پرش به محتوا

قوم یهود: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۵۹۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[قوم یهود در قرآن]] - [[قوم یهود در حدیث]] - [[قوم یهود در کلام اسلامی]] - [[قوم یهود در معارف و سیره نبوی]] - [[قوم یهود در تاریخ اسلامی]]</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[قوم یهود در قرآن]] - [[قوم یهود در حدیث]] - [[قوم یهود در کلام اسلامی]] - [[قوم یهود در معارف و سیره نبوی]] - [[قوم یهود در تاریخ اسلامی]]</div>


==[[یهود]] ساکن [[مدینه]]==
==[[یهود]] و [[دین]] [[یهودیت]]==
[[یهودیان]] مدینه در چهار نقطه پراکنده بودند: [[بنی‌قینقاع]] در داخل [[شهر]] اقامت داشتند، [[بنی‌نضیر]] و [[بنی‌قریظه]] در حومه مدینه مقیم بودند و یهودیان [[خیبر]] در دویست کیلومتری از مدینه [[زندگی]] می‌کردند.
به [[قوم بنی اسرائیل]] و [[پیروان]] [[حضرت موسی]] {{ع}} "[[یهود]]" می‌‌گویند و [[یهودی]] کسی است که در این [[آیین]] باشد. "[[دین یهود]]" اولین [[دین]] در میان [[ادیان ابراهیمی]] است که در عین کم بودن [[پیروان]] آن نسبت به دیگر [[ادیان الهی]]، فراز و نشیب‌های فراوانی را در طول حیات خود دیده و به جای گذاشته است<ref>توفیقی، استاد حسین، آشنایی با ادیان بزرگ.</ref>. [[یهود]] نام [[آیین]] [[حضرت موسی]]{{ع}} است. [[حضرت موسی]]{{ع}} از [[پیامبران]] بزرگ آسمانی بوده و در [[قرآن]] دربارۀ [[حضرت موسی]]{{ع}} و مراحل گوناگون [[زندگی]] او بیش از دیگر [[پیامبران]] سخن گفته شده است: دوران [[کودکی]] [[موسی]]{{ع}}؛ افکندن او به نیل؛ پرورش یافتن در خانۀ [[فرعون]]؛ سخن گفتن [[خداوند]] با او؛ سرگردانی [[یهود]] به [[دلیل]] [[نافرمانی]] از [[حضرت موسی]]{{ع}}؛ ورود به ارض [[موعود]] و [[مأموریت]] یافتن برای [[دعوت]] [[فرعون]]<ref>سورۀ طه، آیات ۴۰ـ ۹؛ سورۀ قصص، آیات ۱۴ـ ۷؛ ۲۶ـ۲۰؛ سورۀ اعراف، آیات ۱۳۶ـ ۱۰۳.</ref>.<ref>آشنایی با تاریخ ادیان‌، ص۱۳۰ ـ۱۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص ۲۵۵؛ [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۴۲ـ۳۴۳؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۶۰.</ref>


رسول خدا با یهودیان مدینه [[پیمان]] زیست [[مسالمت]] آمیز را امضاء کرد. [[حضرت]] با سه گروه معروف یهود پیمان بست و این پیمان از مهم‌ترین نمونه‌های برخورد مسالمت آمیز پیامبر{{صل}} با یهود است، متن این [[قرارداد]] را رسول خدا با سه [[طایفه]] بنی‌نضیر، بنی‌قریظه و بنی‌قینقاع [[امضا]] کرد.
==[[حضرت موسی]] {{ع}}==
مرحوم [[طبرسی]] نقل کرده است: یهود بنی‌قریظه، بنی‌نضیر و بنی‌قینقاع نزد پیامبر{{صل}} آمدند و گفتند: ای محمد ما را به چه می‌خوانی؟ فرمود: به [[گواهی دادن به توحید]] و [[شهادت]] به این که خدایی جز [[الله]] نیست و [[رسالت]] خودم که من فرستاده او هستم. من کسی هستم که نامم را در [[تورات]] می‌یابید و [[علما]] و دانشمندانتان به شما گفته‌اند که از [[مکه]] [[ظهور]] می‌کنم و به این سنگلاخ (مدینه) کوچ می‌کنم....
[[حضرت موسی]]{{ع}} در خانواده‌ای از [[سبط]] لاوی که از [[نوادگان]] [[ابراهیم]]{{ع}} بود به [[دنیا]] آمد. مادر حضرت موسی{{ع}} از [[بیم]] [[فرعون]] او را در سبدی نهاد و به نیل انداخت. [[همسر فرعون]] سبد را یافت و به [[موسی]]{{ع}} علاقه‌مند گشت و پرورش او را بر عهده گرفت. [[مادر موسی]]{{ع}} به خواست [[خداوند]] در پی ماجرایی، دایۀ فرزند خویش شد. "[[موسی]]" را در زبان [[عربی]] "موشه" تلفظ می‌کنند به معنای از [[آب]] گرفته شده. [[موسی]]{{ع}} در دربار [[فرعون]] پرورش یافت و اندک اندک به اصل خویش پی برد روزی مردی قبطی را دید که مردی سبطی از [[بنی اسرائیل]] را می‌زند و چیزی نمانده است او را بکشد، به [[یاری]] مرد سبطی برآمد و مرد قبطی را کشت آنگاه از [[ترس]] [[انتقام]] [[فرعونیان]] فرار کرد و به [[مدین]] رفت و سال‌ها در آنجا ماند و با دختر [[حضرت شعیب]]{{ع}} [[ازدواج]] کرد و سرانجام به [[مقام]] [[پیامبری]] رسید و [[مأموریت]] یافت تا به [[مصر]] بازگردد و [[فرعون]] و [[پیروان]] او را به [[دین الهی]] بخواند و [[حضرت هارون]]{{ع}} هم به وی [[کمک]] کند. [[حضرت موسی]]{{ع}} به [[قدرت خدا]] و به [[اعجاز]] توانست بر ساحرانی که [[فرعون]] جمع آوری کرده بود پیروز شود آنان دانستند کار آن [[حضرت]] [[جادو]] نیست و به فرمودۀ [[قرآن مجید]] بدون ترسی از [[فرعون]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} [[ایمان]] آوردند<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۴۲ـ۳۴۳.</ref>.


یهودیان گفتند: آن چه را گفتی شنیدیم. اکنون آمده‌ایم که با این شرایط با تو [[صلح]] کنیم، که نه با شما باشیم و نه علیه شما، به [[سود]] یا زبان تو نباشیم و کسی را که علیه توست [[یاری]] نکنیم و متعرض یارانت نشویم. تو هم متعرض ما و دوستان‌مان نشوی تا ببینیم کار تو و قومت به کجا می‌انجامد.
==برخی حوادث [[قوم یهود]]==
[[پیامبر]]{{صل}} خواسته آنان را پذیرفت و میان آنان قراردادی نوشته شد که مضمونش این بود: [[یهودیان]] علیه پیامبر{{صل}} یا یکی از یارانش با زبان، دست، [[اسلحه]]، مرکب، نه پنهانی و نه آشکارا، نه شب و نه [[روز]]، نباید اقدامی انجام دهند و [[خداوند]] بر این [[پیمان]] [[گواه]] و کفیل است. پس اگر [[یهود]] این تعهدات را نادیده بگیرد، [[رسول خدا]] می‌تواند [[خون]] ایشان را بریزد، [[زن]] و فرزندان‌شان را [[اسیر]] کند و اموالشان را [[غنیمت]] بگیرد.
انواع عذاب‌هایی که بعد از [[معجزات حضرت موسی]]{{ع}} بر [[مصریان]] نازل شد و در [[تورات]] و [[قرآن]] آمده عبارت‌اند از: تبدیل شدن [[آب]] [[مصریان]] به [[خون]]؛ زیاد شدن قورباغه میان آنها و... . برخی از این عذاب‌ها در [[قرآن مجید]] در سورۀ [[اعراف]]، [[آیات]] {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِنَ الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ}}<ref>«و ما فرعونیان را به خشکسالی‌ها و کاستی فرآورده‌ها دچار کردیم باشد که در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۱۳۰.</ref> و {{متن قرآن|فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُفَصَّلَاتٍ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ}}<ref>«ما هم بر آنان سیلاب و ملخ و شپش و وزغ و خون را به گونه نشانه‌هایی روشن  فرستادیم باز سرکشی ورزیدند و قومی گناهکار بودند» سوره اعراف، آیه ۱۳۳.</ref> آمده است.  
آنگاه برای هر قبیله‌ای از یهودیان نسخه‌ای جداگانه تنظیم شد. [[مسئول]] پیمان [[بنی‌نضیر]]، [[حیی بن اخطب]]، مسئول پیمان [[بنی‌قریظه]]، [[کعب بن اسد]] و مسئول پیمان [[بنی‌قینقاع]]، [[مخیریق]]، بود که هر سه نفر پیمان [[نامه]] را [[امضا]] کردند.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۳۲.</ref>.


===[[بنی‌قینقاع]]===
از آیۀ {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِي إِنَّكُمْ مُتَّبَعُونَ}}<ref>«و به موسی وحی کردیم که بندگانم را شبانه گسیل دار که در پی شما هستند» سوره شعراء، آیه ۵۲.</ref> و [[احادیث اسلامی]] بر می‌آید [[بنی‌اسرائیل]] به امر [[خدا]] از [[مصر]] خارج شدند، [[فرعون]] و لشکریانش به تعقیب [[بنی‌اسرائیل]] پرداختند اما به معجزۀ [[الهی]] در [[رود نیل]] [[غرق]] شدند. [[بنی‌اسرائیل]] در حوالی شبه جزیرۀ سینا توقف کردند و در آنجا برای آنان از [[آسمان]] چیزی مانند شبنم و نیز مرغ بلدرچین که در [[عربی]] "سلوا" نامیده می‌‌شود، فرود می‌‌آمد، [[بنی‌اسرائیل]] آنها را می‌‌خوردند. این جریان تا [[چهل]] سال یعنی در تمام مدت سرگردانی [[بنی‌اسرائیل]] در بیابان ادامه داشت.  
آنها پیمان‌شان را با [[پیامبر]] شکستند، آنها بعد از [[جنگ بدر]] [[مسلمانان]] را آشکارا [[اهانت]] می‌کردند و [[حسادت]] خود را بروز می‌دادند، آنها [[عبدالله بن ابی]] را پشتوانه [[قوی]] خود به شمار می‌آوردند. اولین مورد درگیری با یهود بنی‌قینقاع که [[قبیله]] مرفهی بودند و به امر زرگری در جزیره‌العرب [[اشتغال]] داشتند، این بود که روزی یک [[زن]] [[مسلمان]] برای خرید نزد زرگری [[یهودی]] رفت و در کنار بساط او نشست، زرگر گوشه [[لباس]] او را به پشت او گره زد و وقتی زن از جای برخاست قسمتی از اندامش آشکار شد و [[مرد]] یهودی به او خندید. زن مسلمان [[دادخواهی]] کرد و یکی از مردان مسلمان در [[دفاع]] از او با زرگر یهودی درگیر شد و او را کشت. [[یهودیان]] نیز بر سر او ریختند و آن مرد مسلمان را به [[قتل]] رساندند و به این ترتیب [[آتش]] [[نزاع]] شعله‌ور شد، بعد از این واقعه اعلام [[جنگ]] کردند.


در همین رابطه [[آیه]] نازل شد: {{متن قرآن|وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}}<ref>«و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمی‌دارد» سوره انفال، آیه ۵۸.</ref>.
پس از [[موسی]]{{ع}}، یوشع بن نون [[رهبری]] [[بنی‌اسرائیل]] را به دست گرفت و سرانجام [[داوود]]{{ع}} و پس از او [[سلیمان]]{{ع}} [[حکومتی]] قدرتمند بر پا کردند. [[تورات]] کنونی نسبت‌هایی ناروا به این دو [[پیامبر]] آسمانی می‌دهد ولی [[قرآن کریم]] آنان را پیامبرانی بزرگ شمرده و به [[نیکی]] ستوده است<ref>سورۀ ص، آیات ۲۶ـ ۱۷؛ ۴۰ـ ۳۰.</ref>
پیامبر{{صل}} برای [[نصیحت]] یهود قدم به میدان نهاد. پیامبر [[اصحاب]] خود را در بازار جمع کرد و به [[یهودیان بنی‌قینقاع]] فرمود: از [[خداوند]] بترسید که مانند [[قریش]] گرفتار [[عذاب]] [[پروردگار]] نشوید اکنون [[اسلام]] را [[اختیار]] کنید؛ زیرا شما اوصاف مرا در کتاب خود می‌بینید.


یهودیان گفتند: یا محمد! این پیروزی‌ها شما را گول نزند و از موفقیتی که در برابر خویشاوندانت پیدا کردی [[فریب]] نخوری، به خداوند [[سوگند]] اگر ما با تو جنگ کنیم آن وقت می‌فهمی که ما بر خلاف آنها هستیم، در این هنگام نزدیک بود که [[مشاجره]] و نزاع بین [[مسلمین]] و یهودیان در گیرد و [[آیه شریفه]] در این مورد نازل شد: {{متن قرآن|قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُمْ مِثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ يَشَاءُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِي الْأَبْصَارِ}}<ref>«به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پش» سوره آل عمران، آیه ۱۳.</ref>.
با حملۀ بُختنصر [[پادشاه]] [[بابل]] در قرن ششم به [[اورشلیم]] پایتخت [[دولت]] [[یهود]]، روزگار [[اسارت]] و آوارگی [[بنی اسرائیل]] آغاز گشت. [[قوم بنی اسرائیل]] در این روزگار، [[عقاید]] و [[آداب و رسوم]] بسیاری از دیگر [[ملل]] را پذیرفتند تا سرانجام کورش [[پادشاه ایران]] (۵۵۹ ـ ۵۲۹ ق. م) [[بابل]] را [[فتح]] کرد و [[بنی اسرائیل]] را آزاد ساخت، از این زمان بود که [[بنی اسرائیل]] به [[قوم یهود]] مشهور گشتند و با [[فرهنگ]] ایرانی نیز تماس یافتند<ref>آشنایی با ادیان بزرگ‌، ص۹۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۴۲؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۲۶۰ ـ ۲۶۲.</ref>


[[پیامبر]] هم با گروهی از [[مسلمانان]] به طرف قلعه‌های آنان رهسپار شد پیامبر آنها را غافل‌گیر ساخت و آنان را به محاصره در آورد و چیزی نمانده بود که آنان را در ازای [[خیانت]] و [[نقض عهد]] و پیمان‌شان [[قتل عام]] کند و مدت ۱۵ [[روز]] آنها را در محاصره قرار داد و آنها در اثر [[رعب]] و وحشتی که از [[سپاه اسلام]] داشتند [[راضی]] به [[صلح]] شدند و قرار شد از [[مدینه]] بروند و پیامبر [[فرمان]] [[تبعید]] آنها را در [[سال دوم هجرت]] به [[شام]] صادر نمود و آنها [[اموال]] خود را به [[غنیمت]] در [[اختیار]] مسلمانان قرار دادند، این محاصره در نهایت به نفع [[مسلمین]] پایان یافت، [[زنان]] و [[فرزندان]] خود را به همراه برده و [[ثروت]] و سلاح‌های خود را در اختیار پیامبر قرار دهند و در اذرعات که در شام واقع شده فرود آمدند و این [[آیه شریفه]] درباره [[عبدالله بن ابی]] و جماعتی از [[خزرج]] فرود آمد: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ * فَتَرَى الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يُسَارِعُونَ فِيهِمْ يَقُولُونَ نَخْشَى أَنْ تُصِيبَنَا دَائِرَةٌ فَعَسَى اللَّهُ أَنْ يَأْتِيَ بِالْفَتْحِ أَوْ أَمْرٍ مِنْ عِنْدِهِ فَيُصْبِحُوا عَلَى مَا أَسَرُّوا فِي أَنْفُسِهِمْ نَادِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند * آنگاه بیماردلان را خواهی دید که برای آنان سر و دست می‌شکنند؛ می‌گویند بیم داریم که بلایی به ما رسد؛ بسا خداوند پیروزی یا امری (دیگر، پیش) آورد تا آنان از آنچه در دل می‌نهفتند پشیمان گردند» سوره مائده، آیه ۵۱-۵۲.</ref><ref>بحارالانوار، ج۲۰، ص۶؛ اعلام الوری، ص۵۰؛ مناقب، ج۱، ص۱۶۴.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۳۳.</ref>.
==کتاب‌های [[قوم یهود]]==
[[تورات]] و دیگر متون [[مقدس]] [[پیامبران بنی‌اسرائیل]] را [[عهد]] عتیق‌ گویند. علاوه بر [[عهد عتیق]] که [[تورات]] مکتوب نامیده می‌‌شود، کتاب "تلمود" به عنوان [[تورات]] شفاهی از [[کتاب‌های مقدس]] و مهم [[یهودیان]] است که [[احکام]] و [[احادیث]] [[یهود]] را دربر دارد و محتوای آن، زیر بنای [[فکری]] و [[اعتقادی]] [[بنی‌اسرائیل]] است. اساس این متون، اسفار پنج‌گانه‌اند که [[یهودیان]] معتقدند همۀ آنها به [[موسی]]{{ع}} نازل گشته است. اسفار پنج‌گانه عبارت‌اند از: سفر پیدایش، سفر [[خروج]]، سفر لاویان، سفر اعداد، سفر تثنیه.  


===[[بنی‌نضیر]]===
[[عهد عتیق]] ۳۹ کتاب دارد که از نظر موضوع به سه بخش تقسیم می‌‌شوند: ۱. [[تورات]] و بخش [[تاریخی]] [[عهد عتیق]]؛ ۲. [[حکمت]]، [[مناجات]] و [[شعر]]؛ ۳. پیشگویی‌های [[انبیا]]<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۴۴ـ ۳۴۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۶۱.</ref>.
[[رسول خدا]]{{صل}} به سوی [[بنی النضیر]] رفت، آنان گروهی از [[یهود]] بودند که در نزدیکی [[مدینه]] سکونت داشتند و گاه و بی‌گاه در فرصت‌هایی که به دست‌شان می‌رسید [[مسلمانان]] را [[آزار]] می‌کردند. [[پیامبر]] با [[اصحاب]] نزد، [[کعب بن اشرف]]، [[رئیس]] [[بنی‌النضیر]] رفتند تا از وی قرضی بگیرند، کعب ابتداء از [[پیغمبر]] [[احترام]] نمود و از وی [[تجلیل]] کرد، پس از اینکه [[حضرت]] با اصحاب خود نشستند، کعب به بهانه فراهم کردن طعام و [[غذا]] از مجلس بیرون شد؛ ولی باطناً در نظر گرفت آن حضرت را به [[قتل]] برساند.
در این وقت [[جبرئیل]]{{ع}} فرود آمد و پیغمبر را از [[نیت]] کعب بن اشرف مطلع ساخت. [[حضرت رسول]] از [[خانه]] کعب بن اشرف بیرون شد و طوری وانمود کرد که برای قضای حاجتی می‌رود. پیغمبر چون می‌دانست اطرافیان کعب اصحاب او را نخواهند کشت لذا به [[تنهایی]] راه مدینه را در پیش گرفت. هنگامی که پیغمبر به مدینه مراجعت می‌کردند یکی از اصحاب کعب که برای کمک و [[یاری]] او می‌آمد در راه پیامبر را دید، او جریان حضرت را به کسب اطلاع داد و اصحاب پیغمبر نیز از قضیه مراجعت آن حضرت مطلع شدند و آنان هم برگشتند.


[[عبدالله بن صوریا]] که [[دانشمندترین]] [[یهودیان]] بود گفت: به [[خداوند]] [[سوگند]] [[پروردگار]] [[محمد]] او را از نیت [[سوء]] و [[مکر]] و [[فریب]] شما خبر داده و اینک فرستاده وی خواهد آمد و شما را به ترک این دیار امر خواهد کرد، اکنون به حرف من گوش فرا دهید و به وی [[ایمان]] بیاورید، تا [[مال]] و [[جان]] شما در [[امان]] باشد و اگر از گفتار او درگذرید شما را از این محل بیرون خواهد کرد.
==فرقه‌های [[قوم یهود]]==
[[یهودیان]] به خاطر [[زندگی]] در کشورهای گوناگون و گرفتن تأثیر از [[فرهنگ]] آن کشورها به فرقه‌های متعددی تبدیل شدند که از جملۀ آن فرقه‌ها عبارت‌اند از: فریسیان؛ صدوقیان؛ سامریان؛ اسنیان؛ قانویان؛ قارئون و دونمه<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۴۶.</ref>.


[[یهودیان]] گفتند: خروج ما از این محل و ترک مال و دیار بر ما گواراتر است تا اینکه به محمد ایمان بیاوریم! عبدالله گفت: ولی اگر ایمان بیاورید برای شما بهتر است و اگر برای [[رسوایی]] شما نبود من ایمان می‌آوردم! پس از اینکه [[پیامبر]] به [[مدینه]] مراجعت کردند، [[محمد بن مسلمه]] را نزد یهودیان فرستادند و بر آنها سفارش اکید کردند که هر چه زودتر از [[اموال]] خود برداشته و از خانه‌های خود بیرون شوند و [[حضرت]] امر فرمودند که تا سه [[روز]] باید یهودیان منازل خود را [[تخلیه]] کنند<ref>اعلام الوری، ص۸۸.</ref>.
==عیدهای [[قوم یهود]]==
[[یهود]] برای خود عیدهایی دارند که عبارت‌اند از: روز [[شنبه]]؛ [[عید]] اول ماه؛ سال هفتم یا سال انفکاک؛ سال یوبیل؛ [[عید]] فصح؛ [[عید]] هفته‌ها؛ [[عید]] اول سال؛ یوم کیپور؛ [[عید]] سایبان‌ها؛ [[عید]] [[گشایش]] و [[عید]] قرعه‌ها<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۴۶ـ۳۴۸.</ref>.


در نقل دیگری از [[علامه حلی]] آمده که پیامبر در [[سال چهارم هجرت]] با جمعی از [[خواص]] جهت دیه دو عامری که [[عمرو بن امیه]] ایشان را کشته بود، به منازل [[یهود]] [[بنی‌نضیر]] رفت و در وقتی که پشت به دیوار [[خانه]] ایشان تکیه داده بود، شخصی از این موقعیت استفاده کرد و خواست از بالای دیوار سنگی بر سر حضرت بیاندازد و ایشان را از بین ببرد! ولی [[خداوند متعال]] او را از این [[توطئه یهود]]، [[آگاه]] کرد و حضرت، بی‌آنکه عکس‌العملی نشان دهد یا همراهان خود را خبر کند، راهی مدینه شد. یهود از ماجرا اطلاع یافتند و قضیه را از آن شخص [[یهودی]] پرسیدند، او هم [[تصدیق]] کرد. مدتی گذشت و همان شخص به وسیله یکی از [[نزدیکان]] خود کشته شد<ref>بحارالانوار، ج۱۸، ص۱۱۰.</ref>.
==[[یهود]] و [[اسلام]]==
[[یهودیان]] از [[صدر اسلام]] تاکنون همواره برای [[مسلمانان]] ایجاد مزاحمت داشته‌اند. [[یهود]] از آنجا که [[دین]] خود را [[نعمت الهی]] می‌‌داند و همچنین افزایش [[پیروان]] را کمال نمی‌داند، برخلاف [[مسیحیت]] و [[اسلام]] [[تبلیغ]] ندارد. البته اگر کسی [[یهودی]] شود او را می‌‌پذیرند اما امروزه بیشتر [[مردم]] را به [[همکاری]] و همفکری با [[صهیونیسم]] [[دعوت]] نموده، مانند جذب [[بهائیان]] به [[فلسطین]] اشغالی و یا به [[عرفان]] و تصوف [[یهود]] که "قبالا" باشد، جذب می‌‌نمایند. روش دوم بیشتر در میان [[نسل جوان]] [[تبلیغ]] و [[ترویج]] می‌‌شود<ref>ر.ک: [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات علم کلام]]، ص ۳۴۸ـ۳۵۰.</ref>.


پیامبر که به [[قدرت]] [[حق]] از دست آنها [[نجات]] یافت به ایشان پیغام داد: اکنون که [[پیمان]] [[صلح]] را شکستید و قصد [[سوء]] نمودید، ده روز مهلت دارید که از مدینه خارج شوید. یهود با کمال [[بی‌شرمی]] پیغام دادند: ما از مدینه نمی‌رویم، هر چه می‌خواهی بکن.
==تاریخچه [[یهودیت]] در [[جزیرة العرب]]==
براساس برخی از [[اخبار]]، ورود [[یهود]] به شبه جزیره به ایام "[[بخت]] النصر" برمی گردد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱، ص۵۳۹؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، ج۱، ص۱۲۸.</ref>؛ زیرا به علت نزدیک بودن [[فلسطین]] و [[حجاز]] به یکدیگر و نیز دایر بودن راه‌‎ها، عدۀ زیادی از [[یهودیان]] فراری از دست "بخت النصر" در "وادی‌القری"، "[[خیبر]]"، "تیماء" و "یثرب" ساکن شدند. "تلمود" و "یشناه" نیز بر [[پناه]] بردن [[یهودیان]] در زمان "بنوکد [[نصر]]" ([[بخت]] النصر) به [[جزیرة العرب]] و تأثیرپذیری آنان از عادات و [[رسوم]] [[عرب]] اشاره دارند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۴۷۴.</ref>. ممکن است این سکونت به [[دلیل]] [[اعرابی]] باشد که [[یهودی]] شده بودند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶ ص۵۳۲.</ref>. [[اخبار]] دیگر حاکی از این است که با [[ظهور]] [[دولت]] [[روم]] و حملۀ آنان به [[عبرانیان]]، [[یهودیان]] بسیاری در [[حجاز]] ساکن شدند. در زمان "[[قیصر]] دریان" در سال ۱۳۲ م نیز [[یهودیان]] آواره شدند<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[موسوعة التاریخ الاسلامی (کتاب)|موسوعة التاریخ الاسلامی]]، ج۱، ص۱۲۷.</ref>، در نتیجه بسیاری از آنان به [[حجاز]] و عده کمی نیز به [[یمن]] گریختند<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[یهودیت (مقاله)|یهودیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۰۱.</ref>.  


در قلعه‌های خود با [[امید]] از بهره‌گیری دو هزار نفر [[جنگجو]] در برابر [[مسلمانان]] سنگر گرفتند. این بار هم [[پیامبر]] با سپاهی به سوی قلاع آنها حرکت کرد و آنها را در محاصره قرار داد و ابن ابی [[منافق]] به [[یهود]] که هم [[پیمان]] آنها بود، پیغام فرستاد که از دیار خود نروید و در قلاع خود متحصن باشید که من با دو هزار نفر [[یاور]] شمایم. [[یهودیان]] به سخن آن منافق [[مغرور]] شدند و [[یاغی]] گشتند. خبر به آن [[حضرت]] رسید. حضرت [[لشکرکشی]] کرد و پای قلعه‌های آنها رسید، دستور داد خیمه‌اش را در آخرین نقطه از [[زمین]] گودی که به نام زمین بنی حطمه بود، برپا کردند. همین که شب شد مردی از [[بنی‌النضیر]] تیری به سوی [[خیمه]] آن حضرت انداخت و آن تیر به خیمه اصابت کرد، پس [[پیغمبر]]{{صل}} دستور داد خیمه‌اش را از آنجا بکنند و به دامنه [[کوه]] بزنند و [[مهاجرین]] و [[انصار]] دور خیمه آن حضرت پرده زدند.
===[[یهودیان]] [[یمن]]===
از [[یهودیان]] [[یمن]]، اطلاعات چندانی در دست نیست؛ عده‌‎ای از مؤرخان، ورود اولین گروه از [[یهودیان]] به [[یمن]] را همزمان با ورود [[یهودیان]] به منطقۀ [[حجاز]] می‎دانند<ref>حسین علی عربی، تاریخ تحقیقی اسلام، ج۱، ص۱۱۳.</ref>، عده‌ای هم [[انتشار دین]] [[یهود]] در [[یمن]] را از زمان "تبع ابی‌کرب" دانسته‌اند<ref>ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۵: طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۰۸ـ۱۰۹؛ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>. گفته‌اند "[[مالک بن عجلان]] خزرجی"، بر اثر [[ظلم و ستم]] [[یهودیان]] یثرب به [[اوس]] و [[خزرج]]، تبع را از [[ستم]] [[یهودیان]] [[آگاه]] کرد<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[یهودیت (مقاله)|یهودیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۰۱ـ۱۰۲.</ref>.  


چون [[تاریکی]] [[شب]] همه جا را فرا گرفت، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را نیافتند، [[مردم]] عرض کردند: ای [[رسول خدا]] علی را نمی‌بینیم؟ فرمود: [[گمان]] دارم دنبال [[اصلاح]] کار شما رفته باشد. طولی نکشید که علی{{ع}} با سر [[بریده]] همان [[مرد]] [[یهودی]] که تیر به سوی خیمه پیغمبر{{صل}} پرتاب کرده بود و نامش [[غرور]] بود، بازگشت و آن سر را پیش آن حضرت انداخت. پیغمبر{{صل}} فرمود: ای علی چه کردی؟ عرض کرد: من دیدم این [[خبیث]] مرد [[بی‌باک]] و [[دلاوری]] است، پس در کمینش نشستم و با خود گفتم: این مرد بی‌باک مبادا در تاریکی آخر شب از قلعه بیرون آید و دستبردی به ما بزند.
برخی از [[اخبار]] مربوط به [[یهودیان]] در [[یمن]] عبارت‌اند از:
#جریان واقعۀ اخدود: قطعی‌‎ترین [[اخبار]] [[یهودیان]] [[یمن]] جریان "واقعه اخدود" در اواخر [[قرن ششم]] میلادی است در این زمان، [[یهودیان]] [[یمن]] با تأثیر‎گذاری بر "ذی نؤاس" [[پادشاه]] [[یمن]]، او را به [[کشتار]] [[مسیحیان]] [[نجران]] بر‎انگیختند<ref>دینوری، اخبار الطوال، ص۶۱؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۶۳۷. </ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[یهودیت (مقاله)|یهودیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۰۲ـ۱۰۳.</ref>
# [[یهودی]] شدن ساکنان [[یمن]]: [[یهودیان]] به علت [[آزادی]] کاملشان در [[یمن]]، توجه گروهی از ساکنان [[یمن]] را به خود جلب کردند به گونه‎ای که بسیاری از "بنی‎حارث بن کعب" و عده‎ای از "غسان" و "[[جذام]]" به سبب مجاورت با [[یهودیان]] به [[آیین یهود]] در آمدند<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷.</ref>.<ref>[[حسین صابری|صابری، حسین]]، [[خاتم پیامبران (کتاب)|خاتم پیامبران]]، ج۱، ص۸۲ ـ۸۳.</ref>


دیدم شمشیری برهنه در دست دارد و با سه تن از یهود پیش می‌آید، به او [[حمله]] کرده و او را کشتم و دیگران که همراهش بودند گریختند و هنوز چندان دور نشده‌اند، چند نفر با من بفرست که امید است به آنها دست یابیم! رسول خدا{{صل}} ده نفر همراه او روانه کرد که از آن جمله [[ابودجانه]] و [[سهل بن حنیف]] بود، پس به دنبال آنها روان شدند و پیش از آنکه به قلعه [[پناه]] برند به آنها رسیده و آنان را کشتند و سرهای‌شان را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آوردند. [[حضرت]] دستور فرمود آن سرها را در چاه‌های بنی‌حطمه افکندند و همین داستان سبب [[فتح]] قلعه‌های [[بنی النضیر]] شد. در همان شب [[کعب بن اشرف]] کشته، عرصه بر آنها تنگ شد، ایشان به واسطه [[ترس]] و وحشتی که [[خدای تعالی]] در [[دل]] ایشان افکنده بود [[جلاء]] و رفتن را قبول کردند.
===[[یهودیان حجاز]]===
[[مدینه]] از اولین شهرهای جزیرة‎ العرب است که [[یهودیان]] در آن ساکن شدند و مهم‎ترین [[قبایل]] [[یهود]] در این [[شهر]] [[زندگی]] می‎کردند<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۵۶.</ref>. بعضی از این قبیله‌‎ها از [[قبایل]] اصیل [[یهودی]] به شمار می‌آمدند که از زمان "تیتوس" و "هدریان" و قبل از آنها به این منطقه آمده بودند<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص۳۴۳.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[یهودیت (مقاله)|یهودیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۰۳.</ref>


چون خروج از دیار را قبول نمودند، [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: به شرط آنکه [[اسلحه]] خود را بگذارید و آن قدر [[اموال]] که بر چهارپایان شما می‌توان گرفت با خود ببرید. آنها بر این وجه [[رضایت]] دادند. نقل شده که وقتی [[یهود]] دل بر جلاء [[وطن]] نهادند چون دانستند که منازل ایشان به دست [[مؤمنان]] خواهد افتاد لذا خانه‌های خود را به دست خود خراب می‌کردند، لکن سرانجام آنان نیز مجبور شدند دارایی‌های خود را بر شتران بار کرده و بدون بردن سلاح‌های خود در سال ۴ (ه.ق) به [[شام]] [[تبعید]] شدند و رسول خدا{{صل}} قسمتی از اموال ایشان را به [[غنیمت]] گرفت و سپس میان [[مهاجرین]] پیشین تقسیم کرد<ref>الفین، ص۷۶۳؛ ارشاد، ج۱، ص۸۲.</ref>.
برخی از [[اخبار]] مربوط به [[یهودیان]] یثرب عبارت‌اند از:
[[خداوند]] در باب [[بنی نضیر]] [[آیه]] نازل کرد: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنْتُمْ أَنْ يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُمْ مَانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ}}<ref>«اوست که کافران اهل کتاب را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌هایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند؛ پس ای دیده‌وران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۳۴.</ref>.
# [[پیمان]] شکنی [[یهودیان]] یثرب با [[اوس]] و [[خزرج]] و نابودی‎‎شان به دست تبع؛
#قلعه نشینی [[یهودیان]] یثرب و پرداختن به کار [[کشاورزی]] و [[تجارت]]: [[یهودیان]] [[مدینه]] بعد از افتادن زمام امور به دست [[اوس]] و [[خزرج]] قلعه نشینی را [[اختیار]] کردند و در منطقه‎ای ساکن شدند که از یثرب به [[خیبر]] و تیماء کشیده می‎شد. [[یهودیان]] به علت [[فراوانی آب]] این منطقه، [[کشاورزی]] را برای خود [[انتخاب]] کردند و در کنار آن به [[تجارت]] نیز می‎پرداختند. آنان به [[تجارت]] خشکبار، آب‎جو و مشروبات مشهور بودند<ref>اسرائیل ولفنسون، تاریخ الیهود فی بلاد العرب فی الجاهلیه و صدر الاسلام، ص۱۵۸؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۵۳۶.</ref>. همچنین در [[تربیت]] حیوانات، طیور و نیز صید ماهی در سواحل دریای سرخ، مهارت داشتند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۵۳۶.</ref>. آهنگری و زرگری نیز از صنایع معروفشان بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۷۵؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۹؛ ابن حزم، جوامع السیرة النبویه، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[یهودیت (مقاله)|یهودیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۰۳ـ۱۰۴.</ref>  


===[[بنی‌قریظه]]===
===[[یهودیان]] سایر نقاط [[حجاز]]===
آنها پیمان‌شان را با [[پیامبر]] شکستند و با [[کفار]] [[قریش]] در [[احزاب]] [[ائتلاف]] کردند و توسط پیامبر در سال ۵ (ه.ق) مردان‌شان کشته و [[زنان]] و فرزندان‌شان [[اسیر]] شدند<ref>طبری، ج۲، ص۴۸۸.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۱۳۸.</ref>.
برخی از مکان‌های دیگر [[حجاز]] که بهودیان در آنها ساکن شدند عبارت‌اند از:
#"مقنا" و "ایله": یهودیانی چون "بنوجنبه"، "مقنا" و "بنوغار" در آن ساکن بودند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶ ص۵۳۰.</ref>.
#تیماء، یمامه و عرض: در تیماء، یمامه و عرض تعدادی [[یهودی]] ساکن بودند که در [[مکه]] و دیگر نقاط [[عربستان]] [[تجارت]] می‎کردند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۵۲۹.</ref>.
#وادی القری: وادی القری نیز از مواضع مهم [[یهود]] به شمار می‎آمد. آنان با [[اعراب]] [[پیمان]] بسته بودند و در [[سال هفتم هجرت]] با [[حضرت]] جنگیدند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶، ص۵۲۵.</ref>.
# [[طائف]]: عده‌ای از طرد شدگان [[یهود]] از [[یمن]] و یثرب در [[طائف]] به سر می‌بردند و در آن به [[تجارت]] می‌پرداختند. آنان نیز با قبول [[صلح]] پذیرفتند که به [[پیغمبر]]{{صل}} [[جزیه]] بپردازند<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۶۳ ـ۶۴.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[یهودیت (مقاله)|یهودیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۰۵.</ref>


بعد از [[جنگ احزاب]] و [[پیروزی]] [[سپاه اسلام]] و متفرق شدن [[سپاه قریش]] و خقت یهود به ویژه بنی‌قریظه که [[پیمان‌شکنی]] کرده بودند، [[مؤمنان]] با [[خیال]] آسوده به خانه‌های خویش بازگشتند تا این پیروزی [[خدادادی]] را [[جشن]] بگیرند؛ اما چند [[ساعت]] بعد، یعنی پس از [[نماز ظهر]] به [[امامت]] [[رسول خدا]]، [[بلال حبشی]] به [[دستور پیامبر]]{{صل}} بر بام [[مسجد]] رفت و فریاد برآورد: هر که [[مطیع]] رسول خدا است، [[نماز عصر]] را در بنی‌قریظه اقامه کند. مؤمنان با شنیدن این [[پیام]]، هر کاری را که داشتند کنار گذاشتند و خود را به [[مسجدالنبی]] رساندند تا آن [[جماعت]] مکار و [[خیانت]] پیشه را به [[مجازات]] برسانند.
==[[حیات]] [[سیاسی]] ـ [[اجتماعی]] [[یهودیان]]==
در [[حیات اجتماعی]] و [[سیاسی]] [[یهودیان]] با [[اعراب جاهلی]]، غیر از [[اختلاف در دین]]، مشکل چندانی به چشم نمی‎خورد. آنها در بیشتر امور مانند [[اعراب جاهلی]] بودند و این شاید به علت تأثیر [[اعرابی]] بوده که [[یهودی]] شده بودند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶ ص۵۳۲.</ref>.


پس از [[اجتماع]] [[مسلمانان]] در مقابل مسجد، [[پیامبر اکرم]] [[پرچم]] [[فرماندهی سپاه]] را به علی{{ع}} سپرد و دستور حرکت به سوی بنی‌قریظه را صادر کرد. این [[سپاه]] که متشکل از سه هزار پیاده و سی سواره بود عصر آن [[روز]]، محاصره دژهای بنی‌قریظه را کامل کردند. بنی‌قریظه کاملاً غافلگیر شده بودند چون [[فکر]] می‌کردند مسلمانان روزها بلکه ماه‌ها استراحت لازم دارند. چند روز گذشت بی‌آنکه حمله‌ای صورت گیرد و همین موضوع باعث شد که بنی‌قریظه اندکی [[امیدوار]] شوند که مسلمانان قصد [[جنگ]] ندارند، بلکه بیشتر مایل به [[گفتگو]] هستند. بنی‌قریظه [[صلاح]] را در این دیدند که خود، باب گفتگو با مسلمانان را باز کنند؛ لذا به رسول خدا پیشنهاد کردند که اجازه خارج شدن از [[مدینه]] را به آنها بدهد، مشروط به اینکه علاوه بر [[زنان]] و [[کودکان]]، هر چه شترهای‌شان بتوانند حمل کنند را نیز با خود ببرند.
[[یهودیان]] از [[اعراب]] [[زن]] می‎گرفتند و به آنها [[زن]] می‎دادند. لباسشان می‌‌پوشیدند و حتی به رسم [[اعراب جاهلی]]، وارد جنگ‌‎های [[جاهلی]] نیز می‎شدند و [[خون]] همکیشان خود را به [[زمین]] می‎ریختند<ref>ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۵۴۰.</ref>. [[مغرور]] بودن به اصالت نژادی و آرزوی [[حکومت]] بر [[مردم]]، آنان را به تفرقه‎افکنی بین رؤسای [[قبایل]] وامی‎داشت؛ چون [[اتحاد]] [[اعراب]] را خطری جدی برای خود می‌پنداشتند<ref>جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب، ج۶ ص۵۱۶.</ref>. زیاده‎روی در [[مفاسد]] و کارهای [[زشت]] و نیز پیمان‎شکنی و ضایع ساختن [[حقوق مردم]] از مشخصات اصلی دیگرشان بر شمرده می‎شد<ref>بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[یهودیت (مقاله)|یهودیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۰۵.</ref>


اما [[پیامبر]]{{صل}} پاسخ داد که جز به [[تسلیم]] بی‌قید و شرط آنها [[رضایت]] نمی‌دهد، آنها دوباره پیشنهاد کردند که فقط اجازه خروج [[یهودیان]] را بدهد بی‌آنکه چیزی با خود ببرند، اما پاسخ پیامبر{{صل}} همان بود: نه! فقط تسلیم بی‌قید و شرط. بنی‌قریظه که همه درها را به روی خود بسته می‌دیدند [[یقین]] کردند که پیامبر{{صل}} از آنها دست بر نمی‌دارد، [[کعب بن اسد]] رهبرشان به آنها گفت: با این [[بحران]] سه پیشنهاد دارم هر کدام را خواستید بپذیرید:
==[[یهودیان]] در [[عصر ظهور]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}}==
#با این [[مردم]] [[بیعت]] کنیم و پیامبرشان را [[تصدیق]] نماییم، به [[خدا]] برای همه ثابت شده که او همان [[پیغمبری]] است که [[انتظار ظهور]] وی را داشتید. آنها گفتند ما از [[تورات]] دست بر نمی‌داریم و [[دین]] خود را [[تغییر]] نمی‌دهیم.
[[یهودیان]] قبل از [[اسلام]] همواره از [[ظهور]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} خبر می‎دادند و [[اخبار]] [[حضرت]] را در [[مکه]] دنبال می‎کردند<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله{{صل}}، ج۱، ص۲۵۳.</ref>؛ اما [[بعد از ظهور]] [[پیغمبر]]{{صل}}، و [[دشمنی]] را در پیش گرفتند. برخی از [[دلایل]] این [[دشمنی]] عبارت‌اند از:
#بیایید [[زنان]] و [[کودکان]] خویش را به [[قتل]] برسانیم و با شمشیرهای کشیده به [[سپاه]] محمد [[حمله]] بریم، بی‌آنکه نگران خانواده‌های خود باشیم، اگر کشته شدیم نگران [[اهل]] و عیال خود نیستیم و اگر [[پیروز]] شدیم، دوباره صاحب [[زن]] و فرزند می‌شویم. [[یهودیان]] گفتند اگر اینها را بکشیم دیگر [[زندگی]] برای ما چه ارزشی دارد؟
# [[مغرور]] بودن به اصالت نژادی خود؛
# کعب گفت: امشب شب [[شنبه]] است و محمد از حمله ما آسوده خاطر است. بیایید همین امشب به آنان حمله بریم، یهودیان گفتند: می‌خواهی ما را [[مسخ]] کنی؟ [[اختلاف]] و چند دستگی میان [[بنی‌قریظه]] بالا گرفت و [[نزاع]] شدیدی میان [[احبار]] [[یهود]] در گرفت و آنها پس از بحث و [[جدل]] بسیار به این نتیجه رسیدند که از [[پیغمبر]] بخواهند [[ابولبابه]] را که [[دوست]] بنی‌قریظه بود نزد آنان بفرستد تا با وی [[مشورت]] کنند.
# [[دین]] آسمانی را فقط [[دین یهود]] می‌‌دانستند؛
#شیفتگی ناپسند‎شان به [[امور مادی]] و [[حرص]] [[زشت]] ایشان بر [[زندگی]] و لوازم آن؛
#از بین رفتن سلطۀ آنها توسط [[پیامبر]]{{صل}}؛
#نداشتن [[تقوا]]: آنان مردمی بودند که [[تقوا]] نداشتند، سنگدلی، بی‎رحمی و ارتکاب به [[گناه]] در همۀ کارهایشان به چشم می‎خورد از این‎رو دشمنی‎شان با [[پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] [[عرب]] و دیگران زیاد بود<ref>بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۳۷.</ref>؛ چنان‎که حضرت و اصحا‎بش از ابتدای ورود به [[مدینه]]، پیوسته مورد [[آزار]] [[یهودیان]] قرار داشتند و از تحریک [[دشمنان اسلام]] ایمن نبودند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۴۸۷ ـ ۴۸۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۱۳ـ ۵۵۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۲، ص۵۳۴ به بعد.</ref> تا اینکه سرانجام، [[قبایل]] [[یهود]]، یکی پس از دیگری، مغلوب [[سپاه اسلام]] شدند. بسیاری از آنها کشته شدند و بسیاری هم به سرزمین‌‎های دیگر کوچ کردند<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[یهودیت (مقاله)|یهودیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۰۵ـ۱۰۶.</ref>.  


[[پیامبر]]{{صل}} با این خواسته آنها موافقت کرد و ابولبابه را نزد آنان فرستاد، [[پریشانی]] آنها باعث شد او تحت تأثیر قرار گیرد. یهودیان حیرت‌زده به او گفتند: ای ابولبابه! محمد فقط [[تسلیم]] بی‌قید و شرط را از ما می‌پذیرد، تو برای ما چه پیشنهادی داری؟ ابولبابه بی‌آنکه بفهمد چه می‌گوید و چه می‌کند، به آنان گفت: بپذیرید و در همان حال با انگشت به گلوی خود اشاره کرد و خواست به ایشان بفهماند که این تسلیم به معنای [[مرگ]] حتمی برای شماست. او متوجه [[اشتباه]] خود شد به سرعت از نزد بنی‌قریظه خارج شد و به [[مسجدالنبی]] رفت و خود را به ستون [[مسجد]] بست و قسم خورد که لب به [[غذا]] و آب نزند تا بمیرد یا اینکه [[خدا]] از گناهش درگذرد و توبه‌اش را بپذیرد، [[مسلمانان]] که [[منتظر]] بازگشت [[ابولبابه]] بودند متوجه خطای او شدند...
==[[یهود]] در عصر [[جدید]]==
در مورد [[صهیونیزم]] [[جدید]] باید توجه کرد "[[صهیون]]" تپه‌ای بوده است در [[اورشلیم]]. [[داوود]]{{ع}} قلعه‌ای را که بر این تپه ساخته بودند، [[فتح]] کرد و کاخی بر آن ساخت. پس از ویرانی [[اورشلیم]] به سال ۷۰ م و انقراض [[دولت]] [[یهود]]، [[یهودیان]] همواره در آرزوی [[فتح]] دوبارۀ [[اورشلیم]] بودند و بدین روی نام [[صهیون]] را [[شعار]] خویش ساختند و از آن پس در کشورهای گوناگون [[زندگی]] کردند. نفوذ [[یهودیان]] در کشورهای اروپای غربی و [[رفتار]] نژادپرستانه آنان، نفرت و کینۀ [[مردم]] و برخی [[دولت‌ها]] را علیه آنان برانگیخت. در سال ۱۸۹۷ نخستین کنگرۀ جهانی [[صهیونیست]] در [[شهر]] بال سوئیس برگزار شد. در این [[کنگره]] مقرر گشت در کشورهایی که شمار [[یهودیان]] در آنها بسیار است، سازمان‌های [[صهیونیستی]] تشکیل شود. [[صهیونیست]]، جزو کثیف‌ترین و جنایت کارترین [[مردمان]] روی [[زمین]] هستند. [[یهودیان]] در [[آخرالزمان]] یکی از حادثه ساز‌ترین [[اقوام]] هستند. در روایتی [[رسول خدا]] فرمود: «هفتاد هزار [[یهودی]] به [[لشکر]] [[دجال]] خواهند پیوست و در نهایت [[دجال]] به دست [[حضرت عیسی]]{{ع}} کشته می‌شود و [[لشکر]] او نیز به دست [[سپاهیان]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} تار و مار می‌شوند». در سال ۱۹۰۵ بیش‌تر [[نمایندگان]] [[صهیونیسم]] [[ضرورت]] تشکیل [[دولت]] [[یهود]] را در سرزمین [[فلسطین]] تصویب کردند و به سال ۱۹۱۷ در [[جنگ]] بریتانیا و [[عثمانی]]، [[صهیونیست‌ها]] زمینۀ صدور اعلامیۀ بالفورد را فراهم ساختند. این اعلامیه تأسیس یک [[کشور]] را در سرزمین [[فلسطین]] برای [[یهودیان]] پذیرفت. با [[شکست]] [[دولت]] [[عثمانی]] در سال ۱۹۲۳ [[فلسطین]] تحت قیومیت [[انگلستان]] درآمد. جنگ‌ جهانی دوم و [[کشتار]] [[یهود]] به دست هیتلر راه [[تأسیس دولت]] مستقل [[یهودی]] را هموار ساخت. سرانجام سازمان [[ملل]] در سال ۱۹۴۸ به تجزیه [[خاک]] [[فلسطین]] [[رأی]] داد و این سرزمین را به دو بخش [[اسلامی]] غربی به نام [[اردن]] [[هاشمی]] و [[یهودی]] به نام [[اسرائیل]] تقسیم کرد<ref>ر.ک: خلاصة الادیان‌، ص ۱۴۶ ـ ۱۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۶۲ـ۲۶۳؛ [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]. ص ۶۳۰.</ref>


بیست شب از [[محاصره]] [[بنی‌قریظه]] گذشت و آنها راهی جز تن دادن به خواسته [[پیامبر]]، در پیش خود ندیدند؛ لذا به پیامبر{{صل}} پیغام دادند که ما بی‌قید و شرط [[تسلیم]] می‌شویم بدین ترتیب، بنی‌قریظه گروه گروه از دژهای خود بیرون آمدند و تسلیم شدند. مسلمانان نیز مردان را با طناب بستند و در یک‌جا جمع کردند و [[زنان]] و [[کودکان]] را طبق [[دستور پیامبر]]{{صل}} به جای دیگری منتقل کردند.
===[[یهود]] در [[آخرالزمان]]===
[[قرآن کریم]] از سرانجام [[یهود]] پرده برداشته و آیندۀ آنان را باز نموده و فرموده است: آنان تا [[قیامت]] به [[کینه]] و [[دشمنی]]<ref>{{متن قرآن|وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ وَلَيَزِيدَنَّ كَثِيرًا مِنْهُمْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ طُغْيَانًا وَكُفْرًا وَأَلْقَيْنَا بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ كُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارًا لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ}}«يهود گفتند كه دست خدا بسته است. دستهاى خودشان بسته باد. و بدين سخن كه گفتند ملعون گشتند. دستهاى خدا گشاده است. به هر سان كه بخواهد روزى مى‏دهد. و آنچه بر تو از جانب پروردگارت نازل شده است، به طغيان و كفر بيشترشان خواهد افزود. ما تا روز قيامت ميانشان دشمنى و كينه افكنده‏ايم. هر گاه كه آتش جنگ را افروختند خدا خاموشش ساخت. و آنان در روى زمين به فساد مى‏كوشند، و خدا مفسدان را دوست ندارد» سوره مائده، آیه ۶۴.</ref> گرفتار خواهند گشت؛ تا [[قیامت]] به [[خواری]] ابدی خواهند لغزید<ref>{{متن قرآن|ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}«جز در پناه خداوند یا پناه مردم هر جا یافته شوند محکوم به خواری‌اند و دچار خشمی از سوی خداوند و محکوم به تهیدستی شدند، آن بدین رو بود که آنان به آیات خداوند کفر می‌ورزیدند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند، آن، از این رو بود که نافرمانی ورزیدند و تجاوز می‌کرد» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.</ref>؛ به [[لعنت خدا]] و پیامبرانش تا ابد دچار خواهند بود<ref>{{متن قرآن|وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ}}«و گفتند: دل‌های ما در پوششی (پنهان) است ؛ (چنین نیست) بلکه خداوند آنان را برای کفرشان لعنت  کرده است از این رو اندک ایمان می‌آورند» سوره بقره، آیه ۸۸؛ {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ وَمَنْ يَلْعَنِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ نَصِيرًا}}«آنانند که خداوند لعنتشان کرده است و برای هر کس که خداوند او را لعنت کند هرگز یاوری نخواهی یافت» سوره نساء، آیه ۵۲.</ref> و فرود آمدن [[عذاب]] [[دنیا]] و [[آخرت]] بر آنان <ref>{{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا فَأُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَمَا لَهُمْ مِنْ نَاصِرِينَ}}«ولی کافران را در این جهان و در جهان واپسین عذابی سخت خواهم کرد و آنان را یاوری  نیست» سوره آل عمران، آیه ۵۶.</ref>. سرگذشت این [[قوم]] پیوسته عبرتی است برای [[پرهیزگاران]]<ref>{{متن قرآن|فَجَعَلْنَاهَا نَكَالًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهَا وَمَا خَلْفَهَا وَمَوْعِظَةً لِلْمُتَّقِينَ}}«و آن را پندی  برای هم روزگاران و آیندگان آن (رویداد) و اندرزی برای پرهیزگاران کردیم» سوره بقره، آیه ۶۶.</ref> با این همه، میان [[یهودیان]]، [[مؤمنان]] و صالحانی را نیز می‌توان یافت که [[قرآن]] از آنان گاه با عنوان "[[صالحان]] [[قوم یهود]]" یاد کرده است<ref>{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ هَادُوا وَالنَّصَارَى وَالصَّابِئِينَ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}«بی‌گمان از کسانی که (به اسلام) ایمان آورده‌اند و یهودیان و مسیحیان و صابئان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته می‌کنند، پاداششان نزد پروردگارشان است و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۶۲؛ {{متن قرآن|وَمِنْ قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}«و از قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی می‌کنند و به حق دادگری می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۵۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۲۶۴.</ref>


چون اوضاع آرام شد جماعتی از [[قبیله اوس]] به حضور پیامبر{{صل}} آمدند و از [[حضرت]] خواستند که با بنی‌قریظه همانند [[بنی‌قینقاع]] (هم [[پیمان]] [[قبیله خزرج]]) [[رفتار]] کند و [[شفاعت]] آنها را در مورد بنی‌قریظه بپذیرد، پیامبر{{صل}} به ایشان فرمود: ای [[جماعت]] [[اوس]] آیا [[راضی]] هستید که یکی از خود شما را [[حکم]] قرار دهم تا میان من و هم‌پیمان شما بنی‌قریظه [[قضاوت]] کند؟ گفتند: آری! حضرت فرمود: پس یکی از میان خود را به عنوان حکم برگزینید. آنان در این مورد با مردان بنی‌قریظه که در بند بودند به [[مشورت]] پرداختند و کسی بهتر از [[رئیس]] قبیله اوس، یعنی [[سعد بن معاذ]] را برای [[حکمیت]] نیافتند.
[[امام باقر]]{{ع}} فرمودند: «در [[زمان ظهور]] [[حضرت قائم]]{{ع}} [[امام حسین]]{{ع}} با [[یاران]] خود [[رجعت]] خواهد نمود و تمام [[یهودیان]] و [[مسیحیان]] و تمام کسانی که بر [[دین اسلام]] نیستند بر [[اسلام]] [[دعوت]] می‌کند و می‌فرماید: «یا [[مسلمان]] شوید یا تمام شما کشته خواهید شد»<ref>ر.ک: الخرائج والجرائح، ج ۲، ص ۸۴۸.</ref> در [[زمان ظهور]] [[جنگی]] سخت میان [[مسلمانان]] و [[یهود]] در خواهد گرفت در آن [[جنگ]] [[یهودیان]] [[شکست]] می‌خورند و فرار خواهند کرد. زمانی که [[مسلمانان]] به مخفی گاه [[یهود]] گذر می‌کنند آن مخفی گاه به [[اذن]] [[خدا]] به سخن آمده و خبر می‌دهد که یک [[یهودی]] نزد من مخفی شده است او را دستگیر نموده و به [[قتل]] برسانید<ref>ر.ک: کنزل العمال، ج ۱۴، ص ۲۰۴.</ref>. در روایتی [[سلیمان]] بن [[عیسی]] [[نقل]] می‌کند [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[تابوت سکینه]] را از [[دریاچه طبریه]] در [[فلسطین]] خارج می‌کند و در [[بیت المقدس]] قرار می‌دهد. [[یهودیان]] چون چنین می‌بینند، اکثراً [[تسلیم]] می‌شوند. اما عده کمی از آنان [[ایمان]] نخواهند آورد...<ref>ر.ک: ملاحم، ص ۷۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]. ص ۶۳۰.</ref>
 
سعد هنوز در [[خیمه]] زخمی‌ها بود، پیامبر{{صل}} سعد را احضار کرد، در بین راه که او را می‌آوردند [[اوسیان]] مصرانه از او خواستند که رعایت حال هم‌پیمان آنها را بکند و سعد پافشاری [[جمعیت]] را می‌شنید و پاسخی نمی‌داد وقتی [[سعد معاذ]] حضور پیامبر{{صل}} آورده شد پیامبر{{صل}} او را در کنار خود جای داد و جویای حال وی شد و فرمود: سعد، حکم خود را در [[حق]] آنان صادر کن. سعد خطاب به مسلمانان گفت: آیا آنچه من حکم کنم مورد قبول شما خواهد بود و با خدا [[میثاق]] می‌بندید که بدان عمل کنید؟ مسلمانان گفتند: آری! سعد ضمن [[احترام]] به پیامبر{{صل}} گفت: من [[حکم]] می‌کنم که مردها کشته، [[اموال]] تقسیم و [[زنان]] و [[کودکان]] به [[اسارت]] گرفته شوند، [[بنی‌قریظه]] با این حکم به [[وحشت]] افتادند.
 
[[پیامبر]]{{صل}} دستور فرمود: حکم [[اجرا]] شود... [[حیی بن اخطب]] را همراه کعب بن [[اسد]] آوردند و به [[قتل]] رساندند، بدین ترتیب حکم [[اعدام]] در مورد مردان بنی‌قریظه اجرا شد و هنوز شب فرا نرسیده بود که همه آنها که بیش از ۶۰۰ نفر بودند به سزای خود رسیدند. سپس [[رسول خدا]] اموال و زنان و کودکان بنی‌قریظه را میان [[مسلمانان]] تقسیم کرد و دستور داد گروهی از [[اسراء]] را به بلاد نجد و [[شام]] ببرند و به فروش برسانند و به جای آنها اسب و [[سلاح]] خریداری کنند<ref>سمیح عاطف، زندگانی پیامبر در قرآن، ج۶، ص۲۱۱.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|مظلومیت پیامبر]] ص ۲۱۸.</ref>.


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
خط ۷۶: خط ۸۷:
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# [[پرونده:10119661.jpg|22px]] [[مسلم محمدی|محمدی، مسلم]]، [[فرهنگ اصطلاحات علم کلام (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات علم کلام''']]
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]
# [[پرونده:13681151.jpg|22px]] [[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|'''فرهنگنامه آخرالزمان''']]
# [[پرونده:IM009684.jpg|22px]] [[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت پیامبر (کتاب)|'''مظلومیت پیامبر''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش