مساوات در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخهها
←یکساننگری
(←منابع) |
|||
خط ۲۱۷: | خط ۲۱۷: | ||
[[امام صادق]]{{ع}} فرمود: | [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: | ||
[[فقیری]] با [[لباس]] مندرس به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و کنار آن حضرت نزد شخص ثروتمندی نشست. ثروتمند لباس خود را از زیر پای آن [[فقیر]] کشید. [[پیامبر]] به ثروتمند فرمود: ترسیدی چیزی از [[فقر]] او به تو بچسبد؟ گفت: نه. فرمود: ترسیدی از [[دارایی]] تو چیزی به او برسد؟ گفت: نه. فرمود: ترسیدی لباست چرک شود؟ گفت: نه. فرمود: پس چه چیز تو را بر این کار (کنار کشیدن از فقیر) واداشت؟ گفت: ای رسول خدا! من [[همدمی]] ([[شیطانی]]) دارم که هر کار [[زشتی]] را در نظرم خوب جلوه میدهد و هر کار خوبی را در نظرم [[زشت]] مینمایاند. من (به جبران این کار) نصف مالم را به این فقیر میدهم. پیامبر به آن [[مرد]] [[تهیدست]] فرمود: تو میپذیری؟ او گفت: نه. ثروتمند گفت: چرا؟ گفت: میترسم در [[دل]] من آید آنچه به دل تو آمده است (یعنی [[گمراهی]]، [[تکبر]]، تحقیر و توهین به تهیدستان)<ref>اصول کافی، ج۲، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۴۹.</ref> | [[فقیری]] با [[لباس]] مندرس به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و کنار آن حضرت نزد شخص ثروتمندی نشست. ثروتمند لباس خود را از زیر پای آن [[فقیر]] کشید. [[پیامبر]] به ثروتمند فرمود: ترسیدی چیزی از [[فقر]] او به تو بچسبد؟ گفت: نه. فرمود: ترسیدی از [[دارایی]] تو چیزی به او برسد؟ گفت: نه. فرمود: ترسیدی لباست چرک شود؟ گفت: نه. فرمود: پس چه چیز تو را بر این کار (کنار کشیدن از فقیر) واداشت؟ گفت: ای رسول خدا! من [[همدمی]] ([[شیطانی]]) دارم که هر کار [[زشتی]] را در نظرم خوب جلوه میدهد و هر کار خوبی را در نظرم [[زشت]] مینمایاند. من (به جبران این کار) نصف مالم را به این فقیر میدهم. پیامبر به آن [[مرد]] [[تهیدست]] فرمود: تو میپذیری؟ او گفت: نه. ثروتمند گفت: چرا؟ گفت: میترسم در [[دل]] من آید آنچه به دل تو آمده است (یعنی [[گمراهی]]، [[تکبر]]، تحقیر و توهین به تهیدستان)<ref>اصول کافی، ج۲، ص۲۶۲.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[مروارید نبوت (کتاب)|مروارید نبوت]] ص ۴۹.</ref> | ||
==[[برابری]]== | |||
مشکل اساسی [[پیامبر گرامی اسلام]] در راه اعتلا و [[استوار]] ساختن پایههای [[تمدن الهی]]، [[بیعدالتی]]، [[نابرابری]] و [[برتری]] افراد و طبقههای [[اجتماعی]] بر یکدیگر، براساس [[نسب]]، [[خانواده]]، نژاد، [[قبیله]]، [[مال]] و رنگ بود. [[پادشاهان]]، خود را از سلاله [[خدایان]] میدانستند و مدعی برتری و [[حاکمیت]] بر [[مردم]] بودند. | |||
اشراف، توان گران و [[کاهنان]] نیز که [[ثروت]]، نسب و [[کهانت]] را نوعی برتری بر دیگران میپنداشتند، خود را در طبقه پادشاهان و گاه پس از آنها میدانستند<ref>جلال الدین فارسی، انقلاب تکاملی اسلام، ص۷۴.</ref>. | |||
به این ترتیب، دیگر مردم که از این امتیازهای پوچ و بیاساس بیبهره بودند، [[حق]] و [[حقوق انسانی]] نداشتند و در ردیف چهارپایان به شمار میآمدند. | |||
همچنین، [[زنان]] به عنوان شیی ئی در [[مالکیت]] مردان و برای استفاده آنان بودند و هیچ حق و [[آزادی]] یی نداشتند. در چنین فضایی که آکنده از تعصبهای بیاساس و پوچ [[جاهلی]] بود، [[رسول خدا]]{{صل}} [[وحدت]] و برابری [[بشر]] را مطرح کرد<ref>نک: {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ}} «و اوست که شما را از یک تن پدید آورد، آنگاه آرامشگاه و ودیعه گاهی است، این آیات را برای گروهی که درمییابند روشن (بیان) داشتهایم» سوره انعام، آیه ۹۸.</ref>. آن [[حضرت]] همه ملاکهای برتری [[جاهلیت]] را بیاساس دانست و میان [[مسلمانان]] با هر نژاد، زبان، قبیله و رنگی، [[برادری]] و برابری برقرار ساخت<ref>نک: {{متن قرآن|وَمِنْ آيَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْعَالِمِينَ}} «و از نشانههای او آفرینش آسمانها و زمین و گوناگونی زبانها و رنگهای شماست؛ به راستی در این نشانههایی برای دانشوران است» سوره روم، آیه ۲۲؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ}} «ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروهها و قبیلهها کردیم تا یکدیگر را بازشناسید، بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست، به راستی خداوند دانایی آگاه است» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>. | |||
[[پیامبر اکرم]]{{صل}} همه [[انسانها]] را برابر و تنها ملاک [[برتری]] را [[پرهیزکاری]] میدانست. نقل است روزی [[فقیری]] با [[لباس]] مندرس [[خدمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} رسید و در کنار آن [[حضرت]]، نزدیک مردی [[ثروتمند]] نشست. [[مرد]] ثروتمند به سرعت لباس خود را جمع کرد و از [[فقیر]] فاصله گرفت. [[پیامبر]] این صحنه را دید و با [[ناراحتی]] به مرد ثروتمند فرمود: «از این ترسیدی که چیزی از [[تنگدستی]] او دامن گیر تو شود؟» ثروتمند گفت: نه یا رسول خدا! حضرت فرمود: «ترسیدی که لباست کثیف شود؟» مرد گفت: نه. [[رسول اکرم]]{{صل}} پرسید: «پس علت این رفتارت چه بود؟» مرد ثروتمند گفت: یا [[رسول الله]]! [[شیطان]]، همدم من شد و کار [[زشت]] را در نظرم [[زیبا]] و کار زیبا را در نظرم زشت جلوه داد. حال برای اینکه این کار ناشایستم را جبران کنم، نصف مالم را به این مرد میبخشم. پیامبر به مرد فقیر فرمود: آیا میپذیری؟ فقیر گفت: نه یا رسول الله! مرد ثروتمند علت سرباز زدنش را پرسید؟ فقیر گفت: میترسم آنچه از [[دل]] تو گذشت، به دل من نیز راه بیابد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۲، ص۲۶۲.</ref>. | |||
در [[زمان]] [[پیامبر اسلام]]، اصل [[برابری]] و [[تساوی]] [[حقوق]] میان [[مسلمان]] و غیرمسلمان، [[عرب]] و [[عجم]]، با هر [[قبیله]] و [[نژادی]] به دقت [[اجرا]] میشد، ولی پس از پیامبر این دیدگاه کم رنگ شد، به گونهای که در [[زمان عثمان]]، [[تبعیض]] و [[نابرابری]] به بالاترین درجه خود رسید و همین امر نیز موجب [[قتل]] او شد. پس از آنکه [[امام علی]]{{ع}} به [[حکومت]] رسید، در دوران [[خلافت]] کوتاه خویش همه توانش را صرف جبران اشتباهها و سیاستهای نادرست [[عثمان]] و خلفای پیش از او کرد و گامهای مؤثری در راه ایجاد برابری و تحقق [[عدالت]] برداشت، ولی پس از [[حضرت علی]]{{ع}} [[حکومت اسلامی]] به [[معاویه]] رسید و وی آن را به [[سلطنت]] موروثی تبدیل کرد. در دوران [[معاویه]]، [[نابرابری]]، [[بیعدالتی]] و [[ستم]] به اوج خود رسید که این روند در [[زمان]] [[حکومت امویان]] و [[عباسیان]] نیز ادامه یافت. با این حال، [[امامان معصوم]]{{عم}} از هر فرصتی در راه تبیین و نهادینه کردن آموزههای [[حقیقی]] [[اسلام]] استفاده میکردند.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص ۵۳.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |