آیا علم غیب منحصر به خداست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
←پاسخهای دیگر
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::آقای '''[[محمد صادق عظیمی]]''' در پایاننامه کارشناسی ارشد خود با عنوان ''«[[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[ابن طاووس]] معتقد است که [[علم غیب ذاتی]]، مخصوص خداوند است و هیچ انسان سلیم العقل و با بصیرت نمیگوید که بشر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] دارد. بنابراین، اگر برخی گفتهاند، شیعه [[امامیه]] معتقد است که [[پیامبر ]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}}، [[علم غیب]] دارند دروغ است و از اتهاماتی بیپایه و اساس است که مخالفان بدون دلیل به شیعیان نسبت میدهند. اما آنچه برخی از عالمان شیعه میگویند، این است که خدای متعال بر اساس مصالح اگر بخواهد، [[انبیا]] و اولیای خاص خودش را در صورت نیاز آنها از امور پنهانی آگاه میسازد و اگر هم مصلحت نباشد، آنها را بر آنان میپوشاند. دلیل این سخن شواهدی است از عقل و نقل، مبنی بر اینکه بسیاری از [[انبیا]] و اولیا و اوصیا از بسیاری امور غیبی و پنهانی آگاه بودهاند. وی مواردی از امور پنهانی را که به اعتقاد وی، [[امام]] آنها را میداند برشمرده است که از این قرار است: علم به اخبار آسمان، آگاهی از اخبار امتهای پیشین، آگاهی از اسرار روز قیامت، اطلاع از آجال مردم، علم به تعداد فرزندان مردم و اسامی آنها، آگاهی از کتابهای آسمانی گذشته مانند تورات و انجیل بدون آنکه با پیروان آنها ارتباط داشته باشد. | ::::::«[[ابن طاووس]] معتقد است که [[علم غیب ذاتی]]، مخصوص خداوند است و هیچ انسان سلیم العقل و با بصیرت نمیگوید که بشر [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] دارد. بنابراین، اگر برخی گفتهاند، شیعه [[امامیه]] معتقد است که [[پیامبر ]]{{صل}} و [[امامان]]{{عم}}، [[علم غیب]] دارند دروغ است و از اتهاماتی بیپایه و اساس است که مخالفان بدون دلیل به شیعیان نسبت میدهند. اما آنچه برخی از عالمان شیعه میگویند، این است که خدای متعال بر اساس مصالح اگر بخواهد، [[انبیا]] و اولیای خاص خودش را در صورت نیاز آنها از امور پنهانی آگاه میسازد و اگر هم مصلحت نباشد، آنها را بر آنان میپوشاند. دلیل این سخن شواهدی است از عقل و نقل، مبنی بر اینکه بسیاری از [[انبیا]] و اولیا و اوصیا از بسیاری امور غیبی و پنهانی آگاه بودهاند. وی مواردی از امور پنهانی را که به اعتقاد وی، [[امام]] آنها را میداند برشمرده است که از این قرار است: علم به اخبار آسمان، آگاهی از اخبار امتهای پیشین، آگاهی از اسرار روز قیامت، اطلاع از آجال مردم، علم به تعداد فرزندان مردم و اسامی آنها، آگاهی از کتابهای آسمانی گذشته مانند تورات و انجیل بدون آنکه با پیروان آنها ارتباط داشته باشد. | ||
::::::با توجه به اینکه [[ابن طاووس]]، آگاهی [[امام]] از امور غیبی را منوط به اراده الهی و وجود مصلحت میداند و تصریح میکند که [[امامان]] بسیاری از امور غیبی را میداند نه همه آنها را، روشن میشود که وی از طرفداران محدود بودن علم امام در امور غیبی است، نه عمومیت علم | ::::::با توجه به اینکه [[ابن طاووس]]، آگاهی [[امام]] از امور غیبی را منوط به اراده الهی و وجود مصلحت میداند و تصریح میکند که [[امامان]] بسیاری از امور غیبی را میداند نه همه آنها را، روشن میشود که وی از طرفداران محدود بودن علم امام در امور غیبی است، نه عمومیت علم امام. (...) | ||
::::::[[ابن قبه]] منکر آگاهی ائمه{{عم}} از غیب است. او در پاسخ ابوزید علوی از بزرگان مذهب زیدیه که به عنوان خردهگیری بر شیعه گفته بود، شیعه امامیه به برخورداری امام از علم غیب اعتقاد دارند، چنین گفته است: "[[علم غیب]] از مختصات پروردگار است و [[ائمه|امامان]]{{ع}} از غیب آگاهی ندارند، بلکه آنان فقط بندگان صالح و شایسته و عالم به کتاب و سنت هستند و از اخبار شیعیانشان اموری را میدانند که به آنها ابلاغ شده باشد، هرکس به آنان نسبت علم غیب دهد، مشرک و کافر است و از دین اسلام خارج شده است". هرچند ابن قبه آگاهی امام از غیب را انکار میکند اما به احتمال زیاد مقصود او انکار مطلق علم و آگاهی ائمه{{ع}} به غیب نیست، بلکه طبق شواهد منظور او [[علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب ذاتی]] است وگرنه [[علم غیب غیر ذاتی چیست؟ (پرسش)|علم غیب تعلیمی]] با اعلام خداوند و اخبار پیامبر را در حق امام جایز میداند. این مطلب حداقل از دو عبارت ایشان فهمیده میشود: | |||
::::#ابن قبه معتقد است همواره در میان عترت کسی هست که به کتاب خدا علم داردو تأویل صحیح آن را میداند و احکام را میفهمد. وی تأکید میکند در قرآن مطالب توقیفی وجود دارد که فهم صحیح آن به بیان و تعلیم الهی نیاز دارد و دستیابی به آنها از طریق اجتهاد و استنباط ناممکن است. پس علم امام به تأویل قرآن بدون تکیه بر علوم عادی بشر و بااستفاده از سرچشمه علم الهی توسط پیامبر و با تعلیم او تحقق یافته است. | |||
::::#او در مقام اثبات امامت امامان بعد از [[امام حسین]]{{ع}} میگوید: "با مراجعه به کتابهای گذشتگان (پیش از زمان غیبت) روایاتی زیادی را درباره جانشین امام حسن عسکری{{ع}} مییابیم که تصریح کردهاند او از چشم مردم غایب شود و شیعیان در امر او اختلاف ورزند و به حیرت افتند. ما میدانیم که پیشینیان ما علم غیب نداشتند، بلکه ائمه{{عم}} به واسطه خبر رسول اکرم{{صل}} موضوع غیبت را اعلام کردهاند". | |||
::::::معلوم میشود از نظر وی [[امامان معصوم]]{{عم}} وارث علوم پیامبر بوده، و به واسطه علمی که از رسول خدا{{صل}} به ارث بردهاند، از امور غیبی مثل غیبت امام عصر{{ع}} پیش از تولد ایشان آگاه بودند. پس ابن قبه در مورد علم امام هرگز رویکرد بشری به امامت ندارد. وی علم قرآن را برای امامان اثبات میکند و میدانیم که به تصریح خدای تعالی، بیان همه چیز در قرآن آمده است؛ خداوند از بیان هیچ چیزی در قرآن فروگذار نکرده است و هیچ غیبی در آسمان و زمین نیست، مگر آنکه در کتاب مبین آمده است و خداوند این علم را به گروهی از بندگان برگزیده، عطا فرموده است و امامان اهل بیت{{عم}} نیز جزو این برگزیدگان هستند»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص ۱۱۳-۱۲۶.</ref>. | |||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||