|
|
خط ۳۳: |
خط ۳۳: |
| ===ممنوعیت [[محرمات]] بر [[باغیان]] در حال [[اضطرار]]=== | | ===ممنوعیت [[محرمات]] بر [[باغیان]] در حال [[اضطرار]]=== |
| برخی از محرمات مانند مردار، [[خون]] و گوشت خوک که استفاده از آن در حال اضطرار برای [[مسلمانان]] [[مباح]] دانسته شده بر باغیان[[حلال]] نگردیده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که اف» سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشایند» سوره نحل، آیه ۱۱۵.</ref> یکی از معانی [[باغی]] بنابر [[احادیث]] [[اهلبیت]]{{عم}} و [[رأی]] برخی [[مفسران]] متقدم مانند [[مجاهد]] و [[سعید بن جبیر]] افرادی هستند که در برابر [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] [[طغیان]] کنند<ref>جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۱۱۹؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۵؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۶۷.</ref> که در صورت اضطرار بر اساس این [[آیه]] [[حق]] استفاده از این محرمات را ندارند. گاه این اشکال مطرح شده که بازداشتن باغیان از تناول محرمات در حال اضطرار، موجب واقع شدن نفس در [[معرض]] تلف است که در [[اسلام]] [[حرام]] به شمار میرود.<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۴۶۷؛ فقهالقرآن، ج ۱، ص ۳۶۴.</ref> در پاسخ گفتهاند که چنین افرادی با خروج بر [[حاکم]] [[مشروع]] [[جان]] خود را در معرض تلف شدن قرار دادهاند و ازاینرو [[حق]] ندارند که برای [[حفظ]] آن خوردنیهایی را که [[خدا]] حرام کرده مباح شمارند.<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۴۶۷؛ فقهالقرآن، ج ۱، ص ۳۶۴.</ref> البته مفسران برای باغی معانی دیگری از جمله [[راهزن]]، کسی که برای [[تفریح]] و [[سرگرمی]] به شکار میرود، لذتجو، طالب حرام، روا داننده خوردن مردار نیز [[نقل]] کردهاند.<ref>جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۱۱۸ ـ ۱۲۰؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱۵۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref> | | برخی از محرمات مانند مردار، [[خون]] و گوشت خوک که استفاده از آن در حال اضطرار برای [[مسلمانان]] [[مباح]] دانسته شده بر باغیان[[حلال]] نگردیده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref>، {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمییابم که برای خورندهای که آن را میخورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که اف» سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشایند» سوره نحل، آیه ۱۱۵.</ref> یکی از معانی [[باغی]] بنابر [[احادیث]] [[اهلبیت]]{{عم}} و [[رأی]] برخی [[مفسران]] متقدم مانند [[مجاهد]] و [[سعید بن جبیر]] افرادی هستند که در برابر [[امام]] و [[حاکم اسلامی]] [[طغیان]] کنند<ref>جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۱۱۹؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۵۵؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۶۷.</ref> که در صورت اضطرار بر اساس این [[آیه]] [[حق]] استفاده از این محرمات را ندارند. گاه این اشکال مطرح شده که بازداشتن باغیان از تناول محرمات در حال اضطرار، موجب واقع شدن نفس در [[معرض]] تلف است که در [[اسلام]] [[حرام]] به شمار میرود.<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۴۶۷؛ فقهالقرآن، ج ۱، ص ۳۶۴.</ref> در پاسخ گفتهاند که چنین افرادی با خروج بر [[حاکم]] [[مشروع]] [[جان]] خود را در معرض تلف شدن قرار دادهاند و ازاینرو [[حق]] ندارند که برای [[حفظ]] آن خوردنیهایی را که [[خدا]] حرام کرده مباح شمارند.<ref>مجمعالبیان، ج ۲، ص ۴۶۷؛ فقهالقرآن، ج ۱، ص ۳۶۴.</ref> البته مفسران برای باغی معانی دیگری از جمله [[راهزن]]، کسی که برای [[تفریح]] و [[سرگرمی]] به شکار میرود، لذتجو، طالب حرام، روا داننده خوردن مردار نیز [[نقل]] کردهاند.<ref>جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۱۱۸ ـ ۱۲۰؛ مجمع البیان، ج ۲، ص ۴۶۷؛ تفسیر قرطبی، ج ۲، ص ۱۵۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر صادقی فدکی|صادقی فدکی، سید جعفر]]، [[بغی - صادقی فدکی (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۵.</ref> |
|
| |
| ==بغی در دانشنامه معاصر قرآن کریم==
| |
| «[[بغی]]» در اصطلاح به کوششهای هوس آلود که برای غصب [[حق دیگران]] و [[تجاوز]] از [[حدود الهی]] صورت میگیرد، اطلاق میشود<ref>مفردات، ص۱۳۶.</ref>. برخی [[ظلم]]، [[تعدی]]، [[زنا]] و [[حسد]] را مترادف بغی دانستهاند. این معانی گرچه بر محور [[طلب]] تجاوز و ظلم استوارند اما غالباً آنچه جزو عوارض یا علل بغی به شمار میرود، جایگزین واژههای مترادف با بغی شده است<ref>التحقیق، ج۱، ص۳۱۱-۳۱۰.</ref>. [[مفسران]] نیز غالباً برداشت روشنی از مفهوم بغی و تفاوت معنایی آن با مفاهیم فوق ندارند و معمولاً در ارائه معنای بغی به یکی از این واژهها اشاره میکنند<ref>فی ظلال القرآن، ج۱، ص۲۱۸؛ روح المعانی، ج۱، ص۳۲۲.</ref>.
| |
|
| |
| این واژه به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی [[قرآن]]، ۹۶ بار همراه با ریشه و مشتقاتش، در ۹۰ [[آیه]] و ۴۱ [[سوره]] به کار رفته است. ریشه ثلاثی این واژه در قرآن، به صورت مجرد و مزید به کار رفته و معمولاً صیغه ثلاثی مزید آن، «ابتغاء» به معنای خواستن: {{متن قرآن|وَابْتِغَاؤُكُمْ مِنْ فَضْلِهِ}}<ref>«(روزی) جستنتان از بخشش اوست» سوره روم، آیه ۲۳.</ref> است که بیشتر در [[افزونطلبی]] [[ممدوح]] به کار رفته، در حالی که مجرد آن، بیشتر به معنای تجاوز [[مذموم]] آمده است {{متن قرآن|الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}}<ref>«همان کسانی که (مردم را) از راه خداوند باز میدارند و آن را کژ میشمرند و جهان واپسین را انکار میکنند» سوره هود، آیه ۱۹.</ref>.
| |
|
| |
| در متون [[جاهلی]]، بغی به همان معنای [[تجاوزگری]] است<ref>مفردات، ص۱۳۶.</ref>. در برخی از [[احادیث]]، بیشتر به مضمونی سیاسیگراییده و از آن، معنای سرکشی در برابر [[حاکم اسلامی]] فهمیده میشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۷.</ref>. همچنین شامل خروج بر [[نائب]] [[امام]] در [[زمان غیبت]] نیز دانسته شده است. به طور کلی اصطلاح بغی، در معنای [[سیاسی]] آن در [[زمان امام علی]]{{ع}} رواج یافت که دلیل اصلی آن درگیریهای متعدد سیاسی آن دوره و نیز رواج احادیثی از [[پیامبر]]{{صل}} پیرامون کشته شدن [[عمار]] به دست گروه [[اهل بغی]] بود<ref> بلوغ المرام، ص۲۲۱.</ref>.
| |
|
| |
| از نظر [[اخلاقی]]، بغی به عنوان یکی از [[رذائل]] [[مهلکه]] به معنای سرکشی از [[فرمان]] کسی است که [[اطاعت]] او لازم است و در مقابل [[تسلیم]] و [[انقیاد]] قرار دارد و سرانجامی جز [[کفر]] و [[هلاکت]] ندارد. در [[حدیثی]] از پیامیر{{صل}} آمده: «[[عقوبت]] [[بغی]] زودتر از عقوبت هر [[بدی]] دیگر به [[آدمی]] میرسد»<ref>جامع السعادات، ص۲۳۱.</ref>.
| |
|
| |
| طبق [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی میکند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. بغی و [[طغیان]] [[علماء]] سبب بروز [[اختلاف در دین]] و [[محرومیت]] [[مردم]] از [[معارف الهی]] میشود<ref>المیزان، ج۲، ص۱۱۵.</ref>. به همین دلیل [[خداوند]]، [[اهل بغی]] را معذور نمیداند: {{متن قرآن|وَيَبْغُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«ایراد تنها بر کسانیست که به مردم ستم میورزند و ناحقّ در زمین گردنکشی میکنند، آنان عذابی دردناک خواهند داشت» سوره شوری، آیه ۴۲.</ref>. در حالیکه خداوند کسانی که امر بر آنان مشتبه شده را، معذور میداند {{متن قرآن|إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَإِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ}}<ref>«یا عذابشان میفرماید و یا آنان را میبخشاید» سوره توبه، آیه ۱۰۶.</ref>.
| |
|
| |
| به طور کلی در [[قرآن]] و [[سنت]] دو گونه کاربرد بغی در حوزه فردی و [[اجتماعی]] قابل تشخیص است: کاربرد فردی مانند: {{متن قرآن|خَصْمَانِ بَغَى بَعْضُنَا عَلَى بَعْضٍ}}<ref>«آنگاه که بر داود وارد شدند و او از ایشان ترسید؛ گفتند: نترس! ما دو داد خواهیم که یکی بر دیگری ستم کرده است، میان ما به درستی داوری کن و ستم مکن و ما را به راه میانه راهنما باش!» سوره ص، آیه ۲۲.</ref>؛ یا جریان [[ترور امام علی]]{{ع}} توسط [[ابن ملجم]].
| |
|
| |
| کاربرد [[اجتماعی]] [[بغی]] به معنای بغی گروهی نسبت به [[جامعه]] یا گروهی دیگر، که در این [[آیه]]: {{متن قرآن|فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد» سوره حجرات، آیه ۹.</ref>؛ ملاحظه میشود. هرچند [[اسباب نزول]] متفاوتی برای این آیه ذکر شده که عموماً به [[اختلافات]] جزئی میان برخی [[مسلمانان]] که احیاناً به درگیریهای قومی منجر شده، اشاره مینماید<ref>الدر المنثور، ج۶، ص۹۰.</ref>، اما به هر حال، این آیه، همواره آیه محوری در [[فهم]] معنای اجتماعی بغی در [[قرآن]] بوده است.
| |
|
| |
| [[مفسران]] پیشین و معاصر، غالباً از دریچه این آیه به پدیده بغی نگریستهاند و آن را به درگیری دو گروه از مسلمانان و [[تجاوز]] یکی به دیگری [[تفسیر]] کردهاند و بر مبنای همین آیه، [[وظیفه]] دیگر مسلمانان را، جلوگیری از ادامه [[دشمنی]] و [[مبارزه]] با [[متجاوز]] تا دست کشیدن از تجاوز خود دانستهاند<ref>روح المعانی، ج۱۳، ص۳۰۲.</ref>. با این همه، به نظر میرسد اگرچه مقابله با [[شورشیان]] بر ضدّ [[حکومت اسلامی]] مستندات مهمی در [[شرع اسلام]] دارد، اما بغی در این آیه، به معنای لغوی و [[قرآنی]] خود نزدیکتر است<ref>الکافی، ج۱، ص۳۲۲.</ref>؛ زیرا این آیه درصدد بیان مسئله مقابله شورشیان [[ضد]] حکومت اسلامی نیست <ref>التحریر، ج۲۶، ص۲۰۰.</ref>. البته برخی دیگر از مفسران معتقدند که دستور آیه یا ناظر به درگیریهای پیش از [[تشکیل حکومت]] در جامعه مسلمانان است که خود تأکیدی بر تشکیل حکومت به شمار میآید<ref>الفرقان، ج۱، ص۵۱۶.</ref>؛ یا مربوط به درگیریهای دو [[حکومت]] مستقل است که میتواند کارکردی در عرصه [[روابط]] بینالمللی نیز داشته باشد. در همین راستا، [[عبدالملک منصور حسن]] با تألیف اثری با عنوان «[[البغی السیاسی (کتاب)|البغی السیاسی]]»، [[منازعات]] نظامی درون [[جهان اسلام]] را از منظر [[قرآن]] و [[احکام اسلامی]] بررسی کرده است. گرچه در برخی [[آیات]] نیز در مواجهه با پدیده [[بغی]] فردی، [[مقابله به مثل]] پیشنهاد شده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ وَمَنْ عَاقَبَ بِمِثْلِ مَا عُوقِبَ بِهِ ثُمَّ بُغِيَ عَلَيْهِ لَيَنْصُرَنَّهُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَعَفُوٌّ غَفُورٌ}}<ref>«چنین است و هر کس مانند کیفری که دیده است (دیگران را) کیفر کند سپس بر او ستم رود خداوند او را یاری خواهد کرد، بیگمان خداوند درگذرندهای آمرزنده است» سوره حج، آیه ۶۰.</ref>، اما در کنار آن، توصیههایی همچون [[عفو]] و [[اصلاح]] [[روابط]] به جای مقابله به مثل نیز وجود دارد: {{متن قرآن|فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و کیفر هر بدی بدییی، مانند آن است پس هر که درگذرد و به راه آید پاداش وی بر خداوند است، بیگمان او ستمگران را دوست نمیدارد» سوره شوری، آیه ۴۰.</ref>؛ که بر مبنای [[جهان بینی]] [[خدامحوری]] و [[آخرتگرایی]] قرآن [[استوار]] است.
| |
|
| |
| این واژه از قرون اولیه تاکنون در معنای [[سیاسی]] خود کاملاً شناخته شده و همواره در [[فقه]] و [[کلام اسلامی]] با معنای [[شورش]] بر [[ضد]] [[حاکم اسلامی]] مطرح بوده و معانی دیگر آن تحت الشعاع قرار گرفتهاند<ref>احکام القرآن، جصاص، ج۴، ص۷۹.</ref>، اما عناصر دخیل در تحقق [[جرم]] بغی، عبارتند از: مسلمان بودن [[باغیان]]<ref>احکام البغاه، ج۱، ص۱۰۰.</ref>، برخورداری از [[قدرت]] کافی، گروهی بودن شورش<ref>المبسوط، ج۷، ص۲۶۷.</ref>، [[مشروعیت]] [[نظام]] و [[عدالت حاکم]]<ref>دیدگاههای نو در حقوق کیفری اسلام، ص۶۶.</ref>.
| |
|
| |
| نمونه بارز [[بغات]]، [[اهل]] [[نهروان]] و [[اصحاب]] جملاند که تمام شروط بالا را دارا بودند. برخورد با [[اهل بغی]] در فقه همان [[رفتار]] [[امیر مؤمنان]] با [[خوارج]] است. ابتدا باید [[ارشاد]] و [[رفع شبهه]] کرد، اگر بازنگردند با بغات به [[جنگ]] پرداخته میشود. این [[رفتاری]] است که هر [[حکومتی]] با [[قیام مسلحانه]] علیه خود انجام میدهد.
| |
|
| |
| بغات از حیث [[سازماندهی]] به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که دارای تشکیلاتی منسجم و [[رهبری]] مشخص نیستند و گروهی که تحت [[فرماندهی]] فرد مشخصی، [[سازماندهی]] منظمی یافتهاند. میان این دو گروه در [[احکام]] تفاتهایی وجود دارد. برخلاف گروه دوم، مجروحان گروه اول کشته نمیشوند و فراریان آنان تعقیب نمیگردند و تحت هیچ شرایطی فرزندانشان مورد [[هجوم]] قرار نمیگیرند؛ اما در هر صورت، هرگاه [[بغات]] [[جنگ]] را رها کنند و [[سلاح]] خود را به [[زمین]] بگذارند، یا [[تسلیم]] [[دولت اسلامی]] شوند، [[قتال]] با آنها [[حرام]] میگردد <ref>النهایه، ص۹۷.</ref>.
| |
|
| |
| در [[تاریخ]] دولتهای [[اسلامی]] با دور شدن از [[صدر اسلام]]، [[بغی]] اهمیت خود را از دست داده و حتی در وقایع عصر [[عباسی]]، به موضوع بغی کمتر اشاره شده است. البته در برخی دورهها، این اصطلاح اهمیت خود را بازیافته است. در حکومتهایی که دارای وجههای مذهبی بودهاند، مانند [[حکومت]] [[علویان]] در [[مغرب]] (سدههای ۷ و ۸ م) و [[دولت]] [[عثمانی]] این اصطلاح اهمیت داشته است.<ref>[[زهرا محققیان|محققیان، زهرا]]، [[بغی - محققیان (مقاله)|مقاله «بغی»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]]</ref>
| |
|
| |
|
| ==جستارهای وابسته== | | ==جستارهای وابسته== |