پرش به محتوا

جنگ خندق در معارف و سیره نبوی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مظلومیت پیامبر' به 'مظلومیت پیامبر'
جز (جایگزینی متن - 'مظلومیت پیامبر' به 'مظلومیت پیامبر')
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
پیامبر{{صل}} مؤمنان را به [[شکرگزاری]] فراخواند و [[آیه]] ۹ [[سوره احزاب]] {{متن قرآن|فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> در آن مورد نازل شد<ref>سمیح عاطف، زندگانی پیامبر در قرآن، ج۶، ص۱۸۴.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۲۱۲.</ref>.
پیامبر{{صل}} مؤمنان را به [[شکرگزاری]] فراخواند و [[آیه]] ۹ [[سوره احزاب]] {{متن قرآن|فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَوْهَا}}<ref>«ای مؤمنان! نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که سپاهیانی بر شما تاختند و ما بر (سر) آنان بادی و (نیز) سپاهیانی را که آنان را نمی‌دیدید فرستادیم و خداوند به آنچه انجام می‌دهید بیناست» سوره احزاب، آیه ۹.</ref> در آن مورد نازل شد<ref>سمیح عاطف، زندگانی پیامبر در قرآن، ج۶، ص۱۸۴.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۲۱۲.</ref>.


==[[مظلومیت]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[پیمان‌شکنی]] [[بنی‌قریظه]] در [[جنگ احزاب]]==
==[[مظلومیت پیامبر]]{{صل}} در [[پیمان‌شکنی]] [[بنی‌قریظه]] در [[جنگ احزاب]]==
[[سپاه]] [[ابوسفیان]] به قصد براندازی [[اسلام]] و [[غارت]] [[مردم مدینه]] [[لشکرکشی]] کرده بود. وقتی به خندقی که [[ابتکار]] [[مسلمین]] برای ناکام کردن [[کفار]] حفر شده بود رسیدند، تمام نقشه‌های خود را نقش بر آب دیدند. [[قریش]] و سایر [[احزاب]] [[جنگجو]] پشت دیوار [[مدینه]] زمین‌گیر شدند. روزها سپری شد و کاری از پیش نبردند. [[امیدها]] به [[یأس]] تبدیل شد، [[سربازان]] خستگی و فرسایش و [[آینده]] مبهم را لمس می‌کردند، بعضی می‌گفتند: ما [[غذا]] و آب کافی برای اقامت طولانی با خود نداریم! چگونه خود و اسبان‌مان را تأمین کنیم؟ بعضی می‌گفتند: ماندن در این هوای سرد زمستانی برایمان زیان‌بار است، رفتن بهتر از ماندن در این شرایط است. [[حیی بن اخطب]] بزرگ [[یهود]] بیش از همه بیمناک بود که نکند [[فرماندهان]] قریش برای ترک محاصره مدینه و بازگشت به [[مکه]] به توافق برسند! که در این صورت پیامبر{{صل}} با یهود [[پیمان‌شکن]] تسویه حساب خواهد کرد و لذا حیی بن اخطب که خود از سران یهود است باید نیرنگی می‌زد تا احزاب در [[جنگ]] با محمد تردید نکنند و از خود [[استقامت]] نشان دهند؛ لذا در میان جمعیتی انبوه ایستاد و گفت: [[مردم]] [[گمان]] کنم که من برای شما بار گرانی باشم، پس اگر با مردم [[قوم]] خود (یهود) عازم دیار خود شوم مرا معذور دارید.
[[سپاه]] [[ابوسفیان]] به قصد براندازی [[اسلام]] و [[غارت]] [[مردم مدینه]] [[لشکرکشی]] کرده بود. وقتی به خندقی که [[ابتکار]] [[مسلمین]] برای ناکام کردن [[کفار]] حفر شده بود رسیدند، تمام نقشه‌های خود را نقش بر آب دیدند. [[قریش]] و سایر [[احزاب]] [[جنگجو]] پشت دیوار [[مدینه]] زمین‌گیر شدند. روزها سپری شد و کاری از پیش نبردند. [[امیدها]] به [[یأس]] تبدیل شد، [[سربازان]] خستگی و فرسایش و [[آینده]] مبهم را لمس می‌کردند، بعضی می‌گفتند: ما [[غذا]] و آب کافی برای اقامت طولانی با خود نداریم! چگونه خود و اسبان‌مان را تأمین کنیم؟ بعضی می‌گفتند: ماندن در این هوای سرد زمستانی برایمان زیان‌بار است، رفتن بهتر از ماندن در این شرایط است. [[حیی بن اخطب]] بزرگ [[یهود]] بیش از همه بیمناک بود که نکند [[فرماندهان]] قریش برای ترک محاصره مدینه و بازگشت به [[مکه]] به توافق برسند! که در این صورت پیامبر{{صل}} با یهود [[پیمان‌شکن]] تسویه حساب خواهد کرد و لذا حیی بن اخطب که خود از سران یهود است باید نیرنگی می‌زد تا احزاب در [[جنگ]] با محمد تردید نکنند و از خود [[استقامت]] نشان دهند؛ لذا در میان جمعیتی انبوه ایستاد و گفت: [[مردم]] [[گمان]] کنم که من برای شما بار گرانی باشم، پس اگر با مردم [[قوم]] خود (یهود) عازم دیار خود شوم مرا معذور دارید.


خط ۱۳۰: خط ۱۳۰:


سعد بن معاذ که هم پیمان بنی‌قریظه بود از این همه [[خیانت]] بنی‌قریظه شدیداً به [[خشم]] آمده بود، لکن ترجیح داد به [[امید]] آنکه اثری داشته باشد، آنان را [[نصیحت]] کند لذا به ایشان گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] [[بیم]] آن دارم روزگاری بدتر از [[بنی‌نضیر]] پیدا کنید. این [[صحابه]] با [[ناراحتی]] بسیار از نزد [[بنی‌قریظه]] بازگشته و نزد [[رسول خدا]] رفته و ایشان را از [[حقایق]] مطلع ساختند. [[پیامبر]]{{صل}} از این بابت بسیار اظهار [[تأسف]] کرد و عده‌ای از جنگجویان را [[مأمور]] کرد تا مراقب بنی‌قریظه باشند. دیگر خبر [[پیمان‌شکنی]] بنی‌قریظه چیزی نبود که بشود آن را مخفی ساخت، [[مسلمانان]] از اینکه می‌دیدند هم از خارج توسط [[دشمن]] محاصره و [[تهدید]] می‌شوند و هم از داخل توسط [[یهودیان]] بنی‌قریظه، به [[وحشت]] افتادند و حتی خطر بنی‌قریظه را جدی‌تر از خطر [[احزاب]] می‌دانستند. [[قرآن]] شرایط [[دشواری]] را که بر [[مسلمین]] می‌گذشت این‌گونه بیان می‌کند: {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۲۱۴.</ref>.
سعد بن معاذ که هم پیمان بنی‌قریظه بود از این همه [[خیانت]] بنی‌قریظه شدیداً به [[خشم]] آمده بود، لکن ترجیح داد به [[امید]] آنکه اثری داشته باشد، آنان را [[نصیحت]] کند لذا به ایشان گفت: به [[خدا]] [[سوگند]] [[بیم]] آن دارم روزگاری بدتر از [[بنی‌نضیر]] پیدا کنید. این [[صحابه]] با [[ناراحتی]] بسیار از نزد [[بنی‌قریظه]] بازگشته و نزد [[رسول خدا]] رفته و ایشان را از [[حقایق]] مطلع ساختند. [[پیامبر]]{{صل}} از این بابت بسیار اظهار [[تأسف]] کرد و عده‌ای از جنگجویان را [[مأمور]] کرد تا مراقب بنی‌قریظه باشند. دیگر خبر [[پیمان‌شکنی]] بنی‌قریظه چیزی نبود که بشود آن را مخفی ساخت، [[مسلمانان]] از اینکه می‌دیدند هم از خارج توسط [[دشمن]] محاصره و [[تهدید]] می‌شوند و هم از داخل توسط [[یهودیان]] بنی‌قریظه، به [[وحشت]] افتادند و حتی خطر بنی‌قریظه را جدی‌تر از خطر [[احزاب]] می‌دانستند. [[قرآن]] شرایط [[دشواری]] را که بر [[مسلمین]] می‌گذشت این‌گونه بیان می‌کند: {{متن قرآن|إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا}}<ref>«هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛» سوره احزاب، آیه ۱۰.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۲۱۴.</ref>.
==[[مظلومیت]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[تضعیف]] [[منافقان]] در [[جنگ  احزاب]]==
==[[مظلومیت پیامبر]]{{صل}} در [[تضعیف]] [[منافقان]] در [[جنگ  احزاب]]==
در [[جنگ احزاب]] که لبه تیز [[حمله]] [[دشمن]] متوجه اشغال [[شهر مدینه]] بود، [[مردم]] بیش از هر زمانی نیاز به [[آرامش]] و تقویت [[قلبی]] و [[دعوت]] به [[صبر]] و [[مقاومت]] داشتند. فضای [[شهر]] می‌طلبید که به دور از [[شایعه‌پراکنی]] و تضعیف [[روحیه]]، همگان را در یک [[مأموریت]] ملی، [[اعتقادی]] به [[دفاع مقدس]] وادار کند؛ ولی متأسفانه [[منافقین]] نقش ستون پنجم دشمن را [[بازی]] کردند. نه تنها آرامش را از شهر گرفتند، بلکه با پخش [[شایعه]] و اکاذیب، روحیه مردم و [[سپاهیان]] پیامبر{{صل}} را تضعیف می‌کردند.
در [[جنگ احزاب]] که لبه تیز [[حمله]] [[دشمن]] متوجه اشغال [[شهر مدینه]] بود، [[مردم]] بیش از هر زمانی نیاز به [[آرامش]] و تقویت [[قلبی]] و [[دعوت]] به [[صبر]] و [[مقاومت]] داشتند. فضای [[شهر]] می‌طلبید که به دور از [[شایعه‌پراکنی]] و تضعیف [[روحیه]]، همگان را در یک [[مأموریت]] ملی، [[اعتقادی]] به [[دفاع مقدس]] وادار کند؛ ولی متأسفانه [[منافقین]] نقش ستون پنجم دشمن را [[بازی]] کردند. نه تنها آرامش را از شهر گرفتند، بلکه با پخش [[شایعه]] و اکاذیب، روحیه مردم و [[سپاهیان]] پیامبر{{صل}} را تضعیف می‌کردند.


۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش