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیْنَا فَقَالَ هَلْ عَلِمْتُمْ مَا قَالَ الظَّبْیُ فَقُلْنَا اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ ابْنُ رَسُولِهِ أَعْلَمُ قَالَ إِنَّهُ أَتَانِی فَأَخْبَرَنِی أَنَّ بَعْضَ أَهْلِ الْمَدِینَةِ نَصَبَ شَبَکَةً لِأُنْثَاهُ فَأَخَذَهَا وَ لَهَا خِشْفَانِ لَمْ یَنْهَضَا وَ لَمْ یَقْوَیَا لِلرَّعْیِ فَسَأَلَنِی أَنْ أَسْأَلَهُمْ أَنْ یُطْلِقُوهَا وَ ضَمِنَ لِی أَنَّهَا إِذَا أَرْضَعَتْ خِشْفَیْهَا حَتَّی یَقْوَیَا ن عَلَی النُّهُوضِ وَ الرَّعْیِ أَنْ یَرُدَّهَا عَلَیْهِمْ قَالَ فَاسْتَحْلَفْتُهُ عَلَی ذَلِکَ فَقَالَ بَرِئْتُ مِنْ وَلَایَتِکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنْ لَمْ أَفِ وَ أَنَا فَاعِلٌ ذَلِکَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ فَقَالَ لَهُ الْبَلْخِیُّ هَذِهِ سُنَّةٌ فِیکُمْ کَسُنَّةِ سُلَیْمَانَ ع}}؛ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص۲۹۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد مشکی|مشکی، محمد]]، [[بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید (مقاله)|بررسی علم امام از دیدگاه شیخ مفید]].</ref> |