←مقاله قلمرو علوم برگزیدگان خداوند در قرآن
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
*بی تردید آن فرد از قدرت و توان شگرفی برخوردار بوده که توانسته است تخت بزرگ بلقیس را از سرزمین سبا در چشم برهم زدنی جابجا کرده و نزد آن حضرت حاضر کند. روشن است که این قدرت و توان، جسمانی نبوده است؛ زیرا ایشان برای این کار حرکت نکرد و تخت را خود بدانجا حمل نکرد؛ علاوه بر آن که حمل چنان تختی کار یک نفر و یک لحظه نبود؛ بلکه به تعدادی افراد قوی، وسایل و زمانی طولانی نیاز داشت. | *بی تردید آن فرد از قدرت و توان شگرفی برخوردار بوده که توانسته است تخت بزرگ بلقیس را از سرزمین سبا در چشم برهم زدنی جابجا کرده و نزد آن حضرت حاضر کند. روشن است که این قدرت و توان، جسمانی نبوده است؛ زیرا ایشان برای این کار حرکت نکرد و تخت را خود بدانجا حمل نکرد؛ علاوه بر آن که حمل چنان تختی کار یک نفر و یک لحظه نبود؛ بلکه به تعدادی افراد قوی، وسایل و زمانی طولانی نیاز داشت. | ||
*در این که آن فرد چه کسی بوده است، سخنان مختلفی نقل شده است. برخی او را از جنیان دانسته؛ برخی او را خود [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و برخی [[حضرت خضر]]{{ع}} دانستهاند و ...؛ اما مشهور آن است که آن فرد، جناب [[آصف بن برخیا]]، وصی و جانشین [[حضرت سلیمان]]{{ع}} بوده است<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۳۴۹/۷؛ صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ۲۰۱/۲۲؛ مدرسی، من هدی القرآن، ۱۹۲/۹؛ رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۴۶/۱۵؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۲۰۴/۱۴؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۹۸/۱۰؛ حقی بروسوی، روح البیان، ۳۴۹/۶.</ref> روایات [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این قول را تأیید میکنند<ref>ابن بابویه، امالی، ۵۶۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۸۸/۲۷؛ مفید، اختصاص، ۹۰ و ۹۳؛ قمی، تفسیر، ۲۳۶/۲؛ عروسی، نورالثقلین، ۸۷/۴؛ قمی، مشهدی، کنز الدقائق، ۵۶۲/۹.</ref>. قرآن کریم [[آصف بن برخیا]] را فردی معرفی میکند که دانشی از کتاب را داشت: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ}}﴾}} این توصیف قرآن از ایشان و به دنبال آن نقل توانایی او در جابجایی تخت بلقیس نشان دهنده آن است که این صفت علت توانمندی او بر این کار بوده است.<ref>مفسران نیز همین نکته را از این تعبیر قرآنی برداشت کردهاند ( طباطبایی، المیزان، ۳۶۳/۱۵؛ مکارم، تفسیر نمونه، ۴۶۹/۱۵؛ مدرسی، من هدی القرآن، ۱۹۳/۹؛ نجفی، خمینی، تفسیر آسان، ۶۸/۱۵؛ رازی، مفاتیح الغیب، ۵۵۷/۲۴؛ زمخشری، کشاف، ۳۶۷/۳؛ زحیلی، تفسیر المنیر، ۳۰۳/۱۹ و...).</ref> اینک جای این پرسش است که [[علم الکتاب]] چه دانشی است که دانستن بخشی از آن: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ}}﴾}} چنین توانایی شگرفی را به جناب آصف داده بود؟ | *در این که آن فرد چه کسی بوده است، سخنان مختلفی نقل شده است. برخی او را از جنیان دانسته؛ برخی او را خود [[حضرت سلیمان]]{{ع}} و برخی [[حضرت خضر]]{{ع}} دانستهاند و ...؛ اما مشهور آن است که آن فرد، جناب [[آصف بن برخیا]]، وصی و جانشین [[حضرت سلیمان]]{{ع}} بوده است<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۳۴۹/۷؛ صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ۲۰۱/۲۲؛ مدرسی، من هدی القرآن، ۱۹۲/۹؛ رازی، روض الجنان و روح الجنان، ۴۶/۱۵؛ قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ۲۰۴/۱۴؛ آلوسی، روح المعانی، ۱۹۸/۱۰؛ حقی بروسوی، روح البیان، ۳۴۹/۶.</ref> روایات [[ائمه]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز این قول را تأیید میکنند<ref>ابن بابویه، امالی، ۵۶۴؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۸۸/۲۷؛ مفید، اختصاص، ۹۰ و ۹۳؛ قمی، تفسیر، ۲۳۶/۲؛ عروسی، نورالثقلین، ۸۷/۴؛ قمی، مشهدی، کنز الدقائق، ۵۶۲/۹.</ref>. قرآن کریم [[آصف بن برخیا]] را فردی معرفی میکند که دانشی از کتاب را داشت: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِي عِندَهُ عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ}}﴾}} این توصیف قرآن از ایشان و به دنبال آن نقل توانایی او در جابجایی تخت بلقیس نشان دهنده آن است که این صفت علت توانمندی او بر این کار بوده است.<ref>مفسران نیز همین نکته را از این تعبیر قرآنی برداشت کردهاند ( طباطبایی، المیزان، ۳۶۳/۱۵؛ مکارم، تفسیر نمونه، ۴۶۹/۱۵؛ مدرسی، من هدی القرآن، ۱۹۳/۹؛ نجفی، خمینی، تفسیر آسان، ۶۸/۱۵؛ رازی، مفاتیح الغیب، ۵۵۷/۲۴؛ زمخشری، کشاف، ۳۶۷/۳؛ زحیلی، تفسیر المنیر، ۳۰۳/۱۹ و...).</ref> اینک جای این پرسش است که [[علم الکتاب]] چه دانشی است که دانستن بخشی از آن: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|عِلْمٌ مِّنَ الْكِتَابِ}}﴾}} چنین توانایی شگرفی را به جناب آصف داده بود؟ | ||
*کتاب، در لغت در اصل، مصدر و به معنای نوشتن است؛ اما به مرور در معنای اسم مفعول آن یعنی « نوشته» به کار گرفته شده است. <ref>راغب، مفردات، ۶۹۹؛ ابن منظور ، لسان العرب، ۶۹۸/۱؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۲۱/۱۰.</ref> بنابراین جناب آصف به نوشتهای خاص آگاهی داشته است که آن دانش، موجب توانایی ویژه او شده بود. کاربردهای قرآنی «الکتاب» مختلف است. بیشترین کاربرد این واژه در قرآن برای اشاره به کتابهای آسمانی است. در دهها آیه مراد از «الکتاب» کتابهای آسمانی است. <ref>بقره/ ۵۳، ۸۷، ۱۰۱، ۱۱۳، ۱۲۱، ۱۲۹، ۱۴۴، ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۵۶، ۱۷۱ و ۲۱۳؛ آل عمران/ ۳، ۷، ۱۹، ۲۰، ۴۸، ۷۹، ۱۰۰، ۱۶۴، ۱۸۶، ۱۸۷؛ نساء/ ۴۷، ۵۴، ۱۰۵، ۱۱۳، ۱۳۱ و...</ref> اما در مواردی قرآن از «[[ لوح محفوظ]]»؛ <ref>بروج/ ۲۲.</ref> « کتاب مکنون»، <ref>واقعه/ ۷۷-۷۹.</ref> « امام مبین»<ref>یس/ ۱۲.</ref> یا | *کتاب، در لغت در اصل، مصدر و به معنای نوشتن است؛ اما به مرور در معنای اسم مفعول آن یعنی « نوشته» به کار گرفته شده است. <ref>راغب، مفردات، ۶۹۹؛ ابن منظور ، لسان العرب، ۶۹۸/۱؛ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۲۱/۱۰.</ref> بنابراین جناب آصف به نوشتهای خاص آگاهی داشته است که آن دانش، موجب توانایی ویژه او شده بود. کاربردهای قرآنی «الکتاب» مختلف است. بیشترین کاربرد این واژه در قرآن برای اشاره به کتابهای آسمانی است. در دهها آیه مراد از «الکتاب» کتابهای آسمانی است. <ref>بقره/ ۵۳، ۸۷، ۱۰۱، ۱۱۳، ۱۲۱، ۱۲۹، ۱۴۴، ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۵۶، ۱۷۱ و ۲۱۳؛ آل عمران/ ۳، ۷، ۱۹، ۲۰، ۴۸، ۷۹، ۱۰۰، ۱۶۴، ۱۸۶، ۱۸۷؛ نساء/ ۴۷، ۵۴، ۱۰۵، ۱۱۳، ۱۳۱ و...</ref> اما در مواردی قرآن از «[[ لوح محفوظ]]»؛ <ref>بروج/ ۲۲.</ref> « کتاب مکنون»، <ref>واقعه/ ۷۷-۷۹.</ref> « امام مبین»<ref>یس/ ۱۲.</ref> یا «[[ام الکتاب]]» <ref>رعد/ ۳۹.</ref> نیز سخن گفته است که به منبع یا منابعی از علم الهی اشاره دارند. در شش آیه از قرآن کریم بر این نکته تأکید شده است که هیچ امری در عالم وجود ندارد و محقق نمیشود، مگر آن که در « کتاب مبین» ثبت شده است.<ref>الانعام/ ۵۹؛ همچنین ر.ک: یونس/۶۱؛ هود/۶؛ نمل/۱ و ۷۵؛ سبأ/۳.</ref> به عبارت دیگر منبع علمی تمام علوم و حوادث جهان، کتاب مبین است. | ||
*کدام یک از معانی یاد شده، مورد نظر آیه کریمه مورد بحث است؟ دیدگاههای متعددی از سوی مفسران درباره دانش علم الکتاب که جناب آصف به گوشهای از آن دست یافته بود، ابراز شده است. بعضی این دانش را آگاهی از [[اسم اعظم]] الهی دانستهاند و حتی مصادیقی برای [[اسم اعظم]] بیان کردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۳۴۹/۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۰۲/۱۹؛ قرطبی، الجامع الأحکام القرآن، ۲۰۴/۱۴؛ زمخشری، کشاف، ۳۶۷/۳؛ حقی بروسوی، روح البیان، ۳۴۹/۶.</ref> البته برخی از مفسران فرمودهاند، [[اسم اعظم]] تنها چند یا چند کلمه نیست؛ بلکه منظور آن است که فرد از نظر کمالات وجودی به درجه ای برسد که مظهری برای بزرگترین نامهای خداوند باشد. او در این حالت به اذن الهی توان تصرف در جهان را دارد. <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۴۷۰/۱۵؛ طباطبایی، همان، ۳۶۳/۱۵؛ صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ۲۰۶/۲۲.</ref> حتی اگر [[اسم اعظم]] را از سنخ حروف یا کلمات بدانیم، باز این معنا، با معنای کتاب تطبیق نمیکند؛ زیرا به یک یا چند کلمه، کتاب گفته نمیشود؛ مگر آن که [[اسم اعظم]] را بخشی از حقایق و معارف کتاب بدانیم که در این صورت ابهام اصلی که شناخت حقیقت آن کتاب است، باقی میماند. | *کدام یک از معانی یاد شده، مورد نظر آیه کریمه مورد بحث است؟ دیدگاههای متعددی از سوی مفسران درباره دانش علم الکتاب که جناب آصف به گوشهای از آن دست یافته بود، ابراز شده است. بعضی این دانش را آگاهی از [[اسم اعظم]] الهی دانستهاند و حتی مصادیقی برای [[اسم اعظم]] بیان کردهاند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۳۴۹/۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۰۲/۱۹؛ قرطبی، الجامع الأحکام القرآن، ۲۰۴/۱۴؛ زمخشری، کشاف، ۳۶۷/۳؛ حقی بروسوی، روح البیان، ۳۴۹/۶.</ref> البته برخی از مفسران فرمودهاند، [[اسم اعظم]] تنها چند یا چند کلمه نیست؛ بلکه منظور آن است که فرد از نظر کمالات وجودی به درجه ای برسد که مظهری برای بزرگترین نامهای خداوند باشد. او در این حالت به اذن الهی توان تصرف در جهان را دارد. <ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۴۷۰/۱۵؛ طباطبایی، همان، ۳۶۳/۱۵؛ صادقی، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ۲۰۶/۲۲.</ref> حتی اگر [[اسم اعظم]] را از سنخ حروف یا کلمات بدانیم، باز این معنا، با معنای کتاب تطبیق نمیکند؛ زیرا به یک یا چند کلمه، کتاب گفته نمیشود؛ مگر آن که [[اسم اعظم]] را بخشی از حقایق و معارف کتاب بدانیم که در این صورت ابهام اصلی که شناخت حقیقت آن کتاب است، باقی میماند. | ||
*برخی دیگر از مفسران، کتاب را به کتابهای پیامبران تفسیر کرده و علم الکتاب را آگاهی از کتابهای پیامبران دانستهاند.<ref>طباطبایی، همان، ۳۶۳/۱۵؛ مکارم شیرازی، همان، ۴۶۹؛ نجفی، خمینی، تفسیر آسان، ۶۸/۱۵؛ سبزواری، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ۲۳۷/۵؛ شبر، القرآن الکریم، ۳۶۵.</ref> اگر مراد از چنین دانشی، علم عادی به محتوای این کتابها باشد، انسانهای بسیاری چنین دانشی را کسب کردند. مفسران بسیاری در علوم قرآن یا دیگر کتابهای آسمانی تتبع کردهاند؛ اما تواناییهای ویژهای مانند قدرت آصف را نداشتهاند؛ بنابراین مراد از علم الکتاب، چنین دانشی نمیتواند باشد؛ مگر آن که مراد از علم به کتابهای آسمانی را آگاهی خاص از باطن این کتابها بدانیم که ملازم با رسیدن به درجات بالای کمال است. چنین معنایی از کتاب قابل قبول است. | *برخی دیگر از مفسران، کتاب را به کتابهای پیامبران تفسیر کرده و علم الکتاب را آگاهی از کتابهای پیامبران دانستهاند.<ref>طباطبایی، همان، ۳۶۳/۱۵؛ مکارم شیرازی، همان، ۴۶۹؛ نجفی، خمینی، تفسیر آسان، ۶۸/۱۵؛ سبزواری، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ۲۳۷/۵؛ شبر، القرآن الکریم، ۳۶۵.</ref> اگر مراد از چنین دانشی، علم عادی به محتوای این کتابها باشد، انسانهای بسیاری چنین دانشی را کسب کردند. مفسران بسیاری در علوم قرآن یا دیگر کتابهای آسمانی تتبع کردهاند؛ اما تواناییهای ویژهای مانند قدرت آصف را نداشتهاند؛ بنابراین مراد از علم الکتاب، چنین دانشی نمیتواند باشد؛ مگر آن که مراد از علم به کتابهای آسمانی را آگاهی خاص از باطن این کتابها بدانیم که ملازم با رسیدن به درجات بالای کمال است. چنین معنایی از کتاب قابل قبول است. | ||
*احتمال دیگر آن است که مراد از علم الکتاب، علم به کتاب مبین باشد.<ref>طباطبایی، همان: طبری، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳۴۹/۷؛ مکارم شیرازی، همان؛ حسینی، تفسیر اثناعشری، ۴۰۷/۶؛ قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۴۶۰/۷.</ref> گفته شد که هیچ امری در عالم وجود ندارد و محقق نمیشود، مگر آن که در « کتاب مبین» ثبت شده است.<ref>الأنعام/ ۵۹؛ همچنین ر.ک: یونس/ ۶۱؛ هود/۶؛ نمل/۷۵؛ سبأ/۳.</ref> کسی که به این منبع علمی دست یابد، در حقیقت به تمام اسرار و حقایق عالم دست یافته است و میتواند به اذن الهی از علومیکه برای دیگران ناشناخته است، بهره برده و در جهان تصرفاتی انجام دهد. به نظر میرسد نامهای مختلف [[لوح محفوظ]]<ref>بروج/ ۲۲.</ref>؛ « کتاب مکنون»<ref>واقعه/ ۷۷-۷۹.</ref>، « امام مبین» <ref> یس/۱۲.</ref> یا « ام | *احتمال دیگر آن است که مراد از علم الکتاب، علم به کتاب مبین باشد.<ref>طباطبایی، همان: طبری، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۳۴۹/۷؛ مکارم شیرازی، همان؛ حسینی، تفسیر اثناعشری، ۴۰۷/۶؛ قرشی، تفسیر أحسن الحدیث، ۴۶۰/۷.</ref> گفته شد که هیچ امری در عالم وجود ندارد و محقق نمیشود، مگر آن که در « کتاب مبین» ثبت شده است.<ref>الأنعام/ ۵۹؛ همچنین ر.ک: یونس/ ۶۱؛ هود/۶؛ نمل/۷۵؛ سبأ/۳.</ref> کسی که به این منبع علمی دست یابد، در حقیقت به تمام اسرار و حقایق عالم دست یافته است و میتواند به اذن الهی از علومیکه برای دیگران ناشناخته است، بهره برده و در جهان تصرفاتی انجام دهد. به نظر میرسد نامهای مختلف [[لوح محفوظ]]<ref>بروج/ ۲۲.</ref>؛ « کتاب مکنون»<ref>واقعه/ ۷۷-۷۹.</ref>، « امام مبین» <ref> یس/۱۲.</ref> یا « [[ام الکتاب]]»<ref>رعد/ ۳۹.</ref> به ویژگیهای مختلف یک حقیقت اشاره دارند. مثلا آن حقیقت علمی گویا از آن جا که منبع و منشأ کتابهای آسمانی است، [[ام الکتاب]] و از آن جهت که علوم آن گرفتار تغییر، تحریف و سوء استفاده نااهلان نمیشود، [[لوح محفوظ]] و به جهت آن که حقایق آن روشن و دقیق است، کتاب مبین و بدان جهت که مقتدای همه است، امام مبین نامیده شده است<ref>طباطبایی، المیزان، ۶۷/۱۷؛ قرشی، قاموس قرآن، ۸۶/۶؛ طیب، أطیب البیان، ۷/۱؛ قرائنی، تفسیر نور، ۵۲۶/۹.</ref>. | ||
*قرآن کریم و کتابهای پیامبران از حقایق [[لوح محفوظ]] یا کتاب مبین سرچشمه گرفتهاند. به همین جهت در شش آیه، قرآن کریم به عنوان کتاب مبین معرفی شده است<ref>مائده/ ۱۵؛ همچنین ر.ک: یوسف/۱؛ شعراء/۲؛ قصص/۲؛ زخرف/۲؛ دخان/۲.</ref>. قرآن از یک سو ظاهری آسان دارد که هر کس میتواند به مراتبی از معارف آن دست یابد<ref>قمر/۱۷؛ همچنین ر.ک: قمر/۲۲، ۳۲ و ۴۰.</ref>. و از سوی دیگر منشأیی الهی نزد خداوند دارد. قرآن کریم خود از آن بعد پنهانی که نزد خداوند است، به « ام | *قرآن کریم و کتابهای پیامبران از حقایق [[لوح محفوظ]] یا کتاب مبین سرچشمه گرفتهاند. به همین جهت در شش آیه، قرآن کریم به عنوان کتاب مبین معرفی شده است<ref>مائده/ ۱۵؛ همچنین ر.ک: یوسف/۱؛ شعراء/۲؛ قصص/۲؛ زخرف/۲؛ دخان/۲.</ref>. قرآن از یک سو ظاهری آسان دارد که هر کس میتواند به مراتبی از معارف آن دست یابد<ref>قمر/۱۷؛ همچنین ر.ک: قمر/۲۲، ۳۲ و ۴۰.</ref>. و از سوی دیگر منشأیی الهی نزد خداوند دارد. قرآن کریم خود از آن بعد پنهانی که نزد خداوند است، به « [[ام الکتاب]]»<ref>زخرف/ ۳-۴. برای مطالعه بیشتر ر.ک: طباطبایی، المیزان، ۸۳/۱۸؛ طبرسی، مجمع البیان، ۶۰/۹؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۹/۲۱.</ref>. یا « کتاب مکنون»<ref>واقعه/ ۷۷-۷۹. برای مطالعه بیشتر ر.ک: طباطبایی، همان، ۱۳۷/۱۹؛ طبرسی، همان، ۳۴۱؛ مکارم شیرازی، همان، ۲۶۷/۲۳.</ref>. تعبیر کرده است. در آیه دیگر به صراحت بیشتری بیان شده است که حقایق باطنی قرآن در [[لوح محفوظ]] سرچشمه دارد<ref>بروج/ ۲۱-۲۲. برای مطالعه بیشتر ر.ک: مکارم شیرازی، همان، ج ۳۵۳/۲۶؛ طبرسی، همان، ۷۱۱/۱۰؛ زمخشری، کشاف، ۷۳۳/۴.</ref>. بنابراین علم به حقایق و باطن کتابهای آسمانی با علم به [[لوح محفوظ]] یا همان کتاب مبین تطبیق میکند. با این تبیین، تفسیر دوم و سوم که علم الکتاب را بر علم به کتابهای آسمانی و علم به کتاب مبین تفسیر میکردند، قابل جمع است. | ||
*البته کتابهای انبیاء سطوح معرفتی مختلفی دارند و تردیدی نیست که قرآن جامع ترین و کامل ترین کتاب الهی است. به همین جهت است که قرآن کریم بر کتاب مبین و [[لوح محفوظ]] تطبیق شده است؛ <ref>ر.ک: مائده/ ۱۵؛ یوسف/ ۱؛ شعراء/۲؛ قصص/۲، زخرف/۲؛ دخان/۲؛ بروج/۲۱-۲۲؛ واقعه/ ۷۷-۷۹.</ref> اما میتوان مدعی شد که کتابهای سایر پیامبران بخشی از حقایق هستی و « علم الکتاب» بوده است. به همین جهت دقیقتر به نظر میرسد اگر مراد از کتاب را، همان کتاب مبین یا [[لوح محفوظ]] بدانیم که بندگان برگزیدهای مانند جناب [[آصف بن برخیا]] به بخشی از علم آن از طریق آگاهی از کتابهای الهی دست یافته بودند که تعبیر « علم من الکتاب» بیانگر این حقیقت است؛ البته میتوان احتمال داد که جناب آصف به حقیقت همان کتابهای آسمانی در دسترسشان آگاهی کامل نداشته و این تعبیر درباره او نشانه ضعف آگاهی او نسبت به حقایق آن کتاب یا کتابهای الهی است؛ اما با توجه به نکته یاد شده درباره جامع و کامل نبودن کتابهای انبیای گذشته احتمال پیشین نیز صحیح به نظر میرسد. به هر حال تعبیر « علم من الکتاب» نشانه کامل نبودن دانش جناب [[آصف بن برخیا]] است؛ اما همین دانش اندک از علم الکتاب، چنان شریف و عظیم بود که به ایشان توانایی جابه جایی تخت بزرگ بلقیس را در چشم برهم زدنی عنایت کرد. | *البته کتابهای انبیاء سطوح معرفتی مختلفی دارند و تردیدی نیست که قرآن جامع ترین و کامل ترین کتاب الهی است. به همین جهت است که قرآن کریم بر کتاب مبین و [[لوح محفوظ]] تطبیق شده است؛ <ref>ر.ک: مائده/ ۱۵؛ یوسف/ ۱؛ شعراء/۲؛ قصص/۲، زخرف/۲؛ دخان/۲؛ بروج/۲۱-۲۲؛ واقعه/ ۷۷-۷۹.</ref> اما میتوان مدعی شد که کتابهای سایر پیامبران بخشی از حقایق هستی و « علم الکتاب» بوده است. به همین جهت دقیقتر به نظر میرسد اگر مراد از کتاب را، همان کتاب مبین یا [[لوح محفوظ]] بدانیم که بندگان برگزیدهای مانند جناب [[آصف بن برخیا]] به بخشی از علم آن از طریق آگاهی از کتابهای الهی دست یافته بودند که تعبیر « علم من الکتاب» بیانگر این حقیقت است؛ البته میتوان احتمال داد که جناب آصف به حقیقت همان کتابهای آسمانی در دسترسشان آگاهی کامل نداشته و این تعبیر درباره او نشانه ضعف آگاهی او نسبت به حقایق آن کتاب یا کتابهای الهی است؛ اما با توجه به نکته یاد شده درباره جامع و کامل نبودن کتابهای انبیای گذشته احتمال پیشین نیز صحیح به نظر میرسد. به هر حال تعبیر « علم من الکتاب» نشانه کامل نبودن دانش جناب [[آصف بن برخیا]] است؛ اما همین دانش اندک از علم الکتاب، چنان شریف و عظیم بود که به ایشان توانایی جابه جایی تخت بزرگ بلقیس را در چشم برهم زدنی عنایت کرد. | ||
*جالب است که در آیهای دیگر از قرآن کریم فردی به عنوان صاحب « عِلمُ الکِتاب» معرفی شده است. در این آیه کریمه در مقابل سخنان کفار که نبوت [[پیامبر|پیامبر گرامی]]{{صل}} را انکار میکردند، خداوند به پیامبرش میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| [[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}﴾}} <ref> و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref> | *جالب است که در آیهای دیگر از قرآن کریم فردی به عنوان صاحب « عِلمُ الکِتاب» معرفی شده است. در این آیه کریمه در مقابل سخنان کفار که نبوت [[پیامبر|پیامبر گرامی]]{{صل}} را انکار میکردند، خداوند به پیامبرش میفرماید: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| [[آیا آیه ۴۳ سوره رعد علم غیب غیر خدا را اثبات میکند؟ (پرسش)|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِندَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ]]}}﴾}} <ref> و کافران میگویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس؛ سوره رعد، آیه: ۴۳.</ref> |